امیرحسینی: سخنرانی بمناسبت یکمین سالگرد درگذشت شادروان بنی‌صدر – لندن

علی امیرحسینی: سخنرانی بمناسبت یکمین سالگرد درگذشت شادروان ابوالحسن بنی صدر – لندن در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۲ برابر با ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ 

  اول دفتر، بنام ایزد دانا

نخست سلام و درودم را به همراه تشکر و امتنان از ارزانی بخشیدن نعمت حضورتان پذیرا باشید، سپس سپاسدارم و تکریم پیشاپیش از عطای فرصت و حوصله ای که به خرج خواهید داد.

در آستانه پر شدن پیمانه سالی هستیم که استاد، یار، همرزم، همدل، همگام و دوست سالیان دور و دراز ما، آقای ابوالحسن بنی صدر، جام تن بشکست و جسم خاک از عشق برافلاک برد.

دلدادگان و شیدایان بیقرار و سالکان وادی عشق وطن، از شماره فزونند اما اندک بوده اند آنانیکه از هفت شهرعشق، با پاکی و سلامت و با استواری و صلابت، گذر کرده باشند.

ابوالحسن بنی صدر به درازای یک عمر جان پاک، در چله کمان استقلال، اعتلاء و آزادی وطن به ودیعت داشت و به یمن پایداری بر اصول و ایستادگی بر آرمان، خلف زبده و سرخیل پیروان رهبر کبیر نهضت ملی ایران، دکترمحمد مصدق شد. پاک ماند و پاک زیست. او فانی از خود، بقا در پایداری بر حق جست.

در زمهریر پس از کودتا و در دوران استیلای سیاهی و تباهی و خفقان و سکون و سکوت، در نهضت مقاومت ملی شرکت جست و در دادخواهی از بیداد و در تلاش در حصول استقلال و طلوع آزادی، از هیچ کوششی فرونگذاشت.

تحقیقات و تأليفات گسترده اش همراه با ذهن خلاق و باریک‌بینش، در پرتو افکندن بر راه برون رفت از تاریکی و حصول مقصود در پیروزی انقلاب سهمی بسزا یافتند.

آنگه که در اوج ستم، سیطره رخوت و وحشت تاب از همگان بریده بود، دادخواهان و قربانیان بیداد را به پایداریمی خواند و با مژده فتح، منادی سحر بود، ایستاد و ایستادند و ایستادیم تا به آن هنگامه ای که دیوار ترس فروریخت و ایران یکپارچه، در طلب رهایی و آزادی، یکسره جنبش و خروش و قیام شد.

صبح نخستین آزادی، پرده تاریک شب شکافت و شور و غرور و امید به گستره وطن شد.

در اولین فرصت انتخابى که ایران یافت، امانت انقلاب را به بنی صدر سپرد و جامه اعتماد به قامت او دوخت.

تقبل بار سنگین پاسداری از اهداف انقلاب در منصب ریاست جمهوری، بزرگترین آزمون زندگی او شد.

محك تجربه خوش رسیده بود تا که میزان پایبندی‌اش به اصول و مبانى و اعتقاداتی که عمری منادی آنان بود، به ترازوی عمل سنجیده گردد.

در آزادی

الحق که در ایستادگی بر حق و پاسداشت آزادی، صدای رسای بی‌صدايان گشت. آزاد از هر رنگ تعلق و بی‌اعتنا به میزان بهایی که خواهد پرداخت، به پاسداری از حقوق و حراست از آزادی، کمر همت بست و پای دررکاب دادخواهی، فریاد رسای قربانیان بیداد و پناه بی پناهان شد.

کمین خودکامگان به قفا نشسته و بازگشت داغ و درفش و شکنجه را با هشدارهای پی در پی، رسوای خاص وعام کرد.

در قطع پنجه سلطه

 در سالهای تحقیق و به دوران تبعید، وظیفه خود ساخته بود، تا ساز و کار و روابط اقتصادهای مسلط و زیرسلطه را باز شناسد و آگاه از عملکرد و اثرات متقابلشان در خلاصی از دایره بسته سلطه و زیرسلطه به جستجوی چاره کار برآید.

فرصت تصدی وزارت اقتصاد و دارایی غنیمت افتاد تا برنامه رهایی جستن اقتصاد ملی از روابط سلطه ازمرحله نظری به دوران عمل گذر کند.

هنوز در ابتدای راه بود که شرف آن یافت تا اولین رئیس جمهور تاریخ كهن ايران گردد.

افسوس و صد افسوس در پی حوادث و دسایسی که یک به یک از پی آمدند و تحمیل دولتی ناتوان، تخصص‌گریز و علم‌ستیز كه تنها به ریاى مکتب آراسته بود، از جانب مجلسی که خود در انتخاباتی مخدوش و آلوده به تقلب و تزویر و دسیسه شکل گرفته بود، بازگشت قهقرایی چرخه اقتصاد به مدار بسته سلطه به امرى محتوم بدل گشت.

آگاه از سرانجام کار، بنی صدر یک لحظه از نهيب و هشدار و به کار بردن تمام توان در تبدیل ناتوانیهای دولت تحمیلی به توانایی، از هیچ کوششی فرو نگذاشت، كوشش هايى كه در شوره زار جهل و لجاجت استبداديان فرصت ثمر نيافتند.

بطور نمونه، در حل بحران گروگانگیری، واقعه ای که ایران را به گروگان امریکا داد، از تبعات اسارت بار قراردادالجزایر و آثار سوء مترتب بر این قرارداد، چه حضوری و چه به صورت کتبی و چه طی پیامهای مکرر توسط اینجانب با استناد به اسناد و ادله‌ایکه بانک مرکزی در خصوص این قرارداد تهیه کرده بود، آقای خمینی را پیشاپیش از نتایج خانمانسوز آن آگاه و از عقد آن برحذر ساخته و به ایستادگی در مقابل آن فرا خواند.

هشدارهایی که گوش شنوا نيافتند و در سكوت آقاى خمينى و چشم بستن ايشان بر عواقب مترتبه، سرانجام اينقرارداد با تائيد ضمنى وى به امضاء دولت رجائى رسيد و سرآغاز روالى پر خسران و زيان و سرانجامى خفت‌بار شد.

در پهنه استقلال و دفاع از وطن

با پیروزی گل بر گلوله ایران می رفت تا بزرگی از سر گیرد. عزت و کرامت و منزلت و شکوه وطن همه در گرو بازیافت استقلال و ممکن نمودن زیست در آزادی بود. پاسداشت استقلال و آزادی، دو لازم و ملزومى که دو روی يك سکه‌اند، لازمه آغاز این شکوه بود.

با چنین باوری بود که بنی صدر در سنگر آزادی، مبارزی خستگی ناپذیر و در پاسداری از استقلال و حفظ تمامیت ارضی این مرز و بوم نماد ایستادگی و مقاومت و استقامت شد.

در هنگامه تجاوز دشمن، بی باک و بی پروا، سنگر به سنگر و جان برکف، بی وقفه در کار دفاع از وطن شد.

به مدد پایداری و اکسیر درایت فرماندهی وی و همچنين جانبازی و ایثار نیروهای مسلح ایران به همراه دیگر فرزندان جان بر کف میهن در مدتی کمتر از 8 ماه، دشمن مغرور و متجاوز، زمین‌گیر و درمانده شد و شهدش تبدیل به شرنگ شد و در این واماندگی، در اردیبهشت ماه 1360، طرح پیشنهادی کشورهای غیر متعهد درخصوص اتمام جنگ را پذیرفت و براساس آن، متعهد شد تا بدون هیچ قید و شرطی، نیروهای خود را تا به عمق 15 کیلومتر دورتر از مرزهای پیش از جنگ، در خاک خویش به عقب براند و به تشکیل هیئت بین الملل تعیین متجاوز و سپس، پرداخت غرامتهای ناشی از تجاوز،  گردن نهد.

در پی سفر هیئت میانجی‌گری کشورهای غیر متعهد و تسلیم طرح ختم جنگ، آقای بنی صدر در شبانگاه 20 اردیبهشت ماه 1360 اینجانب را به نزد آقای خمینی گسیل داشتند.

راهى جماران شده و به ديدار آقاى خمينى  شتافتم، ديدارى كه با حضور فرزندش آقای احمد خمینی انجام پذيرفت، در اين ملاقات پس از شرح جزئیات و بحث هاى مطروحه، طرح پيشنهادى كشورهاى غير متعهد مورد تصویب و تایید ايشان قرار گرفت، طرحی که آغاز پایان عزتمند جنگ را نوید میداد.

متعاقب موافقت و پذیرش پيشنهاد مطروحه از جانب آقای خمینی روز ٢١ ارديبهشت ماه 1360, شورای عالی دفاع در طی جلسه  مشترکی که با هیئت میانجی‌گری کشورهای غیر متعهد با حضور احمد خمینی که پدرش رادر این نشست نمایندگی میکرد، پذیرش این طرح از جانب ایران را به اطلاع این هیئت رسانید.

دردا و دریغا که دسیسه سران حزب جمهوری اسلامی بطور اعم و هاشمی رفسنجانی بطور اخص در کوشششان در تغییر نظر آقای خمینی، منتج به نتيجه و موجب توقف این طرح گشت، توقفی که شتاب در به ثمررساندن کودتای خرداد ماه 1360 برعلیه منتخب مردم را به دنبال داشت.

بر كمتر كسى پوشیده بود که از نخستین روز انتخاب آقای بنی صدر به ریاست جمهوری ایران، حزب جمهوری اسلامی کمر به حذف و برکناری ایشان بسته بود اما کمتر دانسته است که تا پیش از حوادث خرداد ماه 1360 و توفیق در کودتا، این حزب حداقل در دو توطئه پيشبن عزل ايشان ناکام مانده بود.

انحصارطلبان به کمین نشسته، نگران از پایان عزتمند جنگ، به شتاب توطئه بر توطئه افزودند و چنین شد که به خرداد 1360,  ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارید، و می رفت تا كه در مذبح قدرت سرها بریده بینی، بی جرم وبی جنایت.

خرداد باردار فاجعه بود، تحریک و تعدی و تعرض تمامیت‌خواهان شتابی برون از حد يافته بود و هر دم از باغ توطئه تشنگان قدرت بلا منازع بری می‌رسيد.

روز 17 خرداد ماه 1360، بدنبال حوادثی که در همدان اتفاق افتاد و در پی تعطیل و توقيف روزنامه های انقلاب اسلامی، میزان، خبرنامه جبهه ملی ایران و … حامل پیامی از آقای بنی صدر که آن زمان به کار فرماندهى جنگ و دفاع از کشور در کرمانشاه بودند به نزد آقای خمینی شدم.

پيامى که ایشان را در راستای پايبندى به عهود انقلاب، به دخالت و جلوگیری و رفع این ناروایی ها می‌خواند وهشدار می‌داد که اگر عمل به وظیفه نشود، خود آقاى بنى صدر مجبور به اقدام و داوری بردن نزد مردم خواهند شد.

به جماران رفته و پيام آقاى بنى صدر را خدمت ايشان عرضه داشتم، با شنیدن این پیام، آقای خمینی چهره درهم كشيدند و با عتاب اظهار داشتند که “ول کنید این حرفها را، خوب گوش کنید که چه می‌گویم، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد به ایشان منتقل کنید و جواب بیاورید”، پاسخ دادم که از پی این تکلیف شاق شاید برنیایم، لطفاً یا مرقوم فرمایید و یا اجازه دهید تا یادداشت کنم که کلمه‌ای کم و زیاد نشود.

از آنجاییکه کاغذ همراه نداشتم، ایشان نامه‌ای را از زیر تشک خود درآوردند و پاکت آن نامه را مرحمت کردند تا مورد استفاده قرار گیرد.

گفتند بنویسید “این حرفها را دور بریزید، من به شما علاقه دارم، این کشور نیز پس از من کسی را ندارد، دوست دارم که شما خود را حفظ کنید و ذخیره بمانید و در مناصب خود باقی باشید بشرط آنکه:

1- کاری به کار قوه قضایه نداشته باشید، مسئولین این قوه را من نصب کردم و شما از روز اول گفته اید که اینها در مناصبشان غیر قانونی هستند. چه کار به کار زندانها دارید که دائم می گویید شکنجه و چه و چه میکنند.

2- به کار مجلس هم کاری نداشته باشید، مجلس هرچه را که تصویب کرد بی چون و چرا بپذیرید. من گفتم که این مجلس بهترین مجلس دنیاست و شما همه جا می گویید که این مجلس، مجلسى قلابی است.

3- از گروهکها تبری بجوئيد و اعلام قطع ارتباط کنید.

4- چه کار به کار کمیته ها و پاسداران دارید.”

سپس خطاب به اینجانب گفتند که به ایشان بگویید که “در صورت قبول این شروط، من دوست دارم که شما حفظشوید”.

پاسخ عرض کردم كه عليرغم اینکه رئیس جمهور هماهنگ کننده سه قوه و مسئول اجرای قانون اساسی است اگر بتوان كه شروط اول و دوم را موجه دانست، چطور می توان گفت که فرمانده کل قوا کاری به کار کمیته‌ها و پاسداران نداشته باشند.

در جواب فرمودند که شرط چهارم را حذف کنید.

معروض افتاد که آقای بنی صدر داراى ارتباطى خاص با هیچ گروهی نيستند، چطور به آقای رجایی و سران حزب جمهوری اسلامی تکلیف نمی‌فرمایید که ارتباطات مرتب و ملاقاتهای هفتگى خود را با سران حرب توده قطع کنند، پاسخ دادند که به آنها هم تذکر می‌دهم، شما پیام من را به آقای بنی صدر برسانید و جواب بیاورید.

به دفتر ریاست جمهوری بازگشتم و به آقای بنی صدر در کرمانشاه تلفن زدم و پیام آقای خمینی را تلفنی خواندم. پس از استماع ایشان گفتند کاغذ و قلم بردارید و جواب من را يادداشت کنید به جماران برگردید و پاسخ مرا تقدیم دارید.

گفتند و نوشتم که:

“همراهی من با شما از روزی که با شما همراه شدم، به این علت بود که شما را مرد عقیده و عمل می دانستم. من متصدی ریاست جمهوری شدم تا در جهت عقیده ام خدمت گذار مردم و کشور گردم و تمام توانم را در جهت دفاع از ارزشها بگذارم. اما معلوم می شود که اشتباه كرده ام، شما مرد عقیده و عمل نمی خواهید و بدنبال آلت هستید، عنوان ریاست جمهوری برای من شأنی نیست که بخاطر آن از ارزشها و عقایدم بگذرم اگر قادر به خدمت نباشم هیچ دلبستگی به این عناوین ندارم. اگر به دنبال آلت هستید، آلت فراوان است از من چنین انتظاری نداشته باشید. شاه سرنگون نشد تا بساطی بدتر از آن جانشین شود”.

بلافاصله به جماران بازگشتم و جواب آقای بنی صدر را برای ایشان خواندم. آقای خمینی سخت برآشفت وپاسخ دادند که “به ایشان بگویید که این حرفها جواب پیام من نشد، من هنوز هم می گویم دوست دارم که حفظ شوید و ذخیره آینده بمانید. ضمناً به ایشان بگویید که شما من را نشناخته اید، اگر من راهی را بروم، تا به آخرمی روم. به جای این حرفها، پاسخ من را نسبت به این شروط بگویید”.

این پیام را هم تلفنی برای آقای بنی صدر خواندم، پاسخ دادند كه بنويسيد:

“دردناک است که از من توقع دارید تا به آلت خودکامگی بدل شوم، در مورد شما سخت در اشتباه بودم. اصل برحفظ قدرت به هر قیمت نيست، اگر پایبندی بر اصول و پایداری بر عقیده و میثاق ما با مردم نبود، هیچکس خطرنمی کرد تا مستبدی برود و استبدادی مخوف‌تر جای آنرا بگیرد. از من انتظار عدول از عقیده و شکستن پیمان با این مردم را نداشته باشید. همانطور که عرض شد اگر بدنبال آلت هستید، من آلت بشو نیستم. آلت فروان است”.

سپس فرمودند که مجدداً به جماران برگرد و پاسخ من را خدمت ایشان برسان، اما بلافاصله تغییر رای دادند وگفتند كه شما به جماران نروید اگر این پیام را شما برسانید، چون از من قطع امید خواهند کرد، خطر آنست که آنجا بازداشت شويد، با آقای پسندیده تماس بگیرید تا قبول زحمت کرده و به تهران بیایند تا پاسخ من را ايشان نزد برادر برند.

حاصل رسیدن این پاسخ توسط آقای پسندیده عزل آقای بنی صدر از فرماندهی کل قوا در شامگاه 20 خردادماه 1360 بود، عزلی که راه گشای تکمیل طرح کودتا عليه منتخب راستين ملت شد.

درود و صد درود بر آن دولت منصور، بر آن شیر بی پروای عرصه پیکار و آن مرزبان آزادی و عزت ایران، كه عطای تصرف و تصدی بلامنازع کشور را به لقای ایستادگی براصول و وفای به عهد بخشید.

از سر عنوان گذشت و در اوج قله ايثار نماد و نمونه آزادگى و حق‌جويى و شرف شد.

ساغر قدرت، خود به سنگ عهد شكست و عاشقانه گفت:

ما خود زده ایم جام بر سنگ   

 دیگر نزنید سنگ بر جام

تا در شكستن جام تن و نوبت وصل و لقا، سبك بار و با نفسى مطمئن بسوی دوست بشتابد.

منبع:

https://enghelabe-eslami.com/index.php/component/content/article/19-didgagha/maghalat/48589-2022-09-27-15-52-58.html?Itemid=0

تاریخ ایجاد در سه‌شنبه, 05 مهر 1401 15:52

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

Scroll to Top