در سی ماهه اول انقلاب ما شاهد تقابل شدید دو گفتمان متضاد از اسلام و انقلاب میباشیم. گفتمانی که اسلام را بیان قدرت و هدف از انقلاب را، بنا بر قول آقای بهشتی، استقرار “استبداد صلحا”[1] میداند و گفتمانی که اسلام را بیان آزادی و هدف از انقلاب را استقرار مردمسالاری میفهمد. اوج این تقابل در خرداد سال 1360 رخ میدهد و برای حل این تقابل به سود یک طرف، اولین رئیس جمهور بنی صدر، با استفاده از حق قانونی خود و بر اساس اصل 89 قانون اساسی از آقای خمینی میخواهد که با انجام رفراندم موافقت کند، زیرا که: ” سالم ترین راه حل اینست که همه موافقت بکنند به مردم مراجعه کنیم و با رای عمومی آنچه باید بشود، بشود.”[2] و آقای خمینی پاسخ میدهد که: ” اگر سی و پنج میلیون بگویند آری، من میگویم نه” و باز تکرار میکند: “…اگر همه مردم موافق باشند من مخالفت میکنم.”[3] این تقابل را که به سرنگونی اولین رئیس جمهور منجر شد، را میشود اصلی ترین نقطه گسل و از دست رفتن مشروعیت رژیمی دانست که بعد از این تاریخ و در استبداد، خود را بر جامعه تحمیل کرد. بنا براین تبار شناسی این تقابل و کودتای حاصل از آن و اثرات آن در جنبش سبز امری لازم مینماید. این از آن جاست که هیچ جنبش و حرکت اجتماعی بی ریشه نیست و بدون سعی در ریشه یابی آن، نه ماهیت جنبش،( حتی برای بعضی از شرکت کنندگان در آن) فهمیده میشود، نه اندیشه راهنما و نه اهداف آن از شفافیت لازم برخوردار خواهند شد. گروهی از فعالان درون و بیرون جنبش سبز، بنابر انواع انگیزه ها و مصلحت سنجی ها، مایل نیستند پیشینه و سابقه جنبش سبز با همه ابعاد واقعی اش، بر مبنای حقیقت جویی، بازگو شود. در حالی که برای رسیدن به اهداف جنبش عمومی، تلاش برای نشان دادن استمرار اندیشه آزادی و دموکراسی خواهی در ایران زمین یک ضرورت قطعی است و لازمه عمق و پهنا بخشی به جنبش است. تنها با فعال کردن حافظه تاریخی مردم ِدر جنبش است که می توان راه پیروزی را با کمترین میزان خشونت هموار ساخت. جنبش سبز کنونی در ایران اگر می خواهد از اغتشاش و ابهام، چه در تشخیص هدف و چه در شناسایی عواملی که استقرار هدف را ممکن می کند، خارج شود و سرعت گیرد راهی ندارد جز اینکه با ذهنیت/خاطرات تاریخی جامعه انس بیشتری بگیرد. تحولات خرداد شصت یکی از کلیدهای اصلی ورود به این ذهنیت/خاطره جمعی است.
متاسفانه در داخل و خارج گروه هایی از فعالان سیاسی هستند که برخی مقاطع زمانی مثل خرداد 76 را بسیار بیش از آنچه واقعیت داشته باشد برجسته می کنند و بخشی دیگر را مثل خرداد 60 را بی محابا سانسور یا قطعه قطعه می کنند. اما این کسان توجه ندارند که وقایع خرداد 60 بخش بسیار مهمی از تاریخ دموکراسی خواهی در کشور ما را تشکیل میدهد. برای اینکه بفهمیم چقدر جامعه جوان مشتاق دانستن بیشتر در باره این مقطع تاریخی است می توان به بازتاب اخبار شخصیتهای مطرح آن روز در رسانه های عمومی توجه کرد. گاه گاه که سخنی یا عملی از سوی فعالان و جریانهای خرداد 60 به فضای عمومی وارد می شود، به دلیل واکنشهای گسترده نسبت به آن سخنان یا رفتارها می توان به عینیت دریافت که گویی آن بخش سانسور شده هنوز که هنوز است زنده است و در ناخودآگاه مردم جای مستحکمی برای خود دارد. این پژوهش کوششی در این راستا میباشد تا اثرات تحولات این دوره را از وجدان ناخود آگاه جامعه وارد وجدان آگاه کند و بدینوسیله با شفاف سازی حساسترین دوران انقلاب، به جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان در حد امکان یاری رساند.
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.