دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ برابر با ۱۳ ژانویه ۲۰۱۴
گفتم:
……..میبینیم که چشم آز دوختن به این فرد و یا آن گروه سیاسی، جز یاس و فقر و خشونت و خفقان و جنگ و کشتار و…. برای کشورمان چیز دیگری نداشته است. میبینیم که چشم نیاز به واردات دموکراسی از خارج، بر سر کشورهای همسایۀ ایران چه گلی زده است. انتقاد سازنده، همیشه و از همه کس، پسندیده است. ولی پسندیدهترین آنها، انتقاد سازنده از خویش است. گرچه دولتهای خارجی در تاریخ معاصر ما اکثرا نقش داشتهاند، ولی نمیتوان مفعولانه، همۀ تقصیرها را به گردن “شیطان بزرگ” انداخت و یا تا ابد هر تحلیل سیاسی و ریشهیابی حوادث مملکتی را “کار انگلیسها” دانست! گرچه در تاریخ معاصر کشورمان افراد فراوانی را میتوان نام برد که به درجات مختلف، برای سرنوشت فعلی کشورمان مقصر هستند، ولی نمیتوان مفعولانه، همۀ تقصیرها را به گردن این یا آن فرد و یا این یا آن حزب و گروه سیاسی انداخت. باید یک قدم فراتر رویم، هر کداممان از خود بپرسیم که تقصیر من در این وضعیت کنونی چقدر است؟ خود را انتقاد کنیم که در جریان استقرار و استمرار ولایت مطلقۀ فقیه، من به سهم خود، چقدر مقصر بودهام؟ اگر با توجیهاتی از قبیل “اینها همه جنگ زرگریست” و یا “سیاست پدر و مادر ندارد”…. در لاک خود فرو رفتهایم و به کار و کسب و تحصیل و زندگی…. خود مشغول شدهایم و “کلاه خود را گرفتهایم که باد نبرد” ، میبینیم که برای مشکلی عمومی، راه حلی خصوصی و فردی جستهایم و هر کداممان، دیر یا زود و به انحاء مختلف، تجربه خواهیم کرد که این باد به هیچ کلاهی رحم نمیکند و تر و خشک را با هم میسوزاند.
حتی اگر در رهائی مملکت شب و روز کوشیدهایم، باز جا دارد از هر کداممان از خود بپرسیم که چگونه میتوانم نقش خود را در آزادی خود و میهن و هموطنانم، موثرتر کنم.
اگر پیوسته به خود یادآور شویم که لازمۀ مردمسالاری، اعمال قدرت و مشروعیت از طریق مردم است، انتقاد سازنده و بررسی سازندۀ عملکرد خود را و سعی کردن برای در صحنه ماندن را و سرنوشت خود را در دست گرفتن را و ایجاد ارتباط با دیگران را از سادهترین و از عملیترین و در دسترسترین راهِ حلها مییابیم……
https://www.facebook.com/permalink.php?story_fbid=638046079587853&id=100001473993968&str eam_ref=10
علی صدارت : نقش من در استقرار و استمرار مردمسالاری-هستههای خودجوش حقوقمدار | شاخۀ چهارم
alisedarat.com
1:46 PM
گفت:
در بنیاد خود، سخن خوب و فرمایشی سنگین است؛ ولی چند نکته را باید توجه کرد که از آنور بام زمین نیفتیم:
الف. جُستار، جُستاری اجتماعی است نه فردی؛
ب. پافشاری بیش از اندازه و بزرگنمایی این سویه از جُستار که بخودی خود سخنی سنجیده و درست است، بیم پنهان ماندن گناهکاران اصلی، نابخردان و نابکاران در زیر سرپوش همین سخن منطقی را در پی دارد: سخنی منطقی که از چارچوب خود فراتر رفته و به ناهمتای (ضد) خود دگردیسه شده است؛ و
پ. از همه مهم تر، «مردمسالاری، اعمال قدرت و مشروعیت مشروعیت مردم» در چارچوب کدام سامانه یا سازند اجتماعی؟ ستیز بزرگ و بنیادین بر سر این است؛ وگرنه، جُستار بسیار ساده تر و گره گشایی آن نیز آسان بود. آیا می خواهیم راه رویش سرمایه داری را در کشورمان همچنان دنبال کنیم؟ چنین راهی، در درجه ی نخست، پیمودن همان راهی است که رژیم شاه گوربگورشده می پیمود و به انقلاب اجتماعی انجامید؛ راهی که از دوره ی ریاست جمهوری رفسنجانی و دوره های پس از وی با شدت هرچه بیش تر پی گرفته شد و در دوره ی احمدی نژاد با زیرپا نهاده شدن اصل ۴۴ قانون اساسی از سوی رهبری نادان و نابکار کشور، وضع فاجعه آمیز کنونی را پدید آورد. پیگیری چنین راه رشدی در بهترین حالت آن که این امکان در دوران کنونی به دلیل نبود اتحاد شوروی از یکسو و هارشدن و درماندگی و زمینگیرشدن سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی و همزمان چنگ اندازی به سرزمین ها و منابع انرژی کشورها از سوی دیگر بسیار کم تر از گذشته است، دوباره سرمایه داری وابسته (کمپرادور) در ایران پدید خواهد آورد که از سویه ی سیاسی آن به مراتب سست تر، کارچاق کن تر و نوکرسرشت تر از دوره ی شاه گوربگورشده خواهد بود و در کشور ما به دلیل هایی بیرون از چارچوب این یادداشت کوتاه از کم ترین زمینه برخوردار است؛ یعنی یکپارچگی سرزمینی ایران از میان خواهد رفت. شوربختانه، امکان چنین گزینه ای به همان دلیل هایی که در بالا به آن گذرا اشاره نمودم، بسیار بیش تر از آن یکی است. دلیل دیگر و استوارتر جُستار، همچنین این است که هر برآمد تاریخی به هر رو به پاسخی نیازمند است. در کشور ما، انقلابی بزرگ و پردامنه رخ داد و اکنون که شکست خورده، شکست آن نیز به همان نسبت سنگین خواهد بود. خواست های مهم انقلاب حتا در چارچوب «رفرم» های سرمایه داری (البته نه در چشم انداز سرمایه داری که در چشم اندازی با سمتگیری سوسیالیستی!) پاسخ داده نشده است. این نکته ای بس مهم در کنار دیگر دلیل هاست.
با همه ی این ها همانگونه که می بینید، کوتاه بودن افق و چشم انداز تاریخی بازرگانان و سوداگران هست و نیست کشور و دولت های شان از رفسنجانی به این سو در داد و ستد کردن با سرمایه داری امپریالیستی و آنچه عسگرالاغی نادان بر زبان رانده بود، فشرده می شود:
ما ایران را تجارتخانه ی منطقه (یا جهان) می کنیم! (نقل به مضمون)
خوب که در آن باریک شوید، اندیشه ای بر پایه دیدگاه سرمایه داری مرکانتیلیستی سیصدسال پیش اروپا و حتا عقب مانده تر از آن که در جهان کنونی ممکن نیست! به همین دلیل است که اقتصاد ایران را با نابخردی از همه سو به ارابه ی سرمایه داری امپریالیستی بسته اند و می پنداشتند (از مدتی پیش به این سو دیگر چنین نمی پندارند!) که می توانند در کنار آن، سرمایه داری مستقل خود را آن هم نه برپایه بورژوازی صنعتی ـ تولیدی (در چارچوب مشخص و نارسایی: بورژوازی ملی!) که بر پایه سرمایه داری بازرگانی نگه دارند و روشن است که در این اندیشه، توده های مردم یا عوام الناس از دید این آقایان از بنیاد بشمار نیامده اند؛ یعنی وضع کنونی!
راه حل، درپیش گرفتن راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی (با راه رشد سوسیالیستی تفاوت هایی گاه عمده دارد!) و برپایی اقتصادی ملی است که در برخی زمینه های مهم اقتصادی ـ اجتماعی باید بومی باشد! راه دیگری نیست و این راه نیز اگر تا ۱۲ ـ ۱۵ سال پیش هنوز امکان پذیر بود، در چارچوب این رژیم دیگر ممکن نیست. به همین دلیل، سرنگونی این رژیم تبهکار در دستور روز و مستقیم تاریخ میهن مان قرار گرفته و هر روز دیرکرد، فرورفتن در باتلاق جنگ های برادرکشی آینده و تکه تکه شدن ایران است؛ به عبارتی دیگر و روشن تر، گونه ای همچشمی (رقابت) میان نیروهای میهن پرست ایرانی با برنامه ای مشخص و روشن برای سمتگیری اقتصادی ـ اجتماعی یادشده در بالا و درنظر گرفتن منافع تک تک خلق های این سرزمین از سویی و امپریالیست ها به سرکردگی یانکی ها که عمده نیروی خود را برای سست و نارسا نمودن هرچه بیش تر نیروهای میهنی کشورمان از یکسو و رژیم خوار و سرافکنده و تبهکار جمهوری اسلامی که هم اکنون نیز در آن قرارداد ژنو به چیزهایی از دید من بدتر از قراردادهای گلستان و ترکمانچای تن داده و به همین دلیل کوشش در پنهان نگاه داشتن آن ها دارد از سوی دیگر بکار می برند تا کار را در فرجام خود هرچه کم هزینه تر با ریسک بسیار پایین و نتیجه ی پایور (تضمین) شده به پیش ببرند.
گفتم:
تکیهام در این نوشتار، بر روی نقش خود مردم و هستههای مردمی در تعیین سرنوشت خود بوده است. در این صورت است که احتمال سقوط از سوی دیگر بام کمتر میشود، و در این صورت است که زمینۀ عمل برای “گناهکار اصلی” محدود و محدودتر میشود.
وقتی که مردم و هستههای مردمی، بر اساس اصول و مفاهیم مردمسالاری (و از جمله با باور به لائیسیته) در میدان تعیین سرنوشت خود حاضر باشند، و مردم و هستههای مردمی و به تبع آن جامعه در روندی ممتد، به سمت موازنهای هرچه عدمیتر میل کند، میزان سلطه و بهرهوری زورمداران از ایران و ایرانی، پیوسته کمتر و کمتر میشود. در این باب، هرچه باور به اصالت زور و نمادهای آن در تک تک افراد جامعه و هستهها کمتر باشد، امکان افزایش ابعاد اقتصادی مصرفمدار، و امکان جولان سرمایهداری در چایگاهی زیرسلطه، کمتر میگردد.
رژیم جاا، سودای نظامی و اقتصادی مثل چین را در سر داشت ولی فقط به ظاهر قضیه نگریست و اختلافات ژرف را ندید. در ثانی، کشورمان در میزان فرار مغزها دنیا مقام اول را داشته است. هر استعدادی هم که در ایران مانده است یا کشته یا تبعید و زندانی شده است و یا به انفعال کشیده شده است. برای سرنوشتی بهتر، نیروهای محرکۀ جامعه باید فعال و خلاق بشوند.
“گناهکار اصلی” هر که باشد، تا روی سخن و مخاطب قلم را به سمت خود ما مردم نگردانیم، در آنچه که برای رسیدن به وضعیتی بهتر مربوط به ما مردم میشود، دچار نقصان خواهیم شد. روشنگری در بارۀ عوامل اصلی این سرنوشت موجود (همراه با پیشنهاد راه حل) هم یکی از بیشمار روشهائی است که میتوان در جهت هر چه مردمسالارتر شدن و هرچه حقوقمدارتر شدن ما مردم موثر باشد. راه حل اقتصاد ملی تولیدمدار بومی هم یکی از روشهای مفید و مناسب است و اگر نخواهیم که بنیاد دولت از بالا این راه حل را به عنوان یک ایدئولژی به مردم تحمیل کند، نیاز است که خود ما مردم، از فرهنگ مصرفی و تولید و مصرف انبوه و…، از سوئی، و از سوی دیگر از فرهنگ دنبالهروی و تابع قدرت بودن و….، دوری بجوئیم و از فرهنگ “تبعۀ ایران” بودن به سمت “شهروند ایرانی” بودن حرکت کنیم.
گفت:
تکیه شما را من دریافتم و به همین دلیل درباره ی نوشته ی شما اظهارنظر کردم. با این همه و برپایه ی بخشی از توضیح خود شما باید از کلی گویی که هر کسی بتواند به دلخواه خود آن را تعبیر و تفسیر نماید، خودداری نمود و بجای آن برخورد مشخص کرد؛ و برخورد مشخص نیز همواره، درست یا نادرست با ارائه ی راه حل همراه است.
گفتم:
با سلام و با آرزوی سلامتی
دعوت هموطنان به باور به خود و به اعتماد به نفس فردی و ملی، یک راه حل مشخص و غیرکلی گوئی است، مگر اینکه بخواهیم به مردم با دیدی از بالا به پائین و ولایتمدارانه داشته باشیم که جزئیات هر قدمی را در مردمسالاری بخواهیم به آنها دیکته کنیم. اصول مردمسالاری را هم در لینکهائی که داده ام، با توضیح بیشتری آورده ام. این اصول را بر اساس حقوقمداری میتوان در جامعه مطرح کرد و به بحث گذاشت. در این صورت است که این اصول، مانند یک محک برای کنش در عرصۀ تعیین سرنوشت، برای مردم و برای هسته های مردمی، موثر خواهد افتاد.
با سپاس و آرزوی خوشوقتی
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.