نزاع‌های شدید درون حکومت امریکا برای مقابله با انقلاب- چرا سفر نماینده امریکا نزد خمینی لغو شد؟

نزاع های شدید درون حکومت امریکا برای مقابله با انقلاب- چرا سفر نماینده امریکا نزد خمینی لغو شد؟

pastedGraphic.png

سایت انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت چهلمین سالگرد انقلاب 1357، مقاله‌ای از نیویورک تایمز بتاریخ 6 سپتامبر 1980 برابر با 15 شهریور 1359 را منتشر می‌کنیم که از وجود دیدگاههای متضاد و برخوردهای شدید درون دستگاه حاکمه امریکا را در قبال انقلاب مردم ایران، کزارش می‌کند. این مقاله توضیحی است در باره اولین مقاله سفیر امریکا در ایرانِ زمان انقلاب، ویلیام سالیوان، که در مجله فورین پلیسی روزهای قبل منتشر شده بود :

در این مقاله، واقعیت های زیر بیان شده اند:

1- جناحی در امریکا، به رهبری برژنسکی، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کارتر، تا آخرین لحظات قبل از پیروزی انقلاب، در صدد بودند با توسط به زور و خشونت، ساختار رژیم شاه را حفظ کنند. پس از آنکه از حفظ شخص شاه در صدر این رژیم نا امید شدند، شاپور بختیار را سر کار آوردند و ژنرال هایزر را به ایران فرستادند تا ارتش را به حمایت از حکومت بختیار وادارکند. همانطور که در این مقاله آمده‌است، زمانی که برژنسکی متوجه می‌شود رشته امور از مهار بختیار خارج شده‌است، در صدد انجام کودتا توسط ارتش بر می‌آید. کارتر از این جناح پیروی کرده‌است.

– جناحی دیگر به رهبری سالیوان و وزیر خارجه امریکا، سایروس وانس، در صدد حفظ نظام قبلی با ایجاد وحدت چکمه و نعلین (بقول سالیوان، ارتش و روحانیت)، بودند. همانطور که اسناد سیا معلوم می‌کنند، امریکائیها از جمله سالیوان مرتب با افرادی که از نظام سلطنتی رانده شده بودند نظیر علی امینی و مخالفینی که به حفظ دولتی متمایل به امریکا اعتقاد داشتند، نظیر افراد نهصت آزادی و روحانیونی نظیر محمد حسین بهشتی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله شریعت مداری… در تماس بودند تا بر سر ائتلافی برای ایجاد حکومت «در راستای منافع امریکا» به توافق برسند. بنابر اسناد منتشر شده، توافقی نیز میان سالیوان و مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی، به نمایندگی از خمینی، به انجام رسید. روشن است که کارتر با این کار موافق نبوده ‌است. قرار او با شاه، حفظ حکومت بختیار است بود.

طبق سندی بتاریخ 10 ژانویه 1979 برابر با 20 دی 1357 که سایت انقلاب اسلامی منتشر کرده است، شاه موافق و حتی اصرار داشت دولت امریکا با خمینی تماس بگیرد و به توافق برسد. در این سند، شاه «با سماجت» می‌خواهد، امریکا، برای حفظ حکومت بختیار با خمینی وارد گفتگو شود. در مقاله زیر نام فرستاده ای که قرار بود با خمینی ملاقات کند داده شده است. پس از نتیجه نبخشیدن سرکوبهای خونین، شاه به این نتیجه رسید که تنها فشار امریکا بر خمینی کارساز است. سند می‌گوید او بر این باور بوده‌است که خمینی اروپا را به حساب نمی‌آورد و از امریکا است که حساب می‌برد. اما چرا شاه اصرار بر حفظ حکومت بختیار داشته‌است؟ زیرا او هم می‌خواسته‌است أمواج انقلاب فرو بخوابند و سلطنت برجا بماند و هم رابطه میان خود با ارتش و میان بختیار با ارتش را چنان ترتیب ‌دهد که در صورت فروخوابیدن أمواج انقلاب، به ایران بازگردد. از این‌رو، او به رئیس ستاد ارتش اختیار نمی‌دهد و ارتش را به ﮊنرال هایزر می‌سپارد و مدتی در قاهره می‌ماند. بدان امید که جنبش فرو بخوابد و زمینه بازگشت او به ایران فراهم شود و او با بختیار همان کند که با زاهدی، بعد از کودتای 28 مرداد کرد.

بنابر این مقاله، از قول سالیوان گفته می‌شود که، در آن واپسین روزها، شاه دیگر مخالف توسل به زور بوده است. او که هیچ فرصتی را برای سرکوب خونین جنبش مردم ایران از دست نداده بود، حکومت نظامیان را نیز آزمود و از کارتر خواهان حمایت کتبی برای به خون کشیدن جنبش شده‌بود، در روزهای پیش از ترک ایران، مخالف بکاربردن زور و موافق اعمال فشار بر خمینی شد. در واقع، یأس از بازگشت به کشور، در ذهن او، سخت بر امید به بازگشت غلبه داشته‌است و خون‌ریزی در واپسین روزها را، برفرض اطاعت ارتش و آتش گشودن به روی مردم، بازگشت ناپذیر شدن خود او به ایران و بسا بازگشت ناپذیر شدن سلطنت می‌دیده‌است.

مقاله نیویورک تایمز- تاریخ 6 سپتامبر 1980 برابر با 15 شهرویر 1359

سفیر سابق می گوید برژنسکی امریکا را در ایران مجروح کرد

سالیوان برژنسکی را متهم می کند به وارد کردن فشار برای متوسل شدن به زور

واشنگتن -6 سپتامبر – آخرین سفیر امریکا در ایران، زبیگنیو برژنسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کارتر را متهم می کند که با تشویق کردن شاه و ارتشش به استفاده از زور علیه انقلاب ایران بجای سعی برای رسیدن توافق با رهبران انقلاب، تیشه به ریشه منافع امریکا در ایران زده است.

مشاور آقای برژنسکی می گوید که مقاله سالیوان خودستائی است و نادرست. در مقاله ای برای دامن زدن به این جدال که آیا واشنگتن می توانست مانع از بحران گروگانگیری شود، سفیر سابق، ویلیام سالیوان می گوید که آقای برژنسکی توصیه های سفارت، وزارت خارجه و سیا را با دید تحقیرآمیز برآورد می کرده است، تا در تلاشی بی حاصل، محمدرضا شاه پهلوی و جانشین تعیین شده اش، دکتر شاپور بختیار، را در قدرت نگاه دارد.

مقاله سالیوان در شماره اخیر فورین پلیسی، اولین گزارش منتشر شده از یک امریکائی که در حوادث بحرانی 1978-1979 دخیل بوده است، می باشد که حمله ای گزنده به برژنسکی است. سالیوان در باره او می گوید: تبادل های که در روزهای قبل و بعد از به قدرت رسیدن پیروان آقای خمینی با او داشته است، بصورت روزافزون تلختر می‌شده‌اند.

زیر سئوال بردن صحت قول سالیوان توسط مشاور

آلفرد فرندلی جونیار در باره مقاله سالیوان می گوید:«این مقاله خود ستائی است و متکی بر امرهای واقع نیست؛ اما اکنون زمان مناسبی برای بحث کردن در جزئیات این ادعا ها نیست».

یک مقام رسمی کاخ سفید که نخواست هویتش فاش شود، گفت:«وقتی تاریخ این دوره نوشته شود، حداقل یک نتیجه را حتماً بازگو خواهد کرد: هیچکدام از شرکت کننده ها خلل ناپذیر نبوده اند. بازنویسی این حوادث سفیر سالیوان را تنها کسی خواهد شناخت که می‌تواند و یا توانسته است آنرا بنویسد ».

این مقام رسمی ادامه داد: بازنویسی این حوادث که سفیر سالیوان را تنها شخص روشن بین تعیین می کند، تنها می‌توانست توسط یک نفر نوشته شود. زمانی، یک بررسی سیستماتیک حوادث و سیاستهایی که به سقوط رﮊیم شاه انجامیدند، باید صورت پذیرد. اما تا آزادی گروگانها، بهتر است که همه اشتیاق خود را برای ارائه برداشت شخصی خود از بخشی از تاریخ بایگانی شده دولت، مهار کنند.

رئیس یک سازمان غیر انتفاعی

آقای سالیوان، دیپلمات مجرب می گوید: وقتی تصمیم به استعفا گرفتم که پیامی افترا آمیز و توهین آمیز به وفاداری من، دریافت کردم. او حالا رئیس مجمع امریکائی، سازمانی غیر انتفاعی، شده است.

این مقاله بیشتر از آنکه یک تاریخچه دقیق حوادث باشد، تلاشی برای دفاع از توصیه های او به واشنگتن که می‌توانستند منجر به انتقال قدرت به یک حامی امریکائی یعنی مهدی بازرگان شود، است. او بازرگان را سوسیال دموکرات خیراندیش می‌نامد. آقای بازرگان پس از سرنگونی حکومت بختیار، نخست وزیر شد ولی زیر فشار تندروها پس از گروگانگیری در 4 نوامبر مجبور به استعفا گشت.

آقای سالیوان می‌گوید در 9 نوامبر 1978 وقتی شاه هنوز در قدرت بود، با واشنگتن تماس گرفت و پیشنهاد کرد: اگر رﮊیم شاه سرنگون شود، ایالات امریکا باید ترتیبی بدهد که نیروهای نظامی دست نخورده و تحت فرمان حکومتی که مورد تائید خمینی باشد، باقی بمانند.

او می گوید که هرگز پاسخی دریافت نکرد. برعکس بزودی مشخص شد که از نظراتم دیگر در واشنگتن استقبال نمی شود.

سالیوان می گوید مرتب به واشنگتن گزارش می‌کرده است که شاه به او گفته از زور برای سرکوب انقلابی در حال اوج گرفتن، استفاده نخواهد کرد. ولی آقای برژنسکی و دیگران ظاهرآ گمان می کردند که من تلگرامهایم را متناسب با آنچه آنها، برداشت می کردند که دلبخواه وزارت خارجه است، تنظیم می کردم.

سالیوان وقتی شاه تصمیم به رفتن و سپردن قدرت به بختیار گرفت، -که از دید سالیوان پایه مردمی نداشت-، من پیشنهاد کردم که یک فرستاده مختار از سوی واشنگتن برای مشاوره با خمینی گسیل شود.

او می‌گوید سایروس ونس، وزیر امور خارجه، این پیشنهاد را تائید کرد و تئودور الیوت جونیور، بازرس عمومی بخش خارجی که فارسی صحبت می‌کرد، را بعنوان فرستاده منصوب کرد. سالیوان می‌گوید: گسیل نماینده از سوی امریکا نزد آیةالله مورد تائید شاه نیز بود. فرستاده می‌توانست صداقت امریکا نسبت به انقلاب را به آیةالله اظهار کند.

سالیوان می‌گوید: معتقد هستم که گذار انقلابی می‌توانست صلح آمیز صورت گردد و ایالات متحده می توانست رژیم جدید را، در برنامه های اقتصادی و امنیتی اش، کمک کند.

ماموریتی که ناگهان لغو شد

اما آقای سالیوان می‌گوید زمانی که رئیس جمهور کارتر، همراه با آقای برژنسکی، در جلسه ای با سران کشورها (گردهم‌آیی سران هفت کشور ثروتمند جهان) در گودولوپ بود، ناگهان ماموریت الیوت را لغو کرد. درخواست سالیوان رد شد و شاه این عمل را باور ناکردنی می دانست و می پرسید چطور ایالات امریکا انتظار دارد این آدمها را تحت تاثیر قرار بدهد اگر حتی نمی‌خواهد با آنها معامله کند. (1)

سالیوان می گوید برژنسکی بعد ژنرال هایزر، رئیس نیروهای امریکا در اروپا، را به ایران فرستاد تا نیروهای ارتش را متقاعد کند تا وفادارای خود از شاه را به دکتر بختیار منتقل کنند. آقای سالیوان می گوید رهنمودهای مختصری دریافت کردم مبنی بر اینکه سیاست دولت ایالات امریکا حمایت بدون تردید از حکومت بختیار و کمک برای بقاء آن است. می‌گوید ژنرال آلکساندر هگ، فرمانده امریکا در اروپا، در اعتراض به ماموریت هایزر، استعفا داد.

آقای سالیوان می گوید به واشنگتن گفته است که حکومت بختیار یک توهم است. این حکومت با آمدن آیةالله خمینی به تهران جارو خواهد شد. او اضافه کرد که استدلال کرده است که انتقال وفاداری نیروهای نظامی به بختیار غیر مسئولانه خواهد بود زیرا به برخوردی مخرب بین نیروهای نظامی و انقلابیون منجر خواهد شد که ما امیدواریم از آن پرهیز کنیم. به از هم فروپاشی نیروهای نظامی و احیاناً به فروپاشی ایران منجر خواهد شد و خلاف منافع مستقیم امریکا خواهد بود.

شورش همافران

او می گوید برخوردی که از آن می‌ترسید، زمانی صورت گرفت که افسران جوان و همافران در پایگاه هوایی شورش کردند و حمله یکی از واحدهای گارد شاهنشاهی را در هم شکستند.

وضیعت پر هرج و مرج بود. آقای سالیوان می گوید سعی می کرد امریکائیانی را نجات دهد که در درگیریهای مسلحانه، میان دو طرف گرفتار شده بودند. او می‌گوید درست در همان موقع، یک پیام تلفنی از واشنگتن از طرف برژنسکی دریافت کردم که از من سئوال می کرد آیا فکر می کنم ممکن است کودتایی علیه انقلاب انجام داد. متأسفم بگویم که پاسخی که دادم بازگوکردنی است.

او ادامه می‌دهد، این هرج و مرج در ایران صورت گرفت. نیروهای ارتش فروپاشیدند، سلاحشان دست افراد متفرق افتاد که بعد از رفتن شاه، آنها را علیه یکدیگر بکار بردند. بازرگان و حکومتش امکانی نداشتند تا نظم را برقرار کنند. و خمینی بخاطر میلش بر ماندن در مقام رهبری انقلاب جلوی عملی شدن راه حلهایی را می‌گیرد که منجر به عدم اطاعت از او بگردند.، این موقعیت بدین معنی است که افراطیها، خواهند توانست به سرعت، بسیاری از امور را به کنترل خود درآورند. آنهم، به میزانی که تا حالا دیده نشده است. از هم گسیختگی جامعه بسیار پیش رفته و وابستگی روزافزون به شوروی آغاز شده است. (2)

1. بدین‌سان، در گوادولوپ، تصمیم آن شده بود که شاه ایران را ترک کند، حکومت بختیار تثبیت شود و خمینی نیز پیروز به ایران بازنگردد. بدین‌خاطر کارتر مأموریت تئودور الیوت جونیور را لغو می‌کند.

پرسیدنی است اگر کسانی که در تهران طرف تماس با سالیوان بودند، چون او این احتمال را می‌دادند که رﮊیم شاه سقوط کند و پیشاپیش، هم از مدار رﮊیم شاه و هم از مدار مدار قدرت مسلط امریکا خارج می‌شدند و خلاء سیاسی را پر می‌کردند، چه پیش می‌آمد؟

2. اگر پیش بینی سالیوان نسبت سالهای اول بعد ازسقوط شاه نادرست است، نسبت به امروز که رﮊیم درمانده خود و کشور را وابسته به روسیه و چین از سویی و کشورهای غرب از سوی دیگرکرده‌است، گویای شدت وابستگی ایران امروز نیست. درحقیقت، مدار بسته با هر قدرت خارجی، مدار وابستگی و استبداد است. این در مدار باز استقلال و آزادی است که دولت کارگزار مردم بی‌نیاز از قدرت خارجی و وابستگی می‌گردد.

pastedGraphic_1.png

منبع:

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/32274-2019-02-09-16-19-25.html?Itemid=0


بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب

پیمایش به بالا