علی صدارت در گفتگو با آقای بنیصدر: تاریخنگاری حقایق واقعی کودتای خرداد ۱۳۶۰
(جلسه دوم از هفت جلسه)
به شهادت آقای ابوالحسن بنیصدر
❊
“شاید 90-99% ایرانیان از واقعیات کودتای 1360 علیه بنیصدر بیخبرند“
❊
مطلب را به شکل صوتی، در همینجا بشنوید:
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
این گفتگو قابل دسترسی است در کانال یوتیوب علی صدارت، برای اشتراک(subscription) در کانال، ابراز نظر(کامنت) و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن، و همرسانی:
https://www.youtube.com/watch?v=X8Jd2nGXSGU
❊
فایل صوتی در ساندکلاد استقلال و آزادی، برای پیاده کردن (دانلود)، و پسندیدن (لایک) و یا نپسندیدن و لطفا همرسانی:
#کودتا #خرداد۱۳۶۰ علیه اولین منتخب مردم ایران (۲) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-23
–
❊
(با تشکر فراوان از هموطنان عزیزی که مسئولیت پیاده کردن نوشتار این گفتگو، و ویراستاری آن را متقبل شدند)
علی صدارت:
آقای بنی صدر مجددا سلام عرض می کنم ، در این روز چهارم جولای ۲۰۱۶ که مصادف با چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۵ ، جلسه دوم را از تاریخ نگاری ، بصورت تاریخ شفاهی ، بصورت به اصطلاح آن جوری که واقعا اتفاق افتاده و آن جوری که واقع شده را در خدمت شما هستیم .
ممنونیم ازتون که این وقت را در اختیار ما قرار دادید . عرض شود که در جلسه پیش ۱۴ دلیل عزل را شما ذکر فرمودید .
دوتا دلیل اصلی را که آنهم نمی توانستن بصورت واضح بگویند ،
یکیش بود مخالفت با سازش پنهانی و
یکیش بود مخالفت با ادامه جنگ .
وقتی که این مطالب را جمع و جور می کردم ، توی سایتم قبلا گذاشته بودم از یک سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی ، آن سخنرانی ظاهرا در ۱۳۶۷ بعد از نوشیدن جام زهر انجام شده و آن موقعی که قبول کردن قطعنامه صلح را .
و نشان می دهد که آقای رفسنجانی پشت تریبون است و پشت سرش هم آقای رضایی نشسته و به نظر می آید در یک استادیوم بزرگ است که این فرماندهان و به اصطلاح رئیس و روسای بسیج و سپاه و غیرو ذلک آنجا هستند و داره توضیح می دهد ، که آخه چی شد که ما ،جنگ جنگ تا پیروزی و تا رفع فتنه از دنیا ، ادامه می دهیم جنگ را ، چی شد که یک مرتبه با این ضرب العجل ، صلح را پذیرفتند .
ان می ماند برای یک صحبت دیگه ای که اگر شما علاقمند باشید و فرصت بدهید در باره جنگ هم خیلی خوبه که یک به همین ترتیب، یک تاریخ شفاهی داشته باشیم با همدیگر .
ولی در مورد آن چیزی که به کار ما می آید در این جلسه که جلسه دومش است ، در مورد کودتای ۱۳۶۰ است .
شما فرمودید که چند ماه بعد از شروع جنگ ، صلح پذیرفته شده بود ، و دو تا هیات که قرار بود بیایند ایران ، قبل از آمدنشان ، تلفنی شده بود از آقای رجایی .
آقای بنی صدر : گفته شد که از آن دو هیات نظر هیات عدم تعهد را پسندیدیم و قرار بود در ۲۴ خرداد پاسخ آقای صدام را در موافقت با آن پیشنهاد پایان جنگ بیاورند . از دفتر آقای رجایی نخست وزیر به وزیر خارجه کوبا تلفن شده بود که چون فعل و انفعالی در کار است ، شما فعلا نیایید ، بعدا به شما خبر می دهیم .
بعدا هم آن فعل و انفعال ، کودتا بود و بعدا هم آنها هیچگاه به ایران نیامدند و آن پیشنهاد انجام نشده و جنگ به مدت ۷ ساله دیگه ادامه یافت .
آقای صدارت :دقیقا ، و حالا اینکه شما می فرمایید ، ولی آقای رفسنجانی دقیقا هم همین را می گوید ، که اگر موافق باشید ، به اتفاق همدیگر ، گوش می دهیم .
صحبت های آقای هاشمی رفسنجانی :
“مسئله جدی بود ، و ایران واقعا دنبال صلح است ، امام دنبال صلح است ، ما همگی دنبال صلحیم ،
تصمیم گرفتیم ، حالا دلیلش چیه ، بعضی هاش را شماها می دانید و بعضی هاش را نمی دانید ، و هنوز هم نمی توانیم همه چیز را بگوییم !
و یک فرد نظامی ، یک عنصر نظامی ، این حقیقت را باید بپذیره که همیشه ، همه چیز برای گفتن به جامعه ، مصلحت نیست ! در زمان خودش گفته خواهد شد !
ادله ای هست از نظر من ، ما به این نتیجه رسیدیم که ما فکر می کنیم ، حق همینه که انتخاب شده ، و اما اینکه دشمن ما هم صلح را بخواهد یا نه ؟ برای ما خیلی روشن نیست !
دشمن اگر می توانست بجنگد و جنگ را ادامه بدهد ، قاعدتا صلح نمی خواهد ، به همان دلیلی که جنگ را شروع کرد ، به همان دلیل ، چون چیزی عوض نشده ! نه حزب بعث عراق عوض شده ، نه انقلاب اسلامی عوض شده ، نه ایران عوض شده ، نه عراق عوض شده ، نه مرتجعین منطقه عوض شده اند ، و نه قدرت های جهانی ، آنهاییکه که جنگ را تحمیل کردند و تقدیر کردند ، هیچ چیز عوض نشدند .
شرایط همان است ، دشمن از هفت سال پیش ، شاید هفت سال و نیم پیش پشیمانه ! “
آقای صدارت : بله ، آقای بنی صدر ، این یادآوری بود واسه هموطنان عزیز بخصوص جوانان این کشور که بدانند ، که این آقایان همگی مطلع بودند از خطری که شامل حال خودشان هم می شد ، برای کسب قدرت و به اصطلاح فرو کردن چنگال هاشون در شاهرگهای حیاتی این کشور .
و همانجوری که شما فرمودید ، دو تا علت اصلی که شما را مشکل می دانستند و مانع کارشان می دانستند ، یکی گروگان ها بوده و یکی هم جنگ که این را فکر کردم که بد نباشه ، عین صداش را بگذاریم در این برنامه .
اگر که موافق هستید به ادامه بحث بپردازیم .
آقای بنی صدر : بله ، عرض کنم که :
در واقع یکی گروگان ها ، یعنی معامله بر سر گروگان ها ، معامله پنهانی بر سر گروگان ها که افتضاح ” اکتبر سوپرایز ” را به بار آورد .
عرض کنم به شما ، ما رسیده بودیم به ماه فروردین در گفتگوی پیشین ،
در ماه فروردین باید بگویم که تا توقیف روزنامه انقلاب اسلامی ، ” کارنامه “ روزانه منتشر می شد ، تا پایان فروردین بلکه قسمتی از ماه اردیبهشت آن کارنامه وجود دارد .
نامه ها به آقای خمینی و دیگران هم منتشر شده ، بنابراین تمام جزئیات آن کودتای خزنده در کارنامه و این نامه ها وجود دارد .
بعد هم که آن کودتا خرداد سال ۶۰ واقع شد ، آن خیانت به امید باز هم به همان ترتیب کارنامه ، منتها این دفعه به اصطلاح به صورت تحلیل ، وآنچه که در کارنامه ها هم گفته نشده بود ، در “ خیانت به امید ” گفته شده .
اینها مجموعه ای است که ناگفته های در باب آنچه مربوط می شود به بازسازی استبداد و روابط پنهان و آشکار ملاتاریا با قدرت های خارجی در انها آمده ،
که سه جلد کتاب ، در باب روابط امریکا با ایران :
اول روابط امریکا با ایران تا انقلاب ،
دوم گروگان گیری و
سوم ایران گیت .
اینها همه در واقع برای این است که هیچ چیز از آن انقلاب و تاریخ آن انقلاب ، آنچه بعد از ان انقلاب انجام گرفته در بازساری استبداد ، ناگفته نماند بر مردم ایران .
حالا هم که این گفتگو را می کنیم در واقع برای آنهایی است که دسترسی به آن سایت انقلاب اسلامی هم ندارند و یک اطلاع کوتاه می تواند برایشان مفید باشد به اصطلاح برای آنچه روی داده با مراجعه به منابع .
عرض کنم که در ماه فروردین ، اتفاقا در زمانی است که این جریان کودتای خزنده سرعت می گیرد . چون حالا دیگه با آن هیات ها که به ایران آمده اند ، و ایران موافقت کرد با پیشنهاد هیات عدم تعهد ، احتمال اینکه جنگ تمام بشود و آن سازش پنهانی روی دست سازش کنندگان بماند و هر زمان افشاء شد و بخواهد بی اعتبار؟؟ بکند ، وجود داشت .
پس آنها عجله داشتند که کودتا را انجام بدهند و نفع مشترک پیدا کرده بودند با قدرت های خارجی در ادامه جنگ .
یاد آوری این نکته ، مفید است که ” الن کلاک ” وزیر دفاع در حکومت تاچر ، بعدها در دادگاه ” ایران گیت ” گفت : جنگ در سود انگلستان و غرب بود ، اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم .
آنوقت صدام مایل به پایان جنگ بود که الان آقای هاشمی رفسنجانی هم اعتراف می کند که هفت سال و نیم پیش ( آقای رفسنجانی ، اول می گوید هفت سال بعد می گوید از هفت سال و نیم پیش ) .
خب ، به هر حال ، یعنی در دوره ای، همان دوره ای که قرار بوده آن هیات بیاید ، و جنگ تمام بشود ، اعتراف می کند که بله ، جنگ می توانست تمام بشود .
پس از طریق این آقایان بوده که آن جنگ را ادامه دادند .
حالا ارتباط اینها با آن آقایان چه بود که اینها ، وسیله کار آنان شدند ، این آسان کردن مسئله است .
آنها رابطه ارگانیک داشتند ، نه یک رابطه از نوع ارباب ، رعیتی ! گرچه آنهم رابطه ارگانیک است .
به لحاظ اینکه اینها می خواستند استبداد خودشان را بازسازی کنند و آنها هم نفع شان در این بود که این انقلاب ایران در خود ایران سرکوب بشود که هیچ کشوری هوس نکند که ، به فکر این نیفتد که دست به انقلابی از این نوع بزند ، سود مشترک داشتند ، در ادامه جنگ .
خب ، حالا شما در همان ” کتاب نامه ها ” که شنوندگان اگر مراجعه کنند ، نامه سه فروردین ، این را می یابند به آقای احمد خمینی که در آن سخنرانی آقای بهشتی در کاشان سخن رفته ،
آقای بهشتی و دیگر سران حزب جمهوری اسلامی ، قبل از آن تاریخ ، یعنی بعد از آن ماجرای کودتای نوژه ، طرح انحلال ارتش را به شورای انقلاب آورده بودند
که در غیاب من می خواستند به تصویب برسانند ، آقای مرحوم بازرگان گفته بود که خب ، شما دارید سر آقای بنی صدر را می برید ! اقلا بگذارید ، حاضر باشد و در حضور ، این طرح را طرح کنید ! اقلا بداند که دارید سرش را می برید !
یکی از آن عناصر طرح ، انحلال ارتش بود و ایجاد کمیته ای ، با شرکت سه نماینده ، از شورای انقلاب یک نماینده که چون اکثریت با حزب بود ، از آنها می شد ، یک نماینده از سپاه و یک نماینده از دادگاه انقلاب ، اینها کشور را اداره کنند و ارتش هم منحل بشود .
این را بهشتی از سر به در نکرده بود با آنکه با مقاومت شدید من ، آن طرح به جایی نرسید و آقای خمینی هم موافقت نکرد و آن نشد . ولی آقای بهشتی رها نکرد این طرح را .
این است که در کاشان یک سخنرانی کرده بود علیه رئیس جمهوری ، از جمله صحبت هایی که در آنجا کرده بود ، خطاب به پاسدارها گفته بود ، شما اعتنایی به شهربانی و ژاندارمری نکنید !
سعی کنید خودتان ، امنیت شهر را در دست بگیرید .
خب ، یعنی چی که شما خودتان سعی کنید امنیت شهر را در دست بگیرید !؟
رئیس قوه قضائیه به پاسدارهایی که تحت فرماندهی کل قوا هستند ، بدون اطلاع فرماندهی میرود و دستور می دهد ، که شما اعتنا به شهربانی و اینها نکنید ! و خودتان امنیت شهر ها را دردستبگیرید در واقع این بوده که شهرها را قبضه کنند !
در این سخنرانی که بطور محرمانه هم بوده ، ولی از کسانی که در آنجا حاضر بودند ، یکی شان صحبت های ایشان را ضبط کرده بود و در اختیار رئیس جهموری گذاشتند
این برنامه شون بود ، مهار شهرها و زمینه سازی برای آن کودتا ، توسط خودشان و سپاه .
خب ، در همان ماه ترور ، ربانی شیرازی بود که روحانی و عضو مجلس خبرگان رهبری بود و طرفدار دوآتشه ولایت فقیه هم بود ، ولی دید که نه ! اینها برنامه های دیگری دارند ، مسئله روحانیت و این حرف ها ، تو کار نیست .
عرض کنم به شما ، چی شد ؟ این شد که مخالفت کرد . او را در همین ماه ، ترور کردند ! و در راه قم کشتنش ! و خود سپاه چند جا ، روحانیونی که مخالفت می کردند با رژیم ، به طور خودسر میگرفت و زندانی می کرد ، کتک می زد . اینهم از جمله آنها ، بد رفتاری با آقای تهرانی ، با آقای لاهوتی که دیگه به قول آقای خمینی ، گفته بود ” پاره تنم بود ” ! همچو چیزی ! .
خب ، اینها به شما می گوید ، به اینکه در آن زمان ، اینها وارد ، مرحله رویارویی خشونت آمیز شده بودند ، همه جانبه !
از تیر اندازی و کشتن بگیر ، گزارش ارتش ، اطلاعات ارتش می گفت که در هر هفته ، هزار و دویست زد و خورد ، مسلحانه در کشور انجام می شود .
عرض کنم به شما ، تعطیل روزنامه ها هم در همان ماه است ، که روزنامه میزان را توقیف کردند ، مقدمه بود برای توقیف روزنامه های بعد ، که بعد انجام گرفت که آقای خمینی هم به حمایت آمد و ماجرای ماه خرداد که صحبت کردیم .
عرض کنم که ، در همین ماه ، در نامه ی ۱۸ فروردین به آقای خمینی ، یادآور شده ام که ، دیداری هم در پاریس ، با نمایندگان ریگان انجام گرفته !
آن زمان ، هیچ نه در ایران و نه در خارج از ایران ، هیچ اطلاعی راجع به سازش پنهانی اکتبر سورپرایز ، انجام نگرفته بود یعنی، انتشار پیدا نکرده بود .
تا بعد از انهم تا من بیایم به خارج و صحبت از روابط ارگانیک خمینیسم و ریگانیسم بکنم ، از آن چند سال طول کشید تا ماجرای ” ایران گیت ” سبب شد که به اصطلاح موقع مناسب یافتیم برای طرح کردن مسئله ” اکتبر سوپرایز ” .
ولی در این نامه به آقای خمینی ، نوشته ام که عرض کنم ، این تماس انجام گرفته .
آقای صدارت : آقای بنی صدر ببخشید ، خاطرتون هست از چه کانالی این خبر به شما رسید به آن موقع ؟
آقای بنی صدر : گزارشی را ” رشید صدر الحفاظی ” که در دفتر رئیس جمهوری کار می کرد ، او یک گزارش حدود صد صفحه تهیه کرده بود از روابط پنهانی سران حزب جمهوری با امریکاییها .
و در آن گزارش این بود ، البته او و دیگران اصرار داشتند که خود آقای خمینی کارگردان است و من قبول نمی کردم . این نامه نشان می دهد که تا این تاریخ ، یعنی ۱۸ فروردین ، من قبول نمی کردم به اینکه آقای خمینی دست در این کار دارد .
والا خب ، طبیعتا من همچون چیزی به او نمی نوشتم ، اگر می دانستم که او اطلاع دارد .
این نامه به اصطلاح یک اثر مهم داشته در سرعت گرفتن کودتا و تحول نظر آقای خمینی ، برای اینکه ، تا آن تاریخ می گفتم سازش شده ، اما اینکه همچون ارتباطی بر قرار شده و معامله انجام گرفته که نمی گفتم . همچون چیزی که به او نمی گفتم !
خصوصا وقتی به خود او نوشتم ، او که اگر کارگردان نبود ، یک آدمی نبود که ساکت بنشیند و بگوید ، خب ، شده که شده !
یادتون باشد که آن اوائل که آقای ” رمزی کلاک ” آمده بود به ترکیه و از آنجا تلفن کرد و با آقای بهشتی صحبت کرد که بیاید ایران ، برای حل مسئله !
آقای خمینی برآشفت و یک بیانه ی صادر کرد که احدی با امریکایی تماس نمی گیرد ! یک همچون آدمی ، بهش بنویسی که با این آدم های ریگان در پاریس دیدار شده ، و این ساکت بماند .
بگوید که ، البته در آخرین دیدار پسرش گفت که شده که شده ! امام می فرمایند ، شده ، شده ! حالا شما بروید با اینها همکاری کنید ! ولی خب ، دیگه آنوقت دیر بود . واسه من شوک بود
منظورم این است که تا ان تاریخ ، نپذیرفته بودم که آقای خمینی در این ماجرا ، نقش دارد ، در این سازش پنهانی !
خب ، ایشان، این سال را به اصرار و فشار من ، سال قانون خواند ! سال قانون خواند ، خودش پیشتر از همه قانون شکست و زیر پا گذاشت .
و در همین ماه طرح کودتای خزنده سرعت گرفت و علاوه بر مهار شهرها ، که در دستور کودتاچیان قرار گرفته بود ، ترور هم ، که گفتم به آن اضافه شده بود ، یعنی خصوصا روحانیون مخالف و دیگر روحانیون که الان خواهم گفت و توقیف روزنامه ها .
اینها در این ماه است که به اصطلاح در این تهدید ها متوجه وسایل ارتباط جمعی شد ، و در آن نامه هشدار دادم نسبت به توقیف روزنامه ها ، که آزادی روزنامه ها ، هر اندازه ضرر داشته باشد ، ضررش به اندازه خفقان نیست ! به آقای خمینی نوشتم ، و نباید گذاشت که این آزادی مطبوعات به خطر بیفتد و روزنامه ها توقیف بشود .
و بعد در آن کنترل شهرها ، گفتم که یک قسمتش مربوط می شد به زد وخورد های مسلحانه ، و کشتن که از بچه شانزده و هفده ساله می کشتن تا به بالا !
بعد هم که توضیح میخواستیم ، که توجیه می کردند که این تیر کمانه کرده ! به آقای خمینی نوشتم ، چطوره که این تیرها ، کمانه می کند و درست می نشیند به قلب بچه های شانزده و هفده ساله مردم؟
اما در نامه بیست و دوم فروردین به آقای موسوی اردبیلی است که ، این طرح کودتا را دقیق باز گفتیم ، کودتایی که من خودم باید قربانی اش می ش، و نامه ای است که بسیار از نظر تاریخ اهمیت دارد به خاطر عین آنچه که در آن نامه آمده ، از آن زمان به بعد به عمل می آمد از جمله توقیف روزنامه ها .
در آن نامه هم گفته ام که این امریکایی ها ، با هر که تماس می گیرند ، بعد علنی می شود ! خودشان علنی می کنند و می گویند با فلانی تماس گرفتیم !
هدفشان هم این است که به خود امریکاییها و مردم دنیا بگویند که انقلاب و غیر انقلاب ، چیزی را عوض نمی کند هر کسی که بخواهد یک کشوری را اداره کند ، باید در به در دنبال ما باشد و اربابی ما را بپذیرد .
گفتم با سه تن صحبت کردند ، با یکی از آنها در باب ایجاد حکومت ثابت ، با وحدت نیروهای مسلح و روحانیت ، نیروهای مذهبی !
خب ، آن تاریخ هنوز این اسناد سفارت امریکا ، منتشر نشده بود . در ان اسناد می یابیم که در خانه آقای فریدون سحابی ، البته تو سند نیست ها ، ما اطلاع داریم ، در آن سند هست که با حضور آقایان موسوی اردبیلی ، همین کسی که من به او نامه نوشتم !
اگر می دانستم که خود این آدم ، مذاکره کننده بوده است ! باید می نوشتم ، دنبال مذاکره با شما ، آن تماس دو باره برقرار شده است . ولی اطلاع نداشتم ! این است که به خود او نوشتم که با سه تن گفتگو شده و به یکی از آنها این پیشنهاد داده شده .
در آن سند است که آقای موسوی اردبیلی و آقای مهندس بازرگان با سولیوان ، آخرین سفیر امریکا در ایران ، تا این زمان گفتگو شده در باب ایجاد یک رژیم با ثبات با اتحاد ارتشیان و روحانیان !
آقای صدارت : چکمه و نعلین !
آقای بنی صدر : آره ، آنوقت ما اطلاع دقیق از این معامله نداشتیم ولی افواها شنیده می شد که همچون قراری بر این اتحاد هست که ما اسمش را گذاشته بودیم ، اتحاد ” چکمه و نعلین ” !
خب ، حالا اینکه در این زمان دو باره معلوم شده که این قضیه باز طرح شده ، برابر این نامه که نوشتیم .
خب ، طرف تماس کی بوده ؟ آقای بهشتی ! دوباره ، یکی از آن سه نفر ، این آقاست !
یکی هم با یکی از نزدیکان رئیس جمهوری است ، نزدیک کاری ها ، نه نزدیک سببی یا نسبی .
عرض کنم که ، او در آلمان باهاش تماس گرفته بودند که ، برای گفتگو ، در این نامه نوشتم ، مسائل مهم ، البته گروگان ها یکیش بود که معامله این بشود که اینها به تاخیر انداخته بشود رهایی آنها تا انتخابات ریاست جمهوری .
اینکه من نپذیرفتم . رفتند با آن طرف مقابل معامله کردند و داستان علیحده دارد .
آقای صدارت : آقای بنی صدر ، خاطرتان هست آن شخص کی بود؟ از نزدیکان ریاست جمهوری ؟
آقای بنی صدر : خاطرم هست ، اما ، چون آن شخص در ایران است و رفت و آمد کاری دارد این است که مصلحت نیست که اسمش را بگویم .
عرض کنم به شما ، خب ، حالا در این نامه ، پس اینها در پی ایجاد چنین اتحادی بودند ، مگر اینکه ارتش را می خواستند ، جانشین کنند با سپاه !
که خودشان ایجاد کرده بودند ! این ادامه ی جنگ هشت ساله ، یک دلیلش این است که می خواستند از این جنگ ، ارتش ضعیف بیرون بیاید و سپاه قوی ! و شده اینکه الان شده
با ان اتحاد ارتش و روحانیت ، جایش را می داد به اتحاد روحانیت و سپاه !
حالا ، در آن نامه گفتم که این کودتاچیان ، هدفشان اینها است ، اول صحبت از کودتا کردم و بعد هم گفتم این طرح را دارند ، اجرا می کنند .
- بی اختیار کردن رئیس جمهوری ، با روش های زیر .
- قطع رابطه رئیس جمهور با مردم .
- بستن روزنامه ها .
- از دسترس خارج کردن وسیله تبلیغات در رابطه با رئیس جمهور ، برای اینکه نتواند با مردم حرف بزند .
- حذف اختیارات او ، قوانین می بردند آنجا ، آخرینش که بردند من امضاء نکردم ، تحت عنوان به اصطلاح قانون لغو اختیارات مقام سلطنت ! که ربطی به موضوع نداشته ! سلطنتی در کار نبوده است رفته بود پی کار خودش !
در واقع تحت آن عنوان ، می خواستند که رئیس جمهور را بکنند یک آدم بی اختیار !
عرض کنم ، بعد
- تصفیه نهادهای انقلاب و دستگاه های اداری که تحت نظر آنها بود ، یعنی سپاه ، کمیته ها ، و آنهایی که در همین رژیم ایجاد شده بودند ، از مخالفین خودشان تصفیه می کردند ، خصوصا اگر کسانی که طرفدار رئیس جمهور بودند . اینها بیشتر در سپاه بودند که تصفیه شدند .
- ترور جسمی و اخلاقی شخصیت ها که چند نمونه اش را آوردم .
- خنثی کردن روحانیت مخالف کودتا .
- انحلال احزاب ، بعدها ، آن نامه آقای ! در این تاریخ نوشتم ، ها !
در تاریخ ۲۲ فروردین ، آقای خمینی در شب ۱۸ خرداد ، آن پیام را داده بود که این هشت دسته را محکوم کنید که اینها منحل بشوند .
یعنی در ماه فروردین طرح این بوده ، واینها باید اجرا می شده و خود آقای خمینی هم تصدی طرح بوده ، حالا چون من نپذیرفتم .
- بستن روزنامه ها .
- رویارویی بنیاد دینی یعنی روحانیت با رئیس جمهوری .
- برانگیختن خمینی بر ضد بنی صدر .
- گرفتن فرماندهی کل قوا .
اینها همه توی نامه هست ، ها ! عرض کنم که برای چی می کنند ، کودتا را ؟
برای ایجاد “ استبدادی با رنگ مذهب ” !
بعد توی آن نامه توضیح دادم برای آقای اردبیلی ، که این روحانیت قدرت مدار ، یک اقلیت محض است در جامعه !
و یادآور شدم که آقای بهشتی ، قبل از آن تاریخ باز در نوار محرمانه دیگری که آنهم لو رفت ، گفته بود که از گروگان ها باید مثل یک آتو ، برضد بنی صدر و کارتراستفاده کرد .
که این معلوم می کند که همان چون راه حلی جز بر سر گروگان ها ، ممکن نبود ، بشود بر ضد بنی صدر و کارتر بشود استفاده کرد .
برضد کارتر ، معلومه ، چون اگر بر سر گروگان ها معامله نمی شد ، و گروگان ها آزاد می شدند ، و احتمال داشت کارتر دوباره رئیس جمهور بشود و ریگان هیچوقت رئیس جمهور نشود .
معلومه خب ، از گروگان ها بر ضد کارتر استفاده بشود ، معلومه .
خب ، بر ضد بنی صدر ، چه جوری می شد استفاده کرد ؟
جز از راه آن معامله پنهانی ، که برابر آن معامله پنهانی ، اینها باید آقای خمینی را هم دست به کار می کردند ، و که بنا بر این می شد که اسلحه بگیرند و به ازای تاخیر گروگان ها ، و این با وجود رئیس جمهور نمی شد و او را باید حذف کرد ، غیر از این ممکن نبود به عنوان آتو بر ضد بنی صدر از آزاد نکردن گروگان ها استفاده کرد .
یک زمانی من گفتم ، جایزه می دهم به هر کسی که بتواند یک استفاده ، نوع دیگری پیدا کند از آزاد نکردن گروگان ها ، بر ضد رئیس جمهور ، چگونه می شود استفاده کرد ؟
جز از طریق کودتا ، هیچ استفاده دیگری ممکن نبود .
کودتا هم بدون آقای خمینی نمی شد ! این است که آن نوار هم فوق العاده اهمیت دارد ، برای اینکه با اینکه آقای بهشتی این حرف ها را زده بود .
آقای خمینی میدانید چی گفت ؟
گفت که ایشان می گوید ، صدای ایشان تقلید شده !
گفتم آقا ، حدود دو ساعت این آقا حرف زده ، دوساعت یک نفر ایشان را تقلید کرده به طور کامل ! یک کلمه ، جمله که معلوم نیست تقلید صدا مال ایشان نیست ، تقلیده ؟ نوار پیدا نشه ، شما هم باورتان شد !
آدمی اگر خود تصدی نداشته باشد ، چه جوری ممکنه همچین دروغ های بیمزه ای را باور کند ؟
خب ، عرض کنم که ، راهکارها را هم در همان نامه به آقای موسوی اردبیلی نوشتم .
- آزادی مطبوعات و آزادی های دیگر ،
- جدی گرفتن مردم و احترام به رای و نظر مردم ،
- رفع محرومیت های اکثریت بزرگ محروم جامعه ایران .
این سه تا راهکار را هم پیشنهاد کردم ، که کودتا توضیح دادم ، که چه بر سر ایران خواهد آورد ، متاسفانه الان که داریم به وضعیت نگاه می کنیم ، سیاه تر از آن وضعیتی است که در آن نامه و بعد در خیانت به امید ، تشریح شد .
اما اینها ، باز هم کودتاچیان تنها مهار شهرها و مهار نیروهای مسلح و عرض کنم ، حذف همه مخالفین احتمالی کودتا و حذف نسلی که انقلاب کرده بود ، اینها بدون مهار اقتصادی ایران ممکن نبود !
خب ، ان را هم در آنچه که مربوط می شد به نفت ، که با حکومت آقای رجایی تصرف کرده بودند ، و بودجه دولت هم همینطور ، اما نظام بانکی هم لازم بود ، برای اینکه جابجا شدن پول ها بدون تصرف کردن ، بانک مرکزی مشکل ایجاد می کرد ، خصوصا که ارز در انحصار بانک مرکزی بود .
خب ، پس جز برنامه کار اول آقای رجایی این شد که آقای نوبری را از ریاست بانک مرکزی بردارد، یکی دیگر را ، آلت فعلی را بگذارد جای او ، برای اینکه نظام بانکی هم در تصرف کودتاچیان در بیاید .
نامه ۲۳ فروردین آقای رجایی به من و پاسخ من در سوم اردیبهشت به او هم راجع به همین طرح تصرف اقتصاد کشور است ، در واقع بخشی از آن که شده بود و بخش دیگری هم که نظام بانکی بود از طریق عزل و نصب غیر قانونی رئیس بانک مرکزی قرار بود انجام بگیرد .
بدین ترتیب می بینیم که این کودتا عملی یک نبوده که مثل این کودتاهای نظامی نبود که شب بخوابی ، صبح پاشی ببینید که یک اعلامیه نظامی می گوید که ما دیشب ، مثلا رئیس جمهور یا شاه را گرفتیم و هیات وزیران را حذف کردیم و اختیار حکومت را در دست گرفتیم تا اطلاع ثانوی !
نه ، این یک کودتای خزنده ای بود که بعد از سازش پنهانی بر سر گروگان ها در اکتبر ۱۹۸۰ ، که مهر ماه ۱۳۵۹ بود این غیر قابل برگشت شده بود .
معامله انجام شده بود و نمی توانستند اینها از آن معامله برگردند ! برای اینکه یک طرفش ریگان و امریکا بود ، و یک طرفش هم رئیس جمهوری بود که این سازش پنهانی را نمی پذیرفت !
حالا اگر من آن را می پذیرفتم ، این کودتا البته بی معنی می شد . به قول آقای خمینی ، عزیز بودم و محبوب بودم و حکومت هم اهمیت نداشت که رجایی باشد یا کسی که من نصب کنم ، برای اینکه خودم در اختیار آنها بودم .
دیگه آن کارهای بعدی هم بی مزه میشد که توقیف روزنامه ها و دسته جمعی روزنامه ها هم نمی بود ، برای اینکه هدف آنها ، انقلاب اسلامی بود ، وقتی من تسلیم می شدم ، آن روزنامه هم باید مجیز گوی این در واقع تسلیم نامه می شد .
احتیاج به توقیف شدن هم نبود ، که هیچی بلکه خیلی هم امکانات بهش می دادند که توجیه گر آن تسلیم باشد .
بله ، عرض کنم به شما ، حالا در ماه اسفند که اوج ان 14 سال اسفند در دانشگاه بود ،اهمیت بیشتری دارد ، نه از باب این نکاتی که گفتم ، از باب این به اصطلاح رویارویی ، بنی صدر با آقای خمینی !
که در آن ۱۴ اسفند ، یک کتابی هم در آوردندحضرات برایش ، تحت عنوان ” غائله ۱۴ اسفند ” در هزار صفحه ، شاید بی مانند است در تاریخ بشری !
لااقل در تاریخ معاصر ، در تاریخ قدیم هم که مرسوم نبود .
که یک دستگاه قضایی ، یک چنین کتابی را در هزار صفحه انتشار بدهد بر ضد رئیس جمهوری در توضیح کودتایی ، که مرحله نهایش در ماه خرداد انجام گرفت .
و درآن کتاب خیلی با صراحت می گوید که ، بله ! ما لازم بود که چنین سرکوب هایی را انجام بدهیم و اگر حزب الهی این کارها را نمی کردند ، ما الان حاکم نبودیم بر کشور !
دستگاه قضایی که باید میزان باشد ، ترازو باشد و عمل را به حق بسنجد ، این کتاب می گوید که آن چگونه دستگاه قضایی بوده ! یک دستگاه به اصطلاح سرکوبگر در خدمت بازسازی ” استبداد ” ! .
پر از این مدرک و همش مدرک است ، صفحه به صفحه مدرک است ، ظاهرا بعد از اینکه متوجه شدند که این همه مدرک انتشار دادند ، دیگه آن مقداری را که انتشار داده بودند ، جمع کردند و دیگه تجدید چاپ هم نکردند .
بله ، این کتاب موجوده ، آنهایی که بخواهند ببیند بر ایران چه گذشته ، مراجعه به این کتاب هم مهمه .
بخشی از این کتاب مربوط است به اصطلاح اقاریر به آن ترتیبی که می دانید اخذ شده ! یک صورت سوال و جواب ها از شهید زنده یاد حسین نواب را هم انتشار داده .
بسیاری گفته اند ، بنی صدر گفته که چند تا از اینها را بکشید ، کار تمامه !
آن ، آنچه را که شنیده گفته در آنجا ، آن همان قاعده به اصطلاح قرآنی ست ، که با آنچه که من گفتم ، نگفتم به این ترتیب که عده ای انتشار دادند .
آنچه که من گفتم ، گفتم به این که قاعده این است که این طرز برخورد با مردم نمی باشد ، نباید برخورد را تا سطح مردم گسترش داد ! باید در سطح همان ” ائمه الکفر ” نگه داشت چون اقلیتی که گرداننده کودتاست ! باید با آنها رویارویی کرد ، نه با جمهور مردم !
متاسفانه ، آقای رجوی این پند را با اینکه چندین بار هم به او خاطر نشان کردم ، نشنید ! و گسترده کرد و خود سبب شد که موفقیتی سه ماه پس از کودتا ، آقای مهدوی کنی ، پیشنهاد کرده بود به مذاکره !
آقای موسوی اردبیلی رفته بود پیش آقای خمینی ، گفته بود من با سرکوب ، قضیه را حل می کنم ! او هم اختیارات داده بهش و او هم به اصطلاح خودش ، مسئله را حل کرد .
ولی کشتار نبود که مسئله را حل کرد ، مسئله بسط ، زد و خورد به سطح جامعه ،
کودتا را آنها کرده بودند ، خشونت را آنها در کار آورده بودند .
دفاع حق همه آنهایی بود که قربانی آن کودتا بودند . اما همین دفاع را هم نمی بایست ، جز در حد سران کودتا انجام داد و به اصطلاح از آن تسری داد به سطح دیگران ، چون برد را می کند باخت !
بله ، آن که من گفته بودم ، این بود . حالا همین هم ، همین قول ایشان را در آن آورده اند ، البته با آن شرایط که او داشته است و وضعیتی که او بود را آوردم ، دیگران هم آورده اند .
به هر حال برای کسانی که بخواهند ببیند، تاریخ بازسازی استبداد ، چگونه بوده ، آن کتاب هم یک منبع مهم و مدرک مسلم است .
آقای صدارت : همانگونه که فرمودید ، که قول شهید نواب را اوردید در کجا اوردید ؟
بنی صدر :در کتاب غائله 14 اسفند انها اورده اند و آنها سوال و جواب کرده اند شهید نواب گفته است ، از جمله انها میپرسند که بنی صدر گفته است اینها را ترور کنید و نواب جواب میدهد ،
14 اسفند چه بود ؟ و برای چه این سوال را کرده اند ؟
14 اسفند مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه بوده است و قرار بوده است که در آن اجتماع قانونی و صلح آمیز رئیس جمهوری صحبت کند و هیچ گروه مسلحی در آنجا نبود که میتینگ بدهد و آنها لازم باشد که قوای مسلح را بسیج کنند بیاورند دانشگاه ،
آنها برنامه شان ایجاد برخورد بود با آقای خمینی ، آنهم به لحاظ حساسیتی که خمینی داشت نسبت به مصدق که بعد مشخص شد که خمینی از هواداران کودتای 28 مرداد بوده و ما متاسفانه به موقع از ان خبر دار نشده بودیم ،
صبح 14 اسفند قبل از برگزاری مراسم اطلاع دادند که قرار است عده ای از کمیته ها و سپاه پاسداران را برای برخورد چماقدارانه با لباس شخصی وارد دانشگاه کنند و با آقای مهدوی کنی که وزیر کشور بود در این مورد اطلاع داده شد که چنین گزارشی هست و اینها را از ورود به دانشگاه باز بدارید
پس اطلاع قبلی بود ، رفتیم آنجا دیدیم آنها امده اند سیم بلندگوها را قطع کردند و بعد هم شروع کردند به سنگ پرانی به جمعیت و های و هوی و غیرو
من به جمعیت گفتم که اینها را با آرامش از دانشگاه بیرون کنید، جمعیت هم رفت به طرف اینها و انها را از دانشگاه بیرون کردند و عده ای را هم توقیف کردند ، و از جیبهای اینها کارتهای آنها را در آوردند و من کارتها را غیر از کارتهای مربوط به سپاه به لحاظ جنگ خواندم و افراد سپاه را به خاطر جنگ نخواندم
افرادی مربوط به کمیته ها و کمیته قزوین و غیر ان که سر دسته ی آنها رشیدیان بود که نماینده ی آبادان در آن مجلس کذا بود و سر دسته ی چماقداران بود ، آنها دستگیر شدند و
دونفر هم مسلح با هفت تیر مراجعه کردند که ما مامور شده بودیم و باید شما را اینجا میکشتیم و حاضریم در هر دادگاهی هم شهادت بدهیم و ما امروز این وضعیت را دیدیم و صحبتهای شما را شنیدیم و متوجه شدیم عمل جنایت به ناحق است
من به انها گفتم که شما بروید پی زندگیتان ، و گفتم بروید بگویید که امکانی پیش نیامد بعدهم ول کنید این دستگاهها را بروید پی زندگیتان و اگر ما بخواهیم این را پی گیری کنیم انها اول شما را میکشند ، ولی بعد به آقا خمینی گفتم این را حالا یادم نیست که در نامه ها ، ترور ریاست جمهوری را اوردم یا نه .
بعد از ارتش نواری را اوردند که از پاسداران ضبط کرده بودند و آنها گفتگو میکردند که باید رئیس جمهور را در کرمانشاه بکشیم و فتوایش را نیز گرفته بودند ،
و به این ترتیب اینهایی که میگویند اینها قربانی ترور شده اند خوشمزه است ،
اینها خودشان بانی ترور بوده اند در بعد از انقلاب ، چند روحانی را ترور کردند و رئیس جمهور را نیز میخواستند ترور کنند ، آن دو نفر اگر پشیمان نمیشدند و میزدند تخت سینه بنی صدر تمام میشد دیگر و از دید انها قضیه تمام میشد
و ممکن بود مراسم با شکوه هم برگزار کنند و از آن عناوینی هم که اقای خمینی میداد بدهند و من را شهید هم لقب بدهند ونتیجه ای که میخواهند بگیرند ، مثل قضیه لومومبا که همانهایی که او را کشتند گفتند شهید است، اینم مثل او،
به این ترتیب ماه اسفند سرآمد و در روزهای پایانی اسفند رویارویی با آقای خمینی مشخص بود . حالا در گفتگویی بعدی اگر نکاتی را در نامه ها ببینم مربوط به ماه اسفند که جالب بود با شما در میان خواهم گذاشت.
اقای صدارت : در موقیعت های مختلف ، بصورت نوشته ، بصورت گفته ، اینها صحبت شده .
اینها را برای شنودگان عزیز این برنامه ، دارم ذکر می کنم ، آقای بنی صدر .
متاسفانه در عصر پر سرعت قرن بیست و یکم ، به خصوص جوانها در تمام دنیا ، این به اصطلاح نمی شه ، این عیب جویی کرد از جوان ایرانی ، در تمام دنیا ، عادت کردند به خبرهای سریع و کم حجم ، به خصوص اگر که به صورت نوشته باشه ، ولی اگر بصورت صوتی یا تصویری باشه ، آنوقت امکانات یا به اصطلاح ، علاقمندی ، برای جذب آن اطلاعات ، شاید بیشتر باشد .
این یک مسئله ، مسئله دوم اینکه ، تعداد زیادی از چیزهایی دیگه ای که در زمان نوشتن آن کتاب ها و انتشار آن کتاب ها معلوم نبوده ، کم کم در اثر مرور زمان معلوم شده ، و شما ضبط کردید در جاهایی و جسته و گریخته و به اطلاع مردم ایران رساندید .
امیدوارم در این جلساتی که تعداد ساعات هایش هم در اختیار شما است ، فرصت این را داشته باشید که در اختیار هموطنان عزیزمان بگذاریم .
آقای بنی صدر ، خیلی ممنونم از وقتی که دادید .
آقای بنی صدر : یک نکته یاد آور ، می شوم که آنچه من می گویم ، از حافظه است ، حافظه هم خطا می کند . در مواردی که با متن های مکتوب نخواند ، آن متن های مکتوب معتبر است.
آقای صدارت : بله ، این هم توضیح بسیار مهمی بود .
بحث های آقای بنی صدر ، همان جوری که کسانی که در جریان زندگی ایشان هستند و می دانند که زندگی پر مشغله ای دارند ، و علی رغم اینکه اینها بعد از کودتای خرداد سال ۶۰ و بخصوص بعد از مهاجرت ، به اصطلاح ، بگویند که ، شما را در حصر خانگی قرار دادند ، ممنوع التصویر ، ممنوع الصدا ، ممنوع القلم و ممنوع و غیره شده اید از آن موقع !
من یادم می آید ، یکی از کسانی که تو ایران هست و آدم فعالی هم بود و آدم پر اطلاعاتی هم بود ، ایشان نظر داشت که بنی صدر ، هم که رفت و الان هم خانه نشین و بیکار ، نشسته
ولی آنهاییکه نزدیکند با زندگی شما ، می بینند که بسیار زندگی پر مشغله ای، دارید و تولیدات تان ، به صورت شفاهی و کتبی عرض کنم ، بوده و هست . و به هر حال این یک خلاصه ای هستش با رجوع به حافظه برای نسل جوان .
آقای صدارت : بازهم ممنونم آقای بنی صدر از وقتی که دادید .
آقای بنی صدر : روز بر شما خوش .
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
❊
http://alisedarat.com/contact-us/
❊
برای مشترک شدن و دریافت خودکار مطالب جدید، به آدرس ذیل مراجعه و آدرس ایمیل خود را بنویسید:
https://feedburner.google.com/fb/a/mailverify?uri=alisedarat
❊
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
با جنگ روانی است که رژیم ولایت مطلقه، توانسته است ۴دهه مردم ایران را منفعل و بیعمل نگاه دارد که بتواند بر آنها سلطه داشته باشد. تا جایی که بعضی از مردم با پای خود به حوزههای رایگیری میروند و با دست خود به این رژیم مشروعیت میدهند، تا باز هم بر سر کار بماند و به تجاوزها به حقوق آنها، ادامه دهد!
و نیز با جنگ روانی است که رژیم ولایت مطلقه، توانسته و میتواند افراد یگان ویژه و سایر قوای سرکوب و قوای اطلاعاتی و امنیتی را، به مانند حیوانات وحشی، به جان هموطنانشان، خواهران و برادرانشان، بیاندازد.
همه به کمک همدیگر میتوانیم هرگونه سانسوری را از بین ببریم، و برای اینکار وسایل متعددی در اختیار شما و همهٌ ما موجود است.
جنگ واقعی، جنگ روانی است.
❊❊❊❊❊
❊❊❊❊❊
هموطن و همزبان عزیز، آنچه که در اینجا آورده شده، همان مطلب فوق است که در شبکهبندهای اجتماعی مختلف، و به این منظور که کار شما عزیزان، در گسترش فرهنگ مردمسالاری، با مشارکت در مبارزه با سانسورها، آسانتر گردد.
دیگر اینکه، به علت انواع فیلترهای اینترنت و سانسورها در وطن، همه هموطنان، به همه سایتها دسترسی ندارند و طبق پیشنهاد بعضی از هموطنان تلاشگر در داخل ایران، محتواهای تولید و ارائه شده، در شبکهبندیها و سایتهای مختلف متشر میشوند که مشارکت در کارِ مهم همرسانی، آسانتر گردد.
امیدواریم که هرکدام از ما، به سهم خود و به نوبه خود، خویشتن را از لذت همکاری در ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، برخوردار کنیم.
❊❊❊❊❊
لینک مطلب در شبکهبندیهای اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رایدادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن، و لطفا همرسانی:
❊
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cDovL2ZlZWRzLmZlZWRidXJuZXIuY29tL2FsaXNlZGFyYXQ
❊
https://podcasts.apple.com/ca/podcast/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA/id1526471145
❊
❊
❊ Telegram
توضیحی درباره مطالب ارائه شده در کانال تلگرام در مورد کودتای خرداد 1360:
–
دسترسی به گفتگو در کانال تلگرام برای همرسانی و عضویت در کانال:
جلسه دوم: https://t.me/sedaratMD/243
❊
❊ واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu
❊
آدرس لینک مطلب برای ابراز نظر(کامنت)، و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن، و همرسانی، و دنبال کردن(follow)مطالب در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/ali.sedarat/
❊
فیسبوک :
https://www.facebook.com/Sedarat57
❊
تویتر :
❊
سایت نشریهٌ انقلاب اسلامی در هجرت :
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (٣)
❊
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۵)
❊
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۶)
❊
لینک گفتگو در وب سایت علی صدارت:
http://alisedarat.com/1400/01/31/7309/
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.