جنبش خودجوش فراگیر، در آزادگی و خود انگیختگی و استقلال، روشی بود که دنیا از ایرانیان انساندوست و وطنپرست آموخت.
باید تلاش کنیم که اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی به تعداد بیشتری از هموطنان بازگردد.
بافعال شدن هستههای مردمی حقوقمدار و با هرچه فراگیرتر شدن جنبش است که همۀ اسلحهها در دست نیروهای سرکوب، بیاثر میگردند و مبارزه، خشونتزدا میگردد. در این صورت است میتوانیم به دادخواهی از حق حیات شلر و همۀ شلرها به کمک همدیگر به پا خیزیم.
یادمان باشد که در نظام ولایت مطلقه، هرکدام از ما (و هرکدام ازجگرگوشههایمان) میتوانیم در موقعیت شلر و بیشمار شلرها باشیم. خود را یک لحظه به جای فرزندان میهن که درست در همین لحظه در زندانهای رژیم ولایت مطلقه زیر شکنجه و تجاوز هستند فرض کنیم…. یک لحظه چشمانمان را بربندیم و فرض کنیم که در آن موقعیت که دستمان از تمام دنیا کوتاه است قرار داریم…. از خود بپرسیم که در آن وضعیت، از هموطنانی که در بیرون زندانها “آزاد” هستند، چه انتظاری میداشتیم؟ از ته دل از همۀ مردمان چه تقاضا و استمدادی را درخواست میکردیم؟…… در این حالت است که خلاقیت و ابتکار و خودانگیختگی هر انسانی برای کمک به انسانی دیگر، کمک به انسانهای دیگر، شکوفا میگردد.
هر کدام از ما بسته به سن و سلیقه و تحصیلات و تخصص و محل کار و زندگی و…. میتوانیم در کمال امنیت، با یکی دو سه نفر در بیامیزیم و همفکری و همیاری کنیم و در “هسته”ها، برای احقاق حقوق انسانها، فعال شویم. در این زمینه، خلق هر ابتکاری و انجام هر کاری، بهتر از این است که با انفعال خود به بقای رژیم کمک کنیم. هرکاری در این زمینه، هرچقدر هم به نظر در طاهر کوچک به نظر بیاید، بهتر از تحقیر انفعال است.
آیا ما مردم ایران در رابطه با خودکشی دخترمان شلر، همانگونه عمل خواهیم کرد که مردم تونس در رابطه با خودکشی بوعزیزی عمل کردند؟
برازاندۀ انسان ایرانی، این نیست که بر ما میرود.
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
آیا ما مردم ایران در رابطه با خودکشی دخترمان شلر، مثل مردم تونس در رابطه با خودکشی بوعزیزی عمل خواهیم کرد؟
❊❊❊❊❊❊
تحقیقی در باره زندانهای ایران: زندانهای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، شکنجه گاهها و قتلگاههای مبارزان و جوانان – بخش دوم
❋ نمونههائی از کشتن و وادارکردن به «خودکشی»:
● «…یکی از این موارد شکنجه، دختری است به نام «شلر» که محمد نوری زاد در وبسایت رسمی خود در موردش مینویسد. دختری که دانشجوی مقطع لیسانس علوم سیاسی بوده و تنها به جرم امضاکردن طوماری اعتراضی به وضعیت دانشگاه دستگیر و به سرنوشتی شوم دچار میشود.
منبع: ((دوماه سه ماه چهارماه. کمی به پنج ماه مانده است که اززندان اوین به پدرزنگ میزنند. که: بیا ودخترت را ببر.پدرسراسیمه به تهران میرود. به زندان اوین. بعد ازکلی معطلی، درِزندان گشوده میشود. بانوانی زیربغل شلر را گرفتهاند. روی پایش بند نیست.
ای خدا، این که شلرنیست. شلر برورویی داشت. چالاک و ورزشکار وکمی حتی تپل بود. این دخترکه چهل پنجاه کیلو بیشتر وزن ندارد. پدر، شلررا تحویل میگیرد. بشرطی که هروقت زنگ زدند وگفتند: بیاورش، بیاوردش. سال گذشته کمی پیش ازاین روزها، « برادران» زنگ میزنند که: شلررا بیاور. داستان تلفن را به شلر میگویند. که آماده شو. سه روز مهلت دادهاند. شلردو روز درخود فرومیشود. بازهمان سکوت و بُهت و زانوان لرزان. درانتهای روز دوم، که فردایش باید حرکت میکردهاند، شلررا میبینند
که خوابیده. این چه وقت خواب است؟ پدربزرگ، ازسالهای دور، یک تفنگ شکاری داشته که درخانهِ آنها نگهداری میشده است. یک حولهِ خیس، پیچیده برسرِلولهِ تفنگ، انگشت برماشه، و: شلیک!»
● پیمان کاوسی ، مهندس برق نیز یکی از قربانیان مورد تجاوز قرارگرفته در زندانهای سپاه پاسداران است. دو مورد ديگر كه خودكشان كردهاند را ميآوريم تا بگوييم كه كشتن يا خودكشي كردن زندانيان براي حاكميت فرقي نميكند در مورد چه كساني باشد، اگر لازم بود «برادران» به آن اقدام ميكنند:
● روح الله حسينيان از قاتلان معروف و اعضاي برجسته جنايت در ايران در مورد خودكشي سعيد امامي در مدرسه فيضيه ميگويد: «ما خودمان یک زمان قاتل بودیم، یک زمانی زندانبان بودیم. تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه چه طور با یک استکان آن هم که شما میگویید که بلافاصله بردید به بیمارستان و شستشو دادید، این خورد و مرد؟
میگوید نه نمرد، ۴ روز زنده ماند و خوب شد. حتی تماس هم گرفتند با ما که بیایید و ببریدش که یک مرتبه اعلام کردند که ایست قلبی پیدا کرده و بیایید و ببرید که تمام کرد. گفتم آخه جای تحقیق دارد. اولاً من نمیگویم نخورده، شاید، شاید خط بهش دادند همان بازجوهایی که چپ بودند و کسانی که پرونده دستشان است، این کار را بکن، بیا بیرون نجاتت میدیم، چون خودش هم گفت، گفت آنجا داد و بیداد میکرد و میگفت آقا به داد من برسید، پدرم را درآوردند، کشتنم، شکنجهام میکنند. توی بیمارستان داد و فریاد میکرد. شاید واقعا همین خطی به او دادهاند و بعد آوردهاند بیمارستان، آمپول هوا بهش زدند، سکته کرده. تحقیق کنید، بررسی کنید. آخه سعید اسلامی آدمی نبود که خودکشی کند. ما میشناختیم. سعید اسلامی را. به هر حال جواب قانع کنندهاي آقای نیازی واقعا برای این مسأله نداشتند و ندارند. همین هم پیشبینی شده. یکی از عواملی هم که باعث شد بنده به ختم سعید اسلامی بروم همین هست که همان وقتی که این جریان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اینها میگویند سعید اسلامی از جناح راست بود، متهم شماره یک هم بود و همه قتلها هم زیر سر ایشان بود و خودشان کشتنش که قضیه را تمام کنند و سرنخ را قطع بکنند. همین جور هم شد.
● در بيانيهاي كه نشان از درگيري ميان نيروهاي اطلاعاتي در مورد مهدي محمودي يكي از افراد دخيل در دزديدن و خوردن دكل ها نفتي بوده است بخشي از نيروهاي اطلاعات در حمايت از او اينگونه نوشته اند:
«مصطفی احدی معروف به مصی افغانی عضو اطلاعات سپاه و فامیل آقای دکتر سعید که هر پنج شنبه جلسات نهار و شام خانوادگی دارند ( و در خصوص پرونده های مختلف صحبت میکنند ) از شکنجه گران معروف اوین و با همکاری مهدی بادی و در حضور امیر حسین سلطانی و یاسینی در قسمتی از بند دو الف زندان اوین ( معروف به اتاق آخرت ) متهمین را با شیوه های خاص منجمله: نوشتن وصیت نامه ، تماس با خانواده برای خداحافظی ، پرکردن فیلم ویدئویی قبل از اعدام ، خوابیدن در قبر و …. تهدید به مرگ مینمایند. پس از آن از متهمین قبض روح شده هر آنچه که میخواهند و اهداف سیاسی و کثیفشان میطلبد را اخذ کتبی اطلاعات میکنند. این موضوع را مهدی محمودی بارها به مادرش در ملاقاتها گفته وایشان به اطلاع بازپرس دکتر سعید رسانده اما ایشان خود را به نفهمی زده تا جایی که محمودی تهدید کرده اگر به دادم نرسید دست به خود کشی میزنم ».
- برای دیدن مطلب بیشتر اینجا را کلیک کنید.
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
بازتاب: صدارت- جنبش خودجوش، سهماهه شد. ارزیابی رویدادها | علی صدارت