این روزها، ظریف و صالحی و عراقچی در باره توافقنامه وین توجیههایی میسازند که همانند توجیههای ایران گیتیها (هاشمی رفسنجانی و خامنهای و روحانی و…) در روزهای بعد از توافق الجزایر و پذیرفتن قطعنامه 598 شورای امنیت در باره پایان جنگ عراق با ایران است:
توجیههای یکسان برای قرارداد الجزایر و قطعنامه 598 و توافق وین:
در 13 مرداد 94، ظریف، وزیر خارجه رژیم گفتهاست:
«روابط اقتصادی با کشورهای غربی باید آنچنان به هم تنیده باشد که برای کسی صرف نکند زیر توافق بزند». وی در جلسه ای با حضور استادان حقوق و روابط بینالملل که به میزبانی شورای راهبردی روابط خارجی ایران برگزار شدهبود، با اشاره به سفر وزیران امور خارجه و توسعه اقتصادی ایتالیا به تهران، افزودهاست: «این روابط ضمانت اجرای توافق جامع اتمی است… به این دلیل است که من مجبور می شوم در برابر بعضی فشارها مقاومت کنم و قبول کنیم که این ارتباط ها ایجاد شود، چون خود این ارتباط ها ضامن اجرای توافق است».
و از شروع بکار حکومت روحانی، او و همکارانش، مرتب گفتهاند خزانه خالی است و پولهاخورد و برد شدهاند و 100 میلیارد دلار گم شدهاست و باید تحریمها لغو شوند تا بتوان اقتصاد را بازسازی کرد و دریاچه ارومیه را پرآب کرد و بیابانها را سرسبز گرداند.
بدینقرار، برای حفظ رژیم، کشور را همانند لاشه به لاشخورهای غربی سپردن، پیآمد تن دادن به ذلت امضای توافق وین است. اما، بعد از قبول قطعنامه 598 و سرکشیدن جام زهر شکست، همین نوع توجیه را هاشمی رفسنجانی در باره پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی میکرد. او و همانندهای او و دستیارانش میگفتند:
گرفتن قرض از غرب ضامن بقای نظام است. زیرا غربیان چون میخواهند وامهائی که به ایران دادهاند، وصول شود، علاقمند بقای رژیم میشوند.
در همان زمان، در توجیه ضرورت پایان دادن به جنگ گفتند: کشور در معرض قحطی بود. پولی در خزانه نبود. 100 میلیارد (در مجلس گفتند تحقیق معلوم کرد که 105 میلیارد) دلار گم شد. هاشمی رفسنجانی تأکید میکرد که دولت را با داشتن 12 میلیارد دلار قرضه خارجی تحویل گرفتهاست.
و عراقچی، معاون ظریف، در جلسه با مدیران خبر صدا و سیما گفتهاست (در 11 مرداد منتشر شدهاست):
«همواره گفته ام که اگر برنامه هسته ای کشورمان را بخواهیم صرفا با معیارهای اقتصادی بسنجیم خسرانی بزرگ است یعنی اگر هزینه مواد تولیدی را بخواهیم محاسبه کنیم اصلا تصورش را نمی توانیم بکنیم. اما این هزینه ها را برای عزت، استقلال و پیشرفتمان داده ایم برای اینکه زیر بار زورگویی دیگران نرویم».
بدیهی است خسران بزرگی که نمیتوان تصورش راکرد، با عزت و استقلال و پیشرفت کمتر ربطی پیدا نمیکند. با ذلت و زیر سلطه بیگانه رفتن و ماندن و واپسگرائی ربط مستقیم پیدا میکند. در همین صحبت که معلوم نیست اگر برای انتشار نبوده، چرا با مدیران خبر صدا و سیما بعملآمدهاست، عراقچی، سخنان افشاگر دیگری برزبان آوردهاست:
● او گفتهاست: اگر قصد ما این بوده باشد که بمب اتمی بسازیم که نیست، توافق وین به زیان ایران است. اما اگر قصد تولید سوخت و استفادههای صلحآمیز از اتم بودهباشد که هست، توافق بسود ما است.
نخست بدانیم که خود او، اعتراف میکند تولید سوخت درکار نیست. زیرا اولاً تا 20 سال، ایران نمیتواند سوخت لازم برای یک نیروگاه را تهیه کند و ثانیاً کشوری که برای ایران رآکتور اتمی میسازد – سهم روسیه از توافق فروش 3 رآکتور اتمی به ایران شدهاست –، خود سوخت آن را نیز تأمین میکند. پس تأسیساتی که تا پایان عمرشان نه بکار تولید بمب اتمی میآیند و نه بکار تولید سوخت، چرا باید نگاهداری شود؟ پاسخ این پرسش اساسی را همان بخش پنهان توافق (غرب درصدد سرنگون کردن رژیم نمیشود) میدهد.
● طرفه اینکه عراقچی برای تسلیم نشدن توافق وین به مجلس برای تصویب، توجیهی ساختهاست. او مدعی شدهاست که چون در توافق کارهائی قید شدهاند که انجامشان داوطلبانه است، هرگاه توافق در مجلس مطرح و تصویب شود، کارهای داوطلبانه اجباری میشوند!!.
بدینقرار، اگر توافق را کنگره امریکا تصویب کند، کارهای داوطلبانهای که امریکا باید انجام دهد نیز اجباری میشود. این امر «مهم» را نه حکومت اوباما میداند و نه کنگره!!. این تنها دروغ او نیست. دروغهای بسیار دیگری نیز گفتهاست. از جمله در باره قطعنامه شورای امنیت و خارج شدن ایران از قید بند هفتم منشور سازمان ملل متحد. در حقیقت، با تصویب قطعنامه 2231 نه تنها رژیم قطعنامههای پیشین را پذیرفت، بلکه پذیرفت هرگاه به توافق عمل نکند، درجا، قطعنامههای پیشین مجری میشوند. بنابراین، فصل هفتم، بمنزله شمشیر داموکلس، همچنان بر سر ایران نگاه داشته شدهاست.
دانستنی اینکه، قرارداد الجزایر را بدینخاطر که هم نیاز به امضای رئیس جمهوری داشت و هم باید به تصویب مجلس میرسید و رئیس جمهوری نه تنها حاضر به امضای آن نبود بلکه برضد رجائی و بهزاد نبوی اعلام جرم کردهبود، بیانیه الجزایر خواندند و گفتند نه نیاز به تصویب مجلس دارد و نه امضای رئیس جمهور!!
اظهارات صالحی اعترافی شفاف هستند در باره از بین رفتن سانتریفوژها. او در حضور «نمایندگان» مجلس در 11 مرداد گفتهاست:
دعا کنید توافق انجام نگیرد. زیرا هرگاه سانتریفوژها را خاموش کنیم، 50 درصدشان از بین میروند و نیز 30 درصد آنها هم که به انبار منتقل میشوند، از میان میروند.
نظیر این اظهارات را بعد از قرارداد الجزایر نیز کردند و گفتند: گروگانها دیگر جنس بونجل بودند و باید از سر، بازشان میکردیم. و چون از رجائی و بهزاد نبوی خواسته شد حساب میلیاردها دلار که به جیب امریکا ریخته بودند را (کارتر، رئیس جمهوری وقت گفت: ایرانیها را چنان نقره داغ کردم که هرگز از یاد نبرند) پس بدهند، رجائی گفت: چرتکه نیاندازید! آن زمان نیز، قرارداد الجزایر پوشش توافق پنهانی بود که اکتبر سورپرایز نام گرفت. بتازگی، هنوز پنهان ماندههای دیگری از اکتبر سورپرایز، از پرده بیرون افتادهاند.
در اینجا، نخست قسمت کوتاهی از نوشته روبرت پاری را که یافته او در کتابخانه ریگان است و سپس قسمتهایی از کتاب گارت پورتر را نقل میکنیم که اظهارات مقامات رژیم ولایت مطلقه فقیه در باره قصد آنها از تحصیل توانائی تولید بمب اتمی است:
٭ برابر سندی که در کتابخانه ریگان،- رئیس جمهوری امریکا از سال 1981 تا پایان 1988- موجود است ، رونالد ریگان، دستور محرمانهِ فروش اسلحه به رژیم خمینی را داده بود:
مقاله روبرت پاری در 28 ژوئیه 2015 انتشار یافته است. برابر سندی که او در کتابخانه ریگان یافتهاست، در اوائل ماه ژوئیه 1981، یعنی 6 ماه بعد از آغاز بکار ریگان بعنوان رئیس جمهوری و 40 روز بعد از کودتای خرداد 1360 که از جمله به قصد جلوگیری از پایان یافتن جنگ انجام گرفت، ریگان دستور فروش محرمانه اسلحه به رژیم خمینی را صادر کردهاست. چرا روز نخست این دستور را نداد؟ زیرا فرماندهی کل قوا با بنیصدر، رئیس جمهوری، بود. او با توافق محرمانه (اکتبر سورپرایز) موافق نبود. با ادامه جنگ نیز موافق نبود. ایناست که زمان صدور دستور چنان انتخاب شدهاست که کودتا انجام گرفته باشد و رژیم کودتا مانع اعلان توافق ایران و عراق برسر پایان دادن به جنگ شده باشد ( قرار بود نمایندگان هیئت کشورهای عدم تعهد، پاسخ مثبت عراق به پیشنهاد کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد که ایران و عراق پذیرفته بودند و بنا بر آن جنگ خاتمه می یافت را به ایران بیاورند ، به درخواست رجایی،نخست وزیر وقت سفر هیئت، به دلیل تحولاتی که در ایران در حال انجام است به تاخیر افتاد و این سفر، پس از کودتا هرگز انجام نگرفت و جنگ ادامه یافت). دانستنی است که تحویل اسلحه به ایران توسط اسرائیل، همزمان با کودتا آغاز شده بود. یک نوبت، در 18 ژوئیه 1981، هواپیمای حامل اسلحه ، بخاطر عبور از فضای روسیه (شوروی سابق)، توسط روسها سرنگون شد. ترجمه نوشته روبرت پاری ایناست:
در کتابخانه پرزیدنت ریگان در سیمی والی، واقع در کالیفرنیا، سندهائی را یافتم حاکی از اینکه در 21 ژوئیه 1981، تنها 6 ماه بعد از آنکه ایران گروگانهای امریکائی را، بهنگام ادای سوگند ریاست جمهوری توسط ریگان در 20 ژانویه 1981، آزاد کرد، مقامهای ارشد حکومت ریگان فروش پنهانی اسلحه به ایران را،به واسطه گری اسرائیل، تصویب کرده بودند.
فروش محرمانه اسلحه امریکا توسط واسطهای که اسرائیل بود به رژیم خمینی بخشی از توافق پنهانی (ریگان – بوش) برسر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980 بود.
ترجمه مفصل نوشته او را بعداً در اختیار هموطنان خود قرار میدهیم.
٭ الگوی ژاپنی رژیم: تحصیل توانائی تولید بمب اتمی اما نساختن آن:
گارت پورتر کتاب خود را، با عنوان «بحران دست ساخت»، در سال 2013 انتشار دادهاست. بهنگام انتشار، انقلاب اسلامی قسمتهائی از این کتاب را موضوع بررسی و نقد کردهاست. بنای نویسنده برایناست که ثابت کند رژیم ولایت فقیه قصد تولید بمب اتمی را نداشته و بحران اتمی را اسرائیل و محافظهکاران جدید امریکائی ساختهاند. باوجود این، سخنانی از مقامات رژیم ولایت فقیه آوردهاست حاکی از وجود قصد و بیشتر از آن، وجود برنامه تحصیل توانائی تولید بمب اتمی است:
«در آوریل 1984، آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطلع میشود که آیت الله خامنهای، رئیس جمهوری، در یک اجتماع، با حضور مقامات سیاسی و امنیتی رژیم، در قصر ریاست جمهوری، گفتهاست: رهبر انقلاب، امام خمینی تصمیم گرفتهاند برنامه اتمی ایران از نو به اجرا درآید. از دید آیت الله خامنهای، تولید بمب اتمی تنها وسیله حفظ نظام و امنیت کشور از شر دشمنان ، بخصوص امریکا و اسرائیل و نیز آماده سازی زمینه حضور حضرت مهدی است. داشتن سلاح هستهای در دست سربازان خدا، بازدارنده حمله دشمن به ایران میشود» . (صفحه 69 کتاب)
نویسنده بر ایناست که دروغ بودن انتساب این سخنان به خامنهای درجا معلوم شدهاست. زیرا برنامه اتمی ایران 3 سال پیش از آن فعال شده بود. اما نویسنده نخست غافل است که هاشمی رفسنجانی گفته بود اگر بمب اتمی در دست یک کشور مسلمان بود، اسرائیل سرجای خود مینشست. و نیز شمخانی برای خرید بمب اتمی به پاکستان فرستاده شد. و نیز، از نو به اجرا درآمدن برنامه اتمی 3 سال پیش از آن، مانع از توجیه تولید بمب اتمی 3 سال بعد، توسط خامنهای نمیشود. بخصوص که صاحب کتاب قولهای مقامات رژیم را که نقل کردهاست همه حاکی از قصد رژیم بر دست یافتن بر دانش و فن تولید بمب اتمی است:
استراتژهای امنیت ملی ایران براین باور بودند که توانائی غنی سازی اورانیوم امنیت ایران را تأمین میکند. این باور استمرار داشتهاست و از آن، به «قابلیت تولید فوری بمب اتمی بگاه نیاز» و «استراتژی بازدارنده از حمله به ایران» تعبیر شدهاست. این استراتژی یعنی این که ایران باید دانش و فن اتمی که به او امکان تولید بمب را میدهند را بدست بیاورد تا که دشمنان از حمله نظامی به ایران منصرف شوند.
شماری از کشورها، از جمله ژاپن این توانائی را دارند.
علیاکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی در دوران شاه میگوید: شاه به او گفت او میتواند در سیاست نداشتن سلاح هستهای خود تجدید نظر کند هرگاه یک کشور منطقه این سلاح را بدست آورد و امنیت ایران به خطر افتد.
انقلاب اسلامی: میدانیم که اعتماد در مصاحبه به حمید احمدی تصریح کردهاست که شاه از او خواسته بود اسباب تولید بمب اتمی را فراهم کند.
در 1991، روحانی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، وابسته به ریاست جمهوری شد. در 1997 به اتفاق هاشمی رفسنجانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت شدند. در 2006،دوست نزدیک او در مرکز تحقیقات، ناصر ثقفی عامری تحلیلی در باب سیاست اتمی ایران نوشت و توضیح داد که ایران از «الگوی ژاپنی» پیروی میکند و بنایش بر بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی و نه تولید این بمب است. ایران امضاء کننده قرارداد منع گسترش سلاح هستهای میماند و در همانحال میکوشد تکنولوژی ضرور برای تولید سلاح هستهای را بدست آورد. هرگاه ایران مورد حمله نظامی قراربگیرد، میتواند از «الگوی کره شمالی» پیروی کند، یعنی از قرارداد خارج شود و بمب اتمی بسازد.
در 2010، رئیس کنونی مجلس، علی لاریجانی، در ژاپن، گفت: برنامه اتمی ایران از الگوی ژاپن پیروی میکند. این هردو، سیاست دولت ایران را بازگو میکردند که، بنا برآن، تولید و ذخیره پلوتونیوم، در صورت تهدید نظامی، امکان تولید بمب اتمی را به ایران میدهد.رهبران ژاپن مکرر گفتهاند ژاپن توانائی تولید بمب اتمی را دارد و در شرائط معینی میتواند دست به این کار بزند. امریکا به ژاپن، بابت تحصیل توانائی تولید بمب اتمی خرده نگرفتهاست. پس چرا باید روا نبیند که ایران این توانائی را تحصیل کند.
گاری سمور Gary Samore رئیس قسمت منع گسترش سلاح هستهای در شورای امنیت ملی امریکا از 1996 تا 2000 و دستیار ویژه پرزیدنت اوباما در منع گسترش سلاح هستهای تا سال 2012، در سال 2008، تصدیق کرد که مقامات رژیم ایران بطور خصوصی به او گفتهاند، هدف ایران تحصیل توانائی تولید بمب اتمی و نه خود این بمب است. آنها، بخاطر امنیت و ادامه حیات، به داشتن توانائی تولید بمب اتمی نیاز دارند تا اگر عرصه نظامی بر کشور تنگ شد بتوانند این بمب را بسازند. آنها هیچگاه قصد تولید این بمب را ندارند زیرا میدانند هرگاه چنین کنند، همسایهها نیز درصدد تحصیل بمب اتمی بر میآیند.
فلنت لورت، تحلیلگر پیشین سیا است – این تحلیلگر در دفاع از سیاست رژیم مرتب مقاله مینویسد (ا.ا) – در ماه مه 2006، به من گفت: آنچه ایرانیان میخواهند، ایجاد پایه تکنولوژیک برای تولید بمب اتمی هرگاه ضرورت ایجاب کند، است. آنها میخواهند در این مورد مانند ژاپن بگردند.
امر مبرهن این که سیاست بازدارنده دیگران از حمله به ایران، سبب شد که حکومت بوش به ایران حمله نکند. مایکل هایدن، رئیس سیا در حکومت بوش در سال 2012، می گوید «در حکومت بوش، ما در باب حمله به ایران گفتگو میکردیم و به اجماع رسیدیم که هرگاه ما این حمله را انجام دهیم برای اینکه تأسیسات اتمی ایران را ویران کنیم، ایران در خفا به تولید بمب اتمی خواهد پرداخت. بوش و معاون او چنی به این تصمیم رسیده بودند که باید به تأسیسات اتمی ایران و پایگاهها و تأسیسات سپاه پاسداران حمله شود. اما جمع مقامهای دفاعی و اطلاعاتی امریکا با این تصمیم مخالف بودند. (صفحههای 76 تا 78 کتاب).
انقلاب اسلامی در هجرت : بدینقرار،
الف. بنابر بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی بودهاست.الا اینکه امثال لاریجانی در ژاپن و در گفتگوها با مقامات امریکائی و اروپائی از پیروی از «الگوی ژاپن» سخن میگویند اما همان سخن را در ایران و خطاب به هموطنان خود نمیگویند. بدیهی است که بدست آوردن توانائی تولید بمب اتمی به تأسیسات لازم برای تولید بمب نیاز دارد. ژاپن این تأسیسات را دارد. پس رژیم نیز درکار ایجاد این تأسیسات بودهاست. هزینههای بسیار سنگین به کشور وارد کرده و سرانجام، نه تنها متعهد شدهاست هرگز بمب اتمی نسازد، بلکه ایران را تحت قیمومت دنیا نیز درآوردهاست. بدینسان، تأسیسات دیگر بدرد تولید بمب اتمی نخواهند خورد. اما بدرد تولید سوخت اتمی نیز نخواهند خورد. نه تنها به این دلیل که تا 20 سال، ایران توانائی غنی سازی اورانیوم حتی به اندازه نیاز نیروگاه بوشهر را بدست نمیآورد، بلکه به قول عراقچی، کشور فروشنده نیروگاه اتمی به ایران، خود سوخت آن را تأمین خواهد کرد. بدیهی است که ایران اورانیوم کافی هم ندارد.
ب. توافق وین موافقتی پنهانی نیز دربردارد. مشابهتهای این توافق با قرارداد الجزایر و معامله پنهانی که اکتبر سورپرایز نام گرفت و نیز قبول قطعنامه 598، اینک، از زبان امضاءکنندگان توافق وین، بازگو میشود.
ج. عراقچی نیز گفته است در سالهای 1384 و 1385، خطر حمله به ایران قطعی بوده و هرگاه رئیس جمهوری امریکا اجازه میداد حمله به ایران انجام میگرفت. اما اگر امریکا به ایران حمله نکرد، نه بدین خاطر بود که میدید ایران محرمانه درپی تولید بمب اتمی میشود. زیرا میدانست که ایران در صدد تحصیل توانائی تولید بمب اتمی، بنابراین، ایجاد تأسیسات لازم برای تولید بمب در صورت نیاز است (تناقض آشکار استدلال نویسنده کتاب). بلکه، از جمله، بدینخاطر به ایران حمله نکرد که خط استقلال و آزادی، تقلای حکومت بوش را برای تشکیل بدیل وابسته عقیم گذاشت.
- بازنشر از سایت انقلاب اسلامی
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.