۱ تیر ۱۴۰۰
به آن دسته از جامعه سیاسی که در این «انتخابات» با پشت کردن به ملت، باز هم چهره واقعی خود را واضح نشان داد، امیدوار نیستم. حواشی این «انتخابات» نشان داد که بسیاری از آنها،در بهترین وجه، اصلا متوجه نیستند که با نقش خود در پیشبرد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است»، مستقیم و غیرمستقیم، شریک جرم رژیم در جنایتها و خیانتها و… و تجاوزها به حقوق هستند. ولی امیدوارم آن دسته از ایرانیان، به خصوص در جامعه مدنی، به تجربه «انتخابات» در رژیم ولایت مطلقه، به عنوان یک پند بنگرند، و از آن به عنوان یک درس دیگری دال بر نیاز حیاتی پشت به قدرت و روی به ملت داشتن، و افزونی اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی، استفاده کنند، تا هرکدام از همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، شور و شعف و لذت مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر را ارزانی کنیم.
۲۲ خرداد ۱۴۰۰
یکپارچه برخیزید و بجای رفتن به پای صندوقهای خواری، رای متین خود را به مخالفت با رژیم جنایتکاران اظهار کنید. چنان کنید که جهانیان در برابر شما و اراده زیست در استقلال و آزادی شما، سر تعظیم فرود آورند. پیروزی خود را متحقق کنید.
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
سرنوشت هستههایی که یکی دو نفر، تصمیمگیرنده و گرداننده امور باشند و بقیه، بیشتر از شنونده و تماشاگر باقی نمانند، به گروههایی هرمی و استبدادی خواهد انجامید. کار این گروهها، دوام نمیآورند و انشعاب و انحلالهایی که در «اپوزیسیون» شاهد آنها بودهایم، غالبا به این دلیل بوده است.
برای اینکه سرنوشتهای خوب و خوبتری را برای خود رقم بزنیم، برای رسیدن به جامعهای باز، و برای هرچه بازتر کردن جامعه، بایسته است هستههایی بسازیم و در آنها فعال شویم که:
۱-هر فردی، خود رهبریکننده خویش باشد. (حق رهبری خویش)
۲-کاری جمعی، توسط مجع تصدی شود. (حق شرکت در رهبری جمعی)
به این معنا که هر عضو در هر هستهای باید از جمله از دو حق برخوردار شود: اول حق رهبری خویش، و دوم حق مشارکت در رهبری جمعی. در این صورت میزان قدرت و نقش این عامل در روابط، کمتر و کمتر میگردد، و هر چه به صفر تمایل بیشتری پیدا کند، طول عمر، و بازدهی، و تاثیرگذاری اینگونه هستهها در ساختن سرنوشتهای بهتر و بهتر، بیشتر و بیشتر میگردد. در چنین شرایطی، انگیزه افراد برای مشارکت بیشتر، و برای فعالیت و خلاقیت و ابتکار بیشتر.