انقلاب اسلامی در هجرت ( 8 اردیبهشت 93): قابل توجه خوانندگان گرامی اینکه ماجرای ایران گیت که در مستند “من روحانی هستم” بصورت مخدوش و ناقص بدان اشاره میشود بیهدف نبود. حکومت ریگان و حکومتهای اروپائی، بخصوص انگلستان، به عراق و ایران اسلحه دادند ودو افتضاح ایران گیت و اکتبر سورپرایز را ببار آوردند و ایرانگیتیهای داخلی نیز از آن سودهای فراوان بردند. یکی از آن امتیازها جا خوش کردن بر مسند قدرت است. از ان زمان یعنی از سال 1986 تا با امروز نیز ملاحظه میکنید که ایران گیتیها که در ماجرای ایران گیت نقش مستقیم داشتند بر سر کارند: خامنهای “رهبری ” نظام” را بر عهده گرفته است، رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، و روحانی در مقام ریاست جمهوری است و محسن رضایی دبیر شورای امنیت ملی است و…
وقتی که در ماه مه 1986 هیأت مک فارلین به ایران رفت. این سفر توسط دوستان اقایان منتظری و بنی صدر افشا شد و افتضاح ایران گیت ببار آمد. ایران گیتهای کشورهای اروپائی نیز افشا شدند. دو افتضاح ایران گیت و اکتبر سورپرایز از عوامل مهم پایان دهنده به جنگ بودند.
چند امر را در مورد این مستند بایستی روشن ساخت و شفافیت بخشید:
1/این امر که دستگاه تبلیغاتی فرماندهی سپاه در این مستند میخواهد القا کند که خمینی از ماجرای ایران گیت و سفر هیأت مک فارلین به تهران مطلع نبودهاست، دروغ رسوایی است. چرا که اکنون بعد از تجربهایم و اسناد بسیار و نیز خاطرات زیادی از طرفهای امریکایی نشر یافته اند که نشانگر این امرند که شخص خمینی از آغاز معامله پنهانی برسر گروگانها (اکتبر سورپرایز) تا معامله پنهانی (ایران گیت) درجریان بوده و ماجرای ایران گیت تحت نظر مستقیم وی آغاز و پایان گرفته است. همانگونه که بحران اتمی نیز تحت رهبری و اطلاع شخص خامنه ای صورت گرفته است .
2/ در امر جنگ نیز برخی از “نمایندگان ” در مجلس نظام در آن زمان” فراکسیون عقلا ” را تشکیل داده بودند و با ادامه جنگ مخالف بودند. هاشمی رفسنجانی خودطرفدار ادامه جنگ بود اما دودوزه بازی رویه کرده بود. هم با کودتای خرداد 60 عامل ادامه جنگ بود و هم نمیخواست و نمیخواهد تاریخ او را، در کنار خمینی، مسئول ادامه جنگ بداند. حسن روحانی، در دورانی که اداره جنگ با هاشمی رفسنجانی بود، دستیار او بود. هاشمی رفسنجانی طرفدار ادامه جنگ بود. اینک میخواهند مسئولیت ادامه جنگ را لوث کنند. میتوان پرسید چگونه روحانی هم دستیار هاشمی رفسنجانی و در همان حال مخالف ادامه جنگ بود . اما نمیتوان مخالفت با ادامه جنگ را سرزنش کرد. شک نیست که خمینی نقش اول و مسئولیت اول را در ادامه جنگ داشتهاست و هاشمی رفسنجانی نیز حتی بنا بر خاطرات خو د وی ( عبور از بحران ) اقرار میکند که در ادامه جنگ نقش اساسی داشته است.
در ذیل مقاله مهمی را که نشریه انقلاب اسلامی در اینباره درشماره 498 یعنی 28 شهیور تا 190 مهر 1379 ودو شماره بعد انتشار داده بود در اختیار خوانندگان کنجکاو و سبب جوی قرار میدهیم
اما قابل توجه عموم هموطنان عزیز خصوصا نسل جوانی که مسائل جنگ را بیاد ندارند اینکه اسناد انگلیسی که از قید “سری است” آزاد شده اند و نیز اسناد امریکا، معلوم می کنند در چهارمین ماه جنگ، شکست ارتش عراق مسلم شده بود و میباید، درپی پایان دادن به جنگ می شد. در عبور از بحران، هاشمی رفسنجانی می نویسد:” بنی صدر می خواهد جنگ را تمام کند اما امام نخواهد گذاشت.”
پس انگلیس و امریکا و اسرائیل از طریق رﮊیم خمینی جنگ را ادامه داده اند. عامل یا عاملان آنها چه کسانی بوده اند؟ بر ایران، همچنان ایران گیتی ها حکومت می کنند و بدون تردید هاشمی رفسنجانی از عوامل ادامه جنگ بوده است.:در مارس 1982 (روزهای آخر اسفند 1360) هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با «الموقف العربی» گفته است: «نمی خواهیم در سایه رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم. این سری نیست که آن را فاش کنم. صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقب نشینی کند. ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد. مادامیکه رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضا گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمان های مخالف رژیم عراق برداریم.»
این همان طرح کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد است که ایران و عراق با آن موافقت کرده بودند و قرار بود هیأت پاسخ موافق صدام را در 24 خرداد 60 به تهران بیاورد و جنگ پایان پذیرد. آن پیروزی با کمترین تلفات و زیان را، باکودتای خرداد 60، از مردم ایران دریغ کردند و جنگ را از جمله برای استقرار استبداد ملاتاریا ادامه دادند.
3/ بنا به نوشته آقای حسین باستانی در بی بی سی بتاریخ 7 اردیبهشت 93این فیلم، توسط “گروه چندرسانهای شفق” ساخته شده است. مجموعه ای که پیش از انتخابات ریاست جمهوری اخیر فیلم “دروغ یک کاندیدا” را علیه حسن روحانی ساخت و پس از انتخابات، فیلم هایی چون “تماس تلفنی روحانی” و “حمله گازانبری به منتقدان” را بر ضد رئیس دولت تولید کرد. تشکل ها و رسانه های نزدیک به سپاه پاسداران و بسیج، در نمایش، تبلیغ و توزیع تمام این فیلم ها نقش تعیین کننده ای داشتند.
اما بر این نوشته آقای باستانی باید اضافه کنیم که این نوع تاریخ سازی از نوع و جنس روش استالینی است که مقصر های اصلی را پوشانده و تازه طلباکار نیز می نمایند. هر زمان لازم دیدند یک نفر دیگر را قربانی می کنند. شک نیست که آقای روحانی در ماجرای ایران گیت بنا براسناد دستیار هاشمی رفسنجانی بودهاست. اما مأمور بودهاست و نه آمر. آمر اصلی خمینی و دستیاران او احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی و خامنهای بودهاند. بنابرگزارشهای رسمی خمینی و دستیاران او از جزئیات دو معامله پنهانی که دو افتضاح بزرگ ببار آوردند، آگاه بوده و همه کارها با تصویب آنها انجام گرفتهاست. همانگونه که استالین هربار خرابی ببار میآورد، تقصیرها را متوجه دیگران و خصوصا رقیبان خود می کرد اکنون نیز بر عکس آنچه این مستند می خواهد القا کند که شخص خمینی و خامنهای در این ماجرا آمر نبوده اند و حتی بیاطلاع بوده اند!
4/ اقای زیبا کلا م نیز که در بخش اخبار روز سایت سخنانش را نقل کردهایم در 8 اردیبهشت 93 گفتهاست : “ماجرای مکفارلین اتفاقا میتوانست به بزرگترین گام در جهت تامین منافع ملی کشور تبدیل شود. اما یک جریان تندرو آن را خرابکاری کرد و نهایتا همه تمهیداتی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین شروع شده بود، متوقف ماند. کمترین فایده جریان مک فارلین این بود که خونی و جانی تازه در دفاع ضدهوایی ما که عملا به واسطه نداشتن قطعات وتجهیزات زمینگیر شده بود به وجود آورد. دهها فروند هواپیمای جنگنده و بمبافکن عراقیها در نتیجه تسهیلات ضدهوایی که به واسطه معامله با مک فارلین به دست ما رسیده بود، در عملیات بعدی در جنوب و غرب سرنگون شدند.”
در جواب اقای زیبا کلام بایستی گفت که ماجرای ایران گیت نه تنها در جهت تامین منافع مردم نبوده است، بلکه تامین کننده منافع امریکا و غرب بودهاست. و مسلما خلاف حقوق ملی بوده است.بنابر نامه محرمانه آلکساندر هیگ به ریگان و هم بنابر اظهارات آلن کلارک ، وزیر دفاع در حکومت تاچر،جنگ در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل بود و آنها اسباب ادامه آن را فراهم میکردند. باز بنابر گزارشهای رسمی، به دو طرف به اندازهای اسلحه میدادند که جنگ ادامه یابد بیآنکه فاتح داشته باشد. آقای زیباکلام، بنابر رویه، واقعیت را آن سان که هست نمیبیند. نمیبیند که جنگ 8 سال ادامه یافت و یک نسل ایرانی قربانی شد و سرانجام، با سرکشیدن جام زهر شکست به پایان رفت و نیز 100 میلیارد دلار گم شد.و بنا بر براورد خود رفسنجلنی بیش از 1000 میلیارد دلاربر وطن خسارت وارد کرد. در واقع باخورد و برد این ثروت عظیم بود که مافیاها شکل گرفتند. اقای زیبا کلام چون نمیخواهد واقعیت را آنسان که روی دادهاست ببیند، خیانت را خدمت میبیند و تازه متأسف است که چرا آن افتضاح ننگین افشا شدهاست!
اما نباید پنداشت که ایران گیتیها شکست را سازمان ندادند: برابر گزارش رسمی کنگره، در هامبورگ، طرف ایرانی به طرف امریکائی گفتهاست: ایران باید در جنگ شکست بخورد تا تندروها کنار زده شوند و میانهروها به حکومت برسند. در دیدار دیگری در لندن، طرف ایرانی فهرستی از 1000 میانه رو به سرهنگ اولیوه نورث، عضو شورای امنیتی ملی امریکا میدهد و به اطمینان میدهد اگر امریکا حمایت کند، میانهرو میتوانند بر ایران حکومت کنند. و بالاخره، مک فارلین، در خاطرات خود، مینویسد که کمیچی، مقام اسرائیلی، از سوی همین ایران گیتیها به کاخ سفید پیام میبرد که در صورت اطمینان از حمایت امریکا، اینان حاضرند خمینی را هم بکشند.
در بخش گزارشات تصویری سایت انقلاب اسلامی در هجرت نسخه کامل مستند قابل روئیت است
**********************************
نقشها در ادامه و اداره جنگ و هدف از ادامه جنگ بنا بر «عبور از بحران» رفسنجانی/بنی صدر مايل است به جنگ خاتمه دهد ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام يقيناً راه را بر ايشان بسته است
١٣٩٢/٠٦/١٦- سایت انقلاب اسلامى: فرصت را براى معرفى كسانى كه در ادامه جنگ و رهبرى آن به شكست نقش داشتهاند، با مراجعه به «عبور از بحران»، يادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، مغتنم می شماریم. این مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده بود.
نقشها در ادامه و اداره جنگ
انقلاب اسلامى: در بيستمين سال روز جنگ، هاشمى رفسنجانى مدعى است ايران اسلحهاى ساختهاست كه هيچ كشورى در جهان آنها را نساختهاست. اين اسلحه غير از خود و او خامنهاى چه مىتواند باشد؟ كدام كشور اسلحه ساخته است كه كشورى را ويران كنند؟
و او مىگويد در جنگ پيروز شديم. دروغ پوشش حقيقت است. زيرا دروغ خالص نمىتوان ساخت. اما حقيقتى كه اين دروغ آن را مىپوشاند، شكست در جنگ 8 ساله نيست كه پيروزى مىخواند بلكه هدف واقعى ادامه جنگ را مىپوشاند. هدف از ادامه جنگ در خدمت منافع امريكا و انگليس و اسرائيل، استقرار رژيم ايران گيتيها بود و او گمان مىكند بدان رسيده است و در همان حال مىخواهد آن را از ديد مردم كشور بپوشاند. به سراغ كتاب «عبور از بحران» مىرويم تا ببينيم آيا در باره هدف از ادامه جنگ و طرز اداره آن، چه نوشتهاست
هدف از ادامه جنگ چه بود بنا بر «عبور از بحران»؟
در 12 فروردين 60، يادداشت كردهاست كه:
«در پيام امام در مورد جنگ و هيأت ميانجى هم مطالبى آمده كه سياست آقاى بنىصدر را محكوم مىكند. آقاى بنىصدر در كارنامه ديروز نوشته مايل است به جنگ خاتمه دهد و صلح كند. ولى شعارهاى راه پيمائى امروز و اظهارات امام يقيناً راه را بر ايشان بسته است.«
انقلاب اسلامى: بتاريخ 22 ارديبهشت، بنىصدر نامهاى به خمينى، در باره پيشنهاد چهار وزير خارجه كشورهاى غير متعهد نوشته است كه سندى تاريخى است. آن را در شماره آينده، از نظر خوانندگان مىگذرانيم.
اما در پيام خمينى بمناسبت 12 فروردين، سومين سالگرد همه پرسى، آمدهبود:
«بايد جهانيان بدانند كه امروز كشور ايران مثل ابر قدرتها يا رژيمهاى فاسد دست نشانده ابر قدرتها نيست كه يك اقليت زورگو و قلدر بر يك اكثريت مظلوم تحت سلطه حكومت كنند و مقدرات آنها را بدست گيرند. بلكه ايران امروز يك ملت است كه دستهاى از آن خدمتگزارانى هستند كه تدبير امور كشور و دفاع از آن را، با اراده ملت، بر عهده دارند و ملت نيز خود را عهده دارپشتيبانى از آنها مىداند…
و كسانى كه به عنوان حسن نيت پاى در ميان گذاشته و رفت و آمد مىكنند، اگر حقيقتاً بشر دوست و با حسن نيت و به حكم اسلام به اين امر قيام نمودهاند، بايد با رسيدگى كامل ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از كسى كه بر آن جنايت واقع شده است، شناسائى نموده، معرفى نمايند. ملت ما در مقابل حق و عدالت تسليم است. چنانچه در مقابل ظلم و جور ايستادهاست. ما انتظار داريم تا هيئتى به تجاوزات و جنايات رسيدگى كامل نمايد و متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد.«
بدينسان، در 12 فروردين، خمينى، خطاب به جهانيان، مىگويد: در ايران، امور بدست منتخبان مردم است و در 6 و 25 خرداد، مىگويد: اگر همه مردم و 35 ميليون بگويند بله، من مىگويم نه! اما در باره پيشنهاد صلح، كلمه مخالفتآميزى وجود ندارد كه سياست بنىصدر را محكوم كند. با وجود اين، جمله مبهمى را آوردهاست (متجاوز را معرفى و با آن طورى عمل كنند كه…) كه بعد از كودتا، شرط «مجازات متجاوز» و دست آويز ادامه جنگ شد. در حقيقت، رئيس جمهورى، بنىصدر، در 10 فروردين، در گفتگو با خبرگزارى پارس، گفته بود: هيأت كنفرانس اسلامى، پيشنهاد ايران را داير بر تحقيق در باره متجاوز و تعيين آن، پذيرفتهاست. خمينى در پيام خود، «با آن طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد» را افزودهاست.
دانستنى كه او خود در تجاوز به حقوق بشر، از صدام پيشى گرفت.
در يادداشت 13 فروردين، نوشته است:
«ساعت نه صبح به زيارت امام رفتم. چيزهائى كه در ارتباط با جنگ و هيأت صلح مىدانستم، گفتم. امام ضمن اينكه مايلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمىدانند كه ما كوتاه بيائيم و از اينكه شرط شود بعد از صلح، نبايد به ملت عراق عليه صدام كمك كنيم، نگرانند. اگر اين مضمون بخواهد در قرارداد بيايد، نگرانى دارند مخصوصاً با توجه به انتظارات مردم عراق.»
انقلاب اسلامى: شورايعالى دفاع و خمينى با پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد، موافقت كرده بودند. خمينى به بنىصدر گفته بود: صلح بكنيد اما اسمش را صلح نگذاريد. پيش از شما، دو اتوبوس روحانيون آذربائيجان را به اينجا آورده بودند. آنها مصراً خواهان ادامه جنگ بودند. بنىصدر به او پاسخ گفته بود: اينها را به اينجا مىآورند تا شما را به ادامه جنگ راضى كنند. اگر راست مىگويند، در برابر مردم بايستند و بگويند خواهان ادامه جنگ هستند تا نيت واقعيشان را بر مردم آشكار كنند و مردم بدانند جنگ را براى استقرار استبداد مىخواهند. هاشمى رفسنجانى براى آنكه خمينى را به ادامه جنگ بر انگيزد، شرط «كمك نكردن به ملت عراق» را جعل كردهاست.
در يادداشت 14 فروردين قيد كردهاست كه:
«آقاى خامنهاى هم آمدند و در باره وضع جنگ و هيأت صلح و مطالب جارى، بحثهاى مفيدى داشتيم.»
در يادداشت روز 21 فروردين آوردهاست:
«با آقاى رجائى در باره پيشنهادات هيأت صلح غير متعهدها، صحبت كرديم. پيشنهاد ايجاد منطقه غير نظامى در خاك ايران، همراه با خروج نيروهاى عراقى را دادهاند. بعضى از نظامىها و آقاى بنىصدر مايلند با تعديلى بپذيرند.»
انقلاب اسلامى: همانطور كه در اين چهار يادداشت تصريح مىكند، تا اينجا، او، هاشمى رفسنجانى، و خمينى و خامنهاى و رجائى مخالف پايان يافتن جنگ بودهاند. و
1 – »شرطى» را كه مىآورد، جعل او است زيرا در پيشنهاد چهار وزير خارجه كه هيأت كشورهاى غير متعهد را تشكيل مىدادند، چنين شرطى وجود نداشت.
2 – قواى دو كشور از مرزهاى بين المللى، در داخل خاك خود، به اندازه توپ رس، فاصله مىگرفتند و بعد از متاركه، به گفتگو مىنشستند. او نصف حقيقت را مىنويسد كه بزرگترين دروغ است. قرار بر منطقه غير نظامى در خاك ايران تنها نبود در خاك دو كشور بود.
3 – تكرار كنيم كه شورايعالى دفاع و شخص خمينى با پيشنهاد موافقت كرده بودند و قرار بود در 26 خرداد، هيأت پاسخ موافق عراق را بياورد و پايان جنگ اعلان شود. رجائى به هيأت اطلاع داده بود كه چون فعل و انفعالى دارد انجام مىگيرد، سفر خود را به تأخير بياندازد. فعل و انفعال كودتا بر ضد رئيس جمهورى منتخب مردم و بقصد ادامه جنگ بود.
شگفتا! وقتى آنها حاضر بودند غرامت بپردازند چگونه مىتوانستند شرط در كار بياورند!
در يادداشت 31 خرداد، پس از شرح رأى بر عزل رئيس جمهورى، گفتگوى خود را با اولاف پالمه، يادداشت كردهاست:
«با آقاى اولاف پالمه، معاون دبير كل سازمان ملل و فرستاده ويژه ملاقاتى داشتم. پيشنهادى براى خاتمه دادن به جنگ داشت. امتيازى نمىخواست. بيرون رفتن بى قيد و شرط نيروهاى عراق را نپذيرفت ولى از ما قبول مذاكره مىخواست. من از موضع قدرت با ايشان صحبت كردم»!
انقلاب اسلامى: نخستين اثر كودتا، عدول عراق بودهاست از پيشنهاد هيأت كشورهاى غير متعهد. حالا ديگر عراق با بيرون رفتن بدون قيد و شرط موافقت نمىكند!
دانستنى است كه صدام در گفتگو با هيأت كنفرانس اسلامى، تخليه بدون قيد و شرط ايران را پذيرفته بود. اين ايران بود كه افزون بر آن، مجازات و جبران خسارات جنگ را مطالبه مىكرد كه كشورهاى خليج فارس پذيرفتند بپردازند.
در يادداشت 3 بهمن 60، خبر مىدهد كه جبههها راكدند و:
«اخبار مىگويد عراق براى صلح دست و پا مىزند. سازمان ملل خواسته ميانجيگرى كند. ما بر همان حرفها و شرائط سابق هستيم. خروج عراق، محاكمه متجاوز و پرداخت غرائم جنگ، اينها سياست امام است.»
انقلاب اسلامى: خروج قواى عراق حتى فاصله گرفتن قوايش از مرزهاى بين المللى و پرداخت غرامت پذيرفته شده بودند. اين شرط نيز پذيرفته شده بود كه رسيدگى و متجاوز معين شود. پس چرا كودتا شد و چرا جنگ ادامه يافت؟
در يادداشت 8 اسنفد 60، اعتراف بسيار مهمى مىكند:
«شب، در جلسه شوراى عالى دفاع شركت كردم. گزارش جبههها و بحث در باره تهيه مهمات ضرورى و پيشنهادات پالمه بود. پالمه خروج عراقيها را پذيرفته. مذاكره در باره مرزها، منجمله اروند رود مىخواهد و حضور نيروهاى ناظران بين المللى در مرزها و پرداخت غرائم جنگ به دو طرف از طرف دولتهاى داوطلب. سپس مصاحبه كردم. سرهنگ سليمى آمد و از عدم همكارى صياد شيرازى گله داشت. مىگفت: نيرو به ما نمىدهند.»
انقلاب اسلامى: بدينسان، پالمه، – نخست وزير سوئد كه ترور شد – نيز، به نمايندگى سازمان ملل، بيرون رفتن قواى عراق و پرداخت غرامت را پذيرفتهاست. پس چرا جنگ ادامه يافت؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت. در همان ياداشت، توضيح مىدهد:
«به دفتر رئيس جمهور رفتم تا در باره جواب به اولاف پالمه كه طرحى براى صلح با عراق ارائه كرده، مشورت كنيم. با حضور نخست وزير و وزير خارجه مشورت كرديم و روى جواب تصميم گرفتيم. نتيجه اين شد كه هنوز براى صلح زود است. بايد ضربهاى كارى وارد كنيم كه صدام كاملاً در موضع ضعف باشد و معترف به شكست. ولى رد كلى ميانجيگرى هم صلاح نيست. روى سه شرط خيلى تأكيد كرديم: 1 – خروج بى قيد و شرط و 2 – پرداخت خسارت و 3 – كيفر متجاوز.
انقلاب اسلامى: چون دو شرط اول و دوم حاصل بودهاست، شرط سوم كه تحقيق بقصد تعيين متجاوز بود را كيفر متجاوز كردهاند تا بهانه براى ادامه جنگ داشته باشند. بدين قرار تا اينجا، هاشمى رفسنجانى و خامنه اى و مهندس موسوى و ولايتى موافق ادامه جنگ بودهاند.
………………………………………….
بخش دوم مقاله
۱۳۹۲/۰۶/۲۵ –سایت انقلاب اسلامى: در سالگرد تجاوز عراق به ایران، فرصت را براى معرفى كسانى كه در ادامه جنگ و رهبرى آن به شكست نقش داشتهاند را، با مراجعه به «عبور از بحران»، يادداشتهاى روزانه هاشمى رفسنجانى در سال 60، معرفى می كنيم. این مطلب در روزنامه انقلاب اسلامی شماره 498 در تاریخ 28 شهریور تا 10 مهر 1379 منتشر شده است. اینک بخش سوم و آخر این مقاله را مطالعه می کنید. یادآوری می شود که در طول 9 ماه جنگ به فرماندهی ابوالحسن بنی صدر، ایران 5000 کشته و 28000 زخمی داشت. براساس آمار منتشره از سوی بنیاد شهید اسلامی، آمار کشته های هشت سال جنگ ۱۸۸ هزار و ۱۵ نفر است…
در يادداشت 1 آبان، همچنان خبر از ركود مىدهد:
»بعد از ظهر، شورايعالى دفاع در مجلس تشكيل شد. گزارش جبهه، حكايت از ركود جبههها در هفته گذشته دارد. مخصوصاً در ماهشهر و رقابيه دو ضربه خوردهايم و فرمانده نيروى زمينى، هنوز آماده اجراى طرحهاى تصويب شده نيست.«
بنابر يادداشتهاى 8 آبان و 16 آبان، حالا ديگر فرماندهى جنگ با هاشمى رفسنجانى است و فرمانده نيروى زمينى به او گزارش مىدهد:
»پيش از ظهر، سرهنگ صياد شيرازى آمد و برنامههاى آينده جنگ را گفت. طرح خوبى به نظر مىرسد…«
»پيش از ظهر، آقاى يحيى رحيم صفوى، فرماده عمليات سپاه در خوزستان، آمد و سه طرح جنگى را در جنوب و غرب ارائه داد. حداقل دو هفته تا اجراى اولين طرح، وقت لازم است. از فرصتى كه برايشان تعيين كرده بوديم، چند هفته تأخير دارند.»
به رغم خريد اسلحه و مهمات، هنوز جبههها راكد هستند و نوبت به صبور شدن رسيدهاست: در يادداشت 20 آبان مىآورد:
»شام را با احمد آقا و آقاى خامنه اى صرف كردم… از اينكه در جبهه ها تحرك نيست، ناراحتيم ولى در انتظار تحرك، صبر مىكنيم.«
در يادداشت 11 آذر، خبر از زد و خورد و تقويت نيروهاى عراقى در بستان را مىدهد. در يادداشتهاى 14 آذر، خبر مىدهد كه صياد شيرازى و محسن رضائى خودشان را براى حملهاى در غرب آماده مىكنند و در يادداشت 15 آذر، جلسه در حضور خمينى را گزارش مىكند. حالا ديگر، استفاده از موجهاى انسانى بجاى اسلحه و فن نظامى است:
»در محضر امام، شورايعالى دفاع، ساعت 10 صبح تشكيل شد. آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمده بودند. گزارش پيروزى جبهه بستان را دادند. پيروزى مهمى است. يكصد تانك و نفر بر سالم، حدود يكصد ماشينهاى برزگ راه سازى، ماشينهاى زياد ديگر و مهمات و سلاحهاى فراوان گرفتهايم. 2500 نفر از دشمن كشته و 500 نفر اسير شدهاند.
متأسفانه ما هم تلفات زياد دادهايم. 125 نفر نظامى شهيد و 400 نظامى مجروح و 700 نفر از نيروى مردمى شهيد و 1800 نفر مجروح داشته ايم. به دليل اينكه نيروهاى پياده عامل اين فتح بوده اند و فداكارانه به قلب دشمن زدهاند، پيروز شدهايم و تلفات زياد دادهايم. تأكيد كرديم اينگونه تلفات در حملههاى ديگر نبايد داشته باشيم. بين آقايان ظهير نژاد و صياد شيرازى اختلاف است. بطور كلى اختلاف بين ستاد و نيروى زمينى و هوائى مطرح شد. امام نصيحت كردند همكارى كنند.«
انقلاب اسلامى: اختلاف ظهير نژاد و ديگر فرماندهان ارتش با صياد شيرازى بر سر اين بوده است كه او و رضائى و رحيم صفوى، با بكار بردن موج هاى انسانى، تلفات را به حد اكثر مىرسانند و جنگ را دائمى مى گردانند. بعد از 8 سال جنگ، مسلم شد حق با فرماندهان ارتش بوده است.
در يادداشت 21 آذر، خبر مىدهد كه ظهير نژاد اعتراض هايش را به نيروهاى سه گانه طرح كرده است و در يادداشت هاى 23 و 28 آذر، زمان انجام طرح ها را »آينده نسبتاً دور« معين مى كند:
در يادداشت 23 آذر:«آقاى رضائى از جبهه تلفن كرد و گزارش جبهه را داد. كمى اثر ضعف و احتياط در اظهاراتش بود. طرح گيلان غرب هم 60 درصد موفق بوده.«
در يادداشت 28 آذر: «عصر آقايان صياد شيرازى و محسن رضائى از جبهه آمدند. وضع جبهه ها را گزارش دادند. در گيلان غرب، پس از چند روز درگيرى، حدود 300 شهيد داده ايم و 50 درصد هدف را بدست آورده ايم. برنامه آينده را گفتند. گرفتن شهرك كوچك عراق در مرز و حمله وسيع به عراق در جنوب، در آينده نسبتاً دور.
صياد طرفدار سرعت در حمله بود ولى سپاه مخالف عجله بود. براى اولين بار، فرمانده ارتش را از سپاه انقلابى تر مى بينم. سپاه بخاطر شهداى زيادش در حمله گذشته، محتاط شده و معتقد شده تا افراد را كاملاً تعليم نداده، وارد جنگ نشود.«
با وجود اين، همچنان بنا بر استفاده از موج هاى انسانى و در نتيجه بالا رفتن ميزان تلفات است: در يادداشت 18 دى اطلاع مىدهد:
»آخر شب، فرمانده سپاه پاسداران و مسئول اطلاعات آمدند و براى تحكيم موقعيت سپاه كمك مى خواستند. گزارش عقب نشينى در شياكوه و تلفات يك گردان ارتش و يك گردان سپاه را دادند كه نزديك به 500 نفر شهيد و مجروح و اسير داشته ايم«
انقلاب اسلامى: اگر يك گردان ارتش و يك گردان سپاه تلف شده اند، تنها يك گردان ارتش 1000 نفر می شود!
در يادداشت هاى 24 و 26 بهمن و، خبر مىدهد كه عراق حمله كرده است:
در يادداشت 24 بهمن: «شب، شورايعالى دفاع در وزارت امور خارجه منعقد شد. در جبهه چزابه و نيسان، دشمن حمله كرده و تلفات سنگين تحمل كرده و ما هم تلفات داده ايم. ولى موفقيتى ندارد.«
در يادداشت 26 بهمن: «در تنگه چزابه، حدود 350 شهيد و بيش از 1000 مجروح داده ايم. 16 گردان سپاه شركت داشته. ارتش چندان فعاليتى نداشته.«
در يادداشت روز 28 بهمن، خبر از رفع حصر آبادان و طولانى شدن جنگ مىدهد:
»ديدن آبادان، بعد از رفع حصر از راه زمين، برايم سرورانگيز بود. در سفر قبلى كه آبادان در محاصره بود، هليكوپتر از مسير دريا رفته بود. روحيه نيروها و مردمى كه مانده بودند، خيلى بهتر از گذشته است.
… بعد از چند پيروزى در جبهه ها و استقرار وضع سياسى و تأمين امنيت نسبى در كشور، نيروها علاقمند به جنگيدن هستند و مشكلات ناهمآهنگى ارتش و سپاه كم شده و اميد به پيروزي ها بزرگتر و فتح نهائى قوى است. اما براى عمليات بزرگ، احتياج به نيروهاى فراوان احتياط و سلاح و مهمات زياد است كه احتياج به زمان و پول دارد. و شرائط سياسى و مالى كشور، اجازه تأمين نظرات نيروها را نمى دهد. فشارهاى منطقه اى و بين المللى هم اجازه صبر زياد را نخواهد داد و ممكن است فرصت را از ما بگيرد.«
انقلاب اسلامى: بدين قرار، او مى دانسته است اسلحه و مهماتى كه ملاتاريا به عمليات بزرگ و سرانجام بخش موفق كنند، در اختيارش قرار نخواهند داد. پس چرا مى بايد جنگ را ادامه مىداد؟ زيرا ملاتاريا به جنگ نياز داشت و نه به پيروزى در جنگ. از اين پيروزى سخت نيز مىترسيد.
در يادداشت 28 اسفند، خبر مى دهد كه:
»از جبهه تماس گرفتند و گفتند: دشمن از ناحيه جنوب كرخه كور حمله كرده و شكست خورده و اسير داده است.«
انقلاب اسلامى: در 18 خرداد 60، قرار بود هيأت كشورهاى غير متعهد پاسخ موافق عراق را بياورند و جنگ پايان بپذيرد. و باز قرار بود در صورت امتناع عراق از قبول آن پيشنهاد، تا مهرماه 60، قواى عراق از خاك ايران رانده شوند. كودتاگران سفر هيأت را به ايران لغو كردند. اسباب ادامه جنگ را تدارك ديدند. تا پايان سال، اگر از مشكل مهمات و اسلحه، در يادداشت ها صحبتى مى شود، بلحاظ كشماكش بر سر از آن خود كردن اختيار خريد است! با وجود اين، در پايان سال 60، نه صلح بدست آمده و نه عراق خاك ايران را ترك گفته است. بنا بر يادداشت ها، هاشمى رفسنجانى و خامنه اى و امثال مهندس موسوى و ولايتى، عامل ادامه جنگ و مانع از پيروزى نظامى و يافته شدن راه حل سياسى شده اند.
كودتاى براى آنست كه جنگ در سود امريكا و انگلستان و اسرائيل، تا تحقق هدفهاى زير ادامه يابد:
دانستنى است كه آيةالله منتظرى، در بهار 1360، به خمينى نوشته بود كه با صلح و اخذ غرامت موافقت كند. اما وقتى نزد او رفته بود، اعضاى دفترش گفته بودند مثل اينكه بوى دلار به مشام آقاى منتظرى رسيده است!!
خمينى خواب «كمر بند شيعه» را مىديد. گمان مىكرد بنا بر توافق با ريگان و بوش، (سازش محرمانه در اكتبر 1980 كه به اكتبر سورپرايز معروف شد) به او اسلحه كافى خواهند داد و او عراق را فتح خواهد كرد و ايران و عراق و سوريه و لبنان، يك كمر بند شيعه تشكيل خواهند داد كه رهبرى جهان اسلام را از آن خود خواهد كرد. عرفات به خمينى گفته بود: به شما دروغ مى گويند. ممكن نيست بگذارند پاى سرباز ايرانى به بغداد برسد. به شما آن اندازه اسلحه نمى دهند كه در جنگ پيروز شويد. آن اندازه مى دهند كه جنگ را ادامه بدهيد. با او از نقشه «آكاردئون» صحبت كرده بود كه بنابر آن، با استفاده از جنگ، قواى اسرائيل لبنان را اشغال و فلسطينی ها را از آن كشور مىراند. و چنين شد.
بنى صدر، در پيام 22 خرداد 1360 خود به مردم ايران – كه سندى است تاريخى بلحاظ اينكه هشدارهاى مندرج در آن، واقعيت يافتند – به مردم ايران هشدار مى دهد:
»از سه شعار انقلاب اسلامى، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى هيچ محتوائى بر جا نخواهند گذاشت:
الف – برخوردهاى پايدار در كشور بر برخوردهاى مسلحانه كنونى اضافه خواهند شد و خود بر مشكلات بالا خواهند افزود. مردم ما كر و كور نيستند و وضعيت روزمره خود را مى بينند، و مى بينند كه دو سال و نيم حكومت حزب حاكم روز به روز وضعيت كشور را بدتر ساخته و امنيت از بين رفته است. اقتصاد فلج شده است. جنگ داخلى و خارجى بطور مستمر ادامه دارد و اينك خطر گسترش آن نيز هست.
ب – جنگ تحميلى، در صورت طولانى شدن، به فرسودگى كامل نيروهاى ايران و عراق مى انجامد و در خاورميانه، زمينه اجراى برنامه امريكا فراهم مى گردد و همانطور كه در جريان گروگانگيرى ملاحظه كرديد، ناچار به شرائط سنگين تن خواهند داد. همانطور كه بيمى به خود راه ندادند روزى گفتند تا گروگان ها در دست ما است، گلوگاه امپرياليزم امريكا در دست ما است و وقتى تسليم شدند، گفتند: گروگان ها جنس بُنجل بودند و امريكا نمى خواست، ناچار شديم از سر بازشان كنيم، خواهند آمد و خواهند گفت: چاره نداشتيم جز اينكه به شرائط تسليم بشويم.
مردم بدانيد!
چهار وزير خارجه آمدند و پيشنهاد كردند كه قواى عراق به داخل خاك عراق عقب نشينى كنند و مقدارى هم از مرز فاصله بگيرند و از هر دو طرف حريمى غير نظامى بوجود بيايد و بعد موارد اختلاف، از طريق سياسى، حل گردند. ما از آنها خواستيم نقشه بياورند و روى نقشه پيشنهاد خود را براى ما روشن بگردانند. قرار بود در 18 خرداد بيايند كه با ملاحظه وضع كشور منصرف شدند. از ابتداى جنگ بدين سوى، امروز، وضعيت نظامى ما بهترين وضعيت است. عقيده اينجانب اين بود كه اگر ما را به حال خود بگذارند، با چند پيروزى چشم گير ما نه تنها پيروزى نظامى بدست مى آوريم بلكه نقشه هاى امريكا را در منطقه در هم مى ريزيم و مى توانيم عصر سوم تاريخ را آغاز كنيم. ضربه از خارج را تحمل كرديم، ارتش مهاجم را متوقف ساختيم و شروع به اضمحلال آن نموديم. در پشت سر، كردند آنچه كردند و شما از آن اطلاع داريد. وضع جنگ تا اين لحظه، اينطور است. هستيم و مى بينيم كه اين وضع چگونه تحول خواهد كرد.«
بنى صدر، در «خيانت به اميد» كه نگارش آن را، در روزهاى بعد از كودتا، در خانه شهيد لقائى، شروع كرد، در باره جنگ و هدف هائى كه امريكائيان و ملاتاريا مى خواهند با ادامه آن، بدان ها برسند، نوشته است:
»باور من، از 3 ماه پيش به اين طرف، اينست كه جنگ مثل يك زخم چركين برجا مى ماند و اگر هم موفقيت هاى نظامى بدست بيايند، مثل گروگانگيرى، با تغييرات بزرگى در ايران و منطقه، بسود امريكا و اسرائيل، بپايان مىرسد. تغييرات دلخواه امريكا كه چند نوبت در كارنامه شرح كرده ام، عبارتند از:
انقلاب اسلامى: استقرار ايران گيتي ها و وضعيت امروز ايران، دقت اين پيش بينى را نشان مى دهد.
منبع:
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/37-khabar/tahlil/8524-2014-04-29-08-28-47.html?Itemid=0
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.