علی صدارت : برگزاری همه‌پرسی با استفاده از امکانات نظام ولایت فقیه

sd6f5+6

راه منطقی و صلح‌آمیز برای نشان دادن محبوبیت و یا مغضوبیت نظام ولایت مطلقه فقیه، مراجعه به نظر مردم توسط همه‌پرسی و رفراندم است و این حق، در قوانین اساسی کشورها، از جمله ایران در نظر گرفته شده است. اینکه انتظار داشته باشیم این رژیم داوطلبانه و این چنین دست به خودکشی بزند، با واقعیات زمانه اصلا خوانایی ندارد. ولی باید دید که در این زمانه و با توجه به واقعیات ملموس، و با استفاده از امکانات موجود، چگونه می‌توان این خواست ملت را، با استفاده از امکاناتی که چه بسا خود نظام برای ما فراهم می‌آورد، با صدای بلند اعلام کرد.

بار دیگر فصل به اصطلاح “انتخابات” شده و تلاش دستگاه مغزشویی رژیم توسط سربازان گم‌نام امام زمان، (چه آنها که رسما حقوق‌بگیر هستند، و چه آنها که ظاهرا بدون جیره و مواجب، در شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است”  گوی سبقت را از  ولایت مطلقه هم ربوده‌اند) ، از این قرار است که مردم را بازهم  “سیاسی” نگه دارد! ولایت مطلقه، سیاسی بودن مردم را در دوران “انتخابات” رفتن به حوزه‌های رای‌گیری و مشروعیت و اعتبار دادن به رژیم می‌خواهد، و بلافاصله بعد از “انتخابات” و تا دور بعدی، سیاسی بودن را منفعل و ساکت و بی‌تفاوت بودن می‌داند، و متاسفانه در اعمال این سیاست، موفق بوده و توانسته است که بخشی از مردم ایران را در اجرای این سیاست با خود همراه کند. به زبانی دیگر،  آن عده از هم‌وطنان که با کناره‌گیری و شانه خالی کردن از مشارکت در سرنوشت خود، روش سکوت و سانسور و خودسانسوری و انفعال را انتخاب کرده‌اند، و میگویند که “ما سیاسی نیستیم”  در واقع، سیاسی هستند، ولی سیاستی را دنبال می‌کنند که ولایت مطلقه از آنها می‌خواهد.

یکی از کسانی که در هفته‌ها و روزهایی که به  “انتخابات”  منتهی می‌شود، تا در تداوم این نظام دوباره فعال شود، گزارش پژوهشی در مؤسسه بروکینگز و بررسی استراتژی با عنوان “تهدید کن ولی شرکت کن!!!” را به میل خود تفسیر و منتشر نموده است، و در واقع نتیجۀ این تحقیق، که ثابت میکند جنبش خودجوش فراگیر فعال، همیشه به نتیجه مثبت میرسد، را برعکس آن‌چه که هست به خورد ملت می‌دهد. داستان از دیدن نیمۀ پر و یا خالی لیوان بسیار فراتر است. تلاش می‌کنم با نقل قول مستقیم از نوشتۀ این هم‌وطن و نیز آن پژوهش، به نقد آن‌ها بپردازم و در اینجا ایشان را به مناظره‌ای دوستانه در این باب، دعوت می‌کنم، چرا که ایشان گفته‌اند: ” با دوستانی که حرف از تحریم می زنند باید صحبت کرد که هدف از رای ندادن رسیدن به چه سیاستی است؟ اگر شرکت نمی‌کنید تا جمهوری اسلامی زمین بخورد در تمام این سالها مشخص شده است که این نظام در بدترین شرایط، پنجاه درصد مردم را برای شرکت در انتخابات مجاب میکند. این آمار در تمام دنیا قابل قبول است پس تحریم با مشارکت پنجاه درصدی به جایی نخواهد رسید”   صحبت ما هم همین است، که این نظام، توانسته با مغزشویی و ترساندن مردم از بحران‌های دست‌ساز خود و زندانی کردن آن‌ها در تنگنای “انتخاب بین بد و بدتر” به قول ایشان “پنجاه درصد” مردم را برای شرکت در “انتخابات”  به قول ایشان “مجاب” کند، درست همان‌طور که زندانی سیاسی شکسته شده (1) (2) به اطاعت از شکنجه‌گر “مجاب” می‌شود. این هم‌وطن گرامی می‌فرمایند ” اگر شرکت نمی‌کنید تا جمهوری اسلامی زمین بخورد در تمام این سالها مشخص شده است که این نظام در بدترین شرایط، پنجاه درصد مردم را برای شرکت در انتخابات مجاب میکند” و در واقع ایشان به وضوح اعتراف می‌کنند که چنان‌چه کمتر از پنجاه درصد مردم در “انتخابات” شرکت کنند، این کنش مردمی باعث می‌شود که “جمهوری اسلامی زمین بخورد”

سوالی که از این هم‌میهن مطرح می‌کنم، این است که آیا شما هم مثل اکثریت نزدیک به اتفاق سایر هم‌میهنان مایل هستید که “جمهوری اسلامی زمین بخورد” و یا این‌که شما در واقع درست مثل آقای خامنه‌ای و اقلیت مطلق ایرانیان (با احترام به نظر آن اقلیت) میل دارید این رژیم بر اریکه قدرت باقی بماند و در واقع شما هم به شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است” باورمندید و به تلاش خود برای پیشبرد این شعار و ابقای این رژیم ادامه می‌دهید.

سوال دیگری هم که مطرح است این است که اگر بخاطر همکاری شما و امثال شما (که به گفتۀ خودشان برای امنیت و حفظ این نظام نقش یک “خندق” که به دور قعلۀ این رژیم کشیده شده است را ایفا می‌کنند) با دستگاه مغزشویی رژیم ولایت فقیه نبود (همکاری خواسته و یا نادانسته) آیا  “مشارکت پنجاه درصدی”  اصلا قابل تصور می‌توانست باشد؟!

با این هم‌وطن کاملا هم‌عقیده هستم که: “تمام این سالها دیده ایم که هرچه فشار خارجی بیشتر باشد حکومت بهتر و راحت تر می تواند مردم را بسیج کند. اصلا یکی از اهداف و راهبردهای حزب پادگانی، امنیتی کردن فضا است چرا که در چنین فضایی راحت‌تر می تواند مخالفان خود را سرکوب کند.”  ولی با این استدلال که گفته‌اند:  “اگر در انتخابات شرکت نمی‌کنید تا خارجی‌ها به حکومت فشار بیاورند…” مخالفم. مشارکت در جنبش خودجوش فعال تحریم، یعنی به وضوح و با صدای بلند فریاد زدن که این ملت حاکمیت را متعلق به جمهور مردم می‌داند و می‌خواهد، و هرگونه مراجعه به قدرت خارجی را منفور و تلاش از این طریق برای ساختن سرنوشتی بهتر را یک دروغ بزرگ و در نتیجه مردود می‌داند. ولی به همان دلیل که یافتن راه حل از طریق قدرت خارجی منفور و مردود است، انتظار دستیابی به سرنوشتی بهتر با هرگونه تعامل مستقیم و غیرمستقیم از طریق قدرت داخلی هم مردود و منفور است. شاهد این مدعا، نگاهی به تاریخ سیاسی معاصر در ایران است. هدف رسیدن به مردم‌سالاری و حقوق‌مندی است. نکتۀ بسیار حیاتی، که بدون هیچ اغراق حیات ملی ما در گرو آن است، در نظر داشتن این مهم است که هر روشی، هدف ادعایی بکار برندگان آن روش در زمان آینده را، صاف و روشن، مانند یک جام جهان‌نما، در مقابل چشمان ما، در زمان حال،  به نمایش می‌گذارد. اگر ادعا کننده هدف مردم‌سالاری و حقوق‌مندی، در زمان حال از طریق مردم و حقوق عمل می‌کند، در زمان آینده به مدعی خود خواهد رسید. ولی اگر ادعا کنندۀ هدف مردم‌سالاری و حقوق‌مندی، در زمان حال از طریق قدرت (چه قدرت داخلی و چه قدرت داخلی، با تاکید، چه قدرت داخلی)  و زور عمل می‌کند، غیرممکن است که در زمان آینده به مدعی خود برسد  (حتی اگر هم در ادعاهای خود صادق باشد) و حتما به قدرت‌سالاری و زورمداری خواهد رسید. شرکت در انتخابات در حقیقت و در عمل به این معنی است که داوطلبانه و مانند یک زندانی سیاسی شکسته شده (1) (2) بپذیریم که در زمین نظام، و با قوانین بازی که ولی مطلقه تعیین می‌کند، و حتی با داوری وی بازی کنیم و داوطلبانه و منفعلانه اجرای حکم آن داوری را هم برای خود و عزیزانمان پذیرا باشیم. با این هم‌وطن موافقم که “اجازه نمی‌دهیم عده‌ای با برهم زدن شرایط بازی منصفانه ، ما را از حق خودمان محروم کنند”  حق مسلم ما، مشارکت در ساختن سرنوشتی بهتر است. حق مسلم ما استفاده از همه‌پرسی و رفراندم برای رای آری و یا  نه دادن به این رژیم است. “انتخابات” در نظام قائم به ولایت مطلقه فرد و گروهی، هیچگاه نمی‌تواند سالم و بدون تقلب باشد. ضمانت ” سلامت نسبی انتخابات” در چنین نظامی، دروغگویی به خود و دیگران و در بهترین وجه آن خیال‌پردازی است. هیچ فرقی نمی‌کند که حتی اگر بر فرض محال، تصور کنیم “در این دوره انتخابات، نهاد نظارتی و نهاد مجری از دو جریان متفاوت هستند پس سلامت نسبی انتخابات تضمین شده است”  این فرض محال است زیرا که اساس و پایۀ نظام بر ولایت مطلقه فردی استوار است، و در نتیجه آنچه که “تضمین شده است” بیماری مطلق است و نه “سلامت نسبی”

ایشان در مورد آن‌ها که خواهان هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش فعال تحریم “انتخابات” هستند، گفته‌اند: “اگر منظورشان این است که رای ندهند تا مسئولان عاقلتر شوند در جواب باید گفت رای ندادن امتیاز به اقتدارگرایان است و آن ها را جری تر خواهد کرد. پس از هر جهت که بنگریم تحریم عملا هیچیک از خواسته های تحریم کنندگان را برآورده نخواهد کرد”  در جواب باید گفت که انتظار عاقل‌تر شدن از زورمداران متولی نظام، خیال‌بافی است و منظور از فراخوان به جنبش خودجوش تحریم “انتخابات” اصلا این نیست. ولی مراجعه به همین پژوهش درست برعکس آن را ثابت می‌کند و نشان می‌دهد که رای ندادن، نه امتیاز دادن به اقتدارگرایان، و بلکه در واقع امتیازها را از آن ستاندن، و نیز نه جری‌تر کردن آن‌ها، که از جری‌تر شد آنه جلوگیری کردن و از جری بودن آنها کاستن است. . پس از هر جهت که بنگریم مشارکت فراگیر در جنبش خودجوش فعال تحریم انتخابات، عملا همۀ  خواسته‌های تحریم‌کنندگان را برآورده خواهد کرد.

البته با آوردن آقای رییسی احتمال می‌رود که رژیم “بدتر” مناسبی را برای فرار از آن، و پناه آوردن به یکی از “بد”های موجود در لیست کسانی که در شمار تایید صلاحیت‌شدگان توسط شورای نگهبان تصویب شده، پیدا کرده است.  ولی اگر این هم‌وطن گرامی دست از تلاش تعجب‌انگیز خود برای “حفظ نظام” که به نظر ایشان و آقای خامنه‌ای “از اوجب واجبات” بردارند، شرکت نکردن در انتخابات،  به مثابه یک رفراندم، به وضوح به معنی رای آری دادن به ولایت  جمهور مردم، و رای نه دادن به ولایت فقیه و رد صلاحیت این نظام در کلیت آن است.

“تهدید کن ولی شرکت کن”!!!

و اما مقالۀ موسسۀ بروکینگز. این بررسی و نقد را با این یادآوری شروع می‌کنم که از هر رویدادی، روایتی، نظری و خبری و… می‌توان نتیجه‌گیری‌های متفاوت، و بلکه متضاد بدست داد. این هم کشف جدیدی نیست و حتی ریشه در فرهنگ و ادب ما دارد. مولوی می‌گویید:

آنچ خوف دیگران آن امن تست—بط قوی از بحر و مرغ خانه سست

آنچه که دیگران از آن خوف دارند، قدرت است. زیرا که آن‌را اصیل می‌دانند. این دیگران از مراجعه به خود مردم خوف دارند. چون که خود را ناتوان می‌بینند، نمی‌توانند به خود باور داشته باشند و با خوف و خودسانسوری، توانایی‌های ما ایرانیان را هم نمی‌توانند ببینند و به آن باور و اعتماد داشته باشند.

ولی حرف من این است که بجای خوف و ترس در دل‌ها افکندن و بجای توهین به مردم و آن‌ها را بی‌عرضه و ناتوان و احمق دانستن و با تکرار این تلقین بخشی از مردم را در عمل ناتوان و منفعل کردن، و زندانی کردن خود و دیگران در زندان “انتخاب” بین بد و بدتر، سرنوشتی بدتر از این که داریم محتوم و ناگزیر است. چرا که در بحر بی‌کران استقلال و آزادی و حقوق‌مندی، ما ایرانیان می‌توانیم از سستی و انفعال دست برداریم و هم‌چون بطی قوی، موج‌های سرکوب و خفقان را درنوردیم و با خشونت‌زدایی، اسلحه را در دست سرکوب‌گران، بی‌اثر کنیم و برای ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر، در جامعه‌ای با سرمایه‌های اجتماعی هنگفت، با صلح و دوستی، با هم در شادی و امید زندگی کنیم و فردایی پیوسته به و بهتر بسازیم.

مهم آن است که در فضایی دوستانه و صلح‌آمیز، و با پرهیز و گریز از پیش‌فرض دعوا و مرافعه، به بحث آزاد و مناظره همت گماشت، و نقطه نظرهای مشترک و نقطه نظرهای مورد اختلاف را در فضایی دوستانه و خالی از تخاصم به افکار عمومی ارایه داد، تا به موارد مشترک، محکم و شفاف، بیافزاییم و اختلافات را با بحث و استدلال و سعه صدر، با هم‌سازی و هم‌سوئی، به اشتراکات نزدیک‌تر کنیم و بدین ترتیب به کمک همدیگر سرمایۀ اجتماعی را غنی ببخشیم.

گفتند که:  “پرسش محققین مؤسسه کارایی تاکتیک «تحریم انتخابات» بود؛  آیا نیروهای اپوزیسیون، با تاکتیک تحریم انتخابات، توانسته‌اند به خواسته‌شان برسند یا نه؟

بیش از 170  انتخابات در کشورهای گوناگون در قاره‌های مختلف بر رسیده شد” و در نهایت:

نتیجه بسیار خواندنی و حتی حیرت‌انگیز این تحقیق این است که جنبش خودجوش فعال فراگیر تحریم انتخابات، همیشه نتایج مثبت به همراه داشته است و وقتی که نظام در انزوا باشد و از پایگاه مردمی برخوردار نباشد، و وقتی که مردم و نیروهای تحریم کننده بدانند که تحریم را نمی‌توان در “قهرکردن با صندوق رای”  ناچیز کرد و بلکه تحریم فقط قسمت کوچکی از کارزار گذار خشونت‌زدا از استبداد و خفقان و فساد، به مردم‌سالاری و حقوق‌مندی است، این کنش، که باید هرچه خودجوش‌تر (محور نکردن قدرت خارجی و نیز قدرت داخلی در امور مردم) و هرچه فعال‌تر و هرچه فراگیرتر باشد، حتما و همیشه مقدمات ساختن سرنوشت بهتری را در نظامی حقوق‌مند و مردم‌سالار نوید می‌دهد.

100% از 168 کشوری که خود را در “انتخاب” بین بد و بدتر زندانی کرده بودند، با تحریم، به نتیجۀ منفی رسیدند.

100% از 3 کشوری که تحریم “انتخاب” را به عنوان جنبش خودجوش خشونت‌زدای فعال در خودداری از به دست خود به نظام مشروعیت دادن و نشان دادن انزوا و در اقلیت بودن نظام را شروع کار در اعتراض به سرنوشت بد خود کردند، نتایج مثبتی را برای خود به ارمغان آوردند.

تقریباً هیچ نمونه‌ای را نمی‌توان یافت که در کشوری، نیروهای مخالف جریان حاکم توانسته باشند با اتخاذ روش “قهر با صندوق رأی” به اهداف‌شان برسند و همیشه بازندۀ این بازی، همان گروهی بوده که، با زندانی کردن خود در “انتخاب” بین بد و بدتر، به حوزه‌های “رای‌گیری” رفته و بدین ترتیب دست به این “قهر با صندوق رأی” زده است! ولی چنان‌چه، نیروهای مخالف نظام حاکم توانسته باشند از دیوار بلند خودسانسوری‌ها و سانسورهای افراد و گروههای تداوم‌طلب عبور کنند و دعوت خود به حقوق‌مندی را با تکیه بر مردم و به کمک مردم (و نه با تعامل از راه قدرت داخلی و یا کمک گرفتن از قدرت خارجی)، به گوش هرچه تعداد بیشتری از افراد جامعه برسانند و با برخورداری و بهره‌گیری از الگوی موفق جنبش 1388 که در دنیا با عنوان “هر ایرانی، یک خبرنگار” زبان‌زد بقیه ملت‌ها گردید، این پیام را به افکار عمومی دنیا و به افکار عمومی ایرانیان (از جمله قوای سرکوب امنیتی اطلاعاتی) برسانند که رژیم در انزوای مطلق است، همیشه برندۀ این بازی، مردمی بوده‌اند که با اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی،  “انتخابات” تقلبی و مهندسی شده را تحریمی فعال و هرچه فراگیرتر کرده است، و در واقع از طریق خالی گذاشتن حوزه‌های “رای‌گیری” دست به این آشتی با صندوق رأی زده است! در نظام پرفساد و جنایت‌کار ولایت مطلقۀ فقیه، رفتن به حوزه‌های “رای‌گیری” در واقع قهر کردن با صندوق‌های رای، ولی فعلانه خالی گذاشتن حوزه‌های “رای‌گیری” و یا بهتر از آن، در خانه ماندن و خالی گذاشتن خیابان‌ها در روز “رای‌گیری” در واقع آشتی کردن با صندوق‌های رای است.

این مقاله را هر زمانی که عده‌ای ساز شرکت در انتخابات را کوک می‌کنند ، باید باز هم خواند و به یادها آورد.

نظرسنجی‌های متعدد و بزرگی را که هم‌دلان ما از ایران گزارش می‌کنند –خوشبختانه- نشان می‌دهد که اصحاب تحریم در اکثریت مطلق هستند و خوشبختانه بخش بزرگی از آن‌ها (به نقل قول از شخصی که برای مغزشویی مردم برای شرکت در انتخابات، با قلب واقعیت، به این پژوهش رجوع می‌دهد) از “نخبگان ممتاز جامعه هستند” و قطعاً برای عده‌ی زیادی از مردم ، محل رجوع و مشورت هستند.

عدم اصلاح‌پذیری، عدم تحول‌پذیری، و عدم کارایی اعتدال و تدبیر و…. و در یک کلام، عدم صلاحیت کلیت نظام، با اعلام تصمیم شورای نگهبان قانون اساسی و تایید صلاحیت بد و بدترهای منتصب آقای خامنه‌ای، بار دیگر چند روز پیش توسط خود این نظام به وضوح به نمایش گذاشته شد. ما ایرانیان توانا هستیم که با کمک هم‌دیگر این رژیم را در دادگاه افکار عمومی ردصلاحیت کنیم. ما ایرانیان در انتخاب سرنوشت خوب ‌و خوبتر توانا هستیم.

ولی با این حال، بار دیگر دولت ولایت مطلقه مجبور است که از ملت، تایید صلاحیت گدایی کند. رژیم این تکدی صلاحیت، که نمایش توهین‌آمیز “انتخابات” است، را برای 29 اردیبهشت امسال تدارک می‌بیند.

اگر ولایت مطلقۀ فقیه که به گفتۀ خودشان “بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد” راه و چاره‌ای داشت، حتما از این کار پرزحمت و پرهزینه، پرهیز می‌کرد و مانند یک خلیفه، مادام‌العمر به استبداد خود ادامه می‌داد.

زورمداران گفتند “قانون اساسی، فقط کف اختیارات مقام معظم رهبری است”  این رهبر قدر قدرت، چرا با صدور یک حکم حکومتی، خودش علنا و عملا یک رئیس جمهور را منصوب نمی‌کند و به چه دلیل خود را مجبور می‌بیند که این همه به خود زحمت برگزاری “انتخابات” را بدهد؟ باید چند بار دیگر از زبان آقای خمینی و سایر گردانندگان این نظام بشنویم که “…مردم رای ندارند…”   و یا   “…رای مردم ملاک نیست….” تا بفهمیم که با شرکت در هرگونه “رای‌گیری” در این نظام، در واقع توهین و تحقیر این زورمداران را خودمان هم تصدیق و تکرار کرده‌ایم که مردم مانند “ایتام و صغار” هستند و اینکه کسی به خود اجازه  بدهد که بگوید “ما جامعۀ شهروندان نمی‌خواهیم، ما جامعۀ گوسفندان می‌خواهیم”

✅ خلاصه‌ای از این مقاله را از نظر بگذرانید .

تحریم حدنصابی

تحریم حدنصابی، روشی موجه و موثر است که متاسفانه در قانون اساسی رژیم ولایت فقیه نیامده است و بایسته است که در قانون اساسی ایران آزاد، آورده شود. تحریم حدنصابی به این معنی است که اگر مشارکت مردم در انتخاباتی، از یک حد نصابی از درصد واجدین شرایط رای‌دهندگی کمتر باشد، آن رای‌گیری و انتخابات باطل است.

تحریم جنبشی

در روند تحریم، به عنوان یک کنش فعال خودجوش فراگیر، اگر:

اولا: وقتی اکثریت مردم، خواهان وضعیت بهتری هستند و از سرنوشت بدی که دارند راضی نیستند،

ثانیا: وقتی تحریم‌ها، فقط قسمت کوچکی از ابراز نارضایتی‌ها و بخش مختصری از کارزار صلح‌آمیز مخالفت با وضع موجود بوده و بعد از آن، با روش‌های خشونت‌زدا، و با تظاهرات و اعتصابات و نافرمانی‌های مدنی و…. همراه بوده،

این کنش طبیعتا منجر به دست‌یابی به مطالبات مردمی شده است.

سه کشور برای مثال آورده شده است:

بنگلادش:
در فوریه 1996، در بنگلادش، لیگ عوامی (Awami League) انتخابات مجلس را تحریم کردند و از نخست وزیر وقت آقای خالد ضیا (Khaled Zia) خواستند که استعفا دهد. تحریم همراه با تظاهرات خیابانی بود که کشور را برای دو روز قبل از انتخابات، عملا تعطیل کرد.

حزب آقای ضیاء (BNP) بدون اپوزیسیون، رای‌گیری را اجرا کرد و از 207 کرسی، توانست 205 کرسی را برنده شود. ولی ادامۀ حضور مردم در میدان تعیین سرنوشت خویش به شکل تظاهرات و اعتصابات، خالد ضیاء را مجبور کرد که انتخابات دیگری را (دو ماه بعد) برگزار کند و این‌بار حزب عوامی در انتخابات شرکت کرد و از 299 کرسی توانست 147 کرسی را برنده شود در حالی که حزب آقای ضیاء نتوانست بیشتر از  116  کرسی را برنده شود.

اگر همین روش در ایران اجرا شود و مردم فعلانه در یک جنبش خودجوش خشونت‌زدا، هر چه فراگیرتر شرکت کنند، انزوای رژیم ولایت مطلقه به سادگی نمایان می‌گردد و تعداد کرسی‌هایی که نظام میتواند برنده شود، از مثال بنگلادش، حتما بسیار ناچیزتر خواهد بود، قطعا همین‌طور است. این قاطعیت در اعلام در اقلیت بودن نظام را، با پشتوانه اعترافات زورمدان حاکم بر ایران ایراز می‌نمایم. در همین روزها، آقای قالیباف، آمار طرفداران رژیم را 4% اعلام نمود. این انزوا، امری جدید نیست. شاهد این مدعا، اظهارات مسئولان اصلی وضعیت کنونی است. به جرات و با  استناد به نامۀ آقای بهشتی به آقای خمینی یادآور می‌شوم که خیلی زود بعد از بازگشت آقای خمینی به ایران و عمل‌کرد وی با دستیاری سایر زورمداران حاکم بر ایران، ای طرد شدن از طرف مردم، هویدا شد. در این نامه (https://alisedarat.com/1394/11/02/3020/) آقای بهشتی، اعتراف می‌کند که زورمداران در اقلیت هستند و آقای خمینی را به اعمال زور بیشتر بر علیه خواست‌های مردم، می‌خواند.

پرو
در سال 2000، بعد از سال‌ها حکومت بر پرو، پرزیدنت آلبرتو فوجیموری (Fujimori)، در مقابل رهبر اپوزیسیون،  تولیدو (Alejandro Toledo)  قرار گرفت. علی‌رغم نتیجۀ نظرسنجی‌ها، نتایج “انتخابات” برعکس نتیجۀ نظرسنجی‌ها و به نفع فوجیموری اعلام شد و تولیدو، بازندۀ “انتخابات” در دور اول اعلام گردید. گفته شد تقلبات در این “انتخابات” بسیار گسترده بود.

چون فوجیموری به اندازه کافی (بیش از 50%) رای نیاورده بود، رای‌گیری به دور دوم کشیده شد ولی تولیدو دور دوم انتخابات را تحریم کرد و بدین وسیله و با اعلام این تحریم، و با مشارکت مردم در این تحریم، هم به نتایج دور اول “انتخابات” و هم به تقلب‌ها در روند رای‌گیری اعتراض نمود. بدین ترتیب در دور دوم، فوجیموری بدون وجود مخالف، به راحتی طبیعتا برندۀ انتخابات شد. ولی تولیدو اعلام کرد که فوجیموری می‌تواند خود را برندۀ انتخابات اعلام کند ولی حکومت وی دارای مشروعیت و اعتبار لازم نیست.

بعد از آن تولیدو (Toledo) با تکیه بر مردم مخالف دولت و عصبانیت آنها به علت تقلبات انتخاباتی فوجیموری (Fujimori)، اعتراضات و تظاهرات صلح‌آمیز گسترده‌ای را تدارک دید و بدین ترتیب، با تکیه به مردم، مخالفت خود را با نتایج انتخابات، به نمایش گذاشت. افکار عمومی خارج از پرو هم  از تحریم و مطالبات مردم، پشتیبانی کرد.

ادامه فشارها بر فوجیموری و حکومت او، وی را مجبور کرد شش ماه بعد استعفا دهد و یک دولت موقت تاسیس شد که ترتیب برگزاری یک انتخابات جدید را در سال 2001 داد که در آن تولیدو بر الن گارسیا (Alan Garcia) پیروز شد و به مقام ریاست جمهوری پرو انتخاب گردید.

تایلند
در سال 2006، نخست‌وزیر تایلند تکسین شیناواترا (Thaksin Shinawatra) تصمیم گرفت که انتخابات پارلمان را سه سال قبل از تاریخ مقرر، و در عرض 60 روز،  برگزار کند تا از بن‌بستی که حکومت در آن قرا گرفته بود، خلاص شود. مخالفان این عمل شیناواترا را دست‌زدن به یک همه‌پرسی تقلبی قلمداد نمودند و اگرچه از 500 کرسی پارلمان، 96 کرسی را دارا بودند، آن انتخابات را تحریم کردند و در نتیجه حزب شیناواترا در این انتخابات، 458 کرسی را برنده شد. ولی درست مانند بنگلادش و پرو، این تحریم انتخابات، از پشتیبانی مردمی برخوردار بود و تظاهرات و اعتصابات گستردۀ مردمی را به همراه داشت. این کنش باعث شد که فقط در عرض دو روز، شیناواترا مجبور به استعفا شود و دادگاه نتایج آن انتخابات را باطل اعلام نمود.

همانطور که در مثال بنگلادش و تایلند میتوان حدس زد، به علت کم‌دوام بودن حضور مردم در ساختن سرنوشت خویش، تحریم بلافاصله به دموکراسی پایدار نیانجامید.

در تایلند، خلا حضور مردم در میدان ساختن سرنوشت خویش، توسط ارتش پر شد و نتیجه انتخابات را باطل اعلام نمود و با یک کودتای بدون خونریزی، قدرت را بدست گرفت و تا پانزده ماه بعد از آن، انتخاباتی برگزار نگردید.

در بنگلادش، تحریم پیشنهادی از طرف حزب عوامی، آنها را به قدرت رساند ولی سال 2007  دوباره همان برخوردها تکرار شد و آن حزب تلاش کرد همان روش 1996 را تکرار کند، ولی به علت عدم مشارکت حداقل لازم از مردم، خلائی پیدا شد که آن خلاء را قوای نظامی پر کردند و با اعلام “وضعیت فوق‌العاده” از سال 2007 تا 2008 قدرت را بدست گرفتند.

حاصل کلام مقاله پژوهشی موسسۀ بروکینگز:

این تحقیق، به نوعی، پیامی را که باشندگان و کوشندگان خط استقلال و آزادی و حقوق‌مندی، دهه‌ها است از تکرارش باز نایستاده‌اند، بازگو می‌کند. ملتی که  از وضع موجود راضی نیستند، اگر در یک حداقل لازمی، در یک جنبش خودجوش فعال خشونت‌زدا برای ساختن سرنوشتی بهتر، با پرهیز از محور کردن قدرت‌های خارجی و نیز قورت‌های داخلی، و بدون مراجعه به قدرت‌های داخلی و بدون مراجعه به قدرت‌های خارجی، شرکت کرده و به عنوان شروع کار در مشروعیت‌زدایی از رژیم،  “انتخابات”  آن نظام را تحریم کنند حتما به نتیجۀ مثبت میرسند، چرا که در 100% مواردی که در این تحقیق این روش را بکار بردند به نتیجۀ مثبت رسیدند، و چنانچه تحریم عملی زودگذر و بدون پایگاه مردمی و بدون پشتیبانی و مشارکت یک حداقل لازمی از مردم نباشد و مردم با انفعال و با خشونت‌گستری، سرمایه‌های اجتماعی را بسوزانند، سرنوشت بهتری نخواهند یافت و چه بسا که به وضع بدتری هم گرفتار خواهند شد، چرا که در 100% مواردی که در این تحقیق این روش را بکار بردند به نتیجه منفی رسیدند.

یادی از داستانی حقیقی که سرنوشت بهتری را برای طب و طبابت، رقم زد.

نزدیک به نود سال پیش، یک روز یک بیولژیست به آزمایشگاه خود بازگشت و دید که از تعداد بسیار زیادی از ظرف‌هایی که در آنها باکتری‌های را کشت میدهند، محیط کشت یکی از آن‌ها به یک قارچ آلوده شده است و درست در دایرۀ آن آلودگی، باکتری‌ها رشد نکرده و نابود شده‌اند. آن بیولژیست، آن قارچ را جدا و به بقیه ظروف کشت هم زد و با شگفتی و شعف همان نتیجه را مشاهده نمود. این دقت نظر در یک مورد غیرمعمول، توانست یک انقلاب، یک انقلاب زیبا در عالم پزشکی پدید آورد که نسل‌ها بعد از هم، و ما هم هنوز، از آن برای سرنوشتی بهتر در سلامت خود و عزیزانمان بهرمند می‌شویم. آن بیولژیست آقای آلکساندر فلمینگ و آن قارچ، پنی‌سیلین بود!

توجه داشته باشیم که بیولژیست، ظرف کشت حاوی قارچ را دور نریخت، بلکه درست برعکس، آن را به عنوان یافته و دانسته‌ای پربها، ارج نهاد و از همان در بقیۀ ظروف کشت استفاده کرد و دید که با استفاده از آن روش، 100% نتیجۀ مثبت گرفته می‌شود و عامل اصلی عفونت و بیماری، همیشه از بین می‌رود و ریشه‌کن می‌شود.

در تحلیل و بررسی علمی نتایج یک پژوهش، کم‌شمار بودن یک یافته، دلیل بر مردود بودن آن نیست.

برای یک بررسی علمی پژوهش موسسۀ بروکینگز، باید دقت نظر به خرج داد و دید که چرا 168 کشور به نتیجۀ مثبت نرسیدند و 3 کشور توانستند به نتیجۀ مثبت برسند. در این صورت می‌بینیم که اگر مردم آن 168 کشور هم با روش‌های خشونت‌زدا در میدان سرنوشت خود حی و حاضر بودند و در هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش فعال، با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی، در هسته‌های حقوق‌مدار، فعالانه تلاش می‌کردند، حتما به نتایج مثبت می‌رسیدند.  عکس آن هم درست است که اگر در آن سه کشور بنگلادش، پرو و تایلند مردم میدان را خالی می‌گذاشتند، سرنوشت آنها توسط افراد و گروههایی که منافع خود، و نه حقوق مردم را در نظر داشتند، رقم زده می‌شد. و هرگاه حتی بعد از به نتیجۀ مثبت رسیدن، مردم باز میدان تعیین سرنوشت را خالی گذاشتند، گروه‌ها و افراد زورمدار بر اریکه قدرت نشسته‌اند و بر ملت ولایت پیدا کرده‌اند.

بیماری پرستش قدرت و گسترش خشونت و استبداد، محیط زیست و رشد انسانها را آلوده کرده‌ است ولی در بعضی از این جوامع، گاندی‌ها هم پیدا شده‌اند. نلسون مندلاها هم پیدا شده‌اند. چرا راه دور برویم، در همین میهن خودمان، مصدق‌ها هم پیدا شده‌اند. فقط باید بیاموزیم که این بزرگان تاریخ، استقلال و آزادی و حقوق‌مندی را به عنوان هم هدف  و  هم روش  انتخاب کردند، و برای ساختن سرنوشتی بهتر، بدون محور قرار دادن قدرت خارجی و نیز بدون محور قرار دادن قدرت داخلی، به استقامت ایستادند.

در همین میهن خودمان بعد از چندین تحریم انتخابات و فراگیرتر شدن تحریم در دوران پهلوی، و با فراهم شدن پیش‌نیازهای لازم در افکار عمومی، و با شرکت فراگیر مردم در جنبش خودجوش فعال، کل نظام شاهنشاهی سرنگون شد. در همین وطن خودمان، مصدق در مقابل امپراطوری کبیری که خورشید در قلمرو آن غروب نمی‌کرد و در مقابل سایر ابرقدرت‌های زمانه ایستاد و پیروز شد و در دل ایرانیان و جهانیان به اسطوره مبدل گردید. آیا آن‌ها که از طریق قدرت داخلی خواهان حل مشکلات ایران و ایرانی هستند، تا به حال سیاست موازنه منفی مصدق به گوششان خورده است؟

نتیجه‌گیری برای تصمیم به عمل در وقت کمی که به “انتخابات” مانده است.

باید واقع‌بین بود و امکاناتی که واقعیات زمانه در اختیار من و هر کدام از شما (از جمله همین شما هم‌وطن عزیزم که در این لحظه، این خطوط را می‌خوانید) و در اختیار تک‌تک ما مردم ایران گذاشته است را، بدون انتظار فعالیتی بیش از توان خود، بسنجیم.

با بهره‌گیری از اجبار مستبدان در این زمانه، در برگزاری  “انتخابات”  تقلبی و مهندسی شده، با استفاده از امکاناتی که باری دیگر خود نظام برای ما فراهم آورده است، برای مشارکت در ساختن سرنوشتی پیوسته خوب و خوب‌تر، و در این وقت کمی که به “انتخابات” مانده، بایسته است که ما مردم ایران دست به ابتکار و خلاقیت بزنیم و با فعال شدن در گروه‌های کوچک چند نفری (فعالیت هسته‌ای) (10 و 11 و 12 و 13) نیروهای خود را بسیج کنیم تا بتوانیم با دستگاه مغزشویی نظام ولایت مطلقه مقابله کنیم. به خود باور و اعتماد داشته باشیم و سرمشق شدن خود را در دنیا به یاد بیاوریم (9) و برای ساختن سرنوشتی برازندۀ ایرانیان، به توانایی‌های ملی ایرانیان، به هم‌دیگر باور و اعتماد داشته باشیم.  لازم است که بیاد بیاوریم که این نظام ولایت فقیه، با زور مغزشویی و ایجاد دلهره در دل‌های بخشی از مردم ایران، در هر دورۀ “انتخاباتی” توانسته است آن‌ها را در روزها و چه بسا در ساعت‌های آخر مهلت رای‌گیری، “مجاب” کند که باری دیگر خود را در زندان “انتخاب” بین بد و بدتر، محبوس کنند و باری دیگر، با دست خود، با دادن مشروعیت و اعتبار نداشته به آقای خامنه‌ای و قوای سرکوب این رژیم، خود را در شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است” با آقای خامنه‌ای و قوای سرکوب، هم‌صدا کنند و خود را به اسبابی منفعل در دست آن‌ها بدل کنند.

به یاد بیاوریم که آقای خامنه‌ای آشکارا گفت: “….هر رأیی که شما به یکی از این نامزدهای محترم، به این هشت نفر آقایان محترمی که در صحنه هستند، به هرکدام از اینها شما رای بدهید، رای به جمهوری اسلامی داده‌اید…….” (3)

ساختن سرنوشت برای ما و برای عزیزان ما و برای سایر هم‌وطنان، و  برای این نسل و نسل‌های پی در پی در آینده، لاجرم توسط افرادی و در فضایی انجام می‌گیرد.  اگر ما ملت ایران، برای ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر، در آن فضا، حی و حاضر نباشیم، آن فضا نمی‌تواند خالی بماند و تدبیر امور ایران و ایرانی نمی‌نواند به حالت توقف درآید و ساعت از حرکت بیفتد و زمان منجمد شود و سرنوشت ما رقم زده نشود و یا حتی موقتا تعطیل گردد. اگر ما در فضای مشارکت در تدبیر امور و ساختن سرنوشت به و بهتری برای خویش حضور نداشته باشیم، آن خلاء به اجبار از افرادی پر می‌شود که طبق میل و سلیقه خود و مصلحت‌سنجی‌های قدرت و برای حفظ منافع خود و سایر قدرت‌مداران، وارد عمل می‌شوند و سرنوشتی را برای ما رقم می‌زنند که طبیعتا و مطمئنا به تجاوزهای روزافزون به حقوق ما ایرانیان منجر خواهند شد(14) و  پر واضح است که ناگزیر سرنوشت ما پیوسته بد و بدتر و بدتر و بدتر و…. و باز هم بدتر خواهد شد. با ادامه حیات نظام ولایت مطلقه، با پیشبرد شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است” حیات ملی ما ایرانیان در لبۀ پرتگاه سقوط است.

در صورتی که بخش منفعل جامعه، که انفعال خود را با رفتن به حوزه‌های “رای‌گیری” نشان می‌دهند، دست از انفعال و رفتن به حوزه‌های رای‌گیری در این نظام، بردارند، و صورت مشارکت تعداد هرچه بیشتر مردم در جنبش خودجوش فعال، تحریم انتخابات به عنوان قدم اول و به عنوان نظرسنجی و رفراندم، همیشه و حتما نتیجه مثبت به همراه خواهد داشت. پیام شفافی که این جنبش خودجوش فراگیر خشونت‌زاد،  برای افکار عمومی به همراه دارد، عدم مشروعیت  و  عدم اعتبار نظام  و رد صلاحیت زورمدارانی است که توسط سرکوب و داغ و درفش، با فساد و بی‌کفایتی، بر سریر قدرت نشسته‌اند. آنها با انفعال ما خود به خود نمی‌روند، کجا بروند از اینجا مناسب‌تر برای رانت‌خواری و ویژه‌خواری و فساد و قدرت‌سالاری و زورمداری!!

در سال 1376 و در حوادث منجر از آن، این پیام، توسط مردم ایران، به افکار عمومی،  با نگارشی کم‌رنگ،  نقاشی شد. ولی مشارکت مردمی در جنبش خودجوش 1388، کمی فراگیرتر شد و اثرات بسیار موثرتری بر افکار عمومی نهاد. اشکال کار این بود که افراد و گروه‌هایی در شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است”  با آقای خامنه‌ای و  “بیت رهبری”  و سایر عوامل سرکوب و خفقان و فساد و دروغ و….، در آن زمان هم‌صدا شده بودند، و آن جنبش به خواست مردم، یعنی استقرار و استمرار و پیشبرد مردم‌سالاری، نیانجامید. مطالبات مردم توسط کسانی که در کانون رسانه‌ای قرار داده شدند به  “بازگشت به دوران طلایی امام”  و  “خط قرمز قانون اساسی”  و  “اجرای بدون تنازل قانون اساسی”  محدود و  ناچیز شد.  “رای من کو”  شعار جنبش گردید و این شعار، امنیت خاطر لازم را به آقای خامنه‌ای و قوای امنیتی و سرکوب و سایر زورمداران، داد زیرا که این معنی را داشت که مردم خواهان رفتن این نظام نیستند و فقط طالب این هستند که آن کسی که رژیم می‌خواهد، رئیس جمهور نشود  ولی در نهایت این نظام حفظ شود و فقط کس دیگری بیاید در همین نظام مشغول کار شود و این توهین را به خود و به ملت ایران روا دارد که شخصی در این مقام  ریاست جمهور ایرانیان،  به گفته خودش “تدارکات‌چی”  و حالا به قول آقای رئیسی  “نوکر مقام معظم رهبری”   و یا به قول آقای روحانی  “مطیع”  او باشد.

برای رسیدن به هدف حقوق‌مندی و مردم‌سالاری، فقط یک روش موجود است و آن تنها روش، عمل حقوق‌مند از طریق مردم و با مردم، و اجتناب از هر گونه عملی  از طریق قدرت (چه قدرت خارجی و چه قدرت داخلی) و خودداری از  مراجعه به قدرت (هم قدرت خارجی و نیز هم قدرت داخلی)  و در یک کلام پرهیز از محور قرار دادن قدرت (چه قدرت خارجی و چه قدرت داخلی)  است. با این یادآوری پیوسته به خود و دیگران،  مرتب به خود و دیگران گوش‌زد کنیم که انجام هر کاری، هرچقدر هم که آن کار در ظاهر به نظر کوچک بیاید، بهتر از بی‌کاری و بی‌غمی و انفعال است.

برای خشونت‌زدایی و برای مشارکت فعال در جنبش خودجوش هویدا کردن ناچیزی رژیم و در اقلیت بودن زورمداران فاسد حاکم بر ایران، از جمله می‌توان پیشنهاد در خانه ماندن در روز  “انتخابات”  و خلوت گذاشتن کوچه‌ها  و  خیابان‌ها  در آن روز را برای به دست خود به این نظام مشروعیت ندادن و به عنوان شروع مشارکت‌های بیشتر در ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر، به جامعه عرضه کرد و با فعالیت در هسته‌های حقوق‌مدار در پیش‌برد جنبش خودجوش فعال، کوشا شد.

علی صدارت

یکشنبه 3 اردیبهشت 1396، برابر با 23 آوریل 2017


مراجع و مطالبی بیشتر در این زمینه

جنبش تحریم فعال و خودجوش. پیشنهادها برای روز رای گیری و روزهای بعد

جنبش تحریم فعال و خودجوش. پیشنهادها برای روز رای گیری و روزهای بعد

در روز “انتخابات” در خانه بمانیم تا تجربۀ سوریه را نبینیم!

در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ در خانه بمانیم تا تجربۀ سوریه را نبینیم!

Threaten but Participate: Matthew Frankel; (February 24, 2010)

https://www.brookings.edu/wp-content/uploads/2016/06/02_election_boycotts_frankel.pdf

1- تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان (۱)

صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان (۱)

2- تحلیلی روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان (۲)

صدارت : تحلیلی روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان (۲)

3- به یاد بیاوریم که آقای خامنه‌ای آشکارا گفت: “….هر رأیی که شما به یکی از این نامزدهای محترم، به این هشت نفر آقایان محترمی که در صحنه هستند، به هرکدام از اینها شما رای بدهید، رای به جمهوری اسلامی داده‌اید…….”

خامنه‌ای: "….هر رأیی که شما به یکی از این نامزدهای محترم، به این هشت نفر آقایان محترمی که در صحنه هستند، به هرکدام از اینها شما رای بدهید، رای به جمهوری اسلامی داده‌اید……."

4- بهار ایران، بهار عرب، بهار دنیا، و دوباره بزودی بهار ایران! چگونه؟

علی صدارت :(۱)بهار ایران، بهار عرب، بهار دنیا، و دوباره بزودی بهار ایران! چگونه؟ – حفظ نظام و عناصر درگیر

5- چگونه “سبز”، رنگی ناشفاف شد!

علی صدارت :(۲)بهار ایران، بهار عرب، بهار دنیا، و دوباره بزودی بهار ایران! چگونه؟(۲)- چگونه "سبز"، رنگی ناشفاف شد!

6- “فاجعۀ” گذار از جمهوری اسلامی!!! اصلاح یا انقلاب؟

علی صدارت :(۳)بهار ایران، بهار عرب، بهار دنیا، و دوباره بزودی بهار ایران! چگونه؟(۳)-"فاجعۀ" گذار از جمهوری اسلامی!!! اصلاح یا انقلاب؟

7- آموزه‌هائی از دنیای عرب و غرب برای ایران

(۴)آموزه‌هائی از دنیای عرب و غرب برای ایران.(۴)-بهار ایران، بهار عرب، بهار دنیا، و دوباره بزودی بهار ایران! چگونه؟

8- تحول دموکراسی و نقش رسانه‌های همگانی

تحول دموکراسی و نقش رسانه‌های همگانی

9- نقش و اهمیت رسانه‌های همگانی به مثابه شاخۀ چهارم دولت جهت برپایی و پویایی مردمسالاری

علی صدارت : نقش و اهمیت رسانه‌های همگانی به مثابه شاخۀ چهارم دولت جهت برپایی و پویایی مردمسالاری

10- ضرورتی تاریخی و حیاتی جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، تشکیل جبهه‌ای حقوقمدار و لائیک متشکل از هسته‌های مردمسالار-بخش اول

علی صدارت: ضرورتی تاریخی و حیاتی جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، تشکیل جبهه‌ای حقوقمدار و لائیک متشکل از هسته‌های مردمسالار-بخش اول

11- بعضی خاصه‌ها و دلایل بی‌ثمر ماندن تلاش‌های افراد و تشکیلات سیاسی و بوجود نیآمدن یک جبهۀ مردمسالار و حقوقمدار

علی صدارت : ضرورتی تاریخی و حیاتی جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، تشکیل جبهه‌ای حقوقمدار و لائیک متشکل از هسته‌های مردمسالار. بخش دوم

12- برخی خاصه‌ها و عوامل پیروزی هسته‌های مردمسالارِ تشکیل دهندۀ جبهۀ حقوقمدار

علی صدارت : ضرورتی تاریخی و حیاتی جهت استقرار و استمرار مردمسالاری، تشکیل جبهه‌ای حقوقمدار و لائیک متشکل از هسته‌های مردمسالار-بخش سوم

13- نقش من در استقرار و استمرار مردم‌سالاری-هسته‌های خودجوش حقوقمدار

علی صدارت : نقش من در استقرار و استمرار مردمسالاری-هسته‌های خودجوش حقوقمدار

14- کمیتۀ سه نفری مرگ از زندانیان دو-سه سوأل میکرد و برای مرگ و زندگی آنها تصمیم می‌گرفت

علی صدارت : دو پرسش! در این تصویر، این ده نفر کیستند؟ این سه نفر کیستند؟ کمیتۀ سه نفری مرگ از زندانیان دو-سه سوأل میکرد و برای مرگ و زندگی آنها تصمیم می‌گرفت. یکی از آن سه (پورمحمدی)، مسئول "دادگستری"در حکومت آقای روحانی گشت!

15-گپ‌زدن‌هایی با هم‌وطنان توسط پیام‌هایی کوتاه  در باب  “انتخابات”  و جنبش تحریم آن:
https://t.me/sedaratMD/98

https://t.me/sedaratMD/96

https://t.me/sedaratMD/101

https://t.me/sedaratMD/102

https://t.me/sedaratMD/88

https://t.me/sedaratMD/82

https://t.me/sedaratMD/70

https://t.me/sedaratMD/77

https://t.me/sedaratMD/79

https://t.me/sedaratMD/108

https://t.me/sedaratMD/109

https://t.me/sedaratMD/115

https://t.me/sedaratMD/118

https://t.me/sedaratMD/121

https://t.me/sedaratMD/123

https://t.me/sedaratMD/126

https://t.me/sedaratMD/130

https://t.me/sedaratMD/131

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Scroll to Top