تاریخ‌نگاری حقایق کودتای ۱۳۶۰، (جلسه۲از۷) به نقل از آقای بنی‌صدر در گفتگو با علی صدارت

علی صدارت در گفتگو با آقای بنی‌صدر: تاریخ‌نگاری حقایق واقعی کودتای خرداد ۱۳۶۰

(جلسه دوم از هفت جلسه)

به شهادت آقای ابوالحسن بنی‌صدر 

“شاید 90-99% ایرانیان از واقعیات کودتای 1360 علیه بنی‌صدر بی‌خبرند“

مطلب را به شکل صوتی، در همین‌جا بشنوید: 

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

یوتیوب YouTube

این گفتگو قابل دسترسی است در کانال یوتیوب علی صدارت، برای اشتراک(subscription) در کانال، ابراز نظر(کامنت) و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن،  و هم‌رسانی:

https://www.youtube.com/watch?v=X8Jd2nGXSGU

فایل صوتی در ساندکلاد استقلال و آزادی، برای پیاده کردن (دانلود)، و پسندیدن (لایک) و یا نپسندیدن و لطفا هم‌رسانی:

#کودتا #خرداد۱۳۶۰ علیه اولین منتخب مردم ایران (۲) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر

https://soundcloud.com/a-banisadr/banisadr-96-03-23

(با تشکر فراوان از هموطنان عزیزی که مسئولیت پیاده کردن نوشتار این گفتگو، و ویراستاری آن را متقبل شدند)

علی صدارت:

آقای بنی صدر مجددا سلام عرض می کنم ،  در این روز چهارم جولای ۲۰۱۶ که مصادف با چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۵ ، جلسه دوم را از تاریخ نگاری ، بصورت تاریخ شفاهی ، بصورت به اصطلاح آن جوری که واقعا اتفاق افتاده و آن جوری که واقع شده را در خدمت شما هستیم .

ممنونیم ازتون که این وقت را در اختیار ما قرار دادید . عرض شود که در جلسه پیش ۱۴ دلیل عزل را شما ذکر فرمودید .

دوتا دلیل اصلی را که آنهم نمی توانستن بصورت واضح بگویند ، 

یکیش بود مخالفت با سازش پنهانی و

 یکیش بود مخالفت با ادامه جنگ .

وقتی که این مطالب را جمع و جور می کردم ، توی سایتم قبلا گذاشته بودم از یک سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی ، آن سخنرانی ظاهرا در ۱۳۶۷ بعد از نوشیدن  جام زهر انجام  شده و آن موقعی که قبول کردن قطعنامه صلح را . 

و نشان می دهد که آقای رفسنجانی پشت تریبون است و پشت سرش هم آقای رضایی نشسته و به نظر می آید در یک استادیوم بزرگ است که این  فرماندهان و به اصطلاح رئیس و روسای بسیج و سپاه و غیرو ذلک آنجا هستند و داره توضیح می دهد ، که آخه چی شد که ما ،جنگ جنگ تا پیروزی و‌ تا رفع فتنه از دنیا ، ادامه می دهیم جنگ را ، چی شد که یک مرتبه با این ضرب العجل ، صلح را پذیرفتند .

ان می ماند برای یک صحبت دیگه ای که اگر شما علاقمند باشید و فرصت بدهید در باره جنگ هم خیلی خوبه که یک به همین ترتیب، یک تاریخ شفاهی داشته باشیم با همدیگر .

ولی در مورد آن چیزی که به کار ما می آید در این جلسه که جلسه دومش است ، در مورد  کودتای ۱۳۶۰ است .

شما فرمودید که چند ماه بعد از شروع جنگ ، صلح پذیرفته شده بود ، و دو تا هیات که قرار بود بیایند ایران ، قبل از آمدنشان ، تلفنی شده بود از آقای رجایی .

آقای بنی صدر : گفته شد که از آن دو هیات  نظر هیات عدم تعهد را پسندیدیم و قرار بود در ۲۴ خرداد پاسخ آقای صدام را‌ در موافقت با آن پیشنهاد پایان جنگ بیاورند . از دفتر آقای رجایی نخست وزیر به وزیر خارجه کوبا تلفن شده بود که چون فعل و انفعالی در کار است ، شما فعلا نیایید ، بعدا به شما خبر می دهیم .

بعدا هم آن فعل و انفعال ، کودتا بود و بعدا هم آنها هیچگاه به ایران نیامدند و آن پیشنهاد انجام  نشده و جنگ به مدت ۷ ساله دیگه ادامه یافت .

آقای صدارت :دقیقا ، و حالا اینکه شما می فرمایید ، ولی آقای رفسنجانی دقیقا هم همین را می گوید ، که اگر موافق باشید ، به اتفاق همدیگر ، گوش می دهیم . 

 صحبت های آقای هاشمی رفسنجانی : 

“مسئله جدی بود ، و ایران واقعا دنبال صلح است ، امام دنبال صلح است ، ما همگی دنبال صلحیم ، 

تصمیم گرفتیم ، حالا دلیلش چیه ، بعضی هاش را شماها می دانید و بعضی هاش را نمی دانید ، و هنوز هم نمی توانیم همه چیز را بگوییم ! 

و یک فرد نظامی ، یک عنصر نظامی ، این حقیقت را باید بپذیره که  همیشه ، همه چیز برای گفتن به جامعه ، مصلحت نیست ! در زمان خودش گفته خواهد شد ! 

ادله ای هست  از نظر من ، ما به این نتیجه رسیدیم که ما فکر می کنیم ، حق همینه که انتخاب شده ، و اما اینکه دشمن ما هم صلح را بخواهد یا نه ؟ برای ما خیلی روشن نیست ! 

دشمن اگر می توانست بجنگد و جنگ را ادامه بدهد ، قاعدتا صلح نمی خواهد ، به همان دلیلی که جنگ را شروع کرد ، به همان دلیل ، چون چیزی عوض نشده ! نه حزب بعث عراق عوض شده ، نه انقلاب اسلامی عوض شده ، نه ایران عوض شده ، نه عراق عوض شده ، نه مرتجعین منطقه عوض شده اند ، و نه قدرت های جهانی ، آنهاییکه که جنگ را تحمیل کردند و تقدیر کردند ، هیچ چیز عوض نشدند . 

شرایط همان است ، دشمن از هفت سال پیش ، شاید هفت سال و نیم پیش پشیمانه !

آقای صدارت :  بله ، آقای بنی صدر ، این یادآوری بود واسه هموطنان عزیز بخصوص جوانان این کشور که بدانند ، که این آقایان همگی مطلع بودند از خطری که شامل حال خودشان هم می شد ، برای کسب قدرت و به اصطلاح فرو کردن چنگال هاشون در شاهرگهای حیاتی این کشور .

و همانجوری که شما فرمودید ، دو تا علت اصلی که شما را مشکل می دانستند و مانع کارشان می دانستند ، یکی گروگان ها بوده و یکی هم جنگ که این را فکر کردم که بد نباشه ، عین صداش را بگذاریم در این برنامه .

اگر که موافق هستید به ادامه بحث بپردازیم .

آقای بنی صدر : بله ، عرض کنم که :

در واقع یکی گروگان ها ، یعنی معامله بر سر گروگان ها ، معامله پنهانی بر سر گروگان ها که افتضاح ” اکتبر سوپرایز ” را به بار آورد . 

عرض کنم به شما ، ما رسیده بودیم به ماه فروردین در گفتگوی پیشین ، 

در ماه فروردین باید بگویم که تا توقیف روزنامه انقلاب اسلامی ، ” کارنامه “  روزانه منتشر می شد ، تا پایان فروردین بلکه قسمتی از ماه اردیبهشت آن کارنامه وجود دارد .

نامه ها به آقای خمینی و دیگران هم  منتشر شده ، بنابراین تمام  جزئیات آن کودتای خزنده در کارنامه و این نامه ها وجود دارد .

بعد هم که آن کودتا خرداد سال ۶۰ واقع شد ، آن خیانت به امید باز هم به همان ترتیب کارنامه ، منتها این دفعه به اصطلاح به صورت تحلیل ، وآنچه که در کارنامه ها هم گفته  نشده بود ، در “  خیانت به امید  ” گفته شده .

اینها مجموعه ای است که ناگفته های در باب آنچه مربوط می شود به بازسازی استبداد و روابط پنهان و آشکار ملاتاریا با قدرت های خارجی در انها  آمده ،  

که سه جلد کتاب ،  در باب روابط امریکا با ایران :

اول روابط امریکا با ایران تا انقلاب ، 

دوم گروگان گیری  و

 سوم ایران گیت .

اینها همه در واقع برای این است که هیچ چیز  از آن  انقلاب و تاریخ آن انقلاب ، آنچه بعد از ان انقلاب انجام گرفته در بازساری استبداد ، ناگفته نماند بر مردم ایران .

حالا هم که این گفتگو را می کنیم در واقع برای آنهایی است که دسترسی به آن سایت انقلاب اسلامی هم ندارند و یک اطلاع کوتاه می تواند برایشان مفید باشد به اصطلاح برای آنچه روی داده با مراجعه به منابع .

عرض کنم که در ماه فروردین ، اتفاقا در زمانی است که این جریان کودتای خزنده سرعت می گیرد . چون حالا دیگه با آن هیات ها که به ایران آمده اند ، و ایران موافقت کرد با پیشنهاد هیات عدم تعهد ، احتمال اینکه جنگ تمام بشود و آن سازش پنهانی روی دست سازش کنندگان بماند و هر زمان افشاء شد و بخواهد  بی اعتبار؟؟ بکند ، وجود داشت .  

پس آنها عجله داشتند که کودتا را انجام بدهند و نفع مشترک پیدا  کرده بودند با قدرت های خارجی در ادامه جنگ .

یاد آوری این نکته ، مفید است که ” الن کلاک ” وزیر دفاع در حکومت تاچر ، بعدها در دادگاه ” ایران گیت ” گفت : جنگ در سود انگلستان و غرب بود ، اسباب  ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم . 

آنوقت صدام مایل به پایان جنگ بود که الان آقای هاشمی رفسنجانی هم اعتراف می کند که هفت سال و نیم پیش ( آقای رفسنجانی ، اول می گوید هفت سال بعد می گوید از  هفت سال و نیم  پیش ) .

خب ، به هر حال ، یعنی در دوره ای،  همان دوره ای که قرار بوده آن هیات بیاید ، و جنگ تمام بشود ، اعتراف می کند که بله ، جنگ می توانست تمام بشود . 

پس از طریق این آقایان بوده که آن جنگ را ادامه دادند . 

حالا ارتباط اینها با آن آقایان چه بود که اینها ، وسیله کار آنان شدند ، این آسان کردن مسئله است .

 آنها رابطه ارگانیک داشتند ، نه یک رابطه از نوع ارباب ، رعیتی ! گرچه آنهم رابطه ارگانیک است .

 به لحاظ اینکه اینها می خواستند استبداد خودشان را بازسازی کنند و آنها هم نفع شان در این بود که این  انقلاب ایران در خود ایران سرکوب بشود که هیچ کشوری هوس نکند که ، به فکر این نیفتد که دست به انقلابی از این نوع بزند ،  سود  مشترک داشتند ، در ادامه جنگ . 

خب ، حالا شما در همان ” کتاب نامه ها ” که شنوندگان اگر مراجعه کنند ، نامه سه فروردین ، این را می یابند  به  آقای احمد خمینی که در آن سخنرانی آقای بهشتی در کاشان سخن رفته ،

 آقای بهشتی و دیگر سران حزب جمهوری اسلامی ، قبل از آن تاریخ ، یعنی بعد از آن ماجرای کودتای نوژه ، طرح انحلال ارتش را به شورای انقلاب آورده بودند 

که در غیاب من می خواستند به تصویب برسانند ، آقای مرحوم بازرگان گفته بود که خب ، شما دارید سر آقای بنی صدر را می برید ! اقلا بگذارید ، حاضر باشد و در حضور ، این طرح را طرح کنید ! اقلا بداند که دارید سرش را می برید !

یکی از آن  عناصر طرح ، انحلال ارتش بود و ایجاد کمیته ای ، با شرکت سه نماینده ، از شورای انقلاب یک نماینده که چون اکثریت با حزب  بود ، از آنها می شد ، یک نماینده از سپاه و یک نماینده از دادگاه انقلاب ، اینها کشور را اداره کنند و ارتش هم منحل بشود .

این  را بهشتی از سر به در نکرده بود با آنکه   با مقاومت شدید من ، آن طرح به جایی نرسید و آقای خمینی هم موافقت نکرد و آن نشد . ولی آقای بهشتی رها نکرد این طرح را .

این است که در کاشان یک سخنرانی کرده بود علیه رئیس جمهوری ، از جمله صحبت هایی که در آنجا کرده بود ، خطاب به پاسدارها گفته بود  ، شما اعتنایی به شهربانی و ژاندارمری نکنید ! 

سعی کنید خودتان ، امنیت شهر را در دست بگیرید .

خب ، یعنی چی که شما خودتان سعی کنید امنیت شهر را در دست بگیرید !؟ 

رئیس قوه قضائیه به پاسدارهایی که تحت فرماندهی کل قوا هستند ، بدون اطلاع فرماندهی میرود و دستور می دهد ، که شما اعتنا به شهربانی و اینها نکنید ! و خودتان امنیت شهر ها را دردستبگیرید  در واقع این بوده که شهرها را قبضه کنند !  

در این سخنرانی که بطور محرمانه هم‌ بوده ، ولی  از کسانی که در آنجا حاضر بودند ، یکی شان صحبت های ایشان را ضبط کرده بود و در اختیار رئیس جهموری گذاشتند 

این برنامه شون بود ، مهار شهرها و زمینه سازی برای آن کودتا ، توسط خودشان و سپاه .

خب ، در همان ماه  ترور ، ربانی شیرازی  بود که روحانی و عضو مجلس خبرگان رهبری بود‌ و طرفدار دوآتشه ولایت فقیه هم بود ، ولی دید که نه ! اینها برنامه های دیگری دارند ، مسئله روحانیت و این حرف ها ، تو کار نیست . 

عرض کنم به شما ، چی شد ؟ این شد که مخالفت کرد . او را در همین ماه ، ترور کردند ! و در راه قم کشتنش ! و خود سپاه چند جا ، روحانیونی که مخالفت می کردند با رژیم ، به طور خودسر میگرفت و  زندانی می کرد ، کتک می زد . اینهم از جمله آنها ، بد رفتاری با آقای تهرانی ، با آقای لاهوتی که دیگه به قول آقای خمینی ، گفته بود ” پاره تنم بود ” ! همچو چیزی ! .

خب ، اینها به شما می گوید ، به اینکه در آن زمان ، اینها وارد ، مرحله رویارویی خشونت آمیز شده بودند ،  همه جانبه !

 از تیر اندازی و کشتن بگیر ، گزارش ارتش ، اطلاعات ارتش می گفت که در هر هفته ، هزار و دویست   زد و خورد ، مسلحانه در کشور انجام می شود .

عرض کنم به شما ، تعطیل روزنامه ها هم در همان ماه است ، که روزنامه میزان را توقیف کردند ، مقدمه بود برای توقیف روزنامه های بعد ، که بعد انجام گرفت که آقای خمینی هم به حمایت آمد و ماجرای ماه خرداد که صحبت کردیم . 

عرض کنم که ، در همین ماه ، در نامه ی ۱۸ فروردین به آقای خمینی ، یادآور شده ام که ، دیداری هم در پاریس ، با نمایندگان ریگان انجام گرفته ! 

آن زمان ، هیچ  نه در ایران  و نه در خارج از ایران ، هیچ اطلاعی راجع به سازش پنهانی اکتبر سورپرایز  ، انجام نگرفته بود یعنی،  انتشار پیدا نکرده بود . 

تا بعد از انهم تا من بیایم به خارج و صحبت از روابط ارگانیک خمینیسم و ریگانیسم بکنم ، از آن چند سال طول کشید تا ماجرای ” ایران گیت ” سبب شد که  به اصطلاح موقع مناسب یافتیم برای طرح کردن مسئله ” اکتبر سوپرایز ” .

ولی در این نامه به آقای خمینی ، نوشته ام که عرض کنم ، این تماس انجام گرفته . 

آقای صدارت : آقای بنی صدر ببخشید ، خاطرتون هست از چه کانالی این خبر به شما رسید به  آن موقع ؟  

آقای بنی صدر :  گزارشی را ” رشید صدر الحفاظی ” که در دفتر رئیس جمهوری کار می کرد ، او یک گزارش حدود صد صفحه تهیه کرده بود از روابط پنهانی سران حزب جمهوری با امریکاییها .

و در آن گزارش این بود ، البته او و دیگران اصرار داشتند که خود آقای خمینی کارگردان است و من قبول نمی کردم . این نامه نشان می دهد که تا این تاریخ ، یعنی ۱۸ فروردین ، من قبول نمی کردم به اینکه آقای خمینی دست در این کار دارد .

والا خب ،  طبیعتا من همچون چیزی به او نمی نوشتم ، اگر می دانستم که او اطلاع دارد . 

این نامه به اصطلاح یک اثر مهم داشته در سرعت گرفتن کودتا و تحول نظر آقای خمینی ، برای اینکه ، تا آن تاریخ می گفتم سازش شده ، اما اینکه همچون ارتباطی بر قرار شده و معامله انجام گرفته که  نمی گفتم . همچون چیزی که به او نمی گفتم ! 

خصوصا وقتی به خود او نوشتم ، او که اگر کارگردان نبود ، یک آدمی نبود که ساکت بنشیند و بگوید ، خب ، شده که شده ! 

یادتون باشد که آن اوائل که آقای ” رمزی کلاک ” آمده بود به ترکیه و از آنجا تلفن کرد و با آقای بهشتی صحبت کرد که بیاید ایران ، برای حل مسئله ! 

آقای خمینی برآشفت و یک بیانه ی صادر کرد که  احدی با امریکایی تماس نمی گیرد ! یک همچون آدمی ، بهش بنویسی که با این آدم های ریگان در پاریس دیدار شده ، و این ساکت بماند .

 بگوید که ،  البته در آخرین دیدار پسرش گفت که شده که شده ! امام می فرمایند ، شده ، شده ! حالا شما بروید با اینها همکاری کنید ! ولی خب ، دیگه آنوقت دیر بود . واسه من شوک بود

منظورم این است که تا ان تاریخ ، نپذیرفته بودم که آقای خمینی در این ماجرا ، نقش دارد ، در این سازش پنهانی ! 

خب ، ایشان، این سال را به اصرار و فشار من ، سال قانون خواند ! سال قانون خواند ، خودش پیشتر از همه قانون شکست و زیر پا گذاشت . 

و در همین ماه طرح کودتای خزنده سرعت گرفت و علاوه بر مهار شهرها ، که در دستور کودتاچیان قرار گرفته بود ، ترور هم ، که گفتم به آن اضافه شده بود ، یعنی خصوصا روحانیون مخالف و دیگر روحانیون که الان خواهم گفت و توقیف روزنامه ها .

اینها در این ماه است که به اصطلاح در این تهدید ها متوجه وسایل ارتباط جمعی شد ، و در آن نامه هشدار دادم نسبت به توقیف روزنامه ها ، که آزادی روزنامه ها ، هر اندازه ضرر داشته باشد ، ضررش به اندازه خفقان نیست ! به آقای خمینی نوشتم ، و نباید گذاشت که این آزادی مطبوعات به خطر بیفتد و روزنامه ها توقیف بشود .

و بعد در آن کنترل شهرها ، گفتم که یک قسمتش مربوط می شد به زد وخورد های مسلحانه ، و کشتن که از  بچه شانزده و هفده ساله می کشتن تا به بالا ! 

بعد هم که توضیح میخواستیم ، که توجیه می کردند که این تیر کمانه کرده ! به آقای خمینی نوشتم ، چطوره که این تیرها ، کمانه می کند و درست می نشیند به قلب بچه های شانزده و هفده ساله مردم؟

اما در نامه بیست و دوم فروردین به آقای موسوی اردبیلی  است که ،  این طرح کودتا را دقیق باز گفتیم ،  کودتایی که من خودم باید قربانی اش می ش،  و نامه ای است که  بسیار از نظر تاریخ اهمیت دارد به خاطر عین آنچه که در آن نامه آمده ، از آن زمان‌ به بعد به عمل می آمد  از جمله توقیف روزنامه ها  .

در آن نامه هم گفته ام که  این امریکایی ها ، با هر که تماس می گیرند ،  بعد علنی می شود !  خودشان علنی می کنند و می گویند با فلانی  تماس گرفتیم ! 

هدفشان هم این است که به خود امریکاییها و مردم   دنیا بگویند که انقلاب و غیر انقلاب ، چیزی را عوض نمی کند هر کسی که بخواهد یک کشوری را اداره کند ، باید در به در دنبال ما باشد و اربابی ما را بپذیرد .

گفتم با سه تن صحبت کردند ، با یکی از آنها در باب ایجاد حکومت ثابت ، با وحدت نیروهای مسلح و روحانیت ، نیروهای مذهبی ! 

خب ، آن تاریخ هنوز این اسناد سفارت امریکا ، منتشر نشده بود . در ان اسناد می یابیم که در خانه آقای فریدون سحابی ، البته تو سند نیست ها ، ما اطلاع داریم ، در آن سند هست که با حضور آقایان موسوی اردبیلی ، همین کسی که من به او نامه نوشتم ! 

اگر می دانستم که خود این آدم ، مذاکره کننده بوده است ! باید می نوشتم ، دنبال مذاکره با شما ، آن تماس دو باره برقرار شده است . ولی اطلاع نداشتم ! این است که  به خود او نوشتم که با سه تن گفتگو شده و به یکی از آنها این پیشنهاد داده شده .

در آن سند است که آقای موسوی اردبیلی و آقای مهندس بازرگان با سولیوان ، آخرین سفیر امریکا در ایران ، تا این زمان گفتگو شده در باب ایجاد یک رژیم با ثبات با اتحاد ارتشیان و روحانیان !

آقای صدارت : چکمه و نعلین ! 

آقای بنی صدر : آره ، آنوقت ما اطلاع دقیق از این معامله نداشتیم ولی افواها شنیده می شد که همچون قراری بر این اتحاد هست که ما اسمش را گذاشته بودیم ، اتحاد ” چکمه و نعلین ” ! 

خب ، حالا اینکه در این زمان دو باره معلوم شده که این قضیه باز طرح شده ، برابر این نامه که نوشتیم . 

خب ، طرف تماس کی بوده ؟ آقای بهشتی ! دوباره ، یکی از آن سه نفر ، این آقاست ! 

یکی هم با یکی از نزدیکان رئیس جمهوری است  ، نزدیک کاری ها ، نه نزدیک سببی یا نسبی . 

عرض کنم که ، او در آلمان باهاش تماس گرفته بودند که ، برای گفتگو ، در این نامه نوشتم ، مسائل مهم ، البته  گروگان ها یکیش بود که معامله این بشود که اینها به تاخیر انداخته بشود رهایی آنها تا انتخابات ریاست جمهوری .

اینکه من نپذیرفتم . رفتند با آن طرف مقابل معامله کردند و داستان علیحده دارد . 

آقای صدارت : آقای بنی صدر ، خاطرتان هست آن شخص کی بود؟ از نزدیکان ریاست جمهوری ؟ 

آقای بنی صدر : خاطرم هست ، اما ، چون آن شخص در ایران است و رفت و آمد کاری دارد این است که  مصلحت نیست که اسمش را بگویم .

عرض کنم به شما ، خب ، حالا در این نامه ، پس اینها در پی ایجاد چنین اتحادی بودند ، مگر اینکه ارتش را می خواستند ، جانشین کنند با سپاه !

که خودشان ایجاد کرده بودند ! این ادامه ی  جنگ هشت ساله  ، یک دلیلش این است که می خواستند از این جنگ ، ارتش ضعیف بیرون بیاید و سپاه قوی !  و شده اینکه الان شده 

با ان اتحاد ارتش و روحانیت ، جایش را می داد به اتحاد روحانیت و سپاه ! 

 حالا ، در آن نامه  گفتم که این کودتاچیان ، هدفشان اینها است ، اول صحبت از کودتا کردم و بعد هم گفتم این طرح را دارند ، اجرا می کنند .

  1. بی اختیار کردن رئیس جمهوری ، با روش های زیر . 
  2. قطع رابطه رئیس جمهور با مردم .
  3. بستن روزنامه ها .
  4. از دسترس خارج کردن وسیله تبلیغات در رابطه با رئیس جمهور  ، برای اینکه نتواند با مردم حرف بزند . 
  5. حذف اختیارات او ، قوانین می بردند آنجا ، آخرینش که بردند من امضاء نکردم ، تحت عنوان به اصطلاح  قانون لغو اختیارات مقام سلطنت ! که ربطی به موضوع نداشته ! سلطنتی در کار نبوده است رفته بود  پی کار خودش ! 

در واقع تحت آن عنوان ، می خواستند که رئیس جمهور را بکنند یک آدم بی اختیار ! 

عرض کنم ، بعد 

  1. تصفیه نهادهای انقلاب و دستگاه های اداری که تحت نظر آنها بود ، یعنی سپاه ، کمیته ها ، و آنهایی که در همین رژیم ایجاد شده بودند ، از مخالفین خودشان تصفیه می کردند ، خصوصا اگر کسانی که طرفدار رئیس جمهور بودند . اینها بیشتر در سپاه بودند که تصفیه شدند . 
  1. ترور جسمی و اخلاقی شخصیت ها که چند نمونه اش را آوردم .
  2. خنثی کردن روحانیت مخالف کودتا . 
  3. انحلال احزاب ، بعدها ، آن نامه آقای ! در این تاریخ نوشتم ، ها ! 

در تاریخ ۲۲ فروردین ، آقای خمینی در شب ۱۸ خرداد ، آن پیام را داده بود که این هشت دسته را محکوم کنید که اینها منحل بشوند .

 یعنی در ماه فروردین طرح این بوده ، واینها باید اجرا می شده و خود آقای خمینی هم تصدی طرح بوده ، حالا چون من نپذیرفتم . 

  1. بستن روزنامه ها .
  2. رویارویی بنیاد دینی یعنی روحانیت با رئیس جمهوری .
  3. برانگیختن خمینی بر ضد بنی صدر .
  4. گرفتن فرماندهی کل قوا . 

اینها همه توی نامه هست ، ها ! عرض کنم که برای چی می کنند ، کودتا را ؟ 

برای ایجاد “  استبدادی با رنگ مذهب ” !

بعد توی آن نامه توضیح دادم برای آقای اردبیلی ، که این روحانیت قدرت مدار ، یک اقلیت محض است در جامعه ! 

و یادآور شدم که آقای بهشتی ، قبل از آن تاریخ باز در نوار محرمانه دیگری که آنهم لو رفت ، گفته بود که از گروگان ها باید  مثل یک آتو ، برضد بنی صدر و کارتراستفاده کرد . 

که این معلوم می کند که همان چون  راه حلی جز بر سر گروگان ها ، ممکن نبود ، بشود بر ضد بنی صدر و کارتر بشود استفاده کرد . 

برضد کارتر ، معلومه ، چون اگر بر سر گروگان ها معامله نمی شد ، و گروگان ها آزاد می شدند ، و احتمال داشت کارتر دوباره رئیس جمهور بشود و ریگان هیچوقت رئیس جمهور نشود . 

معلومه خب ،  از گروگان ها بر ضد کارتر استفاده بشود ، معلومه .

خب ، بر ضد بنی صدر ، چه جوری می شد استفاده کرد ؟ 

جز از راه آن معامله پنهانی ، که برابر آن معامله پنهانی ، اینها باید آقای خمینی را هم دست به کار می کردند ، و که بنا بر این می شد که اسلحه بگیرند و به ازای تاخیر گروگان ها ، و این با وجود رئیس جمهور نمی شد و او را باید حذف کرد ، غیر از این ممکن نبود به عنوان آتو بر ضد بنی صدر از آزاد نکردن گروگان ها استفاده کرد .

یک زمانی من گفتم ، جایزه می دهم به هر کسی که بتواند یک استفاده ، نوع دیگری پیدا کند از آزاد نکردن گروگان ها ،  بر ضد رئیس جمهور ، چگونه می شود استفاده کرد ؟ 

جز از طریق کودتا ، هیچ استفاده دیگری ممکن نبود . 

کودتا هم بدون آقای خمینی نمی شد ! این است که آن نوار هم فوق العاده اهمیت دارد ، برای اینکه با اینکه آقای بهشتی این حرف ها را زده بود .

آقای خمینی میدانید  چی گفت ؟ 

گفت که ایشان می گوید ، صدای ایشان تقلید شده ! 

گفتم آقا ، حدود دو ساعت این آقا حرف زده ، دوساعت یک نفر ایشان را تقلید کرده به طور کامل ! یک  کلمه ، جمله که معلوم نیست تقلید صدا مال ایشان نیست ‌، تقلیده ؟  نوار پیدا نشه ،  شما هم باورتان شد ! 

آدمی اگر خود تصدی نداشته باشد ، چه جوری ممکنه همچین دروغ های بیمزه ای  را باور کند ؟ 

خب ،  عرض کنم که ، راهکارها را هم در همان نامه به آقای موسوی اردبیلی نوشتم  .

  1. آزادی مطبوعات و آزادی های دیگر ، 
  2. جدی گرفتن مردم و احترام به رای و نظر مردم ،
  3. رفع محرومیت های اکثریت بزرگ محروم جامعه ایران .

این سه تا راهکار را هم پیشنهاد کردم ، که کودتا توضیح دادم ،  که چه بر سر ایران خواهد آورد ، متاسفانه الان که داریم به وضعیت نگاه می کنیم ، سیاه تر از آن وضعیتی است که در آن نامه و بعد در خیانت به امید ، تشریح شد .

اما اینها ، باز هم کودتاچیان تنها مهار شهرها و مهار نیروهای مسلح و عرض کنم ، حذف همه مخالفین احتمالی کودتا و حذف نسلی که انقلاب کرده بود ، اینها بدون مهار اقتصادی ایران  ممکن نبود ! 

خب ، ان را هم در آنچه که مربوط می شد به نفت ، که با حکومت آقای رجایی تصرف کرده بودند ، و بودجه دولت هم همینطور ،  اما نظام بانکی هم لازم بود ، برای اینکه جابجا شدن پول ها  بدون تصرف کردن ،  بانک مرکزی مشکل ایجاد می کرد ، خصوصا که ارز در انحصار بانک مرکزی بود .

خب ، پس جز برنامه کار اول آقای رجایی این شد که آقای نوبری را از ریاست بانک مرکزی بردارد،  یکی دیگر را ، آلت فعلی را بگذارد جای او ، برای اینکه نظام بانکی هم در تصرف کودتاچیان در بیاید .

نامه ۲۳ فروردین آقای رجایی به من و پاسخ من  در سوم اردیبهشت به او هم راجع به همین طرح تصرف اقتصاد کشور است ، در واقع بخشی از آن که شده بود و بخش دیگری هم که  نظام بانکی بود از طریق عزل و نصب غیر قانونی رئیس بانک مرکزی قرار بود انجام بگیرد . 

بدین ترتیب می بینیم که این کودتا عملی یک نبوده که مثل این کودتاهای نظامی نبود که  شب بخوابی ، صبح پاشی   ببینید که یک اعلامیه نظامی می گوید که ما دیشب ، مثلا رئیس جمهور یا شاه را گرفتیم و هیات وزیران را حذف کردیم و اختیار حکومت را  در دست گرفتیم تا اطلاع ثانوی !

نه ، این یک کودتای خزنده ای بود که بعد از سازش پنهانی بر سر گروگان ها در اکتبر ۱۹۸۰ ،  که مهر ماه ۱۳۵۹ بود  این غیر قابل برگشت شده بود . 

معامله انجام شده بود و نمی توانستند اینها از آن معامله برگردند ! برای اینکه یک طرفش ریگان و امریکا بود ، و یک طرفش هم رئیس جمهوری بود که این سازش پنهانی را نمی پذیرفت ! 

حالا اگر من آن را می پذیرفتم ، این کودتا البته بی معنی می شد . به قول آقای خمینی ، عزیز بودم و محبوب بودم و حکومت هم اهمیت نداشت که رجایی باشد یا کسی که من نصب کنم ، برای اینکه خودم در اختیار آنها بودم .

دیگه آن کارهای بعدی هم بی مزه میشد  که توقیف روزنامه ها و دسته جمعی روزنامه ها هم نمی بود ، برای اینکه هدف آنها ، انقلاب اسلامی بود ، وقتی من تسلیم می شدم ، آن روزنامه هم باید مجیز گوی این در واقع تسلیم نامه می شد .

احتیاج به توقیف شدن هم نبود ،  که هیچی بلکه خیلی هم امکانات بهش می دادند که توجیه گر آن تسلیم باشد .

بله ، عرض کنم به شما ، حالا در ماه اسفند که اوج ان 14  سال اسفند در دانشگاه بود ،اهمیت بیشتری دارد ، نه از باب این نکاتی که گفتم ، از باب این به اصطلاح رویارویی ، بنی صدر با آقای خمینی ! 

که در آن ۱۴ اسفند ، یک کتابی هم در آوردندحضرات  برایش ، تحت عنوان ” غائله ۱۴ اسفند ” در هزار صفحه ، شاید بی مانند است در تاریخ بشری ! 

لااقل در تاریخ معاصر ، در تاریخ قدیم  هم که مرسوم نبود . 

که یک دستگاه قضایی ، یک چنین کتابی را در هزار صفحه انتشار بدهد بر ضد رئیس جمهوری در توضیح کودتایی ، که مرحله نهایش در ماه خرداد انجام گرفت .

و درآن کتاب خیلی با صراحت می گوید که ، بله ! ما لازم بود که چنین سرکوب هایی را انجام بدهیم  و اگر حزب الهی این کارها را نمی کردند ، ما الان حاکم نبودیم بر کشور ! 

دستگاه قضایی که باید میزان باشد ، ترازو باشد و عمل را به حق بسنجد ، این کتاب  می گوید که آن چگونه دستگاه قضایی بوده ! یک دستگاه به اصطلاح سرکوبگر در خدمت  بازسازی ” استبداد ” ! .

پر از این مدرک و  همش مدرک است ، صفحه به صفحه مدرک است ، ظاهرا بعد از اینکه متوجه شدند که این همه مدرک انتشار دادند ، دیگه آن مقداری را که انتشار داده بودند ، جمع کردند و دیگه تجدید چاپ هم نکردند .

بله ، این کتاب موجوده ، آنهایی که بخواهند ببیند بر ایران چه گذشته ، مراجعه به این کتاب هم مهمه .

بخشی از این کتاب مربوط است به اصطلاح  اقاریر  به آن ترتیبی که می دانید اخذ شده !    یک صورت سوال و جواب ها از شهید زنده یاد حسین نواب را هم انتشار داده .

بسیاری گفته اند ، بنی صدر گفته که چند تا از اینها را بکشید ، کار تمامه !

آن ،  آنچه را که شنیده گفته در آنجا ، آن همان قاعده به اصطلاح قرآنی ست ، که با آنچه که من گفتم  ، نگفتم به این ترتیب که عده ای انتشار دادند .

آنچه که من گفتم ، گفتم به این که قاعده این است که این طرز برخورد با مردم نمی باشد ، نباید برخورد را تا سطح مردم گسترش داد ! باید در سطح همان ” ائمه الکفر ” نگه داشت چون اقلیتی که گرداننده کودتاست ! باید با آنها رویارویی کرد ، نه با جمهور مردم ! 

متاسفانه ،  آقای رجوی این پند را با اینکه چندین بار هم به او خاطر نشان کردم ، نشنید ! و گسترده کرد و خود سبب شد که موفقیتی سه ماه  پس از کودتا ، آقای مهدوی کنی ، پیشنهاد کرده بود به مذاکره ! 

آقای موسوی اردبیلی رفته بود پیش آقای خمینی ، گفته بود من با سرکوب ، قضیه را حل می کنم ! او هم اختیارات داده بهش و او هم به اصطلاح خودش ، مسئله را حل کرد .

ولی کشتار نبود که مسئله را حل کرد ، مسئله بسط ،  زد و خورد به سطح جامعه ، 

کودتا را آنها کرده بودند ، خشونت را آنها در کار آورده بودند . 

دفاع حق همه آنهایی بود که قربانی آن کودتا بودند . اما همین دفاع را هم نمی بایست ، جز در حد سران کودتا انجام داد و به اصطلاح از آن تسری داد به سطح دیگران ، چون برد را می کند باخت ! 

 بله ،  آن که من گفته بودم ، این بود . حالا همین هم ، همین قول ایشان را در آن آورده اند ، البته با آن شرایط که او داشته است و وضعیتی که او بود را  آوردم ، دیگران هم آورده اند . 

به هر حال برای کسانی که بخواهند ببیند، تاریخ بازسازی استبداد ، چگونه بوده ، آن کتاب هم یک منبع مهم و  مدرک مسلم است .

آقای صدارت : همانگونه که فرمودید ، که قول شهید نواب را اوردید در کجا اوردید ؟

بنی صدر :در کتاب غائله 14 اسفند انها اورده اند و آنها سوال و جواب کرده اند  شهید نواب گفته است ، از جمله انها میپرسند که بنی صدر گفته است اینها را ترور کنید و نواب جواب میدهد ، 

 14 اسفند چه بود ؟  و برای چه این سوال را کرده اند ؟

 14 اسفند  مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه بوده است و قرار بوده است که در آن اجتماع قانونی و صلح آمیز رئیس جمهوری صحبت کند و هیچ  گروه مسلحی در آنجا نبود که میتینگ بدهد و آنها  لازم باشد که قوای مسلح را  بسیج کنند بیاورند دانشگاه ، 

آنها برنامه شان ایجاد برخورد بود با آقای خمینی ، آنهم  به لحاظ حساسیتی که خمینی داشت نسبت به مصدق  که بعد مشخص شد که خمینی از هواداران کودتای 28 مرداد بوده و ما متاسفانه به موقع از ان خبر دار نشده بودیم ،

صبح 14 اسفند قبل از برگزاری مراسم اطلاع دادند که قرار است عده ای از کمیته ها و سپاه پاسداران را برای برخورد چماقدارانه  با  لباس شخصی  وارد دانشگاه کنند و با آقای مهدوی کنی که وزیر کشور بود  در این مورد اطلاع داده شد که چنین گزارشی هست و اینها را از ورود به  دانشگاه باز بدارید 

پس اطلاع قبلی بود ، رفتیم آنجا دیدیم آنها امده اند سیم بلندگوها را قطع کردند و  بعد هم شروع کردند به سنگ پرانی به جمعیت و های و هوی و غیرو 

من به جمعیت گفتم که اینها را با آرامش از دانشگاه بیرون کنید، جمعیت هم رفت به طرف اینها و انها را از دانشگاه بیرون کردند و عده ای را هم توقیف کردند  ، و از جیبهای اینها کارتهای آنها را در آوردند و من کارتها را غیر از کارتهای مربوط به سپاه به لحاظ جنگ خواندم و افراد سپاه را به خاطر جنگ نخواندم 

افرادی مربوط به کمیته ها و کمیته قزوین و غیر ان که سر دسته ی آنها رشیدیان بود که نماینده ی آبادان در  آن مجلس کذا  بود و سر دسته ی چماقداران بود ، آنها دستگیر شدند و 

دونفر هم مسلح  با هفت تیر مراجعه کردند که ما مامور شده بودیم و باید شما را اینجا میکشتیم و حاضریم در هر دادگاهی هم شهادت بدهیم و ما امروز این وضعیت را دیدیم و صحبتهای شما را شنیدیم و متوجه شدیم عمل جنایت به ناحق است 

من به انها گفتم که شما بروید پی زندگیتان ،  و گفتم بروید بگویید که امکانی پیش نیامد بعدهم ول کنید این دستگاهها را بروید پی زندگیتان و اگر ما بخواهیم این را پی گیری کنیم انها اول شما را میکشند ، ولی بعد به آقا خمینی گفتم این را حالا یادم نیست که در نامه ها ، ترور ریاست جمهوری را اوردم یا نه .

بعد از ارتش نواری را اوردند که از پاسداران ضبط کرده  بودند و آنها گفتگو میکردند  که باید رئیس جمهور را در کرمانشاه بکشیم و فتوایش را نیز گرفته بودند ،

و به این ترتیب اینهایی که میگویند اینها قربانی ترور شده اند خوشمزه است ، 

اینها خودشان بانی ترور بوده اند در بعد از انقلاب ، چند روحانی را ترور کردند و رئیس جمهور را نیز میخواستند ترور کنند ، آن دو نفر اگر پشیمان نمیشدند و میزدند تخت سینه بنی صدر تمام میشد دیگر و از دید انها قضیه تمام میشد 

 و ممکن بود مراسم با شکوه هم برگزار کنند و از آن عناوینی هم که اقای خمینی میداد بدهند و من را شهید هم لقب بدهند ونتیجه ای که میخواهند بگیرند ، مثل قضیه  لومومبا که همانهایی که او را کشتند گفتند شهید است، اینم مثل او، 

به این ترتیب ماه اسفند سرآمد و در روزهای پایانی اسفند رویارویی با آقای خمینی مشخص بود . حالا در گفتگویی بعدی اگر نکاتی را در نامه ها ببینم مربوط به ماه اسفند که جالب بود با شما در میان خواهم گذاشت.

اقای صدارت : در موقیعت های مختلف ، بصورت نوشته ، بصورت گفته ، اینها صحبت شده . 

اینها را برای شنودگان عزیز این برنامه ،  دارم ذکر می کنم ، آقای بنی صدر . 

متاسفانه در عصر پر سرعت قرن بیست و یکم ، به خصوص جوانها در تمام دنیا ، این به اصطلاح نمی شه ، این عیب جویی کرد از جوان ایرانی ،   در تمام دنیا ، عادت کردند به خبرهای سریع و کم حجم ، به خصوص اگر که به صورت نوشته باشه ، ولی اگر بصورت صوتی یا تصویری باشه ، آنوقت امکانات یا به اصطلاح ،  علاقمندی ، برای جذب آن اطلاعات ، شاید بیشتر باشد . 

این یک مسئله ، مسئله دوم اینکه ، تعداد زیادی از چیزهایی دیگه ای که در زمان نوشتن آن کتاب ها و انتشار آن کتاب ها معلوم نبوده ، کم کم در اثر مرور زمان معلوم شده ، و شما ضبط کردید در جاهایی و جسته و گریخته و به اطلاع مردم ایران رساندید  . 

امیدوارم در این جلساتی که تعداد ساعات هایش هم در اختیار شما است ، فرصت این را داشته باشید که در اختیار هموطنان عزیزمان بگذاریم .

آقای بنی صدر ، خیلی ممنونم از وقتی که دادید .

آقای بنی صدر : یک نکته یاد آور ،  می شوم که آنچه من می گویم ، از حافظه است ، حافظه هم خطا می کند . در مواردی که با متن های مکتوب نخواند ، آن متن های مکتوب معتبر است. 

آقای صدارت :  بله ، این هم  توضیح بسیار مهمی بود . 

 بحث های آقای بنی صدر ، همان جوری که  کسانی که در جریان زندگی ایشان هستند و می دانند که زندگی پر مشغله ای دارند ، و علی رغم اینکه اینها بعد از کودتای خرداد سال ۶۰ و  بخصوص بعد از مهاجرت ، به اصطلاح ،  بگویند که ، شما را در حصر خانگی قرار دادند ، ممنوع التصویر ، ممنوع الصدا ، ممنوع القلم و ممنوع و غیره شده اید از آن موقع ! 

 من یادم می آید ، یکی از کسانی  که تو ایران هست و  آدم فعالی هم  بود و  آدم پر اطلاعاتی هم بود ، ایشان نظر داشت که بنی صدر ، هم که  رفت و الان هم خانه نشین و  بیکار ، نشسته 

ولی آنهاییکه نزدیکند با زندگی شما ، می بینند که  بسیار زندگی پر مشغله ای، دارید و تولیدات تان ، به صورت شفاهی و کتبی عرض کنم ،  بوده و هست . و به هر حال این یک خلاصه ای هستش با رجوع به حافظه برای نسل جوان .

آقای صدارت : بازهم ممنونم آقای بنی صدر از وقتی که دادید .

آقای بنی صدر :  روز بر شما خوش .

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

راههای ارتباط با ما:

http://alisedarat.com/contact-us/

برای مشترک شدن و دریافت خودکار مطالب جدید، به آدرس ذیل مراجعه و آدرس ایمیل خود را بنویسید:

https://feedburner.google.com/fb/a/mailverify?uri=alisedarat

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

با جنگ روانی است که رژیم ولایت مطلقه، توانسته است ۴دهه مردم ایران را منفعل و بی‌عمل نگاه دارد که بتواند بر آنها سلطه داشته باشد. تا جایی که بعضی از مردم با پای خود به حوزههای رای‌گیری میروند و با دست خود به این رژیم مشروعیت میدهند، تا باز هم بر سر کار بماند و به تجاوزها به حقوق آنها، ادامه دهد!

و نیز با جنگ روانی است که رژیم  ولایت مطلقه، توانسته و می‌تواند افراد یگان ویژه و سایر قوای سرکوب و قوای اطلاعاتی و امنیتی را، به مانند حیوانات وحشی،  به جان هموطنانشان، خواهران و برادرانشان، بیاندازد. 

همه به کمک همدیگر میتوانیم هرگونه سانسوری را از بین ببریم، و برای اینکار وسایل متعددی در اختیار شما و همهٌ ما موجود است.

جنگ واقعی، جنگ روانی است.

❊❊❊❊❊

❊❊❊❊❊

هم‌وطن و هم‌زبان عزیز، آنچه که در اینجا آورده شده، همان مطلب فوق است که در  شبکه‌بند‌های اجتماعی مختلف، و به این منظور که کار شما عزیزان، در گسترش فرهنگ مردم‌سالاری، با مشارکت در مبارزه با سانسورها، آسان‌تر گردد.

دیگر اینکه، به علت انواع فیلترهای اینترنت و سانسورها در وطن، همه هموطنان، به همه سایت‌ها دسترسی ندارند و طبق پیشنهاد بعضی از هموطنان تلاش‌گر در داخل ایران، محتواهای تولید و ارائه شده، در شبکه‌بندی‌ها و سایت‌های مختلف متشر می‌شوند که مشارکت در کارِ مهم هم‌رسانی، آسان‌تر گردد.

امیدواریم که هرکدام از ما، به سهم خود و به نوبه خود، خویشتن را از لذت همکاری در ساختن سرنوشت خوب و خوب‌تر، برخوردار کنیم.

❊❊❊❊❊

لینک مطلب در شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن، و لطفا هم‌رسانی:

پادکست گوگل

https://podcasts.google.com/feed/aHR0cDovL2ZlZWRzLmZlZWRidXJuZXIuY29tL2FsaXNlZGFyYXQ

اپل پادکست:  Apple Podcasts

https://podcasts.apple.com/ca/podcast/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA/id1526471145

پادکست انکر:

https://anchor.fm/sedarat

Telegram

توضیحی درباره مطالب ارائه شده در کانال تلگرام در مورد کودتای خرداد 1360:

https://t.me/sedaratMD/290

دسترسی به گفتگو در کانال تلگرام برای هم‌رسانی و عضویت در کانال:

جلسه دوم:  https://t.me/sedaratMD/243 

واتساپ:

https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

اینستاگرام Instagram

آدرس لینک مطلب برای ابراز نظر(کامنت)، و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن، و هم‌رسانی،  و دنبال کردن(follow)مطالب در اینستاگرام:

 

https://www.instagram.com/ali.sedarat/

فیس‌بوک :

https://www.facebook.com/Sedarat57

  تویتر :

https://twitter.com/sedaratmd

سایت نشریهٌ انقلاب اسلامی در هجرت :

دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (٣)

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/10-banisadr/mosahebe/24745-2017-06-14-22-32-16.html?Itemid=0

دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۵)

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/10-banisadr/mosahebe/24850-2017-06-22-13-19-27.html

دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۶)

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/10-banisadr/mosahebe/24957-2017-06-30-06-06-10.html

لینک گفتگو در وب سایت علی صدارت:

http://alisedarat.com/1400/01/31/7309/


بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب