چه کسانی اطلاعات مورد نیاز امریکائیها برای طراحی حمله طبس را به آنها می دادند؟

چه کسانی اطلاعات مورد نیاز امریکائیها برای طراحی حمله طبس را به آنها می دادند؟

 

 Tabass

۱۳۹۳/۰۲/۰۳- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: نیروهای آمریکایی بدستور جیمی کارتر برای آزادی گروگانها در 5 اردیبهشت 1359 به ایران وارد شدند، اما در طبس موفق به اجرای برنامۀ خود نشدند و شکست خوردند. تحقیقی که در زیر می خوانید دو سال بعد از واقعه طبس صورت گرفته است. این مقاله در دو شمارۀ پیاپی نشریۀ انقلاب اسلامی در هجرت در اردیبهشت سال 1361 منتشر شده است که از آنجا که حاوی مطالب مهمی است، باز نشر می شود.

 
 
 
طبس دو سال بعد
 
 
 
پنجم اردیبهشت ماه مصادف است با روز حملۀ نیروهای ویژۀ آمریکا به ایران برای نجات گروگانهای آمریکایی که در ساختمان سفارت سابق این کشور و وزارت خارجه، نگاهداری میشدند. دو سال قبل در چنین روزی، ایالات متحده با دستور مستقیم جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت، نزدیک به صد نفر از نیروهای تعلیم دیدۀ خود را با تجهیزات کامل به ایران فرستاد تا طرحی را به اجرا درآورند که یک گروه کوچک از متخصصان پنتاگون از همان بعد از ظهر روز آغاز گروگانگیری، در دفتر رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا، شروع به طراحی کرده بودند. بدنبال واقعۀ طبس، تحقیقات در بارۀ آن شروع شد و تقریبً پس از یک ماه، ابعادِ دقیق آن روشن گردید. اینک پس از گذشت دو سال، حقایق بیشتری از آن بدست آمده که می تواند تصویر روشن و نسبتاً کاملی از آنچه را که «واقعۀ طبس» نامیده شد، بدست بدهد. این واقعه یکی از پیامدهای شوم سودجوئی ها و حادثه آفرینی هایی بود که سردمداران حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از گروگانگیری می نمودند.
 
 
 
بعد از ظهر روز چهارم نوامبر
 
 
 
روز چهارم نوامبر 1980، گروهی از دانشجویان که بعداً خود را «دانشجویان پیرو خط امام» نامیدند به سفارت آمریکا در ایران حمله برده و به نشانۀ اعتراض به آمریکا، سفارت آن کشور را اشغال و کارمندان (و بعضی از مراجعین آمریکایی) آنرا به گروگان گرفتند. بلافاصله بعد از اشغال سفارت، یک گروه کار از کارشناسان وزارت دفاع آمریکا در دفتر ژنرال جونز، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح این کشور، شروع به طرح ریزی برای نجات گروگانها کرد. از ابتدای کار، آنها روی حمایت مصر حساب می کردند. مصر، چندین پایگاه هوائی نزدیک سد آسوان دارد که تقریباً  بفاصلۀ 2200 کیلومتری سواحل جنوبی ایران واقع شده است. یک ماه بعد، انورالسادات با دادن محلی در یکی از این پایگاه ها برای انجام عملیات آمریکائی ها موافقت کرد و تقریباً بلافاصله، هواپیماهای جاسوسی و هواپیماهای فرماندهی هوائی آمریکا در این محل مستقر شدند.
 
روز 18 آوریل 1980 (27 فروردین 59)، طرح آماده شده بود و گروه کار با حضور رئیس ستاد مشترک، وزیر امور خارجه و مشاوران رئیس جمهوری آنرا برای کارتر تشریح و موافقت او را برای اجرای عملیات جلب نمودند.
 
سایروس ونس، وزیر امورخارجه وقت، با آن طرح مخالف بود. او اصولاً به لحاظ اینکه هر گونه عملیات نظامی ممکن است باعث واقعه ای شبیه واقعه گروگانگیری شود، می خواست با مذاکره همراه با فشار ناشی از محاصرۀ اقتصادی، مسئله را حل کند. در مقابل، برژنسکی مشاور رئیس جمهوری در امنیت ملی، خواستار عملیات نظامی بود. او در یک مذاکرۀ دوستانه به یکی از روزنامه نگاران معروف فرانسوی که پرسیده بود راه حل مسئلۀ گروگانگیری را چه می بیند، گفته بود فقط از راه نظامی. خبرنگار فرانسوی اظهار داشته بود که در ایران انقلابی این غیرممکن است. برژنسکی جواب داده بود ما از طریق “عوامل” خود عمل خواهیم کرد و موفق هم خواهیم شد. در سطور بعد دیده می شود که عوامل آمریکا چندان هم کم و ضعیف نبوده اند. قرارداد الجزایر و روند وابستگی ایران به آمریکا پس از کودتای خرداد 1360، قرارداد اخیر نفت از ایران، همه و همه گواه آن هستند که آمریکا از همان ابتدای انقلاب عوامل و مهر ه های خود را چیده است.
 
 
 
اصول طرح
 
فلسفۀ اصلی این نقشه بر غافلگیری و گیج کردن مردم و بهت زدگی آنها استوار بود. طرح بر این اساس بود که با اطلاعات کامل از وضع حفاظت ساختمان سفارت و اطلاعات دقیق نو به نو که توسط بعضی از پاسداران و دانشجویان خط امام در اختیار سازمان سیا قرار گرفته بود، یک گروه نظامی بنام «دلتا» به طریقی که خواهد آمد از جنوب وارد ایران گردند و گروهی از جاسوسان و خبرگان تحت نام «گروه عملیات سری» نیز با پاسپورت های تقلبی که توسط کشورهای دیگر صادر کرده بود، از مرزهای قانونی وارد شوند و پس از پیوستن بهم، در یک عملیات غافلگیرانۀ شب هنگام، به ساختمان سفارت وارد شوند. پاسداران معدودی که در داخل و خارج سفارت نگهبانی می دهند را با دستبندها و مچ بندهای مخصوص که بهمراه داشتند، بسته و گروگانها را خارج نمایند. البته این طرح پیش بینی می کرد که هیچ نیازی به کشتن پاسداران نباشد، ولی کارتر دستور داد در صورت نیاز همۀ پاسداران را بکشند، حتی آنها را که حین انجام وظایف به امریکایی ها کمک می کردند.
 
اطلاعات توسط سیا از افراد نفوذی و پاسداران و دانشجویان پیرو خط امام که رشوه گرفته بودند، دریافت می گردید. حتی قرار بود پاسدارانی که شبها عملیات نگهبانی می دهند از عناصر خودشان باشند. شاید به همین لحاظ است که طرح، متضمن هیچگونه پاسدار کشی نبوده است.
 
در این عملیات نزدیک به 400 نفر از عناصر عملیاتی گرفته تا پیشتیبانی و غیره شرکت می کردند.
 
 
 
عملیات:
 
شب اول
 
طبق طرح: یک فروند هواپیمای حمل و نقل MC-130 از پایگاه هوائی «قنا» در مصر برخواسته و در جزیرۀ «مسیره» متعلق به عمان توقف می کرد. شروع عملیات از ساعت 6 و 55 دقیقه بعد از ظهر با پرواز این هواپیما از جزیره «مسیره» و نفوذ آن به خاک ایران، آغاز می گردید. این هواپیما دارای دستگاه های ناوبری الکترونیک و رادار بود که نفوذ آن را بخاک ایران بدون اینکه توسط رادارهای ایران کنترل شود، آسان می ساخت. در زمان رژیم شاه نیز، مرزهای شرقی و جنوب شرقی ما از پوشش راداری مهمی برخوردار نبود. نقطه نفوذ نزدیک چاه بهار تعیین شده بود. در این محل یکی از نقاط کور رادار ایران قرارداشت. و طبیعی است امریکایی ها که خود طراح و مجری طرحهای رادار ایران بودند، بخوبی از نقاط کور آنها نیز اطلاع داشتند. دقایقی بعد 5 هواپیمای دیگر نیز به پرواز درآمد و همگی در یک باند خاکی نزدیکی طبس که در کنار جاده کم رفت و آمدی قرار گرفته بود، به زمین می نشستند. این باند در سال های 1945، هنگامی که نقشۀ هوائی ایران توسط مستشاران آمریکائی تهیه می شد، مورد استفاده واقع گردیده بود، ولی از آن زمان به بعد، تقریبا بی استفاده مانده بود. هواپیمای اول، 34 دقیقه قبل از 5 هواپیمای دیگر به محل می رسید و توسط تیم تعلیم دیده ای که بهمراه داشت، محل را با چراغ های مادون قرمز برای نشستن هواپیماهای دیگر علامتگذاری می کرد. یک ساعت بعد سرهنگ «بک ویث» فرمانده گروه «دلتا» که انجام این عملیات را بعهده داشت با دو هواپیمای MC-130 که توسط سه هواپیمای C-130 حامل سوخت دنبال می شد، به 6 هواپیمای قبلی ملحق می شد. بدنبال آنها، 8 فروند هلیکوپتر «سی کورسکی» از ناو هواپیمابر «نی میتر» برخاسته و به آهستگی به طرف باند پرواز می کردند.
 
پس از یکساعت سوختگیری هلی کوپترها، فرمانده بهمراه 100 نفر افراد خود و نزدیک به 20 نفر عوامل ایرانی همراهشان به هلیکوپترها رفته و یکراست به طرف ایران راه می افتادند. این فاصله را قرار بود در دو ساعت و 13 دقیقه طی کنند. هلی کوپترها افراد تیم «دلتا» را در 80 کیلومتری جنوب تهران و بدور از چشم مسافران قطار که از نزدیکی آن محل می گذشتند، پیاده نموده و سه کیلومتر آنطرفتر در مخفیگاهی که برای هلیکوپترها آماده شده، آنها را مخفی می کردند. این مخفیگاه که در دامنۀ کوه توسط بولدوزر کنده شده بود، با اسم رمز «فیگ بار» خوانده می شد. تیم نگهبان نیز در اطراف محل مخفیگاه گذارده می شد تا در صورتی که رهگذری از آنجا عبور کرد و متوجه موضوع شد، دستگیر شود.
 
قبل از طلوع آفتاب 8 کامیون تیم را از یک کاروانسرای قدیمی و متروک سوار کرده و بطرف محلی که گورستان اتوموبیل های کهنه بود حمل می کرد. این کامیون ها بتدریج حرکت کرده و فاصلۀ معینی را حفظ می کردند تا نظر مردم را بخود جلب نکنند. نام رمز محل جدید که نزدیک قبرستان مسگرآباد واقع است، «چارلی» بود. و توسط یک واسطه، بوسیلۀ صاحب آن، در اختیار عملیات قرار گرفته بود. بلافاصله بعد از شکست عملیات طبس، گروه تحقیقات وزارت دفاع ایران، کسانی را که در تدارک این امکانات با آمریکا همکاری داشتند، شناسائی و به مقامات قضائی «دادسرای انقلاب ارتش» معرفی کرد. گو اینکه بعد، از نتیجۀ عمل داستان خبری نشد. کامیون ها توسط شخصی که در شهر ری مغازه دل و جگر فروشی داشت، اجاره و در اختیار عملیات قرار داده شده بود.
 
 
 
روز اول
 
از ابتدای روز، دو گروه عملیات سری که قبلا [با پاسپوت هایی که کشورهای دیگر در اختیارشان گذارده بود ] وارد ایران شده بودند، تیم «دلتا» را برای عملیات کاملا توجیه می کردند و در ساعات آخر آنروز، تیم به گروه های کوچک تقسیم شده و به طرف شهر حرکت می کردند تا پس از عبور از بزرگراه سید خندان، وارد بزرگراه مدرس شود، از زیر پل میرداماد دور زده بطرف جنوب به حرکت در می آمدند و پس از عبور از میدان رضائی ها، در خانه های مخفی که قبلا برایشان در نظر گرفته شده بود، جای می گرفتند. بعضی از این خانه ها درست در شمال ساختمان سفارت و در یک ساختمان سه طبقه قرار داشت. 
 
 
 
شب دوم
 
بر طبق اطلاعاتی که برخی از دانشجویان خط امام در اختیار عوامل سیا قرار داده بودند، شبها در حدود 15 نفر پاسدار از داخل و خارج ساختمان حفاظت می کردند که فقط 3 یا 4 نفر آنها خارج از ساختمان به پاسداری مشغول بودند. طبق اطلاع همین منابع، این داستان که در اطراف و داخل سفارت تله انفجاری و مین گذارده شده، تبلیغات واهی بود و هیچ صحت نداشته است.
 
ضمناً با تکیه بر همین اطلاعات و مطالعۀ ساختمان، تیم «دلتا» محل دقیق گروگان ها و پاسداران در داخل اطاقها را نیز می دانسته است. بنابراین، تیم «دلتا» مطمئن بود که بدون دردسر پاسداران را خلع سلاح میکند و گروگانها را نجات می دهد.
 
زمان شروع عملیات را ده دقیقه پس از نیمه شب تعیین کرده بودند. در ابتدا، یک گروه، خطوط تلفن و برق ساختمان را قطع می کرد. یکی از مقامات امریکایی گفته است که برای وارد شدن به ساختمان لازم بود فقط یک پاسدار را بکشیم ـ با اینحال کارتر دستور داده بود اگر پاسداران مانع انجام نقشه شدند، آنها را بکشید- حتی آن عده از پاسداران که از خودمان هستند و برای ما انجام وظیفه می کنند-.
 
طبق نقشه، پس از بیرون آوردن گروگانها، آنها را در گوشه ای در سفارت جمع می کردند، سپس سرهنگ «بک ویث» فرمانده عملیات با گفتن کلمه رمز «دینامو» به هلیکوپترها دستور می داد به استادیوم امجدیه وارد شوند و گروگانها پس از عبور از خیابان مبارزان [روزولت سابق] به استادیوم رفته و سوار می شدند. بر روی نقاطی از بام استادیوم، رنجرهای امریکا موضع گرفته بودند تا در صورت شلوغی و ممانعت مردم از عبور گروگانها، مردم را به گلوله ببندند. دو هلیکوپتر ابتدا به استادیوم می آمد. دو هلیکوپتر دیگر که در محل یک ساختمان نیمه تمام در 8 کیلومتری محل، منتظر بودند و دقایقی بعد می رسیدند. دو هلیکوپتر دیگر [در صورتیکه در تهران بودند] بعداً می آمدند، بطوریکه تمام عملیات سوار کردن گروگانها بیش از نیم ساعت طول نمی کشید.
 
در حالیکه تیم دلتا به سفارت حمله کرده بود، یک تیم دیگر به وزارت خارجه حمله می کرد و سه نفر دیگر از گروگانها را که دیپلماتهای امریکایی بودند، نجات می داد. ورود به ساختمان وزارتخارجه آسان بنظر می رسید، بخصوص که در جمعه شب ها، اطراف آن خلوت بود. قرار بود دو هلیکوپتر هم افراد تیم اخیر و گروگانهای همراهشان را سوار کرده، به ایستگاه رادار منظریه ببرد. کلیۀ هلیکوپترها از تهران به ایستگاه رادار منظریه که نزدیکی قم بفاصلۀ 38 دقیقه ای پرواز از تهران قرار دارد، می رفتند.
 
این ایستگاه که بعد از انقلاب متروک مانده بود، توسط رنجرهای امریکا قبلا اشغال و حفاظت می شدند. در آنجا، سه هواپیمای C-141 حمل و نقل که دوتای آنها هواپیمای بیمارستانی بود، گروگان ها و افراد تیم ها را سوار کرده بطرف جنوب و سپس بطرف غرب رفته، از خلیج فارس گذشته و پس از عبور از آسمان عربستان سعودی به مصر می بردند.
 
 
 
اقدامات احتیاطی
 
البته هنگام فرار از تهران، هلیکوپترها و هواپیماهای حفاظتی شان مجبور بودند از حوزۀ پایگاه یکم شکاری که جنگنده های اف 4 ایران در  آن جای داشتند، عبور کنند. و این هواپیماها می توانستند خطر ایجاد نمایند. اما امریکایی ها واقف بودند که خلبانان ایرانی برای عملیات در شب، تعلیمات ندیده اند. با اینحال برای مقابله با پرواز احتمالی بعضی از جنگنده های ایران، تمهیدات زیر را اندیشیده بودند:
 
1 ـ هواپیماهای «جنگنه الکترونیکی» امریکا آماده بودند تا نه تنها رادارها و ارتباطات الکترونیک ایران را جمع کنند، بلکه زمان و محل پرواز جنگنده های اف 4 ایران را نیز کشف کرده و به هواپیماهای جنگنده امریکا دستور حمله بدهند.
 
2 ـ 48 فرونده اف و A6E در ناو هواپیما بر «کورال سی» و نیز 24 فروند جنگنده A6E در ناو هواپیمابر «نی میتز» از مرکز فرماندهی بالا دستور می گرفتند تا باندهای فرودگاه های ایران را بمباران کنند.
 
3 ـ و بالاخره اگر به هر ترتیبی جنگنده های ایرانی می توانستند پرواز کنند، 24 فروند جنگنده اف 14 از ناو «نی میتر» به یاری جنگنده های اف 4 برخاسته و هواپیماهای ایرانی را در هوا، سرنگون می کردند. در بین نقشه ها و وسایلی که بعداً در طبس از هلی کوپترهای بجای مانده امریکایی بدست آمد، پرچم سه رنگ ایران که بشکل دایره بر بدنۀ هواپیما و هلیکوپترهای امریکائی نسب می شود، نیز وجود داشت. دشمن می خواست با نصب این علائم بر روی بدنۀ هلیکوپترها و هواپیماهای خود، در صورتیکه هنگام عبور بر فضای تهران یا حین عملیات روی زمین، مردم متوجۀ آنها شدند، امر را مشتبه گرداند. طبق نقشه، قرار بود در صورتیکه حین اجرای عملیات، مردم جمع شدند، گروه ایرانیان تیم (که از ابتدای کار، همراه تیم آمده بودند) در حالیکه ملبس به لباس پاسداری بودند، فریاد بزنند «امریکایی ها آمده اند گروگانها را با خود ببرند و ما مشغول دستگیری آنها هستیم» و یا اینکه «توطئه کودتا کشف شده است» و به این ترتیب، مردم را متفرق کنند. اگر کنترل جمعیت از دست این تیم ها خارج شد، آنگاه با استفاده از کلمۀ رمز «چکش» یکی از سه هواپیماهای MC-130 وارد عملیات شود. از دو هواپیمای دیگر، یکی برفراز فرودگاه و دیگری برای حمایت عملیات زمینی در فضای تهران پرواز میکردند.
 
هواپیماهای MC-130 به چهار توپ 105 میلی متری سریع و چهار مسلسل سنگین و دوربین های مادون قرمز برای دید در شب مجهز بودند. بعلاوه نوع مخصوص مهمات با خود حمل می کردند که پس از برخورد با آسفالت های خیابان منفجر می شد.
 
 
 
در عمل چه اتفاق افتاد
 
در عمل، نقشه آنطور که پیش بینی شده بود، اجرا نگردید. از ابتدای کار، اشکالات یکی پس از دیگری، پیش آمد. به هنگام برخاستن از ناو هواپیمابر «نی میتز»، یکی از 8 هلیکوپتر نتوانست پرواز کند و در همانجا ماند. از 7 باقیمانده، دو تا در حین پرواز بطرف طبس نقص فنی پیدا کردند و برگشتند- فقط 5 هلیکوپتر به همراه هواپیمای مذکور، خود را به باند خالی در نزدیکی طبس رسانیدند. بهنگام عملیات سوختگیری در حاشیه کویر، براثر طوفان شن و تاریکی شب، یکی از هلیکوپترها به هواپیمای سوخت برخورد کرده و ایجاد انفجار میکند. این انفجار باعث کشته شدن 8 نفر از افراد تیم و وحشت فراوان در بقیه شد و هلیکوپترها آسیب می بیند. فرمانده تیم «دلتا» از طریق پایگاه های فرماندهی اش موضوع را به اطلاع کارتر رسانیده و وی دستور توقف عملیات و فرار باقیمانده افراد تیم را می دهد. با آنکه امریکایی ها سعی کردند بیشتر ابزار و نقشه های نظامی خود را همراه ببرند، با اینحال بعضی از نقشه ها و یادداشت های خلبانان و سلاح و مهمات آنها بدست گروه تحقیق وزارت دفاع افتاد که اسرار زیادی را فاش می کرد. این اسناد و افراد در ارتباط با آن، شناسائی شده و با حکم دادگاه انقلاب ارتش، دستگیر شدند، ولی پس از آنکه موضوع تحویل دادگاه (ری شهری) گردید، همه چیز در زیر پرده ابهام فرو رفت و یکباره دفن گردید ـ یکی دو ماه قبل از کودتای خرداد 1360 ـ ده نفر از نمایندگان مجلس به اصرار علی گلزاده غفوری درخواست کردند که دولت نتایج تحقیق خود را در اختیار آنها قرار دهد، ولی مسئولان تحقیق بلافاصله از شغل خود اخراج و به سمت دیگری گمارده شدند که ربطی به واقعه طبس نداشت.
 
اکنون پس از گذشت دو سال، ویلیام ترنر، رئیس سابق سیا، در زمان واقع طبس در خواست کرده است که گروه ویژه ای تحقیقات جدیدی را در بارۀ این واقعه شروع کنند. از طرفی ژنرال جونس، رئیس ستاد نیروهای مسلح و تا حدی دست اندرکاران دولت ریگان با این امر به سختی مخالفت کردند.
 
از نظر ما در واقعۀ طبس، اصرار زیادی نهفته است. دانشجویان خط امام و سپاه پاسداران که با سیا ارتباط داشتند، کجا هستند؟ دو نفر از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام به اسامی حسین شیخ الاسلام و جواد منصوری، اکنون معاونان وزارتخارجۀ ایران و بقیه در گوشه و کنار دولت مشغول انجام وظیفه اند. بعضی از دوستان حسین شیخ الاسلام در انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا چون حسن واعضی که بازجوی زندان ها شده است، کادر در رهبری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل می دهند. تیم دیگر همان باند “نبوی ـ غرضی” می باشند. آقای ریشهری با عاملان ایرانی این حمله دشمن [این شیطان بزرگ] چه کرد؟ قرارداد الجزایر که شهره آفاق است به نفع چه دولتی و توسط چه کسانی امضا گردید؟ با کودتای خرداد 1360 مخالفان قرارداد الجزایر و خط امریکا از کار برکنار گردیدند و بدنبال آن روابط ایران با امریکا و اذناب آن علیرغم شعارهای توخالی خمینی و دار و دسته اش، رو به بهبود گذارد. و این روزها قرارداد خرید نفت توسط امریکا از ایران مطرح است. پس چه کسی دشمن امریکا بود و چه کسی دوست امریکا بود؟

 

شماره 25 نشریه انقلاب اسلامی در هجرت 12 اردیبهشت 1361

شماره 26 نشریه انقلاب اسلامی در هجرت 28 اردیبهشت 1361

 

TabassEEZ2521021361

 

TabassEEZNo2628021361

 

منبع:  http://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/8428-2014-04-23-19-18-13.html?Itemid=0

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Scroll to Top