صفری: بانوان تاثیرگذار ایران و جنبش زنان

جمال صفری: بانوان تاثیرگذار ایران و جنبش زنان

«من موظفم به شما بانوان یادآوری کنم که یک خطر بزرگ ما را تهدید می کند. و آن خطر بسیار بزرگ و وحشتناک است. کدام خطر؟ خطرمرگ استقلال و آزادی بانوان. اگر امروز از این خطر جلوگیری نکنیم، فردا به خطر مهیب مرگ استقلال ایران گرفتار می‌شویم. چرا؟ به دلیل آنکه حفظ استقلال مملکت مربوط به حفظ شخصیت و حیثیت افراد ممکت است. اگر افراد مملکتی بدون اراده، بی‌تصمیم و ترسو باشند، آنچه لازمۀ حیثیت بشری است ندارند و اگر فاقد این مشخصات باشند، استقلال آن مملکت قابل دوام  و بقا نیست و دیگران به خود حق می‌دهند که برآن ملت قیمومیت داشته باشند.»

  « صدیقه دولت آبادی (نامه ها و نوشته ها، و یادها) جلد دوم – ص 306 »  

«اندیشه بر سوگنامه‌ی وطن و ضرورت دستیابی به رهیافت‌های خردگرایانه و نیاز به مددگیری از همت و غیرت ملی، چنان زمان بر ما تنگ کرده که فرصت پیش‌آمده را برغم سنگینی سهمگینی که وظیفه‌ی زن بودن بر شانه‌هایم می‌نهد برای دست یاری درازکردن و همه، زن و مرد ایرانی را در برون و درون سرزمینم به نجات میهن فراخواندن واداشته تا با رگ رگم فریاد برآورم ایران روزگار تلخ و سختی را می‌گذراند، مغاک تیره‌ای برهستی ملی ما کام گشوده، تنهایش نگذاریم، توان‌هایمان را درهم آمیزیم. از خویشتن و همه‌ی ستم‌هایی که بر ما رفته بگذریم تا از این ورطه‌ی سخت تاریخی بار دیگر سربلند بدر آییم.

  «از گفتار پروانه فروهر در هفتمین کنفرانس بین‌المللی سالانه‌ی بنیاد پژوهش‌های زنان ایران پیرامون «زن ایرانی و حقوق بشر» در روز جمعه بیست و چهارم خرداد ماه ۱۳۷۵»   

جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جنبشی اعتراضی انقلابی است که با قتل تاریخ ساز مهسا (ژینا) امینی  درشهریور  1401 در ایران آغاز شد. این جنبش در تداوم حرکت انقلابی‌اش، زمینه‌های یک انقلاب  برای  فروپاشی  نظام  ولایت  مطلقه  روحانیت و استقرار جمهوری و حاکمیت ملی ایران را پی می‌گیرد. یک سال از  پرواز  تاریخ ساز مهسا ( ژینا)  امینی  می گذرد و این جنبش ادامه‌ی جنبش زنان را در تاریخ معاصر  است.

علت و دینامیک اساسی این جنبش، دموکراتیک بودن آن است که در آن، خواسته برابری و آزادی و استقلال‌طلبی و حقوق  شهروندی و حقوق ملی با محوریتِ مقابله با حجاب اجباری برجسته است. شعار شاخص این جنبش، «زن، زندگی، آزادی» است که بیشتر شهرهای ایران را فراگرفت و قشرها و لایه‌های مختلف مردم ایران به  آن پیوستند. این جنبش «زن، زندگی، آزادی» از حمایت افکار عمومی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی مدنی جهانی بر خوردار است.

  بنابراین ، نسل حال و آیندۀ ایران زمین برای تغییر بنیادی جامعۀ ملی احتیاج ضروری به ذهنیت تاریخی و آگاهی از تاریخ معاصر دارد. ذهنیت تاریخی که با عبرت از گذشته و شناخت عمیق از راه اندیشه و عمل برای بررسی داده‌ها و پدیده‌ها در زمان ممکن، تا خرد تجربی را دچار ساده‌نگری، شیفتگی و نگرش تک‌بعدی  نکند.

بدینرو، با خرد و نگرش در تکثرگرائی و برابری حقوق شهروندی مردم ایران در جهت گسترش رشد و توسعه‌ی فرهنگ کار، مسئولیت، خلاقیت، ابتکار و تولید، آزادی فردی و اجتماعی در بنیادهای جامعۀ باز مدنی توأم با حقوق ملی است که ایران می‌تواند بر مشکلاتی که در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه کند و برای نیل به این مهم، ما بایستی تا آنجا که ممکن است بطور پیگیر تلاش نمائیم.

  اخیراً، در هفتادمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 کودتاچیان (نظام  روحانیت) و هواداران رژیم شاه سابق  بوسیله رسانه‌های دشمن نهضت ملی ایران  در داخل و خارج برعلیه  اندیشه و میراث  دکتر مصدق  و حکومت ملی و قانونی دکترمصدق  تاریخ را همچون  گذشته جعل کرده‌اند.  زیرا آنها ترس از این دارند که  نسل  حاضر و مردم  ایران در این جنبش  ادامه  دهنده  راهی باشند که مصدق بیانگر آنست .   دکتر مصدق  که همچنان نماد و مظهر آرزوها، خواسته‌ها و آرمانهای ضبط شده در وجدان بیدار و آگاه ایرانیان است. بنیادِ راه و روشِ او بر اصولِ آزادی، استقلال، قانون، عدالت، رشد، و توسعه گذاشته شده است. رمز ماندگاری مصدّق به خاطر اعتقاد او به فرهنگ دیرپای ایرانی در جهت تحقّق حاکمیت ملی و نقش یافتن بنیادهای مدنی و واقعیت جستن حقوق ملی بود. ملی کردن صنعت نفت ایران به رهبری او اقدامی برای بازیافت حقّ حاکمیت ملی و احیاء غرور ملی ایرانیان بود.»

از اینرو،  استمرار و ادامه خیزش‌های اجتماعی، بدون شک به جنبشهای اجتماعی همهگیرتر و گسترده‌تر  بدل خواهند شد. متحول کردن «خیزش‌های اجتماعی» که به گونه‌ای خودجوش در درون ایران و خارج از نظام شکل می‌گیرند، به «جنبش‌های اجتماعی» به نوعی سازمان‌دهی و برنامه‌ریزی درخور از رهبری میدانی نیاز دارد. با غنا بخشیدن به وجدان تاریخی و اینگونه استعانت «جستن ونقد جنبش‌های گذشته که از مسیرهای «خیزش‌های اجتماعی» عبور و تبدیل آن به «جنبش اجتماعی» و انقلاب می‌شود، کاری است که ایرانیان قبلا توانایی خود را به نمایش گذاشته‌اند. آشنایی نزدیک با این تاریخ و افزودن برهشیاری ملی ایرانیان، می‌تواند سبب ساز سرنگونی استبداد از طریق روشهای خشونت‌زدا که هم امکان کاربرد خشونت از طرف استبدادیان را می‌کاهد» و هم امکان دخالت قدرتهای خارجی را به طرف صفر می‌برد و این همان هدفی است که با استقرار مردمسالاری در وطن مستقل و آزاد، ایرانیان را به هدف می‌رساند. 

زن در ایران باستان

درباره زن در ایران باستان نوشته پژوهشی توران شهریاری تحت عنوان «زن در ایران باستان دموکراسی واقعی و رعایت برابری کامل حقوق زن و مرد»  بطور مختصر  در اینجا می‌آورم.

«وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنشی به عقیده دکتر گیرشمن؛ در آغاز هزاره اول قبل از میلاد؛ دو واقعه مهم و غیر مرتبط روی داد که در حیات اجتماعی ملل آسیای غربی تاثیر فراوان داشت. اول مهاجرت اقوام هندواروپایی به هند و ایران و اروپاست و دیگر کشف و استعمال آهن کوهستان‌های شمالی و شرقی آسیای میانه که شمال و مشرق و مغرب ایران را در بر میگیرد؛ در دوران ما قبل تاریخ گذرگاه اقوام آریایی به سایر نقاط گیتی بود. در این ناحیه نژاد آریایی به سر می‌برد که قدرت فکری و معنوی خود را بارها نشان داده بود. آریایی‌های ایران به طوایف و قبایل متعددی تقسیم می‌شدند که مهمترین آنها مادها درغرب و پارسی‌ها درجنوب بودند. پارت‌ها در خاور ایران نیز از نژاد آریایی بودند. قوم ماد روابط نزدیکی با تمدن پیش رفته بین‌النهرین داشت و فرهنگ و تمدن آنها تا جنوب روسیه و ترکمنستان می‌رسید. تا صد سال پیش برای نوشتن تاریخ ماد، جز نوشته‌های مورخین یونانی چیزی در دست نبود. ولی از یک قرن پیش، در نتیجه تلاش باستان‌شناسان هزاران سند کتبی و آثار ارزنده تاریخی از زیر خاک به دست آمده است. با اینکه این آثار مستقیما مربوط به تاریخ ماد نیست؛ و از تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای شرق نزدیک حکایت می‌کند؛ باز کم و بیش در روشن کردن تاریخ ماد موثر اشت است؛ زیرا مادها تنها قبیله آریایی بودند که در سایه اتحاد، امپراتوری بزرگ آشور را برای همیشه شکست دادند و اقوام و قبایل بسیاری را از قید اسارت آنان رهایی بخشیدند. پس از استقرار سلسله ماد در مغرب ایران اندک اندک رژیم مادرشاهی جای خود را به رژیم پدرشاهی داد. معذلک فعالیت کشاورزی با زنان بود و مردان برای زنان اهمیت ویژه‌ای قایل بودند. پس از مادها نوبت به سلسله هخامنشی و پارس‌ها می‌رسد که بنیانگزار آن کورش بزرگ است. به طوری که می‌دانیم؛ ملکه ماندانا مادر کوروش و دختر آستیاک؛ آخرین پادشاه ماد تاثیر انکارناپذیری در انتقال قدرت به پسرش کوروش داشت. در دوران مادها؛ زن به ریاست قبیله و نیز قضاوت می‌رسید؛ هنوز بقایای از سیستم مادر شاهی وجود داشت. دیاگونف در تاریخ ماد می‌نویسد: دوران مادرشاهی با انقراض سلسله ماد به پایان رسید و در حکومت هخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به گفته دیاگونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل می‌کند؛ دختر و داماد پادشاه در حکومت ماد می‌توانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه مادها هنگامی که سیستم پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق‌العاده زن کاسته شد. طبق تحقیقات باستان‌شناسان لباس زن مادی با اختلاف اندکی شبیه پوشاک مردان بوده است و حجاب نداشتند. همانطور که در بالا گفته شد؛ دختر و داماد پادشاه می‌توانستند وارث تاج و تخت او باشند. چون آستیاک فرزند پسر نداشت؛ قانونا سلطنت ماد حق شاهزاده ماندانا بود؛ و این امر همانطور که گفته شد؛ در انتقال قدرت به کوروش موثر بود. ماندانا مدرسه و گروه‌های پارس را بنیان نهاد که در آن عده زیادی از پسران پارسی همسن و سال کوروش؛ تیراندازی؛ اسب‌سواری و فنون نبرد را می‌آموختند. گذشته از این ماندانا به کوروش آموخت که حق چیست و ناحق کدام است. شاید احترام فوق‌العاده‌ای را که کوروش نسبت به مادرش ماندانا رعایت می‌کرد؛ به پاس داد و عدالتخواهی بود که از او آموخته بود. به طوری که پلوتارک می‌نویسد مهمترین عامل پیروزی کوروش بر آستیاک زنان بودند. مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می‌نگرد و فرقی بین آنان قائل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکارناپذیر داشته است.

حادثه و حماسه‌ساز آن مردان بزرگی چون کاوه و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می‌بینیم، با زنان دانا و خردمندی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدخت و ….. روبرو می‌شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگ و خلاقه‌ای را انجام داده و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده‌اند. آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهن ایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دست فردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته‌بینانه‌ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول بوده، با درایت و امانت‌داری ستایش‌انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده‌ها را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده؛ معرفی کرده است .

 نمونه بانوان تاثیر گذارشجاع ، مدیر ، وطن دوست ، فرزانه و آزاده در ایران  باستان 

پانته آ: پانته آ زنی که از فدا کاری و ازخود گذشتگی و عشق یک زن نسبت به شوهر است، هرچند که عملاً در جبهه‌های جنگ هم شرکت داشته است. زنی را که مادی‌ها در جنگ، با خیمه‌ی ممتاز برای کوروش گذارده بودند، پانته آPanthea  می نامیدند. این زن شوشی که از حیث زیبایی مثل و مانند نداشت، زوجه‌ی آبراداتاس Abradatas   بود.

ماندانا: «ماندان» یا «ماندانا» دختر «آژی دهاک» آخرین پادشاه ماد است که همسر «کمبوجیه» پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش به دنیا آمد. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.

ماندان نخستین مدرسه جمعی را که در آن برگزیدگانی از پسران بودند، بنیان ‌نهاد که خود شخصا به دانش‌آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون می‌آموخت و به کوروش یاد می داد که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران کند ودرهر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده می‌شد.

کاساندان: «کاساندان» یا«کاساندانه» تنها همسرکوروش بزرگ، شهبانوی ایران(ملکه جهان)دختر «فرناسپه» از شاهدختان هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می‌شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند.

«کاساندان» ملکه 28 کشور آسیایی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ بود و پس از او نخستین فرد قدرتمند وسیاستمدار دربار هخامنشیان به‌شمارمی‌آمده است. او پنج فرزند با نام‌های «کمبوجیه»، «بردیا»، «آتوسا»، «رکسانه» و«آرتیستونه» داشت. همه از فرزندان «کاساندان» و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین‌کننده بوده‌ و از نشانه‌ها چنین بر‌می‌آید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بوده اند.

به نقل از «هرودوت» آمده است: «کاساندان» در 6 نوامبر 935 ق.م. فوت کرد و هنگام مرگ او در بابل 6 روز همه به سوگواری همگانی فراخوانده شدند. «کاساندان» قبل از کوروش درگذشت و بعد از او کوروش دراندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. مقبره ملکه«کاساندان» در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ قرار دارد.

آتوســا : «آتوسا» در لغت به معنای خوش‌اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز هست. آتوسـا (574 ق.م.) از ملکه‌های ایران یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. او دختر کوروش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش اول و مادر خشایارشا است.

آتوسـا بانویی زیبا، شاعر و ادیب بود و به نوجوانان درس ادبیات پارسی می‌داد. به‌خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با وی در مسائل مملکتی و سرنوشت‌ساز مشورت می‌کرد و نیز به وی اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه‌ای لشگر می‌کشید، شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل می‌شد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهبانو آتوسا بود.

هرودوت درباره زندگی سیاسی اونیزمی‌گوید: «آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقه‌مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. او همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده یا با نقشه‌های جنگی او انجام گرفته است.»

یوتاب: «یوتاب» در لغت به معنی درخشنده و بی‌مانند است. از او به‌عنوان یکی از سرداران زن ایرانی نام برده‌اند. او در نبرد با اسکندر «گجستک» همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته  و در کوه‌های بختیاری راه را بر اسکندر بست، ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد.

آریوبرزن و یوتاب هر دو در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

آرتمیـــــس: «آرتمیـس» یا «آرتمیـز» در لغت به معنی راست‌گفتار بزرگ است. نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان است. تاریخ‌نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده‌اند.

پوراندخت نخستین پادشاه زن جهان:  پوراندخت یا بوراندخت یا بوران ملکهٔ ایران و دختر خسرو پرویز بود. پوراندخت نخستین پادشاه زن دنیا به شمار می آید

 که افتخاری برای تاریخ ایران باستان است. بوران یا پوران در تاریخ ۱۷ ژوئن سال ۶۲۹ میلادی بر تخت سلطنت ساسانیان نشست وبنا برآداب شاهنشاهی ایران ساسانی و رعایت اموردینی انجام پذیرفت و در تیسفون جشن بسیار باشکوهی برپا ساختند که در آن تمامی بزرگان کشور حضور پیدا کردند و تاج کیانی را بر سر پوراندخت گذاشتند و پوراندخت رسما بر تخت نشست.

سلطنت پوراندخت در۱۶ ژوئن سال۶۳۰ میلادی پایان یافت. به گزارش سبئوس، وی در بهارسال ۶۳۰ میلادی پس از آن که فرخان یا همان شهربراز به دست فرخ هرمزد کشته شد بر تخت نشست. در واقع پوران بیوه قباد دوم یا همان شیرویه بوده است. پادشاهی پوراندخت دو دوره می باشد که وی پس از نشستن بر تخت شاهی در سال 630 میلادی برکنارمی شود و شاپور شهربراز بر تخت می نشیند و بار دیگر پس از برکناری آذرمیدخت خواهرش بار دیگر بر تخت می نشیند.

به گفته فردوسی بزرگ  دوران شاهی پوراندخت6ماه بوده است ولی دیگرمورخان همچون سبئوس پادشاهی پوراندخت را 2 سال می داند و یا برخی دیگر همچون بلعمی پادشاهی او را یک سال وچهار ماه نوشته است. پوراندخت درسال 631 میلادی به دست بزرگان کشور دراتاقش توسط بالش خفه شده بودولی به گفته فردوسی بزرگ اوبه علت بیماری درگذشته است.

چو شش ماه بگذشت بر کار اوی       ببند ناگهان کژ پرگار اوی

به یک هفته بیمار گشت و بمرد         ابا خویشتن نام نیکی ببرد

به گزارش طبری پوراندخت با همکاری فرخ هرمزد (شاهزاده آذرآبادگانی، پدر رستم فرخزاد) به پادشاهی رسید و پس از رسیدن به پادشاهی در اولین اقدام خود فرخ هرمزد را به وزیری خویش برگزید. پوراندخت پس از رسیدن به پادشاهی اعلام کرد که ضعیفان را توانگر خواهد کرد و کسی در زمان سلطنت او مستمند نخواهد ماند و کشور را به آرامش سال های دور خواهد رساند و قدرت ازدست رفته ساسانیان را دوباره به آن خاندان برخواهد گرداند. پوراندخت به تقلید از خسروپرویز بر روی سکه هایش در طرفی تصویر خود و در طرفی دیگر یک مناسبت مهم را حک کرد. (بازگرداننده نژاد خدایان، اشاره به بازگرداندن چلیپای مسیح به روم) که این خود نشان ازین دارد که وی همواره تمایل به دوستی با امپراتوری روم داشته است چرا که پدر پوراندخت خسرو پرویز و مادر وی ماریا (مریم) دختر قیصر روم موریس بود و در واقع خود او یک شاهزاده رومی/ساسانی به شمار می رفت.

گردآفرید: گردآفرید درشاهنامه دخترجنگاورگژدَهَم از پهلوانان دژسپید است که در زمان لشکرکشی سهراب به ایران درلباس مردانه به جنگ با سهراب رفت. در میان نبرد چون سهراب به زن بودن او آگاه شد، گردآفرید تدبیری کرد و توانست با اندیشه از دست سهراب برهد. گردآفرید نماینده همان زنان دلیر و جنگاور ایرانی است که نمونه آنان را درسپاهیان هخامنشی واشکانی وحتی ساسانی می بینیم. «بسیاربرجسته است و یکی ازگیراترین زنان شاهنامه. وی را می‌توان مانند فرانک، ارنواز و شهرناز، نمونۀ زن اصیل ایرانی دانست… 

او به عنوان یک زن چند صفت برجسته را همزمان به نمایش می گذارد. او پاکدامن است و اسیر وسوسه نمی شود. از سوی دیگر او دلاوری و شجاعت و بی باکی و وقار یک سردار بزرگ را دارد. همچنین او با تدبیر و با خرد است. عقل او بر احساسش غلبه دارد. داستان او در شاهنامه باز هم بازتابی است از آزادگی زنان در جامعه ایران باستان.»( جلال خالقی مطلق)

دستاوردهای جنبش زنان در دوره‌ی مشروطه

بانوان مشهورو تاثیرگذار درتاریخ معاصر ایران از جمله می توان از طاهره قُرةالعَین ، بی بی استرآبادی ، ملک‌ تاج فیروز ملقب به نَجم‌السلطنه ( مادردکترمصدق)، بی بی مریم بختیاری، صدیقه دولت آبادی، قمرالملوک وزیری، سیمین دانشور، دکتر ایراندوخت میرهادی، ایران درودی، ستاره فرمانفرمائیان ، ژاله آموزگار،  فروغ فرخزاد، پروانه فروهر و … نامبرد.

  

مریم حسین‌خواه درنوشته ای بنام«دستاوردهای جنبش زنان دردورۀ مشروطه »  و مبارزه برای  مطالبات حقوق حقه خود  اینگونه بررسی می کند:   

جنبش زنان چگونه در ایران شکل گرفت وتوانست زنان را از کنج اندرونی‌ها به مدرسه و دانشگاه بفرستد؟ زنان ایرانی چطور حق رأی گرفتند، و چرا پس از پیروزی در تغییر دادن بخشی ازقوانین نابرابر، همه‌ی دستاوردها را به یک‌ باره از دست دادند؟ در این مجموعه مقاله، با مرور تاریخ جنبش زنان درایران، به جست‌وجوی پاسخ‌هایی برای این پرسش‌ها می‌پردازیم.

«زن را درچادر، درخانه مخفی و محبوس کرده‌ و ازهردانشی دورنگه داشته‌اید، در کار خارج هم شرکت نمی‌دهید، از بردن نامش هم عار دارید و به نام‌های منزل یا بچه‌های خانه از قبیل مادرِ حسن از او یاد می‌کنید. از حقوق انسانی هم حقی برای او قائل نیستید و تمام حقوق به نفع مردان تعبیر و به مورد اجرا گذاشته می‌شود.»این چند جمله چکیده‌ای از وضعیت زنان در سال‌های پس ازانقلاب مشروطه است که افضل وزیری، از نخستین معلمان مدارس دخترانه، در یکی از مقالاتش نوشته است.

فمینیست‌های اولیه‌ی ایرانی که در پی مبارزات ملی‌گرایانه‌ی دوره‌ی مشروطه، با راه‌اندازی نشریات و انجمن‌های زنان، نخستین پایه‌های لرزان جنبش زنان در ایران را بنا نهاده بودند، برای تغییر این وضعیت چهار خواسته‌ی اساسی را دنبال می‌کردند: آموزش زنان، تغییرقوانین خانواده، حق رأی و مشارکت سیاسی، و رفع حجاب. دسترسی زنان به خدمات بهداشتی وپزشکی، ترویج و تسهیل اشتغال و فعالیت‌های اقتصادی زنان، و تغییر جایگاه فرودست آنان در خانواده و جامعه ازدیگر مواردی بود که در دستور کار فعالان زن در سال‌های پس ازمشروطه قرارداشت.»

 درعصر پهلوی اول، این درست است که رضاخان ترقی می خواست ولی او درک درستی ازتجدد وترقی نداشت ومحمدعلی فروغی،تیمورتاش،علی اکبرداورونصرت الدوله فیروزمشاورفکری اوبودند.

ولی نگرش آمرانه مصطفی کمال اتاتورک با رضاخان به مدرنیته و تجدد، درگفتار ورفتار متفاوت بود.  زیرا آتاتورک باسواد واهل فکر، استراتژیست نظامی وکتابخوان ودربحث وگفتگو شرکت فعال داشت و مشروعیت خود را درجنگ برعلیه  بیگانگان برای استقلال ترکیه دردو جنگ مهم شبه جزیره گالی پولی و همچنین 1920 در نبرد با یونانی هاِ ی آنا تولی را از نیروهای خارجی گرفته بود. بعد ازعنوان قهرمان ملی، لقب غازی توسط مجلس کبیر ملی به او داده شد و هنگامیکه  قدرت را بدست گرفت چهرۀ شناخته شده  ومحبوب برای مردم ترکیه بود. درحالیکه رضاخان بیسواد تا کودتای سوم اسفند 1299 برای مردم و نخبگان جامعه ناشناس بود و با حمایت انگلیس برسرقدرت آمد.

 دیگراینکه ،آتاتورك،« زنان را به تَرك چادرتشویق می کرد، اما هیچ گاه چادر و به طور کلّی حجاب  امری خلاف قانون شناخته نشد. همچنین به زنان حق انتخاب کردن و انتخاب شدن اعطاء گردید؛ نخست در انجمن های شهرداری 1309 ش./ 3 آوریل 1930 م. و سپس در شورای ریش سفیدان روستاها 1312 ش./ 26 اکتبر 1933 م. و در انتخابات  مجلس کبیر ملّی، در مدارس دولتی و دانشگاه ها و خدمات کشوری و مشاغل آزاد، زنان بر اساس حقوق مساوی با مردان و با پوشش غربی به عنوان لباس رسمی پذیرفته می شدند.». 

 دیگر اینکه ، اتاتورک تربیت دزدی و غارتگری نداشت از این نظر لکه ای به او نمی چسبید. ولی رضاخان این تربیت را همواره با خود بدوش می کشید.  بی خود نبود که گام به گام همراه با استبداد فراگیر خود، بیشتراموال و زمینهای حاصلخیز بسیاری از مردم را به اسم خود کرد. حسین مکی در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران » دربارۀ غارت وغصب املاک مردم اینگونه شرح می کند: همه می دانند که رضا خان قبل از کودتا یعنی در دوره سربازی بقول معروف« درهفت آسمان یک ستاره نداشت» حتی در موقعی که افسری جزء بود در یک خانۀ محقر استیجاری در یکی از کوچه های سنگلج منزل داشت، و ماجرای صابون فروش دوره گرد مشهور است که به خانۀ رضا خان چند قالب صابون نسیه داده بود وچند روز بعد برای  مطالبۀ پول صابون مراجعه کرد وکاربه نزاع  لفظی کشید وحرفهای زشت بین رضاخان وصابون فروش رد و بدل  می شود و پس از آنکه رضاخان به مقام وزیر جنگی ارتقاء یافت اتفاقاً روزی ضمن عبور با صابون فروش مزبورمواجه و مصادف می شود و صابون فروش مورد سئوال و جواب قرارمی گیرد. این داستان را معمرین شنیده اند و حتی در یکی از روزنامه هم نوشته اند که در کتاب « رضا شاه » به چاپ رسیده است.

برخی از فمینیست های ایرانی بر انبوه دستاوردهای مثبت این دوره ی کوتاه بر زندگی و پیشرفت زنان تأکید می ورزند و برخی دیگر، این دوره ی شش ساله را به دلیل آن که باعث شد خانوادههای سنتی از رفتن دخترهای شان، بی حجاب، به « مدرسه ممانعت کنند و به نوعی سبب دو قطبی شدن جامعه زنان به« بی حجاب / با حجاب»  و اختلال در روند آرام و طبیعی حجاب برداری شد مورد نقد ونکوهش قرارمیدهند. اما کشف حجاب هر چه بود امروز اکثرقریب به اتفاق فمینیست های ایرانی نحوه برخورد و فشاری که رضاشاه برای کشف حجاب اعمال کرد را نکوهش میکنند، اما نقد و نکوهشِ اجبار و سرکوب در روند « کشف حجاب» چیز غریبی نیست و صرفا به زنان فمینیست محدود نمی شود، بلکه پسر رضاشاه، یعنی محمد رضا شاه پهلوی پس از نشستن بر تخت سلطنتی نیز رفتارقلدرمنشانه پدر را در این زمینه نکوهیده است: « پدرم دستورمنع حجاب را صادر کرد. به موجب این دستور هیچ زن و یا دوشیزه ای حق پوشیدن نقاب و چادر نداشت و اگر زنی با روبند و چادر در کوچه پیدا می شد… جبرا چادر او را بر می داشتند و تا زمانی که پدرم سلطنت می کرد درسراسر کشور این منع برقرار بود… عاقلانه آن بود که اقدامات اصلاحی با رویه دموکراتیک تعقیب شود تا نتایج عالیتری عاید کشور گردد… همین که پدرم از ایران خارج شد در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ جهانی دوم، بعضی از زنان مجددا به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. ولی من و دولت از این تخطی چشم پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خویش واگذاریم و برای اجرای آن به – اعمال زور متوسل نشویم…« (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد،  صص 421 – 419)  

حتا برخی از زنانی که در زمان محمدرضا شاه مسئولیت های دولتی هم داشته اند روند اجباری کشف حجاب را مورد انتقاد قرار داد ه اند از جمله « مهرانگیز دولتشاهی « اولین زن سفیر و از اولین زنان نماینده مجلس در ایران در زمان شاه در مورد قانون کشف حجاب در زمان رضاشاه می گوید: «یک خورده زیادی بود. بعضی ها میگویند که در کشورهایی مثل ایران یک مقدار زور برای این کارها لازم است. از یک طرف ما خودمان می دانیم که باز در کشورهایی مثل ایران وقتی دولت یک چیزی را اشاره میکند خیلیها آن کار را میکنند و زیاد در مقابلش مقاومت نمیکنند. حالا که دولت اشاره کرده بود و مردم هم این کار را میکردند، اما این که در خیابان، پاسبان چادر زنی را میگرفته و میکشیده و پاره میکرده شا ید اگر نمی شد بهتر بود .» 

( مهرانگیز دولتشاهی، خاطرات)  بنابراین در مورد نقد و نکوهش« روش اعمال زور» در  کشف حجاب از سوی رضاشاه پهلوی، به قول معروف « بین علما» اختلافی نیست و حتا پسر ارشد رضاشاه نیز از روش اقتدارگرایانه ی پدرش، اعلام برائت کرده است چه برسد به ما فمینیست ها.

یك سال بعد از مشروطۀ دوم، گروهی از زنان تجدد طلب انجمنی با نام انجمن مخدرات وطن تشكیل دادند. اعضای این انجمن به زنان و دختران فعالان سیاسی، زنان دربار، اعیان و اشراف محدود می‌شد. یكی دیگر از انجمن‌های مخفی كه دولت‌آبادی در آن عضو بود انجمن حریت زنان بود. سایر زنان عضو این انجمن عبارت‌ بودند از محترم اسکندری،‌ هما محمودی و شمس الملوك جواهركلام. این انجمن مختلط بود و مردان نیز در جلساتشان شرکت می‌كردند. از زنان خاندان سلطنتی،‌ افتخارالسلطنه و تاج‌السلطنه از اولین اعضای این انجمن بودند.

صدیقه دولت آبادی از نخستین زنانی بود که درایران به فعالیت‌های سیاسی پرداختند. اوبه هنگام فعالیت در کار روزنامه‌نگاری ازنوشتن حقایق تلخ اجتماعی و سیاسی کوچک‌ترین ترس و واهمه‌ای نداشت و به وسیلۀ نوشتارهای تند سیاسی با سیاست‌های خارجی به مبارزه ‌پرداخت فعالیت‌های سیاسی صدیقه دولت آبادی عبارت بود از مخالفت با قرداد 1907 که ایران را تحت نفوذ انگلستان و روسیه قرار داده بود. او همراه با سایر زنان همفکر خود مخالفتش با این قرارداد را با تحریم کالاهای وارداتی و رفتن به قهوه‌خانه‌ها و تشویق آنها به عدم استفاده از قند خارجی نشان ‌داد و نیز، مخالفت با قرارداد 1919 كه بین دول انگلیس و ایران در زمان نخست وزیری وثوق الدوله منعقد شد.

دولت آبادی چهل سال مداوم برای معارف نسوان تلاش كرد. او را شاید بتوان اولین کسی دانست که آموزش و تدریس را به فایل‌هایی صوتی تبدیل کرد، هر چند صفحات گرامافون درآتش خشم نسبت به كانون بانوان سوخت. او درخاطراتش می‌گوید: ”نیمه شب شخص ناشناسی ازپشت بام خود را به عمارت کانون بانوان انداخت و حریقی ایجاد کرد و از همان راهی که آمده بود برگشت. فوری به اداره آتش نشانی تلفون کردم. با سرعت قابل تقدیری آمدند و حریق را که در کتابخانۀ کانون روی داده بود خاموش کردند. ولی افسوس که قسمتی از بهترین کتاب‌ها و یادداشت‌های من طعمه آتش شده بود و از همه مهم‌تر دورۀ تمام تعلیم و تربیت و پداگوژ از زمان رویسیون[51] تاکنون كه صفحۀ گرامافون تهیه کرده بودم، از دست رفت.“  

 زنان  و جنبش ملی  صنعت نفت ایران 

صدیقه دولت آبادی، در سال 1330 تا 28 مرداد 1332، از طرفداران عقیده استقلال طلبانه دکتر ‏مصدق بود. لذا در 17 دی 1330 در هفدهمین سال تاسیس کانون بانوان (ص، 305)، در سخنرانی ‏اش خبر کمک به «قرضه ملی» را به جهت کمک به بنیه مالی دولت، اعلام و چنین گفت: «به خاطر ‏دارم محصل خردسالی بودم با پرستارم از جلوی مجلس شورای ملی عبور کردم. جمعیت زیادی از ‏بانوان محترم در جلوی مجلس اجتماع کرده، خانم محترمی، نقاب بر صورت، روی سکویی ایستاده و ‏لایحه می خواند. این جملات به گوشم رسید: “ما زنان ایران با فروش جامه، حتی پادرهای ‏ابریشمی و زینت آلات خودمان، قرض دولت را می دهیم و راضی نمی شویم که دولت ما از روی ‏استیصال قرض جدیدی از دولت خارجی بکند و گمرکات ما را به گرو ببرند.” این جملات در صورتی که ‏نفهمیده بودم معنی گمرکات چیست، اما چنان مرا تهییج کرد که اولین سئوال از مادرم این بود: ‏گمرکات ما را به گرو ببرند یعنی چه؟ مادرم برایم توضیح داد. از او خواهش کردم که اجازه بدهد من ‏هم گوشواره های عزیز خودم را در این راه بدهم. مادرم مرا تشویق کرد و گفت: قیچی بیاور تا ‏گوشواره هایت را چیده، از گوشت درآورم، و با نامه مختصری به انجمن خانم ها فرستاد. بعد شنیده ‏شد که چندین هزار گوشواره و انگشتر و دستبند طلا و جواهر را بازرگانان بازار با قیمت مضاعف ‏خریداری نموده و به قرض دولت پرداخته اند. اکنون نیز این پیشنهاد را تقدیم می دارم که مردمان ‏متمکن وطن پرست زینت آلات را به مزایده بخرند.»‎

زنان  در انقلاب 1357

«زنان در انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نقش‌های گوناگونی داشتند. انقلاب ایران یک انقلاب جنسیتی بود. بیشتر سخنان رژیم جدید با محوریت موقعیت زنان در جامعه ایران بود. فراتر از شعارها، هزاران زن نیز به شدت در خود انقلاب بسیج شدند، و در گروه‌های مختلف زنان به‌طور فعال در کنار همتایان مرد خود شرکت کردند. سهم زنان در انقلاب‌ها و اهداف این کمک‌ها پیچیده و لایه ای است. انگیزه‌های زنان برای بخشی از انقلاب‌ها پیچیده بود و در میان دلایل مذهبی، سیاسی و اقتصادی متنوع بود و زنان شرکت کننده از طبقات و زمینه‌های مختلف بودند. برخی از زنان ایران در جنبشهای چریکی  اواخر  دهه 40  تا   انقلاب   57  بر علیه  رژیم استبدای  و وابسته شاه شرکت  داشتند ، آنها یا  دردر گیری با نیروهای  سرکوب  رژیم  شاه  شهید شدند و یا زندانی  ، شکنجه و اعدام می شدند. بسیاری از این زنان طبقه متوسط تحصیل کرده در غرب از خانواده‌های سکولار، شهری و مرفه و همچنین بسیاری از زنان از طبقه کارگر و روستایی  درگیر بودند زنان نه تنها از طریق رأی دادن درآن شرکت کردند، بلکه از طریق راهپیمایی، تظاهرات و شعار دادن به انقلاب کمک شایانی نمودند.« این تحول سیاسی در بخش زنان نتایج جانبی هم داشت. یعنی این طور نبود که روحانیت فقط بتواند از زنان استفاده‌ی ابزاری برای به قدرت گرفتن سیاسی خودش بکند. یعنی وقتی زنان وارد عرصه‌های سیاسی شدند، مساجد سیاسی شد، زنان در تظاهرات‌ها و در انجمن‌های اجتماعی فعال شدند و تبعا به قدرت اجتماعی و سیاسی خودشان آگاهی پیدا کردند». این پیداکردن ظرفیت‌های اجتماعی به خود زنان یک توانمندی یا یک توانبخشی جدید داد که تبعا توقعات آنان را هم بالا برد. این انقلاب ماهیتی غیر خشونت‌آمیز داشت که مشارکت زنان در آن را آسان می‌کرد. به عنوان مثال، زنان در مراقبت از مجروحان مشارکت داشتند، پزشکان زن به درخواست کمک مجروحان پاسخ می‌دادند و خانه خود را برای کسانی که نیاز به کمک داشتند باز می‌کردند.» در حالی که زنان خود اغلب کشته، شکنجه، دستگیر یا زخمی شدند و برخی از آنها درگیر فعالیت‌های چریکی بودند، بیشتر آنها به روش‌های غیر خشونت‌آمیز به انقلاب مردمی کمک می‌کردند. بسیاری از زنان نه تنها درگیر در انقلاب  برای  تحقق آزادی ، استقلال و عدالت شدند بلکه در بسیج مردان و سایر زنان غیر سیاسی نیز نقش مهمی داشتند. بسیاری از زنان همراه کودکان در اعتراضات حاضر بودند و حضور آنها یکی از دلایل اصلی خلع سلاح سربازانی بود (که از طرف رژیم در آنجا بودند) که در صورت لزوم به آنها دستور شلیک داده می‌شد.  

شاید بشود گفت که انقلاب ضد سلطنتی در بهمن 1357 بدون شرکت فعال زنان نمی توانست پیروز شود.

جمال صفری

23 شهریور 1402 –   14  سپتامبر 2023 ا 

 

منبع:  جمال صفری «مصدق ، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران » جلد هیجدهم  – انتشارات  مصدق – فاطمی ،  اسفند 1399(در این جلد  در باره  مبارزات  اجتماعی و سیاسی زنان ایران  و شرکت   فعال و مستمر آنها در رویدادهای تاریخ  باستان و معاصر  ایران آورده شده  است.)  


بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب