صدارت: ابهام در لائیسیته و پی‌آمدهای خطرناک عدم جدایی نهاد دین از دولت در سالگرد ۷ اکتبر۲۰۲۳

علی صدارت: ابهام در لائیسیته و پی‌آمدهای خطرناک عدم جدایی نهاد دین از دولت در سالگرد ۷ اکتبر ۲۰۲۳ – ۱۵ مهر ۱۴۰۲

مقامات بالای اسرائیل و سایر سلطه‌گران در صهیونیسفر، به تکرار ادعا کرده‌اند که: …بعد از هولوکاست، حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بزرگترین ضربه‌ای بود که به ما خورد… (نقل به فحوا) دقایقی پیش مطلبی با عنوان «یک شکست جهانی! یک فروپاشی رعدآسا در وجهه اسرائیل از ۷ اکتبر۲۰۲۳» در هاآرتس منتشر شد. در همین دقایق، موشک‌های حزب‌الله در حیفا خساراتی ایجاد کردند.

موجود شدن و موجودیت اسرائیل و خشونت‌گستری‌ها و تجاوزهای افزاینده و شتاب‌گیر صهیونیسفر به حقوق، بدون مدیریت یک جنگ روانی گسترده امکان‌پذیر نبوده و نخواهد بود. از جمله اسطوره‌هایی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شکسته شد، بهره‌برداری صهیونیسفر از هولوکاست بود، آنچه که برخی روشنفکران یهودی «صنعت هولوکاست» می‌خوانند. ولی «صنعت هولوکاست» و جنایت‌های اسرائیل همجنس بودن حزب نازی و صهیونیسفر را به راحتی به نمایش گذاشت.

چشم‌های خود را ببندیم و تصور کنیم به عده‌ای بباورانند: 

شما قوم برگزیده هستید، 

خداوند بقیه اقوام را فقط به این دلیل خلق کرده که برده‌ی شما باشند و به شما خدمت کنند، و از آن‌ها برای راحتی خودتان، کار بکشید،

مالکیت سرزمین موعود انحصارا متعلق به قوم شما است، نه اقوام دیگر، حتی اگر آن اقوام دیگر قبل از شما در آن سرزمین موعود شما می‌زیسته‌اند،

بقیه اقوام را در جنگ شکست بدهید، و همه‌ی اموال آن‌ها را کلا نابود کنید و بر ایشان شفقت روا مدارید، و حتی مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ آن‌ها را بکشید،

از دستگیر شدن قوم خود توسط دشمن، از هر راه و روشی که شده، و به هر قیمتی که شده، جلوگیری کنید، و اگر نتوانستید، خودتان آن گروگان‌ها و زندانیان را بکشید،

اگر شکست خوردید و محاصره شدید، به قعله‌ای و گوشه‌ای بروید، و خودکشیِ دسته‌جمعی کنید،

اگر شکست خوردید و گرفتار شدید، در دستگیری راهی پیدا کنید تا با عملیات انتحاری هرچه خشن‌تر، خود و دیگران را به قتل برسانید،

حال چشم‌های خود را باز کنیم و این کابوس را در واقعیت‌های زندگی هرروز خود ببینیم.

تقابل دولت تئولژیک اسرائیل و دولت تئولژیک ایران، تجربه‌ای بس عبرت‌آموز را در اختیار ما قرار داده است. بررسیِ وقایع امروز با عینک حقوق، و یافتن نکات تاریخیِ تکرار شونده و استمرار یابنده‌ی آن، این درس تجربه را برای ما ایرانیان برای براندازی ولایت مطلقه، و استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری بسیار مفید خواهد کرد.

برای جنگ و خشونت و تجاوزها به حقوق، ژنرال‌های جنگ روانیِ صهیونیسفر، باید جاده‌صاف‌کن سامانه تخریب و قتل، و اجرای نسل‌کشی و جنایت‌های جنگی باشند. برای این کار، بهره‌برداری و سوءاستفاده از ایدئولژی‌های دینی و دنیوی، گرچه هر دو ناقض لائیسیته هستند، از ابزارهای اولیه سلطه‌سالاران است. در جوامع «دینی» و حکومت‌های تئولژیک، کار این ژنرال‌ها آسان‌تر است، چرا که ادعا دارند دستورات، از ماورای طبیعت ارسال می‌شود! و البته دسترسی از طبیعت به ماورای طبیعت، در اختیار و در انحصار عده‌ای خاص است!

بسیاری جنایت‌هایی که توسط ارتش اسرائیل در منطقه و بسیاری دیگر از نقاط دنیا، از جمله وطن ما انجام می‌شوند، با پشتوانه «دینی» توجیه و اجرا می‌گردند. در این وادی از پرتوکل‌ها، دستورالعمل‌ها، بخش‌نامه‌ها، دستورها، فتواها، دکترین‌های مختلف استفاده می‌شود، که برخی از آن‌ها عبارتند از:

قوم برگزیده، سرزمین موعود، عمالقه، داهیه، هانیبال، مسعده، سامسون،

ارجاع به متون دینی و تفسیر به میل آن‌ها بر اساس شرایط زمان و مکان، وسیله‌ای خطرناک برای سلطه‌سالاران بوده، و امری است قدیم. مختصرا به بعضی مطالب فوق می‌پردازیم:

* قوم برگزیده:

برخی کلیمیان معتقدند که خداوند آنها، یهوه آنها را انتخاب کرد که این قوم برگزیده، فقط یهوه را بپرستند و آنها را مامور کرد که در دنیای خاکی حقیقت او را تبلیغ کنند و سایر مردم را هدایت کنند.

* عمالقه، عمالیق، بنو عِملیق، Amalekites  بنوعملاق، العماليق، العمالقة، عمليق:

در ادبیات عرب، اولین ساکنان مکه را عمالیق می‌خوانند. بدون اینکه مدارک تاریخی در مورد عمالقه موجود باشد، و فقط بنا بر متون دین یهود، آن‌ها قومی متخاصم با کلیمیان بودند. یهوه خدای اسرائیل آن‌ها را مورد غضب قرار می‌دهد، به‌طوری که آن قوم باید نابود شود. این قوم را حرامزادههایی که خون می‌نوشند خواندند.  

تورات، سموئیل اول، 15: 3 

«…پس الآن برو و عمالقه را شکست بده، و همه‌ی اموال آن‌ها را کلا نابود کن و بر ایشان شفقت روا مدار، و حتی مرد و زن و طفل و شیرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ آن‌ها را بکش».

1 Samuel 15:3 

“Now go and smite Amalek, and utterly destroy all that they have, and spare them not; but slay both man and woman, infant and suckling, ox and sheep, camel and ass“

* دکترین داهیه:

داهیه نام منطقه‌ای در جنوب حومه بیروت است. هدف و روش عملیات نظامی ارتش اسر ائیل در حمله ۲۰۰۶ بدین شکل بود که بعد از کشتار ساکنان، آن مکان را با ایجاد تخریب فوق‌العاده بالا، غیر قابل زیست نمایند، و فاجعه‌ای درست کنند که دیگر کسی حتی جرات حمله به اسرائیل را هم به خود راه ندهد. این عملیات با کشتن بسیاری زن و مرد و پیر و خردسال و نیز با از بین بردن وسیع زیربناهای زندگی به پایان رسید. در سال ۲۰۰۸، فرمانده عملیات شمال اسرائیل اعلام کرد: …بلایی که بر سر داهیه آوردیم را سر هر دهکده دیگری که به ما حمله کند، خواهیم آورد. واکنش ما، شدیدا نامتناسب و بسیار تخریب‌امیز خواهد بود. زیرا که از دید ما اینها دهکده‌های مسکونی نیستند، بلکه پادگان‌های نظامی هستند. او در ادامه گفت: «این یک توصیه نیست، این یک نقشه و طرح عملیاتی است که به تایید هم رسیده استهمان طور که بعد از آن شاهد بوده‌ایم، این طرح تایید شده، مکررا به‌کار برده شده است. در این زمان، همان داهیه، شاهد اجرای همان  طرح تایید شده است. 

«النصر بالرعب» تنها توسط خامنه‌ای نیست که به‌کار برده می‌شود.

موشه دایان وزیر دفاع اسبق اسرائیل گفت: «اسرائیل باید مثل سگی هار به نظر برسد، خطرناکتر از آن‌که کسی جرئت کند مزاحمش شود».

با این حال، اسرائیل هنوز نتوانسته در لبنان به هدف خود برای اشغال این کشور تا رودخانه لیطانی برسد. 

* پروتوکل هانیبال:

طبق این بخش‌نامه، اسرائیلی‌هایی که دستگیر می‌شوند را می‌توان به قتل رساند. گرچه ارتش اسرائیل اعلام کرده هانیبال اسمی است که به طور راندم توسط کامپیوتر ارائه شده، ولی بسیار معتقدند که منشا آن از دوران باستان است. داستان هانیبال از این قرار است که وقتی وی به دست ارتش دشمن اسیر شد، با خوردن زهر، خودکشی می‌کند. در سال ۱۹۸۶ دو سرباز اسرائیلی توسط حزب‌الله دستگیر شدند. سه افسر عالی‌رتبه‌ی ارتش اسرائیل که این دستورالعمل را صادر کردند. طبق این پروتوکل، باید به هر قیمتی که شده، از اینکه سربازان اسرائیلی به دست دشمن بیفتند، جلوگیری شود، «حتی اگر این تلاش منجر به زخمی و کشته شدن آنها بگردد»

طبق تحقیق هاآرتس در سال ۲۰۰۳، از دید ارتش اسرائیل و بر اساس پروتوکل هانیبال «یک سرباز مرده، بهتر است تا یک سرباز اسیر»! به علت انتشار این تحقیق، ادعا شد این پروتوکل سری ارتش اسرائیل، از طبقه‌بندی خارج شده.

طبق تحقیقات بعدی، بسیاری از اسرائیلی‌هایی که طی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ کشته شدند، بر اساس پروتوکل هانیبال، توسط خودِ ارتش اسرائیل به قتل رسیده‌اند.

* عقده‌ی افسانه‌ی مسعده

روایت است که بعد از یک محاصره طولانیِ گروهی از یهودیان در قلعه مسعده، آنها دست به یک خودکشی دسته‌جمعی زدند. راویِ این روایت، یک کلیمی با نام فلیویوس ژوزفوس بود. گفته شد بعدها جعلیات فراوانی در این روایت وارد شده است. داستان روایت‌سازی و حدیث‌سازی برای ما ایرانیانِ تحت حاکمیت رژیم تئولژیک ولایت فقیه، داستانی آشنا، ولی بسیار تلخ است.

برخی از یهودیان بر این باورند که مردم جهان به  کلیمیان با دیدی منفی می‌نگرند و بدین ترتیب خود را در تنگنا می‌بینند. این ذهنیت محاصره، و تعلیماتی که از کودکی به برخی یهودیان، در خانه و مدرسه داده می‌شود را سرمنشاء «عقده‌ی مسعده» می‌دانند. بنیان‌گزاران کشور اسرائیل، با جنگ روانی و دامن زدن به این باور عمیق، آن را در اندیشه‌ی صهیونیسم تعبیه کرده و به افسانه‌ی مسعده مرتبط می‌کنند. جنایات حزب نازی و هولوکاست کار آن‌ها را آسان کرد. عقده‌ی افسانه‌ی مسعده در بسیاری از ادبیات، و فیلم‌ها و نمایشنامه‌ها، و مطبوعات، وبازتابی گسترده دارد. برایند همه اینها در پندار و کردار و گفتار و نوشتار برخی یهودیان اثرات فراوانی داشته است، که نمایشگر بی‌اعتمادی، مشکوک و مظنون بودن به غیریهودیان، و حالت دفاعی و حتی تهاجمی بوده است، به‌خصوص علیه مسلمانان، و به‌خصوص علیه فلسطینیان. این رفتار، در جوامع تبعیض‌آمیز صهیونیست، با فشارهای اجتماعی و روانی، به همدیگر تحمیل می‌شود.

بررسی رژیم‌های تئولژیک، استدلال برای نیاز به لائیک بودن قانون اساسی آینده را راحت‌تر می‌کند. اشاره‌ای هم به رژیم تئولژیک حاکم بر وطن نیز بسیار عبرت‌آموز است. 

در رژیم تئولژیک ولایت فقیه، خامنه‌ای از ادعای نیابت امام زمان هم بالاتر رفت و ادعا کرد: …خدای متعال همین‌طور حرف می‌زد! در واقع زبان من بود، حرف خدا بود

خامنه‌ای و نتانیاهو از یک جنس هستند. 

خامنه‌ای در دیدار بسیجیان (۱۳۹۸/۹/۶)، ضمن رد کردن معنای مصطلحِ تا آن روز، معنی جدیدی برای واژه «مستضعف» جعل کرد. وی عنوان «مستضعف» را از مردم فقرزده و سرکوب شده ایران گرفت و به سرکوبگران همان مردم، یعنی «سازمان مقاومت بسیج مستضعفین» به عنوان غنیمت جنگی، هدیه کرد!

در رژیم «سکولار» ولایت پهلوی، محمدرضا پهلوی گفت در زمان کودکی رویاهایی از خدا یا پیامبرش به او نازل می‌شده. کم‌کم رویاها، به الهامات و احساسات مبدل شدند.  او معتقد بود که «…او زنده خواهد بود تا آن‌چه توسط خداوند برای او معین شده بود را به انجام برساند…» کتابی هم که با نام او منتشر شد «ماموریتی برای وطنم» عنوان گرفت!

از وقتی که روح‌الله خمینی، در روند استقرار دین دولتی در دولت دینی، پندار خود را در مورد معانی عبارتِ «انقلاب اسلامی ایران» و سه واژه‌ی «انقلاب» و «اسلامی» و «ایران» برای مردم هویدا کرد، ایرانیان و افکار عمومی دنیا را از خود، و از عبارتِ «انقلاب اسلامی ایران» و سه واژه‌ی «انقلاب» و «اسلامی» و «ایران» دور کرد. ایرانیانی که به علت شکست در جنگ روانی این معانیِ وی را به عنوان واقعیت قبول کردند، نسبت به آنها دافعه یافتند. فاصله زمانی این نقطه عطف در تاریخ معاصر ایران، از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ اصلا دور نبود، و حتی بسیار زودتر از ۲۲ اسفند ۱۳۵۹ بود که تاریخ نامه‌ی محمد بهشتی است که در آن به روح‌الله خمینی شکایت، و صریحا اعتراف کرد که «مکتبی‌ها» در اقلیت هستند.

لائیسیته در پندار قدرت‌پرستان به معنی دین‌ستیزی است!

به دولت تئولژیک و ضد لائیسیته در اسرائیل باز گردیم.

* گزینه‌ی سامسون:

طبق متون دینی، سامسون قدرت خارف‌العاده خود را از آن‌جا گرفت که در رحم مادر، نذر خدا شد. (گفتند وقتی خامنه‌ای هم به دنیا آمد گفت یا علی!) سامسون از داوران بنی‌اسرائیل بود و به زندان فلسطینیان افتاد. در آن حال، با یک تروریسم انتحاری، ستون‌های محل را شکست و با فروریختن ساختمان، همه را، از جمله خود را، کشت.

آیا با ادامه پشتیبانی‌های امریکا و سایر شرکای جرم در ژنوسیدهای صهیونیسفر، و با جری‌تر شدن صهیونیسفر، از جمله دست‌راستی‌های یهودیِ صهیونیست و مسیحیان اوانجلیک، و به‌علت سکوت و انفعال بسیاری از مردم دنیا، خطر  «گزینه‌ی سامسون» بیشتر نمی‌شود؟ آیا به‌علت سکوت و انفعال ما مردم، و یا بدتر از آن یعنی به‌علت کف‌زدن برخی برای جنایتهای اسرائیل به علت دشمنی با رژیم ولایت مطلقه، آیا ممکن است این کشور مثل سامسون عمل کند، حتی اگر «دشمن» از اسلحه اتمی استفاده نکرده باشد؟ آیا هموطنانی که به‌علت باور به دروغ و تزویرِ «دشمنِ دشمنِ من، دوست من استبه‌علت دشمنی با رژیم تئولژیک ایران، از رژیم تئولژیک اسرائیل پشتیبانی می‌کنند، می‌فهمند که شریک جرم چه جنایات بیشتری خواهند بود؟

ولی اگر یک حداقل لازمی از ما مردم دنیا (به‌خصوص ما ایرانیان) در میدان ساختن سرنوشتهای خوب و خوب‌تر برای خود حاضر نباشیم، سلطه‌سالاران صهیونیسفر، با و یا بدون استفاده از اسلحه کشتار جمعی، خلاء عدم حضور ما برای ساختن سرنوشت را پر خواهند کرد. در این صورت یقینا سرنوشت بدی که اکنون داریم، بدتر و بدتر و باز هم بدتر خواهد شد. به‌نظرم اسرائیل، برای افزایش خشونت‌ها و خون‌ریزی‌ها به دنبال بهانه است. پیش‌بینی می‌کنم که در مناسبت‌هایی چون سال‌گرد ۷ اکتبر ۲۰۲۳، خود را ناچار می‌بیند که عملیاتی را اجرایی کند.

حضور در میدان ساختن سرنوشتهای خوب و خوب‌تر، انواع و مراتب مختلفی دارد. هر کسی به سهم خود و به نوبه خود می‌تواند ابعاد کیفی و کمی متفاوتی را، با تکیه بر حق استقلال و آزادی، برای این حضور فعال انتخاب کند.

کمترین کار و آسان‌ترین کاری که هر کسی می‌تواند انجام دهد احقاق حق اطلاع‌یابی و احقاق حق اطلاع‌رسانی است. بدون شک با اطلاع و بیدارتر شدن وژدان بشریت و با فشار افکار عمومی به قدرت‌های دولتی و غیر دولتی، رژیم آپارتاید اسرائیل هم مجبور خواهد شد که راه رفته‌ی رژیم آپارتاید افریقای جنوبی را برود. هر یک نفری که به حاضرین در میدان ساختن سرنوشت اضافه شود، این روند محتوم سریع‌تر و خشونت‌زداتر خواهد شد. به علت افزایش فشار افکار عمومی، امروز مکرون خود را ناچار دید که بگوید: «من فکر می‌کنم اولویت امروز یک راه حل سیاسی است که ما ارسال اسلحه برای جنگ در غزه را متوقف کنیم»

رنساس در اروپا، انقلاب مسیحی را، و بهار انقلاب ایران، انقلاب اسلامی را به تمدن بشری اهدا کرد. آیا نواندیشان و روشنفکران یهودی، انقلاب یهودی را در این موقعیت خطیر و قبل از نابودی تمدن بشری، به خود، و به باورمندان یهودی، و به دنیا پیش‌کش خواهند کرد؟ آیا هر کدام از هموطنان کلیمی ما، به سهم خود و به نوبه خود، نقش را در این مهم ایفا خواهند کرد؟

جامعه کلیمی، باید از جامعه ایرانی بیاموزد:

آیا یک انسان برای ارتباط و اتصال به خدا، به انسان‌های دیگری به عنوان واسطه نیازمند است؟ (معمم‌ها در ایران و حاخام‌ها در یهود)

آیا اگر این افراد به عنوان واسطه‌ی بین طبیعت و ماوراء طبیعت، عنان امور دولت را در دست بگیرند، اصلا امکان دارد سرنوشت مردم همیشه بد و بدتر نشود؟ (چه در ایران و چه در اسرائیل، و البته در رابطه با خشونت‌گستری‌های آنها در سایر کشورها)

آیا با یک قانون اساسی که بر اساس «دین» نوشته شده، اصلا امکان دارد سرنوشت مردم همیشه بد و بدتر نشود؟

آیا یک دولت دینی می‌تواند کم‌کم به یک دین دولتی تبدیل نشود؟

ایا یک دولت دینی و یا یک دین دولتی می‌تواند بدون انواع تبعیض‌ها و خشونت‌های ناشی از تبعیض‌ها دوام بیاورد؟

اگر دولت دینی اسلامی بد است (که هست!) ایا دولت دینی کلیمی خوب است؟

چشم‌های خود را باز کنیم، لازم به تصور و تجسم کردن نیست! آن‌چه گفته شد، واقعیاتی هستند که ما مردم دنیا سرنوشت خود کرده‌ایم.

حال سوال این است:

من، و ما، و هر کدام از همه‌ی ما چگونه می‌توانیم روش‌هایی پیشه کنیم که خشونت‌ها را بزداییم؟ من، و ما، و هر کدام از همه‌ی ما چگونه حشونت‌زدایی کنیم؟

من، و ما، و هر کدام از همه‌ی ما، با روش‌های خشونت‌زدا، چگونه تسلیحات خشونت‌گستران را در دستشان بی‌اثر کنیم.

من، و ما، و هر کدام از همه‌ی ما، به سهم خود و به نوبه خود،  هر کدام به سهم خود و به نوبه خود، به سهم خود و به نوبه خود.

علی صدارت

یکشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۶ اکتبر ۲۰۲۴ 

https://linktr.ee/sedarat 

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊


بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب

پیمایش به بالا