علی صدارت در گفتگو با آقای بنیصدر: تاریخنگاری حقایق واقعی کودتای خرداد ۱۳۶۰
(جلسه پنجم از هفت جلسه)
به شهادت آقای ابوالحسن بنیصدر
❊
“شاید 90-99% ایرانیان از واقعیات کودتای 1360 علیه بنیصدر بیخبرند“
❊
مطلب را به شکل صوتی، در همینجا بشنوید:
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
این گفتگو قابل دسترسی است در کانال یوتیوب علی صدارت، برای اشتراک(subscription) در کانال، ابراز نظر(کامنت) و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن، و همرسانی:
https://www.youtube.com/watch?v=rJke7dhMUgQ&t=2s
❊
فایل صوتی در ساندکلاد استقلال و آزادی، برای پیاده کردن (دانلود)، و پسندیدن (لایک) و یا نپسندیدن و لطفا همرسانی:
#کودتا #خرداد۱۳۶۰ علیه اولین منتخب مردم ایران (۵) گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر
https://soundcloud.com/a-banisadr/2uxqzxcgav7m
–
❊
(با تشکر فراوان از هموطنان عزیزی که مسئولیت پیاده کردن نوشتار این گفتگو، و ویراستاری آن را متقبل شدند)
علی صدارت:
آقای بنی صدر سلام عرض می کنم به شما مجدداً سپاس فراوان برای وقتی که میدید به من و هموطنان و هم زبانان علاقه مند به تاریخ شفاهی ایران در مورد تاریخ سیاسی معاصر ، امروز دوشنبه است چهارم مرداد ماه ۱۳۹۵ هست که مصادف با بیست و پنج ماه جولای ماه هفتم ۲۰۱۶ ، جلسه پنجم مان هست که در مورد کودتای خرداد ۱۳۶۰ در خدمت شما این گفتگو را انجام می دهیم
یکی از مطالبی که جالب بود نکته هایی که جالب بود این بود که پیش بینی هایی که شما مستند به اسنادی که در کتابهایی که چاپ شده از جمله نامهها اعلام کردید، این پیش گویی ها بعد از چند ماه به وقوع پیوسته و البته بگیم متاسفانه ،
پیشگوییهای در مورد قرارداد وین هم به واقعیت پیوست و روز بعد از آن با تلویزیون صدای آمریکا مصاحبه کردید و اون آقای خبرنگار این مسئله رو با تعجب عنوان کرد که چطور شما خبر داشتید است از جزئیات آن قرار داد که چطور خواهد شد در روز بعد
دلیل اینکه این رو دوباره یادآوری می کنم به شنونده های عزیز اینه که اگر که این بر اساس یک بینشی بر اساس یک روشی یکسری پیشبینیها یکسری تحلیل ها از ۳۵ سال پیش بلکه بیشتر یعنی بلکه قدیم تر به وقوع پیوسته ،
شاید بد نباشه که بعضی از هموطنان عزیزمون که شاید به اندازه کافی به خود اعتماد ندارند به بقیه هموطنان اعتماد ندارند و شاید به اندازه کافی خودانگیختگی ندارند ، لااقل به این پیش بینی ها با یک زاویه دیگری بنگرند و از این اتفاقات روز مره ای که برای همه انسانها می افته و سر بزنگاه های خاص مثل مثلاً جنبش دانشجویی ۷۸ که منحصر شد به فقط دانشجوها ،
و فقط منحصر شد به یک خوابگاه تقریباً اگر که اون همه گیر می شد بقیه دانشجویان و بقیه مردم
این یکی ، دوم جنبش ۸۸ که پیشبینی شما این بودش که اگر این گفتمان برگردد به داخل خود رژیم و مهرههایی جابه جا بشن نیروهای سرکوب جری میشن و سرکوب میکنند مردم رو و مردم منفعل میشن ، و نمیخوان که این رژیم فقط طلایی بشه به قول معروف و خطوط قرمز نظام را ازش نگذرد و قانون اساسی و غیره و ذالک ،
اگر که به اون هشدارها و پیشبینیها توجه شده بود شاید همان ۷۸ و شاید همون ۸۸ و
حالا چرا انقدر بیایم جدید شاید همون ۱۳۶۰ ما مردم میتوانستیم هر کدام به سهم خود در این سرنوشتی که برای خودمون میسازیم چه با فعالیت چه با انفعال ، نقش داشته باشیم نقش مثبت با فعالیت ، و سرنوشتمون رو غیر از این می کردیم که شده ،
حالا در مورد رای گیری هم همینجور بود که شما پیشبینی کردید که نه تنها اون کسانی که قراره که از ترس بدتر به سمت بدها مراجعه بکنیم نه تنها آنها حذف نشدند با روش کسانی که تشویق می کردند مردم را به شرکت در رای گیری ، بلکه اون آقای جنتی شد حتی رئیس مجلس خبرگان ، و باز با این تاکید موکد که یک روشی بوده یک بینشی بوده یک تحلیلی بوده یک نحوه نگرشی بوده که در بوته آزمایش زمان درس خودش رو پس داده ، به ابتلای زمان خورده و نشون داده که خطاش کم بوده به دلیل اینکه محل پندار و کردارش در مردم و در حقوق بوده نه در قدرت و زور و خشونت ،
امیدواریم که به خصوص جوان ها با شنیدن این قسمت از تاریخ شفاهی در این مورد هم و از این زاویه هم به این قضیه بنگرند و بیش از این مقدمه رو طولانی نمی کنم و از شما آقای بنیصدر خواهش می کنم که اگر که موافق هستید با با توجه به این عرضی که الان کردم بتونیم به بحثمون ادامه بدهیم خواهش می کنم بفرمایید .
آقای بنی صدر : بله یادآوری اینکه روش ، وقتی شناسایی واقعیت هم همان طور که هست شد طبیعتاً جهت یابی تحول عموم را میشود دقیق گفت ،
اما شرطش این است که عقل مستقل و آزاد باشه یعنی اصل راهنماش موازنه عدمی باشه از هر گونه ملاحظه رها باشه و جز شناخت واقعیت آن طور که هست را نخواهد
شناخت واقعیت آن طور که هست که امکان میده که :
اولاً خود اون واقعیت را همانطور که هست رو شناسایی بشود که بسیار مهمه از لحاظ علمی و
ثانیاً بتوان به طور دقیق گفت که این خط سیر تحولش کدام خواهد بود
به هر حال آنچه که سند هست و گفته شده و نوشته شده و آنچه واقع شده اونها رو ایرانیان از برای اینکه چیز بیاموزند تنها ، از تجربه درس بیاموزند تنها نیست که باید بهش مراجعه کنند
بلکه به خاطر اینکه
چرا در این وضعیت هستند ؟
و این وضعیت آنها را به کجا میبرد؟ هم ،
می باید به این تاریخ ، تاریخ مستند بازبگردند و گفته ها و نوشته ها رو با آنچه روی داده بسنجد
حالا ما رسیده بودیم به دیماه و در ماه دی ، قسمتی را هم گفته بودم و مونده بود از اینجا که دارم حالا شروع می کنم
نامه ۱۱ دی به آقای خمینی یک قسمت مربوط میشود در آن نامه به وضعیت جبهه ها و نیروهای ایران و به او گفته شده در آن نامه که وسایلی که قرار بوده در اختیار نیروهای مدافع کشور قرار بگیرد قرار نگرفته .
یعنی حکومت حداقل کار را هم انجام نداده بود ، حکومت آقای رجایی و دراون نامه هست که ما برای یک ماه دیگر مهمات داریم هر روز از دست بدهیم فاجعه آمیز است و باز به او گفته شده که اگر کوشش های من به عنوان رئیس جمهوری نبود ارتش هرگز آمادگی پیدا نمی کرد و در این وضعیت ،
در اون وضعیت که آن روز بودیم آن زمان مسئله گروگانها که اینها کش دادند تا ریگان بشود رئیس جمهور که شد
بازکش می دادند که این لحظه زمامداری آقای ریگان فرابرسد پس یک شرط و شروطی اون آقای نبوی کرد که باید ۲۲ میلیارد یا ۲۱ میلیارد الان رقمش دقیق تو ذهنم نیست و اگر ۲۰ میلیارد نبود همین ۲۱ یا ۲۲ میلیارد باید که ضمانت بسپارند به بانک اونم که نمی سپرد
پس اینجا در این نامه گفته شده که اگر مسئله گروگانها به هر نحوی به هر دلیلی حل نشود و جنگ هم به اصطلاح ناتمام بماند فرصت برای اینکه دشمن چون قبلا هم آقای صدام پیام داده بود که حاضره قواشو از ایران بیرون ببره ، رعایت نشود ما با مشکل روبهرو میشویم ،
خصوصاً که شکستن روحیه ارتشیان هم ، همچنان در دستور کار است چنان که در آن نامه گفتم :
آقای رجایی در مسجد سپهسالار گفته بود که :
ما اون پیروزی که با این ارتش بدست بیاد رو نمی خواهیم
آقای صدارت : وسط جنگ بله
آقای بنی صدر : و باز گفته بود که بعد از جنگ تازه ما دعوامون با ارتش خواهد بود خب عرض کنم که این محتوای اون نامه بود که این وضعیت رو دقیق میگوید که در اون لحظات ، دشمن دیگه حالا از تصرف خوزستان ظرف یک هفته که مایوس شده هیچی زمین گیر شد حالا صحبت پیروزی ایران است
این آقایان میگویند که ما پیروزی که با این ارتش به دست بیاد نمیخواهیم ،
این نامه ۱۱ دی هست یعنی ۱۱ دی مهر و آبان و آذر ، سه ماه بعد از جنگ این که می گفت آقای عرفات گفت ایران معجزه کرده ارتش ایران ، بی خود نگفته بود ،
بله عرض کنم یک هیئتی هم ، هیئت روحانیت مبارز ترتیب تشکیل داده بود به اصطلاح که برسه به اختلافات دو طرف ، به آنها یک نامه ای نوشتم در ۱۱ دی ، برای اینکه نسل امروز نسل امروز بدانند که این رویارویی یه طرف اگر بخواد ابهام توش نباشه و پیروزی قطعی باشه یه طرف باید روی حرف بایسته و وارد دعوای قدرت نشه که بگن دو طرف بر سر قدرت دعوا دارن.
در اون نامه آنها گفته بودند و هیئت گفته بود که روزنامه انقلاب اسلامی تقلب کرده یعنی به اصطلاح به اون طرف ور رفته با اون طرف مقابل ،
درباره اونا کم و زیاد تو نشریه آمده که جواب دادم که مسئولین روزنامه آماده اند که به سوالهای شما جواب بدن و قرارما با اون هیئت این بود که من هر بار اون طرف مقابل زور در کار می آورد و تخلف میکرد از قرار به این هیئت گفته بشود که این تخلف شده در صورتی که دوبار گفته شد و ترتیب اثر داده نشد ، اون وقت من خود مسئله رو در کارنامه یعنی علنی کنم طرح کنم
در اون نامه به آنها گفتم به این که قاطعیتی از ناحیه شما مشاهده نمیشود ، و تنها اثر شما این است که سکوت به من تحمیل بشود ، در آن ایام هم که گفتم پیروزی ایران در جنگ موضوع روز بود و این آقای رجایی گفته بود که ما این پیروزی که با این ارتش به دست بیاد نمیخواهیم اونهایی که به خودشان در واقع اون کودتای خزنده را پیش می بردند اینها شایعه کردند که ارتش می خواهد در تهران کودتا کند .
در حالی که ارتش اولا در این خط و ربط نبود می خواستند روحیه ارتشیان را بشکنند که نتوانند بجنگند و پیروزی در واقع به دست نیاید
و الا ارتش در تهران نیرو نداشت که ، بر فرض هم میخواست کودتا کنه نیرویی برای انجام کودتا نداشت ، تازه قبلاً یادآور شدم که در کرمانشاه که صحبتش را کردم وقتی پرسیدم که نیرو شما چقدر در تهران دارید گفتند دوتا گردان
عرض کنم به شما در همین ماه تقلا هایی که آنها کرده بودند برای تصرف رادیو تلویزیون این ها به اصطلاح رسید به مرحله قطعی به این ترتیب که اون طرح ، پیشنهاد رو من نوشته بودم که هیئت نظارت با این حال مفسر شدند این آقایان ، گفتند نماینده قوه مجریه را هیئت وزیران معین می کند که دست خودشون بود که در واقع هیئت قوه مقننه نماینده قوه مقننه که از خودشان بود قوه قضاییه هم که تصرف کرده بودند قوهمجریه شد هیئت وزیران در واقع رئیس جمهور شد بی نقش !
که این به اصطلاح دستگاه رادیو تلویزیون را به این ترتیب تصرف کردند در اون نامه یادآور شدم همین طور در کارنامه هم گفتم بعد در نامه به آقای خمینی هم گفتم که بن بست ، بنبست سیاسی که اینها ایجاد کرده بودند ، جز با استقرار قانون باز نمیشود.
یعنی دعوا این بود که یک طرف قانون را مطلقا رعایت نمیکرد با زور می خواست پیش ببره هر چی را هم که لازم می دید که میدید حالا دیگه علنی نمیتونه با زور پیش ببره ،
اون تو مجلس کذایی قلابی به اصطلاح طرح میدادند و میکردند قانون و میگذاشتن به اجرا ، و مخالف قانون اساسی هم اصلاً اعتنا به این حرفها نبود
و یادآور شدم که اون زمان گفتم که بیست سال در اسلام تحقیق کردم برای اینکه :
راه تخریب و زورمداری رو ببندم و بسته بشود ، یعنی دین وسیله توجیه گر تخریب و زورمداری نباشد ،
و بیانگر استقلال و آزادی انسان و گشودن راه به روی سازندگی و رشد باشد ،
همین اسلام هم در واقع اندیشه راهنمای انقلاب ایران شد .
ولی حالا به نام همان اسلام ، در واقع این زور کور بود که توجیه میشد، و تخریب بود که توجیه میشد و اعدام بود که توجیه میشد ،
و نصف کشور برود بهتر از بنیصدر پیروز بشود هم که توجیه می شد ،
و معامله پنهانی با آمریکا از طریق اسرائیل توجیه می شد ،
و ادامه جنگ در سود انگلستان و آمریکا و اسرائیل توجیه و همه اینها با نام اون اسلام توجیه میشد
اینها همه در سومین ماه جنگ طرح میشده و در ۲۹ دی به آقای خمینی نوشته ام : اونکه گفتم که این گروگان ها رو چی گفت که باید ۲۰ میلیارد ویا ۲۲ میلیارد ضمانت بدهد حالا رسیدیم به دمادم این نزدیک میشیم به شروع زمامداری آقای ریگان
حالا یواش یواش این ها دارند اون ضمانت و ممانت رو میگن نه نه
میگفتند که حالا ندادی هم ندادی همون به اصطلاح توافق قرارداد الجزایری که اسمشو گذاشته بودند بیانیه ، ما را بس .
خوب و به آقای خمینی نوشتم میبینید که این گروگانها که میگفتم این بازی ها را ادامه میدهید تا قضیه گروگانها را تا در شکست تمام کنید ، میبینید که درست از آب درآمد حالا دارد در شکست تمام میشود چقدر ثروت ایران که بر باد رفت .
آقای کارتر گفت من ایران را چنان ، ایرانی ها رو چنان نقرهداغ کردم که هرگز فراموش نکنند و تاریخ اونو هرگز فراموش نکند ،
اما در این نامه هم یک صحبتی از آقای رجایی نخست وزیر کردم که این به اصطلاح گفته بود که چگونه منظورم هم بیکارها کار پیدا کنند هم اینکه به اصطلاح در کشور فعالیت بشه و فعالیت اقتصادی بشه، و حالا چه جوری باید این کار بشه؟
گفته بود: این بناهایی که بر اثر بمباران یا توپ باران دشمن ویران شده اینها را آجر هاش رو عرض کنم که ، بار کنند بیاورند در دورتر آنجا بنا درست کنند با آنها !!!
در این عصر و زمانه ما این نخست وزیری داشتیم با این عقل و تدبیر .
عرض کنم که الان آقای روحانی رئیس جمهوری است با اون انتخابات مهندسی شده حالا صحبت اینه که دو دوره ای بشه یا یک دوره ای بشه ، این روزها توی ارگان های تبلیغاتی دوطرفه رژیم صحبت اینست که این ۴ سال دیگر هم باز خواهد شد یا نخواهد شد؟
اون زمان مجلس این رو کرده بود عضو اون هیئت نظارت بر رادیو و تلویزیون ، من به آقای خمینی نوشتم این همچنین آدمی را کرده اند ناظر بر و رادیو و تلویزیون برای تحمیل سانسور ،
گفتم که راجع به تلویزیون دارد وضعیت انفجاری به وجود می آورد به لحاظ اینکه صبح تا شب شب تا صبح این تبلیغات به اصطلاح خشونت ستایی و رویاروی کردن گروه ها با هم و عرض کنم دروغ های مستمر بر ضد مخالفان اون کودتاچیان گفتن و اینجوری بود
اینجوری که خب هر روز جامعه در تنش بود ، طبیعتا در اون وضعیت هم کی می رفت دنبال فعالیت اقتصادی که هیچ کس نمی دانست فردا چه خواهد شد حالا ما رسیدیم به ماه بهمن در نامه ۶ بهمن این نکات با آقای خمینی گفتم و در نامه ۱۵ بهمن وضعیت جنگی را بررسی کردم و به آقای خمینی گفتم که ،
هدف این جماعت این جماعت کودتاچی این است که آقای خمینی را بر بیانگیزند بر ضد انقلاب و بر ضد ارتش ، ارتشی که در جنگ است تا اون در جنگ به اصطلاح پیروزی حاصل نشود و انقلاب هم قربانی بشود با بازسازی استبداد جدید ،
یک صحبتی آقای خمینی کرده بود که به من گفتند ،
که در این نامه به این صحبت جواب دادم ایشون گفته بود که آقای بنی صدر میخواد ایران رو مثل سوئیس و فرانسه بکنه و مردم برای اسلام انقلاب کردند ،
و این در این نامه به او توضیح دادم که رشد قدرت ، قدرت سرمایه یه چیز است ، رشد انسان یه چیز دیگه است
ولی خب لازم است که نسل امروز بداند که موضوعهای دعوا چی ها بوده ، اسلام پنداری مخالف بوده از اسلام آقای خمینی و مردمی که از دید او برای اسلام انقلاب کردن این ها نمیخواستند ایران رشد و ترقی داشته باشه
و باز در آن نامه صحبت کردم که آخه چون اینها گفته بودند که چون من می گفتم ، این حکومت آقای رجایی نالایق است ناتوان است قادر به اداره کشور نیست ،
خوشمزه اینکه بعدها این آقای بهزاد نبوی در کیهان سال خوندم ، گفته بود که این آقای رجایی آمد بعد از اینکه نامزد نخست وزیری شده بود دوتایی کلی خندیدیم که ای دنیا را ببین چی شده پس ما میخواهیم نخست وزیر بشویم خودشم باورش نداشته ،
می دونسته که لایق این کار نیست ،
یه دفعه هم آمد و مفصل باهاش صحبت کردم گفتم آخه شما به عنوان مسلمان نمیدانی که آدم مسلمان مسئول است و نمی دانی که اگر به کاری که توانایی شو ندارد رام بکند مسئوله ؟
شما که میدونی توانایی ندارید چرا این مسئولیت رو میپذیری پس چطور می گویی که من مکتبی مسلمان ، مکتبی هستم ؟ راضی هم می شد که رها کنه ، خب بعد می رفت بیرون دوباره پرش می کردند و همون میشد ضدی که بود به هر حال دیگه حالا متاسفم که آمد بر سر ایران آنچه آمد
آقای صدارت : بله آقای بنی صدر این گفتن جزئیاتش هم نه تنها بی ضرر نیست بلکه مفید به نظر من ، تو این محاوره های معمولی که اون آقا خودش به شما چه نظری میداد، باز اون کسانی که اصلاً این فتنهگری رو این آشوب را در خفا به پیش میبردند آنها چه جور باز دوباره عمل میکردند این را مینداختنش دوباره جلو اینا اینام خیلی برای درس گیری خیلی فکر میکنم خیلی مهم آقای بنی صدر !
آقای بنی صدر : البته بله دیگه بی اهمیت نیست به هر حال آن زمان اینها شایع کرده بودند یعنی وارونه کرده بودن حرف آقای ریگان رو و آقای ریگان از تغییر ، گفته بود ایران دولت ندارد و تغییر رژیم حرف زده بود باید مثلا رژیمش تغییر بکنه و این ها اینا رو تبدیل کرده بودند به اینکه آقای ریگان گفته که دولت یعنی حکومت آقای رجایی لایق نیست به آقای خمینی نوشتم به اینکه :
اولاً که این وارونه کردن حرف او این است
ثانیا فرض کنیم این آقای ریگان هم فهمیده باشد که این آقا لایق نیست مگر چیزی را عوض میکند یک نالایقی اگر دشمن هم بفهمد این نالایق است این دلیل بیشتر است برای اینکه اونو با یک لایقی جانشین کنید تا اینکه بگوییم چون آقای رایگان هم گفته است پس دیگه شما هم نگو این آقا نالایق است
آقای صدارت : ولی آقای بنی صدر آقای خمینی معمولاً همینجوری یه حالت عکس العملی و ببینه که اون طرف چی میگه و عکسش را انجام بده و این حرفها نبود بیشتر
آقای بنی صدر : چرا عکس العملی بود ولی خب چون میل تمایلش به قدرت بود واکنش او نسبت به آن طرف واکنش میشد و الا اینا چیزای منطقیه آخه ،
میگه آقای ریگان گفته این حکومت نالایقه ، خب اگر دشمن هم فهمیده که این حکومت نالایق است شما میگویید چرا رئیس جمهور میگه این حکومت نالایقه ؟ حرف شما را آقای ریگان هم تکرار میکنه ؟!
این دلیل بر اینکه این حکومت باید با یک حکومت لایقی جانشین بشود برای اینکه اون دشمن بنی صدر نیست میخواد به وطنش دل بسوزونه و اون میخواد که سر به تن وطن ما نباشه و منافعش اینجاست به اصطلاح به قول خودشون منافع دارند در ایران آنها را ببره و بخوره
عرض کنم حتی ریگان همون وقت هم گفته بوده این باید امضای در آن صحبت باید امضای آقای کارتر رو زیر اون قرارداد الجزایر محترم بشمارند و الا زیر پای موافقان آن خالی خواهد شد این خود دلیل خیلی واضح و روشن که او با موافقان آن قرارداد همان ها بودند که با این دار و دسته ریگان معامله پنهانی اکتبر سوپرایز رو کرده بودند
بنابراین میبینید که در آن زمان همین حرفها هم بود با اینحال مثل اینکه این آقای خمینی چشم و گوش بسته بود بر روی حقیقت ، راحت این وارونه حقیقت اون می گفت اینجور میآمد اینکه آقا گفته که ریگان گفته که حکومت نالایق است .
آقای صدارت: بله خب پرش می کردند دیگه آقای بنی صدر
بله خب میگم اگر خودش مایل نبود پر بشود خب ما هم همینها را من نامه بهش نوشتم دیگه خب چرا اینها را گوش نداد ؟
من که راستش را به او نوشتم
نوشتم آقا ریگان این حرف را زده نه اونی که اینها شایعه میکنند خب چرا دروغ را شنید راست را نشنید ؟
چون در جا اگر واقعا یک آدم مسئولیت شناسی بود و قدرت مسئله اش نبود و دین مسئله اش بود و حق و حقوق مردم مسئاله اش بود و در جا این حکومت تحمیلی را رها میکرد میگفت برو بابا ما یک کار غلطی کردیم شما تحمیل کردیم حالا که هم خودی میداند هم دشمن میداند شما نالایقی کشور را به باد می دهید چنان که بالاخره بعد از هشت سال جنگ همینجور شد دیگه .
به هر حال در نامه ۱۷ بهمن باز به آقای احمد خمینی در باب دولت نالایق و صحبت آقای ریگان دوباره نوشتم ،
در آن نامه نوشتم که در همه جا طرفداران رئیس جمهوری را میگیرند
نوشتم که مجلسی که به اون ترتیب تشکیل شد ، شده حالا مرکز مخالفت با رییس جمهوری پس در ۱۷ بهمن در واقع به اصطلاح اون پوشش برای اینکه رئیسجمهور رو از طریق دیوان کشور برکنار کنند شکست خورد که بعد از این تاریخ هم هنوز از اون تاریخ هم باز آقای بهشتی کوشیده بود باز هم به جایی نرسید
پس این مجلس شد که علم داد در مخالفت با رئیس جمهوری
خب حالا این وضعیتی که ماههای از ماه بهمن به بعد تا خردادش را توضیح دادیم در واقع از دی به بعد رو توضیح دادیم دقیق بخواهیم از آذر به بعد را توضیح دادیم تا خرداد۶۰ .
حالا دو ماه عرض کنم به شما مهر و آبان مسائلی رویداد اتفاقهایی افتاد اموری واقع شدند که جهت یاب اون وضعیت شدند و در همان دو ماه مهر و آبان هم هشدار داده شد که این وضعیت به کدام طرف داره میرود ؟
حالا شروع می کنم از ۲۸ شهریور:
قبلاً یاداور بشوم به شنوندگانِ امروزِ این گفتگو که :
کودتای نوژه ای واقع شد که به اصطلاح طراح و مجریش افسر نیروی هوایی بود و در واقع این در پاریس طراحی شده بود و در تهران باید اجرا میشد و کشف شد و عرض کنم به شما کودتا قبل از ورود به عمل اون کودتاچیان دستگیر شدند
وقتی که این ماجرا کشف شد ، این آقای بهشتی با همین سران حزب جمهوری اسلامی که عضو شورای انقلاب بودند از جمله این آقای خامنهای و همین آقای هاشمی رفسنجانی طرح انحلال ارتش رو به شورای انقلاب برده بودند ،
من اون زمان که این طرح رو برده بودند ظاهرا در خوزستان بودم ، مرحوم بازرگان گفته بود که خوب شما این در واقع میخواهید رئیسجمهوری سرش را ببرید اقلا بگذارید خودش حاضر باشه در حضور او طرح رو عنوان کنید ،
اون طرح این بود که ارتش منحل بشود و یک شورا مرکب از:
نمایندگان شورای انقلاب
سپاه پاسداران و
دادگاه انقلاب اداره کشور را در دست بگیرند
حالا فرض این بود که اون سپاه پاسدار و دادگاه انقلاب تحت امر شورای انقلابند
و در عرض این شورای انقلاب نبودند
در این طرح اونها را آورده بودند در عرض شورای انقلاب ، در واقع برای اینکه در یک کودتای قانونی انجام بدهند و اداره کشور را تصرف کنند و ارتش را هم منحل کنند
که حالا اگر این فاجعه رخ داده بود با وجود حمله عراق به ایران ببینید که چه سرنوشتی ایران می توانست پیدا کرده باشد
خوب اون بر اثر استقامت قاطع من اون طرح شکست خورد ، و رفتند آقای خمینی را راضی کنند و خوشبختانه نتوانستند ، بعد البته رها نکردند طرح رو ، از راه دیگری به جان ارتش افتادند که اون کمیتههایی که در لشکر های مختلف تشکیل شده بود برای کودتای نوژه آن را دستاویز کردند و شیرازه ارتش زمینی را هم از هم پاشیدند ، نه اینکه بیکار نشستند
بعد از آن ستاد ارتش اداره اطلاعات ستاد ارتش، گزارشی کرد که قوای عراق در مرزها متمرکز است و از این محور ها را هم معین کرده بود در اون گزارش و قصد حمله به ایران را دارد ،
به رئیس ستاد شهید سرلشکر فلاحی و رئیس اداره اطلاعات ارتش گفتم که بروند پیش آقای خمینی و زیر اون گزارش هم نوشتم که به عرض امام برسد و توضیحات کافی به او بدهند ، رفتند و توضیح دادند و بعد هم چند روز بعد هم یا شاید هم کمتر به هر حال در روزهای بعد از آن گزارش خود من رفتم پیش آقای خمینی و گفتم : خب اینها آمدند گزارش دادند ؟
گفت : بله اما اینها دروغه هیچ کس به ایران حمله نخواهد کرد ارتشیها این دروغ ها را می گویند برای اینکه پای آخوند رو از ارتش ببُرند
حالا در نامه ۲۸ شهریور به این آقای خمینی نوشتم که یک ماه پیش رئیس ستاد و رئیس اداره اطلاعات ارتش خیال میکنم سرهنگ کتیبه بود را نزد شما فرستادم آنها گزارش دادند که ارتش عراق قوا متمرکز می کند برای حمله به ایران ، گفتید که هیچ کس به ایران حمله نمیکند اینها دروغ است حالا می بینید که واقعیت پیدا کرد
در پیش روزهای پیش از شروع حمله عراق در کرمانشاه جلسه ای شد با شرکت فرماندهان نظامی رئیس ستاد و رئیس نیروی فرماندهان نیروی زمینی و هوایی و دریایی و فرمانده سپاه پاسداران
اونجا من از رئیس ستاد پرسیدم اگر عراق به ایران حمله کند چند روز می توانیم مقاومت کنیم ؟
گفت : ۴ روز
گفتم : خب چه شیوه ای هست برای دفاع از وطن ؟
این آقایان سران پاسدار گفتند که خوب ما چون توانایی جنگ نداریم بهتر است بگذاریم قشون دشمن بیاید در درون و بعد ما با اون جنگ چریکی کنیم
آقای صدارت : ببخشید صداتون قطع شد این قشون دشمن بیاد در درون بعد چیکار کنیم؟ بعد ما با اون جنگ چریکی بکنیم
آقای بنی صدر : خب من نپذیرفتم گفتم به اینکه این عین فرمایشی است که سران کشورهای عرب به فلسطینیها گفتند شما خانه هاتان را ترک کنید بیایید بیرون چون میخواهیم بمباران کنیم به محض اینکه مانع از تشکیل دولت اسرائیل شدیم شما برگردید سرخانه و زندگیتون ، هنوزم هست که اینا برگردند سرخانه زندگیشون نخیر هیچ وجب به وجب از خاک وطن اینجا باید دفاع کنید
به اون رئیس ستاد و فرماندهان سه قوه گفتم به اینکه شما چهار روزی که میگویید با تمام توان بجنگید، مسئول روز پنجم منم هم به عنوان منتخب مردم ایران هم به عنوان فرمانده کل قوا توضیح دادم که این دو نظر اونجا بود
حالا یادآور میشوم که بعدها که عرض کنم حضرات کودتا کردند سالهای بعد از جام زهر درست وارونه کردند حقیقت رو ، حالا خوبه که این اسناد هست و به اصطلاح خود آقای خمینی نوشته شده
گفتند که : بنیصدر بود که میگفت عراق به ایران حمله نخواهد کرد
حال اینکه من غیر از این سند های فراوان است که :
در مقاله ی چرا خود را نامزد ریاست جمهوری کردم ؟ در همان انقلاب اسلامی هم توضیح دادم به این که یک همچنین خطری برای حمله عراق به ایران وجود دارد .
و بعد هم گفتند که : بنی صدر گفته که ما مثل تاکتیک اشکانیان را به کار میبریم یعنی می اییم عقبنشینی میکنیم اونا میان داخل بعد به آنها حمله میکنیم ،
و حال آنکه دروغگو متوجه تناقض های حرفهاش نمیشود ، اون اشکانیان قوای نیرومند داشتند نه یک ارتش متلاشی که میگه چهار روز بیشتر نمی تونم مقاومت کنم اونارو می آوردن تو کمینگاه می کشوندنشون توی کمینگاه بعد حمله میکردند اون دشت خوزستان کمینگاهی آنجا وجود نداشته ما بکشانیم آنجا و بعد حمله کنیم به هر حال آنچه خود کردند و گفتند رو وارونه کردند
خب این هم این دو نظریه هم، پس به آقای خمینی در اونجا گفته شده
این مسئله آقای صیاد شیرازی را که من کردم فرمانده لشکر کردستان و آنجا پانصد نظامی رو برد در سردشت به کشتن داد و بعدگفت اینها میروند بهشت و برکنار شد
حالا از این مجلس به اون مجلس می رفت این ها را هم به ایشون یادآور شدم که ارتشی ها به حق می گویند مگر جوانهای مردم به اصطلاح وسیله کار آدمهای بی کفایت نالایق نادان از دانش نظامی است که همین جور بریزیم دست اینها و بگیم ببر بعد هم به کشتن بده بعد هم بگه میره بهشت ؟
این دیگه روحیه نمیمونه تو همچنین ارتشی ، آنها در واقع او را علم کرده بودند که این چون مذهبی بوده برکنارشده ،
آن وقت در آن نامه از آقای خمینی خواسته هایی را کردم ، خوب توجه بکنید آنها قبل از من از آقای خمینی میگفتند که بیایید به حمایت مداخله بکنید ما در وضعیتی بودیم که ما از ایشون میخواستیم که آقا مداخله ویرانگر نفرمایید در آنجا گفته بودم که آقا این عدم اطاعت از فرماندهی خطرناک است و این را جلوش رو بگیرید
چون از ناحیه نزدیکان ایشان دستیاران ایشان این انجام میگرفت ، مداخله در کار فرماندهی کل قوا در بحبوحه جنگ آن هم جنگی با همچنین وضعیتی که ارتش ما داره توسط مقامات مختلف خطرناکه جلوشو بگیرید ،
گفتم این بازی ها این وضعیت را به جای اینکه دم فرو ببندند و از کرده خود اظهار پشیمانی کنند و بگذارند این ارتش از وطن دفاع کنه نه همچنان مشغول هستند ، به قول اون که گفت نیش عقرب نه از ره کین است ،،،،
اگر قاضی بی طرف نبود و کاری کرد شما لاقید نمانید و از او خواسته ام که به این رویه تحریکآمیز رادیو تلویزیون پایان ببخشد ، پس ۴ تا خواسته از او خواستم که آقا ویرانگری خود و اطرافیان تان نکنند
غم انگیز است در روزهای اول جنگ ، جنگی که رئیس ستادش میگه ما ۴ روز بیشتر نمیتونیم مقاومت کنیم این قوایی که باید بجنگند با این مسائل روبرو بودند ، و ما باید از آقای خمینی بخوایم که آقا این کارها را نکنید بله و
سوگند خوردم در همان زمان در همان روزهایی که رئیس ستاد گفت ۴ روز بیشتر نمی توانیم دوام بیاریم که اگر شما اعتماد بکنید و این کارشکنیها و مسئله سازی ها نباشد در جنگ پیروز می شویم
سوگند خوردم در حالی که همه به انتظار شکست بودند و می دونید که آقای صدام هم هزارتا خبرنگار در بغداد گرد آورده بود از این ور اونور دنیا که بیاد در اهواز جشن پیروزی بگیره
در اون زمان است که من به ایشون گفتم به اینکه پیروز میشویم اگر این مسئله سازیها رو نفرمایند و از او خواستم که یک طرحی هم پیشنهاد کردم که ایشون اینرو در همین چهار مسئله امضا کنه
حالا خیال میکنی چی کرد ایشون ؟
برداشت درست یک وارونه اون یه چیزی داد بیرون خلاف قانون اساسی به اصطلاح یک کسانی که از عضو شورای عالی دفاع آقای هاشمی رفسنجانی و نماینده از مجلس و یک چیز عجیب غریبی
که بعد در یک نامه بعدی به او گفتم آقا ما از شما خواستم به اینکه مانع بشوید که این کارشکنیها نشود وارونه کردید
در همچین وضعیتی بوده که من به عنوان فرماندهی کل قوا از وطن دفاع میکردم ، خیال نمی کنم این در تاریخ بشری مانند داشته باشه این وضعیت
و اون مردم امروز ایران و مردم نسل های آینده اگر درست این کار همین کتاب نامه ها را بخوانند در می یابند به اینکه آنچه که ایران را نجات داد :
- یکی آزاد کردن همین قوه ابتکار عقل خود انگیخته نیروهای مدافع
- دوم وطن دوستی
و گرنه با این پشت جبهه تازه اگر ارتش منضبط و آماده هم میداشتیم شکست میخوردیم
آقای صدارت : اگر منحلش نمیکردند
آقای بنی صدر: آره آره اگر منحل نمیکردند ، که اونکه نکردند ولی در واقع متلاشی اش کردند
آقای صدارت : بله میگم دیگه در واقع خیز برداشته بودند به اون سمت
آقای بنی صدر : عرض کنم که بعد در ماه اکتبر ماه مهر که همان قسمتی اش می شود ماه اکتبر ۱۹۸۰ زمان سازش پنهانی است بر سر گروگان ها درماه شهریور که قوای عراق حمله کردند آقای خمینی از مجلس خواست که زودتر این مسئله را حل کند قبلاً هم خودش آقای صادق طباطبایی فرستاده بود بدون اطلاع رئیسجمهوری برای گفتگو با آمریکاییها از طریق و به واسطگی آلمانها
عرض کنم که در ۲۱ اکتبر ۱۹۸۰ در پاریس این معامله انجام گرفته در تابستان ملاقات اول در مادرید انجام گرفته بین این آقای کیسی که آنزمان رئیس ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش بود و فرستاده آقای خمینی بعد در پاریس این توافق در ۲۱ اکتبر ۱۹۸۰ انجام گرفته
به هر حال در نامه ۳ آبان به آقای خمینی اولاً درباره وضعیت ارتش نوشتم چون حالا یک ماه از جنگ گذشته بود دیگه اون چهار روز فعلاً یک ماه ازش گذشته بود و ایران شکست نخورده بود و ارتش هم در نامه به آقای خمینی نوشتم که شما بپرسید از اینهایی که وارد هستند
کدوم ارتشی زیر ضربات دشمن توانسته تجدید سازمان کنه و با موفقیت از وطن خودش دفاع کند در برابر قشون مجهز متجاوز؟
به او گفتم که ، برای این که دست از این توطئه ها بردارند و این مسئله سازیها و به اصطلاح جبهه از پشت گشودن ،
گفتم که: بعد از جنگ استعفا میکنم ، البته استعفای من نزد او بود ، ولی من در این نامه باز هم گفتم که جنگ که تموم بشه استعفا می کنم ، پس هیچ توجیهی برای کودتای خرداد ۶۰ نبود .
بعد از او خواسته ام که در این لحظات سخت کمک کنید و گفتم که شما به جای این که این کار را بکنید و از شما یک چیزهایی خواسته بودم که برداشتی درست عکس آن را کردید در این نامه گفتم که من با رادیو تلویزیون دیگه مصاحبه نمی کنم
در واقع تحریم کردم رادیو تلویزیون رو مردم هم اظهار نگرانی کرده بودند ایشون هم اصرار داشت که نه من با رادیو تلویزیون مصاحبه کنم ، گفتم نمی کنم برای اینکه نمیخواستم مشروعیت بدهم به یک فرستنده ای که کارش شده بود در واقع از پشت جبهه گشوده بود بر ضد نیروهایی که از وطن داشتند دفاع میکردند
خوب است که اینجا صحبت بکنم از دیدار ۲۱ مرداد در خانه آقای خمینی با او ،
بعد از اینکه از اون دیدار آمدم من اینها را گفتم و آنهایی که شنیدن همان بحث را ضبط کرده بودند بعد این ضبط را پیاده کرده بودند ، این پیاده شده ضبط خیلی دیر در اینجا بدست از ایران خارج شد و الان تو کتاب نامهها آمده
و اون به شما میگه که آقای خمینی خیلی زود به اصطلاح جبهه خود را انتخاب کرده بود به لحاظ همین که او میدید که رئیس جمهوری که مردم انتخاب کردند با او نمی شود استبداد دلخواه او را برقرار کرد با این رئیسجمهور دموکراسی ممکن است
حالا که من وارد شدم در آن روز یک دعوا سر مصدق بود بعد بهش میرسم
اول حرفی که ایشون طرح کرد گفت که به من گزارش شده که شما طرفدار های شما در تهران هم برای شورش سازمان دادند که در یک روز در تهران شورش کنید
آقای صدارت : آقای بنی صدر صداتون داره قطع و وصل میشه گفتن که به آقای خمینی گزارش داده بودند که طرفدار های شما آقای رئیسجمهور میخوان در یک روز در تهران شورش انجام بدن درست فهمیدم؟
آقای بنی صدر : بله ۲۰ مرکز شورش ایجاد کرده اند در نقاط مختلف شهر که میخوان از اون نقاط شروع به راه بیفتد، البته این نقاط که اونا به اون آقای خمینی راست و دروغ کرده بودند همان نقطه هایی بود که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ، مردم شهر به طور خودانگیخته ایجاد کرده بودند برای تبلیغات ریاست جمهوری به سود بنیصدر ، ربطی به شورش نداشت بعد ها هم سازمان داده نشده بود که این شورش ولی خب به این آقا اینطور گزارش کرده بودند
بعد این که گفت ، گفت حالا اینا مهم نیست گفتم چطور مهم نیست ؟
اگر مهم نیست چرا طرح کردی ؟ پس مهم بوده که طرح کردی خوب چرا گوش شما انقدر بازه برای دروغ ؟ شنیدن دروغ
بعد مسئله نخست وزیر را گفتکه :این آقای رجایی هم که منتخب شده خیلی خوشمزه بودا ، شما شنوندگان امروزی و نسلهای آینده این آدمی که خودش این آدم را به من تحمیل کرده حالا رو در رو به من میگه شما خودتون رجایی رو نخستوزیر کردید
چون نمی تونست مسئولیت او رو بپذیره میخواست بندازه گردن خود من
گفتم عجب داستانیه ها ، شما نبودید که آقای موسوی اردبیلی فرستاده گفتید نخست وزیر را بزارید مجلس انتخاب کنه ؟
اون مجلس را که تحمیل کردید حالا بعد این نخست وزیر را تحمیل کردی حالا اومدی میگی خود شما این را برگزیدید
گفتم میایند اینجا به شما از این دروغها می گویند شما بر مبنای این دروغ ها یک صحبتهایی میکنید که کشور را رو به رو با خطر می کنید بعد این آقا گفت که شما قدرت طلبی ، من گفتم نخیر شما قدرت طلبی
آقای صدارت : آقای خمینی
آقای بنی صدر : بله بله او به من گفت شما قدرت طلبید من به او گفتم خیر شما قدرت طلبید برای اینکه شما تصدی میکنید زورگویی ها را من مخالفت میکنم با زورگویی ها
او گفت : که کدام زورگویی؟
گفتم: همین مجلسی که تحمیل کردید ، همین نخستوزیری که تحمیل کردید ، همین قانون اساسی که هر روز زیر پا می گذارید
گفت : من کجا قانون اساسی زیر پا گذاشتم شمردم براش گفتم آقا شما قدرت طلبید به لحاظ اینکه مانع کار می شوید من اگر قدرت طلب بودم شما باید مثلاً کارساز میشدید من مانع میشدم حال اینکه وارونه است
نشد که ما یک کاری بخواهیم انجام بدیم و شما مانع نشوید حالا این آقا هم هی می گفت که منم اصلا صدام رفته بود بلند
اون هی می گفت :آقا این تمام این همسایه ها آمدند پشت بام ببینند اینجا تو خونه من چه خبره گفتم خوب بگذار بشنوند آقا ، جانم به لب رسید
آقای صدارت :آقای خمینی میگفت این همسایه ها آمدند؟
آقای بنی صدر : بله گفت این مردم آخر قرار بود من برم کاشان گفت این مردم کاشان منتظرند آقا شما برید اونجا اینها مهم نیست بعد درست میکنیم
گفتم : نه آقا مردم کاشان مهم نیست که یکی دو ساعت منتظر بمانند مهم این است که این مسائل حل بشوند بالاخره شما میخواهید بگذارید که این کسی را که مردم انتخاب کردن کارش را انجام بدهد یا نمی خواهید بگذارید؟
این باید حل بشود عرض کنم که گفتم به اینکه من گفتم به اینکه این آقایان شمردم که این آقای بهشتی چه میکنه و اون یکی چه میکنه
گفت : نه نه رادیو تحریکات میکنه گفت نه من خودم گوش میدم گفتم یا راست نمیگویید گوش نمیدهید یا من باب طبع تونه لذا همین پسر شما میگه در قم بودم اونجا این رادیو رو گوش میدادم دیدم نه همش تحریکاته ، پسرشم نشسته بود
گفتم : حالا شما به من اینو گفتی یا نه ؟
گفت : بله
حالا که اینو گفت ، گفت باید اینها درست بشود.
گفتم : من از صبح دارم به شما میگم میگویید که نه اصلا خیلی هم عالیه حالا که پسر شما گفت میگی باید درست بشه آخه چه جوری باید درست بشود ؟
شما آوردید اینها رو حاکم کردید باید دست بردارید از این حمایت این ها تا درست بشود
بعد اون یک دفعه باز دوباره اینار رو ول کرد گفت این انقلاب اسلامی از همه بیشتر تحریک می کنه این جعفری آقای جعفری کیست که این فضا سازی میکند
آقای صدارت : آقای محمد جعفری
آقای بنی صدر : بله ، گفتم نه انقلاب اسلامی حق را می گویند یک نشریه است ، در برابر این همه وسایل تبلیغاتی که ضد تبلیغ میکنند این یکی دارد حق حرف میزنه
بسیار خوب من میگم بعد از این در نشریه از کم و زیاد این آقای ملیجک شما را نقد نکند مراد از ملیجک ایشون یعنی این آقای هاشمی رفسنجانی بود
بعد صحبت کردم که این آقای خامنه ای ، همین که آقا الان رهبره در نماز جمعه دروغ میگوید او هم از قول شما و باز امام جمعه تهران است حالا ببین که این آقا رهبر هم شده
بعد گفت که کدام دروغ رو گفته ؟ گفتم تو اون گفتگو هست ، الان تو ذهنم نیست تو اون گفتگو هست گفتم که این شما این حرف رو زدید ؟ گفت نه ، گفتم این آقا گفته ،
شما این را گفتی ؟
گفت نه ، گفتم خب این آقا گفته
حالا این اثر کرد؟ که بگه این دروغگو نمیتونه امام جماعت باشه ؟ آخه امام جماعت باید عادل باشه دروغگو هم که.. دروغ هم که ناقص عدالته گفتن چهار دسته رو خدا هرگز نخواهد بخشید
دسته اول همین کذابان دروغگویانند ولی این آقا امام جمعه ماند و بعد شد رئیسجمهور و حالا هم جانشین این آقا
بعد گفتم :آقا این مصدق در وجدان مردم ایران وارد شده هیچ کس نمیتونه از آنجا خارج کند خوب شما چه سودی داره که این همه در تخریب او ؟ می گویید و می کنید ؟
متاسفانه که او نشنیده و جانشینهای آنها هم نشنیدند و میبینید که نه من درست گفتم :
مصدق در وجدان مردم ایران جا یافته او نماد یک استقلال و آزادی است در یک دوره از تاریخ ایران.
بله به این ترتیب اون گفتگو عرض کنم که انجام شد و اون به شما می گوید به اینکه آنچه که بعد از ان واقع شد
چرا این خط سیر را طی کرد؟
و چرا اینجور به اون شکل واقع شد که به کودتای خرداد ۶۰ رسید ؟ حالا اگر اون آقا در همون ۲۱ مرداد ۵۹ ، متقاعد شده بودو جانب حق را گرفته بود نه اون سازش پنهانی با آمریکا میشد و نه جنگ هشت سال ادامه پیدا میکرد و نه کودتای خرداد ۶۰ میشد و نه این استبداد و جنایت و خیانت و فساد بر کشور حاکم میگشت
آقای صدارت : بله متاسفانه
خب حالا برگردیم به اون گفتگویی که داشتیم میکردیم
در ۹ آبان نزدیک میشیم به انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا
اول اینکه قبل از این نامه به آقای خمینی در کارنامه گفتهام که دوتا قول در کارنامه هست
یکی در مهر ماه ۵۹ که مثل معجزه میمونه
یکی هم در پیش از این نامه به آقای خمینی درباره چگونگی حل مسئله گروگانها
در اولی گفتم که : مستبد ، مخاطب من آقای خمینی بود ها اما نگفتم آقای خمینی کارش به اینجا خواهد کشید
گفتم : مستبد رویه ای در پیش میگیرد که کار او را به جایی می رساند که خواهد گفت تمام ملت بگویند بله من خواهم گفت نه
در بهار ۱۳۶۰ ، سه بار آقای خمینی این حرف را گفت کاش اون اینکه میگفت و واقعا هم میخواند این کار نامه رئیس جمهوری رو کاش اینرو آویزه گوش میکرد و نمی رفت اون خطی که رفت و
یک جمله رو سه بار گفت اینا تا تاریخ تاریخه میماند به اصطلاح میگیم که طنین میاندازد در گوش تاریخ و همواره شنیده میشود
آقای صدارت : همینطوره بله
آقای بنی صدر : گفت : ۳۵ میلیون بگوید بله من میگویم نه
بله این را من هشدار به ایشان دادم در مهر ۱۳۵۹ در خیال میکنم ۲۷ مهر که در کارنامه ۲۷ مهر هست ، این در امریکا هم که رفتم برای اون کتاب ،
همانجا در مصاحبه تلویزیونی گفتم ، گفتم اون زمان هیچکس صحبت اینکه سازشی شده نکرده بود در این کارنامه در این روز من گفتم که :
این گروگانها را یک به اصطلاح حالا کلمه سازش را اونجا خیال نمیکنم تو ذهنم نیست که به کار برده باشم ، یک ترتیبی شده است مثلاً به این عبارت که مسئله گروگانها به ترتیبی حل بشود که کارتر شکست بخورد و ریگان رئیس جمهور بگردد و
ما نباید مسئولیت این شکست و آن پیروزی را ، به لحاظ تمایلاتی که آقای ریگان اظهار میکند و خطری که برای بشریت داره ریگانیزم ، بر عهده بگیریم
خب بعد واقعیت معلوم شد که بله معامله اکتبر سورپرایز شده است و سیاست ریگان و ریگانیزم هم که معلوم شد که این چگونه بود و همراه شد با تاچریسم در انگلستان و آن چه آمد بر سر جامعه امریکایی و انگلیسی و جامعه بشری که آمد
آقای صدارت : بله
آقای بنی صدر : و بگویم به اینکه در همان روز که انتخابات آمریکا بود آقای هاشمی رفسنجانی اینجور که یادمه میشه ۱۳ آبان
در ۱۳ آبان آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس گفت : تاریخ خواهد گفت که ما ریگان را به ریاست جمهوری رساندیم در آمریکا ، یا ما سبب شکست کارتر و پیروزی ریگان شدیم
یکی از این دو جمله ولی فکر می کنم تو حافظه من میگه اولی به اصطلاح دقیقتر باشه خب یک اعتراف صریح بود ، به اینکه معامله ای بر سر گروگانها شده و الا تاریخ چرا باید بگوید که شما سبب رئیس جمهوری شدنِ ریگان در امریکا شدید؟
آقای صدارت : خیلی ممنونم از وقتی که دادید.
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
❊
http://alisedarat.com/contact-us/
❊
برای مشترک شدن و دریافت خودکار مطالب جدید، به آدرس ذیل مراجعه و آدرس ایمیل خود را بنویسید:
https://feedburner.google.com/fb/a/mailverify?uri=alisedarat
❊
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
با جنگ روانی است که رژیم ولایت مطلقه، توانسته است ۴دهه مردم ایران را منفعل و بیعمل نگاه دارد که بتواند بر آنها سلطه داشته باشد. تا جایی که بعضی از مردم با پای خود به حوزههای رایگیری میروند و با دست خود به این رژیم مشروعیت میدهند، تا باز هم بر سر کار بماند و به تجاوزها به حقوق آنها، ادامه دهد!
و نیز با جنگ روانی است که رژیم ولایت مطلقه، توانسته و میتواند افراد یگان ویژه و سایر قوای سرکوب و قوای اطلاعاتی و امنیتی را، به مانند حیوانات وحشی، به جان هموطنانشان، خواهران و برادرانشان، بیاندازد.
همه به کمک همدیگر میتوانیم هرگونه سانسوری را از بین ببریم، و برای اینکار وسایل متعددی در اختیار شما و همهٌ ما موجود است.
جنگ واقعی، جنگ روانی است.
❊❊❊❊❊
❊❊❊❊❊
هموطن و همزبان عزیز، آنچه که در اینجا آورده شده، همان مطلب فوق است که در شبکهبندهای اجتماعی مختلف، و به این منظور که کار شما عزیزان، در گسترش فرهنگ مردمسالاری، با مشارکت در مبارزه با سانسورها، آسانتر گردد.
دیگر اینکه، به علت انواع فیلترهای اینترنت و سانسورها در وطن، همه هموطنان، به همه سایتها دسترسی ندارند و طبق پیشنهاد بعضی از هموطنان تلاشگر در داخل ایران، محتواهای تولید و ارائه شده، در شبکهبندیها و سایتهای مختلف متشر میشوند که مشارکت در کارِ مهم همرسانی، آسانتر گردد.
امیدواریم که هرکدام از ما، به سهم خود و به نوبه خود، خویشتن را از لذت همکاری در ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، برخوردار کنیم.
❊❊❊❊❊
لینک مطلب در شبکهبندیهای اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رایدادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن، و لطفا همرسانی:
❊
https://podcasts.google.com/feed/aHR0cDovL2ZlZWRzLmZlZWRidXJuZXIuY29tL2FsaXNlZGFyYXQ
❊
https://podcasts.apple.com/ca/podcast/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA/id1526471145
❊
❊
❊ Telegram
توضیحی درباره مطالب ارائه شده در کانال تلگرام در مورد کودتای خرداد 1360:
–
دسترسی به گفتگو در کانال تلگرام برای همرسانی و عضویت در کانال:
جلسه پنجم: https://t.me/sedaratMD/266
❊
❊ واتساپ:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu
❊
آدرس لینک مطلب برای ابراز نظر(کامنت)، و پسندیدن(لایک) و یا نپسندیدن، و همرسانی، و دنبال کردن(follow)مطالب در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/ali.sedarat/
❊
فیسبوک :
https://www.facebook.com/Sedarat57
❊
تویتر :
❊
سایت نشریهٌ انقلاب اسلامی در هجرت :
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (٣)
❊
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۵)
❊
دربارۀ کودتای خرداد ١٣۶۰، گفتگوی علی صدارت با ابوالحسن بنی صدر، قسمت های (١) تا (۶)
❊
لینک گفتگو در وب سایت علی صدارت:
http://alisedarat.com/1400/02/03/7312/
❊
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.