در سالگرد آغاز جنگ خانمانسوز ایران و عراق، سند گواهی چراغ سبز امریکا به صدام برای حمله به ایران را مجددآ منتشر می کنیم. روبرت پاری این سند را در مقاله ای در 31ژانویه 1996 برابر 11 بهمن 1374 منتشر کرد و ترجمه آن در نشریه انقلاب اسلامی در 7 تا 20 مهر 1382 – شماره نشریه 577 منتشر شد. این سند گزارش وزير خارجه، آلکساندر هيگ، به رئيس جمهورى، ريگان، است: امريكا به صدام « چراغ سبز » براى حمله به ايران داده بود!
مقاله روبرت پاری
در تابستان 1980، رئيس جمهورى حيله گر عراق، صدام حسين، شاهد فرصتهائى بود كه درهم برهمى دامن گستر بر حوزه خليج فارس، فراهم مىآورد. انقلاب اسلامى ايران شاه و شاهزادههاى عربستان و ديگر رژيمهاى سلطنتى عرب را به وحشت افكنده بود. آنها از آن مىترسيدند كه مردم بر ضد شيوه فاسد زندگيشان قيام كنند. كمك صدام و نيز ايرانيان تبعيدى كه تحت حمايت سيا با رژيم بنيادگراى آية الله روح الله خمينى مبارزه مىكردند، بايسته بود. و چون هميشه، قدرتهاى غربى نگران حوزههاى نفتى خاورميانه بودند، صدام، ناگهان، رفيق محبوبى شد.
توضیح سایت انقلاب اسلامی: آن زمان ترس از بنيادگرائى خمينى نبود. ترس از موفق شدن تجربه مردم سالارى بود. به قول صدام (در گفتگو با سفير امريكا) طوفان انقلاب ايران بود كه پيش مىتاخت و رژيمهای دست نشانده و فاسد را تهديد مىكرد. آنها خوب مىدانستند جنگ موجب تقويت بنيادگراها مىشود و نيك مىدانستند چرا خمينى و ملاتاريا جنگ را «نعمت» مىخواندند. چنانكه بعد از جنگ نيز رژيمهاى منطقه با رژيم كودتا كه « بنيادگرائى» ناب شده بود، « روابط دوستانه » بر قرار كردهاند و دارند.
علت آن مجهز كردن ارتش عراق بصورت عالى توسط ارتش روسيه و موقعيت جغرافيائى عراق بود.
در 5 اوت 1980، سران دولت سعودى، ميزبان صدام در رياض شدند. ديدار او از عربستان، نخستين ديدار رسمى رئيس جمهورى عراق از عربستان بود. بديهى است سعوديها از آن ديدار و پذيرائى در كاخهاى سخت آراسته، انتظارى داشتند و مىخواستند برآورده شود. سعوديها عراق را به حمله به ايران تشويق مىكردند. سعوديها همچنين مىگفتند پيامى گوياى مقاصد ژئوپليتيك كارتر، رئيس جمهورى امريكا، از او خطاب به صدام دارند. از او به رياض دعوت كردهاند تا اين پيام را به شخص او بدهند.
در طول تابستان 1980، پرزيدنت كارتر با بحرانهاى خاص خود روبرو بود. ناكامى او در آزاد كردن 52 گروگان حيات سياسى او را تهديد مىكرد. همانطور كه در خاطرات خود، «وفاى به عهد»، نوشته است، «نتيجه انتخابات نيز بستگى به آزادى آنها پيدا كرده بود». همانطور كه او خود، نزديك به 10 سال ديرتر، در نامهاى به روزنامه نگارى، باز گفته است، رئيس جمهورى (كارتر) اعلان خطرى دريافت كرد حاكى از آن كه جمهوريخواهها مجارى تماس با ايران، بر سر گروگانها، بوجود آوردهاند.
بدينسان، اين تحريكها كه از چند سو بعمل مىآمدند تاريخ را از 1980 تا امروز، شكل دادهاند، نا روشن هستند. هجوم به ايران در سپتامبر 1980، كه جنگ خونين 8 سالهاى را به دنبال آورد، بنا بر معتبرترين برآوردها، يك ميليون كشته بر جاى گذاشت. جنگ ميلياردها دلار سود عايد تاجران اسلحه و يك رشته افتضاحها ببار آورد.
در 1986 – 1987، افتضاح ايران – كنترا پرده از كار برخى از مقامات دروغ زن برگرفت. اما تحقيقاتى كه توسط كميتههاى تحقيق، مركب از اعضاى دو حزب دموكرات و جمهوريخواه بعمل آمدند، بار تقصيرها را عمده بر دوش سرهنگ اليويه نورث و چند صاحب مقامهاى مادون و »خودسر« گذاشتند. تحقيقات بعدى پيرامون عراق گيت و حمايت محرمانه امريكا از صدام حسين نيز بى نتيجه پايان يافتند. ميلياردها دلار پول از طريق بانك اعتبار و بازرگانى بين المللى (BCCI)، برده و خورده شدند بى آنكه حسابها از مه غليظ بيرون آيند. و نيز مسلم شد كه سيا و كنتراها به قاچاق مواد مخدر آلودهاند.
ماجراى اكتبر سورپرايز و ظن پرزيدنت كارتر به مداخله جمهوريخواهها در بحران گروگانگيرى، در 1980، نيز سرنوشت مشابهى يافت. يك كميته ويژه، در 1993، به اين نتيجه رسيد »مدرك معتبرى« مؤيد وقوع اكتبر سورپرايز، بدست نيامد.
«نكات در خور گزارش» از آلكساندر هيگ:
اما، من به مدارك آن تحقيق دسترسى پيدا كردم. از جمله گزارشهائى كه مهر «سرى» و «فوق سرى» داشتند. اين مدارك از قرار، بطور اتفاقى، در اطاقى بر جا مانده بودند كه مدارك در آن نگاهدارى مىشدند. اين گزارشها بيشتر از آنچه كارتر در 1980 شنيده بود، و بيشتر از آنچه كميته در گزارش خود آوردهبود، در برداشتند.
اما غير از آنچه كمتيه تحقيق درباره اكتر سورپرايز مخفى كرد و نگفت، گزارشها پرده از استراتژى ديپلماسى پنهان پرزيدنت ريگان، پنهان از كنگره و مردم امريكا، بر مىدارند. يكى از اين مدارك، دو صفحه است. عنوان آن «نكات درخور گفتگو» است و آلكساندر هيگ، وزير امور خارجه امريكا، آن را براى توجيه ريگان، رئيس جمهورى، تهيه كردهاست. مهر «فوق سرى / حساس» را دارد. سند سفر اول هيگ به خاورميانه را در آوريل 1981، حكايت مىكند.
در گزارش، هيگ مىنويسد او تحت تأثير «مجموعه اطلاعات» (پيرامون نقش امريكا و اسرائيل در فروش اسلحه) قرار گرفته است. «هر دو، انورالسادات، رئيس جمهورى مصر و ملك فهد، پادشاه عربستان توضيح مىدادند كه ايران قطعات يدكى تجهيزات نظامى ساخت امريكا را از راه اسرائيل دريافت مىكند». اين امر بسا براى پرزيدنت ريگان كمتر مايه تعجب بودهاست. چرا كه واسطههاى او، با همكارى اسرائيل، در قفاى پرزيدنت كارتر، قرار تحويل اسلحه به ايران، (در ازاى به تأخير انداختن آزادى گروگانها) را داده بودند.
اما آلسكاندر هيگ در پى تصديق بالا، تصديق بهت آور ديگرى را مىآورد: «ونيز بجاست تأييد كنم كه پرزيدنت كارتر، از طريق شاهزاده فهد، به عراقيها براى جنگ با ايران، چراغ سبز داده بود». به سخن ديگر، بنا بر اطلاعى كه هيگ يافته بود، پادشاه سعودى، فهد (اينك پادشاه عربستان)، پرزيدنت كارتر، از قرار، به اميد دست قوى پيدا كردن امريكا در خاورميانه و بر اثر يأس از فشار به ايران و آزاد كردن گروگانها از راه گفتگو، چاره را در برانگيختن صدام به حمله به ايران ديدهاست. اگر راست باشد، جيمى كارتر صلح طلب جنگ برانگيختهاست.
گزارشى كه هيگ نوشته است حاوى جزئياتى در باره « چراغ سبز »است. هيگ تقاضاى مرا براى مصاحبه در باره گزارش خود، نپذيرفت. با وجود اين، گزارش نخستين سند تأييد كننده باور ديرگاه ايران است. بنا بر اين باور، امريكا پشتيبان عراق در حمله به ايران بودهاست.
در 1980، پرزيدنت كارتر، اتهاماتى را كه ايران به امريكا وارد مىكرد، «آشكارا دروغ» خواند. در خاطراتش، در ضمن گزارش ابتكار صادق طباطبائى، منسوب خمينى، در اواسط سپتامبر، گفتگو در باب گروگانها، او اشارهاى كوتاه به هجوم عراق به ايران كردهاست: «گفتگوها (در آلمان) بسيار تشويقآميز بودند. از قضا، عراق تاريخ ورود (طباطبائى) به ايران، 22 سپتامبر، را براى هجوم به ايران و بمباران فرودگاه تهران، انتخاب كرد. ايرانيها مرا متهم كردند كه نقشه ريز و پشتيبان حمله به ايران بودهام ».
حمله عراق به ايران ،ايران را سخت نيازمند قطعات يدكى براى هواپيماهاى نظامى و نيز تجهيزات نيروى زمينى خود كرد. اما حكومت كارتر همچنان خواستار آزاد شدن گروگانها پيش از تحويل تجهيزات نظامى به ايران بود. اما بنا بر مدارك كميسيون نيروهاى مسلح كنگره كه من در اطاق مدارك يافت، جمهوريخواهها با تحويل اسلحه به ايران موافقتر بودهاند.
نوارها كه اف بى آى، محرمانه، مكالمهها را بر آنها ضبط كردهاست، فاش مىسازند كه بانكدار ايرانى، همان سيروس هاشمى، كه فرض بر اين بود به پرزيدنت كارتر در گفتگوها بر سر گروگانها كمك مىكند، دستيار جمهوريخواهها در فروشهاى اسلحه و نقل و انتقال قيمتهاى آنها، در اواخر 1980 بودهاست. برادر ارشد سيروس، جمشيد هاشمى شهادت داد كه فروشهاى اسلحه به ايران، از راه اسرائيل، حاصل ديدارهاى محرمانه در مادريد، ميان مدير تبليغات انتخاباتى ريگان و بوش، ويليام ج. كيسى با روحانى ايرانى راديكال، مهدى كروبى بودهاست.
بهر دليل، تا روز انتخابات رياست جمهورى 1980، كارتر نتوانست گروگانها را آزاد كند و بر اثر آن، رونالد ريگان برنده انتخابات شد.
مجراى خصوصى:
دقايقى بعد از انجام مراسم سوگند توسط ريگان، در 20 ژانويه 1981، سرانجام، گروگانها آزاد شدند. در هفتههاى پس از آن، همزمان با سفر آلكساندر هيگ به خاورميانه براى ديدار با ديدار و شور با مقامات عالى كشورهاى منطقه، حكومت امريكا جديد مجارى محرمانه را براى ارتباط با قدرتهاى خاورميانه برقرار كرد. ژنرال چهار ستاره سفيد موى با سران دولتهاى متحد عراق، مصر و عربستان، و نيز اسرائيل، ديدار كرد. اسرائيل همچنان به حمايت ايران، بمثابه قوه تعديل كننده عراق و عربستان، ادامه مىداد.
در 8 آوريل 1981، هيگ ديدار خويش را از خاورميانه، با ديدار از عربستان، به پايان برد. اظهاريهاى صادر كرد و در آن، از «كوششهاى براى ساختن دنياى بهتر و خردمندى رهبران سعودى» ستايش كرد. او اعلام كرد كه «در اين سفر، بنيادى نهاده شد براى تقويت روابط عربستان و امريكا ».
پس از مراجعت هيگ به واشنگتن، او گزارش فوق سرى خود را زير عنوان «نكات در خور توجه و گفتگو » براى پرزيدنت ريگان نوشت و او را از موافقتهاى كه در ديدارهاى خصوصى، در عربستان و مصر و اسرائيل، بعمل آورده بود، آگاه كرد.
هيگ به پرزيدنت ريگان توضيح داد: «همانطور كه پيش از سفرم به خاورميانه، گفتگو كرديم، من به پرزيدنت سادات و نخست وزير (اسرائيل )، مناخيم بگين و فهد، وليعهد عربستان، پيشنهاد كردم كه ما مجراى خصوصى براى گفتگو و تصميم در باره امورى بوجود آوريم كه نسبت به آنها حساس هستيم. هر سه آنها از پيشنهادم استقبال كردند و خواستار ملاقاتهاى زود هنگام شدند ».
بمحض مراجعت، هيگ گزارش را نوشت و مشاور خود، روبرت « بود » مك فارلين Robert “Bud” McFarline را روانه قاهره و رياض كرد تا مجارى خصوصى را بوجود آورد. هيگ نوشتهاست: «او ديدارهاى بسيار سودمندى با سادات و فهد بعمل آوردهاست. در واقع، سادات، اد موسكى، (وزير امور خارجه كارتر) را يك ساعت و نيم منتظر گذاشت تا او را بحضور پذيرد حال آنكه سادات مدت ديدار با مك فارلين را طولانى كرد » .
اين ديدارها با فهد و سادات و بگين، سه كشور را سه سنگ پايه سياست محرمانه حكومت ريگان در منطقه، گرداند: سعوديها بمثابه خزانه دار و اسرائيليها بمثابه واسطه و مصريها بمثابه منبع تسليحات ساخت روسيه.
و نيز، پرزيدنت كارتر واسطه صلحى تاريخى ميان مصر و اسرائيل شد. سادات و بگين و فهد، هر سه، علائم ضعف امريكا، بخصوص ناتوانيش در حمايت از شاه ايران از سقوط در 1979، اعلان خطر تلقى كردند. گزارش هيگ بر اينست كه رفتن كارتر از رياست جمهورى اعتماد به قدرت امريكا را باز گردانده است:
«روشن است كه سياستهاى محكم شما در قبال شورويها، اعتماد سعوديها را باز ساخته و اعتماد مصريها به رهبرى امريكا را جلب كرده است. هر دو، (فهد و سادات) در حمايت از سياست خارجى امريكا، بيشتر از هر زمان ديگر، آمادگى ابراز كردند » .
هيگ گفت: « پيشنهاد كرد ستادهاى نيروى مداخله سريع، از جمله حضور تمام وقت افراد نظامى امريكا، در مصر باشند». سادات استراتژى خود را مبنى بر حمله به ليبى بقصد پايان بخشيدن به مداخله قذافى در چاد، ابراز كرد. صادقانه، من بر اين باورم كه سادات به آسانى در هر زمينه، آمادهاست پا از اندازه بيرون گذارد و من بايد سعى كنم بلند پروازيهاى او را تعديل كنم».
منزلت ويژه، پول و اسلحه:
هيگ گزارش كردهاست كه شاهزاده فهد (وليعهد آن روز) «هيجان بسيار نسبت به سياست خارجى پرزيدنت ريگان بروز مىداد». هيگ نوشتهاست : « فهد پذيرفته است على الاصل، بهاى فروش اسلحه به پاكستان و ديگر دولتهاى منطقه را بپردازد. و نيز، رهبر عربستان وعده داده است در كمك به اقتصاد امريكا كشور او كه ثروت نفتى عظيم دارد، نگذارد توليد نفت كاهش بپذيرد » .
توضیح انقلاب اسلامی: يكبار ديگر، اين دولت زير سلطه است كه نياز بيشتر به قدرت مسلط دارد و بيشتر از آنچه سلطه گر مىخواهد، در اختيارش مىگذارد. بدين سان، نه تنها اطلاعى كه بنىصدر، خواه در مقام رياست جمهورى و چه بعد از كودتا، به استمرار باز مىگفت، واقعيت داشتهاست: جنگ به تشويق امريكا + گرايش ملاتاريا به استبداد و خيانت و جنايت و فساد را روش كردن، رژيمهاى نفتى را از آمريت انقلاب ايران بدر برد و آنها، « براى كمك به اقتصاد امريكا » توليد نفت را بالا بردند و ضد ضربه نفتى يا سقوط قيمت نفت را ممكن ساختند.
گزارش دو صفحهاى آلكساندر هيگ، نخستين وزير خارجه ريگان درسى مىآموزد كه بسيار كتابها چون اين گزارش نمىتوانند آموخت. اگر ايرانیها اين درس را بياموزند و نگذارند استبداد بر آنها حاكم شود و قدرت خارجى را محور سياست داخلى و خارجى كشور بگرداند.
هيگ ادامه دادهاست: «اين مجراها كه در همآهنگ كردن سياستهاى عربستان و مصر بسا سخت مفيد مىشوند. هر دو مرد (سادات و فهد) «منزلت ويژهاى » را كه شما (ريگان) براى آنها قدئل شدهايد، قدر مىشناسند و هر دو محرمانه بودن را ارج مىنهند. من قصد دارم، باتفاق كاپ واينبرگر، (وزير دفاع)، و بيل كيسى (رئيس سيا) كار را پى بگيرم… پيام بزرگتر اين مبادله آراء و توافقها اينست كه سياستهاى شما صحيح هستند و حمايت گرم رهبران خارجى مهم را بر انگيختهاند » .
در سالهاى بعد از آن، حكومت ريگان از «منزلت ويژه» اى كه براى دولتهاى سه كشور (اسرائيل و مصر و عربستان) قائل شده بود، در گريختن از قيدهاى كه قانون اساسى براى قوه مجريه و مقامهائى مقرر كردهاست كه مىتوانستند جنگ براه اندازند، استفاده مىكرد. محرمانه، حكومت ريگان، با جنگ ايران و عراق، بازى مىكرد. گاه اين و گاه آن را حمايت مىكرد: كمك به ايرانيها با دادن موشكها و قطعات يدكى و حمايت از عراقيها با دادن اطلاعات و فروشهاى غير مستقيم اسلحه.
وقتى در 18 ژوئيه 1981، شورويها هواپيماى آرژانتينى را ساقط كردند كه از اسرائيل به ايران تجهيزات نظامى مىبرد، وزارت خارجه امريكا آن را ديد و رازدارى را ارج نهاد. در آن تاريخ، وزارتخارجه منكر اطلاع از فروش اسلحه توسط اسرائيل به ايران شد. اما ديرتر، در مصاحبهاى، نيكلاوليوتس Nicholas Veliotes، معاون وزارتخارجه، گفت: «بعد از گفتگوها با صاحبان مقامهاى بالا، براى من روشن بود كه در حقيقت، ما موافقت كرده بوديم كه اسرائيل برخى از تجهيزات ساخت امريكا را به ايران بفروشد » .
بنا بر قول هوارد تيچر Teicher، عضو سوگند خورده شوراى امنيت ملى، حكومت ريگان فهرست محرمانهاى از قطعات يدكى اسلحه روسى و نيز اسلحه را به حكومت سادات داد تا كه آن حكومت اين قطعات را در اختيار امريكا بگذارد. حكومت ريگان برخى از اين اسلحه و قطعات يدكى را به عراق داد و نيز بمبهاى ويرانگرى را به عراق فروخت كه نيروى هوائى صدام بر سر قواى ايران فرو مىريخت.
در 1984 كه كنگره از دادن اجازه به سيا براى ادامه كمك رسانى به كنتراهاى شورشى نيكاراگوا، خوددارى كرد، پرزيدنت ريگان بارديگر «منزلت ويژه» را وسيله كار كرد. او از سعوديها خواست براى تأمين هزينههاى جنگى، به كنتراهاى نيكاراگوا، پول بدهد. در پى معامله بر سر گروگانهاى (امريكائى در لبنان)، اجازه فروش محرمانه اسلحه به ايران را داد. منافع حاصل از اين فروش، از طريق عمليات اطلاعاتى بيرون از مهار كنگره، در اختيار كنتراها قرار مىگرفت. اين كار محاسبه شده را، مثل كارهاى ديگر، ديوارهائى از «انكار» و دروغها مىپوشاند.
در افتضاح ايران كنترا، برخى از اين دروغها بر ملاء شدند. اما حكومت ريگان ديوارهاى سنگى جديدى از دروغ ساخت كه هيچگاه شكافته نشدند. جمهوريخواهها ، با غرور، دم از « اسناد سرى» که نبايد فاش شوند زدند و مانع از دسترسى به اسناد محرمانه شدند و دموكراتها رگ ايستادگى و مبارزه براى آنكه حقيقت از پرده بيرون افتد را نيافتند.
ماكياول را بخوانيد!:
چند سال پيش، وقتى من با هيگ مصاحبه كردم، از او پرسيدم: آيا او از اينكه دروغ و فريب روش كار بازيگران صحنه سياست بين المللى شده بود، آشفته خاطر نبود؟ او در حالى كه دستش را تكان مىداد، پاسخ داد: «اوه، اوه اوه، اوه، نه. بخاطر اينگونه چيزها؟ نه. بيا. مسيح! خدا! مىدانيد شما بهتر است برويد ماكياول و يا كس ديگرى چون او را بخوانيد. زيرا من فكر مىكنم شما در دنياى رويائى زندگى مىكنيد ». اشخاص كارهائى را مىكنند كه منافع ملى آنها به آنها تكليف مىكند انجام دهند. و اگر اين تكليف ايجاب كرد به ملتى دروغ بگوئى كه دوست است، از خلال دندان دروغ مىگوئی » .
اما بعضى اوقات، بازى پىآمدهاى غير منتظره مىيابد. در 1990، يك دهه بعد از هجوم عراق به ايران، صدام حسينى دلخور و خشمگين از شيخهائى كه او را به جنگ با ايران برانگيخته بودند، انتظار جبران داشت. صدام بخصوص نسبت به شيخ كويت خشمگين بود. مايه خشم هم ندادن اعتبار بيشتر و هم انجام عمليات حفارى نفت در زمينهاى نفتى عراق، بود. يكبار ديگر، صدام چشم به علامتى دوخت كه امريكا مىبايد مىداد. حالا، بوش رئيس جمهورى بود.
وقتى صدام روياروئى كه با كويت پيدا كردهاست را براى سفير امريكا در عراق، آپريل گلاسپى April Glaspie، توضيح داد، پاسخى مبهم شنيد. واكنشى را شنيد كه «چراغ سبز» ديگرى از سوى امريكا تلقى كرد. 8 روز بعد، قواى خود را به تصرف كويت گمارد. تصرفى كه براى پايان دادن به آن، امريكا مىبايد قشونى 500 هزار نفرى را روانه جنگ مىكرد و هزاران تن مىبايد كشته مىشدند.
توضیح انقلاب اسلامی : بدين قرار، 1 – جنگ نعمت بودهاست براى حكومتهاى امريكا و انگليس و اسرائيل و مصر و عربستان و شيوخ نفتى. و 2 – هدفهائى كه اين حكومتها از رهگذر طولانى كردن جنگ تعقيب مىكردهاند، همانها هستند كه در هشدار 22 خرداد 1360 و در خيانت به اميد، شمارش شدهاند و 3 – مجارى محرمانه و سازشهاى پنهانى كه افتضاحهاى اكتبر سورپرايز و ايران گيت را ببار آوردند، حافظ « منافع » حاكمان و موجد « زيانهاى » مردم كشورهائى هستند كه حكومتها، با استفاده از اينگونه مجارى، سازشهاى پنهانى مىكنند. از اين رو، از مجارى علنى ممكن نيست، سياستى موافق روشى كه ماكياول مىآموزد، را در پيش گرفت. و 4 – سندى كه پارى آن را انتشار دادهاست، همان واقعيت را باز مىگويد كه سندهاى ديگر مىگفتند: جنگ پى آمد مستقيم گروگانگيرى بود. آنها كه وسيله گروگانگيرى شدند و امروز، بجاى اعتراف به خطا و پوزش، بهاى آن را قابل قبول تبليغ مىكنند، مىبايد بدانند كه فرصت پوزش را از دست مىدهند و بار مسئوليتى چنين سنگين را بردوش نگاه مىدارند. و 5 -در خور يادآورى است كه بنا بر اعتراف شخص آلكساندر هيگ، از همين نوع مجارى محرمانه، با خامنهاى و هاشمى رفسنجانى داشته است. واسطه با هاشمى رفسنجانى محسن رفيق دوست و واسطه با خامنهاى، برادر او، هادى خامنهاى بودهاند. و…
و سندى كه پارى انتشار دادهاست، به روشنى تمام، امر مهمترى را بر خواننده آشكار مىكند: در رابطه سلطه گر – زير سلطه، زير سلطه نقش بازيچه را پيدا مىكنند. اين نقش را روابط قدرت به آنها مىدهد و آنها، داوطلبانه و مشتاقانه، اين نقش را برعهده مىگيرند.
اصل سند رابرت پاری را اینجا ببینید:
مقاله رابرت پاری را اینجا بخوانید:
- باز نشر از سایت انقلاب اسلامی
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.