علی صدارت : نکاتی که کویایی از شعور جمعی ایرانیان در قرنطینه دارد.
در دهههای اخیر، با کمال تاسف، ما مردم ایران، بحرانهای متعدد با ابعاد متفاوتی را تجربه کردهایم. بحران کووید۱۹، این آخرین آنها است.
مطالعهٌ روبرو شدن و مدیریت هر یک از این بحرانها، در سطح افراد، و نیز در مقیاس جمعی و در لایههای متفاوت مردم، بسیار آموزنده و حاکی از روانشانسی جامعه و وژدان همگانی ملت، و برآیند خواستهها و مطالبات جامعه است.
طی ماههای اخیر، چند نظرسنجی دیگر از مردم ایران انجام شد. نتیجهٌ واضح همه این نظرسنجیها، تبلور شعارِ باشعورِ خودانگیختهٌ مردمیِ «پشت به قدرت، روی به ملت» بوده است.
در رابطه با نمایش «انتخابات»، و راهپیمایی و مراسم قدرت فرمودهٌ سالگرد ۲۲بهمن، ساقط کردن هواپیمای۷۵۲ اوکراین، و تظاهرات آبان۱۳۹۸، همه پشت کردن مردم به قدرت داخلی را هویدا نمود. قدرت خارجی، در جنگ روانی علیه مردم، تلاش کرد آنرا به نفع خود مصادره کند.
تشیع جنازهٌ آقای سلیمانی هم پشت کردن مردم به قدرت خارجی را نمایان نمود. قدرت داخلی، در جنگ روانی علیه مردم، تلاش کرد آنرا به نفع خود مصادره کند.
دوری گزیدن ایرانیان داخل و خارج از ایران، در تمام لایههای اجتماعی هم آنقدر واضح شده است که حتی اربابان نوکران اجنبی، از خدمتکاران خود، بیش از پیش ناامید شدهاند.
افراد و گروههایی که با بیآرزمی از قدرتها انتظار و یا حتی تقاضای کمک و اعانه داشتند، امروزها کمتر جرات تکرار آن بیشرمیها را میکنند.
–
در عین حال، تمایل هموطنان، و بخصوص جوانان، به استقلال و آزادی، و نیز نزدیکی جستن آنها به افراد و گروههایی که امتحان خود را با عمری زیستن در حقوقمندی پس دادهاند، گرچه سالها است که هرچه ملموستر میشود، ولی در ماههای اخیر پدیدهای شتابگیر شده است.
تماسهایی که گرفته میشوند، بیشتر از داخل ایران هستند. در آنچه که به تجربهٌ شخصی من مربوط میشود، در سوال و جوابها و گفت و گوهای کتبی و شفاهی، وجه مشترک فحوای محاورات، عبارتند از:
۱-درک اصلاحناپذیری رژیم؛
۲-نیاز به گذار خشونتزدا از کلیت رژیم تحولناپذیر و اصلاحناپذیر؛
۳-انزجار و بیاعتمادی به قدرتهای داخلی و خارجی؛
۴-انزجار و بیاعتمادی به فرقه رجوی و پهلوی؛
۵-انزجار و بیاعتمادی به افراد و تشکیلات و احزابی در جامهٌ «آپوزیسیون» به اشکال مختلف به قدرتهای داخلی و خارجی روی کردهاند، و تغییر وضعیت موجود را بدون کمک و دخالت آنها، غیرممکن میبینند؛
۵-اعتماد و باور به خود و هممیهنان؛
۶-اعتماد و باور به افراد و گروههایی که در عرض چند دههٌ اخیر بر استقلال و آزادی و حقوق، ایستادگی و استقامت کردهاند؛
–
یکی از هموطنان گرامی، مخرج مشترک بعضی از آن سوالات را، ارسال نمودند که در واقع مشابهت نزدیکی به بعضی دیگر پرسشها داشت که تصمیم گرفتم با فراهم نمودن منابع و مقالات دیگری، آن را به شکل این نوشته با بقیه هموطنان در میان بگذارم:
سلام و عرض ادب اقای دکتر
با عرض پوزش بنده سوالی خدمتتون داشتم.
آیا به نظر شما در حال حاضر و در قرن ۲۱ وجود یک آلترناتیو ملی با رهبری واحد برای ایجاد انقلاب یا اصلاحات در برابر حاکمان مستبد ، از شروط لازم برای محقق شدن انقلاب و خیزش مردم است؟
در صورت مثبت بودن جواب ، در حال حاضر آیا در برابر جمهوری اسلامی ما شاهد یک آلترناتیو ملی با رهبری واحد ، پرقدرت و دارای مقبولیت در بین مردم هستیم؟
در صورت منفی بودن جواب ، لطفا بفرمایید از بین تمام اپوزوسیون های جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج کدامیک از رهبران این اپوزوسیون لایق رهبری و هدایت تمام اپوزوسیون ها است؟
( با توجه به آنکه جمهوری اسلامی سال های متمادی است که از عدم اجماع و وحدت اپوزوسیون برای تداوم حکومت خود بهره میبرد و معمولا در این سال ها اپوزوسیون ها مشغول تخریب و هجمه به یکدیگر بوده اند و تاکنون نتوانستند بر سر حداقل اشتراکاتشون به وحدت و اجماع و رهبری واحد برسند ، آیا در این برهه از زمان نیاز به ورود آقای دکتر بنی صدر با توجه به سوابقی که دارند برای اجماع اپوزوسیون ها نیست؟
آیا این عدم رهبری واحد موجب سردرگمی مردم و نگرانیشون از عدم جایگزین جمهوری اسلامی نمیشود؟
آیا با این اوصاف میتوان انتظار داشت توده مردم جهت مطالباتشان هدفمند و با پشتوانه رهبری واحد از تمام اپوزوسیون ها به کف خیابان ها بیایند؟
البته متوجه انفجار صبر مردم در آینده ی نه چندان دور و قیام های جزیره ای در امسال و سال های پیش هستم که البته من این خیزش ها را چون رهبری ندارد هدفمند نمیدانم )
با سپاس
(امضا محفوظ)
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
با سلام به شما هموطن گرامی
و با سپاس از شما با ارسال سوالات خوب و مهمی که دغدغه بسیاری از هموطنان بوده است، و بخصوص در این اواخر بیشتر از گذشته، موضوع گفتگوهای شفاهی و کتبی فراوانی شده است.
–
شما هموطن گرامی به «ایجاد انقلاب یا اصلاحات در برابر حاکمان مستبد» اشاره فرمودید. در اینکه در ایران و نیز در غرب و شرق دنیا، حاکمان مستبد فراوانند، شکی نیست. در مقابل استبداد، مردمسالاری قرار میگیرد، و در مقابل مستبد، مردم. آنچه که واقعا لازم است تا سرنوشت ما خوب و خوبتر بگردد، رفتن این مستبد، و آمدن مستبد دیگری با شکل و شمایل دیگری نیست. آنچه که واقعا لازم است که سرنوشت ما بد و بدتر نگردد، این است که در خود ما مردم، انقلاب و اصلاح انجام شود. در این صورت است که ساختار استبدادی در کشور عوض خواهد شد، که دیگر چنین امکانی باقی نماند که بعد از تغییر در جامعه (اصلاح و یا انقلاب در جامعه و در کشور) انقلابکنندهها و اصلاحکنندهها زندانی و منزوی و تبعید و کشته شوند، تا دوباره همان زیرساخت سابق، در چهرهای جدید، و چه بسا مستبدتر، بازسازی گردد.
در مورد آلترناتیو: به نظر من، و با مقدمهٌ بالا، آلترناتیو واقعی خود ما مردم هستیم، و آلترناتیو ملی واقعی، خود ما ملت، و نه این و آن شخص، و نه این و یا آن تشکیلات و حزب.
مفهوم ’سخنگو‘ را، با توجه به مقدمه فوق، از مفهوم ’رهبری’، مناسبتر مییابم. در روند فروپاشی رژیم مستبد، با توجه به جنگ روانی که مستبدان و قدرتهای داخلی و خارجی، علیه مردم، به راه انداختهاند (http://alisedarat.com/1398/11/25/5683/)، ابعاد سوءاطلاعت و ضداطلاعات، به سرعت افزون خواهد شد. در این صورت است که از شروط لازم برای محقق شدن انقلاب و خیزش مردم، فعال شدن هرچه فراگیرتر مردم در جنبش خودجوش برای گذاری خشونتزدا از ولایت مطلقه، و استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، سخنگویی است که امتحان خود را در استقلال و آزادی و حقوقمداری، در آزمایشگاه زمان، با موفقیت طی کرده باشد.
–
در حال حاضر در برابر رژیم ولایت مطلقه، ما دارای یک آلترناتیو ملی با سخنگویی واحد ، پرتوان و دارای مقبولیت در بین مردم هستیم. متاسفانه قدرتهای داخلی و خارجی، در اطراف آلترناتیو ملی و سخنگوی جنبش، همیشه دیوارهای بلند سانسور را برافراشتهاند.
ولی تمام این قدرتها در اقلیت هستند و ما بیشماریم!
–
به درستی فرمودید که «اپوزیسیون» در این چند دهه اخیر، «مشغول تخریب و هجمه به یکدیگر بوده اند و تاکنون نتوانستند بر سر حداقل اشتراکاتشون به وحدت و اجماع و رهبری واحد برسند» ولی هیچگاه چنین روشی در آقای بنیصدر و دوستان ایشان، به هیچ وجه دیده نشده است، علیرغم اینکه آنها بسیار مورد بیمهریهای خرد و کلانی واقع شدهاند.
(http://alisedarat.com/1398/12/22/5771/)
آقای بنیصدر دعوت کسی را برای بحث آزاد رد نکرده است، ولی از سوی دیگر، بسیاری بوده و هستند که دعوت ایشان را برای بحث آزاد، نپذیرفتهاند.
«آپوزیسیون» تعریف و هویت خود را از آنچه که با آن مقابل (آپوز) است میگیرد و از خود هویتی ندارد، و در نهایت میگوید من آنم که میخواهم آقای خامنهای و شرکا را بردارم و خودم بجایشان بنشینم! چیزی که هیچگاه از آقای بنیصدر، دیده نشده است، بخصوص در این زمان و با این سن و سال و سابقه.
به این دلیل، به نظر من، عبارت «اپوزیسیون» تعریف خوبی از خط و ربط آقای بنیصدر نیست، و باز به همین دلیل است که رژیم، بیشترین وحشت را از آقای بنیصدر و سایر طرفداران استقلال و آزادی و حقوقمندی دارد. نیز به همین دلیل است که قدرتهای داخلی (چه در داخل و چه در خارج رژیم) و قدرتهای خارجی (چه در غرب و چه در شرق)، و حتی آنها که در ظاهر با هم دشمنی عمیقی دارند، در سانسور آقای بنیصدر همداستان، و در ایجاد خودسانسوری در مردم و جنگ روانی، همدستان هستند.
خوب است که بدانید که بسیاری از این «آپوزیسیون» که اکثرا مسن هستند و نگران بیماری و مرگ در غربت و یا انزوا هستند، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، به آقای بنیصدر مراجعه میکنند. بسیاری وی را «نلسون مندلا»ی ایران میدانند. ولی از ترس تخریبها و سانسورها و خودسانسوریها، هنوز این جرات را پیدا نکردهاند که، در این شرایط که حیات ملی ایران در خطر است، این مهم را در علن و به صورت مقاله و یا سخنرانی و یا مصاحبه مطرح کنند و در شکستن دیوارهای سانسور، همراه هموطنان دیگر خود شوند. مسلما تاریخ از آنان که این شهامت را پیدا کنند، قدردانی خواهد کرد. پیشبینی من این است که یکی دو سه نفر، با شهامت این کار مهم را انجام خواهند داد، و بلافاصله بقیه هم همین روش را آغاز خواهند کرد، و حتی در پیشبرد این مهم، با همدیگر مسابقه هم خواهند گذاشت. فقط امیدوارم تا دیر نشده، کسانی شهامت این را داشته باشند که درخواستهای خصوصی خود را برای سخنگویی آقای بنیصدر، به طور علنی و عمومی مطرح نمایند. فقط امیدوارم تا دیر نشده!
–
همانطور که عرض شد، بدیل موجود است و سخنگویی جنبش خودجوش گذار از استبداد ولایت مطلقه، به مردمسالاری و ولایت جمهور مردم، موجود است. نقشی که من، شما، و همه ما مردم (http://alisedarat.com/1397/08/06/4317/) میتوانیم داشته بشیم این است که با کمک همدیگر، دیوارهای سانسور را بیشتر بشکنیم و سخنگویی که عمری طولانی خود را، مستقلانه و حقوقمدارانه، وقف ایران و ایرانی کرده، به افکار عمومی معرفی کنیم، و دیوارهای خودسانسوری را برداریم، و واقعیت موفقیت با ایستادگی در استقلال و آزادی را به مردم یادآوری کنیم. در آن صورت است که آن دسته از مردمی که به علت جنگ روانی قدرتها، و به دلیل سانسور و خودسانسوری، سردرگم و نگران و مضطرب هستند، به اهمیت احقاق حقوق پی میبرند، منقلب میشوند و انقلاب میکنند، اصلاح میشوند و اصلاح میکنند! و بدین ترتیب خودبخود به هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش گذار خشونتزدا از استبداد و ولایت مطلقه، به مردمسالاری کمک میرسانند.
اصلاحات واقعا وقتی انجام میشود که بعضی مردمی که اصلاحطلب هستند، خود اصلاح شوند و بالاخره ببینند که راه اصلاح وضع موجود، به هیچ وجه نمیتواند استمرار رژیم ولایت مطلقه باشد. با این اصلاح است که میتوان از سردرگمی بیرون آمد، و آینده خوب و خوبتر، را روشن و شفاف مشاهده کرد.
انقلاب واقعا وقتی انجام میشود که بعضی مردمی که با انفعال منتظرند که یک «دیکتاتور و قدرت خوب» از راه برسد و معجزهای انجام دهد، خود منقلب شوند و بالاخره ببینند که قدرت اصالت ندارد، و دیکتاتور خوب، جز تزویر و دروغی بیش نیست.
در این صورت است که هر فرد اصلاحطلبی با تعریف فوق، و هر فرد انقلابی با تعریف فوق، خود سخنگویی گذار به مردمسالاری را پیدا میکند، و خود با شکستن دیوارهای سانسور و خودسانسوری، در شناساندن آن سخنگو به بقیه مردم، فعالانه مشارکت میکند، و بدین ترتیب است که خود، در واقع در جزئی از رهبری عمومیت یافتهای میگردد که ساختارهای نظام استبدادی و رژیم ولایت مطلقه را از بین میبرد. در این صورت است که بدیل واقعی، بیشتر و بیشتر هویدا میشود، و در این صورت است که میتوانیم شاهد نه تنها استقرار، بلکه استمرار مردمسالاری و پیشبرد حقوقمداری باشیم.
قدرتها توانستهاند با جنگ روانی، سه مورد اصلی برای نگرانی و ترس و اضطراب، در قلب و روح مردم تعبیه کنند و تعدادی از مردم را با انفعال، از میدان ساختن سرنوشت خویش، خارج و آنها را به تماشاگرانی منفعل، مبدل کنند، و یا حداکثر به معترضانی در «قیامهای جزیرهای»، محدود بگردانند.
یکی از این اضطرابها، پیشبینی دوران گذار است. پادزهر این اضطراب، از جمله «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران» است که به هموطنان پیشنهاد شده است. (http://alisedarat.com/1398/05/26/5108/)
سردرگمی دوم عدهای از مردم این است که نمیدانند چه نظامی میتواند جایگزین این رژیم بگردد. برای التیام این نگرانی، «قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنجگانه» در کتابی با این عنوان، ارائه شده است (http://alisedarat.com/1398/04/02/4991/)، که به صورت کتبی، و به صورت شفاهی در اختیار است (http://alisedarat.com/1398/07/20/5203/). مرام این قانون اساسی، حقوق است، حقوق ذاتی. به دلیل ذاتی بودن و به دلیل همهزمانی، و همهمکانی، و همهکسانی بودن، تمام مردم، و همه آپوزیسیون میتوانند حول محور حقوق، به اتحاد برسند و به همکاری و همسویی و همسازی بپردازند.
نگرانی سوم هم برنامه عمل است که آن هم در همان کتاب، به مردم ایران معرفی و پیشنهاد شده است (http://alisedarat.com/1398/04/02/4991/).
شما، من، و همه ما مردم میتوانیم در میدان سرنوشتهای خوب و خوبتر، حضور فعال داشته باشیم و لذت فعالیت برای ساختن آیندههای بهتر را بر خود روا بداریم.
هر کدام از همه ما، میتوانیم کانون فعالیتها و همکاریهای سازنده خود را، حقوق ذاتی قرار دهیم، و به اتفاق چندی از دوستان و آشنایان خود، هستههای چندنفرهای را تشکیل دهیم (http://alisedarat.com/1389/10/28/72/)، و به میل و سلیقه خود، و به اندازه توان و امکانات خود، از شادی و شعف مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، بهرهمند شویم.
در این روزها که دلهایمان برای ایران و ایرانی، غمناک است (https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/35-didgagha/nevisandegane-ma/37155-2020-03-11-15-29-30.html?Itemid=0)، ما مردم بیش از پیش، میتوانیم غمهایی که به علت فساد و جنایت و بیلیاقتی و بیکفایتی این رژیم، یکی بعد از دیگری نسیب ما میشود را به شادی و شعف مبدل سازیم. فقط باید به خود، و به هموطنان خود، ایمان و اعتماد داشته باشیم که ما به خوبی میتوانیم وضعیت فاجعه بار امروز را، بهبود ببخشیم و تغییر دهیم. باز هم به رژیم ولایت مطلقه «نه!» بگوییم (http://alisedarat.com/1398/12/11/5747/) و به ملت ایران «آری!»
با تشکر و احترام
علی صدارت
اسفند۱۳۹۸ برابر با مارچ۲۰۲۰
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.