علی صدارت : مسئولیت هر فردی در رابطه با “انتخابات” در رژیم سرکوب‌گر.

4bmubc283a878bn380_800C450

سنت بحث آزاد، در فضای آزادی که تا قبل از کودتای 1360 در ایران فراهم آمده بود، با اقبال فراوان روبرو گردید. زورمداران آن زمان، خیلی زود فهمیدند که این روش، قطعا به تمامیت‌خواهی آن‌ها پایان خواهد داد و خیلی زود، دستور منع آن صادر گردید.

برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردم‌سالاری و حقوق‌مداری، برای دست یافتن به سرنوشتی خوب و خوب‌تر در وطن، ضرورتی است حیاتی که در محیطی دوستانه و صلح‌آمیز، با همو‌طنان خود به بحث آزاد بنشینیم و تلاش کنیم که بین نظرات خود، هرچه بیشتر نکات اشتراک را بیابیم و به کمک هم‌دیگر، به صیقل دادن و پیشبرد آنها بکوشیم، و موارد اختلافمان را هم با دوستی و مهر استدلال کنیم و آنها را تا حد ممکن به موارد اشتراکات تبدیل کنیم. از جمله با این تمرین است که هر فردی و هر جامعه‌ای، می‌تواند پیوسته مردم‌سالارتر و حقوق‌مدارتر بگردد.

در این روزها خوشحالی گفتگو با تعدادی از هموطنان خوبم در ایران برایم فراهم شد که مختصری از این درددل‌ها  با دوستان عزیزم را،  به شما هموطنان هم تقدیم می‌کنم. باشد که با ادامۀ بحث آزاد، در فضایی پر از محبت و دوستی، با عشق به ایران و ایرانی، موارد اشتراکمان را پیدا کرده و با کمک همدیگر صیقل داده و به بقیۀ هم‌وطنان هم عرضه کنیم، و موارد اختلاف را هم با هم به بحثی دوستانه بگذاریم و آنها را هم به نکات اشتراک تبدیل کنیم.

در اینجا مطلب به صورت نوشتار و در ذیل، به صورت گفتار در اختیار شما عزیزان قرار می‌گیرد.

فرمودید: ” بی پرده بگویم هم اینجانب هم احتمالا بسیاری از دوستان چه در این گروه وچه در جامعه مشکل اساسی وقطعی با ولایت مطلقه دارند”

عرض میکنم: خوشحالم که استنباط من در مورد اینکه اکثریت هموطنان ما  “مشکل اساسی و قطعی با ولایت مطلقه دارند” درست بوده است. با این تاکید و در این تایید،  نامۀ آقای بهشتی در سال 1359 به آقای خمینی و آمار 96% آقای قالیباف در چند روز پیش، ناظر بر همین واقعیت است و این مهم که خیلی زود بعد از به ایران آمدن آقای خمینی و مشاهده وفا نکردن به تعهدات خود که در پاریس به مردم ایران و دنیا داد، هویدا شد.

 

*****************

فرمودید: ” اما با وجود قانون اساسی فعلی وآن تعدادی که قطعا رای خواهند داد راه برون رفتی را تا زمانی که قانون اساسی اصلاح شود ،در پیش رو نمیبینم.”

عرض میکنم: شما از دو راه‌بند بر سر راه برون‌رفت از وضعیت موجود را ذکر فرموده‌اید: 1-قانون اساسی،  و  2-آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد

از دومی شروع کنم که همانطور که در کلام شما هم نهفته است (البته به درستی، و من هم با آن موافقم) تکلیف اولی را هم روشن خواهد کرد. چرا که این قانون اساسی اصلاح‌ناپذیر، سد راه برون‌رفت از سرنوشت بدی است که در صورت ادامۀ استمرار این رژیم و قانون اساسی این رژیم، پیوسته بدتر شده و میشود و خواهد شد.

از ” آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” ذکر فرمودید  ولی توضیح ندادید که آیا در مورد باورهای واقعی و بی‌پردۀ افراد و موافق و یا مخالف ولایت فقیه بودن، ایا نظر واقعی یک شرکت کننده در “رای ‌گیری” فرقی میکند برای اینکه از دید شما یک راه‌بند در برون رفت از این وضعیت باشد، یا نه؟

از ” آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” ذکر فرمودید، و به درستی که با وجود آنها، برون‌رفتی را در پیش رو نمیبیند. با احترام به شما یادآور میشوم که شما هم یک نفر از “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” هستید و باز هم با احترام یادآور میشوم که فرقی نمی‌کند که شما 100% موافق ولایت فقیه باشید و یا اینکه “مشکل اساسی وقطعی با ولایت مطلقه” داشته باشید، صرف اینکه شما در این “انتخابات” شرکت میکنید، و حتی از آن بدخیم‌تر و مسئولیت‌آفرین‌تر اینکه  خود را ملزم میبینید که سیاسی بودن و فعالیت سیاسی خود را متمرکز در این کنید که تعداد بیشتری را به تعداد “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” اضافه بفرمایید، خود شما را هم یکی از دو مشکلی که ذکر فرمودید میکند. چرا که بسیاری از آن ” آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” لااقل از بعضی از شما دوستان کمتر مسئولیت سرنوشت بد ما را دارند، چرا که بسیاری از “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد”  برای مثال اطلاعات غلط را در مورد پژوهش موسسه بروکینگز و متضاد واقعیت مهمی را که از آن برمی‌آید را در فضای مجازی منتشر نکردند. من تحلیل این پژوهش را برای شما عزیزان که نتیجه‌گیری برعکسی را به این گروه و گروههای دیگر فرستاده بودید ارسال نمودم. امیدوار که فرصت این را پیدا کرده باشید که آن مطالب را مطالعه و در اختیار بقیه هم قرار دهید تا خود باعث این نشوید که به تعداد راه‌بند دوم یعنی “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” افزوده شود. توجه شما را به این پژوهش جلب می‌کنم که بر اساس آن، از 171 مورد مطالعه شده توسط موسسۀ بروکینگز در دنیا، 100% مواردی که تحریم، با پشتیبانی مردم بوده و یک حداقل لازمی که در میدان تصمیم‌گیر برای سرنوشتشان مانده‌اند، تحریم نتیجۀ خوب داشته. و باز بر اساس همان تحقیق، 100% مواردی که مردم به اندازه کافی مشارکت نکردند و یا به اندازه کافی در صحنه حاضر نمانده‌اند، آن تحریم نتایج مثبت چندانی نداشته است. تمام تلاش منهم همین است که بتوانیم به آن حداقل لازم از مردم پیشنهاد کنیم که دست از انفعال بردارند و در میدان ساختن سرنوشت خود، بخصوص در برهه‌هایی مهم مثل فصل “انتخابات” در ایران، استوار حاضر شوند و در این فضا باقی بمانند.

دلیل اینکه این رژیم و این قانون اساسی استمرار یافته و سرنوشت ما پیوسته بدتر و بدتر و بازهم بدتر شده است، عدم مشارکت یک حداقل لازم، در یک جنبش خودجوش فعال است برای اینکه در کمال خشونت‌زدایی، پایۀ اصلی استمرار این رژیم، یعنی مشروعیت دروغین مردمی را، از این رژیم بستانیم (و یا لااقل با دست خود به این قانون اساسی و این نظام، مشروعیت ندهیم) و اینکه تلاش کنیم که تعداد بیشتری به این جنبش خودجوش فعال بپیوندند تا آن حداقل لازم برای هرچه خشونت‌زداتر شدن این برون‌رفت، مهیا گردد. اگر توجه کرده باشید، تمام کسانی که مردم را از تحریم می‌ترسانند و مردم را برای شرکت در انتخابات تحریک می‌کنند هم از این بیشتر چیزی ندارند که به مردم عرضه کنند.

با تکرار احترام کامل به نظر جنابعالی و بقیه هموطنان عزیزم در گروه خوب بحث آزاد عرض میکنم که متاسفانه یکی از دلایلی که آن حداقل لازم برای برون‌رفت از این سرنوشت بد و یافتن سرنوشتی بهتر فراهم نشده است، و اینکه نتوانسته‌ایم شرایطی را فراهم کنیم که قانون اساسی بهتری داشته باشیم، طبق گفته درست شما، هر یک از آن هموطنانی هستند که در رای‌گیری شرکت میکنند.

برای کسانی که به دلیل باور داشتن به این رژیم میروند در “انتخابات” این نظام شرکت میکنند، احترام بیشتری میتوان در نظر داشت که بنا به عقیده و باور خود، عمل کرده‌اند. ایندسته از هموطنان، برای رای خود، حداقلی از ارج و احترام را قائل هستند. این دسته از هموطنان متاسفانه کارنامه این نظام را، و از جمله فاجعه ملی کشتارهای دهه 1360 را، تایید میکنند. و البته هر رای دهنده‌ای با رای دادن خود همین تایید را میکند.

ولی برای تمام کسانی که با این نظام مخالف هستند و با زبانی دوگانه، سابقه آقای روحانی را چه قبل و چه بخصوص بعد از “انتخاب” شدن 4 سال پیش، سقیدنمایی میکنند و متضاد واقعیتها را در مورد وی و در مورد کابینه نظامی/پاسداری/اطلاعاتی/امنیتی…. وی در فضای حقیقی و مجازی منتشر میکنند، نظر دیگری دارم. آیا بر این دسته از هموطنان گرامی پوشیده است که وزیر دادگستری (داد=عدالت) آقای روحانی، همانا همکار آقای رئیسی یعنی آقای پورمحمدی است؟ آیا این دسته از هموطنان که از اضطراب بدتر خود را در زندان “انتخاب” بین بد و بدتر حبس کرده‌اند و این همه تلاش میکنند که بقیه مردم را هم در این ترس، زندانی کنند که از ترس آقای رئیسی به آقای روحانی رای بدهند، آیا این هموطنان بیاد دارند که فهرست نامزدهای “اعتماد و امید و تدبیر و….” که توسط آقایان روحانی و خاتمی و…. و بقیۀ استمرارطلبان به مردم عرضه شد، لیستی از فاسدترین و جانی‌ترین و …..ترین این نظام بود؟  نتیجه آن “انتخاب” در  زندان بد و بدتر آیا همان نشد که نظام میخواست؟ آقای جنتی نه تنها “انتخاب” شد، بلکه به ریاست مجلس خبرگان هم رسید! آیا کسانی که در آن “رای‌گیری” شرکت کردند متوجه مسئولیت خود در مشروعیت دادن به این قانون اساسی و این مجلسی که قرار است ولی فقیه بعدی را بر ما سوار کنند هستند؟

*****************

 فرمودید: “تغییر قانون اساسی نیز یابا انقلابی دیگر میسر خواهد بود که میدانیم دیکتاتوری میرود ودیکتاتور دیگری جایش را میگیرد”

عرض میکنم: در این جمله لااقل چند نکته نهفته است:

از خود بپرسیم که چرا بیشتر “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” انقلاب را مساوی بدتر شدن سرنوشت ما میدانند؟ آیا این نظر در نتیجۀ مغزشویی رژیم ولایت مطلقه نبوده است؟ اصلا پیشنهاد میکنم که بیائیم و بدون اینکه برچسب انقلاب و یا اصلاح و یا تحول و هر برچسب دیگر را به آن بزنیم و خود و دیگران را از آن برچسب بترسانیم، فهرستی از مطالبات خود و از پیش‌نیازهای برون‌رفت از سرنوشت بد امروز را تهیه و برای آن تلاش کنیم. باور من این است که اگر بخواهیم این تلاش را انجام دهیم، باید آنرا به شکل خودجوش یعنی نه با محور قرار دادن قدرت‌ها، (یعنی نه قدرت خارجی،  و نه قدرت داخلی و با تاکید فراوان و با تاکید موکد: و نه با محور قرار دادن قدرت داخلی) و بلکه با محور قرار دادن مردم و حقوق آنها انجام دهیم. و نیز برای برون‌رفت از این سرنوشت بد،  باید هر چه بیشتر فعال باشیم. و نیز برای برون‌رفت از این سرنوشت بد، باید آن حداقل لازم از آن تعدادی که راه انفعال را برگزیده‌اند را به این جنبش بخوانیم. و این در واقع پیشنهادی است که نزدیک به 4 دهه به هموطانم پیشنهاد میکنیم، یعنی تلاش در هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش فعال در گرفتن مشروعیت از این رژیم، که به مناسبت در زمانهای مختلف به اشکال مختلف میتواند باشد و در زمان “انتخابات” به صورت جنبش خودجوش فعال تحریم “انتخابات” با پیشنهاد به “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” که با دست خود به این نظام مشروعیت ندهند. به کسانی که به گفته خودشان ما مردم را “صغار و ایتام” میدانند و ولایت مطلقه را برای ساختن سرنوشت ما بر ما حاکم کرده‌اند، مشروعیت حاکمیت بر ما با سرکوب خودمان را ندهیم. به آنها بگوییم که آن آموزش گام به گامی که شما برای ما مردم لازم میدانید و آنرا به این دلیل لازم میدانید که این زمان، هنوز آن زمانی نیست که ما مردم به آن درجه از بلوغی که شما درست میدانید رسیده باشیم.

به آنها که این حکم را صادر کنند که مردم نیاز به تغییر در نگرش و آموزش گام به گام دارند که به درجه‌ای از بلوغ برسند که لایق تغییر این قانون اساسی خفقان‌آمیز و فاسدزا و فسادآفرین باشند، و از جمله آنها آقای خاتمی که ما مردم را لایق مردمسالاری نمیداند چرا که  به وضوح گفت “مردمسالاری، با کدام مردم!!؟؟) از خود بپرسیم که اگر آقای خاتمی و یا هرکس دیگری که این باور را داشته باشد مردم به آن حد از بلوغ نرسیده‌اند، در مقام قدرت و مثلا به جای آقای خامنه‌ای قرار بگیرند، و در آن مقام قدرت هم مردم را نابالغ و برای مردمسالاری نالایق بدانند، آیا بهتر از وی عمل خواند کرد؟ آیا با دیکتاتوری صالح میتوان به سرنوشتی بهتر رسید؟ آیا خود آقای خاتمی (و امثال ایشان که معتقدند ما مردم به آن حد از بلوغ نرسیده‌ایم)، از دلایل اصلی استمرار این نظام نیستند؟ و آیا اگر به خاطر این دسته ایرانیان که معتقدند ما مردم به آن حد از بلوغ نرسیده‌ایم، نبود اصلا میتوان متصور بود که عمر این رژیم نزدیک به 4 دهه به درازا بکشد؟ به نظر کسانی مانند آقای ظریف و آقای خاتمی و بیشتر “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” که به اصالت قدرت باورمند است (با احترام به نظر ایشان) ما مردم ناتوانیم که برای خود سرنوشت بهتری را رقم بزنیم! یادآور میشود یکی از دلایل که باعث شد مصدق، مصدق بشود اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی بود زیرا که معتقد  بود که ما مردم توانا هستیم. اگر کودتایی که طبق اسناد منتشر شده کودتاگران امریکایی و انگلیسی، در 25 مرداد شکست خورده بود، یک حداقل لازمی از مردم به میدان ساختن سرنوشت خود آمده بودند، و جنبش خودجوش فعال آن زمان را فقط کمی فراگیرتر میکردند و در قلب خاور میانه، در ایران، به کمک حداقل لازمی از ما مردم حکومتی مردمسالار فرصت ادامه حیات می‌یافت، آیا اصلا میتوان تصور کرد که پدیده‌ای به نام خمینیسم و طالباننیسم و داعش‌ایسم و….  پدید بیاید و سرنوشت ما در 64 سال بعد این بشود که شده است؟ دلیل موفقیت عملیات آژاکس، نه این بود که نظریه موازنه عدمی مصدق غلط بود، بلکه این بود که یک حداقل لازمی از مردم در میدان ساختن سرنوشت خود حاضر نماندند. الان هم کسانی که مردم را به شرکت در “انتخابات” تحریک می‌کنند، با انفعال خود نمی‌گویند که تحریم انتخابات غلط است، میگویند همیشه بیش از 50% مردم در “انتخابات” شرکت کرده‌اند، پس ما هم باید همرنگ جماعت شویم.!

به تکرار عرض می‌کنم، انقلاب و اصلاحات، دو روی یک سکه هستند. در یک جامعه باز هر “انقلابی”  به  “اصلاحات”  منجر خواهد شد. و در یک جامعه بسته مثل ایران زیر سلطه ولایت مطلقه فقیه، هر “اصلاحی” منجر به  “انقلاب” خواهد شد. ما می‌توانیم با خودداری از مشروعیت دادن به رژیم با شرکت در “انتخابات” تقلبی، جامعه را کمی باز کنیم که بتوانیم اصلاحات لازم را به عمل بیاوریم.

*****************

فرمودید: یا باتغییر در نگرش وآموزش گام به گام مردم تا زمانی که به آن حد از بلوغ برسند

عرض میکنم:  که من به خود اجازه نمیدهم که در مورد “آن تعدادی که قطعا رای خواهند داد” قضاوت نخبه‌گرا بکنم و بگویم که “مردم به آن حد از بلوغ” نرسیده‌اند که لایق قانون اساسی بهتر و در نتیجه لایق سرنوشتی بهتر باشند! و یا مانند آقای خاتمی، آنها را لیاقت‌مند دموکراسی ندانم. 

فرمودید: “بسیار امیدوارم که نظر شما خیلی زودتر از نظر ما محقق شود”

عرض میکنم: خوشحالم که پذیرفته‌اید که نظر من درست و صحیح است، زیرا که اگر نظر پیشنهادی من (یعنی تلاش در هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش فعال برای نفی مشروعیت این نظام، پیشنهاد خودداری از با دست خود مشروعیت دادن به این قانون اساسی و این رژیم و سلب مشروعیت از این رژیم)  را غلط میدانستید، البته آرزو نمیکردید نظر من خیلی زودتر از نظر شما محقق شود. در این نتیجه عرض میکنم که هر یک نفری که به این جنبش خودش بپیوندد، به اندازه یک نفر به فراگیرتر شدن این جنبش خودجوش کمک کرده است و به اندازۀ یک نفر پذیرفته است که  هرچه خشونت‌زداتر، وضعیت موجود اصلاح شود.  از بکار بردن لغت اصلاح ترسی ندارم و پیشنهاد میکنم که شما هم از آنچه رژیم میخواهد، یعنی ترسیدن از مفهوم “انقلاب” سر باز زنید. این دو مفهوم مظروفی هستند تابع ار ظرف خود. مفهوم متاسفانه رایج را به عاریت میگیرم و عرض میکنم که در یک نظام دموکراتیک و هرچه آن جامعه بازتر باشد و به همان نسبت، هر انقلابی به اصلاح می‌انجامد؛  و در یک نظام استبدادی و هرچه آن جامعه بسته‌تر باشد و به همان نسبت، هر اصلاحی لاجرم به انقلاب خواهد انجامید. چند روز پیش شاهد انقلابی که در فرانسه، در جریان انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور،  اتفاق افتاد بودیم.

سرنوشت ما، با برآیند پندار کلی ما و در نتیجه با برآیند کردار کلی ما رقم زده خواهد شد. ولی این کل، از 80 میلیون جز تشکیل شده است. از خود بپرسیم که بلوغ یک فرد و یک جامعه به چه عواملی بستگی دارد؟  آیا برای رسیدن به آن بلوغ و آن مردمسالاری، نباید از خود شروع کنیم و به خود باور داشته باشیم؟ شخص من برای شخص خودم این  باور را دارم، و آن را ضرورتی حیاتی می‌دانم، که باید با آموزشی گام به گام، باید تلاش کنم که پیوسته به حد بلوغ والاتری برسم زیرا که معتقدم که بایسته است که یک فرد و افراد تشکیل دهندۀ هسته‌ها در یک جامعه و به طریق اولی یک جامعه، میتواند پیوسته حقوق‌مدارتر و مردم‌سالاتر بشود.

عرض میکنم: ما توانا هستیم، ما می‌توانیم به کمک همدیگر برای خود و یکدگیر سرنوشت بهتر و بهتری را رقم بزنیم. ولی وقتی از بزرگان تاریخ معاصر سیاسی ایران سخن میرانیم، مجبوریم که سیاست موفق موازنه عدمی آنها را در این “انتخاب” مد نظر داشته باشیم.

با سپاس فراوان از همه شما هموطنان گرامی.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Scroll to Top