
وقایع خرداد ۱۳۶۰ و حذف اولین رئیس جمهوری در آینه حق حاکمیت ملی- بحث آزاد بین محمد جعفری و حسن یوسفی اشکوری
۲۹ تیر ۱۳۹۵وقایع خرداد ۱۳۶۰ و حذف اولین رئیس جمهوری در آینه حق حاکمیت ملی- بحث آزاد بین محمد جعفری و حسن یوسفی اشکوری
وقایع خرداد ۱۳۶۰ و حذف اولین رئیس جمهوری در آینه حق حاکمیت ملی- بحث آزاد بین محمد جعفری و حسن یوسفی اشکوری
این مطالب، که طی دوازده جلسه گفتگو، تحت عنوان ’روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرد‘ و یا ’کارنامه ریاست جمهور‘ در اختیار شما هموطنان گرامی قرار داده شده، مطالعه و تحقیقی میدانی و بالینی با شناسایی امرهایی است که در برههٌ بسیار مهمی از تاریخ معاصر ایران واقع شدهاند. به این وقایع، به عنوان امرهایی که به طور مستمر، در تاریخ اتفاق میافتند، باید نگریست، که با درس تجربه از تاریخ، از تکرار آنها در حال و آینده پیشگیری کنیم، هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود! گرچه شکل و ظاهر این امور واقع شده، ممکن است با هم متفاوت به نظر برسند، ولی با تحقیق در آنها و با ریشهیابی و تحلیل آنها، به وضوح این حقیقت نمایان میشود که همگی در باطن یک ریشه را دارا هستند که دینامیسم پویاییهای قدرت و موازنه قوا در همه نظامهای سلطهگر-سلطهبر است.
...نکته بسیار مهم این است که مطلبی را که این رژیم به عنوان «اسلام» برای بقای خود دستمایه کرده است را به چالش کشید. این استاد دانشگاه فقط مثالهایی را متذکر شده است، ولی برای مخاطب خود، هیچ راه حلی را ارائه نداده است. نمیتوان گفت که در داخل کشور است و باید مواظب باشد که گرفتار نشود. ولی بسیاری از هموطنان داخل کشود، بسیار شجاعتر از بسیاری خارج نشینان بودهاند! با عقیده، بخصوص با عقاید دینی، نمیتوان جنگید. باید آنها را به بحث گذاشت. به چالش کشیدن تبلیغات «اسلامی» رژیم و با دوستی و سعه صدر، به بحث آزاد نشستن را تجربه موفقی یافته ام... آبادی میخانه ز ویرانی ماست—جمعیت کفر از پریشانی ماست اسلام به ذات خود ندارد عیبی—هر عیب که هست، از مسلمانی ماست
برای شکنجه،... قتل و کشتار،... خفقان،... سرکوب،... با جنگ روانی باید به مزدوران استبداد باورانده شود که انسان برای دین و عقیده است، و هر کاری در آن راستا، مستحب که هیچ، بلکه واجب است! یکی از درسهای مهم و حیاتی بازخوانی کارنامه نوشته شده در چهار دهه پیش، این است که برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، لازم است که در وژدان عمومی همگانی حداقل لازمی از ما مردم، باور به اینکه دین و مرام برای انسان است و نه برعکس، جا بیفتد.
بنا بر کارنامه که ۴دهه از نوشتن آن میگذرد، و مطالعه بالینی ؟ است، سفیر شوروی، در مقابل تجاوز به حق استقلال و سایر حقوق، میخواست ۴ شرط به رئیس جمهور تحمیل کند، و تهدید کرد که در صورت عدم پذیرش، شوروی توسط حزب توده و چریکهای فدایی و سایر عناصر سرسپرده و مزدور خود، از خمینی و شرکا، برای تخریب خط استقلال و آزادی، پشتیبانی خواهد کرد، و چنین کرد. وقتی خط استقلال و آزادی، در تغییر از پایین پافشاری کرد و در مقابل تحمیل تغییر از بالا مقاومت کرد، خمینی توسط برادرزاده خود به رئیس جمهور پیغام داد و میخواست ۸ شرط به خط استقلال و آزادی تحمیل کند، و گرنه «تا آخر میروم» و چنین کرد. خمینی تهران (با ورود در توازن قوا=موازنه وجودی)، با باور به اصالت قدرت، و با باور به اینکه انسان برای دین است، علیه خمینی فرانسه کودتا کرد. وقتی اولین منتخب مردم ایران، اولین جبهه مبارزه را نفی قدرت، و نفی باور انسان برای دین است، اعلام کرد، با نپذیرفتن ۸ شرط وی، علیه رئیس جمهور هم کودتا کرد.
مردمسالاری یک فرهنگ است! فروپاشی این رژیم، حتمی است! دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد! هرچه تعداد بیشتری از ما مردم، در هرچه مردمسالارتر شدن خود تلاش کنند، فروپاشی هرچه زودتر، و هرچه خشونتزداتر خواهد بود. در این صورت است که بعد از فروپاشی این رژیم، ساختار آن هم متزلزل خواهد شد و فرو خواهد پاشید، امر مهمی که در انقلاب ۱۳۵۷ کمتر به آن توجه شد. در نتیجه، ساختار استبداد حفظ شد و استبداد شاهی به استبداد فقیه مبدل شد.
نباید اجازه داد که تاریخ، به دست قدرتمداران ظفرمند و سلطهمداران نوشته شود. باید با استفاده از رسانههای شخصی و شبکهبندیهای اجتماعی، از پیروزی قدرتها در جنگ روانی علیه مردم جلوگیری کنیم.
چین هم در کنار روسیه، برای تخریب و حذف و سانسور خط و ربط استقلال و آزادی، به قدرتهای دولتی و غیردولتی غرب، و بقیه قدرتمداران انیرانی پیوست!
کارنامه، مطالعه بالینی انقلاب است، و دزدیده شدن آن و تبدیل آن به ضدانقلاب. تلاش نویسنده کارنامه، این بود که بدون هیچ گونه سوگرایی، اموری که با استمرار واقع میشوند را به مردم گزارش کند. هیچ گونه اعتراض و چالشی در مورد دقیق نبودن آنها، در آن موقع و تا به امروز، ابراز و منتشر نشده است. از شرایطی که آقای خمینی، در آخرین پیام خود به آقای بنیصدر در خرداد ۱۳۶۰، بر آن اصرار داشت، خودداری از ادامه نوشتتن و انتشار کارنامه بود. آقای بازرگان در خرداد ۱۳۶۰، از کودتا علیه رئیس جمهور به عنوان یک طرح امریکایی به بنیصدر خبر داد و عقیده داشت که اگر این کارنامهها نوشته نمیشد، خیلی زودتر کودتا را اجرایی کرده بودند.