علی صدارت: بهار ایران که در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با منقلب شدن مردم ایران، با انقلاب ملت، با جنبشی خودجوش که در مدت حدود یکسال، در جهت هرچه فراگیرتر شدن و خشونتزداتر شدن، شتاب بیشتری گرفت، سرنوشتی را پیدا کرد که امروز شاهد آن هستیم. سرنوشتی که قضا و قدر ناگزیر و محتومی نبود، و البته میتوانستیم آن را به شکل دیگری رقم بزنیم. بدون شک بررسی جزئیات حوادثی که در آن چندین ماه اول اتفاق افتادند، میتواند نقشه راهی باشد برای قدمهای استوار نهادن در راه استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری. بدون هیچ تردیدی، حذف اولین منتخب مردم ایران، در کودتای خزندهای که پرده آخر آن در خرداد ۱۳۶۰ به نمایش در آمد، سرآغاز وقفهای بزرگ در برپایی نظامی حقوقمدار در ایران و رساندن آن به نقطهای غیرقابل بازگشت بود.
کودتای خرداد ۱۳۶۰، پایان انقلاب نبود. از آن تاریخ، منقلب شدن مردم، شکل دیگری به خود گرفت و ادامه دارد.
نوشته دیگری از آقای پاکنژاد در مورد کودتای خرداد ۱۳۶۰، زاویه مهمی از آن رویداد را مینمایاند که در ذیل بازنشر میشود. فرازهایی از پیام ۲۲ خرداد ۱۳۶۰ آقای بنیصدر به مردم ایران هم در پی مقاله آقای پاکنژاد آورده شده است:
جمال پاکنژاد :سی و یکم خرداد شصت، روزی که ایران در مسیر استبداد و سقوط افتاد
✅ فرازهایی از پیام بنیصدر اولین رئیس جمهور ایران در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۶۰ به مردم ایران:
شما با رای قاطع خود مرا به ریاست جمهوری انتخاب کردید…
از خود بپرسید اگر اینجانب با توقعات قدرتگرایان همآهنگی میکردم، آیا در وضعی که مرا قرار دادهاند، قرار میگرفتم؟
اگر زبان شما نمیشدم و اعتراض نمیکردم، اگر وضع کشور را روزانه به شما گزارش نمیکردم، اگر هر چه واقع میشد را قانونی میشمردم، اگر… با من اینطور رفتار میکردند؟
پیشبینیها که به واقعیت پیوستند:
۱- استقلال اقتصادی با بودجه ایکه تهیه کردهاند و با نفتی که صادر میکنند و با قراردادهائی که امضاء میکنند از بین میرود و چون امنیت نیست وضع شما محرومان جامعه بدتر خواهد شد و گرانی و بیکاری روزگار شما را سیاه خواهد کرد.
۲- استقلال سیاسی بدون استقلال اقتصادی و با وجود ناامنی داخلی و جنگ خارجی از دست خواهد رفت.
۳- از آزادی چیز چندانی باقی نمانده است. فقدان امنیت تا بدانجاست که لیره ۲۰۰ تومانی دو سال و نیم پیش پنج هزار تومان شده است. روزنامهها تعطیل و زبانها بسته شدهاند و آینده از اینهم بدتر خواهد شد. گروهی که مقامات را بتصرف درآورده است، بلحاظ بدتر شدن وضع و بیاعتبار شدن در افکار عمومی، روز بروز بیشتر بوسائل اختناقآور پناه خواهد برد و خود قربانی همین جریان خواهد شد.
۴- روزی محکومی در پای چوبه دار گفت: ای آزادی چه جنایتها که به نام تو نمیکنند. امروز و فردا بیشتر از امروز خواهند گفت: ای اسلام چه جنایتها که بنام تو نمیکنند. چنان دین را از اعتبار خواهند انداخت که بنام این دین تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی بحق کند.
۵- اینجانب هیچ گناهی بجز اینکه خواستهام استقلال و آزادی و اسلام بعنوان تضمین کننده استقلال و آزادی و زمینهساز رشد و تعالی همه جانبه انسان به اجرا درآیند، نداشته و ندارم. از اسلام نان نخوردهام اما عمر را در خدمت بآن گذراندهام.
بشما مردم گفتم کودتای خزنده اجرا میکنند و مراحل آنرا هم یکایک شرح کردم و تا اینجا نیز بهمان ترتیب انجام دادهاند و مرحله آخر آن که سلب عنوان ریاست جمهوری و گرفتن جان اینجانب است را نیز دست اندر کارند تا انجام دهند. اگر چنین کردند علاوه بر آنچه که در بالا پیشبینی کردم امور زیر نیز واقع خواهند شد:
الف– برخوردهای پایدار در کشور بر برخوردهای مسلحانه کنونی اضافه خواهند شد و خود بر مشکلات بالا خواهند افزود. مردم ما کر و کور نیستند و وضیعت روزمره خود را میبینند و میبینند که دو سال و نیم حکومت حزب حاکم روز به روز وضعیت کشور را بدتر ساخته است و امنیت از بین رفته است. اقتصاد فلج شده است. جنگ داخلی و خارجی بطور مستمر ادامه دارد و اینک خطر گسترش آن نیز است.
ب– جنگ تحمیلی در صورت طولانی شدن به فرسودگی کامل نیروهای ایران و عراق میانجامد و در خاورمیانه زمینه اجرای برنامه آمریکا فراهم میگردد و همانطوریکه در جریان گروگانگیری ملاحظه کردید ناچار به شرایط ننگینی تن خواهند داد. همانطور که بیمی بخود راه ندادند روزی گفتند تا گروگانها دردست ماست گلوگاه امپریالیزم آمریکا در دست ماست. و وقتی تسلیم شدند گفتند گروگانها جنس بنجل بودند و آمریکا نمیخواست، ناچار شدیم از سر، بازشان کنیم! خواهند آمد و خواهند گفت چاره نداشتیم جز اینکه به شرایط تسلیم بشویم،
مردم بدانید، چهار وزیر خارجه آمدند و و پیشنهاد کردند که قوای عراق بداخل خاک عراق عقب نشینی کنند و مقداری هم از مرز فاصله بگیرند و از هر دو طرف حریمی غیرنظامی بوجود بیاید و بعد موارد اختلاف از طریق سیاسی حل گردند. ما از آنها خواستیم نقشه بیاورند و روی نقشه پیشنهاد خود را برای ما روشن بگردانند. قرار بود ۱۸ خرداد بیایند که با ملاحظه وضع کشور منصرف شدند. از ابتدای جنگ باین سوی، امروز وضعیت نظامی ما بهترین وضعیت است. عقیده اینجانب این بود که اگر ما را بحال خود بگذارند، با چند پیروزی چشمگیر، ما نه تنها پیروزی نظامی بدست میاوریم بلکه نقشههای آمریکا را در همه منطقه برهم میریزیم و میتوانیم عصر سوم را در تاریخ آغاز کنیم. ضربه از خارج را تحمل کردیم، ارتش مهاجم را متوقف ساختیم و شروع به اضمحلال آن نمودیم. از پشت سر کردند آنچه که کردند و شما از آن اطلاع دارید. وضع جنگ تا این لحظه اینطور است، هستیم و ببینیم که این وضع چطور تحول خواهد کرد.
اگر این خطرها که برشمردم، برای شما مردم ملموس هستند و در دل خود احساس میکنید که راست میگویم و با شما صادقانه حرف میزنم اگر امتحان خود را دادهام که مقام و موقعیت، مرا نفریفته و برای وفاداری به دین و برای شما مردم همه چیز حاضر شدهام، اگر بر شما معلوم است که فرق است میان حرف و عمل وقتی انسان سوار اسب سرکش قدرت نشده و وقتیکه سوار میشود و اگر میدانید که امتحان واقعی وقتی است که انسان اسباب سوار شدن بر مرکب خودکامه را داشته باشد و سوار نشود، باور کنید که خطرها که برشمردم همه خطرها نیستند و خطرها هم جدی هستند. باور کنید برای این که این خطرها پیش نیایند خود را در هر خطری افکندهام، باور کنید که یک لحظه از فکر این خطر بیرون نرفتهام. به هیچ کس خائن نبودهام و خواستهام محیط امن و آزاد اجتماعی بوجود آید و کشور سریع رشد کند.
بگمان اینجانب راه چاره آسانست، به شما مردم همواره سخنم این بوده است:
روزی که به دزفول رفتم، شهر در حال سقوط بود. با ارتشیان صحبت کردم به آنها گفتم شما بخود باور کنید و میتوانید دشمن را متوقف کنید و بشکنید. آنها از این جانب پذیرفتند، عمل کردند و موفق شدند. حالا هم به شما مردم میگویم شما به توانائی خود باور کنید. تسلیم جوسازان و چماقداران نشوید. استقامت کنید. راههای استقامت را شما خود در گذشته یافتهاید و این بار نیز میتوانید بیابید.
و اما به کسانی که شتابزده میخواهند کار را یکسره کنند، بارها گفتهام و حالا هم میگویم:
برنامه کارتان حذف اختیارات رئیس جمهور است. گفتید این حرف دروغ است و معلوم شد که دروغگوی سال که بود.
برنامه کارتان حذف ریاست جمهوری است، گفتید بدگمانی و خیال است، تا اینجا آمدهاید. بیائید هماهنگی بوجود آوریم و با اجرای واقعی قانون، کشور را از مهلکه بیرون ببریم. قانون را وسیله اجرای نیات خود کردید و اجرای واقعی آنرا تا این حد مشکل ساختید. برای پرهیز از خطرها، برای آنکه مردم کشور نگرانتر از آنچه هستند نشوند، بیائید:
الف– آزادیهای مصرح در قانون اساسی را محترم شمرید و آزادی بیان و قلم را تامین کنید و مطمئن باشید مردم ما عاقل و رشید هستند و با مقالهها و حرفهای تحریکآمیز تحریک نمیشوند.
ب– قانون اساسی را مو به مو به اجرا بگذارید و هر جا را که خلاف انجام شده است معین کنیم و باز گردیم و قانون را اجراء کنید.
ج– دستگاه قضائی را همانطور که اسلام میگوید مستقل و بی طرف کنیم و اعتماد و امنیت واقعی را پدید آوریم و بجای پرداختن به حذف همه و همه و اعمال زور در برخورد بهر مشکل، برنامهای برای حل مشکلات کشور به اجرا بگذاریم و از راه بحث آزاد واقعی، مانع از آن گردیم که برخورد اندیشهها به برخورد چماقها و اسلحهها بدل گردد.
خواهر و برادر،
با کمال صداقت وضعی را که میبینم برای شما شرح دادم. بشما میگویم اگر امروز که هنوز وقت باقی است نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکردید و استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا کرد، همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند آورد و…
امروز از صبح تا شام و از شام تا صبح چماقداران رسمی و غیررسمی محل زندگی و کار رئیس جمهوری منتخب شما را در محاصره دارند و اینها مستثنی هستند. میتوانند هر تظاهری را بکنند و هر رذالتی را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد؟
خدا را به گواهی میگیرم که به وظیفه خود عمل کردم و آنچه را باید به اطلاع شما میرساندم، بر شما مردم است که نگران سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید.
رئیس جمهور
ابوالحسن بنی صدر
۲۲ خرداد ۱۳۶۰
**************توضیح
✅این پیام در مجلس، در ۲۴ خرداد ۱۳۶۰، توسط آقای غضنفرپور خوانده شد. آقای خمینی از قرائت آن، آنطور که آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب «عبور ار بحران» آورده است، انتقاد کرده بود. یعنی چرا جلوگیری نکردهاید! و…