۱۳۹۳/۰۲/۱۷- انقلاب اسلامی در هجرت: : گفتگوها برای رسیدن به توافق جامع ، میان ظریف و آشتون در هفته آینده در وین آغاز میشود. دو طرف رژیم بنا را بر انجام توافق دارند الا اینکه یک طرف، طرف دیگر را جریان سازشکار میشمارد که از آغاز تا امروز سازشها با امریکا را به انجام رساندهاست. خامنهای کوشید رژیم را یکدست کند و چون نتوانست، رژیم بدبختی شد. به ترتیبی که وقتی هم میخواهد بحران اتمی را به پایان برد، توافق نهائی را خود چماق میکند و برسر خویش فرود میآورد:
☚ در 17 اردیبهشت، ظریف در مجلس به سئوال «نمایندگان» پاسخ داد و گفت: موضع من موضع رهبر است.
☚ در 17 اردیبهشت رایس و اشتون در این دیدار موافقت کردهاند: یک راه حل جامع باید به جامعه بین المللی اطمینان دهد برنامه اتمی ایران تنها مقاصد صلح آمیز دارد. اوباما خطاب به این دو گفتهاست: آمریکا و اروپا به پیشبرد مذاکرات جاری با ایران متعهدند. مذاکرات باید بر اساس پیشرفتهایی بنا شوند که در توافق ژنو بدست آمدهاست.
☚ در 17 اردیبهشت، عراقچی، معاون ظریف در مصاحبه با گاردین، گفتهاست: همچنان ما امیدواریم تا ۲۰ ژوئیه – سررسید مهلت شش ماهه – به یک توافق جامع با طرف مقابل دست یابیم.
☚ و اینک اطلاع مییابیم که فیلم «من روحانی هستم» قسمت دومی دارد و یکی از هدفهای مهم از تهیه این فیلم ایناست که القا کند از اول انقلاب، یک جریان سازشکار وجود داشته که سازشها با امریکا (افتضاحهای اکتبر سورپرایز و ایران گیت و جنگ 8 ساله و پیشنهاد معامله جامعه به حکومت بوش توسط حکومت خاتمی – ولو با موافقت خامنهای بود – و همکاری در عراق و افغانستان) را انجام داده و توافق نهائی با امریکا و اروپا و روسیه و چین را نیز انجام خواهد داد. به سخن دیگر، فیلم بر این پایه تهیه شدهاست که توافق نهائی بعمل خواهد آمد. پس باید خامنهای را از آن مبری و «جریان سازشکار» (هاشمی رفسنجانی و دستیاران او و دیگر «سران فتنه» و روحانی و ظریف ونهضت آزادی و …) را مسئول کامل آن گرداند. امر بسیار مهم ایناست که بنای تبلیغات سپاه و شرکا بر ایناست که توافق نهائی بعمل خواهد آمد:
سپاه «فاش میکند»:
☚ یادآور میشود که پیش از «انتخابات» ریاست جمهوری در 24 خرداد 92 و بعد از آن، انقلاب اسلامی اطلاع داد و این اطلاع را تکرار کرد که هدف از مهندسی انتخابات به ریاست جمهوری رساندن نامزدی است که توافق بر سر اتم را بعمل آورد. دو نامزد، موضع مشابه میگرفتند یکی روحانی و دیگری ولایتی. خبر گفتگوی ولایتی با طرف امریکائی را نیز نخست انقلاب اسلامی انتشار داد. توضیح نیز داده شد چرا روحانی قرار است رئیس جمهوری بگردد. ماهی پیش، محبیان، از تحلیلگران رژیم بازنوشت که انتخابات مهندسی شد تا روحانی به ریاست جمهوری برسد و مأموریت او حل بحران اتمی است. و اما، از اول اردیبهشت، دستگاه تبلیغاتی متعلق به خامنهای و سپاه بکار افتادهاند برای «افشای جریان سازشکار»:
٭ در 1 اردیبهشت، سایت «ایران هستهای» وابسته به سپاه در باره گفتگوهای محرمانه با امریکا گزارش میکند:
● سایت «ایران هستهای»، به نقل از یک «منبع آگاه»، خبر میدهد: ایران و آمریکا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ در مسقط پایتخت عمان «سه مذاکره پنهانی» داشتهاند. مقام معظم رهبری برای انجام این مذاکرات «چهار شرط» داشته که یکی از آنها محدود شدن مذاکرات به برنامه هستهای جمهوری اسلامی بوده است. دو شرط دیگر، «دخالت نداشتن وزارت امور خارجه و حاصل شدن نتایج ملموس زودهنگام» بوده است.
● سیاستگذاری درباره این مذاکرات در یک «کمیته سه نفره» بعمل میآمده اما محمود احمدینژاد نقش چندانی در آن نداشته است. در این مذاکرات، امریکا به صورت مکتوب حق غنیسازی اورانیوم را پذیرفته بود٬ اما پس از «عجله» و «سازشکاری» دولت روحانی «چیزی که قبلا پذیرفته بود را پس گرفت.»
● جیک سالیوان، مشاور جو بایدن، و بیل برنز قائم مقام وزارت خارجه در این مذاکرات شرکت داشتهاند.
● سایت «ایران هستهای» در گزارشی دیگر مدعی دستبابی به جزئیات تازهای از مذاکراه مقامهای دولتی و معتمدان محلی با گروه «جیشالعدل» برای آزادی مرزبانان ایرانی شده است و مینویسد:«شواهد قابل تامل نشان میدهد آزاد سازی چهار مرزبان با هدف تقویت جریان نزدیک به عربستان و گروه تکمیل کننده پازل غرب در جنوب شرق کشور صورت گرفته است.» مولوی عبدالحمید در مذاکره با «جیشالعدل» به رهبران این گروه از سوی دولت روحانی وعدههایی مبنی بر فراهم کردن زمینه فعالیت آزادانه اهل سنت در ایران را داده است.در آینده جزئیات بیشتری از این مذاکرات را منتشر خواهیم کرد.
بنابر این افشاگری، «عجله و سازشکاری دولت روحانی» سبب شدهاست که امریکا «موافقت کتبی» خود در باره غنی سازی اورانیوم را پس بگیرد. اما اگر چنین توافق کتبی در اختیار رژیم است، چگونه امریکا میتواند آن را پس بگیرد و اگر امریکا میتواند رژیم چرا نمیتواند آن را علنی کند و پایه کار در گفتگوها کند؟ سایت «ایران هستهای» باکی از تناقض گوئی ندارد. بنایش بر القای سازشکاری روحانی و «جریان سازشکار» و برباد رفتن دستآوردهای اصول گرایان وفادار به خامنهای است.
٭ سایت میدان 72 وابسته به احمدی نژاد: صالحی و ولایتی دنبال امریکا بودند نه احمدی نژاد!:
☚ در 9 اردیبهشت 93، سایت میدان 72 گزارش کردهاست:
کساني در حکومت احمدی نژاد و خارج ازآن، عليرغم مخالفت احمدي نژاد، مشغول مذاکره با آمريکا بودهاند. دکتر علي اکبر ولايتي و علي اکبر صالحي از افراد اصلي مذاکره با آمريکا در زمان دولت دهم بودهاند.
● غلامحسين الهام در مورد محتواي يکي از جلسات هيات دولت دهم گفتهاست:«من در جلسهاي که در دولت بودم آقاي دکتر احمدي نژاد خطاب به وزير امور خارجه تصريح کردند که موضوع مذاکره با آمريکا مربوط به دولت نيست و مسئول آن نظام است. احمدي نژاد گفت شما هم در اين قضيه به توصيه من، اعتبار سياسي و علميات را خرج نکن چون که آسيب ميبينيد؛ خودتان ميدانيد، من مخالفت نميکنم ولي من موافق نيستم و آن را منجر به نتيجه نميدانم.»
● احمدي نژاد در روزهاي آخر رياست جمهورياش، گفت:«نميخواهم وارد بحث مذاکرات هستهاي شوم چون خودشان مسئولند و ميدانند چه بايد بکنند و کاري به آن ندارم و دخالتي هم ندارم، اما معتقدم بايد ايران را ساخت و ظرفيت ساختن در ايران، بيپايان است. اين امر نيازمند دلسوزي و فداکاري است»
● علي اکبر صالحي نیز گفت:« آن زمان که من در وزارت امور خارجه بودم (حدود دو سال و نيم يا سه سال پيش) موضوع را به خدمت رهبر عرض کردم و گفتم، اجازه دهيد، ما با امريکاييها راجع به موضوع هستهاي وارد مذاکره شويم.»
● در پاييز 91 در برخي رسانهها خبر مذاکره آقاي دکتر علي اکبر ولايتي با برخي مقامات امريکايي در عمان منتشر شد و البته اين خبر از سوي آقاي دکتر ولايتي تکذيب شد. همان ايام از آقاي مهندس مشايي چند و چون موضوع را پرسيدم و ايشان هم به اين جمله اکتفا کرد که : موضوع مذاکرات فرستادگان ايران و امريکا در عمان «قابل تکذيب» نيست، هرچند دولت نمايندهاي در اين مذاکرات نداشته است.»
اما این سایت نیز تمام حقیقت را نمیگوید. زیرا احمدی نژاد در سفر به نیویورک و بازگشت ازآن، 5 نوبت در باره آمادگی «ایران» برای گفتگو با امریکا صحبت کرد. کار به سئوال توسط مجلس کشید و او در مصاحبه مطبوعاتی گفت: مگر مشکل راه حلی غیر از گفتگو دارد؟ پس نمیتوانستهاست به صالحی بگوید موافق گفتگو نیست. در عوض میتوانسته است بگوید این چه حکومتیاست که وزیرش بدون اطلاع ریاست جمهوری با امریکا در گفتگوی پنهانی است و کلمهای هم به او گزارش نمیکند.
٭ در 17 اردیبهشت، کیهان شریعتمداری میپرسد: آیارویکرد محرمانه و مینیاتوری در توافق جامع ادامه پیدا میکند؟!:
انتشار خبر شروع نگارش متن توافق نهایی در حالی است که وزارت خارجه همچنان نمایندگان مجلس و نخبگان و متخصصان و صاحبنظران را نامحرم تلقی میکند و کمترین اطلاعاتی درباره محتوای قول و قرارها منتشر نمیکند. در شروع مذاکرات ژنو در پاییز گذشته چنین القا میشد که محرمانه نگاه داشتن محتوای مذاکرات، به خاطر رژیم صهیونیستی است اما به تدریج معلوم شد نمایندگان آمریکا، انگلیس و فرانسه به طور سیستماتیک، قبل و بعد از هر دور مذاکرات به فلسطین اشغالی سفر میکنند و ضمن اخذ تکلیفها، گزارش جزئیات مذاکرات را به مقامات رژیم صهیونیستی ارائه میکنند.
اکنون نیز در آستانه دور جدید مذاکرات گزارش رسانههای غربی از سفر روز پنجشنبه وندی شرمن و سوزان رایس به فلسطین اشغالی حکایت میکند.
آنچه نگرانی ناظران فنی و سیاسی در داخل را افزون میکند، رفتار آقای ظریف و تیم همراه وی است که در جریان توافق ژنو مدعی دستاوردهای بزرگ شده بودند اما پس از پایان کار و انتشار متن معلوم شد در برابر امتیازات بزرگ مانند تعلیق غنیسازی 20 درصد و اکسید یا رقیقسازی تمام ذخایر آن، توقف عملیات رآکتور آب سنگین اراک، توقف نصب ماشینهای سانتریفیوژ جدید، پذیرش بازرسیهایی فراتر از پروتکل الحاقی و…، نه حق غنیسازی ایران به رسمیت شناخته شده – که موکول به نیازسنجی! غرب برای ایران در توافق نهایی شده و بنابر تصریح غربیها حداقل 20 سال طول میکشد – و نه ایران عملاً درباره 4/2 میلیارد دلار از درآمدهای بلوکه شده خود امکان دارد که این پول را در شبکه بانکی بینالمللی جابهجا کند.
با وجود پنهانکاری یکطرفه وزارت خارجه که روش استتاری کبک را تداعی میکند، گزارشهای رسانهای مختلف حاکی از آن است که احتمالا عدم توازن موجود در توافق ژنو با شدت بیشتری در توافق بعدی ادامه پیدا خواهد کرد و این در حالی است که آمریکاییها تصریح میکنند 1- ساختار اصلی تحریمها را حفظ خواهند کرد 2- سانتریفیوژهای ایران باید از 19 هزار به یک یا حداکثر 2 هزار دستگاه (در حد پایلوت و کاریکاتوری از برنامه هستهای) تقلیل پیدا کند 3- رآکتور آب سنگین اراک بازطراحی و به لحاظ کاربردی کاملا مینیمال و مینیاتوری شود 4- ایران به اتهامات جدید پاسخ دهد و همچنین برنامه موشکی خود را برچیند و از حمایت از حزبالله و حماس و سوریه دست بکشد و در عین حال به فتنهگران میدان عمل بدهد و 5- بعد از همه این مسائل، همه گزینهها از جمله گزینه نظامی روی میز است! در حقیقت به نظر میرسد آمریکا و غرب به جای برچیدن کلی برنامه هستهای ایران به تقطیع (اوارق) کردن و کوچکسازی تدریجی آن میاندیشند.
انقلاب اسلامی : بدین ترتیب، از اول تا 17 اردیبهشت، دستگاههای تبلیغاتی متعلق به سپاه و خامنهای جزاین تبلیغ نمیکنند که «جریان سازشکار» پنهان از مخالفان سازش، در کار انجام سازش دیگری هستند که بر آن، توافق نهائی نام نهادهاند. این تبلیغ، با سنگ اندازی نیز همراه است. پیش ازآن، نظر سفیر اسبق فرانسه در ایران و معاون وزارت خارجه روسیه در باره گفتگوهای وین در هفته آینده را بخوانید:
٭ فرانچسکو نیکولو، سفیر اسبق فرانسه در ایران پنج مسئلهای را خاطرنشان میکند که موضوع گفتگو بر سر رسیدن به توافق نهائی هستند:
☚ در 6 ماه مه 2014، نیکولو در باره وضعیتی نوشتهاست که مسئله اتمی درآناست:
احتمال رسیدن به توافق هستهای نهایی بیش از هر زمان دیگر است. ایران غنی سازی 20 درصدی را تعلیق کرده و این احتمال وجود دارد که تاسیسات غنی سازی فوردو به تاسیسات تحقیقاتی تبدیل گردند. علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران نیز آمادگی خود را برای بازطراحی راکتور آب سنگین اراک که یکی از دغدغه های غرب به شمار می رود، اعلام کرده است (مسئله اول).
در حال حاضر مذاکره کنندگان ایرانی با سرعت بیش از حد انتظاری از فرصتی که حسن روحانی، رئیس جمهور ایران برای حل پرونده هسته ای پدید آورده، استفاده می کنند و در این مسیر پیش می روند. با لغو تحریمها، امضای پروتکل الحاقی توسط ایران ممکن خواهد شد.
● دشوارترین موضوع نگرانی ها در مورد چگونگی ظرفیت غنی سازی ایران است: توافق ژنو کم و کیف غنی سازی را محدود میکند. اما برای رفع نگرانی غرب، باید تعداد سانتریفوژها از 20 هزار دستگاه به 2 تا 6 هزار دستگاه برسد. اما درخواست کاهش قابل توجه تعداد سانتریفوژها بسا سبب بشود که ایران میز مذاکره را ترک کند. تندروها در ایران هم اکنون حکومت روحانی را بخاطر انعقاد توافق ژنو، انتقاد میکنند (مسئله دوم).
● آژانس بینالمللی انرژی اتمی نگران ماهیت نظامی برنامه اتمی ایران است. آژانس میخواهد ایران اطلاعاتی را در مورد فعالیت های هستهای گذشته اش ارایه کند. اجازه بازرسی کامل را به آژانس بدهد (مسئله سوم)
● موشک های بالستیک ایران که ایران نمیخواهد و غرب میخواهد موضوع گفتگو شوند (مسئله چهارم). و
● مدت تحت بازرسی مستمر بودن تأسیسات اتمی ایران. این کشور دوره بازرسی را 3 تا 5 سال میخواهد و غرب از 15 تا 20 سال (مسئله پنجم)
٭ معاون وزارت خارجه روسیه: توافق نهائی قابل حصول است:
☚ در 6 ماه مه 2014، سرگی ریابکف، معاون وزارت خارجه روسیه، در مصاحبه با خبرگزاری ریانووستی، در باره گفتگوهای هفته آینده میان ایران و کشورهای 5+1، در وین، گفتهاست: ما باید دستکم تا پایان این دور، بر سر برخی از عناصر متن مشترک و جزئیات متن کلی توافقنامه نهایی به توافق برسیم.موضوعات مربوط به جزئیات بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین محدودیتهای احتمالی آتی بر فعالیتهای هستهای ایران، دشوارترین موضوعاتی است که در مذاکرات بر سر آن بحث خواهد شد.
٭ فدوی، فرمانده نیروی دریائی سپاه، هدف این نیرو را نابودی نیروی دریائی امریکا در خلیج فارس اعلان میکند!
☚ در 16 اردیبهشت 93، به گزارش ایسنا، «سردار» فدوی، فرمانده نیروی دریائی سپاه گفتهاست: امروز امریکاییها و همه دنیا میدانند که یکی از اهداف عملیاتی ما، از بین بردن نیروی دریایی آمریکاست. در صحنه جنگ باید طرف مقابل را از بین برد والا این خود شما هستید که نابود میشوید. جنگ دریایی با جنگ زمینی بسیار متفاوت است و وقتی شناور شما غرق شد، شما در آن صحنه شکست خوردهاید و زمانی که شناور دشمن غرق شود، او شکست خورده آن صحنه خواهد بود.
آمریکاییها مدعی ابرقدرتی هستند و یکی از شاخصهها و نمادهای این ابرقدرتی را نیز توان نظامیشان عنوان میکنند. از طرفی تمام توان نظامی آمریکا یک توان دریاپایه است لذا برای اینکه بتواند به جاهای دیگر برود و اهداف استعماریاش را دنبال کند، این کار تنها از طریق نیروی دریاییاش ممکن است. به همین دلیل است که نیروی دریایی آمریکا فقط یک نیرو نیست بلکه یک ارتش است، چون تمام 3 نیروی تشکیل دهنده یک ارتش در آن وجود دارد. یعنی ناوهای جنگی آنها نیروی دریایی را در بر میگیرد، ناوهای هواپیمابر توان هوایی را تأمین میکند و تفنگداران دریایی، نیروی زمینی را پوشش میدهند.
آمریکاییها به هیچ وجه اطمینان ندارند که از کشورهای جنوبی خلیج فارس بتوانند در بزنگاه، بخوبی استفاده کنند. ما و همه کشورهای جنوب خلیج فارس و دیگر کشورهای مسلمان مثل یک خانواده هستیم که تعداد زیادی بچه دارد. پدر همه این بچهها یکی است ولی مادرهای مختلفی دارد و در این خانه هم طبیعتا گاه دعوا میشود. آمریکاییها هم حساب میکنند که سر بزنگاه که بخواهند از پایگاهی که مثلا در عربستان ساختهاند استفاده کنند، بدلیل اتفاقاتی که رخ میدهد، امکان پذیر نخواهد بود. در قطر و کویت هم به همین صورت است.
فدوی درخصوص اطلاع دشمن از توانمندیهای نیروی دریایی سپاه نیز تصریح کرد: چه دوستان و چه دشمنان ما فقط قسمت کمی از توانمندی ندسا را میدانند و میزان زیادی از آن را مطلع نیستند. این توانمندی های ناشناخته، یا در طول زمان برای بازدارندگی صورت میگیرد یا درصحنه جنگ نشان داده خواهد شد. اما دشمن از همین اطلاعات کمی هم که از توانمندی ما دارد، نگران است.
فدوی در عین حال به ناوهای هواپیمابر آمریکا به عنوان نمادی از قدرت ارتش این کشور اشاره کرد و با تاکید بر اینکه این ناوهای هواپیمابر تحت کنترل کامل سپاه هستند، اظهار داشت: طبیعی است که ما همیشه انجام آموزشها، تمرینات و رزمایشها را برای مقابله با اهداف عملیاتی در دستور کار خود داریم وامریکاییها و همه دنیا هم میدانند که یکی از اهداف عملیاتی نیروی دریایی سپاه، از بین بردن نیروی دریایی آمریکاست.
ظرف 50 ثانیه شناور آمریکایی را غرق میکنیم تأمین توان هوایی آمریکا در صحنه نبرد، برعهده هواپیماهای موجود روی ناوهایشان است لذا طبیعی است که ما میخواهیم این ناوها را غرق کنیم.
فرمانده نیروی دریایی سپاه به کنترل آبراه استراتژیک تنگه هرمز و خلیج فارس توسط این نیرو اشاره کرد و افزود: طبق قوانین حقوق بینالملل، ما حق قانونی داریم که تنگه هرمز و خلیج فارس را کنترل کنیم لذا اگر شناورهای آمریکایی به اخطار سپاه جواب ندهند، بلافاصله مشاهده میکنند که تعداد زیادی از شناورهای ما اطراف آنهاست و یا سامانههای موشکی ما روی آنها قفل کرده است که البته عموما این اتفاق نمیافتد. ما در مرکز کنترل فرماندهی ندسا به صورت روزانه با آمریکاییها حرف میزنیم و این کار، سالهای طولانی است که انجام میشود و خیلی مواقع هم آنها اعتراف کردهاند که با یک نیروی دریایی حرفهای روبهرو هستند. البته برایشان سخت است که راجع به سپاه این حرف را بزنند.
● تنگه هرمز در احاطه کامل سپاه است: توانمندی نیروی دریایی سپاه و ارتش برای ایجاد امنیت در منطقه و تنگه هرمز است اما یک عامل اخلالگر برای این موضوع وجود دارد و آن هم خود آمریکاییها هستند. ما در شمال، شرق و غرب تنگه هرمز حضور داشته و بر آن احاطه کامل داریم لذا خودمان را موظف میدانیم که امنیت این منطقه برقرار شود ولی این احتمال هست که در اثر اقدام آمریکاییها اختلالی در خلیج فارس بوجود بیاورند.
● سرعت شناورهای سپاه را به 3 برابر ناوهای آمریکایی میرسانیم: سرعت شناورهای ما در زمان جنگ، حدود 20 نات بود در حالیکه ناوهای آمریکایی در آن زمان با سرعت 31 نات حرکت میکردند لذا برنامهریزی کردیم تا سرعت شناورهایمان به 2 برابر سرعت ناوهای آمریکایی برسد و سالهاست که به این توانایی رسیدهایم و سرعت ناوهای آمریکایی همچنان 31 نات است. به دنبال این هستیم که در برنامه پنجم توسعه، سرعت شناورهایمان به بیش از 80 نات برسد. در این صورت، سرعت شناورهایمان تقریبا 3 برابر سرعت ناوهای آمریکایی میشود البته آمریکاییها بعد از تغییر استراتژی خود، چند نوع شناور را که در سازمان رزم نیروی دریایی این کشور نبود، بکار گرفتند.
● آمریکا را مجبور به تغییر استراتژی 200ساله کردیم: بر این مبنا، ما یک شناور کوچک با سرعت بالا ساختیم اما آمریکاییها براساس همان طرح شناوری با طول 127 متر ساختند و 4 فروند آن را وارد سازمانشان کردند که دو تا از آنها در خلیج فارس است. سرعت این شناورها را به بالای 40 نات رساندهاند که در کرانهها نیز قابلیت عملیات دارند و سیستم رانش آن را هم عوض کردهاند. از طرفی تعدادی قایق تندرو نیز در آن جای میگیرد. لذا ما آمریکاییها را مجبور کردیم که از آن روال 200 ساله خود دست بردارند و روی روالی بیفتند که فکر میکنند در برابر ما به کارشان میآید. الان مشغله اصلی ارتش آمریکا این است که چطور با نیروی دریایی سپاه مقابله کنند.
● شلیک موشک «حوت» توسط سپاه رکورددار انعکاس در دنیا: در اولین رزمایش پیامبر اعظم(ص) بود که موشک زیرآبی «حوت» را نمایش دادیم که یک موشک انحصاری است که روسها آن را تولید کردهاند. این موشک میتواند در زیر آب با سرعت 100 متر در ثانیه حرکت کند. این در حالی است که شاید برخی از دانشمندان فیزیک هم این موضوع را قبول نکنند اما متخصصین روسی به این فناوری دست یافتهاند و ما هم از آن بهرهمند شدهایم و سالها است که دارنده این موشک هستیم. در تاریخ رزمایشهای دنیا معرفی هیچ سلاحی در هیچ رزمایشی به میزان معرفی این سلاح توسط نیروی دریایی سپاه انعکاس نداشته است.بیش از 2 هزار رسانه آن را در دنیا اعلام و مسئولین سیاسی و نظامی آمریکا در خصوص آن موضعگیری کردهاند. آمریکاییها نیز همزمان با روسها طی 15 سال، 20 میلیارد دلار هزینه کردند تا به این فناوری دست پیدا کنند اما نتوانستند. لذا بعد از فروپاشی شوروی یکی از بهترین جاسوسهای CIA را به روسیه فرستادند تا از راه جاسوسی و دزدی به این موشک دست پیدا کند، که روسها او را گرفتند و 6 ماه برای آمریکاییها فضاحت درست کردند و رسانههای روسیه هم هرشب محاکمه این جاسوس را نمایش میدادند.
انقلاب اسلامی: در آستانه گفتگوها بر سر اتم، تهدیدی از این نوع، به سخن فریدون عباسی میماند که پیش از گفتگوهای قبلی، گفت: ما در 7 سال اخیر، فعالیتهای اتمی خود را از آژانس پنهان کردیم. هرچند قصد اینگونه تهدیدها، در ظاهر، برانگیختن طرف امریکا به سرباز زدن از توافق است، اما در واقع، بکار آن میآیند که شرائط مندرج در توافق را سخت تر کنند. بدیهی است که بهای آن را مردم ایران میپردازند که از هستی ساقط میشوند. واکنش سخنگوی وزارت دفاع امریکا خواندنی است:
☚ در 7 مه 2014، سرهنگ استیو واردن سخنگوی پنتاگون گفتهاست: من ماکت ناو آمریکا را در بندرعباس دیده ام.ایران می تواند در عرض 50 ثانیه ماکت را غرق کند. ما نگران تهدیدهای فدوی نیستیم.
2- گفتگو ها بر سر توافق نهائی(بخش دوم): هم رژیم ولایت فقیه و هم نتان یاهو و محافظه کاران جدید امریکا در بارهٔ «دست آوردهای اتمی ایران » دروغ می گفتند:
3- گفتگوها بر سر اتم: کنش و واکنش سیا و رژیم ولایت فقیه: گروگانگیری و جنگ و «تولید بمب اتمی»؟! – ٣:
انقلاب اسلامی در هجرت ١٣٩٣/٠٢/٢٢: طرح گروگانگیری در امریکا، توسط کسانی چون کیسینجر و راکفلر و افسران سیا تهیه و در ایران اجرا شد. تجاوز قشون صدام به ایران با «چراغ سبز» امریکا انجام گرفت و از رهگذر «عمل و عکس العمل» در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل، به مدت 8 سال ادامه یافت. و اینک دو تحلیلگر امریکا که دو کتاب نوشتهاند، به این نتیجه رسیدهاند که سیا طرز ساختن بمب اتمی را به ایران دادهاست البته با دستکاری سطحی که اهل دانش اتمی میتوانستهاند تصحیحش کنند. باوجود این، ایران بمب اتمی نساخته و امریکا ایران را متهم به اشتغال به تولید بمب اتمی و تحریم اقتصادی کردهاست:
٭ دو کتاب و یک واقعیت: «ایران بمب اتمی میسازد» حاصل کنش و واکنش سیا با رژیم ولایت فقیه است:
☚ در 9 مه 2014 (19 اردیبهشت 93) فاش شد که روزنامه نگار افشا کننده عمل سیا (دادن طرز ساختن بمب اتمی به ایران) تحت فشار وزارت دادگستری امریکا قرارگرفت بود تا که نام منبع دهنده اطلاع را بدهد:
● جیمس رایزن نویسنده کتابی است بنام State_of_War در آن کتاب، شرح کردهاست چسان سیا طرز تولید بمب اتمی دستکاری شدهای را به ترتیبی که ایران تصور کند، از واسطهای میخرد، در اختیار ایران گذاشتهاست. اما دستکاریها سطحی بودهاند و دانشمندان ایرانی میتوانستهاند آنها را تصحیح کنند. بااین وجود، ایران بمب اتمی نساختهاست. کتاب در سال 2006 منتشر شده و تاریخ فعالیتهای سری سیا است.
انقلاب اسلامی: ماجرا را نیویورک تایمز فاش کرد. و ما به یمن دریافت اطلاعات از درون رژیم، آن را کامل و انتشار دادیم. اینک فاش میشود که خبرنگار نیویورک تایمز تحت فشار وزارت دادگستری امریکا قرار گرفته بود تا که نام منبع خود را بدهد.
● گارت پرتر نیز به تازگی (فوریه 2014 ) کتاب خود را زیر عنوان Manufactured Crisis: The Untold Story of the Iran Nuclear انتشاردادهاست. تحقیق برای نگارش این کتاب 6 سال بطول انجامیده و نویسنده را به این نتیجه رساندهاست که: اسرائیل و حکومت ژرژ بوش، با موفقیت، تدابیری را دیکته کردهاند که حکومتهای اروپائی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برضد ایران، به بهانه برنامه اتمیش، اتخاذ کرده و به اجرا گذاشتهاند. امریکا هم در سال 1983 ( در حقیقت، رژیم ولایت فقیه سال 1361 به فعالیت اتمی روی کردهاست. ا.ا)، با قوت تمام، جلو فعالیت اتمی علنی ایران ( برخورداری از انرژی اتمی) را گرفت و ایران را ناگزیر کرد، برای بدست آوردن تکنولوژی و تجهیزات اتمی،به بازار سیاه روی آورد.
و سپس، برای متهم کردن ایران به ساختن بمب اتمی، «مدارک دزدیده شده» در باره برنامه تولید بمب اتمی، موتور اصلی ایجاد اجماع در باره وجود فعالیت سری ایران برای تولید بمب اتمی شد. نویسنده به یمن تحقیق خویش پی میبرد که این مدارک ساختگی بودهاند. در کتاب، چون و چراهای تقلبی بودن مدارک را. از جمله، با استفاده از تناقضهای فاحش میان مدارک ادعائی و امرهای واقع آمده در این «مدارک»، تشریح میکند.
عمده این «مدارک» را اسرائیل جعل کردهاست. و سیا، از روی قرار و قاعده، اطلاعات و دادههای برنامه اتمی ایران را، بقصد تشدید سوءظن جهانیان نسبت به این برنامه، دستکاری و به استناد دروغ گرداندن راست، ارزیابیهای خود برضد ایران را تهیه میکردهاست. بنظر گارت، اینکه ایران برنامه تولید بمب اتمی دارد،ساخت سیا و سازمان اطلاعات اسرائیل است و دو دولت امریکا و اسرائیل از 35 سال پیش تا امروز میدانستهاند که دروغ میگویند و ایران بمب اتمی نمیسازد.
انقلاب اسلامی: بدینترتیب،دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل و امریکا و دستگاه ولایت مطلقه فقیه، با استفاده از شویه عمل و عکسالعمل، بحران اتمی را ساختهاند. در گروگانگیری، خمینی واکنش شد. در جنگ – که میگفت دروغ است کسی به ایران حمله نمیکند این حرفها را نظامیها میسازند که پای آخوند را از ارتش قطع کنند- باز خمینی واکنش شد و جنگی را در سود انگلستان و امریکا و اسرائیل بمدت 8 سال ادامه داد. و اینک، برای بار سوم، خامنهای نشسته برجای خمینی، واکنش میشود.
اما روش کنش و واکنش وقتی با موفقیت بکاربردنی است که دو طرف الف – ارتباط ارگانیک با یکدیگر داشته باشند و ب – یک طرف در طرف دیگر عامل یا عواملی داشته باشد که طرح او را اجرا و واکنش طرح مقابل را برانگیزد. پس، پرسش بسیار مهم ایناست: این عامل و یا عاملان چه کس و یا چه کسانی هستند که در طول 35 سال مشغول بکارند و بحرانهای ایران برباد ده میسازند و بیآنکه شناخته شوند، همچنان در رژیم ولایت فقیه نقشهای تعیین کننده دارند؟
☚ امر مهمی که جیمس رایزن و گارت پرتر، در کتاب خود، بدان نپرداختهاند، ایناست: هرگاه طرف ایران واکنشهای مناسب نسبت به کنشهای سیا و موساد نشان نمیداد، چگونه ممکن بود، با دروغ، برسر وجود برنامه سری تولید بمب اتمی در ایران، «اجماع» بوجود آورد؟ برای مثال، بر گارت پرتر بود که بداند هاشمی رفسنجانی، همان زمان که تأسیسات اتمی زیر زمینی ایجاد میشد، گفت: اگر اسرائیل به کشورهای مسلمان زور میگوید بخاطر ایناست که سلاح هستهای دارد. اگر یک کشور اسلامی این سلاح را داشته باشد اسرائیل دیگر نمیتواند زور بگوید. بازاگر گارت در باره کنشها و واکنشهای خامنهای تحقیق میکرد، دستکم سخنان او را در باره «برنامه اتمی» در طول 35 سال میخواند و از خود میپرسید ایجاد تأسیسات اتمی در عمق 30 متری زمین با وجود 1400 تن کل ذخیره اورانیوم دو معدن، یعنی ما میخواهیم بمب اتمی بسازیم. بخصوص که نخست روحانی و سپس عباسی گفتهاند، برای ایران فرصت ایجاد کردهاند و به آژانس بینالمللی انرژی اتمی دروغ گفتهاند. هرگاه او همان کار را میکرد که نشریه انقلاب اسلامی کرد ( سخنان خامنهای را از روز نخست تا امروز، گردآورد و انتشار داد)، در مییافت که او تنها پس از آن که تحریمها وضع شدند، از حرام بودن تجهیز به سلاح هستهای دم زد. او و دستیارانش در واقع دستیار سیا و موساد بودهاند در ساختن «دروغ» و متقاعد کردن جهانیان به راست بودنش.
● خامنهای در 22 مرداد 1383، یعنی پس از آنکه به قول سازمانهای اطلاعاتی امریکا و نیکولو، سفیر اسبق فرانسه در ایران، به فعالیتها برای تولید بمب اتمی پایان داده شد، گفتهاست: ما بطور اصولی با تولید بمب اتمی مخالفیم. و سپس، برای اولین بار، در 9 اسفند 1388 و 28 فروردین 89 « داشتن و کاربرد» سلاح هستهای و دیگر سلاحهای کشتار جمعی را حرام دانست. در این تاریخ نیز سخنی از حرام بودن تولید آن هنوز نگفته بود.
انقلاب اسلامی: بدینقرار، هرگاه مأمورانش طرز تولید بمب اتمی دستکاری شده را نمیخریدند و دستکم بعد از خرید، فعالیتهای اتمی را شفاف میکردند، بحران شدت نمیگرفت و تحریمها وضع نمیشدند. اما خامنهای نیز به بحران اتمی نیاز داشت همانطور که خمینی به بحران گروگانگیری و سپس جنگ نیاز داشت.
٭«دلواپسان» موضع خامنهای را در گفتگوهای 23 اردیبهشت وین انتشار میدهند:
☚متنی که هیأت نمایندگی ایران در چهارمین دور گفتگوها در وین، بعنوان خط قرمز ایران ارائه خواهد کرد، شامل 8 مادهاست:
1- هیچ مرز و میزانی برای غنی سازی ۵ درصد را نمیپذیریم؛
2 – هیچ محدودیتی را برای تعداد سانتریفوژهای نصب شده نمیپذیریم؛
3- برای تحقیقات در قلمرو فن آوری هستهای هیچگونه محدودیتی را نمیپذیرم؛
4- تمام تحریم ها باید در یک دوره زمانی کوتاه(حدودا یکساله) لغو شوند؛
5 – در باره موشک و تبدیل آب سنگین اراک به آب سبک گفتگو نمیکنیم؛
6 – محدود شدن غنی سازی در حد ۵ درصد و تولید نکردن اورانیوم 20 را میپذیریم؛
7- کشورهای طرف گفتگو با پذیرفته شدن دانشجوهای ایرانی در فن آوری هستهای در دانشگاه های دنیا موافقت میکنند. و
8- فتوای «مقام معظم» تعیین کننده مشی نظام در ساختن و بکار بردن بمب اتمی است و ما آن را بعنوان سند رسمی، به پنج زبان در سازمان ملل ثبت خواهیمکرد.
برخی بر این 8 ماده افزودهاند: برجا ماندن تأسیسات فردو و کارکردنشان را
5 ماده اول از این مواد 8 مادهای درست ضد 5 مادهای هستند که امریکا و اروپا میخواهند رژیم ولایت فقیه با آن موافقت کند. انتشار این متن در 20 اردیبهشت، 3 روز پیش از گفتگوهای وین، بنظر نمیرسد که محض تحت فشارقراردادن هیأت نمایندگی رژیم در گفتگو باشد. بلکه نوعی جدا کردن حساب خامنهای و سپاه و … از حساب توافق نهائی است. بسا مقصود ایناست که کشورهای 5+1 تخفیف قائل شوند و اگر نشدند، توافق چنان بعمل آمد که کشورهای 5+1 میخواهند،تقصیر را به گردن «سازشکاران» بیاندازند که اگر کشور را ورشکسته اعلان نمیکردند و اگر ترفند درخواست از مردم به دادن انصراف از دریافت یارانه که سبب شد 74 میلیون نفر انصراف ندهند –به دنبال نمایش فقر از راه توزیع بسته کالاها – و به دنیا اینطور وانمود شود که تحریمها ایران را به روز سیاه نشاندهاند و مردم ایران نیز بیقرار اتعقاد توافق نهائی نمیشدند، ایران مجبور نمیشد تن به این توافق بدهد:
٭ کنش و واکنشها در درون رژیم و ربطشان با گفتگوهای وین:
☚ کنشهای دستگاه خامنهای و سپاه در روزهای پیش از گفتگوهای وین:
● پخش فیلم «من روحانی هستم» و خبردادن از آماده شدن قسمت دوم فیلم؛
● سئوال از ظریف، «وزیر» خارجه و تهدید وزیر نفت و آموزش عالی به استیضاح؛
● اجتماع 200 «دلواپس» در سفارت امریکا؛
● قشقرق به بهانه سخنان هاشمی رفسنجانی در این باره که نباید زنان زیبا را خانه نشین کرد (وارونه موضع خامنهای)؛
● حکومت روحانی قصد برچیدن تأسیسات هستهای را دارد و در روز بازدید از تأسیسات نطنز، مدیر عامل غنی سازی را برکنار کردهاند. هم اکنون سه تن از کسانی که در غنی سازی نقش داشتهاند، بیکارند. بازرسیهای مداوم مفتشان آژانس مانع از کار و ابتکار کارکنان تأسیسات اتمی شدهاند (مصاحبه تنسیم با کارخانه،رئیس کمیسیون کمیته هستهای مجلس در 20 اردیبهشت). و
● جانبداری «تیم سه نفری» مرکب از لاریجانی و قالیباف و رضائی از گفتگو و اطمینان دادن آنها به اینکه گفتگوها تحت نظر «رهبری» انجام میگیرند و محلی برای دلواپسی نیست.
☚ واکنشهای متهمان به سازشکاری (هاشمی رفسنجانی و روحانی و جانبدارانشان) به کنشها:
● تقاضای پیگیری قضائی تهیه کنندگان فیلم که بنوبه خود، واکنش کیهان شریعتمداری (20 اردیبهشت) را برانگیختهاست:« واکنشهای تعجبآور نسبت به تولید و پخش یک فیلم مستند و دعوت از مسئولان قضایی برای برخورد با سازندگان آن، از سوی کسانی که حتی فیلم را ندیده بودند!»
● شما دلواپسان در دوران احمدی نژاد وقتی مجازاتهای ازپی هم وضع میشدند کجا بودید؟ وقتی اقتصاد ایران آخرین نفسهایش را میکشید چرا دلواپس نشدید؟ و…
● یافتن و انتشار سخنن هاشمی ر فسنجانی در 1365 که وارونه سخن امروز است و تیرباران کردن تبلیغاتی او،
● حکومت روحانی قصد برچیدن تأسیسات را ندارد و قصد بیکار کردن کارشناسان و فن دادنان اتمی را نیز ندارد.
● مهمترین واکنش و بسیار گویا واکنش نسبت به موضع لاریجانی و قالیباف و رضائی است. چرا دست خامنهای را یکسره از «چرک»توافق نهائی میشوید. استناد میشود به قول خامنهای 4 روز پیش از توافق ژنو در 24 نوامبر 2013 او گفته بود:
«…از آن طرف اصرار داریم بر تثبيت حقوق ملّت ايران، از جمله مسئله حقوق هستهاى؛ اصرار داريم بر اينكه از حقوق ملّت ايران يك قدم عقب نشينى نبايد بشود. ما البتّه در جزئيّات اين مذاكرات مداخله نميكنيم.»
به استناد «ما در جزئیات مداخله نمیکنیم»، «دلواپسان» میگویند خوب و بد توافق به پای روحانی و حکومت او است. از دید آنها «ما اصرار داریم براینکه از حقوق ملت ایران یک قدم عقب نشینی نباید بشود»، نه سخنی است که خامنهای گفتهاست و نه بمعنای ایناست که اگر توافق به عمل آمد، او مداخلهای در آن نداشتهاست!
٭ رابطه توافق نهائی با «انتخابات» مجلس و طول عمر ریاست جمهوری روحانی؟:
☚ در 21 اردیبهشت 93، خامنهای گفت: تحریمها را نباید به گفتگو با کشورهای 5+1 مربوط کرد و باید برای آنها راهحل دیگر جست و موضوع گفتگو کردن توسعه موشکی ایران ابلهانه است. هربار، یک یا دو روز پیش از آغاز گفتگوها او اینگونه سخنان بر زبان میآورد با دو هدف: به طرف گفتگو بفهماند که «هیأت ایران» تحت فشار سخت است و اگر بخواهد شرائط را سخت، رشته گفتگو پاره میشود. و در همانحال که با ایجاد پوششی از موضع سختگیرانه، کار هیأت را برای به انجام رساندن توافق نهائی آسان میکند، خود را از مسئولیت نوشیدن جام زهر تسلیم، برهاند.
☚ در 20 اردیبهشت، یک «روحانی» معلوم الحال، بنام شجونی، به ایلنا گفتهاست: امیدوار است حکومت روحانی بیشتر از 4 سال طول نکشد. ارگانهای تبلیغاتی دیگر خامنهای / سپاه نیز تبلیغ میکنند که ممکن است دوره حکومت روحانی تنها 4 سال بطول انجامد و تکرار نشودو پیش گوئی میکنند که گفتگوها به شکست میانجامند و دست روحانی از همه جا کوتاه میشود.
انقلاب اسلامی: برخوانندهاست که بداند خبر تنها او را از واقعیت، آنسان که هست، آگاه نمیکند. چراکه تصویر مبهم بخشی از واقعیت است که اجازه دیده شدن را پیدا میکند. از اینرو، باید خبرها و موضعگیریها را، بعد از تناقض زدائی، درچنان رابطهای با یکدیگر قرارداد تا که واقعیت را بیکم و کاست، بازگویند. هرگاه چنین کنیم، نتیجه زیر به دست میآید:
1 – روحانی میداند که حال و آینده حکومتش بستگی به انجام توافق نهائی دارد. باز میداند که هم قرارگرفتن میان دو سنگ آسیا (رژیم ولایت فقیه و مافیاها از سوئی و تحریم که امریکا تهدید میکند آنها را سختتر خواهد کرد از سوی دیگر) و بخاطر سخنان او و ظریف و هاشمی رفسنجانی و… مردم گمان میبرند گره همه مشکلاتشان را توافق نهائی باز میکند. بنابراین، انجام توافق نهائی سرمایه او در «انتخابات» مجلس و «انتخاب» مجدد او به ریاست جمهوری است.
2 – خامنهای و دستیاران و سران سپاه و تبلیغاتچیهاشان نیز میدانند که توافق نهائی، ولو تسلیم نامه، سرمایه روحانی میشود. پس به او میگویند:
الف – از «سران فتنه» یعنی هاشمی رفسنجانی و خاتمی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی فاصله بگیرد. بنای خامنهای همچنان برحذف «فتنهگران» است. هرگاه چنین کند، بر کم و کسریهای توافق نهائی، با استفاده از اصل «مصلحت نظام»، تاحدودی چشم میپوشند. وقتی شریعتمداری خطاب به روحانی (یادداشت روز 21 اردیبهشت) میگوید فیلم «من روحانی هستم» را دیده و، همه را مستند به اسناد انتشار یافته، یافته و فیلم نه به زیان روحانی که بسود او اما به زیان سران فتنه است، جز این نمیخواهد بگوید که بنای خامنهای برحذف کردن «سران فتنه» و دستیاران او است. شجونی نیز در مصاحبه با الینا، به روحانی بدین خاطر که این سران را طرد نمیکند و به فتنهگران کار میدهد، حمله بردهاست.
ب – و اگر تکلیف خود را با سران فتنه معلوم نکند، هم تمام بار مسئولیت امضای توافقنامه را بر دوش او خواهند گذاشت. و هم ریش و قیچی «انتخابات» مجلس در دست آنها است و با نامزدها همان کار را خواهند کرد که با نامزدهای اصلاح طلب در «انتخابات» مجلس هفتم کردند. و البته، «انتخابات» ریاست جمهوری آینده را چنان مهندسی خواهند کرد که او، روحانی، «انتخاب» نشود.
ج – دستگاه خامنهای/سپاه به اخطار به روحانی بسنده نمیکنند: اسباب حذف دو دسته، یکی فتنه گران و دیگری منحرفین (بخش عمدهای از گروه احمدی نژاد) را فراهم میکنند. برآنند که عارف را «سر» کنند و توسط او «اصلاح طلبان» قابل قبول را از حذف شوندگان جدا کنند.
بدینقرار، خامنهای/سپاه ضعف بزرگ خویش را آشکار میکنند: سرنوشت رژیم و در درون رژیم، سرنوشت حذف شوندگان و جذب شوندگان بستگی مستقیم به سرنوشت گفتگوها برسر توافق و رسیدن و یا نرسیدن به توافق نهائی دارد. آیا اینان میپندارند طرف گفتگو، یعنی امریکا و اروپا و روسیه و چین از این واقعیت آگاه نیستند؟
منبع: http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/37-khabar/tahlil/8721-3.html?Itemid=0
4- گفتگو ها بر سر توافق نهایی: چرا دور چهارم گفتگوهای اتمی بینتیجه شد؟ زیان سالانه بحران اتمی ۱۶۰ میلیارد دلار و یا بیشتر است؟
انقلاب اسلامی (28 اردیبهشت 1393): این چهارمین گزارش – تحلیل در باره گفتگوها است. سه گزارش – تحلیل پیشین، آئینه گون و پیشاپیش، سرنوشتی را نشان دادند که گفتگوها پیدا کردند. و در این گزارش – تحلیل میکوشیم وضعیت را آنسان که هست بیابیم و آنگاه، جهت تحول آن را بجوئیم:
٭ اطلاعاتی که ما تحصیل کردهایم و اطلاعات منتشره در باره چرائی بینتیجه پایان یافتن گفتگوها و موارد اختلاف:
● روز جمعه، چهارمین روز گفتگوها، معاون وزارت خارجه امریکا خبر داد که در جریان گفتگوها، مشاجره نیز روی دادهاست. اما هیأت نمایندگی رژیم که ارگانهای تبلیغاتی خامنهای میگویند این بار در برابر زیاده خواهیهای امریکا مقاومت کردهاند، چرا تغییر رویه دادند؟ در پاسخ این پرسش، همان ارگانها نوشتهاند: حوزه اختیار هیأت محدود شد و کسانی به اعضاء افزوده شدند که مأموریت داشتند نگذارند هیأت کوتاه بیاید.
اما پیش از آغاز گفتگوها، خامنهای دو «تذکر» داد: تحریمها به گفتگوها گره زده نشوند و برای آنها راهکار دیگری جسته شود. و توقع موضوع مذاکره کردن برنامه موشکی ایران و پیشرفت آن، احمقانه است. «تذکر» دوم گویای اطلاع او از قصد امریکا بر قراردادن موشکهای بالستیک ایران در دستور گفتگوها بود. در سه تحلیل – گزارش پیشین نیز خاطر نشان کرده بودیم که امریکا خواهان قرارگرفتن موضوع این موشکها در دستور است. اما خامنهای از چه رو «تذکر» داد که تحریم ها به گفتگوها گره زده نشود؟ پاسخی که ما بدست آوردهایم ایناست:
● یادآور میشویم که در گزارش – تحلیل سوم اطلاع داده شد که در دستگاه خامنهای این فکر قوت دارد که تمدید توافق ژنو و موکول کردن توافق به اواخر سال جاری مسیحی، سبب میشود که شرائط بسود رژیم بگردند و رسیدن به توافق بهتری میسر شود. اینک رویاروئی طرفداران طولانی شدن گفتگوها با مخالفان آن در رژیم آشکارتر میگردد. دورتر به این رویاروئی باز میپردازیم. اطلاع حاصل از دستگاه خامنهای حاکیست:
1 – خامنهای افراد خود را در هیأت مأمور گفتگو عضو کرده اما تأکید کردهاست نباید اطلاعی در باره وابستگی مستقیم آنها به او اطلاعی منتشر شود.
2 – هیأت یک طرح برای مطرح کردن در گفتگوها با خود به وین میبرد. مفاد این طرح یا هماناست که در تحلیل – گزارش سوم آوردهایم و یا نزدیک به آناست. اما اطلاع جدید حاکی است که هیأت ، یک «محدوده عمومی» نیز به طرف مقابل ارائه کردهاست: محدوده عمومی بیانگر همان نگرانی اصلی خامنهای است:
– کشورهای 5+1 متعهد شوند که بیرون از پرونده اتمی، هیچ موضوع دیگری را در دستور گفتگوها قرار ندهند: (برنامه موشکی ایران و نیز حقوق بشر و تروریسم و نقش ایران در افغانستان و عراق و سوریه). به سخن دیگر، نه تنها تحریمها مرتبط با این موضوعات لغو شوند، بلکه طرفهای مذاکره متعهد شوند که این موضوعات را دستآویز وضع تحریمهای جدید نخواهند کرد.
– باوجود این، دستگاه خامنهای براین گمان است که در سوریه پیروز شدهاست و میخواهد مسائل منطقهای در گفتگوهای دوجانبه با امریکا، بخشی از گفتگوها برسر مسئله اتمی باشد: امتیاز دادن و امتیاز گرفتن. و
3 – گفگوهای وین، موافق دلخواه خامنهای نشدهاست. اما هیچ معلوم نیست که از دنیای خیال بیرون آمدهباشد: انتظار او و دستیارانش این بود که الف – این تهدید که اصولگرایان باردیگر حکومت را قبضه کنند و ب – مسائل منطقه و ج – تهدید به غنی سازی اورانیوم تا 60 درصد، اثر وارونه ببار آوردند. اشتباه محاسبه خامنهای و دستیارانش این بود که گفتگوها بعد از تجربه حکومت «اصولگرا» انجام میگیرند، بنابراین، نه تنها وسیله تهدید رژیم نشد که وسیله سختگیری طرف امریکائی نیز شد: طرف ما حکومت روحانی نیست، رژیم در تمامت خویش است. از کجا بعد از روحانی، احمدی نژاد مانندی به حکومت نرسد؟ تهدید به غنی سازی تا 60 درصد و… نیز اثر وارونه ببار آورد: در توافق میباید همه پیش بینیها بعمل آیند تا اگر رژیم سر از اجرای توافق بازپیچید، نتواند در مدت کوتاه، بمب اتمی بسازد.
4 – از دید خامنهای و دستیاران او، هاشمی رفسنجانی و روحانی و ظریف دو اشتباه استراتژیک کرده و دست رژیم را بستهاند:
4.1. تابوی گفتگو با امریکا شکست و دوران آشتی شد، این اثر را ببار آورد که امریکا مطمئن شود سیاست تشدید فشارش کارساز شده بنابراین باید بر فشارها بیفزاید. ایناست که از زمان سفر روحانی به نیویورک و گفتگوی تلفنی با اوباما، مرتب بر فشارهای امریکا افزوده شدهاست. در این باره حق با خامنهای و ارگانهای تبلیغاتی او نیست. زیرا حکومت اوباما حاضر نشد به اتحاد دولت سعودی و اسرائیل بر ضد ایران میدان بدهد. اگر رژیم نابودی سوریه را پیروزی خود میانگارد، پیروزی السیسی در «انتخابات» مصر، اتحاد سعودیها و اسرائیل را تقویت میکند و ادامه بحران اتمی، موقعیت ایران را تضعیف میکند.
4.2. نقش تعیین کننده دادن به تحریمها در وضعیت کنونی اقتصاد ایران و لغو آنها در رونق گرفتن فعالیتهای اقتصادی، سبب زیادهخواهی امریکا و اروپا شدهاست. «تذکر» خامنهای این دنباله را پیداکرد: ادامه گفتگوهای نفتی ایران و روسیه به مبلغ 20 میلیارد دلار! فشار برای اینکه حکومت از هر راه شده ارز قابل استفاده بدست بیاورد، راهکاری است که خامنهای و سپاه بگمان خود جستهاند.
٭ اطلاعات منتشره در باره موارد اختلاف که از 7 مورد تا 13 مورد گفتهاند:
● خبرگزاریهای غرب (رویتر و خبرگزاری فرانسه و آسوشیتدپرس) موارد اختلاف را متعدد گفتهاند . الا اینکه اصرار امریکا بر گنجاندن مسئله موشکهای بالستیک، به قول وندی شرمن، بدینخاطر که درقطعنامههای شورای امنیت ذکر شده، در اغلب گزارشها آمدهاست. گفتگوکنندگان دو طرف تمامی موارد اختلاف را نمیگویند. هیأت رژیم از آن میترسد که مردم ایران از ابعاد فاجعهای آگاه شوند که رژیم ولایت فقیه ببار آوردهاست. بسا امریکا و اروپا نیز از آن بیم دارند که افکار عمومی دریابد که درواقع طرف اصلی گفتگو با ایران، اتحاد اسرائیل – سعودیها – محافظهکاران جدید امریکا هستند:
● ارگانهای تبلیغاتی دستگاه خامنهای 7 مورد اختلاف را بر شمردهاند:
۱- ظرفیت غنی سازی که به تعداد و نوع سانتریفیوژهای ایران مرتبط است. ایران اکنون حدود بیست هزار ماشین نصب شده (در نطنز و فردو) دارد که ۱۰۰۰ عدد آن ماشین نسل دوم است. از این تعداد حدود هشت هزار ماشین در حال دریافت گاز و غنی سازی است.
۲- ذخیره مواد ۵ درصد ایران که غربی ها به کمتر از ۱۲۰۰ کیلو اصرار دارند.
۳- PMD یا بررسی ابعاد فعالیت نظامی احتمالی ایران از جمله توسعه فناوری های موشکی.
۴- R&D یا “برنامه تحقیق و توسعه”؛ غربی ها مایلند برنامه تحقیق و توسعه در ایران عملا تعطیل شود و ماشینهای ایران از نسل اول فراتر نرود. این بدان معناست که کیفیت غنی سازی در ایران هرگز رشد نکند.
این در حالی است که اطلاعات موجود نشان میدهد حفظ و رشد برنامه تحقیق و توسعه در حوزه غنی سازی جزو خطوط قرمز ابلاغی به تیم مذاکره کننده هستهای ایران است.
۵- بازطراحی راکتور اراک و کاهش قدرت راکتور از ۴۰ به ۱۰ مگاوات تا پلوتونیوم تولیدی راکتور در واحد زمان کاهش یابد.
۶- تدوین رژیم بازرسیهای ویژه فراتر از پروتکل الحاقی و تصویب آن از سوی شورای امنیت سازمان ملل در قالب یک قطعنامه لازمالاجرا
۷- جدول زمانی لغو تحریم ها.
● عراقچی از 13 مورد اختلاف سخن گفتهاست اما نگفتهاست این 13 مورد کدامها هستند. و ما، با کسب اطلاع از داخل، 7 مورد دیگر را نیز یافتیم. بنابراین، 14 مورد اختلاف وجود دارند:
8 – دورهای که ایران تحت کنترل خواهد شد. در این باره، سخن از 12 و 20 سال میشود. و
9 – لغو تمامی تحریمها از دید هیأت نمایندگی رژیم و لغو تنها آن بخش از تحریمها که به پرونده اتمی مرتبط هستند، از دید امریکا و اروپا. غرب حاضر به تن دادن به وضع نکردن تحریمها در آینده نیست. حاضر به لغو یکجای تحریمها نیز نیست. ممکن است راضی شود در یک دوره 10 ساله، آنها را لغو کند. تازه هنوز معلوم نیست لغو قطعی کند و یا به حال تعلیق درآورد.
10 – غیر از موشکها، پاسخ گفتن به تمامی پرسشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از جمله در باره چاشنیها نیز محل اختلاف است. زیرا مشکل حل نشدهاست. آژانس در هفته آینده گزارشی به شورای حکام در باره حاصل اجرای توافق ژنو و پرسشهای پاسخ جسته و در انتظار پاسخ خواهد داد.
11 – نه تنها شمار سانتریفیوژها و میزان اروانیوم غنی شده، نباید امکان تولید بمب اتمی را، در فاصله زمانی کوتاه، به ایران بدهد، بلکه مجموع امکانهای اتمی ایران نباید به ایران امکان سرباز زدن از اجرای توافق و تولید بمب اتمی، در زمان کوتاه، 6 ماه تا یک سال، را بدهند.
12 – امریکا و اروپا حاضر نیستند مسائل دیگر، از جمله تروریسم و تجاوز به حقوق بشر را حل شده فرض کنند. وندی شرمن میگوید: در صورتی که ایران خواستار حل جمله مسائل باشد، باید تصمیمهای سخت بگیرد و مذاکرات با ایران تنها یک وجه ندارد و به صورت نموداری خطی نیست که از جایی شروع شده و در جایی دیگر خاتمه یابد و به صورت یک الگوریتم ثابت نیست بلکه معادلهای چند وجهی است که مانند مکعب روبیک باید به تمام ابعاد آن توجه شود.
13 – در توافق نهائی نیز، همچون توافق ژنو، کشورهای 5+1 اجازه دهنده و تفتیش کننده و قبولی و یا رد کننده چگونگی اجرای توافق توسط ایران خواهند بود. به سخن روشن، برای مدتی نامعلوم، به قول یادداشت نویس کیهان (27 اردیبهشت 93) بسا تا 50 سال، ایران تحت کنترل امریکا و دیگر کشورهای 5+1 باید زندگی کند!
14 – دسترسی گسترده و بیقید و شرط به تمامی مراکز نظامی جمهوری اسلامی ایران در پوشش کمیسیون ویژه بررسیهای سازمان ملل آنسکام.
● دانستنی است که جمهوریخواهان در کار به تصویب رساندن طرحی در سنا هستند که به کنگره امکان میدهد از توافق، مطلع شود و نظر خود را نسبت به آن بدهد. این طرح قرار است در 20 مه در سنا طرح شود. کروکر، سناتور جمهوریخواه در این باره گفتهاست: «ما هیچ تحریم جدیدی اضافه نمیکنیم، در مذاکرات هم مداخله نمیکنیم، فقط میخواهیم که توانایی به بحث گذاشتن توافق را داشته باشیم. بنابراین، توانائی ما توانایی آنها را در مذاکره مختل نمیکند. این تنها امکان کنگره برای بررسی مذاکرات است.» از دید او، تنها آن توافقی اطمینان آور است که سبب برچیده شدن تمامی تأسیسات اتمی ایران بگردد. سوزان رایس، مشاور امنیتی اماباما در دیدار از اسرائیل گفتهاست: ایران میتواند ظرفیت محدود غنی سازی اورانیوم را داشته باشد. اما موارد اختلاف معلوم میکنند که شرط امریکا ایناست که این ظرفیت محدود، فعال نباشد و نگردد.
هنوز در حکومت اوباما نسبت به آن اظهار نظر نکردهاند.
٭ سالانه 160 میلیارد دلار زیان بحران اتمی از قول «وزیر» کار در حکومت احمدی نژاد بخشی از زیان و نه همه آناست:
● در 27 اردیبهشت 93، محمد جهرمی٬ وزیر کار و امور اجتماعی در حکومت محمود احمدینژاد به «نامه نیوز» گفتهاست: «پرونده هستهای همه ساله بیش از ۱۶۰ میلیارد دلار به کشور «ضرر» زده و مذاکرات مربوط به ژنو باید ۱۸ سال پیش انجام میشد. احمدینژاد حرفهای کارشناسان را قبول نداشت و حرفهای «غیرعقلانی» میزد. احمدینژاد زمانی که شهردار تهران بود از سوی اسفندیار رحیممشایی «مسخ» شد و افزایش «توهم» باعث شد تا احمدینژاد به تدریج تغییر کند و مجلس هم در این میان نقش داشت. سفرهای استانی احمدینژاد «بیبرنامه» انجام میشد و احمدینژاد به نظارت «ضعیف» مجلس اهمیت نمیداد.
رئیس سابق بانک مرکزی اضافه کرده که مجلس در جریان خانهنشینی۱۱ روزه احمدینژاد باید وی را استیضاح میکرد. از همکاری با دولت احمدینژاد پشیمانم و معتقدم وی در انتخابات سال ۸۴ با فحاشی به هاشمی رای گرفت.
● امریکا میزان زیانی که ایران هر سال بابت بحران اتمی تحمل میکند را سالانه 120 میلیارد دلار برآورد کرده است».
گفتن این سخن، همزمان با بینتیجه به پایان رسیدن گفتگوها هم پاسخ شفافی است به آنها که مدعیند به تحریمها نباید بها داد و بسا به نفع «ایران» (مافیاهای نظامی –مالی) هم هستند و هشداری به مردم ایران است که به تأخیر انداختن توافق، ثمری جز بزرگتر شدن رقم زیان ندارد.
● بدیهی است که در این برآوردها، سوخت و سوز شدن سهم ایران از منابع مشترک نفت و گاز با کشورهای واقع در سواحل خلیج فارس، محاسبه نمیشود. یادآور میشود که انقلاب اسلامی مجموع زیانها را، در حداقل، محاسبه و به نظر خوانندگان خود رساندهاست. این حداقل، سالانه حدود 360 میلیارد دلار است.
منبع:
5- تحلیل در باره بحران اتمی : نقش دو رأس از سه رأس مثلث بحران ساز: اتحاد سعودیها و اسرائیل و محافظهکاران جدید امریکا:
انقلاب اسلامی ( 30 اردیبهشت 1393): دور چهارم گفتگوها،بینتیجه پایان یافت. یادداشت نویس کیهان (28 اردیبهشت) نوشت: خوشبختانه گفتگوها به شکست انجامید. در گزارش – تحلیل 4 چرائی بینتیجه شدن گفتگوها و نقش رأس سوم سازنده بحران اتمی را بررسی کردیم. اینک نقش اتحاد سعودیها و اسرائیل و نیز محافظهکاران جدید را مطالعه میکنیم:
٭ نقش اتحاد سعودیها و اسرائیل در جلوگیری از پایان گرفتن بحران اتمی:
☚ نوشته از پل پیلار است و در 17 مه 2014 (27 اردیبهشت 93) انتشار یافتهاست:
● وزیر خارجه عربستان، شاهزاده سعود الفیصل، گفت که از وزیر خارجه ایران دعوت کردهاست از عربستان دیدار کند. این دعوت غیر منتظر نبود و پسندیده است و در پی دیدار ظریف، وزیر خارجه ایران، از کشورهای حوزه خلیج فارس، به عمل میآید. نزدیکی ایران با همسایگان عربش برای همه آنها خوب است. برای ثبات وضعیت در خلیج فارس نیز خوب است. برای منافع امریکا در خلیج فارس نیز خوب است.
● کری، وزیر خارجه امریکا نیز از عمل عربستان حمایت کرد. این دعوت حاصل سیاست خود او، از جمله گفتگو با ایران برسر صلح آمیز نگاه داشتن برنامه اتمی ایران نیز هست.
● دعوت عربستان به احتمال قوی بخاطر پیش بینی موفقیت آمیز شدن و جهت یابی روابط ایران و امریکا بسوی عادی شدن است. رفتارمقامات سعودی از این قاعده پیروی میکند: ابر قدرت رهبری میکند و متحدان کم و بیش پیروی میکنند. این رفتار را کسانی اندر مییابند که میدانند کشورهای عرب چگونه نگران سرانجام گفتگوها پیرامون برنامه اتمی ایران بودند.
برخی از اینان پرزیدنت اوباما و سیاست او در قبال ایران را انتقاد میکردند چراکه اثر آن را بر خاورمیانه و رابطه امریکا با کشورهای منطقه، لحاظ نمیکنند. از دید انتقاد کنندگان رجحان با این است که امریکا متحد خود را بخاطر معامله با ایران نرنجاند. از دید اینان، در نزاع میان دولتهای منطقه، امریکا باید وارد شود و همسو با متحدان خود وارد شود. اما این کار در سود امریکا نیست. نه تنها امریکا نباید در این نزاع وارد نشود، بلکه، در روابط خویش با قدرتهای منطقه، باید گزینههای خود را تابع نزاع فی مابین آنها نکند.
● ما باید خوشحال باشیم که این نه امریکا است که بخواست سعودیها تمکین کرد بلکه دولت سعودی است که از رهنمود امریکا پیروی کرد. عمل دولت سعودیها در کاستن از تنش موجود در رابطه خود با ایران سازگار با واقعیت ژئوپلیتیک و منافع دراز مدت این دولت است.
تنها کسانی از نزدیک شدن سعودیها با ایران دلواپس هستند که نمیخواهند توافقی برسر برنامه اتمی ایران به عمل آید. تا که امریکا گزینههای معدودی بیش نداشته باشد و ایران بزرگترین خطر برای منطقه، جلوه داده شود.
● واکنشهای کشورهای عرب منطقه با عمل دولت سعودی همسو اما مبهم هستند. به تازگی، این کشورها فراخوانده شدهاند به اتخاذ موضع سخت نسبت به ایران. برای مثال، هشدار به متحدان امریکا در منطقه نسبت به توافق اتمی که دارد انجام میگیرد و ضرورت مقابله با آن بقصد جلوگیری از بزرگتر شدن خطر ایران.
همین هشدار دهندگان به کشورهای عضو ائتلاف به این کشورها پیشنهاد میکنند این کشورها، در رابطه با ایران، سیاستی را درپیش بگیرند ناسازگار با خواستهای امریکا. چنانکه مصطفی علانی، محقق در مرکز تحقیق دوبی براین ارزیابی است که سعودیها از وزیر خارجه ایران دعوت بعمل نمیآوردند اگر ایران به آنها تضمین نمیداد در امری با آنها همکاری کند که برایشان مهم است.
به احتمال بسیار آن امر مهم به لبنان ربط پیدا میکند: بتازگی، سفیر سعودیها در لبنان به کوششهائی پیوسته است که بعمل میآیند تا که بن بست انتخاب رئیس جمهوری لبنان بشکند. اما این امر چه زیانی برای منافع امریکا دارد و چرا بسود امریکا نیست که خطر ببار آمدن برخوردها و شدت گرفتن آنها رفع شود؟
همکاری ایران و سعودیها در حل و فصل مسائل خلیج فارس و تثبیت وضعیت در آن، با توجه به منافع مشترک، نفت و غیر آن که دارند، برای امریکا سودمند نیز هست.
● وزارت خارجه ایران از دعوت دولت سعودی استقبال کرد و گفت: ما از دیدار و گفتگو برای حل و فصل منازعات منطقه و رفع سوءتفاهمات و گسترش روابط فیمابین استقبال میکنیم.
● صلح آمیز نگاه داشتن برنامه اتمی ایران دلیل گفتگوهائی است که در وین جریان دارند و قراراست به توافقی سر بازکنند. هدف مهمتر برقرارکردن وضعیتی در خاورمیانه و خلیج فارس است که، در آن، تمامی کشورهای منطقه بایکدیگر مراوده داشته باشند و مسائل منطقه را بدون برخورد با یکدیگر حل و فصل کنند. چنین وضعیتی بسیار بیشتر به سود منافع امریکا است تا وضعیتی که، در آن، دیپلماسی کارساز نباشد و چالشها و تنشها به حداکثر باشد.
● باوجود این، محافظهکاران جدید و اسرائیل دولت سعودیها را به سمتی دیگر میکشانند. از دید این دو، منافع ایران ملاها با دولت سعودی همسو نمیشوند و هرگاه ایران در خلیج فارس قدرت بیابد، عرصه را بر عربستان، حتی در درون مرزهایش تنگ میکنند (بخاطر اقلیت شیعه ساکن مناطق نفت خیز):
انقلاب اسلامی: با توجه به بینتیجه به پایان رسیدن دور چهارم گفتگوها، پرسش ایناست: آیا دولت سعودیها از محتوای طرح امریکا و بینتیجه شدن گفتگوها آگاه بوده و دعوتش از ظریف، برای مطالبه باج است و یا بدینخاطر است که از سیاست اوباما و حکومت او آگاه است و با توجه به اثر اتحادش با اسرائیل و محافظهکاران جدید میخواهد، آن اتحاد را با این دعوت و تظاهر به آمادگی برای راه آمدن با رژیم ولایت فقیه بپوشاند؟:
٭ دیدار وزیر دفاع امریکا پیش از دعوت از «وزیر» خارجه ایران:
☚ در 14 مه 2014 ( 24 اردیبهشت 93) چاک هیگل، وزیر دفاع امریکا، با وزیران دفاع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دیدار و گفتگو کرد. او از آنها خواست اختلاف خود را به کناری بنهند و بخاطر خصومت مشترکشان با ایران متحد شوند. به گزارش خبرگزاریها، میان قطر و دولت سعودی، برسر حمایت قطر از اخوانالمسلمین، اختلاف پدید آمده است. در اوائل مارس، دولت سعودی قطر را به محاصره کامل تهدید کرد. مگر اینکه فرستنده الجزیره را تعطیل کند. ایناست که امریکا نگران از هم پاشیده شدن شورای همکاری خلیج ، وزیر دفاع خود را به منطقه فرستاد تا که آنها را برای مقابله با «تهدید» ایران، متحد کند.
● رفتن هیگل به خلیج فارس، با توجه به این امر که حکومت اوباما موافق نیست منطقه را به مثلث دولت سعودی و اسرائیل و دولت نظامی مصر بسپرد، دو هدف این سیاست را آشکار میکند:
1 – امریکا برای تحمیل توافق نامه دلخواه خود به انزوای ایران نیاز دارد. و
2 – تعادل قوا در منطقه خلیج فارس که اقیانوس نفت و گازش میخوانند، نیاز دارد به اینکه ایران به اندازه ای ضعیف نشود که میدان برای مثلث آل سعود – نتان یاهو – السیسی، یکسره خالی شود.
☚ در 15 مه 2014 (25 اردیبهشت 93 ) عبدالرحمن الراشد، در شرقالاوسط از جمله، نوشتهاست:
همکارمان استاد طراد العمری پیشتر مقالهای جالب توجه در روزنامه «الحیات» نوشته و خواستار توافق سعودی-ایرانی شده بود. آیا حقیقتا” ما اکنون نیازمند تفاهم با ایران هستیم؟ حکم دادن در روابط بین الملل تنها از راه مواضع صریح آسان نیست. اما برای تنش آمیز بودن روابط سعودی و ایران، نیاز به دلیل و برهان نداریم. اکنون روابط بیش از هر زمانی در سی سال گذشته، بد است. دو کشور به صورت غیر مستقیم در سوریه، عراق، یمن، سودان، بحرین و لبنان، با یکدیگر در نبرد هستند. به نظر من ایران هنوز هیچ آمادگی برای آشتی ندارد و به طور حتم نمیتوان به هیچکدام از وعدههایش، اطمینان کرد. بخشی از مشکل به پایان نیافتن تنش داخلی در ایران باز میگردد که تکرار مواضع متناقض رهبرانش، آن را نشان میدهد. بخشی دیگر و خطرناکتر از آن، به باور فرماندهان نظامی ایران باز میگردد که معتقدند، در بعد میدانی و در غیاب حضور ایالات متحده، (عقب نشینیاش از تحریمهای اقتصادی و تمایل کاملش به سمت مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران)، پیروز خواهند شد.
☚ لوموند دیپلماتیک (ماه مه 2014)، در مقالهای زیر عنوان «ترس بزرگ عربستان سعودی» به قلم آلن گرش، بر این نظر است:
● عربستان سعودی با تهدیدها در مرزهای خود روبرو است: در یمن و در عراق، بخاطر حضور قدرت ایران که از دید دولت سعودی خطری مرگبار است. و حال که دارد میان واشنگتن و تهران، بر سر اتم، توافق انجام میگیرد و ایران را از تنگنائی خارج میکند که درآناست، چه بایدش کرد؟
استاد دانشگاه ریاض با اطمینان کامل به ما میگوید: از آغاز رژیم جدید، ایران در امور عربستان مداخله میکند: در 2003، ایران بود که به القاعده در حمله به عربستان چراغ سبز داد. او بهیچرو حاضر نیست بپذیرد اتحاد میان یک رژیم شیعه و القاعده سنی غیر محتمل است. طریق الحمید، سرمقاله نویس شرق الاوسط که به خانواده سعودی تعلق دارد، به امریکا هشدار میدهد که ایران حامی اصلی سازمان القاعده بود و این سازمان را اسامه بن لادن بنانهاد.
● دولت سعودی احساس میکند که از هر سو در محاصره است. استاد دانشگاه ریاض به ما میگوید: «در هریک از مرزهایمان، بیثباتی در گسترش است و ما دست ایران را در این گسترش میبینیم». نخست بیثباتی در عراق: «تماسها میان ریاض و حکومت نوری المالکی عملاً قطع است». بعد، در بحرین، در بهار عرب، در این شیخ نشینی نیز جنبش شد، تهران بود که کوشید دولتش را بیثبات کند. در مارس 2011، قوای عربستان بود که برای تثبیت وضعیت وارد بحرین شد. و بالاخره دریمن، قیامی با حمایت ایران روی دادهاست بنام جنبش حوتیست. نامش را از بانیش، حسین بدرالدین الحوتی گرفته است. حامی آنها سپاه قدس است.
● در جبهه مصر و سوریه و لبنان نیز باز ایران است که عربستان را تهدید میکند: در سوریه، ایران ،حزب الله لبنان و رژیم اسد را متحد کردهاست. با بوجود آمدن شکاف در شورای همکاری خلیج، ترس دولت سعودی بازهم بیشتر شدهاست.
انقلاب اسلامی: براین ترسها، ترس از شیعههای عربستان را نیز باید افزود. چراکه این مردم در بخش نفت خیز عربستان زندگی میکنند و در محرومیت بسر میبرند.
مجموع این ترسها با توجه به اینکه برای رژیم نیز شکست در سوریه و عراق و لبنان سبب به خطر افتادن موقعیتش در داخل ایران میشود، دو طرف را در وضعیتی قراردادهاست که
1 – یکی از دو طرف زمینه را به دیگری ببازد و یا واگذار کند. و یا
2 – برسر عدم مداخله در امور داخلی بمعنای ترک هرگونه حمایت از گروههای مسلح و خارج کردن این گروهها از این کشورها، توافق کنند. و یا
3 –در سلطه بر این کشورها بایکدیگر شریک شوند.
با توجه به حضور امریکا و اسرائیل از سوئی و روسیه (بخصوص در مورد سوریه) از سوی دیگر، که در منطقه حضور دارند، راهکار سوم، اگر در انتخاب رئیس جمهوری لبنان کاربرد داشتهباشد، در سوریه و عراق کاربرد پیدا نمیکند. دستکم احتمال آن بسیار کم است. راهکار دوم ممکنتر است آنهم بستگی دارد به توافق امریکا و روسیه و اسرائیل (بخصوص در مورد سوریه).
نتیجه ایناست که دولت سعودیها همچون اسرائیل بیشترین تلاش را میکند توافقی انجام نگیرد و مجازاتها تشدید نیز بگردند. دعوت از ظریف به ریاض، گویای عقب نشستن و حتی قصد عقب نشستن دولت سعودیها نیست، بلکه – به قول الراشد – استفاده از نیاز رژیم به خروج از انزوا و امتیاز گرفتن است.
٭ محافظهکاران جدید نیاز به شکست گفتگوها دارند و اوباما نیاز به موفق شدن آنها:
در باره کارشکنیهای محافظهکاران جدید، چند مقاله انتشار یافتهاند. چکیده دو مقاله از آنها بدینقرار هستند:
☚ نوشته اول از شلدون ریچمن است و در 14 مه 2014 (24 اردیبهشت 93)، در روز اول دورچهارم گفتگوها در وین، انتشار یافتهاست:
٭ محافظهکاران جدید برآنند که جنگ با ایران را ناگزیر کنند:
● امریکا میتوانست با ایران روابط فرهنگی و بازرگانی داشته باشد اگر رجال سیاسی امریکا کسانی نبودند که جز خائن به منافع امریکا صفتی نمیتوان به آنها داد. به دلایل ژئوپلیتیک و اقتصادی و بخاطر وجود موانع در دولت، رؤسای جمهوری امریکا، کارتر و ریگان و بوش و کلینتون و بوش (پسر) به این کار توانا نشدند. آنها فکر میکردند امریکا نیاز به دشمن دارد و بعد از متلاشی شدن شوروی سابق، ایران نیاز امریکا به دشمن را بر میآورد.
● گارت پورتر در کتاب خود، (سازندگان بحران) شرح میدهد که وقتی بوش (پسر) به ریاست جمهوری رسید، محافظهکاران جدید میداندار شدند. اینان تعصب کورکورانهای به تغییر رژیم در کشورهای خاورمیانه و نیز همین تعصب را نسبت به قدرت نظامی امریکا و نقش سحرآمیز آن داشتند و دارند. ایناست که نمیتوانند جهان را چنان که هست ببینند. نتیجه هزینه بزرگی است که بلحاظ جان انسانها و سرمایهای که خرج جنگها شد، به امریکا و کشورهای جنگ زده تحمیل شد. باوجود اینهمه و با وجود گفتگوهای در جریان با ایران، اینان همچنان برآنند که گفتگوها را به شکست بکشانند و جنگ با ایران را ناگزیر کنند.
● در حکومت بوش (پسر)، محافظهکاران جدید، از زبان بوش، ایران را یکی از سه محور شر (ایران و کره شمالی و عراق تحت رژیم صدام) کردند. بنابر تشریح گارت پورتر، حکومت بوش کمتر نگران برنامه اتمی و بیشتر در کوشش برای سلب مشروعیت از رژیم ایران بود. چراکه برای تغییر رژیم ایران، نیاز به سلب مشروعیت از آن، نزد افکار عمومی امریکا و غرب بود. برای توفیق در اینکار، با رهنمود محافظهکاران جدید، حکومت بوش روش برانگیختن ایران به شتاب کردن در توسعه تأسیسات اتمی و غنی کردن اورانیوم را درپیش گرفت. تا که دستآویزی برای برانداختن رژیم ایران پیداکنند.
در حقیقت، هیلاری مان لورت، که در شورای امنیت ملی امریکا، سیاست امریکا را در خلیج فارس و افغانستان همآهنگ میکرد، به پورتر گفت: اعضای دفتر دیگ چنی معاون رئیس جمهوری وقت، براین نظر بودند که بعد از تغییر رژیم ایران، بسا ممکن است ما با مجهز شدن ایران به بمب اتمی مخالفت نکنیم. اعضای حکومت بوش میپنداشتند امریکا با بکاربردن قوای نظامی خود میتواند خاورمیانه را بطور کامل تغییر دهد…
● امور چنان روی ندادند که محافظهکاران جدید میاندیشیدند. عراق حکومتی جانبدار ایران یافته و همچنان دستخوش خشونت است. بشار اسد، متحد ایران، برغم تلاشهای امریکا در کمک به مخالفان اسد که جهادیها و القاعده برآنها مسلطند، همچنان بر جا است و رهبر ایران از حکومتی حمایت میکند که مصمم است با غرب آشتی کند.
● در مدتی که بوش ریاست جمهور امریکا بود، همه کار از جمله توسل به دروغ، کرد تا مانع از توافق واقعبیانهای میان ایران با غرب بر سر برنامه اتمی ایران و شفاف گشتن فعالیتهای اتمی ایران گشت. امیدوار باشیم پرزیدنت اوباما به محافظه کاران جدید فرصت خرابکاری در گفتگوها را ندهد.
انقلاب اسلامی: مقاله دوم را گارت پورتر در 15 مه 2014 (25 اردیبهشت 93) روز دوم دورچهارم گفتگوها در وین انتشار دادهاست:
٭ گارت پورتر: سخت سران واشنگتن همه کار میکنند تا که توقعات اسرائیل پیشنهادهای امریکا و اروپا بگردند و گفتگوها موفق نگردند:
● سخت سران واشنگتن بازگشتهاند و درکار خرابکاری در گفتگوهای کشورهای 5+1 با ایران هستند. آنها میخواهند توقعات اسرائیل پیشنهادهای غرب بگردند و گفتگوها به شکست بیانجامند و گزینه حمله نظامی روی میز قرار بگیرد.
درمقام دیپلمات شروع کردهاند به نوشتن به متن یک توافق نهائی بر سر برنامه اتمی ایران . بنابر این متن، هیأت امریکائی خواستار کاهش نزدیک به تمام ظرفیت غنی سازی اورانیوم میشوند که طرف ایرانی نمیتواند بپذیرد و گفتگوها گرفتار بنبست میشوند.
تقریباً اطمینان حاصل است که ایران با کاهش خارج از اندازه شمار سانتریفیوژهای خود موافقت نمیکند. و شکست گفتگوها تنش میان ایران و امریکا را بسیار بیشتر از آن خواهد کرد که پیش از این بود.
● مبنای پیشنهاد حکومت امریکا در گفتگوهای وین، «زمان گریز» است. یعنی تعدادماهها که لازم است برای اینکه ایران بتواند مقدار لازم اورانیوم برای ساختن یک بمب اتمی تولید کند.
جون کری، وزیر خارجه و روبرت اینهورن، مسئول پیشین منع گسترش سلاح هستهای توضیح دادهاند که بخش عمدهای از سانتریفیوژهای ایران باید برچیده شوند، تا ایران دست کم 6 ماه و بلکه بیشتر، زمان لازم داشته باشد برای تولید اورانیوم غنی شده لازم برای ساختن یک بمب اتمی.
اینهورن نیز درگزارشی از سوی مؤسسه بروکینگس، توضیح میدهد چه تعداد از سانتریفوژها باید برچیده شوند تا ایران، دست کم، 6 تا 1 سال، زمان لازم داشته باشد برای تولید اورانیوم غنی شده لازم: سانتریفوژها از 19000 به چند هزار سانتریفوژ از نسل اول باید کاهش پیدا کنند.
در برابر کمیته سیاست خارجی سنا، در 8 آوریل، کری نیز گفتهاست که خواهیم کوشید «زمان فرار» بیشتر از یک سال را بقبولانیم. اما این زمان میان 6 تا 12 ماه خواهد شد. او توضیح داد این زمان را بر اساس ظرفیت اتمی کنونی ایران تعیین کردهایم.
● « «Breakout (فرار از توافق نهائی) را افراطیهای اطاق فکر، بمثابه یک تدبیر فنی و نه سیاسی، برای جلوگیری از تولید اورانیوم 90 درجه از سوی ایران و ساختن بمب اتمی ساخته و پرداختهاند. اما این راهکار نه فنی که بس سیاسی و با هدف کارشکنی ساخته شدهاست.
حتی متخصصان منع گسترش سلاح هستهای که از محدود کردن ظرفیت غنی سازی اورانیوم ایران طرفداری میکنند، از جمله همین اینهورن و گاری سمور، دستیار ویژه پیشین اوباما در امر ازمیان برداشتن اسلحه کشتار جمعی، براین نظر هستند که «گریز»، بیشتر سیاسی است. سمور، در یک مصاحبه، توضیح دادهاست: مفهوم «گریز» بکار برآورد ظرفیت لازم برای غنی سازی اورانیوم لازم برای تولید بمب اتمی، نمیآید. نخست بدینخاطر که از تأسیسات مخفی کسی اطلاع ندارد و سپس بدین جهت که تنها میزان غنی سازی توسط تأسیسات موجود که شناسائی شدهاند، برآورد کردنی است.
مفهوم «فرار» بر این پایه ساخته شدهاست که اگر زمانی ایران تصمیم گرفت توافق نهائی را اجرا نکند و بازرسان را بیرون کرد، تأسیسات نطنز و فردو چه مدت لازم دارند برای تولید اورانیوم 90 درجه برای ساختن بمب اتمی. سیمور میگوید احتمال سخت ناچیزی وجود دارد که ایران تن به چنین خطری، تنها بخاطر ساختن یک بمب اتمی بدهد. حتی اگر تن به چنین خطری بدهد، هنوز ایران میباید یک رشته تدابیر را به اجرا بگذارد تا بتواند یک بمب اتمی تولید کند.
گروه بحران بینالمللی International Crisis Groupنیز در هفته گذشته گزارشی را انتشار داد که بنابر آن، محاسبات ظرفیت اتمی، برآوردهای تقریبی هستند و کاملاً نظری است. روند تولید بمب اتمی و زمان لازم برای آن تعیین کردنی نیست. و جیم والش، کارشناس مطالعات پیرامون امنیت» در یک مصاحبه، گفت: سناریو «فرار» را حکومت امربکا بکار میبرد برای توجیه موضع دیپلماتیک خود. وگرنه این ادعا که ایران زیر چشم مفتشان آژانس بینالمللی انرژی اتمی ممکن است از بند توافق فرار کند و بمب بسازد، ادعائی ابلهانه است.
● سیور براین باور است که هرگاه ایران بخواهد بمب اتمی بسازد، از تأسیسات مخفی خود استفاده خواهد کرد. اما همانطور که کارشناسان توضیح میدهند، تولید محرمانه بمب زمانی طولانی میطلبد و همانطور که وزیر امنیت ملی، جیمس کلاپر، در آوریل 2013، در سنا شهادت داد ، ممکن نیست امریکا از تولید سری بمب اتمی توسط ایران سر در نیاورد…
انقلاب اسلامی: بدینقرار، محافظهکاران جدید از راه تهیه مواد توافق نهائی است که با اسرائیل و سعودیها و مافیاهای نظامی مالی در به شکست کشاندن گفتگوها، همکاری میکنند. از لحاظ سیاست داخلی امریکا نیز جمهوریخواهها و محافظه کاران جدید و لابیهای اسرائیل نیاز دارند که حکومت اوباما در انعقاد توافق نهائی شکست بخورد. دربرابر، اوباما نیاز دارد به موفقیت برای اینکه بگوید او نخستین رئیس جمهوری از 1980 بدین سو است که موفق شدهاست بدون دست زدن به جنگ، ایران را مهار کند.
بنابراین، توافق دو طرف، با شرائطی کمتر از شرائط توافق ژنو میسر نیست. چرا که رژیم آن شرائط را پذیرفتهاست. میماند حل و فصل 14 ماده مورد اختلاف (نگاه کنید به گزارش – تحلیل 4 )، در واقع اندازه شدت هریک از مواد که غرب میتواند تحمیل کند و رژیم توان تن دادن به آن را دارد.
منبع:
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/37-khabar/tahlil/8835-2014-05-19-08-24-00.html?Itemid=0
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.