شاهد :قتل زیر شکنجه زهرا کاظمی توسط مرتضوی و شکنجهگران اوین
با یاد خانم زهرا کاظمی و قتل این هموطن در تاریخ ۱۱ ژوئیه ۲۰۰۳ برابر با ۲۰ تیر ۱۳۸۲ زیر شکنجه توسط سعید مرتضوی و شکنجهگران اوین
مرتضوی 18 ساله بود که قاضی شد. بهخاطر دارم، او تازه به تهران آمده بود و من وکیل یکی از شرکتهای خودروسازی بودم. در آن زمان شکایت کردم که 6 نفر ازاین شرکت اختلاس کردهاند و نوشتم که علیه نفر ششم ادلهای پیدا نکردهایم. مرتضوی هر 6 نفر را محکوم کرد. من به او گفتم آقای مرتضوی ما نوشتیم که ادله نداریم. بعد او نوشت که نفر ششم با بقیه فرقی نمیکند و به او هم حکم داد یعنی او الفبای سواد حقوقی نداشت و دادستان هم شد. (محمد سيف زاده وكيل خانواده زهرا كاظمي)
تيرماه سال 1382، زمان اعتراضات دانشجويي، در سال ششم حضور اصلاح طلباني كه قرار بود جامعه را به سمت اصلاحات ببرند و نظام تن به تغییر نداد و بر اختیار «رهبر» نیز افزوده شد، دانشجويان، بعد از چند سال، بار ديگر به ميدان آمدند تا خواستههاي خود را بيان کنند. اما به آنها شبیخون زدند و کویهای دانشجوئی گرفتار ایلغار شدند و شماری از دانشجویان دستگير شدند.
خانم زهرا كاظمي خبرنگار ايراني كانادايي، در تاریخ 27 خرداد ماه سال 1382 همراه با گذرنامه ایرانی و معرفینامهای از سوی مؤسسه عکس انگلیسی کمرا پرس، براي چندمين بار به ايران آمد و به اداره کل مطبوعات و رسانههای خارجی مراجعه و درخواست تهیه عکس از زندگی روزانه مردم عادی در شهر تهران، دانشجویان و چند دانشگاه تهران و نیز کوی دانشگاه را کرد.
در تاريخ 31 خرداد ماه همان سال، معرفی نامهای از سوی اداره کل مذکور (تحت مديريت محمد حسين خوشوقت- برادر همسر سيد مصطفي حسيني خامنهاي)،خطاب به نیروهای انتظامی صادر شد. در این معرفی نامه که رونوشت آن براي دستگاههاي ذیربط در نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ارسال شد، از نیروهای انتظامی درخواست شد تا همکاریهای لازم را طبق ضوابط و مقررات با نامبرده كه از تاریخ 31 خرداد ماه سال 1382تا 7 تيرماه همان سال اعتبار داشت، به عمل آورند. این معرفی نامه در تاریخ 2 تيرماه سال 82، از سوي اداره کل مطبوعات و رسانههای خارجی به خانم کاظمی تحویل شد و عصر همان روز، او برای تهیه عکس و گزارش از خانوادههای دانشجویان زندانی در برابر زندان اوین حضور یافت. اما دستگير و با كتك به درون زندان برده شد.
❋ سير زماني حضور زهرا كاظمي در ايران تا مرگ:
27 خرداد ماه ورود به ايران از كشور عراق
31 خرداد ماه درخواست مجوز از معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
2 تير ماه سال 82 رفتن به در زندان اوين جهت عكس گرفتن.
دستگیری در ساعت 17:40 همان روز، توسط نيروهاي دادستاني و زندان اوين و گرفتار ضرب و شتم شدن و بر زمين افتادن و بيهوش شدن. او را در همان حال به بند نسوان ميبرند.
ساعت 20:30 2 تيرماه ،توسط مأموري به بند 240 برده ميشود
ساعت 22:25 2 تيرماه،از سوي مرتضوي و سه نفر ديگر مورد بازجويي قرار ميگيرد
ساعت 2:25 صبح 3 تيرماه،بازجويي توسط مرتضوي و همكارانش از او تمام ميشود
3 تيرماه به عنوان بردن به سفارت كانادا،بار ديگر به زندان اوين آورده ميشود و مجددامورد ضرب و شتم قرار ميگيرد و به زمين میافتد.
3 تيرماه به نيروي انتظامي تحويل ميشود. در آن هنگام انگشت دست و پا و بيني و سرش شكسته بودهاست
4 تيرماه نيروي انتظامي نگهداري او را نميپذيرد و به دادستاني عودت ميدهد
4 تيرماه مجددا به دادستاني آورده ميشود و 4 ساعت بعد به واواک تحويل ميگردد.
4 تيرماه بعد از ظهر به دستور مرتضوي واواک او را تحويل ميگيرد.
ساعت 23:20 5 تيرماه به بيمارستان بقيةالله منتقل ميشود
ساعت 6 صبح و به قولي 10:30 6 تيرماه دچار مرگ مغزي ميشود
15 تيرماه قاضي مرتضوي به خانواده ميگويد با سپردن 5 ميليون تومان ميتوانند او را به خانه ببرند.
19 تيرماه اعلام ميكنند كه او فوت كردهاست
پزشك علت را وارد شدن دو ضربه به سمت چپ پيشاني و پشت سر و شكستگي سر و بيني و دو انگشت دست او را تصدیق میکند و علت مرگ را شكستگي در قسمت پيشاني و نزديك به گيجگاه و پشت سر به دليل وارد شدن ضربه، شكستگي در چند انگشت دست و پا، شكستگي شديد بيني از چند ناحيه، علايم ضربات شلاق بر پشت وكمر و ساق پا، تورم و ضربه شديد به زانو، كنده شدن چند ناخن دست و پا،خراشيدگي در صورت و ستون فقرات و… تشخیص میدهد.
بعيد است در حاكميت جنايتكاراني چون داعش و طالبان در حق زني هم وطن چنين دنائتي انجام شود كه برادران دادستاني انجام دادهاند. او را تا روز 19 تيرماه به كمك دستگاه نگاه داشتند تا اولا از روز 18 تيرماه معروف بگذرد و ثانیاً آثار شكنجه و ضرب و شتم از پيكر وي محو يا كاسته شود. اما وقتی شکنجه بدان شدت بود که نه از بینی ممکن شد لوله به معده عبورداده شود و نه از پائین، چگونه ممکن بود آثار شکنجه بس سبعانه، حتی کاسته گردد؟
❋ دست آمران و مباشران جنایت ارتکابی:
در اين نوشته قصد بر اين است تا جايي كه اطلاعات حاصل امکان میدهد، عوامل دخيل در قتل زهرا كاظمي را معرفي نماييم كه عبارتند از :
1. سيد علي خامنهاي: واواک گفت:«… مقام معظم رهبري در اين خصوص به دو مطلب تاكيد دارند يكي اينكه : آقاي شاهرودي كشف حقيقت شود نه مصلحت سنجي و ثانيا به سرعت بايد اينكار انجام شود وحكم صادر شود…»
داور تعيين شده از سوی «دفتر رهبری»، پس از بررسي مدارك واواک و مدارك دادستاني تهران حكم کرد حق با واواک است. اما اقدامي صورت نگرفت.
2. سيد محمود هاشمي شاهرودي(رييس قوه قضاييه وقت). معاون واواک گفت: «آقاي شاهرودي (رياست محترم قوه قضاييه ) هم كه من رفتم خدمتشان ميگفتند حالا دوتا هم بازداشت بشوند، به نفع نظام است . ما گفتيم آنكس كه كرده بايد بازداشت بشود ربطي به ما ندارد. ايشان فرمودند: دخالت توي كار قضايي نكنيد…»!!
3. قاضي سعيد مرتضوي (دادستان عمومي و انقلاب تهران)،عامل اصلي قتل زهرا كاظمي كه اين روزها در انتظار بازداشت و زنداني شدن در رابطه با قتلهاي كهريزك است .
4. دري نجفآبادي (دادستان وقت كشور)، كه بعد از انجام شاهكارها که مهمترینشان، قتلهای سیاسی بود که رﮊیم خود آنها را قتلهاي زنجيرهاي نامید، از وزارت واواک برکنارو در باره این جنایت، سكوت كرد.
5. عباسعلي عليزاده (رئیس دادگستري استان تهران )، كه در نامهاي به شماره 4952/15479/90 م مورخ 18/4/82 ارسال داشت و در آن پاسخ داد که اين جانب دراين مسئله نقشي ندارم، اين موضوع به آقاي مرتضوي دادستان تهران مربوط است.
6. قاضي حسين اصغرزاده (از عوامل دادستاني و قاضي كنوني) كه دستور بردن زهرا كاظمي در حالت بيهوشي به سلول را صادر و گفته بود يك هفته به او آب و غذا ندهند.
7. حسين ارجمند(معاون وقت سعيد مرتضوي)،او همواره در كنار سعيد مرتضوي قرار داشت و آدمی بسيار خشن بود .
8. مروي (معاون رييس قوه قضاييه)، داماد آیةالله خزعلي كه در اين جنايت سكوت كرد.
9. سردار سرتيپ سپاه دكتر نادري (رييس وقت بيمارستان بقيةالله)، كه در زمان قربانی شکنجههای دﮊخیمان خامنهای شدن زهرا كاظمي در سكوت شاهد كشته شدن او بر اثر شکنجههای سبعانه بود.
10. مظفر بابايي معروف به تهراني (نام شکنجهگر شاه سابق را بر او نهادهاند)، يكي از دو نفري كه ضرباتي سخت به سر و صورت زهرا كاظمي وارد ساخت.
11. محمد بخشي (رييس حفاظت اطلاعات زندان اوين)، از شكنجه گران زندان گوهردشت كه به همراه مظفر بابايي زهرا كاظمي را زير مشت و لگد گرفتند .
12. سردار محمد باقر قاليباف (فرمانده وقت نيروي انتظامي)، كه در سرپوش گذاردن بر جنايتی که زهرا كاظمي قربانی آن شد، همكاريهاي لازم را بعمل میآورد.
13. سردار مرتضي طلايي (فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ)، كه همكاريهاي لازم را در امر مخفي كاريهاي نيروي انتظامي، انجام ميداد.
14. سردار محمد رضا نقدي (فرمانده حفاظت اطلاعات نيروي انتظامي)، كه دروغهاي مرتضوي را تأییدكرد. بعدها، جنایت فاش شد و اصل ماجرا آشکار شد.
15. محمد رضا اقدم احمدي ( از عوامل واواک كه به عنوان متهم مطرح شد تا شايد جنايت را به گردن او بيندازند. سكوت او در اين باره، او را شریک جرم میکند.
16. قاضي مقدس احمدي (معاون سعيد مرتضوي در زندان اوين كه شاهدان را تهديد كرد تا شهادت خود را از چگونگي ضرب و شتم زهرا كاظمي پس بگيرند)
و…
❋ چگونگي ضرب و شتم زهرا كاظمي:
در ساعت 17:40 روز دوم تيرماه سال 82،به هنگام عكاسي زهرا كاظمي در برابر زندان اوين، برخي از ماموران او را به درون زندان ميبرند و از او ميخواهند كه مداركش را نشان دهد. علاوه بر این، دوربين و وسايلش را در اختيار آنان بگذارد.و روز بعد براي دريافت آنها به زندان بيايد كه او مخالفت ميكند و براي اينكه خيال ماموران زندان را راحت كند، فيلم درون دوربينش را از آن خارج میکند و ميسوزاند. به اين اميد كه با اين كار او را آزاد خواهند كرد .
اما از سوي محمد بخشي كه از زندانبانان سابق گوهر دشت كرج و از شكنجه گران آن زندان كه در زندان اوين مقام حفاظت از زندان را یافته بود و فردي به نام مظفر بابايي معروف به تهراني مورد ضرب و شتم قرار ميگيرد و دچار ضربه مغزي ميشود. او را در حاليكه گيج و بيهوش است به سلولي منتقل ميكنند. در ساعت 20:30 توسط مأموري ديگر،به بند 240 آورده ميشود. از ساعت 22:25 تا ساعت 2:20 بامداد روز سوم تيرماه، توسط قاضي مرتضوي و معاون او و فرد سومي، مورد بازجوئی قرار ميگيرد. مشخص نيست چگونه او را مورد بازپرسي قرار دادند كه، فرداي آن روز، حكم بر جاسوسي وي و حمل صندوق دلارهاي سازمان سيا و انتلیحنت سرویس انگليس توسط او صادر میشود.
بنا به گزارشات، زهرا كاظمي به جز ضرب و شتم به هنگام دستگيري، يك نوبت ديگر نيز از سوي يكي ديگر از مسئولان دادستاني كتك میخورد كه سبب خونريزي مغزي يا تشديد میشود.
محمد حسين خوشوقت در مصاحبه با روزنامه ايران ميگويد: هیأت تحقیقی که از سوی رئیس جمهوری وقت تعیین شد، به این جمعبندی رسید که خانم کاظمی در اختیار واواک نبودهاست. ظاهراً ایشان را اعزام کرده بودند برای بازجویی به بیرون از اوین و خانم کاظمی هم آنجا میگوید من هیچ حرفی نمیزنم مگر با حضور سفیر کانادا در ایران. آنها هم وقتی میبینند ایشان چنین اصراری دارد، میگویند مانعی نیست و به سفارت کانادا میرویم. خانم کاظمی هم که چشم بند داشته و جایی را نمیدیدهاست. به جای سفارت کانادا ایشان را به زندان اوین برمیگردانند. آنجا وقتی که پیاده میشود، صدای فردی را میشنود که متوجه میشود همان فردی است که شب اول بازداشت با او برخورد کرده بوده، بنابراین میفهمد که او را فریب دادهاند و به زندان اوین آوردهاند. خیلی ناراحت میشود و سر و صدا میکند. ظاهراً همان فرد وقتی این وضعیت را میبیند، یک سیلی به خانم کاظمی میزند و ایشان هم تعادل خود را از دست میدهد و به زمین میافتد و سرش به جدول جوی آب داخل زندان اوین میخورد. که همین مسأله زمینهساز فوت ایشان میشود. این ضربه باعث شده بود که سر ایشان بشکند و خون آرام آرام وارد مغزش بشود.
بر اثر این ضربه، ابتدا حال خانم کاظمی وخیم میشود که ایشان را به مرکز درمانی نمیبرند و با تأخیر نهایتاً این کار را میکنند که بعد از انتقال به کما میرود و بعد از ۱۷ روز هم فوت میکند. در همان زمان فرزند ایشان وکیلی گرفت تا این موضوع را با یک شکایت پیگیری کند که نهایتاً هم کسی نفهمید شکایت فرزند خانم کاظمی به کجا رسید.
خوشوقت مانند يونسي بعد از 14 سال باز هم نميخواهد مرگ زیر شکنجههای در تصور نگنجیدنی را كاملا روشن سازد. زيرا
اول: او ميگويد براي بازجويي خانم كاظمي را به بيرون از زندان بردهاند. سئوال اينجاست كه چرا نميگويد او را برای بازجويي به كجا برده بودند.
دوم: ميگويد خانم كاظمي وقتي متوجه صدای فردي كه ديشب او را بازجويي كرده، ميشود سر و صدا راه مياندازد، آن فرد چه كسي بوده است
سوم: ايشان ميگويد كه يك سيلي به كاظمي ميزنند و بر اثر آن، اوتعادلش را از دست ميدهد. خوشوقت قطعا ميداند كه او همان روز اول نيز به هنگام دستگيري مورد ضرب وشتم دو تن از نيروهاي دادستاني و زندان اوين قرار گرفته و اين نوبت دوم بوده كه كتك مي خورد چرا فرد ضارب را معرفي نميكند.
چهارم: با توجه به زمان دستگيري کاظمی در 17:40 روز دوم تيرماه (كتك خوردن مرحله اول) و فرداي آن روز يعني حدود 24 ساعت بعد (مرحله دوم كتك خوردن)، تا آن زمان در اختيار دادستاني و باند زندان اوين قرار داشتهاست و در هر دو مرحله كتك خوردن تا خونريزي مغزي در اختيار دادستاني مرتضوي و قوه قضاييه بودهاست. بنابراين كليه عوامل قوه قضاييه در جنایت شرکت داشتهاند.
❋روايت هايي از چگونگي قتل زهرا كاظمي:
بنا به گزارشات و اطلاعات موجود در منابع مختلف، چگونگي دستگيري و ضرب و شتم منتهي به مرگ زهرا كاظمي به شرح زیر بودهاست:
●اول: دكتر لاهيجي وكيل استفان هاشمي فرزند زهرا كاظمي ميگويد : «به هنگام دستگيري زهرا كاظمي توسط دو كارمند زير نظر سعيد مرتضوي يعني محمد بخشي رئيس حفاظت اطلاعات زندان اوين و مظفر بابايي معروف به تهراني، او شديدا مجروح شده، زيرا مي خواستند كيف و دوربين او را بگيرند و به زمين خورده و بر اثر همين ضربات خونريزي مغزي شروع شده. بيش از 20 تن از كساني كه شاهد تمام اين وقايع بودند، يعني چه ضربه زدنها به كاظمي، چه زمين خوردن او و چه بالاخره انتقالش نخست با اتومبيل يكي از ماموران و بعد توسط دو زن و دو مرد به داخل سلول برده شده، در حالي كه او در بيهوشي كامل بوده، تمام اينها هم در پرونده هست.
او ادامه ميدهد:…بيش از 20 تن از شهود به صراحت گفتهاند كه محمد بخشي رئيس حفاظت اطلاعات زندان اوين و مظفر بابايي معروف به تهراني براي گرفتن كيف و دوربين زهرا كاظمي به او هجوم آوردند و چنان ضربهاي به سر و صورت او كوفتند كه زن با سمت چپ به زمين خورد و كيف را گرفتند و زن جيغ وحشتناكي كشيد.»
البته تعدادي از اين شهود را بعدا مرتضوي احضار ميكند، مرتضوي و مقدس احمدي معاون او و تك تك اين ماموران را كه يا سرباز عادي بودند يا نگهبانان زندان اوين، اينها را ميخواهند تهديدشان ميكنند و اينها بعدا از اعترافات اوليه و شهادتهاي اوليه عدول مي كنند. اينها هم در پرونده تمام هست.
● دوم: گزارش مجلس:گزارش پزشكهايي كه در پرونده است، هم پزشك واواک و هم پزشك بيمارستان بقيةالله، دكتر عباس حكيم، روز ششم تير سال 82 كه زهرا كاظمي به بيمارستان منتقل ميشود، ميگويند: او دچار مرگ مغزي شدهاست. مرگ مغزي يعني ديگر اميدي به نجات بيمار نيست و به صورت مصنوعي او را مدت 13 روز نگاه داشتند براي اين كه نميخواستند قبل از 18 تير (روز جنبش دانشجويي)، مرگ آن را اعلام كنند. ضمن اين كه ميخواستند آثار شكنجه با گذشت زمان محو شود.
● سوم: در مورد ضربات وارده به خانم كاظمي يكي از معاونين واواک ميگويد: «تحقيقات نشان ميدهد در دو جا خانم كاظمي ضربه خوردهاست يك مرحله وقتي بوده كه ميخواستهاند كوله پشتي وي را بگيرند و وي از تحويل آن خودداري ميكردهاست. در اين حال يك ضربه محكمي به طرف چپ صورت ايشان ميخورد و از طرف راست به زمين ميخورد كه اين را مدارك پزشكي بيمارستان و آثار جراحت تاييد مينمايد و در اين مرحله وي در دست چند تا از قضات محترم پرسنل زندان اوين بودند. اين مرحله را سرباز برجك و پرسنل زندان و سربازهايي كه آنجا ديدند و در حدود 20 نفر ميشوند در اظهارات اوليه شهادت دادهاند …
بعدا اين شهود را جمع ميكنند و ميبرند توجيه ميكنند … تا همه حرفهايشان را پس بگيرند. اين كار را مسئولين حفاظت اطلاعات زندان اوين انجام ميدهند …. دفتر وقايع زندان و وقايع بندها دستكاري شده و مخدوش است ما برداشتمان اين است كه قوه قضاييه (دادستاني تهران) از قبل نظر داشته كه اين موضوع را در وزارت اطلاعات جستجو كند…»
● چهارم: در گزارش هیأت ویژه رئیس جمهوری آمدهاست که پس از بازداشت زهرا کاظمی در زندان اوین از «ساعت 22:25 دوم تیر تا 2:30 بامداد سوم تیر، توسط معاون دادستان از او بازجویی به عمل میآید که در بخشی از بازجویی، دادستان تهران (مرتضوی) نیز حضور داشته است.»
در همان گزارش میخوانیم که زهرا کاظمی در «ساعت 20:30 مورخ دوم تیر توسط یکی از پرسنل زندان اوین به بند 240 به عنوان تحت نظر اعزام میشود.»
● پنجم: در گزارش محرم رحيمي، كارمند خدمات اوين، در باره وي آمده است: اصغرزاده از قضات مقيم زندان اوين اتومبيل او را متوقف ميکند و از او ميخواهد که زهرا کاظمي و دو مأمور زن را به داخل زندان منتقل کند. وي ادامه ميدهد : «با زور او را آوردند و سوار ماشين کردند، وسط نشست دو تا خانم هم عقب، سمت چپ و راست او نشستند و يک آقايي حدود 45ساله هم جلو نشست. آقا گفت حرکت کن. آقاي قاضي (اصغرزاده) هم جلو آمدند و گفتند به اين خانم يک هفته آب و نان و ملاقات ندهيد. ما هم حرکت کرديم. رفتيم بند نسوان، توقف کرديم. اول خانم سمت چپ پياده شد و گفت خانم بيا پائين. ديد نميآيد و گفت خانم غش کرده است. خانم سمت راست پياده شد و آمد کمک ايشان. آقايي که جلو نشسته بود به سرباز دم در گفت بيا کمک کن. سرباز آمد و کمک کرد، دو تا پاي خانم را گرفت. دو خانم ديگر هم از سمت راست و چپ زير بغلهاي او را گرفته و تا جلوي در روي دست او را بردند. خودش راه نميرفت
●ششم: دكتر سيف زاده وكيل خانواده زهرا كاظمي در ايران میگوید: «…شاید بهتر باشد که اول من بگویم چه اتفاقاتی دراینزمینه افتاد. زهرا کاظمی به دعوت دولت ایران و با تأیید وزارت ارشاد برای کار خبری به ایران آمد. او در جلوی زندان اوین، درحالی که مشغول مصاحبه با خانوادههای زندانیان بود، ازسوی برخی مأموران به داخل زندان کشیده شد. زهرا کاظمی فیلم دوربینش را درمیآورد و میسوزاند. ولی باز هم دست از سرش برنمیدارند و کتکش میزنند و او حالش بد میشود. در شبی سعید مرتضوی به همراه یکی از معاونانش به همراه یک نفر دیگر وارد سلول او میشوند و بعد کاظمی به بیمارستان منتقل میشود. در بیمارستان گفته میشود که او بهدلیل اعتصاب غذا به این وضعیت دچار شدهاست. دکترها به دنبال این قضیه به این موضوع. اعتصاب غذا منحرف میشوند. درحالی که او ضربه مغزی شده بود و بعد به قتل میرسد. در اين مرحله باند قوه قضاييه (دادستاني)، براي اينكه بتواند مانع از ادامه كار وكلا شود، به اتهاماتي سخيف وكلاي زهرا كاظمي را دستگير و به زندان محكوم ميكنند و پرونده همانگونه كه سعيد مرتضوي خواهان آن بود، جمع آوري ميشود.
●هفتم: یونسی وزير اسبق واواک در مصاحبه با نشريه ايران ميگويد:.«زهرا کاظمی، گویا در فرآیند بازرسی، تحویل اشیا و انتقال به بازداشتگاه و نه در بازجویی، بهدلیل مقاومت برای تحویل اشیای همراه خود، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و سر او به جدول خیابان اصابت میکند و منجر به خونریزی مغزی او میشود که اگر بموقع او را به بیمارستان منتقل میکردند حتماً او نجات مییافت و همچنین اگر در این وضعیت یعنی انتقال بموقع به بیمارستان و نجاتش، در هر دادگاهی، حتی دادگاههای کانادا در حضور وکیل کانادایی قرار میگرفتیم جمهوری اسلامی محکوم شناخته نمیشد بلکه مأمور یا مأموران دونپایه بهدلیل قصور یا تقصیر، مسئول شناخته میشدند. اما بد عمل کردن، لجاجت و متهم کردن دیگری یا سیاسیکردن موضوع، هزینه سیاسی سنگینی به جمهوری اسلامی تحمیل کرد و خود دستاندرکاران این پرونده هم برای همیشه متهم شناخته شد
● هشتم:در گزارش هیأت ویژه آمدهاست که زهرا کاظمی فریاد میزده و «از بیحالی و تهوع و سردرد» شکایت داشته و دچار خونریزی بینی شده و در استفراغ او هم خون تازه مشاهده کردهاند. همان گزارش حاکی است که وی چند ساعت پس از انتقالش به بیمارستان به اغمای کامل میرود و ۱۳روز بعد فوت میکند.
كميسيون اصل نود: حسب همان گزارش، زهرا کاظمی در «ساعت 10:30 مورخ ششم تیرماه در بیمارستان بقیةالله الاعظم به اغمای کامل و دائم میرود.»
در گزارش آمده که زهرا کاظمی «درتاریخ15 تیر از سوی قاضی پرونده با قید وثیقه 5 میلیون تومانی آزاد میشود و در محل همین بیمارستان در اختیار خانوادهاش قرار میگیرد.»
نهم: در مورد نخست در گزارش هیأت ویژه آمدهاست: «بنابه گزارش پزشکی قانونی علت فوت خانم کاظمی شکستگی جمجمه، خونریزی مغزی و عوارض آن در اثر اصابت جسم سخت به سر و یا برخورد سر به جسم سخت است.» درجای دیگر این گزارش گفته شده که حسب «گزارش سه گروه تخصصی مستقل شامل متخصصان جراحی مغز و اعصاب، گوش وحلق وبینی و نیز چهارتن از کارشناسان رسمی پزشکی قانونی، مرگ خانم کاظمی براثر ضربه به جمجمه و خونریزی حاصل از آن به وقوع پیوسته و این ضربه موجب ایجاد شکستگی خطی در جمجمه شدهاست.»
در همان گزارش آمدهاست كه فریادهای زهرا کاظمی هم از دومین روز بازداشتش آغاز میشود و به دلالت گزارش هیأت ویژه 48 ساعت پس از دستگیری وی، بازجویان وابسته به اطلاعات نیروی انتظامی او را در وضعیتی مییابند که «پس از 10 دقیقه» از بند خارج میشوند. در همان گزارش هم آمدهاست که «براساس پرونده بالینی بیمارستان بقیةالله الاعظم ضربه به سر در فاصله زمانی حداکثرتا36۶ ساعت قبل از ورود و بستری شدن در این بیمارستان وارد آمده و به احتمال قوی همراه با بیهوشی اولیه نیز بودهاست.»
از نظر زمانی این بیهوشی مقارن با همان لحظاتی است که بازجویان ضداطلاعات وارد سلول زهرا کاظمی میشوند و با مشاهده وضعیت وی, ده دقیقه بعد از بند خارج میشوند.
● دهم: پزشك بيمارستان بقيةالله كه جسد كاظمي را مورد بررسي قرارداده بود و بعد به كانادا پناهنده شد در مورد آسيبهاي وارده به وي ميگويد: شكستگي در دو ناحيه از سر(پيشاني نزديك به گيجگاه و پشت سر)، شكستگي چند انگشت دست و پا، نبودن چند ناخن دست و پا، خورد شدن بيني و شكستگي شديد، خراشها و برجستگيهايي در صورت و كمر و ساقهاي پا، تورم كاسه زانو و…
● يازدهم: سيف زاده ميگويد: گزارش مجلس ششم آقای مرتضوی را قاتل اعلام کرده بودند. در آن گزارش باصراحت، کمیسیون به این نتیجه میرسد که قاتل، مرتضوی است. گزارش میگفت نصف شب، سه نفر از ماموران، با آقای مرتضوی وارد سلول میشوند و آنجا اتفاقی میافتد که خانم کاظمی حالشان بسیار وخیم میشود و با سرعت او را به بیمارستان میبرند. وقتی که به بیمارستان میبرند اطرافیان آقای مرتضوی به بیمارستان دروغ میگویند. میگویند ایشان اعتصاب غذا کرده و دچار خونریزی شده! بیمارستان از همه جا بیخبر، میرود دنبال این قضیه. درحالیکه ایشان مجدداً دچار ضربه مغزی شده و در اثر آن فوت میکند. اما دو تا اثر ضربه روی سربود. اگر مشخص میشد مرگ ناشی از کدام آن ضربات است قاتل مشخص میشد. یکی از این ضربهها ضربه جلوی اوین و دیگری داخل سلول و موقع بازجویی مرتضوی بوده است.
❋ جعليات و فريبكاري قوه قضاييه (دادستاني):
با توجه به نكات فوق ، قاضي عدالت پرور نظام ولايت كه دروغگويي را از رؤساي مافوق خود آموخته بود، براي فرار از محكوميت اقدام به دروغگويي مينمايد و در نامهاي به مهدي كروبي (رئيس مجلس وقت)، مینويسد:
«…وزارت اطلاعات مصر است ثابت کند که مرگ زهرا کاظمی ناشی از ایراد ضرب توسط فردی به نام (م – ب) ، (منظور محمد بخشي)،از کارکنان سازمان زندان ها در تاریخ 2/4/82 بوده و برای این امر سربازانی را به عنوان گواه معرفی نموده است . در این رابطه صرفنظر از این که سربازان معرفی شده با شرحی که در پرونده منعکس است و حاکی از تهدید و ارعاب نامبردگان دارد ، متعاقبا نزد بازپرس پرونده به این امر شهادت نداده و منکر ادعای وزارت میباشند. تحقیقات به عمل آمده از تعدادی قضات و کارمندان زندان و کارکنان و پرسنل وزارت اطلاعات که در صحنه مذکور حاضر بودهاند، موید این است که ضرب و جرحی توسط آقای (م- ب) صورت نگرفته است.
❋دفاعيات با جعل و دروغ:
سعيد مرتضوي كه اين روزها درگير مسئله قضاياي زندان كهريزك است و نظام ولايت كه ديگر به او احتياجي ندارد مانند دستمالي چركين، حاضر شده او را دور بيندازد وضعيتي كه در آينده نصيب ديگران خواهد شد، بسيار نگران آينده افشاي اين قتل نيز ميباشد، هر چند سردار سهراب سليماني رييس دادگستري استان تهران و از روساي سابق زندان اوين به حمايت از او برخواسته و عنوان نموده كه پرونده زهرا كاظمي به طور قطعي پايان پذيرفته است ..
در بررسيهاي انجام شده مشخص شده قاضي عادل نظام ولايت فقیه، مرتضوي براي گمراه كردن نماينده پيگير قضيه و مردم و مشخص نشدن چگونگي قتل زهرا كاظمي و يا منتصب كردن اين جنايت به واواک، در چندين نوبت اقدام به جعل و دروغ نموده كه به آن اشاره ميشود:
● جعل اول: او در نامهاي به مهدي كروبي رييس مجلس ميگويد: در مورد نامه انتسابی به متوفی که وزارت اطلاعات عمدتا روی آن تاکید دارد ، این نامه مربوط به تاریخ 4/4/82 است و بازپرس محترم تصویر این نامه را از حفاظت اطلاعات ناجا اخذ و ضمیمه پرونده نموده که شرح مربوطه در کیفرخواست آمدهاست .
این نامه نشان دهنده ایناست که خانم کاظمی در تاریخ 4/4/82 که در بازداشتگاه نیروی انتظامی بوده، اعلام داشته که ناخن انگشت کوچک! دستش شکسته است .
این نامه اثبات میکند که مشارالیها چنانچه با کوچکترین بدرفتاری روبه رو میشد ، آن را کتبا اعلام میداشت . بنابراین همین نامه موید این است که جمجمه وی در زمان تحریر سالم بوده و مورد ضرب نیز قرار نگرفته، زیرا ایشان که از انعکاس خراش ناخن انگشت کوچکش دریغ نداشته ، چگونه ممکن است که شکستگی جمجمه را کتمان کند؟ مضافا این که آخرین هیات متخصصان پزشکی قانونی ضرب دیدگی در تاریخ 2/4/82 را بعید و منتفی اعلام نمودهاند.
●پاسخ به جعل اول: در برابر جعلي كه مرتضوي در مورد گزارش نيروي انتظامي از روز 4 تيرماه و خراش ناخن بيان داشتهاست،
درگزارش نيروي انتظامي به هيات ويژه رياست جمهوري نوشته شده كه خانم زهرا كاظمي با خط خود نوشتهاست بينيام را شكستهاند ، انگشت شست مرا و همين طور انگشت پاي مرا شكستهاند …
بنابراين مشخص است كه دو نامه از نيروي انتظامي وجود دارد يكي از آنها نامهاي است كه دوستان سعيد مرتضوي ساختهاند و ديگري نامهاي است كه زهرا كاظمي به خط خود نوشته و مشخص ميكند كه كتك خوردهاست.
● جعل دوم: سعيد مرتضوي در همان نامه به مهدي كروبي در رابطه با محمد حسين خوشوقت مينويسد:در رابطه با مطالب آقای خوشوقت و این که ادعا شده در تاریخ شنبه 21/4/82 ایشان اجبار به انجام مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گردیده تا علت فوت خانم کاظمی را سکته مغزی اعلام نماید به استحضار میرساند:
آقای خوشوقت در طول رسیدگی به پرونده خانم کاظمی دو مرتبه به دادسرا مراجعه داشتهاست: یک مرتبه در تاریخ 4/4/82 و مرتبه دوم در تاریخ 21/4/82 . در مرتبه اول پرونده متشکله در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیرامون خانم کاظمی از طرف دادسرا مطالبه شده که ایشان آن را تحویل دادسرا دادهاند و مشخص گردیده برخلاف روال معمول آقای خوشوقت بدون استعلام از وزارت اطلاعات مجوز فعالیت نامبرده را برای موسسه کمرا پرس انگلستان در زمان اغتشاشات اخیر در ایران صادر نموده و در آن مجوز تهیه عکس از مناطق بحرانی و ناآرامیهای اخیر از جمله کوی دانشگاه تهران ، دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه امیرکبیر به نامبرده اعطا شده است .
مرتبه دوم آقای خوشوقت روز شنبه 21/4/82 به دادسرا مراجعه نموده که حسب نامه اینجانب خطاب به حضرتعالی به عنوان ریاست محترم مجلس شورای اسلامی در تاریخ 30/4/82 و نامه شخص آقای خوشوقت به مجلس شورای اسلامی و مستندات موجود دو موضوع ثابت بوده و مطالب مغایر با آن در گزارش مورد بحث کذب و عاری از حقیقت است .
الف ) این که آقای خوشوقت در تاریخ 21/4/82 پس از حضور در دادسرا اجبار به مصاحبه گردیدهاست. به استحضار میرساند آقای خوشوقت حداقل چند روز قبل از مراجعه به دادسرا، با گروه فرهنگی خبرگزاری جمهوری اسلامی که پیگیر انجام مصاحبه با ایشان بوده هماهنگی بعمل آورده و سئوالات خبرگزاری به ایشان تسلیم و روز جمعه نیز پیش خبر آن ارسال گردیدهاست. این امر نشان میدهد که اساسا مصاحبه آقای خوشوقت در پاسخ به سئوالات گروه فرهنگی ایرنا تهیه و تنظیم شده و هیچ ارتباطی با دادسرا نداشته و اساسا روز شنبه 21/4/82 زمان مراجعه آقای خوشوقت این مصاحبه بنا به تقاضای ایرنا و در پاسخ به سوالات قبلی آنها تنظیم و در سربرگ رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تایپ و یک نسخه از آن را آقای خوشوقت به همراه خود به دادسرا آورده که در سوابق دادسرا موجود و به موجب نامه اخیرالذکر مورد تاییدآقای خوشوقت نیز قرار گرفته است .
ب ) پس از این که متن تایپ شده مصاحبه آقای خوشوقت ملاحظه گردید در مقام مشورت ، موضوعی که در این مصاحبه اشتباه بود به ایشان تذکر داده شد. این تذکر، تکلیف دادسرا در مواجه با یک امر خلاف و اشتباه بوده است.
همچنین به نامبرده تذکر داده شد در صورت امکان از انجام مصاحبه و بیان مطلب قبل از اظهارنظر نهایی پزشکی قانونی اجتناب شود که آقای خوشوقت به لحاظ پرداختن رسانههای خارجی به این موضوع قبول نکردند و گفتند گروه فرهنگی ایرنا بیصبرانه منتظر ارسال پاسخ میباشد که همین الفاظ در آخرین نامه ایشان خطاب به مجلس شورای اسلامی نیز آمده است
● پاسخ به جعل دوم: در اين رابطه محمد حسين خوشوقت میگوید: «آقای مرتضوی ابتدا به اینجانب خبر داد که خانم زهرا کاظمی فوت کردهاست. ضمن اظهار تأسف به ایشان گفتم : خبرگزاری جمهوری اسلامی طی درخواست مصاحبهای راجع به چهار موضوع سئوال کرده و من به آنها پاسخ داده و آماده ارسال متن مصاحبه برای تایید مسئولان ذی ربط بودم که شما مرا فراخواندید.»
وی اضافه میکند : «دادستان محترم تهران درخواست کرد تا متن را ببیند. پس از مطالعه آن، به گونهای شگفتی آور درخواست کرد تا آنچه او میگوید بنویسم. درپاسخ به او گفتم که اگر علاوه بر خبر درگذشت، اطلاعات جدیدی از خانم کاظمی دارد، بگوید تا خود آن گونه که صلاح میدانم نگارش کنم. ایشان موارد متعددی از جمله اظهار کسالت مشارالیها نزد بازجویان وزارت اطلاعات و فوت به علت سکته مغزی را مطرح کرد تا پس از تنظیم متن مصاحبه از سوی اینجانب و هماهنگی نهایی با وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، در اختیار ایرنا قرار گیرد.»
خوشوقت ادامه میدهد: «پیش نویس مصاحبه از سوی اینجانب آمادهشد. دراین پیش نویس، آنچه آقای مرتضوی گفته بود، به نقل از خودش بازگو کرده بودم. نقل قول بدین شکل، مورد مخالفت آقای مرتضوی قرارگرفت. درنهایت با اصرار ایشان پذیرفتم که نام دادستان حذف و به جای آن از عبارتهایی چون : مراجع قضایی ذی ربط، طبق اطلاع مراجع قضایی قانونی استفاده شود.»
وی اضافه میکند: «نام آقای مرتضوی به عنوان منبع خبر را بدان جهت حذف کردم که ایشان اظهار نمود: این روزها فشار برروی من زیاد است. با ذکر نام من در مصاحبه شما, فشار بیشتر میشود.»
اما مرتضوی به خوشوقت هم اعتماد نمیکند. میگوید: «اتفاق شگفت آور دیگری افتاد، آقای مرتضوی پیش نویس تنظیم شده از سوی اینجانب را به مسئول دفتر خود داد تا بر سربرگ وزارت ارشاد که در اختیار ایشان بود، تایپ شود. این برگ به ابتکار شخص آقای مرتضوی و از طریق کپی کردن سربرگی تهیه شد که متعلق به معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد بود و متن مصاحبه نخستین اینجانب روی آن تایپ گردیده بود.»
سپس خوشوقت توضیح میدهد که به لحاظ حل «یک معضل سیاست خارجی»، متن مصاحبه را امضا کرده تا برای خبرگزاری ایرنا ارسال شود. اما اضافه میکند: «اتفاق جالب و تأمل برانگیز دیگری افتاد. خواستم خداحافظی کنم و محل را پس از چهارساعت ترک گویم. اما جناب دادستان با لبخند ملیحی خواستار آن شد که تا زمان مخابره متن مصاحبه از سوی خبرگزاری جمهوری اسلامی، اتاق ایشان را ترک ننمایم.» (منبع: نامه محمدحسین خوشوقت به رئیس مجلس در پاسخ به دادستان تهران به نقل از روزنامه یاس نو)
خوشوقت میگوید مرتضوی به وی گفتهاست: «قاضی پرونده میخواست حکم بازداشت شما را صادر کند اما من مانع شدم و از اعزام شما به اوین برای بازجویی و یا تعیین وثیقه خودداری میکنم.» وی ادامه میدهد که مرتضوی از او خواستهاست به عنوان «متهم» فرمی را پر کند و پس از مقاومت وی میخواهد: «به عنوان مطلع» مطالبی رابنویسد و درخواست کند که «مجوز مذکور از خانم زهرا کاظمی بازپس گرفته شود». خوشوقت در نهایت میگوید: «پس از اتمام کار، آقای مرتضوی سایر پروندهها را نیز نزد خود نگاه داشت و تاکنون به رغم پی گیریهای متعدد آنها را بازپس ندادهاست»
مورد ديگر گفتههاي مرتضوي عدم اطلاع واواک از حضور خانم كاظمي در ايران بودهاست: در این باره، خوشوقت در مصاحبه با روزنامه ايران اين چنين ميگويد:
خوشوقت:بله، ایشان با مجوز رسمی اداره کل رسانههای خارجی وزارت ارشاد مشغول فعالیت شد و آن مجوز را هم ما در آن زمان پس از استعلام از مراکز قانونی مثل وزارت اطلاعات به ایشان دادیم. همچنین رونوشتی از این مجوز در اختیار نیروی انتظامی قرار گرفت. آنجا تصریح شده بود ایشان میتواند در چارچوب مقررات و قوانین فعالیت کند.
● سئوال: در گزارشهایی که شما داشتید، قبل و بعد از فوت خانم کاظمی آیا نشانی از تلاش وی برای تصویربرداری از دیگر مراکز وجود داشت؟
◑ خوشوقت: نه قبل از فوت خانم کاظمی ما چنین گزارشهایی داشتیم و نه بعد از آن مدرکی دال بر اینکه ایشان از جاهای دیگری که مراکز حساس محسوب میشوند فیلمبرداری کرده بود. آن حلقه فیلمی هم که از بین برده شد، تعداد معدودی عکس داشت. یعنی اگر ایشان از جاهای دیگر عکس گرفتهبود، میبایست در تحقیقات بعدی به نشانههای آن میرسیدیم. از همان لحظه اول دستگیری هم خانم کاظمی در اختیار قوه قضائیه بود نه وزارت اطلاعات.
● سئوال: منظور من این بود که آیا شما به مرجع صدور مجوز فعالیت، قبل از دادن مجوز موضوع را از وزارت اطلاعات استعلام کرده بودید؟
◑ خشوقت: بله، ما این مسأله را از وزارت سؤال کردیم و آنها درباره فعالیت خانم کاظمی به ما پاسخ مثبت دادند. این روال معمولی صدور مجوز فعالیت به هر خبرنگار خارجی است. خانم کاظمی هم فکر میکنم سفر چهارم یا پنجم خود را به ایران انجام داده بود که منتهی به فوتش شد.
● جعل سوم نامه رييس زندان:
در جوابيه مورخ نهم شهريور ماه 82 ، مرتضوي منبع خبر سكته مغزي خانم كاظمي را نامه مورخ نوزدهم تير ماه سال 82 رئيس بازداشتگاه امنيتي زندان اوين ذكر كردهاست. جوابيه مورخ بيست و نهم شهريور 82 وزارت اطلاعات حاكي است كه:
ابتدا رئيس بازداشتگاه امنيتي اوين طي نامه مورخ 6/4/82 به شعبه 12 بازپرسي ناحيه 7 تهران اعلام مينمايد كه: «(خانم كاظمي) از بدو ورود از بستن چشم بند و پوشيدن لباس زندان خودداري و اعتصاب غذا نمودهاست و به علت عوارض ناشي از اعتصاب غذا در مورخه 5/4/82 ساعت 25/23 جهت مداوا به بيمارستان بقيةالله اعزام و بستري شدهاست و هم اكنون به علت پارگي رگ مغز در حال كوما بسر ميبرد و هر لحظه امكان وقوع هر نوع حادثه متصور است. مراتب جهت اطلاع و هر گونه اقدام لازم اعلام ميگردد.»
واواک در جوابيه مزبور ادامه ميدهد: آقاي مرتضوي به اين نامه اعتراض ميكند و با حضور در بازداشتگاه امنيتي اوين عنوان مي نمايد كه شما چرا اعتصاب غذا را در نامه ذكر كردهايد؟ و خواستار تعويض نامه ارسالي ميشوند و بر اين اساس نامه ديگري به تاريخ 7/4/82 تنظيم و ارسال ميشود. در اين نامه رئيس بازداشتگاه امنيتي اوين خطاب به شعبه 12 بازپرسي مينويسند: «متهم زهرا كاظمي به علت ناراحتي مغزي حسب دستور پزشك بهداري اوين در مورخه 5/4/82 به بيمارستان بقيةالله جهت درمان اعزام گرديد كه تا كنون در بيمارستان مذكور بستري بوده و حسب اعلام نظر پزشك معالج وي در بيمارستان نامبرده سكته مغزي نموده و در حال حاضر در كوما بسر ميبرد
در اين رابطه محمد حسين خوشوقت در مصاحبه با روزنامه ايران مي گويد: :من در جریان جزئیات این موضوع نیستم و فقط همین چیزهایی که هست را شنیدهام. اما آقای یونسی بعد از اینکه من آن نامه را به آقای کروبی نوشتم، جایی من را دید و بعد از یک تشکر سنگین خصوصی به من مسائلی گفت.
از جمله اینکه در زندان یک دفتری موسوم به «وقعه» هست که زندانی هر کاری که انجام میدهد و هر جایی که برده میشود، در آن با جزئیات ثبت میگردد. آقای یونسی میگفت که دادستانی وقت رفته بود و حتی دفتر وقعه را دستکاری کرده بود که موضوع را بیندازند گردن وزارت اطلاعات. البته به دلیل اینکه مسئولین وزارت اطلاعات قبلتر از آن دفتر وقعه کپی گرفته بودند، این ترفند خنثی شده بود.
ما بعد از اینکه خانم کاظمی در بازداشت مضروب و به بیمارستان منتقل شده بود، تازه در جریان قضیه قرار گرفتیم، آن هم به واسطه احضار آقای مرتضوی در چهارم تیر ۸۲٫ آن زمان اولین بار آقای مرتضوی مرا خواست و گفت که شما به قصد جاسوسی و دادن اطلاعات به دشمنان به این خانم مجوز فعالیت دادهاید، ما هم خانم کاظمی را بازداشت کردیم و ایشان اعتراف کرده که وصل به سرویس جاسوسی انگلیس است و آمده اینجا جاسوسی کند.
بدینسان، خبرنگاري بيگناه و تنها به دليل لجاجت و ددمنشی سعید مرتضوی، منصوب شخص خامنهای و شکنجهگران اوین، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و سپس برای اعتراف به جاسوسی، شکنجه میشود و به قتل ميرسد. دستگاه قضائی شکنجهگر و قاتل نیز پرونده را لوث میکند.
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.