………از دید من در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ انتخابی صورت نگرفت. به تعبیر من، اگر استقلال و آزادی را امکان اتخاذ تصمیم و انتخاب نوع آن تعریف کنیم، در نبود آزادیها و در نبود امکانی برای هرگونه عمل خودانگیخته، در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ “انتخابات” به معنی واقعی کلمه انجام نگرفت. همانطور که به مناسبت قبلا هم عرض کردهام، این بار هم بخشی از مردم به دست خود، دانسته و یا ندانسته، وسیلهای شدند برای نمایش مشروعیت رژیم ولایت مطلقه و در رایگیری مهندسی شده توسط رژیم شرکت کردند و بدین ترتیب انزوای رژیم برای بخشی از افکار عمومی، در پردۀ ابهام باقی ماند……
به دنبال پیروزی حسن روحانی در یازدهمین دور انتخابت ریاست جمهوری در ایران و با توجه به واکنشها و ارزیابیهای گوناگون در این باره در صفوف مخالفان جمهوری اسلامی، ندای آزادیدر صدد برآمد با طرح چند پرسش آرا و دیدگاههای شماری از کوشندگان سیاسی و صاحب نظران را در این زمینه به آگاهی شما برساند.
پرسش ها:
۱– بسیاری از تحلیل گران سیاسی، حتی بخشی از اپوزیسیون، انتخاب روحانی را “شگفت انگیز” خواندند. آیا به نظر شما این نتیجه شگفت انگیز بود؟ دلائل قبول و یا رد این ارزیابی کدامند؟
۲– روحانی بیش از دو دهه است که نماینده خامنه ای در “شورای امنیت ملی” است. در تمام این مدت، اظهارات و اقدامات او در پست ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک با سیاست های خامنه ای هماهنگ بود. همچنین می دانیم که او چند روز قبل از انتخابات به خامنه ای نامه نوشته و اطمینان داده بود که مطیع نظام و همراه اوست. به نظر شما چرا مردم از رئیس جمهور شدن چنین شخصی خوشحال شدند؟ این خوشحالی را چگونه ارزیابی می کنید؟
۳– خوشحالی برخی از نیروهای اپوزیسیون از انتخاب روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
۴– با توجه به شرایط داخلی و خارجی که رژیم با آنها روبروست، آیا سیاست های اعلام شده از طرف روحانی را بیشتر در تطابق با سیاست های خامنه ای در این مقطع می بینید یا در تقابل با آنها؟
۵– انتخاب روحانی چه تاثیری بر فعالیت های نیروهای جمهوری خواه، دموکرات و لائیک خواهد داشت؟
پاسخ های علی صدارت
در روزهائی که اقبال به جنبش خودجوش تحریم، ابعاد گستردهای گرفته بود، ابعاد گسترده به میزانی که آقای خامنهای خود را ناچار دید که از “حقالناس” سخن بگوید و برخلاف میل و با توجه به باورش به “اسلامی” که به تعبیر وی با ایرانیت در تضاد است، از مردم تمنای عاجزانه کند که اگر نه برای نظام برای نجات کشور در رایگیری شرکت کنند
۱– بسیاری از تحلیل گران سیاسی، حتی بخشی از اپوزیسیون، انتخاب روحانی را “شگفت انگیز” خواندند. آیا به نظر شما این نتیجه شگفت انگیز بود؟ دلائل قبول و یا رد این ارزیابی کدامند؟
پاسخ با این سوال، مقدمهای را میطلبد.
از دید من در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ انتخابی صورت نگرفت. به تعبیر من، اگر استقلال و آزادی را امکان اتخاذ تصمیم و انتخاب نوع آن تعریف کنیم، در نبود آزادیها و در نبود امکانی برای هرگونه عمل خودانگیخته، در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ “انتخابات” به معنی واقعی کلمه انجام نگرفت. همانطور که به مناسبت قبلا هم عرض کردهام، این بار هم بخشی از مردم به دست خود، دانسته و یا ندانسته، وسیلهای شدند برای نمایش مشروعیت رژیم ولایت مطلقه و در رایگیری مهندسی شده توسط رژیم شرکت کردند و بدین ترتیب انزوای رژیم برای بخشی از افکار عمومی، در پردۀ ابهام باقی ماند.
حتی اگر آمار و ارقام ارائه شده توسط خود رژیم را بپذیریم (با علم به اینکه تقلبها فراوان بودند) در حدود ۹۰ درصد مردمی که راه حل معضلات کشور را در رجوع به قدرت داخلی تصور کرده بودند، و به دلایل مختلف ولی همگی با این توجیه در رایگیری شرکت کردند، در واقع به آقای خامنهای و نمایندۀ وی رای منفی دادند. اینطور تبلیغ و تلقین و توجیه شده بود که برای اینکه آقای جلیلی که نمایندۀ آقای خامنهای است از صندوقها بیرون نیاید، میبایست در جنبش تحریم، شرکت نکرد و به کاندیدی که در ظاهر مخالف آقای خامنهای مینماید، رای داد. برای رسیدن به این هدف، هر وسیلهای هم توجیه که هیچ بلکه پسندیده و واجب شد و ابتدا از آقای خاتمی و سپس از آقای رفسنجانی سخن به میان آمد و بعد از کنار رفتن آقای عارف، آقای روحانی نمایندۀ “اصلاحطلبان” گردید و به مقام “ریاست جمهوری” رسید و در واقع به این مقام منتصب شد. تقیه و رو در بایستی عناصر رژیم بلافاصله بعد از ۲۴ خرداد کنار گذاشته شد و برای مثال معاون فرهنگی سپاه در گفتگویی با سایت خبری برهان که متن آن شنبه ۸ تیر منتشر شد گفت: «مردم آقای روحانی را در کنار گفتمان تغییر و اعتدال به عنوان یک آخوند با سواد و مجتهدی که نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی و مربوط و متعلق به نظام و پیرو ولایت فقیه است دیدند و رأی دادند.»
بر اساس باور به اصالت قدرت، سیاست را تلاش برای رسیدن به قدرت و سپس تلاش برای هرچه طولانیتر در قدرت باقی ماندن تعریف کردهاند. با این باور و در این تلاش، هر گونه اصول و اخلاقیات، “شعر و شاعری” و “قصهای پوچ” و “غیر واقعبینی و آرمانگرائی” تلقی شده است. بی جهت نیست که در زبان عام، سیاست را “بی پدر مادر” تعریف میکنند و به این دلیل کثیری از مردم عرصۀ تدبیر و تعیین سرنوشت خود را خالی کرده و با انفعال خود، دست قدرتها و زورمداران را بازتر میگذارند. برخی از “اپوزیسیون” با این گونه اعتیاد به قدرت، ممکن است مقامی که برای آقای خامنهای توسط رژیمش تبلیغ میشود را براستی باور کرده باشند و در این صورت جای هیچگونه شگفتی نیست که آنها انتصاب آقای روحانی را “شگفتانگیز” بخوانند. آیا به فرد و یا افراد و تشکیلاتی که با عدم اعتماد به نفس فردی و ملی، دانسته و یا ندانسته آبروی سیاسی و اجتماعی و حتی اکادمیک خود را با پشت کردن به مردم و در قمار بازندۀ توازن قوا با قدرتهای داخلی و نماد و نوچههای آنها خرج میکنند و در عملی شدن شعار “حفظ نظام از اوجب واجبات است” گوی سبقت را حتی از آقای خامنهای هم میربایند، میتوان عنوان “اپوزیسیون” را به معنای نیروهائی که در مقابل ولایت بر مردم قرار میگیرند و در جهت استقرار و استمرار مردمسالاری میکوشند را داد؟ بدین ترتیب، آیا اگر آن دسته از “اپوزیسیون” که قدرت را اصل میدانند به جای آقایان خامنهای و احمدینژاد و خاتمی و رفسنجانی و پهلوی و رجوی قرار میگرفتند، بهتر از آنها و به نفع مردم و در جهت احقاق حقوق مردم عمل میکردند؟
با این توضیح، عرض میکنم که به نظر من از منظر قدرت برای حفظ نظام، انتصاب هر مهرهای در هر مقامی در رژیم ولایت مطلقه، “شگفتانگیز” نیست. نظام قدرتسالار و زورمدار، استفاده از هر وسیلهای را برای بقای خود توجیه میکند. “شگفتانگیز” آن است که میبینیم که گروهی از جامعۀ سیاسی، با بستن گوش و چشم خود و دیگران و با خودسانسوری و سانسور، چگونه است که از وقایع بیش از سه دهۀ گذشته در ایران و در دنیا درس نگرفتهاند و کماکان در نهایت ناباوری به مردم و در کمال حیرت از هیبت قدرت، وسیلۀ دست رژیم در پروپاگندای شرکت در رایگیری شدند و به خود و به مردم دروغ گفتند و میگویند. “شگفتانگیز” آن است که حتی برخی از این گروه بدون هیچ آزرمی خود را “سکولار” و یا “جمهوریخواه” و یا “لیبرال” و یا “ملی مذهبی” و یا…… هم تبلیغ میکنند.
در واقع باید عرض کنم که با اتفاقاتی که در دنیا شاهدیم، با وجود تنگناهای اقتصادی، با توجه به تهی شدن ترکش رژیم از هر تیری و تجربه نظام از تحمیل آقای احمدینژاد و نیز با توجه به وقایع خرداد ۱۳۸۸، حتی در صورت تحریم گستردهتر و فراگیر “انتخابات” توسط مردم، بیرون آمدن نام آقای روحانی از صندوقها را، نه “شگفتانگیز” بلکه بسیار محتمل میدانستم.
۲-ÂÂÂ روحانی بیش از دو دهه است که نماینده خامنه ای در “شورای امنیت ملی” است. در تمام این مدت، اظهارات و اقدامات او در پست ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک با سیاست های خامنه ای هماهنگ بود. همچنین می دانیم که او چند روز قبل از انتخابات به خامنه ای نامه نوشته و اطمینان داده بود که مطیع نظام و همراه اوست. به نظر شما چرا مردم از رئیس جمهور شدن چنین شخصی خوشحال شدند؟ این خوشحالی را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای دقیق کردن این سوال، بهتر بود که این سوال اینگونه پرسیده شود “چرا برخی از مردم از رئیس جمهور شدن چنین شخصی خوشحال شدند؟“
آیا واقعاً مردم(=همۀ مردم) خوشحال شدند؟ آیا تصاویری که توسط صدا و سیمای رژیم ولایت فقیه به دنیا مخابره شد دال بر خوشحالی برخی از مردم از انتصاب آقای روحانی بود و یا اینکه آنها از عدم انتصاب آقای جلیلی خوشحال بودند؟ آیا واقعاً از خوشحالی و یا عدم خوشحالی مردمی که با باور به توان ملت و با اعتماد به نفس فردی و ملی، صرف نظر از اینکه چه کسی از صندوق بیرون بیاید، در جنبش فعال تحریم شرکت نمودند، کسی فیلمی و خبری تهیه و در بوق و کرنا در دنیا به نمایش گذاشت؟ آیا کسی گزارش بی غرض و مرضی را تهیه کرد که واقعاً چند در صد مردم از این “انتخاب” واقعاً خوشحال هستند؟ آیا اگر امکان سیر آزاد اندیشه و خبر در رسانههای آزاد و مستقل وجود میداشت و نکات مثبت و منفی شرکت و یا عدم شرکت در رایگیری در جامعه به بحثهای آزاد گذاشته میشد، چند در صد از این “مردم خوشحال” از اینکه با دست خویش، خود را وسیلۀ دست مشروعیت یافتن آقای خامنهای کردند، خوشحال باقی میماندند؟
۳-ÂÂÂ خوشحالی برخی از نیروهای اپوزیسیون از انتخاب روحانی را چگونه ارزیابی می کنید؟
در مورد “اپوزیسیون” جلوتر نظرم را عرض کردم. با این حال “اپوزیسیون” علیرغم اسم و رسمی که به آن معروفند و چه بسا که به خودگولزنی مزمن مبتلا هستند، گرچه در محتوا یکی، ولی در رابطه با این گفتگو، در ظاهر چند دستهاند و بررسی تکتک آنها در این مختصر نمیگنجد. مخرج مشترکی که در محتوای آنها میتوان یافت این است که مشکل را نه از راه مراجعه به مردم و فعال کردن آنها و جنبش همگانی و فراگیر، که از طریق قدرت است که میخواهند حل کنند. اگر این “اپوزیسیون خوشحال” مینویسند “مردمسالاری” ولی در واقع شما بخوانید “قدرتسالاری”! خوشبختانه با تجربۀ آموخته از مراجعه به قدرت خارجی و حوادثی که در افغانستان و عراق از سوئی و در لیبی و سوریه به شکلی دیگر، شاهد بودهایم، افراد و گروههائی که به قدرتهای خارجی مراجعه میکنند بیشتر و بیشتر مطرود و منزوی میگردند. پیشبینی میکنم که همین سرنوشت، شامل حال افراد و گروههائی که به مردم پشت کرده و دست تکدی برای حل مشکلات، به بارگاه قدرتهای داخلی دارند هم بشود.
۴-ÂÂÂ با توجه به شرایط داخلی و خارجی که رژیم با آنها روبروست، آیا سیاست های اعلام شده از طرف روحانی را بیشتر در تطابق با سیاست های خامنه ای در این مقطع می بینید یا در تقابل با آنها؟
اینکه رژیم و هر یک از مهرههایش، از راس تا قاعده، دروغگو هستند خبر جدیدی نیست. دروغگوئی در این نظام از خود آقای خمینی شروع شد و در مورد ایشان، ابعادی غیرقابل تصور پیدا کرد. بنابراین اینکه آقای روحانی از قبل از رایگیری چه گفته و میگوید، بحثی جانبی و ناموضوع است. با این وجود به نظر من لازم است که نیروهای مستقل و آزاده، تا زیاد از تاریخ ۲۴ خرداد نگذشته است، فهرستی مستند با رفرانسهای دقیق از مطالب ابراز شده توسط آقای روحانی تهیه کنند و آنرا به محک زمان بگذارند. به نظرم اینکار، در مورد مطالب ابراز شده از طرف تمام افراد و گروههائی که مردم را به شرکت در رایگیری خواندند هم ضروری است. بررسی این استدلالات برای توجیه پشت کردن به مردم و به هیچ انگاشتن ملت و رجوع به قدرت و زندانی کردن خود و دیگران در زندان “انتخاب بین بد و بدتر” و عدم تلاش در ترویج حس شهروندی و بها ندادن به حاضر ماندن مردم در عرصۀ تصمیم برای تعیین سرنوشت خویش و….. بدون شک در تجربیات فردی و ملی بعدی، برای مردمسالارتر و حقوقمندتر شدن خود و دیگران، بدون شک بسی ارزشمند خواهد بود. البته بایسته است که این کنش در کمال حقوقمندی و با رعایت کرامت و منزلت دگراندیشان بوده و به دور از تخریب شخصیتها و افراد و افکار باشد تا که آن نیروها هم به جای دفع، جذب گردند.
از اینها گذشته، بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، آقای خامنهای بر آحاد مردم ایران از جمله “رئیس جمهور” ولایت مطلقه دارد. یادمان نرود که آقای روحانی سرسپردگی خویش را به درگاه “مقام معظم رهبری” در چندین موقعیت و به چندین شکل ولی همیشه در وضوح کامل به کرات اعلام نموده است. آیا آن دسته از “اپوزیسیون” که مردم را به شرکت در رایگیری خواندند، هیچ این مطالب را از آقای روحانی نشنیدند و نخواندند؟ آیا با هر تصوری و توجیهی، امکان دارد که ترویج دروغ و دروغگوئی، و استفاده از آن به عنوان یک وسیله، راه به هدفی که مردسالاری است ببرد؟ آیا میتوان کوچکترین شکی داشت که این دروغگوئیها به خود و به مردم، در نهایت به انفعال بیشتر جامعۀ مدنی و سیاسی، و به اطالۀ عمر رژیم خواهد انجامید؟
از سوی دیگر، آیا سابقۀ آقای روحانی غیر از این را شهادت میدهد که وی منویات ولایت مطلقه را در حفظ نظام آویزۀ گوش داشته و خواهد داشت؟ آقای خاتمی که سابقهاش به خرابی سابقۀ آقای روحانی نبود، در انتها، خود خویش را بیشتر از “تدارکاتچی” ولایت مطلقه ارزیابی نکرد و رای دادن به وی با توجیه و خود گول زدن “انتخاب بین بد و بدتر” و تجربۀ هشت سال حکومت وی، مقدمهای شد برای سر درآوردن پدیدهای به اسم “احمدینژاد” و هشت سال حکومت وی و اعمال سیاستهائی که بقای رژیم را راحتتر کند و به این درازا بکشد.
۵– انتخاب روحانی چه تاثیری بر فعالیت های نیروهای جمهوری خواه، دموکرات و لائیک خواهد داشت؟
اینکه تامل کنیم که “انتخاب” چه کسی و هر کسی بر فعالیت های نیروهای جمهوریخواه، دموکرات و لائیک چه تاثیری خواهد داشت، ناچیز کردن این نیروها در گروههائی واکنشی است. بنا بر تعریف، نیروهای جمهوریخواه، دموکرات و لائیک، نیروهائی هستند که با اعتماد کامل به خود و هستههای خود و به اعتماد کامل به توانائی ملت و هستههای مردمسالار، ابتکار و عمل هستند و نه انفعال و عکسالعمل.
نیروهای جمهوریخواه، لازم است از مفهوم جمهوریخواهی، تعریفی واضح، به خود و به جامعه ارائه دهند. نیروهای جمهوریخواه، بایستی که در جهت ولایت و حاکمیت جمهور شهروندان تلاش کنند. در این وادی مفهوم شهروندی را باید بیشتر از پیش به درون درک خود و جامعه برد. جامعۀ مدنی و نیز جامعۀ سیاسی باید پندار و گفتار و کردارشان ترجمان جمهوریت و جمهوریخواهی باشد. عوض شدن مهرههائی با مهرههائی دیگری در این نظام، و یا حتی عوض شدن کل نظام ولایت مطلقۀ فقیه با نظام ولایت مطلقۀ دیگری با شکلی دیگر ولی با همان محتوی، درد استبداد مزمن را در وطنمان حل نخواهد کرد.
نیروهای دموکرات، لازم است از مفهوم دموکراسی و مردمسالاری، تعریفی واضح، به خود و به جامعه ارائه دهند. بایسته است که به طور شفاف روشن شود که ضوابط و اصول مردمسالاری چیست؟ برای رسیدن به هدف مردمسالاری، از چه روشهای مردمسالارانه و حقوقمندانه باید استفاده شود؟ چه کسی مردمسالار است؟ کدام هسته و جامعه و ملتی قابلیت این را دارد که در خود، دولتی حقوقمند و نظامی مردمسالار را شکوفا کند؟
نیروهای لائیک، لازم است از مفهوم لائیسیته، تعریفی واضح، به خود و به جامعه ارائه دهند. آیا فرد یا گروهی که خود را “سکولار” تبلیغ میکند، مجاز است که در زیر علم و کتل “مقام معظم رهبری” سینه بزند و تعزیۀ “حفظ نظام” را سر دهد و مردم را به شرکت در رایگیری در نظام جمهوری اسلامی بخواند؟ آیا این امکان متصور است که دروغپذیری و دروغگوئی به خود و دیگران بتواند به جمهوریتی دموکرات و لائیک منتهی شود؟
آیا با شرکت در چنین “انتخاب”هائی میتوان به یک مردمسالاری پویا امید بست؟ “انتخاب” شدن آقای روحانی و تصور و تصویر وی به عنوان “گرباچف نظام” روزهائی را تداعی میکند که در سال ۱۳۷۶ گروهی از مردم برای اجتناب از بدتر، به آقای خاتمی رای دادند. چه زود گذشت ماه عسل آن عده از “اپوزیسیون” که هیچ کوششی را در تخریب نیروهای جمهوریخواه، دموکرات و لائیک که در آن تاریخ، مردم را به تحریم رایگیری به مثابه جنبشی فعال در هویدا کردن انزوای نظام و ندادن مشروعیت به رژیم، به جامعه پیشنهاد کردند.
تمرین مردمسالاری و کثرتگرائی و تحمل دگراندیشان و احترام به آنها و عقایدشان، از خود ما و از همین موقعیتها شروع میشود. آن گروه از مردم که در رایگیری شرکت نمودند، خود و عقایدشان مورد احترام هستند و حقوق آنها به همان اندازه قابل دفاع است که حقوق آن گروه از مردم که در جنبش تحریم رایگیری شرکت نمودند.
نیروهای جمهوریخواه، دموکرات و لائیک از هر موقعیتی برای ابتکار و کنش و برای خلق فرصت و امکانات حقوقمندتر شدن خود و جامعه و نیز برای افزایش سرعت حرکت در استقرار و استمرار مردمسالاری استفاده میکنند. در صورتیکه جنبش فعال تحریم رایگیری، فراگیر و یا گستردهتر میشد، با عیان شدن انزوای رژیم و با خودداری مردم از مشروعیت دادن به رژیم در افکار عمومی داخلی و خارجی، فرصتی مهیا میشد که همگی به اتفاق در تمرینی در حقوقمندتر شدن و مردمسالارتر شدن خود و جامعه شرکت کنیم. ولی همانطور که قبل از روز رایگیری، و در روزهائی که اقبال به جنبش خودجوش تحریم، ابعاد گستردهای گرفته بود، ابعاد گسترده به میزانی که آقای خامنهای خود را ناچار دید که از “حقالناس” سخن بگوید و برخلاف میل و با توجه به باورش به “اسلامی” که به تعبیر وی با ایرانیت در تضاد است، از مردم تمنای عاجزانه کند که اگر نه برای نظام برای نجات کشور در رایگیری شرکت کنند، به مناسبتهای مختلف و به صور متفاوت و کرات گفتم، صرف نظر از اینکه گروهی به هر دلیلی در رایگیری شرکت بکنند و یا آنرا تحریم کنند، (طبق شعاری که در تظاهرات خیابانی داده میشد) ما همۀ مردم با هم هستیم و نباید بترسیم!
با احترام و صمیمیت
تابستان 1392
علی صدارت
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.