هشدار بنی صدر به ایرانیان قبل از امضای توافق اتمی ایران با قدرتهای جهانی

sd6f5g44dعصر جدید: مذاکرات هسته ای به مرحله آخر رسیده است نظر شما را در باره نتیجه این مذاکرات و آینده ایران می خواهیم.

بنی صدر: اخبار رسیده از درون کشور حاکی بر این است که توافق صورت خواهد گرفت. اما تجربه های قبل بما نشان داده است که در رژیمهای استبدادی میزانی وجود ندارد که بطور قطعی گفته شود که توافق صورت خواهد گرفت. ار انقلاب به بدینسو هم بارها اینطور شد. مثلا در تجربه گروگانگیری بارها به راه حل نزدیک شدیم اما هر بار بازی درآورند  و ادامه یافت تا اینکه بلاخره در بدترین صورت گروگانها را ازاد کردند و بقول کارتر ایران را نفره داغ کردند. جنگ هم می شد بعد از چند ماه به ان پایان داد در خرداد 60 عراق صلح را با دادن غرامت قبول کرده بود که ایران پذیرفته بود و رژیم صدام هم پذیرفته بود بعلاوه غرامت در منظر سیاسی ایران بود. اگر کودتا را یک هفته به تاخیر می انداختند ایران از 7 سال جنگ ویرانگر می آسود ولی نه آنها به جنگ برای استقرار استبداد نیازمند بودند این است که یکی از هدفهای آن کودتا ادامه دادن به جنگ بود البته آنها تنها نبودند و انگلیس و آمریکا و اسرائیل هم به این جنگ نیازمند بودند برای اینکه به قول آقای صدام طوفان انقلاب ایران را بشکنند و جایش را با ترس از انقلاب پر کنند به طوری که الان خود ایرانیها هم از انقلاب می ترسند . خوب پس این بحران هم علی القاعده رسیده به مرحله شکست قطعی و تسلیم. تا سه شنبه وقت است حالا اگر توافق امضا نشود یعنی اینکه باید بهای بزرگتری پرداخت کرد، شکست بزرگتر بشود و زیان وارده به مردم ایران بیشتر بشود.

[soundcloud width=”600″ height=65 params=”auto_play=false&show_comments=false”]https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-94-04-12%20[/soundcloud]

دو سه روز اخیر تحقیقی به زبان انگلیسی منتشر شده که بنا بر آن تحقیق این بحران اتمی 500 میلیارد دلار هزینه روی دست ملت ایران گذاشته است. البته شما می دانید که طبق ارزیابی ما بسیار بیش از این است در این ارزیابی خورد و برد کشورهای حوزه خلیج فارس که در منابع نفت و گاز با ایران شریکند نیامده است، تخریبها در اقتصاد ایران نیامده است خورد و برد هائی که در دریای مازندران به زیان ایران می شود نیامده است ولی حتی این رقم 500 میلیارد به شما می گوید چه زیان عظیمی است. این زیان را ایرانیها بابت چی باید بپردازند؟ بابت 20 هزار سانتریفوژ نسل اول اسقاط که قرار است ایران حالا 5000 تای انرا در حال فعالیت نگهدارد . بعضی می گویند که وجود اینها دلیل بر این است که غرب یک عقب نشینی کرده، این که می گفت تاسیسات اتمی باید بر چیده حالا وجود تاسیسات را پذیرفته ، اصل غنی کردن اورانیوم را پذیرفته و میداند که ایران با بمب اتمی یکسال فاصله دارد .

خوب وقتی آدم می خواهد صورت را ببیند و این دروغها را تحویل بگیرد قاعدتا واقعیت را انجور که هست که نمی بیند . آنوقت که آنها می گفتند بر چیده شود دم گاو دست آنها نبود حالا دم گاو که همان تحریمهاست دستشان است . اقتصاد ایران به روز فلاکت نیافتاده بود که حالا افتاده آنوقت احتمال دائمی کردن کنترل ایران وجود نداشت که حالا وجود دارد. نتیجه اینکه هم ایران باید هزینه سنگین این تاسیسات اسقاط را بپردازد، البته فردو اسقاط نیست وی طبق این توافق حق ندارد که اورانیوم غنی کند ، نطنز اسقاط است که می گویند حق دارد غنی کند ایران هم باید هزینه این تاسیسات را بپردازد و هم باید تحت کنترل باقی بماند، این آن واقعیتی است که ایرانی باید بداند یک کنترلی که در مواردی دائمی است .

فرض کنیم که اجازه دادند که ایران حق تحقیقات اتمی دارد گفتند در فردو می تواند باشد چرا در دانشگاه نباشد زیر کوه باشد . چون آنجا تاسیسات بوده گفتند تعطیل نشود می تواند تحقیقات کند ولی این تحقیقات نباید نظامی باشد. معنایش چیست؟ معنای آن این است که این تحقیقات تا وقتی که وجود دارد باید تحت مهار و بازجوئی مستمر باشد این معنای واقعی این توافق است در صورتی که امضاء بشود و شواهد می گوید که قرار بر امضاء است. با همان صحبتی که کردم  ممکن است که این رژیم هنوز به این نتیجه نرسیده باشد که هنوز می شود زیانهای دیگری را به این مردم تحمیل کرد. خوب حالا ببینیم این شواهد که گفتیم و پیامدهای ان در داخل چه خواهد بود: امروز گقتند که آقایان طائب که اینها دو برادر هستند و یکی رئیس دستگاه اطلاعاتی سپاه است و دیگری هم سرپرست عماریون از آن اصولگراهای دبش . خوب ایشان فرموده اند که آقای روحانی دارد به راه بنی صدر می رود. سی و چهار سال است که از کودتای خرداد 60  می گذرد  بطور مستمر هر بار مقامی خواسته است صحبتی از حق و حقوق مردم بکند یا حتی بعنوان مسئول بتواند کارهائی انجام دهد او را درجا نسبت داده اند که دارد به راه بنی صدر می رود.

رئیس جمهور ها از دوره اقای خاتمی شروع شد که در روز انتخابات بسیجی ها رفتند روبروی منزل آقای خامنه ای تظاهرات که ما بنی صدر دوم نمی خواهیم بعد نوبت به آقای احمدی نژاد رسید وقتی که آقای احمدی نژاد قهر کرد و گفت که کاری به کار اتم ندارد و اقتصاد اگر به این روز افتاده است، تقصیرآقای رهبر است و ما فقط اجرای دستور کردیم. حال نیز صحبت آقای روحانی است، اما این یکطرف قضیه است و طرف دیگر قضیه که بسیار مهم نیزهست و خوشبختانه دیدم که در خود ایران، هموطنان به این قسمت دوم توجه کرده اندو آن این است که این آقایون هر وقت می خواهند که دستگاه ولایت فقیه، کودتای انجام بدهد به یادش می آید که باید این مقایسه را انجام بدهد، چنانکه با آقای خاتمی نیز همین کار را کردند و به ترتیبی عمل کردند که حکومت او رامجبور کنند که مفتضحترین انتخابات ایران  را با بیشترین تقلب انجام بدهد.به ترتیبی که آقای کروبی گفت: من نفر اول بودم، یک ساعت خوابیدم و بیدار که شدم، خود را نفر سوم دیدم و آقای احمدی نژاد هم رئیس جمهور شدند. آن مجلس کذائی را هم با آن تقلبات توسط سپاه، راه اندازی کردند.

حال نیز نوبت آقای روحانی رسیده است. معنای آن این است که ماموریت ایشان، گرفتن امضای برای توافق نامه بوده است . بعد آن هم تدارک بعد از توافق است که دستگاه رهبری در حال انجام است. و از آن شواهد یکی همین است. پس بطور مستمر در طول این 34 سال، یک تقابلی وجود داشته است، تقابل بین خط و ربط، استقلال و آزادی و دمکراسی بر پایه استقلال و آزادی و استبداد و وابستگی . از اینکه این استمرار وقفه نپذیرفته است، یعنی اینکه: آن استبداد وابسته می داند که از بین رفتنی است و این خط استقلال و آزادی است که آمدنی است . در واقع رژیم را میترساند که آهای عمر رژیم در حال سر امدن است! پس باید دست به کار شد. این تدارک بعد از توافق، یکی این است که این توافق به ترتیبی انجام بشود که حکومت آقای روحانی ضعیف تر بشود و نه قوی تر و تا ممکن است دست و پای او را ببندند. پس چراغ سبز که کلمه مطلوب آقای خامنه ای است، داده شده است ، هجمه به حکومت آقای روحانی  و خود او فراوان تر بشود. خوب تدارک مجلس هم هست ، تدارک مجلس خبرگان نیز هست، تدارک جانشینی آقای خامنه ای نیز هست. این تدارکات به این معنی است که آقای خامنه ای همانطور که فردی نیز می گفت، که در سخنرانی آخرش معلوم بود که با وجود تزریق آمپول و غیره برای تقویت ولی ضعیف بودن صدا مشهود بود( حال سلامتی و بیماری وی مسئله دیگری است) اما همین که هموطنان ما به صدای این آدم نیز توجه دارند، گویایی دارد و میدانند که ناچار در فکر آینده نیز هست. همین در فکر آینده بودن باعث میشود که ایشان به حذف کسانی مثل: آقای هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میر حسین موسوی و کروبی فکر کند. چون آن کار تمام شد نوبت به این کار ها نیز میرسد، آن هم بصورت جدی تر و قطعی کردن اینکه اینگونه افراد به صحنه سیاسی ایران باز نگردند.

حال میرویم روی مسئله اقتصاد ایران، ببینیم چه وضعی پیش می آید. امروز از خبرهایی که شنیدم این بود که در ایران تبلیغ می کنند که بیائید و خانه بخرید، به محض اینکه توافق امضاء بشود، در جا، 25 درصد می رود روی قیمت خانه ها. یعنی دید همگانی از توافق این است که پول بیشتر می شود  و به اصطلاح پول را می ریزند توی دست و پای مردم و قیمت ها بالا می رود. آیا این دید عمومی خطا است؟ نه. حالا من یک توضیح کوتاهی راجع به آنچه که در اقتصاد به آن گلوگاه خفقان یا خفقان آور میگویند می دهم. برای مثال فرض کنیم که یک سفالگری روزانه صد ظرف آماده می کند تا در کوره بگذارد اما کوره، 50 تا ظرف بیشتر گنجایش ندارد. آن کوره را می گویند گلوگاه خفقان زیرا مانع از این می شود که این تولید به طور کامل انجام بگیرد، سفالگر آن 50 تای اضافی را یا باید روز بعد در کوره بگذارد و یا روز بعد تولید نکند و یک روز بیکار بشود و یا باید ارزان به کسی که کوره بزرگتر دارد بفروشد که باز این خود زیان است. حالا در بدن خود آدمی، اگر رگی که خون به قلب می رساند بگیرد و خون به قلب نرسد آن رگ گرفته  را می گویند گلوگاه خفقان برای اینکه موجب مرگ میشود. اقتصاد این طوری است، شما اگر پول کلانی بدستت رسید و خواستید آن را سرمایه بکنید، عوامل دیگر تولید باید آماده باشند، اگر نباشند، هرکدام که نباشند یک گلوگاه خفقان وجود دارد. اگر هیچکدامشان نباشد، اصلا سرمایه گذاری ناممکن می شود، برای اینکه گلوگاه های خفقان درجا، آن سرمایه گذاری را دچار شکست میکنند. مثلا،فرض کنیم این پول نفتی که در زمان تحریم ها توقیف شده آزاد شدند، حالا حکومت آقای روحانی هم فهمید که اقتصاد تولید محور یعنی چه و خواست این پول را سرمایه کند. عوامل دیگر تولید لازم است، آن کدامها است؟ اول، استعدادهای علمی و مهارتها است، مهندس می خواهد، کارگر ماهر می خواهد، فن شناس، فن دان یا تکنیسین می خواهد، اینها را می خواهد. اگر باشد، گلوگاه خفقان نیست، نباشد هست. دوم محتاج این است که تجهیزات فنی، دانش و فن لازم در اختیار باشد. اگر شما نتوانید کارخانه بخرید یا خود بسازید، خب گلوگاه خفقان وجود دارد و نمیتوانید سرمایه گذاری کنید. سوم، مواد اولیه، خوب حالا شما میخواهید یک کارخانه ای تولید کنید، این کارخانه مواد لازم و مواد اولیه و کارمایه می خواهد، کارمایه یعنی برق و اینها باشد نیست اگر نبود، گلوگاه خفقان هست، برای اینکه خوب کارخانه کار نمی کند. مواد اولیه باشد کارخانه میچرخد نباشد نه.  چهارم، اینها همه باید یک ترکیب مناسبی هم پیدا کنند، یعنی مدیریت می خواهد و مدیریت هم این گونه نیست که بروید دست هر کس را در کوچه بگیرید و بیاورید و بگوئید برو کارخانه را اداره کن. باید بلد باشد و فن مدیریت را بداند. اگر باشد گلوگاه خفقان نیست، اگر نباشد گلوگاه خفقان هست. حالا فرض کنیم همه اینها بود. پنجم، سرمایه گذاری، امنیت میخواهد. امنیت قضائی میخواهد، امنیت سیاسی میخواهد، یعنی ثبات سیاسی و اطمینان از آینده ای که در طول مدتی که این سرمایه گذاری انجام می گیرد و ببار می نشیند و محصول میدهد و آنچه سرمایه گذاشته شده را مستهلک می کند، محتاج امنیت سیاسی است، امنیت قضائی و امنیت اجتماعی و امنیت اقتصادی می خواهد. امنیت اقتصادی میخواهد برای اینکه اگر شما بخواهید دروازه ها را باز کنید، درجا ورشکست می شود. امنیت اجتماعی میخواهد برای اینکه باید تکلیف منزلت انسانی که در کارخانه کار می کند تضمین شده باشد وگرنه هر روز ممکن است این برخوردها بوجود بیاید و کارگاه صنعتی بشود صحنه برخورد. حالا اگر اینها باشد، سرمایه گذاری معنا می دهد، نباشد گلوگاه خفقان است. حالا همه اینها که شد، هنوز ،بازار می خواهد. اگر مردمی قدرت خرید نداشته باشند که کالا بخرند، تولید میماند روی دست تولید کننده، پس نبود بازار یا محدودیت بازار هم گلوگاه خفقان است. میبینید این طور نیست که اگر پول نفت را رها کردند فورا به سرمایه تبدیل میشود. باید همه اینها که گفتم، به اصطلاح گلوگاه ها از بین رفته باشند و تبدیل شده باشند به عوامل مساعد موجود برای سرمایه گذاری. خب، در حال حاضر اینها وجود ندارند. حالا اگر اینها وجود ندارند و شما خواستید این پول را خرج کنید چه میشود؟ خود این سرمایه می شود یک گلوگاه خفقانی که در جا خفگی ایجاد می کند. در ایران، دلیل تورم این است. این که می گوید قیمت ها 25 درصد بالا خواهد رفت به این دلیل است. چون میداند این پول به سرمایه تبدیل نمیشود، پس به چه تبدیل می شود؟ به قدرت خرید. قدرت خرید وارد بازار می شود و قیمت ها را میبرد بالا. اگر دروازه ها را باز نکنید، تورم خیلی وحشتناک و انفجار ایجاد می کند. امید وارم که یک توضیح روشنی به هموطنان عزیزم راجع به این پیامد امضای توافق از لحاظ سیاسی و اقتصادی داده باشم.

از همین حالا هشدار می دهم به پیامد های تبدیل شدن پولی که آزاد می شود به قدرت خرید و تورمی که میتواند ایجاد کند و فساد بزرگی که میتواند به دنبال بیاورد. که رانت خواری یکی از آن فساد ها است. خب، حالا در رابطه با دنیای خارج. قبلا توضیح عرض شده که این رژیم را باد می کنند و آن هم جدی می گیرد و می گوید ایران شده است ابر قدرت منطقه! چند نوبت هم توضیح دادم.  دوباره عرض می کنم، ببینید امریکا ابر قدرت است. با بقیه دنیا چه کار می کند؟ از آنها بهره کشی می کند و از آنها می خورد . حالا یک قلم همین دلار را ببینیم. دلار پول بین المللی است. آنچه دلار در خارج امریکا وجود دارد از لحاظ امریکایی که این را چاپ کرده و داده دست مردم دنیا، قیمتش به اندازه همان کاغذ اسکناس و هزینه چاپ است. همین. بیشتر از این نیست. بقیه اش برداشتی است که از اقتصاد دنیا می کند بابت اینکه من آنم که پولم وسیله معامله شما است. کاغذ می دهم به شما، در ازایش از شما ثروت می گیرم. حالا شفاف کنم عرایضم را و امید وارم که هموطنان خوب توجه می کنند. مثلا فرض کنید یک صد دلاری که دست امریکا است و شما بهش احتیاج دارید، خب باید معادل این صد دلار یک کالایی،نفتی، ماده قیمتی دیگری مثلا طلا و یا چیز دیگری بهش بدهید تا  آن صد دلار را به دست شما بدهد. پس، آنچه که او می گیرد، نفت است و طلا و آنچه قیمت دارد، آنچه که شما می گیرید چیست؟ یک کاغذ است، این را از دید اقتصاد امریکا می گویم. خب ،بابت همین دلار خورد و برد عظیمی می کند،حالا خورد و برد های دیگر پیش کش. حالا، این رژیم ایران که در منطقه نفوذ دارد از کی می خورد؟ از کی بهره کشی می کند؟ هیچ کس. همه اینها که گویا ایران در آنجا نفوذ دارد از ایران بهره کشی می کنند و می خورند. هرگز هم در آینده وضعیت چنان تغییر نخواهد کرد که ایران از آنها بهره کشی کند. خب، پس این ابر قدرت منطقه ای شدن یک دروغ بزرگی است. ولی آنچه که  روی دست مردم ایران میماند، یک واقعیت است. اینکه پول نفت، بخشی از آن میرود برای نزاع های منطقه ای، یک واقعیت است. این که مسابقه تسلیحاتی در گرفته است و بخشی از در آمد نفت خرج این مسابقه تسلیحاتی می شود، این یک واقعیت است. اینکه جوانهای ایران باید در جنگهای این کشور ها شرکت کنند و کشته بشوند و هزینه انسانی – اقتصادیش بر دوش ایران است،اینها واقعیت است. اینکه ایران در محاصره پایگاه های نظامی و پایگاه های اطلاعاتی است، اینها واقعیت است. اینکه ایران باید تحت مهار بماند یک واقعیت است. دنباله آن توافق از هم اکنون معلوم است چیست.

برای اینکه ایران در جنگهای منطقه ای مداخله می کند. ممکن است که بر اساس صحبتی که قبل شد، آقای اوباما به دنبال یک تعادل قدرت باشد و تمام منطقه در کنترل اسرائیل و عربستان سعودی نباشد. در این صورت معنی این تعادل قدرت اینست که ایران تمام این هزینه های جنگ های منطقه ای را کماکان بپردازد. در موقعیتی هم نیست که بتواند پرچمدار صلح در منطقه باشد. به خاطر اینکه خود را آلوده این جنگها کرده و یک رژیم ضد صلح است. رژیم خشونت گستری در خود کشور که سپاه قدس را تاسیس کرده و بزرگ کرده و هر امکانی را در اختیارش گذاشته چگونه می تواند عامل صلح در منطقه باشد؟ خود را از این امکان محروم کرده است. جنگها به سود چه کسی می باشند؟ از پولهای عربستان چه مقداری می رود به جیب چه کسانی؟ دستگاه اطلاعاتی آمریکا این را لو داده بود که اسرائیل شانزده میلیارد دلار در دو سال اخیر گرفته بود. آقای سیسی دیکتاتور مصر هم بابت کودتا پول گرفته و با همان پولها نیز کشور را اداره می کند. سرمایه های این دولت هم که می گوید هفتصد میلیارد می باشد در غرب و در دست آنهاست. پس نمی خواهد و نمی کند که آنجا را منطقه ای پر از صلح و دموکراسی و رشد بکند. نمی پرسند که چرا باید پول نفت را بدهند، استعدادها را بدهند، شغلمان هم بشود همدیگر را کشتن. این واقعیت هائی می باشند که برای مردم ایران روشن هستند. اینکه آیا عمل کردن یا نکردن مردم ایران فرقی می کند یا خیر، به این ترتیب است که فرقی می کند! اگر بر اساس حقوق خود عمل می کردید نمی توانستند اینطور با هست و نیست شما بازی کنند. شادی مردم از توافق اینست که از این بدتر نخواهد شد و به ایران حمله نخواهد شد و پول خانه ها بیست و پنج درصد می رود بالا. اگر به راستی به این فکر بکنیم که چه سرمایه های فرهنگی و اجتماعی را از دست می دهیم آنوقت یک بازنگری در دیدگاه خود می کردیم. در تحقیقاتی که غرب انجام داده است، فرهنگ ایران چهارمین فرهنگ تاثیر گذار بشریست. ما که صاحب همچین فرهنگی هستیم و موازنه عدمی را می شناسیم حتی تاثیرگذار ترین فرهنگ را داریم. کمی باید به خود بیائیم! یادی از آن توانائی های خود بکنیم و سرنوشت خود را به دست خود بگیریم.

شاد و پیروز باشید.


  • گفتگو با رادیو عصر جدید در تاریخ ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۴
  • بازنشر از انقلاب اسلامی

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب

پیمایش به بالا