تاریخ را باید همان‌طور که واقع شده‌ است، نوشت

150204230103_yazdi_final

در 17 آبان 1394، دکتر ابراهیم یزدی به سند منتشره توسط بی بی سی پاسخ داده ‌است و این پاسخ را سایت انتخاب منتشر کرده است.

 انتخاب: دکتر ابراهیم یزدی جوابیه‌ای در رابطه با ادعای بی بی سی در رابطه با امام خمینی منتشر کرد.

    «بنا بر اسنادی که به تازگی در آمریکا از حالت طبقه بندی خارج شده است، رهبر انقلاب چند روز پیش از آنکه از نوفل لوشاتو به تهران برگردد – در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹ (هفتم بهمن۱۳۵۷) – به دولت کار‌تر پیام شخصی محرمانه‌ای می‌فرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد می‌کند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کار‌تر دراز می‌کند.» این سخن نادرستی است. اولاً آقای خمینی پیام شخصی برای کارتر نفرستاد بلکه این کارتر بود که پیام فرستاد و آقای خمینی به پیام او جواب داد. ثانیاً مبادله این پیام‌ها برای اولین بار توسط گاری سیک، عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دولت کارتر، در کتابش Sick،Gary; All Fall Down. American» s Tragic Encounter With Iran. New York; Random House، ۱۹۸۵ منتشر شد. ترجمه مطلب گاری سیک در باره مبادله پیام‌ها توسط مرحوم سرهنگ نجاتی در کتابش: تاریخ بیست و پنج ‌ساله ایران – از کودتا تا انقلاب، جلد دوم انتشارات رسا ۱۳۷۱، ص ۲۷۸ بطور کامل آمده است. گزارش گاری سیک از تماس‌های دیپلماتیک در پاریس و مبادله پیام‌ها ناقص و بعضاً یک جانبه با مقاصد خاص بود. بنابراین با درخواست شادروان سرهنگ نجاتی، متن کامل پیام‌های کارتر و دولت آمریکا به آقای خمینی و پاسخ‌های ایشان را که بطور کامل در دفتر روزانه‌ام در دوران فعالیت در نوفل لوشاتو همزمان با دیدارها و مبادله پیام‌ها، نوشته بودم، در اختیار آقای نجاتی گذاشتم که در همین جلد از کتاب ایشان (ص ۲۸۸) آمده است. متن کامل تماس‌های دیپلماتیک در نوفل لوشاتو در جلد سوم خاطراتم: «شصت سال صبوری و شکوری- ۱۱۸ روز در نوفل‌لوشاتو» آمده است.

آنچه در گزارش خبری بی‌بی‌سی آمده است خلاصه ناقصی از پنجمین و آخرین پیام مبادله شده است. در این خبر به نقل از آقای خمینی آمده است که: «… ما با آمریکایی‌ها هیچ دشمنی خاصی نداریم….». در حالی‌ که در متن اصلی پیام آمده است: «ما با مردم آمریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم….»

در آخرین هفته‌های قبل از پیروزی انقلاب، رهبران انقلاب، نه از دو کانال که در گزارش خبری آمده است، بلکه از سه طریق با مقامات آمریکا مذاکره می‌کرده‌اند «در ایران از جانب شورای انقلاب آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله موسوی اردبیلی با سولیوان و استمپل، کارمند سفارت؛ آقای دکتر بهشتی مستقیماً با سولیوان در تهران و سوم از طریق زیمرمن در پاریس با آقای خمینی.

آنچه در این گزارش خبری آمده است، من هیچ‌گونه تماسی با وزارت امور خارجه آمریکا در دوران قبل از انقلاب نداشته‌ام. تنها پس از انقلاب بنا بر وظیفه‌ام به ‌عنوان وزیر امور خارجه با مسئولان سفارت آمریکا در تماس بوده‌ایم.

این گزارش خبری در جریان اشغال ستاد مشترک ارتش ایران در غروب روز ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب، مرحوم دکتر بهشتی همراه تیمی که از جانب امام برای نجات امیران ارشد ارتش و مستشاران نظامی آمریکا (از جمله ژنرال فیلیپ گست) رفته بودم، حضور نداشت. آیت‌الله مهدوی کرمانی همراه ما بودند و مقامات آمریکا اشتباهاً ایشان را دکتر بهشتی تصور کرده‌اند.

شهریار روحانی نماینده و سخنگوی آقای خمینی نبود. کارمندان سفارت ایران در واشنگتن پس از اخراج اردشیر زاهدی، سفیر شاه، با ما در پاریس تماس گرفتند و ضمن گزارش کارشان درخواست رهنمود کردند. آقای خمینی طی حکمی به آقای دکتر جلیل ضرابی، از پزشکان برجسته ایرانی در آمریکا، مأموریت دادند تا با کمک هیئتی سفارت را اداره کنند. این هیئت پس از انتصاب آقای دکتر سنجابی به سمت وزیر امور خارجه اداره سفارت را به کاردار جدید تحویل و استعفا داد».

اما این متن حتی با متن خود او در جلد سوم کتابش نمی‌خواند. در صفحه‌های 288 تا 290 جلد سوم نوشته ‌است (پنجمین پیام – 7 بهمن 57 برابر 27.1.79 ):

نماینده دولت امریکا «سئوال و پیغام» را از روی نوشته خوانده ‌است و مربوط بوده ‌است به اشخاصی که خود را نماینده آیت الله خمینی معرفی می‌کرده‌اند. پس او پیامی برای خمینی نیاورده بود تا خمینی به او پاسخ بدهد. دکتر یزدی می‌نویسد (صفحه 289 کتاب):

از اتمام سخنان وی، من پیام آقای خمینی به دولت امریکا را به شرح زیر برای وی خواندم». بنابراین، خمینی پاسخ پیام کارتر را نداده ‌است بلکه «به دولت امریکا» پیام داده ‌است. متنی هم که او انتشار داده ‌است و با متن انگلیسی نمی‌خواند، به هیچ‌رو پاسخ نیست. زیرا در آن، نه اشاره‌ای به پیام کارتر است و نه متن، پاسخ به پیامی است. متنی که او در کتاب خود آورده ‌است، این ‌است:

   »كارها و عملیات بختیار و سران كنونی ارتش نه تنها برای ملت ایران، بلكه برای دولت آمریكا هم به خصوص آینده خود آمریكا هم در ایران، سخت ضرر دارد. و من ممكن است مجبور شوم دستور جدیدی در باره اوضاع ایران بدهم. بهتر است شما به ارتش توصیه كنید كه از بختیار اطاعت نكند. دست از این حركات بردارند. ادامه این عملیات توسط بختیار و سران ارتش ممكن است فاجعه‌ای بزرگ به بار آورد. اگر او و ارتش در امور دخالت نكنند و ما ملت را ساكت كنیم ضرری برای آمریكا ندارد. این گونه حركات و رفتار، ثبات و آرامش منطقه را باعث نخواهد شد. ملت از من حرف شنوی دارد و ثبات به دستور من و با اجرای برنامه من به وجود خواهد آمد. وقتی من دولت موقت را اعلام كنم خواهید دید كه رفع بسیاری از ابهامات خواهد شد و خواهید دید كه ما با مردم آمریكا دشمنی خاصی نداریم و خواهید دید كه جمهوری اسلامی كه بر مبنای فقه و احكام اسلامی استوار است چیزی نیست جز بشر دوستی و به نفع صلح و آرامش همه بشریت است. بستن فرودگاهها و جلوگیری از رفتن ما به ایران، ثبات را بیش از پیش برهم میزند. نه آن كه اوضاع را تثبیت نماید. از جانب نیروهای طرفدار من خواسته شده است كه اذن بدهم بروند فرودگاه را باز كنند با زور. اما من هنوز چنین اذنی نداده‌ام. همچنین نیروهای مسلح از نظامی و غیر نظامی، از جمله عشایر درخواست عمل برای پایان دادن به وضع كنونی كرده‌اند. اما من هنوز اذن نداده ام و ترجیح می‌دهم كه كار با مسالمت تمام شود و سرنوشت مملكت به دست ملت سپرده شود

گاری سیک در کتاب خود، All fall down محتواهای 5 دیدار محرمانه زیمرمن، نماینده حکومت کارتر با دکتر یزدی را شرح می‌کند:

   دکتر یزدی اظهار تأسف می‌کند که چرا دانشجویان خط امام گزارشهای تماسهای او را با امریکائیان منتشر نکرده‌اند. و اینک، سند پیام خمینی به کارتر منتشر شده ‌است، فرصتی است برای خاطر نشان کردن ناراستی‌های دیگر:

گاری سیک در کتاب خود (صفحه 112) از بازگشت دکتر یزدی به امریکا برای تبلیغ مرام انقلاب می‌نویسد: انقلاب صلح آمیز است و پیشاروی قوای مسلح شاه، مردم رویه عدم خشونت در پیش می‌گیرند. چون شاه برود، مقاصد انقلاب که با آرمانهای امریکا، آزادی فردی و حقوق انسان خوانائی دارد، بعمل در می‌آیند.

و در صفحه‌های 141 و 142، خاطر نشان می‌کند: دکتر یزدی است که در گفتگو با زیمرمن، ابراز علاقه می‌کند که  در باب تماسهای امریکا با ارتشیان ایران بداند. او بسیار نگران کودتای نظامیان در پی رفتن شاه از ایران است. در همان‌جا (صفحه 142) یادآوری می‌کند که برژنسکی از ژنرال هایز می‌خواهد گزینه کودتای نظامی باید جدی باشد تا که طرفداران خمینی را از عمل باز بدارد و بختیار بتواند پایه حکومت خویش را استوار کند.

در صفحه 143، ملاقات دکتر یزدی با زیمرمن را در 16 ژانویه 79 گزارش می‌کند. در این دیدار، یزدی می‌گوید خمینی برنامه‌ای برای مراجعت زود هنگام به ایران ندارد. در 18 ژانویه، بار دیگر ملاقات می‌کنند. در پی آن، کارتر به سلیوان (سفیر وقت امریکا در ایران) و ژنرال هایزر دستورالعمل جدیدی ابلاغ می‌کند (صفحه 144): با هیچگونه ائتلاف با خمینی نباید موافقت بعمل‌ آید.

kayhan-3-bahman-57-b
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک کنید.

در صفحه 144، خبر از دیدار سوم یزدی با زیمرمن، در 19 ژانویه می‌دهد. در این دیدار، دکتر یزدی به امریکا تضمین‌‌ها می‌دهد: یزدی به تفصیل از اصول راهنما و هدفهای انقلاب اسلامی خمینی سخن می‌گوید. بعد از برقرارکردن ثبات، در قلمرو اقتصاد، بنابر احیای کشاورزی ایران، بسا با کمک امریکا دارد. ایران به غیر از اسرائیل و افریقای جنوبی، به همه کشورهای جهان نفت خواهد فروخت. در سیاست خارجی، رویه بی‌طرفی اتخاذ خواهد کرد. او از مغضوبیت شدید امریکا نزد ایرانیان بخاطر دفاع بی‌قید و شرط از رژیم شاه، از 1953 ببعد، گفت. او توضیح داد که روسها نیز منفور هستند. در مقام رابطه برقرار کردن، بدین‌خاطر که رژیم شوروی بی‌خدا است و امریکائی‌ها به خدا اعتقاد دارند، رابطه نزدیک برقرارکردن با امریکائی‌ها آسان‌تر است.

به داخله خود خواهد پرداخت و قصد آن ندارد انقلاب خویش را به کشورهای همسایه صادر کند و مردمان آن کشورها را به انقلاب برانگیزد.

در صفحه 146، موضوع چهارمین ملاقات 24 ژانویه زیمرمن با دکتر یزدی را باز می‌نویسد: زیمرمن پیامی را ابلاغ می‌کند که بختیار هم با آن موافقت کرده ‌است: نفع مشترک امریکا و بسا خمینی در این‌ است که ایران کشوری مستقل و با ثبات و مصون از مداخله خارجی باشد. هرگاه تمامی نیروهای ایرانی در محدوده قانون اساسی، بطور صلح آمیز در تعیین آینده ایران شرکت کنند، کار به سامان می‌رسد. اگر نه، در بیرون از این محدوده، رویاروئی فاجعه ببار می‌‌آورد. دکتر یزدی پاسخ می‌دهد: اقدام نظامیان را مردم ایران از چشم امریکا خواهند دید. خمینی قصد دارد به ایران باز گردد زیرا براین اعتقاد است که تنها او می‌تواند مانع از آشوب بگردد. او حکومت بختیار را غیر قانونی خواند.

دیدار محرمانه پنجم در 27 ژانویه روی می‌دهد و واپسین دیدار است. گاری سیک (صفحه 147 کتاب)، یادآور می‌شود که دکتر یزدی با استفاده از فرصت، نخستین پیام خمینی به دولت امریکا را تسلیم می‌کند. متنی که گاری سیک در کتاب خود آورده‌  است، از متنی که دکتر یزدی نقل کرده ‌است، چیزی بیشتر ندارد.

به موازات پیام خمینی به دولت امریکا، در تهران نیز، برسر اتحاد چکمه و نعلین توافق می‌شود:

سندی از سندهای سفارت امریکا در تهران و نیز بنابر کتاب سلیوان (ماموریت به ایران) و نیز کتاب مهندس بازرگان (انقلاب در دو حرکت)، توافقی میان سلیوان، سفیر وقت امریکا در ایران و مهندس مهدی بازرگان و آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، به نمایندگی خمینی، بر سر ایجاد یک رژیم باثبات در ایران، با اتحاد روحانیت و ارتش، به عمل می آید. اینک می‌دانیم که این توافق در خانه فریدون سحابی، بعمل ‌آمده ‌است. (برای تفصیل مراجعه کنید به کتاب سیاست امریکا در ایران، کتاب اول، امریکا و انقلاب، نوشته ابوالحسن بنی‌صدر). بنابر قول سلیوان، – خود آن را اندیشیدن در باره  نیاندیشیدنی می‌خواند- این توافق نیاز به چهار عامل برای موفقیت داشته است:

1 – خمینی باید با همان قالب و محتوائی که مورد قبول امریکا است، موافقت کند،

2 – میانه روها (گروه نهضت آزادی و…) به اجرای طرح توانا باشد،

3 – باید فکری هم به حال بختیار بشود که بموجب طرح، بی‌محل می‌گردد و

4 – امریکا می‌باید تضمین های لازم را بدهد که تمام نفوذ خود را برای تأمین همکاری ارتش بکار می‌برد.

این توافق، بعد از کنفرانس گوادولوپ (5 تا 7 ژانویه 79) و بعد از رفتن شاه از ایران (26 دی 57 برابر 16 ژانویه 79) بوده است.

   آنچه دکتر یزدی می‌باید در خاطرات خویش توضیح می‌داد، چندی و چونی رژیمی است که، در روزهای انقلاب، برای ایران بعد از رژیم شاه تدارک دیده می‌شد. بنابراین، مسئولیت ارتباط برقرار کنندگان با امریکا، در انجام توافق پنهانی و ایجاد ستون پایه‌های استبداد است. وگرنه، چه خمینی در مقام پاسخ، به حکومت کارتر پیام داده باشد و خواه، ابتکار عمل از او بوده باشد، اهمیتی ندارد.

آنکه در ظاهر نیز، دکتر یزدی راست نمی‌نویسد (خمینی پیام داده ‌است و نه پاسخ پیام)، اما ناراستی بزرگ بسنده کردن به ظاهر برای غافل کردن ایرانیان از محتوا یعنی مراجعه به امریکا، با دادن وعده (حکومت بختیار برای امریکا زیانمند است و ما سودمندیم!)، بخاطر این‌که امریکا از حمایت از بختیار و حکومت او باز ایستد و ارتش را از عمل بازدارد است. طرفه این‌که این دکتر یزدی است که ترس از کودتای نظامی را به نماینده حکومت کارتر ابراز و حکومت کارتر این ترس را دست‌آویز می‌کند. ظاهر امر این ‌است که رژیم خمینی، وارونه وعده او به کارتر را انجام داده ‌است. اما واقعیت امر این ‌است که رژیم خمینی کمتر زیانی به منافع امریکا در ایران و منطقه نرسانده بلکه با استقرار استبداد و گروگان‌گیری و جنگ و بحران اتمی و شرکت در جنگهای منطقه، بیشترین سود را رسانده‌است:

گروگان‌گیری طرحی امریکائی است که در تهران، توسط «دانشجویان پیرو خط امام» اجرا می‌شود و خمینی آن را انقلاب دوم می‌خواند. و

کودتای خرداد 60 بعد از سازش پنهانی (اکتبر سورپرایز و با استفاده از جنگ) انجام می‌گیرد. هنوز نیز معلوم نیست افسر سیا که مأمور خریدن بنی‌صدر بود و در گزارش خود اعتراف می‌کند بنی‌صدر و دوستان او قابل خرید نیستند، از کجا می‌دانست بنی‌صدر از ایران تبعید خواهد شد!؟ از کجا می‌دانست استبداد بازسازی می‌شود؟ آیا عواملی نبودند که به امریکا این اطمینان را می‌دادند؟

تجاوز عراق به ایران که یکی از هدفهای کودتای خرداد 60، ادامه دادن به آن بود، با چراغ سبز امریکا آغاز گرفت. آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان در حکومت تاچر گفت: جنگ در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه آن را فراهم کردیم. آغازگر رژیم صدام و ادامه دهنده جنگ به مدت 8 سال، خمینی و رژیم او بودند.

بحران اتمی به قیمت ویران شدن اقتصاد و بیابان شدن ایران، در 1361 آغاز شد. از 1381 بدین سو، شدت گرفت و سرانجام، قرارداد وین به ایران تحمیل شد.

و هم اکنون، ایران در جنگ‌های منطقه شرکت دارد. سود اقتصادی ایران و سود سیاسی ایران در این جنگها چیست؟ هیچ!. هرچه هست زیان است و ایران را به محاصره ملتهای دشمن در می‌آورد. سود همه جانبه ایران، خشونت زدائی، هم در ایران و هم در سطح منطقه است.

در باره این پیام، بنی‌صدر در مصاحبه با رادیو  عصر جدید گفته‌است:

گویایی نخست پیام خمینی به کارتر: آن ادعا که گویا در گوادالوپ تصمیم گرفتند که شاه برود، خمینی بیاید، دروغ است، زیرا اگر راست بود، این پیام بی محل می شد، دلیلی برای دادن این پیام نبود، بعکس، آمریکایی ها بجای پیام 8 ژانویه 1979(18 دی 1357) توسط دو مقام فرانسوی به آقای خمینی مبنی بر اینکه «شاه از ایران می رود، شما شلوغ کاری نکنید و از بختیار حمایت کنید وگرنه احتمال کودتای نظامی می رود و وضعیتی پیش می آید که برای هیچکس خوب نیست!» باید پیام می دادند: «ما تصمیم گرفتیم، شاه برود، شما به ایران بیایید پس آماده بازگشت شوید!». جای تعجب از آقای دکتر یزدی است که با وجود اینکه خودش پیام 7 بهمن را برای آمریکایی ها برد، آن دروغ را درباره گوادالوپ در خاطراتش آورده که توهین آشکاری به مردم ایران است.

گویایی دوم پیام خمینی به کارتر: همانطور که بارها گفته ام، در تاریخ باید به دنبال امرهای مستمر بود؛ آنکه در 28 مرداد 1332، آن موضع را داشته، در پیام 7 بهمن 1357 اش به کارتر نیز همین موضع مشاهده می شود، در اکتبرسورپرایز و ایران گیت هم همین خط و ربط را می بینید، آقای خمینی بجای اینکه به ارتش ایران مراجعه کند و به آنها تامین دهد، به کارتر متوصل می شود تا ارتش ایران را از عمل بازدارد و خمینی بتواند به ایران برگردد! لازم به یادآوری است که شهید داریوش فروهر که از ایران آمد، پیامی از سران ارتش بدین مضمون آورده بود: «اگر آقای خمینی تامین واقعی بدهد، آماده ایم که با انقلاب همراه شویم»، آقای خمینی متنی نوشت، تامین هم داد، متاسفانه آنرا مثل بقیه تعهدات نقض کرد و همانطور که می دانیم سران ارتش را کشت و ارتش را متلاشی کرد، بطوری که هنگام حمله قشون عراق به ایران، با ارتشی متلاشی از وطن دفاع کردیم. «مراجعه به قدرت خارجی برای استقرار قدرت جدید» مساله دومی است که پیام خمینی به کارتر گویایی می دهد، مراجعه ای که خلاف اصل استقلال است، همین رویه را در گروگانگیری، سازش پنهانی بر سر گروگانها، جنگ 8 ساله، ایرانگیتها و سرکشیدن جام زهر می بینیم. در مورد سرکشیدن جام زهر دوباره یادآور می شوم که سه ماه قبلش، آقای ولایتی مامور می شود به  آقای گنشر(وزیرخارجه وقت آلمان) بگوید: «ایران قطعنامه را پذیرفته است»، در حالیکه مردم ایران، مطلقا اطلاعی ندارند و 3 ماه بعد از طریق بیانیه آقای خمینی و سرکشیدن جام زهر مطلع می شوند که آقای خمینی جنگ را در شکست تمام کرده است!

گویایی سوم پیام خمینی به کارتر: اگر یادتان باشد، آقای خمینی یک دفعه خطاب به من( بنی صدر) می گفت: «هی منم، منم نگویید!»، می بینید که در این متن، محور خودش است، همه اش “من” است، برنامه من، جمهوری اسلامی که من می خواهم برقرار کنم و … اما آن جمهوری که ایشان می خواست برقرار کند که گویا جز بشر دوستی و به نفع صلح و آرامش همه بشر نبوده، از زمان استقرار ایشان بر اریکه قدرت، همه اش جنگ و ویران شدن و ویران کردن است، از گروگانگیری شروع می شود، جنگ 8 ساله و بعد هم قرار گرفتن ایران در حلقه آتش و بحران اتمی که اکنون گرفتارش هستیم. بنابراین خلاف آنچه ایشان در این پیام به آقای کارتر گفت، واقعیت یافت، نمی توانست هم جز این شود، زیرا وقتی دین را وسیله قدرت کردید، چون توقع قدرت، بکار بردن زور است پس دین را باید توجیه گر بکار بردن زور کنید و بس ویرانگر می شود که شد.

 گویایی چهارم پیام خمینی به کارتر: خمینی در این پیام می گوید: «بختیار برای شما ضرر دارد، ما برای شما ضرر نداریم!». ظاهر قضیه این است که از آن‌زمان تا امروز، آمریکا و ایران در برخورد و زد و خورد هستند. اما در واقع در تمام مدت، این رژیم با وفاداری بی چند و چونی حافظ منافع آمریکا در ایران و منطقه بوده است، ایران که به این روز افتاده، ثروتهایش مثل سیل به طرف غرب رفته، نفت ایران هم جریان داشته، نفت بقیه کشورهای خاورمیانه را هم می برند، این هم وضع خاورمیانه است!

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Scroll to Top