افشاگریهای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی:
در مسجد دانشگاه، در گفتگو با دانشجویان، صالحی افشاگریهائی بعمل آورد که در تاریخ میمانند:
در مجلس، دو طرف «سیاست بازی» میکردهاند. در واقع، مجلس از روز اول تماشاخانه و کارش اجرای «منویات رهبری» از راه نمایش بود. مردم مصر از راه تحریم انتخابات به جهانیان گفتند کودتای نظامیان و دولت آنها را نمیپذیرند و مطبوعات جهان روزها است که این تحریم را موضوع بحث کردهاند. اما چرا آن دسته از مردم ایران که به پای صندوقها میروند، میپذیرند، به استناد رأی آنها، مجلس تماشاخانه بشود و موضوع بازیهای بازیگران، خیانت و فساد و جنایت در حق مردم ایران ، آنهم از راه بحرانهای ایران برباد ده باشد؟
قرارداد وین جام زهر بودهاست اما چارهای جز نوشیدنش نبودهاست. دانشجوی پرسش کننده از قول دکتر ؟ میگوید و صالحی میگوید به او اعتماد دارد.
معادن اورانیوم نداریم و معادن موجود خرج یک سال سانتریفوژها را با 190 هزار سو ظرفیت، نمیدهند. پس معدنی هم که پیش از تصویب طرحی که اجازه اجرای قرارداد وین را میداد، گفتند یافت شده و منبع بزرگ اورانیوم است، دروغ و «سیاست بازی» بود.
فلز اورانیوم و بازفرآوری انجام گرفتهاند، یعنی رژیم بکار تولید بمب اتمی بودهاست. وگرنه، وقتی همه در تلاش آنند که انرژی سالم و تجدید پذیر تولید کنند، دولتی که خود را مسئول و پاسخگو در برابر مردم بداند، باوجود بیشترین امکان تولید برق سالم، درپی تولید برق اتمی نمیرود.
سانتریفوژهای نسل اول – در همانحال که میگوید ما 5000 سانتریفوژ داریم، اعتراف میکند که سانتریفوژهای نسل او کارآئی ندارند. و هم میگوید اگر سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو داشتیم، اورانیومی که خرج آن را تأمین کند، نداریم. پس تأسیسات به چه کار میآیند و چرا باید آنها را نگاه داشت؟ آیا نگاهداری آنها جز این دو مقصود را میتوانند داشته باشند؟:
الف. حفظ ظاهر ما آنیم که داشتن سانتریفوژها و غنی سازی اورانیوم را قبولاندیم.
ب. بسیار مهمتر: ایران را تحت قیمومت امریکا و اروپا و چین و روسیه و در همان حال، تحت تهدید آنها (به حال تعلیق درآمدن تحریمها و تهدید به جنگ و شرکت جستن در جنگهای منطقه ) قرار دادن، بکار آن میآید که مردم ایران فعل پذیر بگردند و رژیم برجا بماند. بخصوص که امریکا پذیرفته است اقدام به سرنگونی رژیم نکند: از آن روز که در مورد جنگ عراق با ایران گفتند نیمی از کشور برود بهتر از آناست که بنیصدر پیروز بشود، تا امروز، حفظ رژیم اوجب واجبات است، ولو به قیمت بیابان شدن ایران و تحت قیمومت بیگانه درآمدن آن.
لاریجانی گفتهاست: در پرونده هستهای دخالتی ندارم چون این پرونده، «پرونده رهبری است». او این سخن را درپاسخ به شریعتمداری مدیر کیهان گفتهاست. کیهان او را متهم کردهاست که به دروغ گفتهاست به دستور «رهبر» باید طرح تصویب شود. نخست،دفتر روابط عمومی مجلس به کیهان پاسخ دادهاست: یا کیهانِ شریعتمداری اطلاع دارد پس چرا اتهام دروغ به رئیس مجلس و معاون او میزند و یا اطلاع کافی ندارد، چرا بدون اطلاع این دو را متهم میکند و سرانجام، لاریجانی گفت: « این پرونده، پرونده رهبری است».
اما دروغ را شریعتمداری میگوید. زیرا نخست، در جلسه مجلس، کوچک زاده، «ذوب شده در ولایت» بود که، در جلسه علنی، این نوشته را بالای سر خود برد و نگاهداشت:
«مجلس از تصمیم لاریجانی و شمخانی و حجازی تبعیت کرد»
او میخواست بگوید حجازی سرخود این کار را کردهاست و نه به دستور خامنهای. اطلاعیه 22 مهر دفتر خامنهای تصریح میکند که این عضو دفتر او مستقلاً اقدامی نکردهاست. به سخن دیگر، به دستور عمل کردهاست:
«هرگونه اطلاعرسانی و بیان مطالب غلط و مغشوش مبنی بر نقش مستقل برخی از مسئولین دفتر معظمله در روند بررسی طرح ٬اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام٬ خلاف واقع بوده و فاقد اعتبار است.»
به این ترتیب، خامنهای همه کار کرد تا مگر از زیر بار مسئولیت تحت قیمومت بردن ایران بگریزد اما، سرانجام، دستیارانش تمام بار را بر دوش او انداختند و سر او را آشکارکردند: «پرونده اتمی پرونده رهبری است»!
٭ نامه مورخ چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۴ خامنهای به روحانی در باره قرارداد وین:
این نامه سندی ماندگار است. بلحاظ گریز از قبول مسئولیت و بخاطر دروغها و اعترافها و بخاطر حربه کردن قرارداد وین برضد حقوق انسان:
به گزارش ایسنا، متن نامه خامنهای به روحانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای روحانی، رئیس جمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیت ملی دامت توفیقاته
با سلام و تحیت
اکنون که موافقتنامهی موسوم به برجام پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی؛ کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیت ملی سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده (1) و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکاران مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرآیند پرچالش، در همهی دورهها از جمله: هیات مذاکره کنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصل تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینی قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضاء کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالی مقام شورای عالی امنیت ملی که با درج ملاحظات مهم خود برخی از نقاط خلاء را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلاف نظرها در مجموع، تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم (2).
این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسألهیی که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود انشاءالله، زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او تخلف ناپذیر است.
2 .جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی طبعاً دانستهاید که دولت ایالت متحده آمریکا در قضیهی هستهیی و نه در هیچ مسألهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیس جمهور آمریکا در دو نامه به این جانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد (3)، خیلی زود با طرفداریش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حمله نظامی و حتی هستهیی که میتواند به کیفر خواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود پرده از نیت واقعی سران آمریکا برداشت.
صاحبنظران سیاسی عالم و افکار عمومی بسیاری از ملتها به وضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیت و هویت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حق اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیاده طلبی و دستاندازی به ملتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطایی و سرکوب ملتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متحده آمریکا را بر ضد جمهوری اسلامی، برای آنان اجتناب ناپذیرکرده است. و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت (4).
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسألهی هستهیی و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اولیهی آنان که با نیت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسسات اروپایی دخیل در مذاکرات، همه نشان دهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهیی، نه با نیت حل و فصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است. (5)
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند.
با این حال محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود. (6)
3 بندهای نهگانه قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوبهی شورای عالی امنیت ملی، حاوی نکات مفید و مؤثر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اولاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا باید تصریح شود که این تحریمها بهکلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، به منزلهی نقض برجام است. (7)
ثانیاً: در سراسر دورهی 8 ساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند 3 مصوبهی مجلس اقدامهای لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند. (8)
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (pmd) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد. (9)
خامساً: معاملهی اورانیوم غنی شدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن در این باره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور باید به تدریج و در دفعات متعدد باشد. (10)
سادساً: مطابق مصوبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا 15 سال و منتهی به 190 هزار سو است، تهیه و با دقت در شورای عالی امنیت ملی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند. (11)
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی 8 ساله هیچ کمبود فناوری برای ایجاد غنیسازی مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجه شود که موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است. (12)
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل به ویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیات قوی و آگاه و هوشمند برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظائف این هیئت باید در شورای عالی امنیت ملی تعیین و تصویب شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسه 634 مورخ 19 /5/ 94 شورای عالی امنیت ملی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همه جانبهی اقتصاد مقاومتی میسر نخواهد شد.
امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدیت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمائید که وضعیت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جداً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
٭ دروغها و ناراستیها و اعترافهای دوازدهگانه خامنهای:
میگوید قرارداد وین از تمامی مجاری قانونی عبور کردهاست. این قول او یک دروغ در بردارد و یک اعتراف: دروغ نوشتهاست. زیرا گزارش «کمیسیون برجام» بدستور او، در مجلس مطرح نشد و قرارداد وین نیز نه درمجلس موضوع رسیدگی تصویب شد و نه در «شورای نگهبان». سخنگوی این «شورا» گفت: شورا به توافق وین ورود نکرد. و یک اعتراف است زیرا اعتراف میکند به جای تصویب قرارداد وین، این قرارداد، بدون تصویب، از شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شورای نگهبان عبور کردهاست. الا اینکه در واقع، به دستوراو که میر حجازی ابلاغ کرد، از مجلس عبور نیز نکرد.
دروغ آشکاری را نوشتهاست. چرا که حتی یک ترجمه صحیح از قرارداد وین در اختیار مردم کشور قرار نگرفت. افشاگریهای صالحی جای تردید نمیگذارد که واقعیتهای مهمی از مردم ایران مخفی نگاه داشته شدهاند. در کمیسیون برجام نیز هدف، نه بررسی قرارداد اسارتآور وین که به قول صالحی، «سیاست بازی» به قصد فریب مردم بودهاست. آنچه را که او « تصویر کاملی از این موافقتنامه» میخواند، در حقیقت، جز سیاست بازی به قصد فریب مردم کشور نبودهاست. زاکانی، رئیس کمیسیون میگوید: 5 سند امضاء شدهاست که یکی از آنها با امریکا است. از این 5 سند، دو سند، یکی متن قرارداد وین و دیگر قطعنامه شورای امنیت، آنهم با ترجمه نادرست و مبهم، انتشار پیدا نکردهاند. و بدینقرار، اوباما، در دو نامه، به خامنهای اطمینان دادهاست که امریکا قصد براندازی رژیم را ندارد. هرچند امضای قرارداد وین بدین معنی است که امریکا در پی سرنگون کردن رژیم ولایت فقیه نیست، اما در سند محرمانه هم امریکا پذیرفته است اقدامی برای سرنگونی رژیم نکند. اما وقتی خامنهای از کمک امریکا به فتنهها (او جنبش همگانی ایرانیان در سال 1388 را فتنه میخواند) سخن می گوید، دو هدف را در سر دارد که در نوشته نیز نمیتواند بازشان نگوید:
3.1. اشاره او به فتنهها – که برآنها افزوده میشود برخی خبرها حاکی از قصد وسیله کار کردن گروه رجوی – یعنی اینکه او نگران است که اقدام نکردن به براندازی مشروط به تحول رژیم باشد (قول هاشمی رفسنجانی).
3.2. او میخواهد رابطه با امریکا همان رابطه ستیز در ظاهر و سازش در باطن باقی بماند. زیرا در سیاست داخلی و منطقهای به «دشمن = امریکا» نیاز دارد.
این پاراگراف از نامه، یک رشته قلب واقعیتها هستند که نیاز او را به «دشمن = امریکا» توجیه میکنند. در حقیقت،
سندهای موجود در سفارت امریکا حاکی از آنند که برنامه کار امریکا استفاده از گروههای ایلی و قومی برای بازسازی رژیم وابسته بودهاست. اما مهمترین طرح که به اجرا درآمد و طرح انگلیسی بود، طرح ولایت فقیه بقصد جلوگیری از استقرار دموکراسی در ایران بود. و نخستین طرح امریکائی که در ایران اجرا شد، طرح گروگانگیری بود که کیسینجر و راکفلر و شماری از تصفیه شدگان سیا تهیه کردند و در ایران، اجرا شد و خمینی آن را انقلاب دوم و بزرگ تر از انقلاب اول خواند. بکاربردن گروگانها «مثل آتو» برضد ایستادگان بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی، توسط سران حزب جمهوری اسلامی، یعنی همین خامنهای و بهشتی و هاشمی رفسنجانی و… و سرانجام معامله اینان بر سر گروگانها با ریگان و بوش نامزدهای ریاست جمهوری و معاونت آن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در 1980 که افتضاح «اکتبر سورپرایز» ببار آورد. و برابر سند (نامه آلکساندر هیگ، وزیر خارجه امریکا به ریگان) و قول آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان و نیز سند وزارت خارجه انگلیس (سفر وزیر خارجه اسبق انگلستان به بغداد و برانگیختن صدام به حمله به ایران) صدام با چراغ سبز امریکا و انگلستان به ایران حمله کرد. اما این خامنهای و هاشمی رفسنجانی و… بودند که جنگ را نعمت خواندند و بمدت 8 سال ادامه دادند. مهم اینکه در طول مدت، واسطه ارتباط با امریکا اسرائیل بود و واسطه خریدهای نظامی هم اسرائیل بود. این رابطه پنهانی به افتضاح ایران گیت سرباز کرد.
مهمتر اینکه این داوید کیمچی، مدیر وزارت خارجه اسرائیل بود که پیام خامنهای و هاشمی رفسنجانی و همکارانشان را برای کاخ سفید برد. پیام این بود: هرگاه امریکا از دولت آنها حمایت کند، آنها حاضرند خمینی را هم بکشند (بنابر خاطرات مک فارلین). بنابر تحقیق رسمی درباره ایران گیت، اینان نام هزار میانه رو را هم به طرف امریکائی خود (سرهنگ نورث) دادهاند و حسن روحانی به طرف اسرائیلی (که او امریکائی میپنداشته) گفتهاست: باید با خمینی قاطعانه برخورد کرد. و بالاخره به طرف امریکائی گفتهاند: باید ایران در جنگ با عراق شکست بخورد تا میانه روها بتوانند زمام امور را در دست بگیرند. در عمل نیز، جنگ را در شکست به پایان بردند و جام زهر شکست را به خمینی نوشاندند.
این پارگراف از نامه او اعتراف صریح بر این واقعیت نیست که قرارداد وین وسیله مهار ایران است؟
مینویسد: « دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود». شگرف اعترافی است. باوجود «ابهامها و ضعفهای ساختاری»، چرا این قرارداد امضاء شدهاست؟ او جرأت نمیکند بنویسد با وجود افزون بر 105 تعهد، ایران تحت قیمومت است و این قیمومت دربردارنده خسارتهای بزرگ برای حال و آینده ایران است. آیا نوشته او فرآورده ساده لوحی است بدینخاطر که اعتراف است به این واقعیت که امضاء کنندگان قرارداد، باوجود این ابهامها و ضعفها آن را امضاء کردهاند. حال چگونه بتوانند مانع از استفاده طرف مقابل از آن بشوند؟ اما او ساده لوح نیست. نیک می داند که تعهدهای شرح شده در قرارداد، خسارتهای بزرگ به ایران وارد میکنند. پس قصد او اینست که به طرف امریکائی و اروپائی و روسی و چینی بگوید که قرارداد بشرطی اجرا میشود که دست به ترکیب رژیم ولایت مطلقه فقیه نخورد. این قصد را در قسمتهای دیگر نامه نیز اظهار میکند:
او نیک میداند که بنابر لغو تحریمها نیست. در متن قرارداد سخن از تعلیق تحریمها است. نمیخواهد اعتراف کند که تحریمها وسیله تهدید دائمی شدهاند و او و دستیارانش این تهدید دائمی را پذیرفتهاند. بدیهی است تعلیق تحریمها بطور رسمی اعلام خواهند شد. اگر هم او نمینوشت این کار انجام میشد. چراکه این رئیس جمهوری امریکا است که اختیار به حال تعلیق درآوردن آنها را دارد. برای این مینویسد که بعد تبلیغاتچیهای او بگویند بخاطر شرطی که رهبر درکار آورد رئیس جمهوری امریکا اعلام کرد. ودر این بند از نامه، او به صراحت میگوید همچنان به تجاوز به حقوق بشر و ترور ادامه خواهد داد و هرگاه بخاطر این تجاوز و ترور، تحریم وضع شود، اجرای قرارداد وین را متوقف خواهد کرد. اما غافل است که اعتراف صریحی میکند به خائنانه بودن قرارداد. زیرا اگر قرارداد ناقض حقوق ایران نبود، چرا او تهدید میکرد اگر بگویند چرا به حقوق بشر تجاوز میکنی، اجرای آن را متوقف میکنم؟ نوع این تهدید با نوع تهدید شدن ایران، مندرج در قرارداد، قابل مقایسه است.
یکی از ارگانهای تبلیغاتی او بابت سیمان ریختن در دستگاه اصلی کارخانه آب سنگین به صالحی ناسزا گفته است. او میگوید اینکار را بشرطی بکنید که تکلیف بازسازی این کارخانه بنابر قرارداد تعیین شده باشد.
معاملهای که او میگوید، بنابر قرارداد، انتقال اورانیوم غنی شده به خارج از ایران است.
در واقع، بنابر ضمائم قرارداد وین، مدت ممنوعیت ساختن سانتریفوژ و غنی سازی میتواند تمدید شود و او میداند که چنین میشود. و نیز میداند ایران اورانیوم ندارد تا سانتریفوژهائی با ظرفیت 190 هزار سو، آنرا غنی کند.
شگفت سخنی میگوید: قرارداد در آنچه به تعهدهای ایران مربوط میشود شفاف است. و در آنچه به مابه ازاء مربوط میشود مبهم. اختیارهم با طرف قوی است که این قرارداد خائنانه را تحمیل کردهاست.
تقی روزبه: اعتراف عجیب رفسنجانی در موردساختن بمب اتمی به هنگام ضرورت!، و دلایل این اعتراف؟
سخنانی را که اخیرا رفسنجانی به عنوان یکی از مقامات رسمی و بلند پایه رژیم در مورد برنامه هسته ای بر زبان راند از جهات مختلفی دارای اهمیت و چه بسا پی آمد است. گرچه بنظر می رسد که رسانه های داخلی ایران حتی آن ها که معمولا هرگونه دیدار و سخنان رفسنجانی را با آب و تاب گزارش می دادند، تا کنون از بازتاب لااقل وسیع این سخنان اجتناب ورزیده اند، که البته خود معنا دار است و در سطوربعدی به آن خواهم پرداخت.
نکاتی پیرامون اهمیت و پی آمدهای این گفتگو*:
نخست آن که، او به چیزی اعتراف کرده است که در تمامی این سال ها مقامات بلندپایه و رسمی نظام از پذیرش آن طفره می رفتند. او گفت، گرچه هیچوقت از ذهن ما بیرون نمیرفت که اگر روزی بنا باشد خطری ما را تهدید کند و ضرورتی باشد، امکان اینکه به طرف دیگر هم برویم، داشته باشیم (یعنی به طرف ساختن بمب اتمی). حتی احمدی نژاد با همه تند و تیزیش در مورد پروژه هسته ای چنین سخنی را بر زبان نرانده بود. سران رژیم همیشه اصرار داشته اند که برنامه هسته ای آن ها دارای اهدافی صرفا صلح آمیز برای تأمین سوخت موردنیازنیروگاه های هسته ای (گرچه نیروگاه های خیالی و روی کاغذ) می باشد. با وجود آن که ابعادگوناگون این پروژه و هزنیه های نجومی آن از نظر اقتصادی و زیست محیطی و غیره اصلا معقول بنظر نمی رسید و دلایل رژیم نمی توانست مقامات آژانس و مخالفان را مجاب سازد، اما بهر حال رژیم، هم چنان بر آن ها اصرار داشت. و وقتی هم فشاربین المللی بیشتر و بیشتر شد و سردمداران ناگزیر از مذاکره و دست شستن از بسیاری از تأسیسات خود شدند، خامنه ای فتوائی شفاهی (و آبکی!) دال بر حرام بودن آن صادر کرد، تا راه توافق را هموارتر کند و این تصور را بوجود بیاورد که گویا هیچ گاه به فکراستفاده نظامی از توسعه هسته ای نبوده اند و نخواهند بود. از این رو مغایرت کامل سخنان اخیر رفسنجانی با چنان سیاستی چه در گذشته و چه برای آینده، سخت پرسش برانگیز است. بخصوص وقتی در نطر بگیریم که حرف های او فقط ناظر بر گذشته نیست بلکه ناظر بر آینده هم هست، اهمیت آن دو چندان می شود. چرا که صراحتا متضمن این پیام است که حکومت اسلامی در قالب اصرار بر حفظ توان غنی سازی و توسعه و تحقیق و .. در عین حال بدنبال آن است در شرایطی که موردنیاز باشد، به گریزهسته ای دست بزند و بقول رفسنجانی از این طرف به آن طرف کند. این سخنان نشاندهنده آن است با وجود آن که رژیم زیرفشارقدرت های بزرگ ناچارشده تن به نظارت فوق العاده بدهد، توسعه هسته ای خویش را برای مدت طولانی بشدت محدودکند، اما هم چنان سودای هسته ای شدن خودرا در سر می پروراند.
بی تردید ابراز چنین سخنانی توسط رفنسجانی هم به عنوان یک مقام بلندپایه نظام که به سخنانش در مقیاس جهانی توجه ویژه ای می شود، با توجه به مخالفان سرسخت و نیرومند برجام در سطح جهانی اعم از اسرائیل و جناح جمهوری خواهان و کشورهای عرب منطقه خلیچ(فارس) و امکان بهره برداری آن ها و حتی افزایش حساسیت اوباما و متحدین او، بسته به آن که چقدر جدی گرفته شود، از اهمیت و پی آمدهای زیادی برخوردار خواهد بود.
دوم آن که، رفسنجانی در گفتگویش با سایت امیدهسته ای خود را به عنوان پیشتار پروژه هسته ای و غنی سازی معرفی کرده و اصرار دارد که نشان دهد پروژه هسته ای اساسا در زمان ریاست جمهوری او پایه ریزی شد و حتی تا آن جا پیش می رود که برای نشان دادن شدت اشتیاق خود، خواهان دیدار باعبدالغدیرخان پدربمب هسته ای پاکستان در سفربه پاکستان هم شده است. او هم چنین توضیح می دهد که چگونه شخصا در بازارسیاه بدنبال تأمین ملزومات هسته ای چون ساتتریفوژ ها و نقشه راه بوده که نهایتا هم مقداری از آن ها را از پاکستان بدست آورده است. لابد قصدش از دیدار با پدربمب هسته ای پاکستان که موردموافقت دولت پاکستان قرار نمی گیرد (و احتمالا با واسطه صورت می گیرد)، خریدعبدالغدیرخان و جلب حمایت او برای انتقال بیشتری از اسرار و تکنولوژی هسته ای بوده است. او سابقه فکرکردن به بمب هسته ای را به زمان جنگ و مقابله با خطرمجهزشدن عراق به آن ربط می دهد. البته نباید فراموش کرد که او همان زمان هم در تریبون نمازجمعه از نیازجهان اسلام به ضرورت بمب اتمی سخن رانده بود و در این مصاحبه هم به باورعبدالغدیرخان نسبت به مجهزشدن جهان اسلام به بمب هسته ای اشاره کرده است. هم چنین چندسال پیش او در خلال کشمکش باندها پیرامون خوراندن جام زهر به خمینی در پذیرش آتش بس، سندی را منتشر کرد که در آن ها آمده بود که با تشدیدفشارارتش عراق، چگونه فرمانده سپاه-محسن رضائی- دست یابی به بمب هسته ای را یکی از راه های مقابله و تغییرآرایش صحنه جنگ خوانده بود (خواستی که در نامه وی به خمینی هم آمده است). البته انتقادهائی از رفسنجانی نسبت به انتشاراین اسناد محرمانه به عمل آمد که پاسخ وی این بود که انتشار آن ها تازگی ندارد.
سوم آن که نحوه طرح سخنان رفسنجانی که سوای برجسته کردن نقش خود در پروژه هسته ای و از جمله غنی سازی و حتی در معاملات بازارسیاه، حامل پیام مهم دیگری هم است. بنظر می رسد که او تلاش می کند که خامنه ای را در سوداهای دست یابی به بمب هسته ای کمرنگ کند و یا حتی او را که فتوادهنده حرمت سلاحی هسته ای است و تبلورکلیت نظام، تبرئه نماید. هم چنین از حمایت قاطع او از قراردادسعد آباد و برجام نام برد. معنی چنین رویکردی آن است که که او با جلوانداختن خود به عنوان پیشتاز پروژه هسته ای از جمله غنی سازی و خریدهای بازارسیاه … و تأکید بر این که همه این ها اساسا در زمان ریاست جمهوری وی و نقش بالای او صورت گرفته است، به نوعی مسئولیت نه فقط دست آوردها، بلکه خطاها را نیز می پذیرد. او حتی توضیح می دهد که چگونه در لحظات پایانی ریاست جمهوری اش با عجله بودجه 25 میلیون دلاری توسعه آب سنگین را با دستخط خود و نه تایپی امضاء کرده، و البته این او بوده است که همه چیز را برای تبدیل ایران به قدرت هسته ای فراهم ساخته و حاضر و آماده به دولت بعدی یعنی خاتمی تحویل داده تا بتوند ایران را واردباشگاه هسته ای جهان کند.
گرچه این انگیزه وجود دارد که او خواسته است افتخارباصطلاح قدرت هسته ای شدن ایران و در واقعیت همان آب باریکه اجازه غنی سازی با ساتتریفوزهای از رده خارج شده شصت هفتادسال پیش را جزء افتخارات خود قلمدادکند، اما واقعیت آن است که دامنه سخنان وی در مورداهداف و نیات نظامی برنامه هسته ای، هم در گذشته و هم در آینده، فراتر از صرف چنین بهره برداری هائی است.
نقش رفسنجانی در بحران ها:
او به خاطرسابقه و موقعیت خود و جایگاهش در ساختارقدرت و نیز به لحاظ رویکرد و بینش سیاسی خود، که همواره یک پایش در بارگاه رهبری و ارکان بالای قدرت قرار دارد و پای دیگرش در میان نیروهای موسوم به اعتدالی ها و تکنوکرات ها و لیبرالها و اصلاح طلبان، همواره سعی کرده است که در نقش لولای اتصال بین جناح ها و خانواده به قول خودش “انقلاب” باشد. از همین رو در زمان هایی که رژیم دچارعدم تعادل و دستخوش بحران های مهم می شود، چه در سطح داخلی و چه بین المللی، نیاز به نقش آفرینی و به بازیگری وی بیشتر می شود. در بحران جنگ ایران و عراق که فرمانده و مسئول اصلی جنگ هم بود، او به خمینی پیشنهادکرد برای حفظ حیثیت رهبر، آماده پذیرفتن مسئولیت آتش بس و خوردن جام زهر و پی آمدهای آن است. او هم چنین پیشاپیش کسانی بود که با صحبت و نوشتن نامه ای به خمینی در بستربیماری، از او خواستند قبل از مرگش یک سری دستورالعمل های لازم برای بقاء نظام پس از خود را ابلاغ کند. پس از مرگ خمینی، در به تصویب رساندن نقش خامنه ای به عنوان ولی فقیه به نقل از خمینی نقش تراز اول داشت. در سال 88 البته خامنه ای و جناح دیگر اجازه ندادند که او نقش خود را برای آزام خواباندن طوفان بحران بازی کند. اما اکنون در دمدمه بحران هسته ای و پذیرش قطعنامه و برجام، او بازهم برای حل مشکل نظام و بیرون کشیدن دم رهبر از تله فرجام و آژانس به میدان آمده است.
نباید فراموش کنیم که رفسنجانی علیرغم بی مهری ها و حملات سایرباندهای افراطی که عموما با رضایت ضمنی خامنه ای هم صورت می گیرد، وحتی زندانی شدن فرزندانش، او هم چنان بخش لاینفکی از نظام اسلامی و روح آن و مأمور به صینانت از آن در برابردستبردکسانی است که چندان هم به نظام اعتقادندارند. علیرغم جور و جفای تازه به دوران رسیده ها او خود را هم چنان از معماران اصلی نظام و بخش لاینفکی از حیثیت و اقتدارآن می داند.
از آن جا که چه خود او و چه حامیانش او را مردهمه فصول، اعم از دوره سرکوب و جنگ و بازسازی و کشتار و سازش های داخلی و خارجی می دانند، و فراتر از آن بنظر می رسد بر طبق توافق ها و رایزنی های پشت پرده ای که صورت گرفته، او خود را به جلوی صحنه رانده تا در شرایطی که با توافق هسته ای ممکن است دم رهبری در تله گیرکند،بداد او برسد و در اصل به نجات نظام از مخصمه بشتابد. بعیداست که او این سخنان پیرامون سودای بمب هسته ای را که می تواند پی آمدهای مهمی داشته باشد، به تنهائی و سرخود بزبان رانده باشد.
البته در یک نگاه و فرضیه کلی از دوحال خارج نیست: یا این که این سخنان موضع فردی و با انگیزه های شخصی صورت گرفته باشد (حتی بخطا باشد)، و یا آن را نقشه مند و احیانا توافق شده در بالاترین سطوح نظام بدانیم. بنظر می رسد که شق دوم بیشتر مقرون به حقیقت باشد. نکات زیر دلایل و توضیحاتی پیرامون فرضیه اخیر است:
علت ابراز چنین نظراتی در این لحظه و شرایط مشخص چه می تواند باشد؟:
الف- همانطور که می دانیم نه فقط قراراست برجام واردفازاجرائی بشود، بلکه قرار است بزودی گزارش آژانس از پیشینه و سوابق عملکرد هسته ای ایران پیرامون عملکرد و انحرافات محتمل و این که چقدر واقعا صلح آمیز بوده یانه را دبیرکل آژانس به نشست حکام و از آن جا به سازمان ملل ارائه دهد. در اصل توافق برجام هم پس از تضمین گزارش ایران به آژانس صورت گرفت. ایران هم برخلاف سیاست تا کنونی اش گزارشات لازم و کاملی را به گفته مقامات آژانس ارائه کرده است که بزودی جمع بندی اش اعلام خواهد شد. بنظر می رسد رژیم و دولت ایران که خود به خوبی می دانند که آژانس چه گزارشی در موردفعالیت های هسته ای گذشته اش ارائه خواهد کرد، خود،پیشدستی کرده و خواسته اند توسط رفسنجانی، از قبل فضا را برای انتشارآن گزارش فراهم سازند. اگر غیر از ابن بود، انتشار چنین سخنانی در این لحظه های حساس که حاوی اعتراف نسبت به قصدساختن بمب هسته ای در گذشته است، فاقدعقلانیت بوده و به معنای خودزنی خواهد بود و از رفسنجانی هم بعید است که اسراری را که تاکنون در دل نگهداشته بود در این لحظات حساس بروزبدهد . از همین رو می توان تصورکرد که رفسنجانی نه خودسر بلکه با تصمیم و صلاحدید خامنه ای و دیگردست اندرکاران اصلی در شورای امنیت ملی، واردصحنه شده است که با یک تیر دو نشان بزنند، هم زهرگزارش احتمالی آژانس را بگیرند و هم مهم تر از آن بار اصلی آن را از دوش خامنه ای به عنوان رهبرنظام بردارند. در حقیقت رفسنجانی با چنین گفتگوئی و با تأکید بر نقش خود، عملا و به نوعی مسئولیت آن را به دوش گرفته است. البته همانطور که در گفتگوی رفسنجانی منعکس است و نیز با استناد به شواهد و قرائن دیگر، این انحراف نمی توانسته است تا سطح گسترده یعنی اقدام عملی برای تولیدبمب هسته ای و ایجاد شکاف هسته ای بوده باشد، اما احتمالا شامل برخی مقدمات و اقدامات اولیه در راستای آن بوده است. این در انطباق با سیاست کلی نظام مبنی بر دست یابی به ضرفیت و توان تولیدبمب هسته ای در پوشش یک برنامه و پروژه باصطلاح صلح آمیز بوده است، اما نظام هنوز تصمیم به تولیدسلاح هسته ای نگرفته بوده است. اما دست یابی به توان بالقوه هسته ای که بقول رفسنجانی در شرایط مورد نیاز و اضطرار بتواند از این طرف به آن طرف برود، نیز تاحدی مستلزم پیشروی در حوزه های ممنوعه مفادپیمان هسته ای و پنهان سازی بوده است. این فرضیه اول است.
ب- نکته دیگر آن است که رفسنجانی فقط از سودای حاکمیت در گذشته برای داشتن بمب هسته ای سخن نگفته بلکه با کمال تعجب او از سودای داشتن بمب هسته ای رژیم ایران برای آینده و در صورتی که احساس خطر بکند نیز سخن رانده است! معنی این رویکرد آن است که او علیرغم امضاءبرجام و یا عضو آژانس بودن دولت ایران، از مشروط بودن برنامه صلح آمیزهسته ای دفاع کرده است! بدیهی است که چنین سخنی که اگر جدی انگاشته شود با پی آمدهای بزرگی همراه خواهد بود. چرا که هیچ کس و هیچ دولتی نمی تواند به چنین حکومتی کوچکترین اعتمادی داشته باشد و چنین رژیمی تنها می تواند برای همیشه تحت نظارت فوق العاده قرار داشته باشد. ابرازچنین حرفی با هیچ عقلانینی جور در نمی آید. فرض هائی را که در این باره می توان تصور نمود:
یا واقعا رژیم چنین قصدی را دارد و به سیم آخرزده است! که البته اگر هم واقعیت داشته باشد بیان آن دیوانگی است! چرا که بهترین هدیه را به مخالفان سرسخت و نیرومند برجام در سطح جهانی چون اسرائیل و جمهوری خواهان آمریکا و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و بطورکلی آنهائی که خواهان تشدیدفشار به ایران هستند را فراهم می سازد. چنین رژیمی اساسا چرا باید زیرتوافق برود.
ج- ممکن است که او برای رام کردن مخالفان نیرومند و سرسخت داخلی چون سپاه و یا اصول گرایان افراطی و دلواپسان این سخنان را بر زبان رانده باشد که باتوجه به سنگینی کفه پیامدهای جهانی آن بر کفه مصرف داخلی، معقول بنظر نمی رسد.
ج- ممکن است منشأ این سخن ناشی از لغزش و خطای شخص رفسنجانی و مشخصا خطا در درک از رویکرددولت آمریکا باشد. برداشت او از سخنان اوباما تأییدی بر این فرضیه است: این درست است که ما اجازهی رفتن به طرف سلاح هستهای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورت پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است. آقای اوباما به این قانع بود و همیشه هم میگفت که ما باید کاری کنیم که اگر ایران تصمیم گرفت، یک سال وقت داشته باشیم که جلویش را بگیریم. یعنی تا این قدر مسأله نزدیک است.
چنان که ملاحظه می کنید تصوراو این است که گویا اوباما به این رویکردایران یعنی تولیدبمب هسته ای در شرایط خطر قانع شده است! نتیجه نادرستی که او از سخنان اوباما در دورکردن امکان گریزهسته ای ایران از دو یا سه ماه به مدت یکسال گرفته است، آن را حمل بر درستی و حقانیت رژیم برای عدول از مسیرصلح آمیز هسته ای در شرایط اضطرار و تمکین دولت آمریکا به آن دانسته است. اما این نتیچه گیری از سخنان اوباما و دولت آمریکا هم احمقانه و هم خطرناک است. چون که اولا وقتی اوباما از جلوگیری صحبت می کند در اصل از جنگ و بمباران و حمله سخن می گوید و نه برسمیت شناختن قصدایران و لاجرم صحه گذاشتن بر ظن دولت آمریکا و دیگران، چیزی فراتر از حماقت است. ثانیا فراموش می کند که ایران بطوررسمی و حقوقی همواره بر پای بندی خود به برنامه صلح آمیز هسته ای اصرار داشته و دارد و اگر نشان ندهد که در آینده پای بندبه آن خواهد بود کارش زار و با کرام الکاتبین خواهد بود، و نه آن که بدست خودظن دیگران را از هم اکنون در استانه گزارش آژانس و یا اجرائی شدن برجام تحریک کند. بی گمان وقتی از خطای فرضی رفسنجانی در ابراز این سخن صحبت می کنیم، این خطا صرفا ناظر به بیان علنی آن است، و گرنه ابراز آن چه خطا و چه عمدی و آگاهانه بوده باشد، تغییری در ماهیت و قصدرژیم از پروژه هسته ای باصطلاح صلح آمیز نمی دهد.
البته رفسنجانی گاهی در گذشته هم چنین خطاهائی در مصاحبه هایش داشته است، اما مسلما ابعاد و اهمیت این مورد متفاوت بوده و بسی بیشتراست. از همین رو امکان باصطلاح تکذیب و اصلاح هم وجود دارد. هم چنین عدم درج و بازتاب گسترده این گفتگوی مهم حتی توسط رسانه های حامی و یا نزدیک به او، ممکن است، هم بدلیل غافلگیرشدن آن ها در برابرچنین رویکردی باشد که تا کنون موظف به انتشارخلاف آن بود ه اند، و حالا با مشاهده رویکرددیگری غافلگیرشده و در حال سبک و سنگین کردن آن برای خروج از بلاتکلیفی هستند. و یا حتی می تواند بر طبق دستور از بالا باشد که نخواسته اند به آن دامن بزنند. چون که این گفتگو در اصل بیشتر مصرف خارجی دارد تا داخلی. در صورت صحت این فرضیه هدف عمده نجات خامنه ای از داشتن مسئولیت مستقیم نسبت به انحراف از اهداف صلح آمیزهسته ای و نیز کاستن از پژواک انتشارگزارش احتمالی آژانس بوده است.
کمترین نتیجه این اعترافات رفسنجانی با هرانگیزه ای که صورت گرفته باشد، آن است که اولا سودای دست یابی به اقتدارهسته ای و “بمب اتمی اسلامی” هم چون پشتوانه باصطلاح اقتداراسلامی رژیم در منطقه و جهان، هم چنان به حیات خویش ادامه می دهد و بخش جدانشدنی از سوداها و رؤیاهای حکومت اسلامی است، و ثانیا با عیان ترشدن این سودا، مردم ایران باید هم چنان تاوان سنگین داخلی و بین المللی این نوع بلندپروازی های میلیتاریستی رژیم را به پردازند. و ثالثا در این حوزه تفاوت مهمی بین”اصلاح طلبان و اعتدال گراها و اصول گرایان”وجود ندارد. چنان که در دوره خاتمی ادعای ورودایران به باصطلاح باشگاه هسته ای و یا فک تعلیق تأسیسات هسته ای در پایانه ریاست جمهوری وی صورت گرفت و رفسنجانی هم بخود می بالد که این اوست که پایه گذارپروژه هسته ای ایران، آن هم باسودای ساخت بمب هسته ای است.
*-اساس دکترین ما استفاده صلحآمیز هستهای بود. گرچه هیچوقت از ذهن ما بیرون نمیرفت که اگر روزی بنا باشد خطری ما را تهدید کند و ضرورتی باشد، امکان اینکه به طرف دیگر هم برویم، داشته باشیم. ولی برنامهای نداشتیم که برویم و هیچوقت نرفتیم. بی دلیل هیاهو شد. بعد از دولت من غربیها یک دفعه دیدند که ما در بخشهای مختلف جلو رفتیم. من آن قدر علاقهمند بودم که وقتی روزهای آخر دولت من رسید با خط خودم که تایپ هم نکردم، 25 میلیون دلار را برای آب سنگین نوشتم که آن موقع در اراک نبود و بنا بود در الموت قزوین باشد. تا آن زمان پیشرفت کندی داشتیم، در دولت آقای خاتمی اعلام کردند که ما وارد باشگاه هستهای شدیم. یعنی آن موقعی بود که اولین نمونهی آزمایشگاهی را گرفته بودیم. به نظرم اینها هم بیدلیل هیاهو کردند. علتش این بود که منافقین قبلاً گزارش دروغی از نطنز که ما هنوز مشغول حفاری در سایت بودیم و بنا بود زیرزمین بسازیم، دادند و هیاهوی جهانی شروع شد. غربیها بهانه کردند که به آژانس اعلام نشده و باید به سازمان بینالمللی هستهای میگفتیم، شروع به هیاهو کردند. از آن به بعد بود که آنها با بهانه عدم شفاف سازی در مسیر حرکت ما سنگاندازی کردهاند.
2015-10-29 07-08-1394
کل گفتگوی رفسنجانی با سایت امیدهسته ای:
http://inhnews.ir/fa/news/11713
٭ اعتراف خجولانه هاشمی رفسنجانی و دعوت از ایران به کنفرانس وین بر سر سوریه:
☚ هاشمی رفسنجانی در 4 آبان 94، مصاحبهای در باب سابقه کار بحران اتمی بعمل آورده و در آن، گفتهاست:
«در زمان جنگ، مخصوصاً وقتی عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم و با استناد به خاطراتم میگویم که 14 شهریور 1361 یک جلسه مشورتی با حضور رئیسجمهور و نخست وزیر وقت داشتیم که تصمیم گرفتیم پیگیری کنیم تا یک واحد نیروگاه بوشهر راه بیفتد.
آن سالها ذهنیت همه ما این بود که ما باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم. چون بنا نبود جنگ تمام شود و در سیاستهای دفاعی هم این سخن امام راحل را مدنظر داشتیم که اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد…
همانگونه که گفتیم، اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم. چنین تفکری بود. اما هیچ وقت جدی نشد».
این اعتراف هاشمی رفسنجانی گویای این واقعیت است که آنچه به نیکولو، سفیر سابق فرانسه در ایران گفتهاند، تمام حقیقت نیست. به او گفتهاند، در دوران خاتمی، وقتی روحانی دبیر شورای امنیت ملی شد، پی برد که سپاه در کار ساختن بمب اتمی است. به خامنهای رجوع کرد و دید او نیز آگاه نیست. با تقلای بسیار اجرای برنامه تولید بمب اتمی را متوقف کرد. اینک هاشمی رفسنجانی میگوید کار از 1361 شروع شده است. در نخستین روز گفتگو و گرفتن تصمیم، خامنهای («رئیس جمهوری») و میر حسین موسوی («نخست وزیر») و خود او، در سمت «رئیس مجلس» شرکت داشتهاند. بنابر این بوده است که دانش و فن ساختن بمب اتمی تحصیل شود. بیشتر از این، بنا شده است ایران به «عوامل بازدارنده» مسلح شود. بر کسی پوشیده نیست که این به اسلحه اتمی است که صفت «بازدارنده» دادهاند. خود او نیز میگوید «دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن بخواهد از سلاح هستهای استفاده کند، داشته باشیم». اما دشمن که عراق باشد سلاح هستهای نداشت. در واقع، رژیم ملاتاریا تصمیم گرفته بود که برنامه تولید سلاح هستهای شاه را پی بگیرد.
طرفه دروغی است که میسازد. میگوید: «عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم». اما او خوب میداند که وجود نیروگاه اتمی در جنگ هزارها برابر خطرناکتر است از نیروگاههای برق معمولی. پس، به دلیل جنگ، باید تصمیم گرفته میشد که نیروگاه برق اتمی ساخته نشود. دروغ دیگری هم در باره اطلاع دادن به آژانس میگوید. اگر از روز نخست به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اطلاع داده شده بود، پس تأسیسات زیر زمینی نطنز و کارهای پنهانی دیگر چرا باید وضعیتی را بوجود میآورد که آژانس پرونده ایران را به شورای امنیت بفرستد و کار به وضع و اجرای شدیدترین تحریمها بکشد؟ ماجرای فعالیتهای اتمی ایران در 2001 از پرده بیرون افتاد. یعنی 19 سال بعد از روز تصمیم به اجرای برنامه اتمی در 1361( 1982 میلادی) .
اما تاریخ استمرار دارد: در 4 آبان 1394، علی سعیدی، نماینده خامنهای در سپاه، در مجتمع دانشگاهی امیر المؤمنین، گفته است: مقام معظم رهبری میخواهد که از «برجام عبور شود». یعنی سخن گفتن در باره آن ممنوع! همزمان، «سرتیپ» سپاه، رسول ستائی، رئیس اداره سیاسی سپاه، نوشته است: «دوران مجادله در باره متن فرجام» به پایان رسیده است».
خمینی نیز، در بیانیهای که در آن، اطلاع میداد جام زهر شکست در جنگ را، با قبول قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد سرکشیده است، اخطار کرد که دیگر، مردم نباید در باره قبول قطعنامه، سئوال و جواب کنند. تفاوت این دو در این است که او خود امر به سکوت داد و این از زبان نمایندهاش در سپاه میگوید: خفه!
در این میان، ستایش جان کری، وزیر خارجه امریکا، از صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، «مزه دیپلماتیک» خود را دارد و بسیار گویا است.
و بالاخره، ایران نیز به کنفرانس وین در باره سوریه دعوت شد. بدین ترتیب، یک بخش از توافق محرمانه، ضمیمه قرارداد وین، در باره نقش ایران در سوریه و عراق و… هم از پرده بیرون افتاد و هم به عمل درآمد. ایران در جنگهای سوریه و عراق و یمن درگیر شده است. در 6 آبان 94، «سردار » حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه گفتهاست: «باید آماده اداره جنگهای متنوع نیابتی و مستقیم باشیم».
طرفه اینکه امریکا نیز همچنان گزینه نظامی را روی میز نگاه داشته است: در 5 آبان 94، رویترز گزارش کرده است:
گزینه نظامی روی میز است و در صورت نقض توافق هستهای از سوی ایران، احتمالا اولین واکنش آمریکا حملات هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران می باشد.
استفاده از ترور مانند آنچه در ترور دانشمندان ایرانی توسط اسرائیل انجام گرفت، گزینهای دیگر است. نقشه تخریب تاسیسات هستهای و حملههای هوایی به این تأسیسات نیز دائم به روز میشود.
قابل توجه کسانی که مدعی بودند قرارداد اسارت بار وین، خطر جنگ را از بین برده است. طرفه اینکه خامنهای تهدید میکند اگر امریکا و غرب، رژیم ولایت فقیه را بخاطر تجاوز به حقوق بشر تحریم کنند، قرارداد وین را اجرا نمیکند و طرف امریکائی تهدید میکند اگر رژیم قرارداد وین را اجرا نکند، به ایران حمله میکند.
بازنشر از سایت انقلاب اسلامی
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.