ژانویه 2025

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال

برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، باید از عادی‌سازی خشونتِ وابستگی پرهیز کنیم، همچنین باید تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال را به صفر متمایل سازیم.
کیفیت و کمیت خشونت‌ها در مناطق مختلف، بستگی به میزان تحمل‌پذیریِ افراد آن منطقه در رابطه با تجاوز به حق و حقوق آن‌ها دارد.
گرچه بیش از چهار دهه از عمر «سلسله‌ی روحانیت» و «دیکتاتوری ملاتاریا» می‌گذرد، ولی یکی از نکات مثبت این دوران، شناسایی افراد و گروهها، و مواضع آن‌ها در عرصه‌های مختلف بوده است. در این زمینه می‌توان به مثال‌هایی اشاره کرد:
۱- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت داخلی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت داخلی با اسم رمز اصلاح‌طلبی و یا تحول‌طلبی) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
۲- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت خارجی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت خارجی با اسم رمز سلطنت‌طلبی و پادشاهی‌طلبی و یا مشروطه‌خواهی و تزویر ’امروز فقط اتحاد‘ و یا فدرالیسم) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
دست این دو گروه برای مردم ایران باز شده است، و آن‌ها هرچه منزوی‌تر و مطرودتر گشته و می‌گردند!

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال بیشتر بخوانید »

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی!

با توجه به سردرگمی و نابسامانی سیاست امریکا، به‌ویژه در سیاست خارجی این کشور، و با توجه به سردرگمی و آشفتگی سیاست داخلی و خارجی رژیم اسرائیل و اروپا و انگلیس، و همچنین با توجه به سردرگمی و ورشکستگی همه‌ی سیاست‌های رژیم حاکم بر ایران، امیدوارم هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود، اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی بایسته و شایسته را دریابیم. بدین ترتیب است که با فعال شدن در عرصه‌ی ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، چه به صورت انفرادی(هریک به سهم خود و به نوبه خود!)، و چه به صورت جمعی در هسته‌ها و شوراهای کوچک و بزرگ، می‌توانیم از افزایش کیفی و کمی فجایع اقتصادی، و اجتماعی، و روانی-اجساسی، و سیاسی پیش‌گیری کنیم. در این صورت و نیز با خشونت‌زدایی است که خواهیم توانست زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاه‌تر کنیم، و شور و شعف مشارکت در استقرار و استمرار و پیش‌برد مردمسالاری را از آنِ خود نماییم.
جنگ روانی مادرِ همه‌ی جنگ‌ها است، ولی تنها جنگی است که در آن، هر کدام از همه ما مردم (هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود) توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را داریم.

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی! بیشتر بخوانید »

سلام نظامی قوای مامور سرکوب معلمان، به هموطنان معلم در اعتراضات خیابانی آنها

صدارت: مرحله بعد= اعتصابات سراسری، ادامه ابتکارات برای خشونت‌زدایی، جذب کارمندان لشکری و کشوری

قدم بعدی، باز هم منقلب‌تر شدن مردم، و تسری این انقلاب به بدنه‌ی پرسنل لشکری (قوای انتظامی-نظامی-امنیتی-اطلاعاتی) و پرسنل کشوری (کارمندان دولت در وزارتخانه‌ها و موسسات دولتی) و انقلاب در افرادی که دانسته و یا نادانسته، در پیشبرد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» شریک جرم خامنه‌ای شده‌اند.
با منقلب‌تر شدن پرسنل لشکری، به‌خصوص در بدنه‌ی آن، کم‌کاری و نافرمانی از مافوق در اجرای فرمان سرکوب و خفقان و تجاوز به حقوق، ترس مردم برای حق‌طلبی، بیش از پیش خواهد ریخت. سایر پرسنل هم جرات بیشتری پیدا خواهند کرد تا به آغوش باز مردم بیایند.
مرحله بعدی برای کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم، ادامه خشونت‌زدایی و ابتکار در خلاقیت راههای جذب قوای سرکوب و سایر هم‌وطنان ما که از کارمندان لشکری و کشوری هستند است. بسیاری از این هم‌وطنان، بیشتر به علت درد معیشت به این مشاغل روی آورده‌اند و هنوز در این شغل مانده‌اند.
ریزش‌ها در قوای انتظامی، و حتی بسیج، امر جدیدی نیست و به اعتراف طائب، لااقل به سال ۱۳۸۸ و سرکوب‌های جنبش سبز قدمت دارد.
بسیاری از قوای سرکوب فهمیده‌اند که بهانه‌ی “مامور و معذور” پذیرفته نیست و گناه هیچ‌کس را در اجرای دستورات مافوق برای تجاوز به حقوق مردم، پاک نمیکند!
به نقل از برخی از ایرانیانی که تجربه زندان سیاسی/عقیدتی را هم داشته‌اند، کارمندان لشکری از وضع خود و شغل خود ناراضی هستند، و حتی مایل به استعفا و انتقال و بازنشستگی هستند، ولی با درخواست‌های آنها موافقت نمی‌شود.

صدارت: مرحله بعد= اعتصابات سراسری، ادامه ابتکارات برای خشونت‌زدایی، جذب کارمندان لشکری و کشوری بیشتر بخوانید »

ای ایران ای مرز پرگوهر، ای خاکت سرچشمه هنر-پرچم وطن قلب-چو ایران نباشد تن من مباد

صدارت: بدیل واقعی چیست؟ کنگره؟ شورا؟ جبهه؟

…این خیال خام که در صورت ادامه‌ی انفعال ما مردم، بالاخره یک روزی یک کسی خواهد آمد و ایران را از شر «سلسله‌ی روحانیت» خلاص خواهد کرد، توهمی بیش نیست! توهمی خطرناک!

وضعیت ما خود به خود رو به بهبود نخواهد گذاشت!

هر یک روز بیشتری که این رژیم بر اریکه‌ی قدرت بماند، تعداد ایرانیانی که از جنس این رژیم می‌شوند بیشتر خواهد شد. فرهنگ مردم، فرهنگ رژیم خواهد شد. ولی جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم، منفعت است! 

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود آگاه‌تر می‌شویم، بیشتر گردد، و

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود بیشتر عمل می‌کنیم، افزون‌تر گردد، و

هرچه تعداد ما مردم که به وظیفه‌ی حیاتی و مهمِ خود، در مورد مشارکت در ساختن سرنوشت خویش عمل می‌کنیم، بیشتر شود:

۱- زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد، (هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت بماند، خطر سوریه‌ای شدن، و اوکراینی شدن، و لبنانی شدن، و…، و غزه‌ای شدنِ ایران بیشتر می‌شود!)،

۲- دوران موقت از سقوط فیزیکی تا رفراندم قانون اساسی و انتخابات آزاد و مستقل، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۳- رسیدن به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت از مردمسالاری و نظام و سامانه‌ای دموکراتیک برای اداره‌ی امورات کشور، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۴- امکان حمله قدرت‌های خارجی به صفر میل می‌کند،

۵- امکان بی‌ثباتی‌سازی، و جنگ روانی، و تفرقه‌افکنی، و خشونت‌گستری، و… توسط قدرت‌های خارجیِ غربی و شرقی به صفر میل می‌کند، 

۶- امکان خشونت و خشونت‌گستری‌های داخلی، کودتا، جنگ داخلی، تجزیه کشور، و… به صفر میل می‌کند، 

صدارت: بدیل واقعی چیست؟ کنگره؟ شورا؟ جبهه؟ بیشتر بخوانید »

ای ایران ای مرز پرگوهر، ای خاکت سرچشمه هنر-پرچم وطن قلب-چو ایران نباشد تن من مباد

صدارت-پاسخ به پرسش «به‌جای آخوندها، چی و کی می‌آید؟ و چه زمانی؟»

در جلسه‌ی هفته پیش، سوالی تکرار ی باز هم ارسال شده بود: «پس آخوندها کی می‌روند؟!» صرف پرسش این سوال متاسفانه حاکی از انفعال است. پرسش‌کننده منفعلانه می‌پرسد «پس آخوندها کی می‌روند؟» و بسیار منفعلانه‌تر و واقعا بسیار زشت‌تر از آن، می‌پرسد «پس آخوندها کی می‌برند؟» در حالی که برازنده انسان مسئول و وظیفه‌شناس این است که راه حل برای برون‌رفت از این وضعیت فاجعه‌آمیز را: اولا در خود ببیند، و ثانیا در زمان خود، یعنی در زمان خود ببیند. از خود بپرسد که «من به سهم خود و به نوبه‌ی خود، چه می‌توانم بکنم که: «آخوندها» بروند، و هرچه زودتر بروند، و این بردن «آخوندها» را چگونه مدیریت کنم که هرچه خشونت‌زداتر بروند، و…
این واقعیات باید هرچه زودتر، هرچه ملموس‌تر بگردد:
هر چه من بیشتر فعالیت کنم، و هرچه من حقوقی‌تر فعالیت کنم، و هر چه من بیشتر مقاومت کنم که از جنس رژیم نشوم، و هر چه من خشونت‌زداتر فعالیت کنم، ، هر چه من…، و هر چه من بیشتر پشت به قدرت و روی به ملت کنم، این «آخوندها» زودتر خواهند رفت!
هدف: استقرار، و استمرار، و پیشبرد مردمسالاری (و نه قدرتسالاری)
برای رسیدن به این هدف، روش و وسیله: به هیچ وجه نمی‌تواند با قدرت‌سالاری توام باشد!
روش و وسیله: در من، در زمان من (همین الان)
این هدف و و سیله و روش را در سه دوره باید مدیریت شود. در این دوران گذار که از حدود ۱۳۰ سال پیش شروع شده، سه دوره در پیش داریم:
۱- از همین لحظه تا زمان سقوط فیزیکی،
۲- دوران موقت برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران بعد از سقوط فیزیکی،
https://alisedarat.com/1398/05/26/5108/
۳- همه‌پرسی قانون اساسی و انتخابات برای تصدی مقامات شاخه‌های چهارگانه‌ی دولت (شاخه‌ی مجریه، و شاخه‌ی مقننه، و شاخه‌ی قضائیه، و شاخه‌ی رسانه‌های ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت)
https://alisedarat.com/1398/04/02/4991/
و نیز:
https://alisedarat.com/2021/03/21/7612/

جامعه سیاسی هرچه به قدرت نزدیک‌تر شود، از مردم دورتر می‌گردد.
مردم و هسته‌های جامعه‌ی مدنی و جامعه‌ی سیاسی هر چه بیشتر بر اساس حقوق عمل کنند، روش‌ها و وسیله‌های رسیدن به هدف استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، با هم خوانایی بیشتری می‌یابند.
برآیند تلاش‌های فوق است که تعیین کننده‌ی پاسخ‌ها به این پرسش‌ها که «به‌جای آخوندها، چی و کی می‌آید؟ و چه زمانی؟» خواهد بود.

صدارت-پاسخ به پرسش «به‌جای آخوندها، چی و کی می‌آید؟ و چه زمانی؟» بیشتر بخوانید »

صدارت- هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت مانده و بماند، ابعاد کیفی و کمی خطراتی که متوجه ایران و ایرانیان است بیشتر شده و خواهد شد!

برای دفع شر و برای بهبود اوضاع، هر راهکاری باید دارای دو حقیقت ضروری باشد، و این ویژگی‌ها را دارا باشد: 
۱- در خودِ من وجود داشته باشد، و 
۲- در خودِ زمانِ من عملی و ممکن باشد.
هرگاه یک حداقل لازمی از ما مردم، همین الان و ابتدا از خود شروع کنیم، و در جنگ روانی از خود دفاعی پیروزمندانه بکنیم و بالاخره این دو حقیقت را در ذهن خود جا بیندازیم، بدون شک نه حمله اسرائیل و آمریکا و…، و نه جنگ داخلی، و نه تجزیه ایران، و نه… امکان وقوع را پیدا نخواهد کرد. حتی اگر هم قدرت‌ها، با نابخردی، به این و یا دیگر بی‌ثباتی‌سازی‌ها دست بزنند، با شکست نقشه‌های خود روبرو خواهند شد….
…گرچه هنر چهارچوب محدودیت ناممکن را در می‌نوردد، ولی فقط هم به شعر، و موسیقی، و… محدود نمی‌شود. هنری که سرچشمه‌ی حماسه‌آفرینی‌های ایرانیان، در تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه، تا همین روزهای اخیر بوده، هنری است که از جنبش شهویور ۱۴۰۱ پژواک بیشتری گرفت، آن هم به شکل شعاری پرشعور، آن هم به صورت کاملا خودانگیخته و خودجوش، آن هم در خیابان‌های ایران:
پشت به قدرت (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی) و روی به ملت (همکاری برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش برای استفرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، و اتحاد حول محور حقوق)

صدارت- هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت مانده و بماند، ابعاد کیفی و کمی خطراتی که متوجه ایران و ایرانیان است بیشتر شده و خواهد شد! بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا