لائیسیته را در مفهومی بالینی و معنایی عملگرا، به این ترتیب ارائه کردهام:
اینکه هر فردی مختار باشد که به طور هرچه خودانگیختهتر، عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی، خودش اتخاذ کند؛
و اینکه هر فردی مختار باشد که به طور هرچه خودانگیختهتر، نوع آن عقیده و دین را بدون هیچ اکراهی، خودش انتخاب کند؛
این خودانگیختگی است که لائیسیته را در سطح افراد و هستههای مردمی و به تبع آن در سطح جامعه و ملت به طور عملی متبلور میکند.
این تبلور، با اشراف به حقوق ذاتی حیات، و بر اساس این حقوق (از جمله استقلال و آزادی) استوار است.
یک چنین جامعه و ملتی به این ترتیب، یک قانون اساسی تدوین میکند که مملو از حقوق و خالی از مرام باشد و بدین ترتیب مردم به طور مداوم، لائیسیته را هرچه بیشتر به دولت تحمیل میکنند که
دولت نسبت به نهادهای دینی و عقیدتی، پیوسته بیطرفتر بگردد،
و
قلمرو خصوصی از تجاوز قلمرو قدرت، پیوسته به میزان بیشتری مصون بماند.
و
تکلیف دین و عقیده را، خود مردم معین میکنند، و نه مدرسه و نه مسجد و نه دولت و حکومتتکلیف دین و عقیده را، خود مردم معین میکنند، و نه مدرسه و نه مسجد و نه دولت.
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.