4- علی صدارت : لزوم نظارت ملت بر دولت جهت استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری: پاناوپتیکانیسم واژگونه. (4)شاخۀ چهارم دولت
پاناوپتیکانیسم
میل قدرت برای کنترل مردم، عمر تاریخ را دارد. باز هم این عطش را به صورت واضح و عریان در زندانها میتوان مشاهده نمود و اینکه زندانبانان بتوانند به سادگی تمام حرکات زندانیان را تحت نظارت داشته باشند و بدین شکل رفتار آنها را به کنترل خود دربیاورند.
در اواخر قرن هژدهم، آقای بنتام (Jeremy Bentham) ایدۀ پاناوپتیکان (Panopticon) را ارائه نمود که طی آن عدهای که در یک محل قرار دارند (مثلا عدهای زندانی در یک زندان) به شکلهای مختلف توسط کسانی که قدرت و “ولایت” را در اختیار دارند (در این مثال، زندانبانان)، تحت نظارت و کنترل دائمی هستند. طبق نظر پاناوپتیکان، امر نظارت و کنترل باید همیشه به صورت ناملموس باشد. به شکلی که حتی هر یک از این افراد هیچگاه نتوانند بدانند که در هر زمان بخصوص، کدامیک از آنها مورد کنترل فردی قرار دارد. ایدۀ این فیلسوف انگلیسی بخصوص در مورد زندانها شهرت گرفت. بدین شکل که محوطۀ زندان به شکل یک دایره ساخته شود که در مرکز این دایره، مقر زندانبانان قرار دارد و بدون اینکه حرکات آنها دیده شود، مراقب زندانیان هستند که در سلولهایشان که در محیط این دایره قرار دارند زندانی هستند.
این گونه نظرها به ذائقۀ قدرتها بسیار خوش میآید و آن را به طرق مختلف بکار میبرند و پاناوپتیکانیسم، روشی متداول در جهت خفقان و سرکوب مردم و هستههای مردمی به کار میرود. آقای خمینی خانوادهها را برای جاسوسی کردن بر علیه یکدیگر میخواند. ایدۀ نظارت و کنترل مردم و جاسوسیهای قدرتها و دولتها بر علیه دیگران و حتی بر علیه مردم خویش، با توجه به تکنولوژیهای امروزه، ابعادی وسیع پیدا کرده است. در بعضی شهرها در کشورهای غربی، مردم را توسط دوربینهای مداربسته، تحت نظارت دائمی دارند. استفاده از فنآوریهای رایانهای توسط دولت امریکا در نتیجۀ افشاگریهائی که توسط امثال آقای ادوارد اسنودن (Edward Snowden) انجام گرفته، افکار عمومی را نگران کرده است و به علت فشار آنها، آقای اوباما رئیس جمهور امریکا ناگزیر شد که قولهائی در جهت کم کردن این جاسوسیها بدهد. گفتنی است که در مدارک آقای اسنودن ظاهرا فاش شده بود که قدرتهای غیردولتی مانند شرکتهای بزرگی چون گوگل و مایکروسافت و فیسبوک، بعد از دریافت مبالغی از دولت امریکا، فنآوری جاسوسی بر ضد مردم را در اختیار این دولت قرار دادند. و نیز همین ایشان در 24 ژانویه 2014 از نرمافزارهای “Warrior Pride” خبر داد که از جمله توسط “Nosey Smurf” میتوان میکروفن تلفن همراه هر شخصی را بدون اطلاع وی، به وسیلۀ شنود مبدل کرد و یا حتی اگر تلفن همراه خاموش باشد، آنرا مخفیانه و از راه دور توسط “Dreamy Smurf” روشن نمود.
در سیزدهم نوامبر 2015، طی چند حملۀ همآهنگ در پاریس، در عرض چند ساعت، بیش از صد نفر کشته و زخمی شدند، و از جمله قربانیان این خشونتها، که امروزه مشابه آنها را در سراسر دنیا شاهد هستیم، تعدادی از تجاوزگران بودند که یا توسط نیروهای انتظامی کشته شدند و یا خودکشی کردند. آقای اولاند برای “مبارزه با تروریسم” اضافه بر بودجۀ هنگفت فعلی، ششصد میلیون یورو بیشتر را طلب میکند و نیز در نظر دارد حتی قانون اساسی فرانسه را تغییر دهد. این گونه تمهیدات در نهایت، امکانات دولت را برای تجاوز به حقوق انسانها، حتی انسانهای فرانسوی، بیش از پیش میگرداند و به دولت امکان میدهد که با پروپاگندا و با اشاعۀ جو ترس و ترور، “نظارت” دولت بر مردم و هستههای مردمی را حلال و بلکه واجب نمایش دهد.
چند سال پیش، عین این رفتار را دولت امریکا و حکومت آقای بوش بعد از تجاوزها یازدهم سپتامبر 2001 از خود بروز داد. تجاوزها به حقوق انسانها، حتی انسانهای امریکایی، بیش از پیش شد و برای انتقام خون چند هزار نفری که بعلت تجاوزهای یازدهم سپتامبر در امریکا جان باختند، به عراق و افغانستان تجاوز شد و چندین صدهزار نفری در این کشورها کشته و زخمی شدند. غرور انسانی و ملی و کرامت و منزلت انسانهای این مناطق، جریحهدار شده و این تجاوزها کماکان ادامه دارند. آقای جرج بوش پسر، توسط آقای جرج بوش پدر، به خاطر سیاستهایش در زمان تصدی مقام ریاست جمهوری امریکا و اشاعۀ خشونت در دنیا، سرزنش میگردد. برادر وی آقای جب بوش که از کاندیداهای ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری 2016 است، با علت نظر منفی شهروندان امریکایی نسبت به وی، از برادرش فاصله میگیرد و مانند پدرش او را سرزنش میکند و از او انتقاد میکند. آقایان جرج بوش پسر در امریکا و تونی بلر در انگلیس، خود نیز سیاستهای خویش را انتقاد کردهاند و از اعمال خود پوزش خواستهاند.
در کنکاش چرایی و عوامل اصلی تجاوزها و خشونتهای متقابل و واکنشی و انتقامهای کور که برای دفاع و یا مبارزه با دین “اسلام” و سپس مذاهب مختلف تا این تاریخ ادامه دارند، سیاست موازنۀ وجودی حکومت آقای جیمی کارتر نقش بارزی را ایفا میکند. آقای کارتر، یک مسیحی مذهبی است و آقای بوش هم علنا از جنگهای صلیبی و الهامات عیسی مسیح و خداوندش برای خشونتگستری در سراسر دنیا، داد سخن میداد، منتها به علت اینکه کنترل رسانههای گروهی قدرتپیشه، در دست قدرتهای دولتی و غیر دولتی است، کسی دین مسیح را مساوی خشونت تبلیغ نکرد و آیههای انجیل مستند آقایان بوش و کارتر را مبنای مسیحستیزی قرار نداد.
شروع و ادامۀ خشونتها و خشونتگستریهای فوق، بدون همراه کردن افکار عمومی با روشهای پاناپتیکانیستی توسط قدرتهای دولتی و غیردولتی، امکانپذیر نبوده و نیست و نخواهد بود!
پاناوپتیکانیسم واژگونه (Reverse Panopticonism)
در عصر حاضر میتوانیم از این داده درسی بزرگ در جهت هرچه مردمسالارتر و هرچه حقوقمدارتر شدن جامعه بگیریم و برای این منظور نظریۀ “پاناوپتیکانیسم واژگونه” را پیشنهاد میکنم.
“پاناوپتیکانیسم واژگونه” به این شکل قابل تجسم است که آحاد مردم و کلیۀ هستههای مردمی و بنیادهای غیردولتی، در سراسر کشور حلقه زدهاند و در میان این حلقه، قدرتهای دولتی و غیردولتی قرار گرفته دارند و تمام حرکات و کل عملکرد مقامات و نمایندگان و متصدیان شاخههای مختلف دولتی و قدرتهای غیردولتی، تحت نظارت کامل ملت، مردم و هستههای مردمی، قرار دارند.
در این عصر، این مهم، با استفاده از رسانههای مردمی، هرچه عملیتر، هرچه عملیاتیتر، و هرچه آسانتر میگردد. فقط باید مردم و هستههای مردمی به توانها و تواناییهای خود، پی ببرند و آنها را پیوسته به خود و به سایرین، گوشزد کنند، و بدین ترتیب اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس جمعی و اعتماد به نفس ملی را جایگزین خودزنیها و خودتخریبیهای متداول نمایند.
اگر در ساختمان زندانی که برای اِعمال نظارت و کنترل مرکزی به طریق پاناوپتیکان، زندانبانان در مرکز دایره و مشرف بر تمام زندانیان که در محیط قرار دارند مستقر هستند، و این ایده برای کنترل جامعه توسط قدرتهای دولتی و غیردولتی نیز بکار رفته و میرود، با نظریۀ “پاناوپتیکانیسم واژگونه” و با استفادۀ وسیع و فعال از رسانههای مردمی و نیز با رسانههای همگانی به مثابه شاخۀ چهارم، دولت و همۀ شاخههای آن و از جمله شاخۀ چهارم آن را، در مرکز دایره قرار داده و جمهور مردم در محیط این دایرۀ بزرگ مستقر و بر جزئیترین اعمال دولت ناظر بوده و مردم و هستههای مردمی، با استفاده از رسانههای مردمی، در عین حال با ارتباطات وسیع با یکدیگر، حاکمیت فردی و ملی خود را اِعمال میکنند.
در یک زندان، عدۀ معدودی، یعنی زندانبانان، با در دست داشتن وسایل حصر و سرکوب و داغ و درفش و نیز با انحصار اطلاعات و اسباب مختلف رسانهای، قادر خواهند بود بر عدۀ متعددی، که زندانیان هستند، سلطه پیدا کنند.
در یک زندان بزرگی که ایران امروز ما است، عدۀ معدودی، یعنی قوای امنیتی و نظامی و انتظامی و بسیجی، با در دست داشتن وسایل حصر و سرکوب و داغ و درفش و نیز با انحصار اطلاعات و اسباب مختلف رسانهای، قادر شدهاند بر عدۀ متعددی، که به جرات بیش از نود در صد ایرانیان هستند، سلطه پیدا کنند.
در توجیح علت حملات “تروریستهای اسلامی” در امریکا، در انگلیس، و حالا در پاریس، دولتمردان و قدرتمداران به مردم خود گفتند که تروریستها به این دلیل به ما حمله کردند که “با ارزشهای ما مخالفند” و نیز “با روش زندگی ما مخالفند” و یا “خانمهای ما حجاب بر سر ندارند” و این “دلیل واقعی حملات تروریستهای اسلامی” را برای شستشوی مغزی مردم، به تکرار از رسانههای قدرتپیشه، به خورد ملت دادند. در این ماجرا برخی از ایرانیان هم با صدای قدرت، همنوا شدند، که داستان مشهور و عبرتانگیز “خر برفت و خر برفت…..” مثنوی معنوی را تداعی میکند.
ولی اگر مردم و هستههای مردمی و یا در کل، تعداد بیشتری از شهروندان دهکدۀ کوچک دنیا، با استفاده از رسانههای مردمی و با روش پاناوپتیکانیسم واژگونه، حداقل طرح چند پرسش را در افکار عمومی اشاعه میدادند و پاناوپتیکان قدرتهای دولتی و غیردولتی را به چالش میکشیدند، دنیا حتما دنیایی دیگر میبود. پرسشهایی از این دست که مثلا چرا تروریستها به کشورهای دیگر غربی که در آنها بیحجابی و آزادیهای جنسی و مشروبات الکلی و مواد مخدر و حتی عشرتکدهها قانونی هستند حمله نکردند؟ چرا به قبایلی که در افریقا و استرالیا، زن و مرد لخت مادرزاد میچرخند و بیدین و لامذهب هستند کاری ندارند؟ اینکه بسیاری (از جمله خانم بینظیر بوتو) میگویند “تروریسم اسلامی” و القاعده، اصلا از ابتدا با دسیسۀ امریکا و انگلیس و با سرمایۀ عربستان سعودی و با تسهیلات لجیستیک پاکستان خلق شد صحت دارد؟ اینکه بعد از حملۀ امریکا به عراق، ژنرال پیترآس (David Petraeus) قبیلهها و قومها و گروههای مختلف را پول و اسلحه داد و به جان هم انداخت و اختلافات دینی و مذهبی سنی و شیعه را در عراق بوجود آورد و از جمله گروههایی چون داعش و النصرت و… را بوجود آورد صحیح است؟ آیا شرکتهای چندملیتی اسلحه در لابی کردن دولتمردان برای گسترش جنگ و خشونت نقشی دارند؟ با چه مقدار ناچیزی از سرمایهها و کارمایههایی که برای “حفظ امنیت و مبارزه با تروریسم” هزینه میشود میتوان به آموزش و پرورش و ثبات و رشد فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشورهای پرداخت تا مردم منطقه کرامت و منزلت انسانی خود را بازیابند و خشونت و تروریسم و سیلهای عظیم مهاجرت اصلا مطرح نباشد؟ آیا این درست است که قدرتهای دولتی و غیر دولتی در به قدرت رسیدن و یا در قدرت ماندن رژیمهایی چون پهلوی در ایران و اسد در سوریه و صدام در عراق و قذافی در لیبی و….. نقش عمده داشتهاند که در نهایت به خشونتگستری در منطقه و در دنیا انجامیده است؟ آیا…..؟
قدرتی که گویا در نهاد خود موجودیت دارد و در دست زورمداران دولتی و غیردولتی است را میتوان به ذات خود یعنی نیرو بازگرداند تا که نیروهای محرکۀ جامعه توانا شوند که تواناییهای خود را در میهن متبلور نمایند. این عمل امکانپذیر نمیشود مگر با نظارت ملت در کار دولت.
علی صدارت
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.