علی صدارت : عباس امیرانتظام یکی از قربانیانی است که آقایان خمینی، خامنهای، رفسنجانی، بهشتی،… و شرکا، از اعمال خشونت به آنها به عنوان وسیلهای برای ادامه ولایت مطلقه پهلوی، با همان محتوی و ساختار ولی در شکل و ظاهر دیگری، یعنی ولایت مطلقه فقیه، استفاده کردند.
استقامت و ایستادگی آقای امیرانتظام در طول زمان و تا زمان فوت، فسادآوری تبعیض و خشونت را به وضوح بیشتری نمایان کرد. بسیاری از کسانی که در تجاوزات به حقوق امیرانتظامها شرکت کردهاند، این شهامت را داشتهاند که در علن و آشکارا به نقش خود در تبدیل انقلاب به ضدانقلاب، اعتراف کنند و طلب حلالیت و مغفرت کنند. تقریبا تمام کسانی که از تجربه زندانهای سیاسی و از مهلکه آن تجاوزها به حقوق، سالم بیرون آمدند و به افشای وحشیگریهای رژیم ولایت مطلقه پرداختند هم، همین رفتار و ابراز پشیمانی را از بازجوها و شکنجهگران حکایت کردهاند.
آقا «متقی» که به گفته خود شبانهروزی از آقای امیرانتظام در منزلی پشت سفارت آمریکا، در منازل یکی از اعضای سفارت، بازجویی کرده، در پایان میگوید: «…من حلالیت طلبیدم و گفتم اگر مضایقی از طرف من بر شما بوده، حلالیت میطلبم و همینطور از طرف شهید محمد منتظری که در دادگاه علیه شما شهادت دادند. ایشان با روی باز این مسئله را شنیدند و با آغوش گشوده ما را پذیرفت و گفت من یک ذره از کسانی که مرا محکوم کردند یا علیه من شهادت دادند دلخوری ندارم…»
از آقای «متقی» و شرکا باید پرسید که حلالیت شما از سایر مردم، برای منحرف کردن جنبش خودجوش مردم از انقلاب به ضدانقلاب، چه میشود؟ آیا میتوانید حتی تصور کنید که در نتیجه اعمال شما و سایر خشونتگستران چند میلیون نفر در ایران و در منطقه و در دنیا سرنوشتهایی مشابه امیرانتظامها را پیدا کردند؟
حلالیت طلبیدن و حلال شدن به کلام یک نفر نیست. برای حلالیت، باید جبران مافات نمود، باید تلاش کرد تا سازوکارهایی که باعث بوجود آمدن آقای متقی و شرکا شد را شناسایی نموده و از تکرار آنها به اشکال متفاوت جلوگیری کرد.
اعتراف دیرهنگام بازجوی عباس امیرانتظام / او جاسوس نبود!
حسین متقی، بازجو و بازپرس عباس امیرانتظام، سخنگو و معاون نخستوزیر در دولت موقت مهدی بازرگان گفته هیچ مدرکی مبنی بر جاسوسبودن امیرانتظام پیدا نشد و اتهام جاسوسی امیرانتظام هیچگاه اثبات نشد.
-شما چگونه با عباس امیرانتظام آشنا شدید؟
در سالهای ابتدای انقلاب درگیر سامان دادن اوضاع و به سرانجام رساندن انقلاب بودیم که موضوع اشغال سفارت آمریکا پیش آمد.
در واقع در آن زمان من در سپاه فعالیت داشتم. در همان روزها اطلاع دادند که آقای قدوسی دادستان وقت انقلاب یک دادستان سیار و مستقل در داخل سفارت آمریکا برای رسیدگی به جرائم و مسائل آنجا، مستقر کردند.
آقای آلادپوش از دوستان ما را انتخاب کردند. آقای آلادپوش هم وقتی به عنوان دادستان مستقر در سفارت مشغول شد، چند نفر از همفکران خود را بهعنوان همکار انتخاب کردند.
من یکی از آن افراد بودم که به سفارت آمریکارفتم و مشغول خواندن پروندهها شدم.
ما آنجا مستقر بودیم که آقای امیرانتظام را بازداشت کردند و برای بازجویی آوردند و تحویل ما دادند. من ایشان را برای اولین بار آنجا دیدم. مستقیم از خارج به وزارت خارجه و از آنجا پیش ما آورده شد به خاطر دارم که روزه بود او مبادی آداب شرع بود.
-سمت شما در پرونده آقای امیرانتظام در آن زمان چه بود؟
من به عنوان بازپرس پرونده ایشان بودم و قرار بود تمامی سؤال و پاسخهای ایشان را در بازجویی ثبت و ضبط کنم.
همزمان تمامی اوراقی که از سابقه و فعالیتهای ایشان توسط دانشجویان خط امام استخراج شده بود را مطالعه کردم. در نهایت ما باید با مطالعه آن اسناد و پرسش و پاسخها در مورد وضعیت و ارتباط ایشان با آمریکا اعلام نظر کنیم.
-چند جلسه از آقای امیرانتظام بازجویی کردید؟
کار ما شبانهروزی بود و در فضای شور و شوق انقلاب و فشار افکار عمومی بودیم. مکان بازجوییها در منزلی پشت سفارت آمریکا، در منازل یکی از اعضای سفارت بود که ما مستقر شدیم. با توجه به اینکه شبانهروزی کار میکردیم حدود یک هفته بازجویی و گفتوگو با ایشان داشتیم. البته ممکن بود که روزی یک یا حتی دوبار هم با ایشان گفتوگو می کردیم. در مجموع بیش از ۱۰ جلسه با ایشان حرف زدیم که گاهی این جلسات بسیار طولانی میشد.
-اتهام آقای امیرانتظام جاسوسی بود، آیا به عنوان بازپرس پرونده ایشان، این اتهام برای شما مسجل شد، که ایشان جاسوس هستند؟
خیر، چون در تمام مطالبی که دانشجویان جمعآوری کرده بودند و تحقیقاتی که از خود آقای امیرانتظام شد، از اسناد و مدارکی که از سفارت جمعآوری کردیم یا از وزارت خارجه تحویل گرفتیم و مطالعه کردیم، هیچ مدرکی دال بر اثبات جاسوسی وی، یا دادن اطلاعات به دشمن یا کشور متخاصم یا اقدام علیه منافع ملی و نظام پیدا نکردیم.
آن مدارک نشان میداد که روابط وی با دیپلماتها و سفارت آمریکا در چارچوب اختیارات قانونی وی بوده و همه با تایید رئیس دولت همراه بوده است و از آن برداشت جاسوسی نمیشد.
-پس چرا دادگاه ایشان به ریاست آقای محمدی گیلانی، تشکیل شد و امیرانتظام با عنوان و اتهام جاسوسی محاکمه شد؟
داستان محاکمه ایشان در آن شرایط و اوضاع خاصی که بعد از اشغال سفارت آمریکا پیش آمده بود به نظر من بیشتر موضوع سیاسی بود تا قضایی. اگر خاطرتان باشد در آن زمان دولت موقت یعنی دولت مرحوم مهندس بازرگان و سایر افراد کابینه ایشان بعد از ملاقاتی که با آمریکاییها برای حل و فصل موضوع اختلاف ایران و آمریکا داشتند فضای خاصی علیه دولت موقت شکل گرفت.
-منظورتان ملاقات بازرگان با برژینسکی در الجزایراست؟
بله ملاقات با آمریکاییها در الجزایر، را میگویم که پس از بازگشت هیئت ایرانی به تهران، این سفر مورد انتقاد شدید دانشجویان خط امام قرار گرفت.
در آن شرایط با شور انقلابی دانشجویان و فشار افکار عمومی، کابینه مهندس بازرگان سقوط کرد و جو ضد دولت بازرگان و ضدملیگرایی با چاشنی آمریکاستیزی اینقدر شدت گرفت که باید کسی قربانی میشد.
به نظر من آقای امیرانتظام قربانی معرکه آمریکاستیزی شد. به نظر من اتهام جاسوسی علیه امیر انتظام قابل اثبات نبود اما اینکه قاضی محترم پرونده وی (مرحوم آیت الله گیلانی) چگونه به این موضوع رأی داد من نمیدانم و اطلاعی از محتوای دادگاه ندارم.
ولی به نظر ما که بازپرسی پرونده وی را بهعهده داشتیم موضوع محرز نشد و عادلانهترین حکم این بود که عباس امیر انتظام باید از اتهام جاسوسی تبرئه میشد. ما بیگناهی متهم پرونده را مکتوب کرده و طی صورتجلسهای تنظیم و با تایید آقای آلادپوش توسط ایشان به مرحوم قدوسی داده شد و ایشان هم موضوع را به عرض مقامات رساندند و به امام هم صریحا اعلام کردند.
-آقای قدوسی آن زمان چه سمتی داشتند؟
آن زمان دادستان کل انقلاب بودندکه مستقیما توسط امام خمینی منصوب شده بودند.
-یعنی مقامی بالاتر از آیت الله محمدی گیلانی داشتند؟
آقای قدوسی دادستان کل انقلاب بود و آقای گیلانی رئیس دادگاه رسیدگی کننده.
-بنظرتان چه مقامی بالاتر از دادستان کل انقلاب مرحوم قدوسی بود که توانست نظر آقای قدوسی مبنی بر بیگناهی امیرانتظام را وتو کند و آقای امیرانتظام سرانجام به جاسوسی محکوم شود؟ پشت پرده محاکمه امیرانتظام چه کسی بود که قدرتش از دادستان انقلاب بیشتر بود؟
به گمان من موضوع به فضای سیاسی آن زمان بازمیگشت. درواقع یکی از اعضای دولت مهندس بازرگان، محکوم شد تا از این طریق پازل حمله به دولت مرحوم بازرگان تکمیل گردد.
-تئوریسین نظریه محاکمه امیرانتظام چه کسی بود؟زیرا دکتر بهشتی شخص اول دستگاه قضایی هم معتقد بود عباس امیرانتظام جاسوس نیست.
اینکه مرحوم بهشتی هم مخالف محاکمه امیرانتظام باشد، حرف درستی است چون با مشی ایشان که رعایت جوانب شرعی قضیه بود، سازگاری کامل داشت.
به گمان من مصاحبههایی که بعد از این وقایع انجام شد، کنجکاویهایی که خبرنگاران مستقل و اصحاب سیاست بعد از این ماجرا در طول این سالها انجام دادند، نشان داد پشت صحنه ماجرای سفارت آمریکا بدون تحریک جریان خارجیِ مخالف حضور آمریکا در ایران و مخالفان رابطه ایران و آمریکا نبوده است.
بنظر بنده کسانی که این افکار را القاء میکردند، عناصر حزب توده، احزاب چپ و عناصر وابسته به شوروی بودند. بنده گمان میکنم که جو انقلابی ضدآمریکایی آن زمان بیتاثیر از عناصر چپ و عناصر حزب توده نبوده است. همانطور که بسیاری از آنها مثل طبری و….. هم به این موضوع در خاطرات خود اشاره کردهاند.البته این موضوع تحقیق مستقلی میطلبد و در سالهای گذشته فقط بخشی از ابعاد از آن روشن شده است
-مرحوم دکتر یزدی به بنده صراحتا گفتند ماجرای امیرانتظام، توطئه شوروی بود و آنها را دخیل در توطئه علیه مهندس بازرگان و سقوط دولت موقت میدانست، نظرشما چیست؟
مرحوم دکتر یزدی یک خبیر در سیاست و دیپلماتی کارکشته و دلسوز بود که با دانش سیاسی صحبت میکرد. ایشان به طور حتم به مدارکی دسترسی داشته که این حرف را زده است. اما ما، از تخمین و احتمال در این رابطه صحبت میکنیم. حدس میزنم که فرمایش دکتر یزدی درست باشد. چون کسانی که از این ماجرا سود میبردند در واقع کارگردان بسیاری از ماجراهای رادیکال انقلابی و تند بودند و سعی داشتند تا دست و پای آمریکا را قطع کنند و ایران را بیشتر در اختیار خودشان بگیرند البته بر شما نیز روشن است که انقلاب اسلامی و برچیده شدن پایگاههای آمریکا علیه شوروی و برهم خوردن معادله سیاسی- نظامی منطقه چقدر به نفع روسها تمام میشد و چقدر در این ماجرا منفعت داشتند. من گمان میکنم عوامل شوروی در ماجرای امیرانتظام بیتاثیر نبودند. گزارشهایی که بعدا در خصوص دادگاه امیرانتظام داده شد مشخص گردید یکی از مخالفان سرسخت دولت مهندس بازرگان، حزب توده بوده و دست عناصر وابسته به روس در ماجرای سقوط دولت موقت وجود داشته است.
-آیا شما قبل از فوت آقای امیرانتظام ملاقاتی با ایشان داشتید؟
من قبل از اینکه به سؤال شما پاسخ بدهم اجازه میخواهم نکتهای را بازگو کنم تا مسئلهای مغفول نماند. هنگامی که موضوع اتهام جاسوسی آقای امیرانتظام مطرح شد، اتهام دیگری هم به ایشان زدند و به ما گفتند اگر ایشان از اتهام جاسوسی تبرئه شده به خاطر اتهام دیگری که دارد ایشان را تحویل مقامات زندان اوین بدهید تا در دادگاه به اتهامهای دیگرش رسیدگی شود..
اتهامهای دیگر ایشان هم خودش موضوعی جدا بود و آن موضوع در مورد مجلس خبرگان بود که به عنوان انحلال مجلس خبرگان در کیفرخواست امیرانتظام آمده بود.
(ماجرا هم این بود که) در ابتدا قرار بود پیشنویس قانون اساسی توسط مهندس بازرگان به نظر مجلس موسسان برسد و پس از آن به نظرخواهی گذاشته شود. بعضی مقامات از جمله مرحوم هاشمی گفته بودند که دیگر نیاز به مجلس موسسان نیست. چرا که عدهای از حقوقدانان متعهد و مستقل و خوشفکر این پیشنویس را تهیه کردهاند و مورد تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقامات نظام هم قرار گرفته است. همین پیشنویس را میتوان تأیید کرده و به آرای عمومی گذاشت.
اما مرحوم بازرگان گفته بود چون امام و ما به مردم قول دادهایم که پیشنویس به نظر مجلس موسسان برسد حتماً این مجلس تشکیل شود. مقدمات تشکیل مجلس خبرگان جهت بررسی قانون اساسی به عهده مرحوم مهندس بازرگان گذاشته شد.
زمان محدودی برای آن تعیین گردید ولی این کار در موعد مقرر انجام نشد ظاهراً مرحوم امیرانتظام و خود مهندس بازرگان و تعدادی از اعضای دولت پیشنویسی را تهیه کردند که با توجه به اینکه زمان از دست رفته و مجلس خبرگان عملا نتوانسته در موعد مقرر به این وظیفه اقدام کند پس در عمل مجلس منحل است لذا میتوانیم همین قانون اساسی را به رأی بگذاریم.
این موضوع به عنوان اتهام انحلال مجلس خبرگان به آقای امیرانتظام از اعضای دولت و مهندس بازرگان زده شد. در واقع ایشان (امیرانتظام) در مظان این اتهام قرار گرفت که قصد انحلال مجلس خبرگان را داشته است و این به عنوان جرم برای وی تلقی شد، در نهایت دادگاه هم یکی از اتهامهای ایشان را تلاش برای انحلال مجلس خبرگان اعلام کرد.
اما در مورد آخرین دیدار من با ایشان باید بگویم در مدت بسیار طولانی محکومیت وی یعنی حدود سی و چند سال زندان، شرایط سختی هم برایش رقم خورد.بسیاری از مسئولان هم برای ایشان نگران بودند و ایشان را بیگناه میدانستند از جمله مرحوم مهندس بازرگان که علاقه خاصی به ایشان داشت، امیرانتظام یکی از شاگردان ممتاز مهندس بازرگان بودند.
حتی من شنیدم که مرحوم بازرگان در روزهای آخر عمر گفته بود؛ دستهای من از قبر بیرون است تا تکلیف بیگناهی آقای امیرانتظام مشخص شود.
در هر حال برای ما هم این یک دغدغه بود. شهید محمد منتظری که از دوستان نزدیک ما بود در جریان اشغال سفارت آمریکا دچار یک هیجانزدگی و رفتار انقلابی تند علیه آقای بهشتی، علیه مهندس بازرگان، علیه آقای امیرانتظام و بسیاری از چهرههای دیگر شد و اقدامات تندی هم انجام داد.
ایشان در دادگاه علیه امیرانتظام شهادت داده بود و شهادت ایشان به احتمال قوی مؤثر واقع شد. چون در اوایل انقلاب بیشتر بر اساس شور انقلابی تصمیم گرفته میشد، به نظرم رفتار و شهادت شهید منتظری این موضوع را القاء کرد که امیرانتظام معارض نظام و انقلاب است.
پس از سالها که ثابت شد مدرکی علیه ایشان دال بر جاسوسی وجود ندارد و ایشان مظلوم واقع شدهاند. ایشان پس از تحمل حبس طولانی برای معالجه از زندان آزاد شدند. حاج احمد منتظری با من صحبتی کردند که خوب است ما دیداری با آقای امیرانتظام داشته باشیم و حلالیتی برای مرحوم محمد منتظری بطلبیم. من به عنوان دوست و ایشان به عنوان برادر شهید محمد منتظری نزد امیرانتظام رفتیم.
من حلالیت طلبیدم و گفتم اگر مضایقی از طرف من بر شما بوده، حلالیت میطلبم و همینطور از طرف شهید محمد منتظری که در دادگاه علیه شما شهادت دادند.
ایشان با روی باز این مسئله را شنیدند و با آغوش گشوده ما را پذیرفت و گفت من یک ذره از کسانی که مرا محکوم کردند یا علیه من شهادت دادند دلخوری ندارم.
مرحوم امیرانتظام اسوه صبوری و اخلاق بودند و برای ایشان تقاضای رحمت واسعه از درگاه حضرت حق دارم.
و نیز رجوع شود به:
http://alisedarat.com/1397/04/21/4086/
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.