جنایتکارهای لیست امید را بهتر بشناسیم!

تقصیر من نبود، تقصیر او بود!

جنایتکارها لیست امید را بهتر بشناسیم-دری نجف آبادی: متهمین به قتلهای زنجیره ای با طناب من به داخل چاه رفته‏ اند!

DoriNajafAbadiReishariFallahian

۱۳۹۵/۰۲/۲۵- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: قربانعلی دری نجف آبادی که نماینده لیست امیدٍ است، در اوائل دهه 60 در دفتر آیت الله منتظری بود و برای بیت خمینی جاسوسی می کرد. سپس وزیر اطلاعات دولت خاتمی و از کسانی بود که دستور قتل دگراندیشان را داد. در سال ۸۳ به دادستانی کل کشور منصوب شد و تا سال ۸۸  در این مقام باقی ماند. قتل و ترور جوانان معترض جنبش سال 1388، دستگیری گسترده فعالان سیاسی و ضرب و شتم مردم در خیابانهای تهران جملگی در دورانی رخ داد که دری نجف آبادی دادستانی کل کشور را در اختیار داشت. او در پنجم تیر ماه ۱۳۸۸ با امضای احمد جنتی عضو کمیته ویژه بررسی شکایت نامزدان «انتخابات ریاست جمهوری» شد و سه روز بعد در هشتم تیرماه ۱۳۸۸ با امضای محمود هاشمی شاهرودی عضو کمیته سه نفره رسیدگی به وقایع پس از انتخابات ۸۸ منصوب شد. او جدیدآ قبل از انتصابات خبرگان 1394 در مصاحبه ای گفت: «استان مرکزی استان آرامش است و اجازه نباید داد عده‌ای که حتی در برابر فتنه و محکوم کردن آن موضعی نگرفته‌اند پایشان به این استان که سرزمین امام (ره) و امت مؤمن امام است باز شود چراکه کسی که حتی دربرابر خیانت بزرگ فتنه 88 سکوت کرده مستحق برای سخنرانی در این استان و سرزمین نیست.ملت ایران هیچ گاه فتنه‌گری فتنه‌گران در جریان انتخابات سال 88 را از یاد نبرده و نمی‌برند و همه مردم و ملت، فتنه و فتنه‌گران را محکوم کرده و اجازه موج سواری به این جریان برانداز فتنه گر نمی‌دهند، که بنابراین هیچ ارگان، نهاد و مسئولی حق حمایت از فتنه‌گران را ندارد… فتنه‌گران امروز به دنبال نفوذ در دانشگاه‌ها هستند که باید بدانند دانشگاه‌ها و دانشجویان مراقب توطئه‌های آنان بوده و اجازه هیچ عرض اندامی را به فتنه‌گران نمی‌دهند».

اما او در کتاب خاطراتش، در باره نقشش در قتلهای زنجیره ای، کمترین توضیحی نمی دهد و تنها می نویسد: “… انتخاب اينجانب به عنوان وزير اطلاعات از سوی جناح دوم خرداد از روی اجبار و ناچاری بود؛ چون آنها در گزينش اين منصب دچار مشکل شده بودند، رأی به اينجانب دادند وگرنه از من هم راضی نبودند.” او در باره سعید امامی، می گوید که تا پيش از تصدی وزارت اطلاعات، آشنائی در حد قرائت يکی دو گزارش توسط امامی در مجلس شورای اسلامی بوده است. در حالی که آشنايی آقای خاتمی و نزديکان وی با مصطفی موسوی (کاظمی)، ديگر متهم پرونده قتل های زنجيره ای، بيشتر از اين ها بوده است: “در يک جلسه ای که مسوولان وزارت با آقای خاتمی داشتند، آقای موسوی را به ايشان معرفی کردم. آقای خاتمی سريع گفتند: من ايشان را می شناسم و از دوستان ماست و ايشان نياز به معرفی ندارد.” (ص ۲۵۸)

اما در باره نقش قربانعلی دری نجف آبادی، خانم شیرین عبادی در باره قتلهای زنجیره ای در مصاحبه ای گفته است: “که علاوه بر نام سید مصطفی کاظمی و مهرداد عالیخانی، عاملان اصلی و دیگرانی که محکوم شدند نام وزیر اطلاعات در زمان وقوع قتل‌ها هم در پرونده به چشم می‌خورد. اسم آقای دری نجف‌آبادی در صفحاتی که در اختیار ما بود چندین بار تکرار شده بود. از جمله در پرونده تکرار شده بود که دستور قتل من را از آقای دری نجف‌آبادی گرفته بودند و این را سایر وکلا هم ملاحظه کردند. اسم آقای فلاحیان تا آنجا که به خاطرم می‌آید در اوراقی که برای مطالعه به ما داده بودند، نبود.

کریم لاهیجی نیز در اینباره گفته است: “در آن بخش‌ از بازجویی‌هایشان که من دیدم گفتند که دستور قتل را دری نجف‌آبادی داده. که می‌دانید آن موقع وزیر اطلاعات بود. خب بنابراین یکی از کسانی که در مظان اتهام است دری نجف‌آبادی است.”

در متن بخشی از اعترافات سعید امامی هم چنین آمده است: “من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده‌ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته‌ام به عنوان پیشنهاد به مسئولانم ارائه کرده‌ام. من خود را گناهکار نمی‌دانم. کسانی که حذف شده‌اند، مرتد، ناصبی و محارب بوده‌اند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کرده‌ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت … حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجت‌الاسلام علی فلاحیان به من داد.

احکام اعدام سایر محاربین قبلا” در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه‌ تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می‌کردند و جمعا” صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا” صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه می‌شود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج ‌آقا دری نجف‌آبادی هماهنگ می‌شد”.

اما مصطفی موسوینفر دوم پرونده قتل‌ها می گوید: وقتی خبر قتل پيروز دوانی را به آقای وزير دادند من در اتاق بودم.

و متهم دیگر خسرو براتی گفته است: چرا کار من تخلف بود در حالی که برای قتل فروهرها به من پاداش و اضافه کار دادید.

در زیر گزارش دادگاه قتلهای زنجیره ای که در روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت شماره 508 از 17  تا 30  بهمن 1379 منتشر شده بود را می آوریم. همانطور که خواهید خواند، متهمین همگی دری نجف آبادی را صادر کننده مجوز قتل ها معرفی کرده اند.

تحليلى از رأى دادگاه نظامى درباره پرونده قتل‏هاى زنجيره‏اى

هم‏چنان سر به مهر بمانند و نامحرمان، يعنى اكثريت بزرگى از مردم ايران، در جريان اين جنايات ضدبشرى قرار نگيرند. شكايت‏ها و اعتراض هاى مدعيان خصوصى و وكلاى آنان هم نه تنها راه به جائى نبردند، كه براى شيرين عبادى پرونده ساختند و او را به زندان انداختند و سپس وى را از وكالت دادگسترى محروم نمودند و ناصر زرافشان را هم كه “جرمش اين بود كه اسرار هويدا مى‏كرد” به زندان افكندند و در همان حال خيمه‏شب بازى دادگاه نظامى را با سناريوى “محاكمه قتل‏هاى زنجيره‏اى” آغازيدند.

 3-اما دامنه تجاوز به اصول دادرسى و رسيدگى و حقوق مدعيان خصوصى و اكثريت بزرگى از مردم ايران كه خواستار كشف حقيقت و روشن شدن نظام جهمنى ضدامنيتى حاكم بر ايران مى‏باشند، از اين هم فراتر رفت و بى‏آزرمى را تا بدانجا رساندند كه به اصطلاح محاكمه را هم غيرعلنى نمايند. طرفه اين كه مجوز غيرعلنى نمودن محاكمه را هم اصل 165 قانون اساسى اعلام داشتند.

به موجب اين اصل،”محاكمات علنى انجام مى‏شود و حضور افراد بلامانع است مگر آن كه به تشخيص دادگاه، علنى بودن آن منافى عفت عمومى يا نظم عمومى باشد”. در اصل 166 هم آمده كه احكام دادگاه‏ها بايد مستدل باشند. اما حاكم دادگاه نظامى در توجيه تصميم خود بر غيرعلنى بودن محاكمه به هيچ‏گونه استدلالى دست نيازيد كه چرا محاكمه جنايتكاران وزارت اطلاعات بايستى از ديد و نظارت مردم ايران مكتوم بماند؟ آيا تأمين نظم عمومى ايجاب مى‏كند كه مردم ندانند كه در ساختار امنيتى و اطلاعاتى‏حكومت جمهورى اسلامى، چه شبكه هاى مخوف و جنايتكارانه‏اى لانه كرده‏اند؟ يااين كه كشف و شناسايى و شناساندن اين شبكه‏هاى جهنمى در راستاى تأمين نظم عمومى جامعه ايران است.

 4- محاكمه را غيرعلنى كردند و درباره رئيس شعبه 5 دادگاه نظامى هم كوچك‏ترين اطلاعى به افكار عمومى و رسانه‏هاى خبرى ندادند تا مردم بدانند كه آيا او هم‏چون اكثريت قريب به اتفاق مسئولان بلندپايه قوه قضائيه جمهورى اسلامى از پرورش يافتگان مدرسه حقانى و دادسراها و دادگاه‏هاى انقلاب است و يا اين كه پيش از برنامه اسلامى كردن دادگسترى هم، عهده‏دار منصب قضا بوده است. در هر حال آن‏چه كه مسلم است او از اصول حقوق جزا و آئين دادرسى كيفرى، به جز “قانون مجازات اسلامى” بى‏بهره است. حاكم دادگاه نظامى نمى‏داند كه در محاكمه جنايى رسيدگى و دادرسى اتهامى است و نه تفتيشى. از اين‏روست كه در دادگاه جنايى يا هيأت منصفه حضور دارد و يا اين كه بين 5 تا 9 قاضى در محاكمه و اتخاذ تصميم شركت مى‏نمايند، و به همين دليل است كه فارغ از تحقيقات انجام شده در مرحله بازپرسى، همه‏ى دلايل تعرفه شده در كيفرخواست، مورد رسيدگى دادگاه جنايى قرار مى‏گيرند. پزشك قانونى، مأموران انتظامى كه جنايات را كشف كرده‏اند، همه شهود و مطلعان پرونده كه در كيفرخواست به اظهارات آنان استناد شده است، شهود و مطلعانى كه مدعيان خصوصى يا وكلاى متهم به آنان مستمسك مى‏شوند…و به‏طور كلى همه‏ى راه‏ها و وسايل كشف حقيقت بايستى توسط دادگاه مورد رسيدگى قرار گيرند زيرا كه در رسيدگى جزائى قاضى بايستى كشف حقيقت بكند و نه

چون قاضى دعواى مدنى امر رسيدگى را به بررسى و ارزيابى دلايل دعوى و محتويات پرونده محدود نمايد.

 5 – هنگامى كه محاكمه غيرعلنى اعلام مى‏شود، هيچ‏كس نمى‏داند كه در محضر دادگاه، و آن هم در حضور تنها يك قاضى، چه گذشته است و متهمان چه گفته‏اند. آيا اظهارات گذشته‏شان را تائيد كرده‏اند و يا انكار نموده‏اند؟ اما در همين پرونده‏اى كه به دادگاه نظامى ارجاع شده، كاظمى و عاليخانى بارها و بارها گفته‏اند كه حكم و مجوز شرعى انجامقتل‏ها را درى نجف‏آبادى وزير وقت وزارت اطلاعات صادر كرده است.

 – عاليخانى در بازجويى مورخ 1379/1/12 مى‏گويد كه “من در جلسه 1377/8/22 به آقاى درى به وضعيت فروهر و حزب ملت (مليون مرتد) اشاره كرده بودم و توضيح دادم كه همان نيروهاى جبهه ملى كه در سال 60 مرتد اعلام شدند، بخشى از آنان مانند فروهر با تغيير نام جريان سياسى خود، چگونه توانستند موجوديت پاره‏اى از آن نيروها را حفظ كند و هم‏اكنون در شرايط حاضر اين چنين در صحنه به عنوان نيرويى از نيروهاى اپوزيسيون فعال حاضر باشد و يكى از سرپل‏هاى فعالين سياسى خارج با داخل كشور و بالعكس قرار گيرد.

 – مصطفى كاظمى در آخرين دفاع خود در مرحله بازپرسى مى‏نويسد “اينجانب در نوشتارهاى قبلى نوشته‏ام كه آقاى درى در جلسه 1377/8/22 حكم داده‏اند كه نفرات ذكر شده شامل داريوش و پروانه فروهر و محمد مختارى و محمد جعفر پوينده زده شده و حذف گردند و اينجانب در هيچ‏ يك از موارد با آقاى صادق (عاليخانى) و ديگران امر به حذف افراد ننموده‏ام. مساله آمريت به درى برمى‏گردد و ايشان به صراحت در مورد به قتل رساندن اين افراد در جلسه 1377/8/22 فرمودند و در جلسه 1377/9/9 نيز با توجه به صحبتى كه من با درى داشتم به ايشان گفتم كه صادق مى‏گويد كه افراد كانون جلسه تشكيل نمى‏دهند و بايستى يكى دو نفر از آنها زده شوند تا بيايند دور هم جمع شوند و آن وقت همگى زده شوند. ايشان گفتندهمين كار را بكنيد. من به صادق گفتم كه آقاى درى روى زدن نفرات كانون تأكيد نمودند…”- مصطفى كاظمى اضافه مى‏كند كه”درى در جلسه ملاقات با مروى (معاون قوه قضائيه) گفته كه من شريف، پوينده و مختارى را نمى‏شناختم. در حالى‏كه يك گزارش دست‏نويس از اسلامى (سعيد امامى) وجود دارد كه براى درى نوشته و جريان كانون را توضيح داده و به نقش محمد مختارى اشاره كرده و درى روى گزارش دستور داده: به معاونت‏ها و از جمله به معاونت امنيت فرستاده شود. درى در جلسه 1377/8/22 وقتى صادق مهدوى نام لائيك را آورد، گفت: ايشان را بزنيد. با اين عبارت كه: “اينها تكليف‏شان روشن است”. مصطفى كاظمى در همين بازجويى مى‏گويد كه ما جلسه 1377/8/22 را تقاضا كرديم و ايشان حكم نفرات را دادند. دلايل مختلفى هست بر آمريت ايشان، از جمله جلسه 1377/9/9. من هرگز تقاضاى جلسه با درى نكرده‏ام. تقاضاكننده خودش بوده كه از من و در مواردى از صادق مهدوى خواسته نزد ايشان برويم. ضمنا اگر نوار گفتار درى در جلسه 1379/2/27 را ملاحظه فرمائيد عنوان مى‏كند كه اينها (صادق و موسوى) گفتند كه اگر پاى كار و انجام عمليات دستگير شويم، مى‏گوئيم كه ما خودمان تصميم به اين عمليات گرفته‏ايم و اگر بعد متوجه شوند مى‏گوئيم ما نبوده‏ايم و اين حاكى است كه در جلسه 1377/8/22 در مورد انجام عمليات با درى صحبت كرده‏ايم…”- كاظمى تاكيد مى‏كند كه در “موضوع حذف پيروز دوانى، ايشان (درى) به رئيس جمهور كتبى مى‏نويسد كه از دوانى خبرى ندارد و به سرمدى (معاون امنيتى وزارت اطلاعات) هم همين را مى‏گويد. ولى بالاخره مى‏پذيرد كه حكم پيروز را داده و در جريان بوده‏اند. آيا اين را نمى‏رساند كه در مورد 5 فقره قتل هم كتمان مى‏كنند؟”- در گفته‏هاى كاظمى قرائن و امارات مثبت كم نيستند و از جمله”چرا درى كه متوجه شد ما عمليات راانجام داده‏ايم، اقدام به معرفى ما ننمود، تا تاريخ 9/10/1377، ايشان همه تلاششان اين بود كه كارى كنند تا با سناريو اين كار ختم شود و تلاش‏هاى زيادى نمودند تا دستگيرى‏ها انجام نشود و دستگيرى ما با توجه به تاكيد رئيس جمهور و پى‏گيرى عباد (ربيعى مشاور امنيتى رئيس جمهور) با نيازى در شب چهارشنبه 1377/10/8 صورت گرفت و آقاى نيازى هم با معاونت حفاظت صحبت مى‏نمايد كه ما دستگير شويم و حتى پس از دستگيرى ما آقاى درى اميدوار بود كه بشود در همان مراحل اوليه كار را تمام كند و معاون حفاظت به من گفت كه برويد و در اداره كل يك مرخصى يك هفته‏اى بنويسيد، و اينها اميدوار بودند ظرف يك هفته كار را حل نمايند. اگر ما خودسرانه عمل كرده بوديم آيا درى چنين مى‏كرد يا آن كه ما را معرفى مى‏نمود؟

 -عاليخانى هم در يكى از آخرين بازجويى‏هايش 1379/1/10، به صراحت مى‏گويد كه “موسوى در انجام اين عمليات تحت مسئوليت مستقيم درى، قرار داشته و در حقيقت من رابط ايشان با تيم‏هاى عمل كننده بودم و در پايان هر عمليات شرح را بلافاصله مى‏دادم. من آمر قتل‏ها نيستم. هيچ‏يك از مباشرينى كه افراد فوق‏الذكر را به قتل‏ها رسانده‏اند، به لحاظ ادارى تحت مسئوليت من نبوده‏اند، اساسا موقعيت شغلى من در حدى نبوده كه بتوانم دستور قتل بدهم.”- وى اضافه مى‏كند كه”نظر درى اين بود كه كار اساسى شود (يك‏باره). گفت دو نفر را بفرست. يكى جلسات كانون را به رگبار ببندند. لائيك‏ها كه مسأله‏اى نيستند اگر بشود همه را يكجا جمع كرد و يك رگبارى به آنها بست، يك بمبى كنارشان گذاشت، يك نارنجك بين‏شان انداخت…” –عاليخانى در مورد ضرورت مجوز شرعى مى‏گويد “اگر ما دست‏اندركاران قتل‏ها عامل بيگانه بوديم و يا حتى حزب‏اللهى دو آتشه و ضرورتى براى اخذ حكم شرعى و قانونى (سازمانى) قائل نبوديم، چرا به سراغ عناصر سرشناس‏تر سياسى (معاند) نرفته‏ايم، حداقل اين به عقل ما مى‏رسيده كه حذف دكتر يزدى (براى مثال) مؤثرتر از پوينده و مختارى است، چرا آقاى درى تمام تلاش خود را جهت جلوگيرى از دستگيرى ما كردند؟ از موسوى خواستند به دستغيب مراجعه كند، چرا به رئيس دفتر خود خزائى دستور داده بودند كه با ادارات كل امنيت تماس بگيرد و از آنها بخواهد كه همكارى با كميته تحقيق قتل‏ها به عمل نياورند. چرا درى در تاريخ 1377/10/28 يعنى 19 روز پس از دستگيرى من و موسوى نزد نيازى اعلام مى‏كند كه شما به هر نتيجه‏اى رسيده‏ايد آن را در مصاحبه 1377/10/30، اعلام كنيد. اين بچه‏ها با طناب من به داخل چاه رفته‏اند، من در روز قيامت نمى‏توانم پاسخگو باشم، قرار نبود يكى‏يكى بكشند. من گفته بودم اگر بشود اينها را جمع كرد يك رگبارى به آنها بست، يك بمبى به سرشان زد. نيازى پس از شنيدن اين جملات از آقاى درى در تاريخ 1377/10/29 طى ديدارى با حقير حدود ساعت 20 شب در زندان حشمتيه، گفت كه درى اين حرف‏ها را زده اما من به كسى نگفته‏ام. از الان به بعد ديگر بحث آخوند بودن آقاى درى مطرح است. بعدها همين اعتراف درى را به بازجويان (مهدى قوام و مجتبى بابايى) انتقال داده بودند. البته در 1378/4/9 بابايى گفت ديگر روى چنين اظهاراتى از درى حساب نكنيد. ايشان حرفشان را پس گرفته‏اند و گفته‏اند كه آن موقع وزير بودم و محظوراتى‏داشتم…”- عاليخانى اضافه مى‏كند كه پس از 11/21 از وزارت استعفا مى‏كند آقاى قوام با من صحبتى داشتند. ايشان در آن قطع و اطمينان داشت كه آمر آقاى درى بودند و به دنبال دست‏يابى افراد بعد از درى قرار داشتند. مى‏گفتند كه پرونده ملى و جدى است. همه نظام تصميم گرفته‏اند كه هر چه هست روشن شود. آقا (خامنه‏اى) تصميم خواهند گرفت كه با دست‏اندركاران در هر سطح، قوه قضائيه چگونه برخورد كنند. خلاصه صحبت آقاى قوام آن بود كه درى مسئول بوده، بايد روشن شود و من تحت سئوال بودم كه چه كسى در بالاى درى قرار دارد. يك روز براى قوام قسم خوردم كه اطلاعى ندارم. ايشان گفتند كه قسم نخور از تو تا بزرگترتان درى قسم دروغ مى‏خوريد…”- عاليخانى در پايان اين بازجويى مى‏گويد كه “بعد از 1378/3/21 بازجويان اجازه نمى‏دادند كه ديگر نام درى به ميان آيد و ذكر نام ايشان در كنار حوادث پائيز 1377 موجب تعزير (شكنجه) مى‏شد. من تا تاريخ 1378/5/17 به حقيقت موضوع اشاره كردم، ولى بعداً به درخواست بازجويان (قوام، بابايى، نياكان، آزاده) سعيد اسلامى را جايگزين آقاى درى كردم و در تاريخ 1378/5/28 به صورت مكتوب سعيد اسلامى را آمر قتل‏ها معرفى كردم…”– مصطفى كاظمى در جريان بازجويى‏ها گفته است كه “اين‏گونه نبود كه در تشكيلات وزارت اطلاعات همين چهار نفر حذف صورت گرفته باشد. بلكه از زمان آقاى فلاحيان كه معاونت را سعيد امامى برعهده داشت، اين‏گونه حذف‏ها صورت گرفته… صادق (عاليخانى) بعد از حذف پوينده نظرش بر حذف شيرين عبادى بود كه در جلسه1377/8/22با آقاى درى روى حذف آنها صحبت و ايشان حكم داده بودند…”- عاليخانى اين مطلب را تائيد مى‏كند و مى‏گويد كه “برنامه بعدى حذف شيرين عبادى با اسلحه است. مقدمات كار فراهم شده و ظرف همين هفته كار را تمام مى‏كنيم. درى پاسخ مى‏دهد كه: اين پيوستگى قتل‏ها روى من فشار آورده، از طرف هيات دولت، شوراى عالى امنيت و مجلس تحت فشار هستم. فعلا تا بعد از ماه رمضان دست نگاه داريد تا ببينيم چه مى‏شود…”– عاليخانى حتى مى‏گويد كه”يادداشت هاى آقاى درى نجف‏آبادى از جلسه 1377/8/22، پس از دستگيرى تقديم آقاى نيازى شده…”

 -اصغر سياح (با نام مستعار اسكندرى) در بازجويى مورخ 1379/7/15، مى‏گويد كه “اين نمونه اقدامات، روال كار تشكيلات وزارت بوده و در نتيجه اقدامات مذكور بار اول اينجانب نيز نبوده، ما از چندين سال قبل از حذف‏هاى موسوم به قتل‏هاى زنجيره‏اى، با آن مانوس بوده‏ايم تا حدى كه در پيش‏بينى برنامه‏هاى سالانه، شاخص‏ترين فعاليت‏ها حذف و ربايش در نظر گرفته مى‏شد و اين امر هنوز به صورت مكتوب در اسناد تشكيلات باقى‏است…” – على ناظرى (با نام مستعار احمدى) مى‏گويد كه “سال‏ها اين‏گونه اقدامات انجام مى‏شده و سيستم‏هاى امنيتى و اطلاعاتى اين‏گونه شگردها را دارند. حقير با هماهنگى و دستور آقاى موسوى كار را انجام داده‏ام و اين عرف و شكل قانونى داشته و در وزارت عرف بوده است و هيچ مانعى در عمل ايجاد نمى‏كرد.”

 -حميد رسولى (با اسم مستعار رسول كاتوزيان) مديركل پشتيبانى وزارت اطلاعات، در بازجويى مورخ 1379/3/5 مى‏گويد كه “روز يكشنبه حدود 45 روز قبل از رمضان بعد از جلسه شوراى امنيت و بعد از صرف غذا با موسوى در راهرو قدم مى‏زديم كه موسوى عنوان كرد كه از طرف وزير عملياتى به او محول شده و نياز به نيروى عملياتى دارد. گفت كه وزير در جريان است…”

 -على محسنى (با نام مستعار مصطفى نوروزى) مى‏گويد كه “كار حذف فيزيكى و ديگر كارهاى از اين قبيل، كار دستگيرى، انتقال متهم، آموزش دفاعى و جسمانى و مراقبت ثابت و غيره از سال 1370 در پرينت كارى از طرف وزارت براى ما مشخص شده بود و اين كارها جزو وظايف ما بود و كلا اين نوع كارها در وزارت زياد انجام مى‏شد، چه در داخل و چه در خارج و تنها اين مورد بود كه به اين صورت درآمد…”

 -مصطفى كاظمى ذيل قرار بازداشتش مى‏نويسد: “موارد را در بازجويى‏ها ذكر نمودم و نقش خويش را عنوان داشته‏ام. نسبت به آنچه تصميم گرفته شود تابع هستم و آمريت با اينجانب نبوده است. نسبت به آمريت اعتراض دارم. نسبت به تمديد قرار اعتراض ندارم. آمريت در من خلاصه نمى‏شود و همان‏طورى‏كه توضيح داده‏ام به سعيد اسلامى برمى‏گردد.”اما باوجود اين همه اظهارات هماهنگ، دقيق و متكى به قرائن مثبت متهمان، حاكم دادگاه حتى به احضار وزير وقت (درى) و وزير پيشين (فلاحيان) وزارت اطلاعات دست نمى‏يازد، تا آنان در محضر دادگاه حاضر شوند و در مواجهه‏اى حضورى و رودررو با متهمان روشن نمايند كه از سال 1370 به بعد چنين برنامه‏اى را براى حذف مخالفان سياسى و دگرانديشان در وزارت اطلاعات تدارك ديده بوده‏اند يا نه؟ اين اظهارات كه با ساختار سياسى – تشكيلاتى وزارت اطلاعات خوانايى و هماهنگى تام و تمام دارند، مى‏رسانند كه متهمان مسلمانانى معتقد به جمهورى اسلامى هستند، تا بدان حد كه مى‏گويند در جريان عمليات حذف “با وضو شركت مى‏كرده‏اند” و عمليات را با نام “حضرت زهرا” مى‏آغازيدند. ديگر اين كه متهمان از عناصر موثر، كاركشته، منضبط و تشكيلاتى وزارت اطلاعات مى‏باشند و سال‏ها در زمره “محارم” نظام امنيتى جمهورى اسلامى به شمار مى‏آمده‏اند و ماموريت‏هاى خطيرى را در داخل و خارج از ايران به انجام رسانده‏اند. چنين عناصرى هرگز به كارهاى خودسرانه و غيرتشكيلاتى دست نمى‏يازند، منطق چنين محافل و شبكه‏هاى نيمه مافيايى چنين ايجاب مى‏كند. در چنين ساختار سياسى – ايدئولوژيك – تشكيلاتى است كه حكم”حذف” عقيدتى – مذهبى بايستى از سوى هرم تشكيلاتى، وزير كه در عين حال حاكم شرع هم هست، صادر شود و از طريق يكى از معاونان وى به مديران اجرايى ابلاغ گردد. از اين‏روست كه تيم‏هاى عملياتى هرگز نه با وزير در تماس بوده‏اند و نه با يكى از معاونان وزارت اطلاعات. نيازى دادستان پيشين و رئيس كنونى سازمان قضائى نيروهاى مسلح هم در نخستين مصاحبه مطبوعاتى‏اش تاكيد كرد كه متهمان با استناد به ماده 226 قانون مجازات اسلامى مدعى هستند كه براى انجام قتل‏ها مجوز شرعى داشته‏اند. معقول و منطقى نيست كه چنين عناصر مومن، معتقد و وفادار به نظام ولايت فقيه خودسرانه به ارتكاب چنين جناياتى دست يازند و سپس مدعى شوند كه مجوز شرعى داشته‏اند. تنها مرجع صلاحيت‏دار، چه از نظر شرعى و چه در ساختار سياسى – تشكيلاتى وزارت اطلاعات، براى صدور حكم قتل و ارتداد، وزير اطلاعات است كه هم در رأس هرم تشكيلاتى قرار دارد و هم به لحاظ شرعى صلاحيت صدور حكم قتل را دارا مى‏باشد. اما حاكم دادگاه به دستاويز اين كه براى درى نجف‏آبادى قرار منع تعقيب صادر شده و او سوگند ياد كرده كه دستور قتل‏ها از سوى وى صادر نشده بوده، زحمت احضار وى و به مراتب اولى احضار على فلاحيان را بر خود روا نمى‏دارد.

  6- با غيرعلنى كردن دادگاه و باتوجه به اين كه طى دو سال و نيم گذشته، هيچ عكسى از متهمان در روزنامه‏ها يا تلويزيون انتشار نيافته، معلوم نيست كه هويت‏هاى واقعى آنان همان‏هايى باشند كه در حكم دادگاه نظامى آمده‏اند. ديگر اين كه معلوم نيست كه اشخاص محكوم شده با اسامى مندرج در راى دادگاه نظامى واقعيت خارجى دارند يا وجود اعتبارى و در پشت نام‏هاى مستعار، كه هرگز قابل شناسايى نخواهند بود. هم‏چنين به جز كاظمى و عاليخانى، بقيه متهمان تا پيش از شروع محاكمه آزاد بوده‏اند و هم‏چنان كارمند وزارت اطلاعات، نه حكم تعليق ادارى آنان صادر شده بوده نه هيچ‏گونه اطلاعى پيرامون پيشينه آنان به افكار عمومى و رسانه‏هاى خبرى داده بوده‏اند. جالب‏تر از همه اين كه خود متهمان در بازجويى‏هايشان گفته‏اند كه نيازى (دادستان نظامى) به آنان توصيه كرده بود كه در نخستين بازجويى‏ها خود را با نام مستعار معرفى كنند!

 7- يكى از اصول نخستين دادرسى در دادگاه جنايى اين است كه وسايل ارتكاب جرم، صورت مجلس‏هاى نخستين كشف اجساد و محل كشف اجساد را به دادگاه مى‏آورند، آيا كاردهايى كه با آنها پيكرهاى پروانه و داريوش فروهر را پاره پاره كرده‏اند ضميمه پرونده شده بودند؟ آيا طناب‏هايى كه با آنها مختارى و پوينده را در اداره حفاظت بهشت زهرا خفه كردند و طناب دارى كه جسد بيجان پوينده را بر آن آويختند، ضميمه پرونده شده بودند؟ آيا عكس‏هايى كه پس از كشف اجساد پروانه و داريوش فروهر توسط ماموران آگاهى از محل وقوع جنايات گرفته بودند، بالاخره ضميمه پرونده شدند… در رأى دادگاه نظامى هيچ‏گونه اشاره‏اى به اين نكته‏‌ها نشده است.

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

۱۳۹۵/۰۱/۲۴- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: در مقام تکمیل شناسائی ری شهری، پس از انتشار مطالبی در باره نقش او در اعدام صادق قطب زاده و مهدی هاشمی (برادر داماد آیةالله منتظری)، و نقش او در اعدام افسران نیروی هوائی ارتش در رابطه با کودتای نوژه، نقش او در حک حرمت بی‌سابقه روحانیت در تاریخ ایران را می‌آوریم. کاری که رضا خان هم جرائت نکرد در ایران انجام دهد، خمینی از جمله توسط ری شهری انجام داد: از حصر روحانیان و مراجع تا اعتراف‌گیری از مراجع تقلید در تلویزیون که از بدعتهای جمهوری اسلامی است. رفتار و برخوردی که با آیة‌الله شریعتمداری انجام داد، نمونه بارزی از این هتک حرمت است: اتهام دروغ در شرکت در توطئه علیه جمهوری اسلامی، حمله و اشغال منزل و دفاتر او، مصادره اموال، حبس خانگی، دستگیری اطرفیان او از جمله دو داماد او، حجةالاسلام احمد عباسی و حجةالاسلام جلال امامی، بازجویی و اعتراف گیری تلویزیونی، مانع شدن از حضور پزشکان بر بالین او، خاک سپاری شبانه جنازه او، بر خلاف وصیت‌نامه او و…

برای روشن شدن نقش ری شهری، نخست بخشی از خاطرات آیةالله منتظری را می‌آوریم، سپس بخشی از خاطرات خود ری شهری و هاشمی رفسنجانی. و در آخر پیام بنی صدر در فروردین 1361 و دعوت روحانیت به اعتراض و مقاومت به این هتاکی را نقل می‌کنیم:

٭ از خاطرات آیةالله منتظری

اعتراض به برخورد با آیة الله سید صادق روحانی

سآیا قضیه برخورد با آیةالله سید صادق روحانی در ارتباط با همین صحبتی بود که در مورد قائم مقامی رهبری شما کرده بودند؟

جبله آقای حاج سید صادق روحانی دو روز در این رابطه سر درس صحبت کرده بودند، بعد بدون اطلاع من رفته بودند در خانه ایشان و مزاحمشان شده بودند و درس ایشان را نیز تعطیل کردند و ایشان را محصور نمودند. آقای ری شهری که آن وقت وزیر اطلاعات بود آمد اینجا، من به او گفتم: “آقای ری شهری ! این کار درست نیست و به ضرر من هم هست، ممکن است آقای آسید صادق روحانی فکر کند که از ناحیه من این کار صورت گرفته، من با این کار مخالفم”. گفت: “آخه ایشان نباید این حرفها را بزند”. گفتم: “ایشان یک آدم ملایی است و حق اظهار نظر دارد. برای صد یا دویست نفر از شاگردانش یک مطلبی را گفته روز بعدش هم همان حرفها را تکرار کرده، اگر ایشان راه میافتاد میآمد در صحن و سخنرانی میکرد و مردم را راه میانداخت و تظاهرات و سرو صدا میکرد آن وقت میگفتند خلاف نظام کار کرده است. اما این اندازه باید به ایشان حق داد که نظرش را در درسش بگوید”. من فکر میکنم الان هم آقای روحانی فکر میکند من باعث شدم که جلوی درس ایشان گرفته شود، با اینکه من با این کارها جدا مخالف بودم، و با آقای ری شهری هم سر این قضیه دعوا کردم منتها او به حرف من گوش نداد.

مخالفت با حصر آیةالله قمی

اصلا مساله حصر علما و مراجع از بدعتهای جمهوری اسلامی است و قدرت روحانیت و مرجعیت را شکست. من نسبت به حصر آیةالله قمی نیز اعتراض داشتم، از جمله یک شب سران و مسئولین در منزل من بودند، به وسیله آقای حاج احمد آقا به مرحوم امام پیغام دادم که حصر آقای قمی و آقای روحانی به ضرر اسلام و انقلاب و نظام است. آقای قمی با این همه مبارزات در حصر باشند به حساب حضرتعالی گذاشته میشود و بد است. احمد آقا هم ظاهرا قبول کرد ولی در عمل کاری صورت نگرفت و حصر ایشان ادامه یافت.

اعتراض به برخورد با آیةالله شریعتمداری

من به بازداشت و زندانی کردن آقای رستگار هم که در منزلش برای مرحوم آقای شریعتمداری فاتحه گرفته بود و او را به این خاطر زندانی کرده بودند اعتراض کردم. بالاخره آیةالله شریعتمداری یک مرجع بود که از دنیا رفته بود و قاعده‌اش این بود که خود امام خمینی برای ایشان فاتحه میگرفت. من این مطلب را به آقای ری شهری آن وقت که وزیر اطلاعات بود گفتم؛ یک روز آمده بود اینجا گفت: “من الان منزل آقای گلپایگانی بوده ام، این مطلب را به آقای گلپایگانی گفته ام به شما هم میگویم، آقای شریعتمداری همین دوسه روزه رفتنی است، مبادا عکس‌العملی از خودتان نشان بدهید!”، در حقیقت آمده بود تهدید کند. من به او گفتم: “بالاخره آقای شریعتمداری یک مرجع است که تعداد زیادی از ترکها به ایشان علاقه دارند. من اگر جای امام بودم در صورتی که آقای شریعتمداری فوت میشد در مسجد اعظم یک فاتحه برای او میگذاشتم، با این کار مردم خوشحال میشدند و احساس میکردند که مسائل شخصی در کار نیست. به نظر من فاتحه گرفتن برای ایشان یک کار عقلایی است”. گفت: “این نظر شما را به بالا بگویم ؟” گفتم: “بگو”؛ این قضیه تمام شد. آقای ری شهری رفت. بعد هم آقای شریعتمداری از دنیا رفت. جنازه او را که شبانه آورده بودند آقای حاج آقا رضا صدر خواسته بود بر او نماز بخواند نگذاشته بودند. بعد از چند روز من رفتم جماران دیدم آقای شیخ حسن صانعی و احمد آقا این مطلب را دست گرفته‌اند که بله، منتظری میگوید امام برای شریعتمداری فاتحه بگذارد و این کار را مسخره میکردند! تا اینکه یک شب که ما با امام جلسه داشتیم در آن جلسه همه مسئولین، آقای هاشمی، آقای خامنه‌ای، آقای موسوی اردبیلی، آقای موسوی نخست وزیر و احمد آقا هم بودند. در ضمن صحبتها، من این مطلب را به امام گفتم که:چه اشکال داشت طبق وصیت آقای شریعتمداری که به آقای صدر گفته بودند تو بر من نماز بخوان در آن نیمه شب اجازه میدادند آقای صدر بر آقای شریعتمداری نماز بخواند، این به کجای انقلاب لطمه میزد؟ ولی حالا که نگذاشته اند آقای صدر همه این جریانات و جریان بازداشتش را در یک جزوه هفتاد هشتاد صفحه‌ای نوشته است. خیلی هم محترمانه نوشته به کسی هم توهین نکرده‌است. اما این نوشته در تاریخ میماند و بعد در آینده حضرتعالی را محکوم میکنند. میگویند آقای خمینی نگذاشت به یک نفر مرجعی که رقیبش بود نماز بخوانند”؛ وقتی من این حرف را زدم امام ناراحت شدند و جمله تندی راجع به آقای شریعتمداری گفتند که من خیلی تعجب کردم و حکایت از این داشت که ذهن ایشان را نسبت به آقای شریعتمداری خیلی مشوب کرده‌اند. گفتم بالاخره ایشان وصیت کرده بودند که این شخص بر او نماز میت بخواند و مانع شدند. مرحوم آیةالله گلپایگانی نیز راجع به جلوگیری از تشییع و احترامات لازمه نسبت به جنازه آن مرحوم اعتراض کردند.

زندانی کردن مفتی زاده

در همان جلسه من راجع به بازداشت و زندانی کردن آقای مفتی‌زاده نیز با ایشان صحبت کردم و گفتم او در بین مردم کردستان مورد توجه است و به انقلاب هم خدمت کرده‌است و زندانی بودن او سوژه‌ای است که علمای اهل سنت در کشورهای دیگر نیز آن را به رخ ما میکشند و ما را محکوم مینمایند و میگویند: “این چه وحدتی است بین شیعه و سنی که شما آن را مطرح میکنید؟!” ایشان از صحبت من بسیار عصبانی شدند و جمله‌ای را نسبت به آقای مفتی‌زاده فرمودند.

صحبت با حضرت امام راجع به خلافکاریهای اطلاعات

باز من در همان جلسه بعضی از خلافکاریهای اطلاعات را برای امام گفتم، گفتم: “آقا من میترسم کار به جایی برسد که یک روزگاری برای اینکه امتیاز به ملت بدهیم مجبور شویم اطلاعات را منحل کنیم، همان طورکه رژیم شاه آخر کار با انحلال ساواک میخواست این کار را انجام دهد ولی دیر شده بود“، گفتم: “وقتی “ک گ ب ” در “سیا” نفوذ میکند و یا “سیا” در “ک گ ب ” نفوذ میکند “که دو سازمان جاسوسی فوق‌العاده پیچیده و مجرب و کهنه کارند” احتمال بدهید که عوامل خارجی در اطلاعات ما نفوذ پیدا کنند و کارهای خودشان را بکنند و آبروی اسلام و انقلاب را ببرند”؛ البته افراد مخلص و بچه‌های خوب هم در اطلاعات بوده و هستند. ولی یک عده فقط کار خودشان را میکردند و آگاهانه یا ناآگاهانه به انقلاب لطمه میزدند.

واقع مطلب این است که اطلاعات چون با اسرار جامعه سر و کار دارد باید در انتخاب کارمندان آن بسیار دقت شود و به دست افراد متدین و عاقل و دلسوز و با تجربه و آگاه به مسائل اسلامی و در عین حال با عاطفه و سر نگه دار سپرده شود. در صورتی که پرسنل اطلاعات فعلی بسیار متفاوتند، بعضی واقعا واجد شرایط مذکوره میباشند، ولی برخی از رده‌های پایین افراد جوان و خام و بی‌اطلاع و تلقین‌پذیر میباشند، به آنان گفته میشود “سربازان گمنام امام زمان” و این جمله در آنان ایجاد غرور میکند، و بسا در این میان بعضی رده‌های بالا از خامی آنان سوء استفاده میکنند و به آنان دستورات غلطی میدهند و آنان هم دستورات را وحی منزل میدانند و در نتیجه بسا به اسلام و انقلاب و حیثیت اشخاص محترم و بی‌گناه ضربه میزنند، بدون اینکه با توبیخ و مجازاتی مواجه شوند.

ماجرای کودتا و انتساب آن به آیةالله شریعتمداری

س:جریان آمدن آقای حاج احمد آقا خمینی نزد شما راجع به قضیه آقای شریعتمداری و قطب زاده چیست ؟

ج:وقتی که آقای قطب زاده را بازداشت کردند ما شنیدیم که ایشان سوء قصدی راجع به مرحوم امام داشته و در چاهی نزدیک محل سکونت ایشان موادی کار گذاشته‌اند که کشف شده و آقای شریعتمداری هم از این موضوع اطلاع داشته‌اند.

روزی آقای حاج احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالی که آقای حاج سید هادی نیز حضور داشت به نحو تهدید آمیز گفت: “امشب قطب‌زاده در تلویزیون مطالبی راراجع به آقای شریعتمداری میگوید، شما مواظب باشید حرفی نزنید و چیزی نگویید!”. بعد شب مصاحبه آقای قطب زاده از تلویزیون پخش شد و در این راستا بود که به سراغ آقای شریعتمداری رفتند و من از صحت و سقم قضایا بی‌اطلاع بوده و هستم. بعدا شنیدم آقای حاج احمد آقا در زندان سراغ آقای قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا این مطالب را بگویید و اقرار کنید و بعد امام شما را عفو میکنند. ولی بالاخره او را اعدام کردند و باز بعدها از طریق موثقی شنیدم که جریان ریختن مواد منفجره در چاه نزدیک محل سکونت مرحوم امام بکلی جعلی است و واقعیت نداشته است و منظور فقط پرونده سازی برای مرحوم آقای شریعتمداری بوده است، والعلم عندالله.

نامه آیةالله العظمی گلپایگانی به امام خمینی در مورد آیةالله العظمی شریعتمداری (نقل از کتاب خاطرات آیةالله منتظری)

قم – طهران

شماره 134 – 128 – 115

طهران – جماران، حضرت مستطاب آیةالله آقای خمینی دامت برکاته

با ابلاغ سلام مزید توفیقات را مسئلت دارم.

آنچه بین حضرتعالی و آیةالله شریعتمداری طاب ثراه واقع شده، حکومت واقعی با خداوند متعال و ظاهر هم باتاریخ میباشد. امید است مصداق آیه کریمه “و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین ” بشوید. فعلا که خبر تاسف‌انگیز رحلت ایشان منتشر شده‌است، لازم دانستم ضمن ابراز نگرانی و تسلیت از جریان تجهیز که بدون تشییع و احترامات لازمه و تدفین مخفیانه در محل غیر مناسب واقع شده ابراز تاسف شدید نمایم. انتظار دارم اکنون هم در حد ممکن اهانتهائی را که به ایشان و مقام مرجعیت شده شخصا تدارک فرمائید.

اعلاء کلمه اسلام و مسلمین را از خداوند متعال مسئلت دارم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

‏24 رجب 1406 – الگلپایگانی ‏

٭ برخورد با آیةالله شریعتمداری در خاطرات ری شهری:

درخواست رسیدگی قضائی

پس از پخش مصاحبهِ آقای قطب زاده از سیما و مشخص شدن همسویی موضع آقای شریعتمداری با وی در براندازی، با سوابقی که مردم از مواضع ایشان علیه انقلاب و امام داشتند، به عنوان اعتراض به خانهِ آقای شریعتمداری ریختند و خانه و همچنین مراکزی که در قم به ایشان مربوط می شد، مانند دارالتبلیع را تصرف کردند و انتظار داشتند که به اتهامات ایشان رسیدگی شود.

اعتراض نمایندهِ مجلس شورای اسلامی به اهمال در محاکمهِ شریعتمداری

حجته الاسلام و المسلمین آقای سید محسن موسوی تبریزی در نطق پیش از دستور خود، شورای عالی قضائی را به جهت مسامحه در محاکمهِ آقای شریعتمداری بشدت مورد انتقاد قرار داده، بخشی از سخنان ایشان براساس گزارش روزنامه کیهان چنین است: ….

من به عنوان یک نماینده و با سابقهِ مدید در دادگاه و بخصوص کمیسیون قضائی عرض می‌کنم و خطاب به شورای عالی قضائی سئوال می‌‍‌کنم و اعتراض من ندای ملت است و سئوال مردم که چرا دربارهِ شریعتمداری و محاکمهِ او اهمال می‌کنند؟ چرا عدل قضائی اسلامی را تعطیل کرده و تبعیض قائل می‌شوند؟ چرا به صورت طبیعی با اتهامات او برخورد نمی‌کنند؟ چرا اهمالی را که در جریان محاکمه و بررسی به اتهامات بنی‌صدر صورت گرفت، تکرار می‌کند؟ مگر امیرالمومنین (ع) نبود که با آن مقام عصمت و طهارت پیش یک قاضی حاضر می شد؟….

با مقدماتی که بدان اشاره شد، زمینه برای تحقیق و بازجویی از آقای شریعتمداری فراهم گردید، اما ایشان حاضر نمی‌شد که در ارتباط با اتهامات خود به بازجویان رسمی، پاسخ گوید؛ البته شاید هم کمتر کسی جرات بازپرسی از او را داشت…

مصاحبه با آقای شریعتمداری

پس از پایان یافتن بازجویی، به داماد ایشان، آقای عباسی پیشنهاد شد که با آقای شریعتمداری صحبت کند تا برای روشن شدن افکار عموم مردم، آنچه را ایشان در بازجویی پذیرفته است، در یک مصاحبه تلویزیونی بیان کند. این موضوع بخصوص برای هواداران و مقلدین ایشان بسیار اهمیت داشت.

آقای عباسی ایشان را برای مصاحبه آماده کرد و این گفتگو توسط این جانب با ایشان شد….

این بود که آقای عباسی را بردند با آقای شریعتمداری موجهه دادند و بسیاری از مطالبی که قبلا انکار می‌کرد با موجهه دادن با آقای عباسی، ایشان اعتراف کرد. گفتیم یک گفتگوی تلویزیونی ترتیب داده شود تا ملت هم بفهمند که ایشان واقعا قبول دارد که در جریان این توطئه بوده‌است. ایشان حاضر نشدند که مصاحبه تلویزیونی به صورت شفاهی و به صورت معمول برگزار شود، این طور مطرح شد که سئوال به ایشان داده شود و ایشان مطالعه کنند و فکر بکنند و بعد از فکر، مصاحبه نمایند….

کتاب محمد ری شهری- خاطره ها – مرکز اسناد انقلاب اسلامی

خاطرات هاشمی رفسنجانی

با آقای‌ [محمد محمدی‌] ری‌شهری‌ در مورد پرداخت‌ پول‌ گرفته‌ شده‌ از آقای‌ [سید کاظم‌] شریعتمداری‌ که‌ به‌ دستور امام‌، قرار بود به‌ حزب‌ جمهوری‌ [اسلامی‌] داده‌ شود، تلفنی‌صحبت‌ کردم‌. معلوم‌ شد که‌ در مصارف‌ دیگر من‌ جمله‌ دفتر تبلیغات ‌[اسلامی‌] قم‌ و خانواده‌های‌ اعدام‌ شدگان‌ صرف‌ شده‌ است‌.» (۲۲ مهر ۱۳۶۱، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، پس از بحران)

تا ساعت‌ نه‌ مطالعه‌ کردم‌ و سپس‌ به‌ دفتر امام‌ رفتم‌. با آقای‌ [محمد محمدی‌] ری‌شهری‌ و آقای‌ [سیدحسین‌] موسوی‌ تبریزی‌ و احمد آقا [خمینی]، برای‌ رسیدگی‌ به‌ اموالی‌ که‌ از بیت‌المال‌ در اختیار آقای‌ [سیدکاظم‌] شریعتمداری‌ بوده‌، جلسه‌ داشتیم‌. قرار شد که‌ اموال‌ غیر منقول‌ در اختیار شورای‌ تبلیغات‌ قرار گیرد و بخشی‌ از اموال‌ نقد (حدود سیزده‌ میلیون‌ ریال‌) با اجازه‌ امام‌ به‌ حزب‌جمهوری‌ [اسلامی‌] داده‌ شود.» (۲۹ مهر ۱۳۶۱، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، پس از بحران)

● بعد از ظهر، احمد آقا [خمینی] آمد و راجع‌ به‌ جامعه‌ مدرسین‌ [حوزه‌ علمیه‌] قم‌ و آقای‌ شریعتمداری‌ که می‌خواهد برای‌ معالجه‌ به‌ خارج‌ برود صحبت‌ کرد.» (۲۲اردیبهشت ۱۳۶۱، خاطرات هاشمی رفسنجانی: پس از بحران)

● آقای‌ [حسن] صانعی‌ آمد. درباره‌ آقای‌ [آیت‌الله‌ سیدکاظم‌] شریعتمداری‌ مشورت‌ کرد که‌ کسالت‌ دارند و نظر بعضی‌ دکترها، این‌ است‌ که‌ برای‌ معالجه‌، [او را به‌] تهران‌ بیاورند. احتمال‌ می‌دهد، پخش‌ خبر کسالت‌، فشار برای‌ رفتن‌ به‌ خارج‌ باشد. (۳ دی ۱۳۶۳، کارنامه و خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت).

● شب مهمان احمد آقا [خمینی] بودیم. آیةالله منتظری هم از قم آمده بودند. امام هم در جلسه شرکت کردند، ولی با اظهار بی‌حالی خیلی نماندند. آقای منتظری از امام خواستند که اجازه بدهند [احمد] مفتی‌زاده در منزلی بیرون از زندان تحت نظر باشد. امام قبول نکردند. همچنین آقای منتظری خواستند که به آقای [سیدکاظم] شریعتمداری که اکنون در بیمارستان بستری است، اجازه ملاقات با علما داده شود. امام فرمودند با اهل خانه اش ملاقات کند.»(۱۴ اسفند ۱۳۶۴، خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۴۳۸)

● … سپس در [جلسه]شورای مرکزی روحانیت مبارز شرکت کردم. … درباره احتمال فوت آقای [سید کاظم] شریعتمداری که اکنون در بیمارستان ‏اند و می‏‌گویند سرطان دارند، بحث شد. نظر بر این شد که اجازه [برگزاری] مراسم بدهیم.» (۲۷ اسفند ۱۳۶۴،کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی)

● آقای [محمدعلی] انصاری از بیت امام، تلفنی گفت حضرت امام دستور داده‌اند به تهران برگردیم. نگران شدیم و تفسیرهای گوناگون داشتیم. در تلفن بعدی گفتند اگر کار ضروری دارم، برای برگشت عجله نکنم. آقای [میرحسین موسوی] نخست‌وزیر هم چیزی نمی‌دانست و آقای خامنه‌ای هم در تهران نبودند. نخست‌وزیر گفت احتمالاً آقای [سیدکاظم] شریعتمداری به زودی از دنیا برود. از سیاست و کیفیت برخورد با مراسم پرسید. گفتم که در شورای [مرکزی جامعه] روحانیت مبارز، در باره چگونگی تصمیم‌گیری شده‌است.» (اکبر هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۵ ” اوج دفاع “، ۶ فروردین ۱۳۶۵).

ShariatmadariKeyhanMarjaiat

پیام ابوالحسن بنی صدر به روحانیت در 31 فروردین 1361

بر روحانیون است که همراه مردم بمقاومت برخیزند

بسم الله ارحمن الرحیم

در تاریخ شیعه خلع از مرجعیت بی‌سابقه است. این کار در واقع اجرای برنامه‌ای است که استعمار می‌خواست برای از بین بردن استقلال روحانیت انجام دهد و در 150 ساله اخیر موفق نشده بود. اکنون بدست آقای خمینی مشغول انجام آن هستند و می‌خواهند کشور را از یکی از پایه‌های مقاومتش در برابر تجاوزات خارجی محروم سازند. این امر تبدیل دستگاه روحانیت به دستگاه سیاسی و اداری قدرت است و از بین بردن آزادی اجتهاد در مذهب شیعه به تقلید از کلیسای قرون وسطی است. در واقع این کار آغاز پایان کار روحانیت است و کار به اینجا ختم نخواهد شد در اینجا در مقام ارزیابی شخصیت اشخاص نیستم اما همه مردم و خود روحانیون شاهد هستند که چنین کاری نه در رژیم منفور پهلوی انجام شده بود و نه پیش از آن. به همه مراجع محترم و روحانیون ایران هشدار می‌دهم اگر سکوت خود را ادامه دهند از جهت اسلام و هم از جهت ایران و هم از جهت نسل امروز و نسل های فردا مسئول هستند و سکوت آنها بخشودنی نیست. کدام یک از شما آقایان در صورت سکوت مقابل این وضع در آینده امنیت خواهید داشت و مواجه با همین صحنه سازی‌های کودکانه نخواهید شد؟ اگر از روز اول در مقابل اعدام کودکان 12-14 ساله ایستادگی شده بود، کار به اینجا نمی‌کشید. حالا هم اگر باز ساکت بنشینید به این صحنه سازی‌ها ادامه خواهند داد و برای آقای خمینی ولیعهد هم تعیین خواهند کرد و هم اسلام و هم روحانیتی که بر تقوی و علم استوار باید باشد از بین خواهد رفت. همه این کارها همانطور که قبلا گفته‌ام بدون اطلاع و موافقت خود آقای خمینی ممکن نیست و مسئولیت آنها متوجه شخص او است. توسل به این گستاخی‌ها با توجه به مقاومت مردم نشانه این است که رژیم موجودیت و حاکمیت خود را در خطر می‌بیند و در منتهای ضعف است و اگر قدرتی در خود می‌دید دست به این جسارت نمی‌زد. بر روحانیون است که همراه با مردم به مقاومت برخیزید. زبان به اعتراض بگشایند و با فرود آوردن ضربه نهائی به استبداد دینی این سیاهی روزافزون را از ایران و اسلام دور کنند.

ابوالحسن بنی صدر – 31 فروردین بنی صدر- شماره 24 انقلاب اسلامی در هجرت- 7 اردیبهشت 1361

Fallahian

۱۳۹۵/۰۲/۱۲- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: علی فلاحیان، از نامزدهای لیست امیدٍ بود. او 8 سال وزیر اطلاعات هاشمی رفسنجانی بود. سعید امامی معاون عملیات واواک تحت وزارت او بود و در قتلهای بی شماری دست داشت: در قتلهای میکونوس که توسط دادگاه برلین (او همراه رفسنجانی و خامنه‌ای، آمران و مسئولان شناخته شدند)، در قتلهای وین (دکتر قاسملو و قادری و نیز فاضل رسول، استاد دانشگاه وین)، در قتل کاظم رجوی در سئویس، در قتل دکتر بختیار و برومند در پاریس… در قتل احمد خمینی و…

در اینجا بخشی از جزوه 80 صفحه‏اى را نقل می‌کنیم که رژیم در زمان قتلهای زنجیره‌ای برای مبری کردن خامنه‌ای و دری نجف آبادی از مسئولیت قتلها، منتشر کرده‌بود. در آن، از جمله از نقش علی فلاحیان در قتل صیاد شیرازی پرده برداشته شده‌است. این جزوه را روزنامه انقلاب اسلامی در شماره 507 از 3 تا 16  بهمن 1379 منتشر کرده‌ بود.

دستاوردهاى اطلاعاتى دستگيريهاى جديد

با توجه به وجود اطلاعات قبلى از مسايل محفل و تخلفات آنها و نوع برخوردى كه با متهمين جديد صورت گرفت، در همان روز اول، صميمى به اختفاى 270 هزار دلار و 2 ميليارد ريال در دخمه‏اى در خيابان نظام آباد اعتراف نمود و اعلام داشت پولها را به دستور اسلامى در بيرون از وزارت مخفى نموده است. متعاقباً املاك و مستغلات نيز كه به نام اشخاص خريدارى شده بود شناسايى شد كه ارزشى بالغ بر صدها ميليون تومان داشت.

صميمى در روزهاى بعد دين خود را بهايى معرفى نمود و گفت: با ظاهرسازى ابتدا در انجمن حجتيه عضو شده و سپس با پيروزى انقلاب اسلامى خود را به نهادهاى انقلابى و سپس سپاه نزديك كرده‌است. همسر اسلامى وجهه كاملاً متدين و انقلابى به خود گرفته بود. در مراحل اوليه بازجويى، در پاسخ بعضى سئوالات ساده شرعى آنچنان منفعل شد كه بى اطلاعى خود را نتوانست توجيه نمايد. حتى ناتوان از به پاسخ در باره اصول دين و اركان نماز و سئوالاتى از اين دست خيلى زود ادعاى تدين خود را كنار گذاشت. نكته قابل توجه بى اطلاعى اكثر آنها در خصوص سئوالات دينى و اسامى مبارك ائمه اطهار عليهم السلام بود كه حتى كارشناسان در مراحل اوليه با ناباورى با قضيه برخورد مى‏كردند. يكى سوره ياسين قرآن كريم را سوره يس Yes مى‏ناميد و ديگرى نام مبارك امام نهم را بجاى نام مبارك امام هفتم ياد مى‏كرد. يكى غسل را نمى دانست و ديگرى فروع دين را امامت و نماز عنوان ميكرد.

با افشاى بى اطلاعى آنها از احكام دينى، سئوالى كه به ذهن متبادر شد در مورد واقعيتهاى اعتقادى و دينى آنها بود كه باتوجه به اعتراف قبلى موسوى و صراحت صميمى در پذيرش عضويت در جامعه بهائيت خود، فضايى سنگين و غير قابل باور حداقل در روزهاى اول بين كارشناسان حكم فرمابود، بطوريكه حتى مسايل جديد را از رياست سازمان قضايى نيروهاى مسلح نيز مخفى مى‏كردند. اعترافات زنجيره‏اى و تكميل كننده متهمين در معرفى مسايل داخلى محفل دلايل بى سابقه تشكيل آن، مرتبطين مخفى محفل، تنوع محفل و اقدامات عملياتى اعضاء محفل بخصوص پس از دستگيرى موسوى، صادق و سعيد قلمروى جديدى را در مقابل كارشناسان پرونده آشكار نمود. تقاطع اخبار و اطلاعات و استفاده از بعضى اطلاعات حزبى در مورد دستگير شدگان جديد با پرهيز كامل از بيان موارد قبلى به متهمين جديد و استفاده از امكان تصوير بردارى مخفى از تمامى مراحل بازجوئيها و بررسى دقيق همه آنها در انتهاى هر روزه چرخه اطلاعاتى قابل دفاع و مستحكمى رادر مديريت اين پرونده ايجادنمود. بنحوي كه نتايج بازجويى‏ها پس از ارزيابى عملياتى و اطلاعاتى بعنوان قويترين مستندات كشف شده از يك جريان مخوف نفوذى و دراز مدت قابل دفاع بوده و خواهد بود.

از مهمترين اقدامات تبليغى و عملياتى كه طى ماههاى پس از دستگيرى متهمين اوليه توسط مرتبطين محفلى بدست آمد:

1. ترور شهيد صياد شيرازى در 78/1/21،

2. انفجار بمب در فلكه بيت المقدس مشهد در 78/6/25،

3. اقدامات تبليغى گسترده منفى عليه ادامه كار پرونده قتلهاى زنجيره‏اى.

را مى‏توان نام برد كه در جاى خود به شرح هريك پرداخته خواهد شد.

    بازجويى گروه دوم دستگير شده به دليل اطلاع تمامى آنها از دستگيرى خود توسط يونسى وزير اطلاعات و فرصت  قابل توجهى (9 ماه) كه از زمان دستگيرى گروه اول داشتند سخت مشكل مى‏نمود. تاكتيك‏هاى مؤثرى كه در منفعل نمودن آنها، به كمك خداوند متعال، مؤثر افتاد، عبارت بودند از:

1. اشراف دقيق اطلاعاتى به ماهيت و عملكرد محفل واعضاء.

2. كنار رفتن نقاب تدين و انقلابيگرى از چهره آنهابا طرح مسايل بسيار ساده مذهبى .

3. مواجهه بعضى از متهمين با يكديگر.

از تقاطع اطلاعات متهمين جديد، مسايل قابل توجهى كشف و به مستند سازى جرائم و جنايات صورت گرفته توسط اعضاء و مرتبطين محفل منجر شد. نكات برجسته و شاخص هر يك عبارتند از:

ترور سردار سرافراز ارتش اسلام شهيد بزرگوار صياد شيرازى:

با توجه به مستندات قابل توجهى كه از روند بازجوئيهاى دستگير شدگان اوليه بدست آمده بود و يونسى به منظور اطلاع از آنها به بهانه هاى مختلف سعى مى‏كرد كارشناسان پرونده را تخليه اطلاعاتى نمايد و در سه نشست با آنها از قسمتهايى از مسايل اطلاع پيدا كرد. اما امکان انتقال اين موارد به فلاحيان باعث نگرانى او شد. از سويى ديگر پورمحمدى و فلاحيان نيز با برقرارى جلسه با يكى از كارشناسان سعى داشتند از عمق دستاوردهاى اطلاعاتى اطلاع يابند كه تلاش آنها نتيجه مهمى دربر نداشت. نگرانيهاى فلاحيان باعث برخورد تند با رابطين محفل يعنى صميمى و فهيمه شد و از طريق آنها محفل را تحريك به فعاليتهاى عملياتى و تبليغاتى نمود. هدف آنها از چنين اقداماتى حسب اعترافات به شرح ذيل بوده است:

1. نا امن قلمداد كردن جامعه و كشور.

2. پائين آمدن روحيه كارى در بين پرسنل اطلاعات.

3. فشار آوردن به مسئولين جهت جلوگيرى از ادامه كار پرونده .

براى تحقق اهداف فوق خط مشهاى اجرايى به صورت سخنرانى، نامه پراكنى به مسئولين و شانتاژ آنها بروز نمود. يونسى حتى اين تحليلها را چند بار با مقام معظم رهبرى و رياست جمهورى طرح نمود و هر بار نيز پاسخ تندى دريافت كرد. اما به تلاش خود ادامه داد و در هر سخنرانى ادامه كار اين پرونده را باعث تضعيف روحيه پرسنل اطلاعات و كاهش كارايى آنها قلمداد كرد. حتى در ضيافت افطار وزارت اطلاعات كه مقام معظم رهبرى زينت بخش آن بودند نيز همين مسايل را تكرار كرد كه مقام معظم رهبرى كندن دندان چركين اين باند نفوذى در وزارت را به پرسنل تبريك و اعلام كردند بى هيچ بهانه‏اى بايد به فعاليت‏هاى خود ادامه دهيد.

اعضاء محفل بخصوص زنان با نامه پراكنى به مسئولين كشور و مظلوم نمايى ادامه اين خط را تعقيب كردند و تحقيقاً هيچ مسئولى از اين مراجعات و جو سازيهاى هدفدار در امان نماند.

خط ديگرى كه به محفل و مرتبطين ابلاغ شده بود، انجام چند عمليات مهم در كشور و ناتوان نشان دادن سيستم امنيتى كشور بود. با ابلاغ اين دستور عناصر موذى و خبيث محفل كه دستگيرى سعيد اسلامى را خطر بزرگى براى خود قلمداد مى‏كردند روى طرح ترور شهيد صياد فعال شدند. انتخاب سوژه مناسب توسط محفل بعدها توسط گروه به شرح ذيل در اعترافات مطرح شد:

بايستى سوژه‏اى مناسب انتخاب مى‏شد كه همه را بسوزاند! بنابراين از سوژه‏هاى جناحى كه فقط ترور آنها باعث ناراحتى جريان خاصى مى‏شد اجتناب و از بين كسانى كه قرابت و وفادارى آنها به رهبرى بيش از ديگران بود چند امير و فرمانده نظامى خوش سابقه انتخاب شدند با بررسيهاى اوليه مشخص شد تنها فردى كه در محيطهاى نظامى اسكان ندارد و تيم محافظ نيز او را اسكورت نمى‏نمايد، امير صياد شيرازى است. آدرس محل سكونت و ساعات تردد او توسط  ابراهيم فلاحيان (پسر عموى فلاحيان) و مدير كل اقتصادى وزارت (اطلاعات) كه قبلاً در ستاد كل نيروهاى مسلح نفوذ و دسترسى خوبىداشت تهيه گرديد. شناسائيها قبل از عمليات توسط افراد محفل كه بصورت كارگر نقاشى از چند روز قبل در مقابل منزل صياد شيرازى به رنگ كردن يك كيوسك نگهبانى مشغول شده بودند انجام شد.

متهمين اعتراف كردند تيم عملياتى مورد نظر ما كه از بين افراد محفل انتخاب شده بودند مورد تأييد فلاحيان قرار نگرفت و او براى اين كار اكبر خوشكوشك و مهدى رياحى را در نظر گرفته بود كه اكبر به علت همان ترس هميشگى از احتمال لو رفتن چهره خود بهانه‏اى مطرح كرد و با پذيرش عمليات توسط مهدى رياحى كه ازطريق اكبر- ابراهيم فلاحيان و شخص على فلاحيان در جريان قرار گرفته بود-  عمليات تصويب شد. نيازهاى تداركاتى چون اسلحه با صدا خفه كن و موتور سيكلت و خودرو براى تيم عملياتى تأمين شد و مهدى رياحى با پوشش رفتگر و پوشيدن لباس كارگرى به رنگ سبز و نصب ماسك بهداشتى به صورت مشغول جاروكشى پيرامون منزل صياد شيرازى شد. به محض خروج او با خودرو از درب مجتمع مسكونى و انتظار براى بستن درب حياط توسط فرزندش، بصورت يك مراجعه كننده عادى كه عريضه‏اى مكتوب به دست دارد به خودرو صياد شيرازى مراجعه مى‏كند و با نزديك شدن به شيشه خودرو هدف خود خواستار تحويل عريضه مكتوب را مى‏نمايد. شهيد صياد بلافاصله شيشه خودرو را پائين مى‏آورد و بلافاصله شليك سه گلوله پى‏درپى به مغز و صورت او اين طرح جنايتكارانه را تكميل مى‏كند.

فرزند صياد شيرازى چهره ضارب را مى‏بيند و بلافاصله به داخل ساختمان متوارى مى‏شود. تيم عملياتى بلافاصله محل را ترك مى‏نمايد. پذيرش عمليات توسط منافقين ساعتى بعد در نيكوزيا (قبرس) و بعد دفتر منافقين در پاريس سمت و سوى خاصى در اذهان ايجاد مى‏نمايد. عوامل مرتبط با شبكه مخفى فلاحيان در اداره كل اطلاعات تهران به مسئوليت راشد مدير كل و سجاد مسئول امنيت آن به اتفاق مسعود صدرالاسلام معاونت اطلاعات ناجا پس از چند روز، با ربط دادن اين ترور به يك درگيرى مسلحانه مشكوك در سه شب قبل بين گشت پليس و يك نفر مشكوك در ميدان راه آهن تهران كه منجر به شهادت يك نفر از نيروهاى انتظامى شده ‏بود را به صرف اين كه گلوله شليك شده در آن درگيرى مبهم و بى سروته و ترور هر دو 9 ميلى مترى بوده‏اند را حلقه ربط اين دو جريان معرفى‏كرده و با يك گزارش ساختگى كاملاً غير مستند تيم عملياتى سازمان را عناصرىكه از عراق به داخل آمده و پس از درگيرى در نيمه‏هاى شب در راه آهن تهران با پليس سه روز بعد به ترور صياد پرداخته‏اند معرفى مى‏نمايند! مطالعه اين گزارش ساختگى فاحش پرده از وجود مافياى تبهكار پشت صحنه برمى دارد!

گروه دوم دستگير شده با اين كه 6 ماه فرصت براى هماهنگى داشتند قرار گذاشته بودند، در صورتيكه به هر تقدير عمليات ترور لو رفته بود در جزئيات با طرح مسايل غير واقعى بازجويان را به مسير غير واقعى منحرف كنند. لذا عمدتاً از قاسم مرشدى و برادرش بعنوان ضارب نام بردند كه هر چند برآورد اوليه و عدم تحرك و ناتوانى آنها در اجراى چنين ترورى خبر مى‏داد اما بهر حال ما را برآن داشت تا با همه حدود 180 عكس از نيروهاى مختلف وزارتى اعم از عملياتى و اطلاعاتى با دعوت از فرزند اين شهيد بزرگوار و بررسى عكس‏ها از تنها شاهد زنده اين ترور كمك بگيريم ولى با بررسى عكسها بدون هيچ ترديدى وقتى به عكس مهدى رياحى رسيد با احتمال بالاى 70 در صد او را ضارب پدر خود معرفى كرد و مجعد بودن موها و تركيب خاص چشم و ابروى او را بعنوان خاطره تلخى كه هيچ گاه نمى‏تواند فراموش كند نام برد. در بازداشتگاه نيز با دستگيرى امين (كريم اسد زاده) و مواجهه او با موسوى، امين حاضر شد اقدامات محفل را پس از دستگيريها اعلام كند. وى كه يك هفته بود از پاريس كه در آن بعنوان مسئول شبكه امنيت مستقر بود بازگشته بود و اطلاعات خود را از ديدار با بقيه اعضاء محفل به دست آورده بود، به شرح ذيل مواجهه فوق بيان نمود: «مى‏دانم كه ترور صياد و بمب شهريورماه مشهد توسط محفل انجام شده است

قبلاً نيز موسوى و اكبر خوشكوشك ادعايى از مهدى رياحى مطرح كرده بودن كه با شناسايى فوق و متعاقب آن اعتراف مجيدى به ملاقات صميمى با مهدى رياحى قبل از ترور و انتقال اطلاعات عملياتى در مورد سوژه و نحوه و ساعات تردد، همه چيز را روشن كرد. با انجام كنترل دو هفته‏اى نسبت به مهدى رياحى كه نام اصلى او محمد رضا ابوالقاسمى بود مشخص شد وى بيش از 4 سال است به وزارت نمى‏آيد اما از همه امكانات مثل تردد و دريافت حقوق و مزايا برخوردار است. وى منزل گرانقيمتى در كلاردشت و زمينهاى كشاورزى در آبيك قزوين دارد. در منطقه پل اوشن جاده چالوس نيز به ساخت و ساز مشغول است. با اين كه متولد 1344 است ثروت بسيار زيادى دارد، دهها ميليون تومان فقط در حساب بانكى از خود و همسر و فرزندش موجود است.

پس از دستگيرى مهدى رياحى در 78/9/13، وى با خوف بسيار زيادى كه نمى‏توانست آن را مخفى كند طى 24 ساعت اول محل اختفاى تسليحات و مهمات با ارزشى را كه در جاسازيهاى ماهرانه خود در محل سونا و جك رزى خود در ويلاى كلاردشت زمينهاى كشاورزى در آبيك قزوين كه در زير زمين مخفى كرده بود اعتراف نمود و حاضر شد محل اختفاى دو موشك ضد زره RPGI8 در منزل خود (در لوله سيمانى و در جداره ديوار) و خرج گرد آمريكايى 15 پوندى كه درون شش كتاب قطور جاسازى شده و پيش برادر زنش بود را معرفى نمايد. خاطرنشان مى‏گردد موسوى و صادق چند ماه قبل از آن به وجود اين موشكها نزد مهدى رياحى اعتراف كرده بودند. نكته قابل توجه اين بود كه اسلحه سبك و سنگين و مهمات مكشوفه از وى كه دهها قلم بود گريسكارى شده و در اعماق زمين مدفون بود اما اين دوموشك ضد زرهى و سبك و خرج گرد آمريكايى كاملاً در دسترس و آماده بهره برداريهاى عملياتى بود. سئوال اين است كدام خودروى زرهى در تهران قرار بود هدف اين موشكها قرار گيرد؟!

با دعوت مجدد از فرزند شهيد صياد به محل بازداشتگاه، وى از بين چندين متهم متفاوت به محض ديدن چهره مهدى رياحى با دگرگونى خاصى كه در حالت او بوجود آمد. ضارب را با احتمال بالاى 95 در صد شناسايى كرد با نصب ماسك به صورت رياحى وى قطعيت بيشترى در تشخيص خود اعلام كرد.

لازم به ذكر است که با كنترل ضربان قلب و فشار خون مهدى رياحى قبل و پس از رؤيت فرزند شهيد ضربان قلب او از 70 به 100 افزايش پيدا كرده بود! گزارش كامل كنترل علائم جسمى او توسط پزشك در سوابق موجود است.

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

جنایتکارهای لیست امید را بهتر بشناسیم – روایت ری شهری از اعدام مهدی هاشمی – بدون شرح!

Reishari۱۳۹۴/۱۲/۱۹- سایت انقلاب اسلامی در هجرت– متاسفانه عده ای از هموطنان آگاهانه یا ناآگاهانه به لیست امید آقای رفسنجانی در انتصابات خبرگان ۱۳۹۴ رأی داده اند. به غیر از خود آقای رقسنجانی که یکی از بنیادگذاران استبداد در ایران و مسئول هزارها اعدام دهۀ ۶۰، مسئول ادامۀ جنگ ایران و عراق و صدها هزار کشته در جبهه های جنگ و فرستادن هزاران نوجوان روی مین ها، مسئول قتل‌ های سیاسی دهۀ ۷۰ و از ایجادکنندگان سازمان ترور و ترورها در درون و بیرون از کشور، از جمله کشتار میکونوس، است، جنایتکاران بنامی مانند ری شهری، دری نجف آبادی، فلاحیان، رئیسی و رازینی و محسنی اژه‌ ای و… نیز هستند. رئیسی، همان جلادی که در تابستان ۱۳۶۷، چند هزار زندانی را اعدام کرد، در این روزها، دو پاداش گرفت. یکی «انتخاب» شدن به عضویت مجلس خبرگان، و دیگری نیابت تولیت آستان قدرس رضوی. و….

آقای ری شهری حاکم شرح دادگاه‌ های انقلاب، دادگاه انقلاب ارتش و اولین وزیر واواک است. او مسئول اعدام افسران نیروی هوایی ارتش است. شماری از آنها را آقای بنی‌صدر از چنگ خونین او بیرون کشید. قطب زاده، مهدی هاشمی و یکچند از گروه او را، ری شهری اعدام کرد. «بازجویی» از آیة الله شریعتمداری را انجام و با او از عمل به وظیفۀ رذالت، هیچ فروگذار نکرد. ضد آیة الله منتظری بود و در این ضدیت نیز از دنائت هیچ فروگذار نکرد…. قبلا بخشی از دادگاه مرحوم قطب زاده که ری شهری حاکم شرع آن بود، را در سایت انقلاب اسلامی آورده بودیم. برای اطلاح خوانندگان، یکی از جنایت های دیگر آقای ری شهری که او خود آنرا شرح داده‌ است، می آوریم. نوشتۀ او گویای اصرار او بر قساوت و بی‌ رحمی است. آیا هموطنان که در این انتصابات شرکت کرده‌ اند، امید دارند که برقراری دولت حقوق مدار توسط این جنایتکارها صورت بگیرد؟ قربانیان جنایتکاری این جنایتکاران می‌ پرسند: چرا به قاتل های ما رأی داده‌ اید؟ آیا رأی دهندگان جوابی برای این پرسش دارند؟

بخش اول این مطلب در روزنامۀ انقلاب اسلامی شماره ۴۲۵، بتاریخ ۱۰ تا ۲۳ آذر ۱۳۷۶ آمده است. بخش دوم، مربوط است به خاطرات مرحوم آیة‌ الله منتظری در بازۀ اعدام مهدی هاشمی:

توضیحات ری شهری و سندهایی که مسلم می‌ کنند ولی فقیه، آلت فعلی بیش نیست:

در ۱ آذر ۷۶، ری شهری به سخن در آمد و نامه ای را که فاکر در مجلس ملاتاریا خوانده بود، اصل نامه ندانست:

ری شهری: نامۀ خوانده شده، متن کامل نامه نیست، تنها بخش هایی از آنست. حضرت امام در حضور مقام معظم رهبری و آیت الله مشکینی و آقای هاشمی و سید احمد، آقای منتظری را فاسق خواند و از آنها خواست بر فسق او شهادت بدهند.

انقلاب اسلامی: ری شهری در قم مطلبی را گفته که در الشراع (شماره ۷۷۷، مورخ ۲۱ آوریل ۹۷)، انتشار یافته است. او در بارۀ اعدام سید مهدی هاشمی، مطالبی را گفته است که ترجمۀ آن در ایران منتشر شده است تا ایرانیان بدانند در واقع نه خمینی، که جانیان و کذابانی نظیر ری شهری، ولایت مطلقه حتی بر خود خمینی داشته اند.

«صبح روزی که سید مهدی هاشمی را اعدام کردم، از دفتر امام خمینی، حاج سید احمد خمینی تلفنی به من اطلاع داد که اعدام سید مهدی مشمول تخفیف و عفو امام قرار گرفت. او را اعدام نکنید، بلکه به یکی از نقاط دور دست تبعید نمایید. در جواب حاج سید احمد گفتم: پس نامه ای مشتمل بر تخفیف و عفو، با دست خط امام، به من بدهید. سید احمد گفت: کسی را بفرست تا نامه را برای شما بیاورد، ولی کسی را نفرستادم.

زمانی گذشت و حاج سید احمد خمینی دوباره تلفن کرده و همان مطلب قبل را تکرار نمود، من نیز همان جواب را دادم تا سر انجام حاج سید احمد مجبور شد نامۀ فوق را توسط یکی از پاسداران دفتر امام برای من بفرستد. اما در این فاصلۀ زمانی، حکم اعدام سید مهدی انجام شده بود.

این اعدام سرنوشت ساز (اعدام سید مهدی) را که برای نجات انقلاب و تأمین آیندۀ آن صورت گرفت، برای من مشکلی ایجاد نکرد. البته مجبور شدم عذر خواهی مختصری نموده و دست به بعضی تاکتیک ها بزنم که سرّی بوده و بر امام خمینی همچنان مخفی ماند. زیرا به آسانی و سادگی به ایشان گفته شد که سید مهدی قبل از ابلاغ حکم شما، اعدام شد.»

انقلاب اسلامی: توضیح ۱- ولی فقیه خمینی بوده است، یا ری شهری؟ تشخیص مصلحت انقلاب و اقدام لازم برای تأمین آیندۀ انقلاب را، نه خمینی، که ری شهری داده است! دستور خمینی را اجرا نکرده و مرتکب جنایت شده است، زیرا کسی را که نباید اعدام می‌ کرده، اعدام کرده‌ است. دست به تاکتیکهایی زده‌ است که از خمینی نیز مخفی مانده‌ است و به ولی امر خود دروغ گقته‌ است!

فاکر می‎ گوید منتظری با سخنان خود، دل خمینی را خون کرده بود. ولی‌ امر دیگر که بر خمینی نیز ولایت دارد، این شخص است. چون او نامه را خوانده و ری شهری آن را بخشی از نامۀ خمینی به منتظری دانسته است. به کتاب خاطرات سیاسی ۱۳۶۵-۱۳۶۶ محمد ری شهری مراجعه می‌ کنیم:

الف- بنابر کتاب (ص ۱۲۲) نامه‌ ای از خمینی به ری شهری به تاریخ ۵ آبان ۱۳۶۵ درج است که در آن دستور تعقیب سید مهدی هاشمی را می‌ دهد. در آغازِ نامۀ خمینی آمده است: با توجه به مشکلی که تاکنون کشف و یا مورد سوظن شده است و با توجه به جوسازی ها و اعلامیه هایی که به اسامی مختلف توسط افراد ضد انقلاب و منحرف و وابسته به مهدی هاشمی پخش گردیده است…» بنابر توضیحات ری شهری، مسائلی که تاکنون کشف یا مورد سوظن شده اند، عبارتند از فاش کردن آمدن هیأت مک فارلین به ایران (که به افتضاح ایران گیت سر باز کرد) و اعلامیه هایی که سید مهدی و باند او علیه خامنه‌ ای منتشر می کرده اند. بنابر این «اسرار نظام» که در نامۀ منتسب به خمینی آمده است، همین روابط پنهانی با امریکا (همان شیطان بزرگ) و اسرائیل (شیطان کوچک) بوده‌ است. بخصوص که نامه‌ ای از منتظری به ری شهری در صفحه ۱۸۰ کتاب درج است که در آن، دستگیری سید مهدی و افراد گروه او به «مسائلی مهمتر پشت پرده نسبت داده شده‌ است» و رابعاً، بر حسب اطلاع از بعضی منابع موثق، مسائل مهمتری در پشت این صحنه وجود دارد و محتمل است جنابعالی وجه‌ المصالحه شده باشید» و باز در صفحه ۱۸۴ همان کتاب، اعلامیه‌ ای با امضای «گروهی از دانشجویان دانشگاه های تهران» درج است که مسائل مهمتر پشت پرده را آشکار می‌کند: ۱- روابط و سازش پشت پرده با استکبار شرق و غرب در مورد حل معضلات انقلاب، خصوصاً جنگ مقدس و رهایی بخش اسلام علیه بعثیان کافر» و بر اینها اضافه کنیم سخن مک فارلین را : سرهنگ اولیور نورث بخود می‌ بالید که این او بوده‌ است که ترتیب اعدام سید مهدی هاشمی را داده‌ است.

غیر از فاش کردن روابط پنهانی با امریکا و اسرائیل و انگلیس، منتظری کاری دیگر کرد که «دل امام را پرخون کرد» و موجب اجبار منتظری به کناره گیری از قائم مقامی شد و آن پرده برداشتن از اعدام نزدیک به چهار هزار نفر زندانی در سه شب به دستور خمینی بود. با انتشار این نامه‌ ها توسط انقلاب اسلامی بود که خمینی به غیظ آمد و منتظری را ناگزیر از استعفا از قائم مقامی «رهبر» کرد.

خاطرات آیت الله منتظری- جلد اول صفحه ۶۱۱-۶۱۳

باز همین آقای کیمیایی نقل می‎ کرد که در سال ۱۳۶۶ که برای بررسی پرونده ام چند روزی در زندان اوین بودم، در جلسه ای که با حضور آقایان رازینی حاکم شرع دادگاه و فلاحیان دادستان دادگاه ویژه و سید مهدی هاشمی برگزار شد، من دو مورد از مواردی را که سید مهدی در باره مدارس گفته بود مطرح کرده و از او توضیح خواستم که چرا چنین مطلب خلاف واقعی را گفته ای؟! سید مهدی با تعجب از من سؤال کرد: “مگر این قسمت از مصاحبه من پخش شد؟” به او گفتم آری؛ گفت:

“عجب! قرار نبود این قسمت از مصاحبه پخش شود. برادران اطلاعات به من گفتند اینها را بگو، ما پخش نمی کنیم!”

همچنین آقای حسن ساطع– مسئول اطلاعات سپاه اصفهان و از افرادی که در ارتباط با پرونده سید مهدی هاشمی بازداشت شده بود- وقتی از زندان آزاد شد برای من نقل کرد که این اواخر من دو سه روز با سید مهدی در یک سلول بودم، من به او گفتم آخر این حرف های بی اساس چیست که شما در مصاحبه خود گفته ای ؟ گفت: “امان از فریب! ری شهری آمد به من گفت مگر تو امام را قبول نداری، گفتم چرا، گفت من از طرف امام برایت پیغام آورده ام که شما این حرف ها را بزنید، مصلحت نظام این است و بعد ما شما را آزاد می ‎کنیم، و بنا شد ما دو تا مصاحبه داشته باشیم، یکی مخصوص که فقط برای امام و آقای منتظری بگذارند و دیگری برای مردم که آن را پخش بکنند. بعد آن مصاحبه ای که از من گرفتند برای پخش کردن، پخش نکردند و آنکه فقط بنا بوده امام و آقای منتظری ببینند و بنا بوده درآن چیزهایی که آنها می ‎خواسته اند گفته شود، آن را با تقطیع و سانسور پخش کردند”. آنهایی که با سید مهدی آشنایی داشتند می‎ دانند که او علاقۀ شدیدی به مرحوم امام داشت و ظاهراً آقای ری شهری با سوء استفاده از این رابطۀ عاطفی و با فشارهای روحی و روانی او را فریب داده است.

علاوه بر این آقای محمود صلواتی مسئول مدرسۀ رسول اکرم (ص) و امام محمدباقر (ع) که ایشان هم در ارتباط با مدارس بازداشت شد، نقل می‎ کرد: “دو روز پیش از اعدام سید مهدی هاشمی در جلسۀ دادگاه صوری که برای ما گرفته بودند، آقای فلاحیان به عنوان دادستان و آقای رازینی به عنوان حاکم شرع شرکت داشتند و سید مهدی را هم در آن جلسه آوردند، من به سید مهدی گفتم تو آخر چکارۀ مدارس بودی که در مصاحبه ات گفتی ما به مدارس آیت الله منتظری می‎ خواستیم خط بدهیم، مدارس چند سال پیش از آمدن تو به قم تأسیس شده بود، تو آیا یک استاد بودی، یک برنامۀ درسی یا یک کاری برای مدارس کرده ای، حتی طلبه ها قیافه تو را نمی شناسند که خودت را همه کاره مدارس معرفی کرده ای ؟! و او در جواب گفت: «مرا فریب دادند و مجبور کردند که این حرف ها را بزنم، قرار نبوده این مصاحبه ها پخش بشود». و بالاخره مصاحبه های سید مهدی هاشمی– علاوه بر اینکه در شرایط سخت زندان و فشار بوده و قهراً اعتبار شرعی و قانونی ندارد- متضمن تهمت ها و دروغ های شاخدار نیز می‎ باشد و معلوم نیست در آن شرایط چه انگیزه های خیالی برای بافتن آن همه دروغ داشته است و عجب آنکه واماندگان سیاسی این دروغ های شاخدار را تکیه گاه سیاست های غلط خود قرار داده اند و قیامت و مجازات های اخروی را از یاد برده اند.

همچنین مصاحبه کامل او را اصلاً به من نشان ندادند و پس از پخش قسمت هایی از مصاحبۀ کذایی سید مهدی که متضمن دروغ های شاخداری بود، هوچی گری‌ ها علیه من و بیت من شروع شد، و من پیش از مصاحبۀ سید مهدی از ارتباط او با قتل های قهدریجان هیچ اطلاعی نداشتم، و در عین حال در نامه‌ ای به مرحوم امام نوشتم: “به جرائم و اتهامات سید مهدی بدون اغماض، مطابق موازین عدل اسلامی، ولو بلغ ما بلغ رسیدگی شود”.

❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/19067-2016-03-31-20-43-11.html?Itemid=0

 

CoupdEtatNoje

۱۳۹۵/۰۱/۱۲- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: در مقام تکمیل شناسائی ری شهری، پس از انتشار مطالبی در باره نقش او در اعدام صادق قطب زاده و مهدی هاشمی (برادر داماد آیت الله منتظری)، نقش او را از قول خود وی در مرداد ۱۳۶۰ [اطلاعات ، ۲۱ مرداد ۱۳۶۰]، در مورد اعدام افسران ارتش در رابطه با کودتای نوژه می آوریم و دروغهای او را روشن می کنیم. او از جمله در این مصاحبه خود می‌گوید بنی‌صدر به زور ۵۱ ارتشی را از زندان آزاد کرد. او که در سال ۶۰ اصرار به مجازات افسران و مخالفت با بنی صدر دارد که اسباب آزادی عده ای از آنها شده است، در کتاب خاطراتش که ۲۳ سال بعد در سال ۱۳۸۳ منتشر شد، آزادی افسران را به حساب خود می گذارد و مدعی می‌شود خود او موافقت خمینی را کسب می کند تا اسباب آزادی دستگیرشدگان را فراهم آورد و دیگر صحبتی هم از نقش بنی صدر نمی کند …

اطلاعات، ۲۱ مرداد ۱۳۶۰:

ری شهری: بنی صدر با توسل به زور ۵۱ کودتاگر سلطنت طلب را آزاد کرده بود

آقای ری شهری دو روز گذشته چند تن از عوامل کودتای آمریکائی گذشته و همچنین سلطنت طلبان اعدام شدند. بفرمائید نقش این افراد در کودتا چه بود؟ و علت تاخیر مجازات آنها.

ایشان جواب دادند: بسم الله الرحمن الرحیم، افرادی که اعدام شدند چه در رابطه با گروه پارس و سلطنت طلب‌ها و چه در رابطه با کودتا، تقریبا همه آن‌ها از اعضای حساس و فعال این گروه‌ها بودند و در رابطه با کودتا چند نفر از شاخه سیاسی اعدام شدند، که از جمله خادم بود، پدر مهندس خادم، وزیر کابینه بختیار و الآن هم در ستاد بختیار جزو فعالین علیه نظام جمهوری اسلامی است. که خود این خادم هم عضو حزب ایران بود که بختیار رهبری آن را داشت و بعد از آن ابوالفضل قاسمی که آن هم در زندان به سر می‌برد. و دیگری ناصر رکنی بود که از اعضای بسیار حساس بلکه روابط عمومی کودتا بود و اطلاعات زیادی در رابطه با کودتا در اختیار دادگاه گذاشت و دیگری ایزدی، معاون لشکر بود که ایشان هم از رهبران کودتا بودند و همچنین در رابطه با سلطنت طلب‌ها، مهندس آرمین رهبر این سازمان بود که سازمان پارس، سازمانی سلطنت طلب و بمب گذار که در رابطه با بمب گذاری در نمازجمعه که تصمیم داشتند چنین کارهایی را انجام بدهند و بمب گذاری‌هایی که انجام شده بود، دستگیر شدند و چهار نفر، پنج نفر آنها اعدام شدند و بقیه شان، پرونده شان در جریان تکمیل شدن است تا به حساب آنها رسیدگی شود.

و اما اینکه چرا اینها تا این حدود تاخیر پیدا کرده، از ۵۹/۰۴/۰۸ بیش از یک سال است که اینها طول کشید. این سئوال را خیلی از مردم از ما می کنند. در جلسات سخنرانی که من شرکت می کنم، مخصوصآ این مسئله از من زیاد سئوال می شود که چرا این افراد اعدام نشدند. تا آن موقع دلیلش، مسئله اطلاعاتی بود چون اطلاعات اینها زیاد بود. در رابطه با این سئوال توطئه و از آنجا که اعتقاد نداشتند به راه خودشان، بعد از دستگیری افراد زیادی را لو داده بودند، مخصوصآ ناصر رکنی، شاید حدود صد نفر را تنها فقط رکنی لو داده بود. و همچنین خادم یک سلسله مسائل زیادی گفته بود که لازم بود آن افراد هم دستگیر شوند و با اینها روبرو بشوند و پرونده آنها تکمیل بشود. البته خادم را ما قبل از جریان کودتا اطلاع داشتیم و دستگیرش کرده بودیم و بعد از جریان کودتا فهمیدیم که این یکی از رهبران است و الا یک اتهام جزئی داشت که قبل از توطئه بود که اتهام ایشان جزئی بود. بهرحال اینها تا این موقع تاخیر افتاد، برای اطلاعاتی که داشتند، گرفته شد و این اطلاعات در رابطه با کسان دیگری که مجددآ دستگیر می شوند، از آنها استفاده بشود.

خبرنگار از ایشان سئوال کرد در حال حاضر، چه تعداد از این افراد زندانی هستند و تکلیف آنها چه خواهد بود؟

جواب: وی افزود: زندانی تقریبآ شاید حدود ۵۰ نفر بیشتر نداریم و آنها هم تکلیفشان تقریبآ مشخص شده. کسانی که هنوز پرونده شان تکمیل نشده باشد به ده نفر نمی رسد.

سئوال: چون عده ای از این عوامل کودتا با وساطت آزاد شده بودند، می خواستیم بدانیم چه کسانی در آزادی اینها نقش داشتند و ارتباط بنی صدر با بعضی از آنها، چه بوده؟

جواب: البته ما با وساطت آزاد نکردیم، چون اگر دست ما بود، آزاد نمی کردیم. هر چند وساطت می‌کردند، آزاد نمی‌کردیم، آقای بنی صدر خودشان در سفری که به اهواز کرده بودند در اوایل جنگ به زور یعنی با حمله می‌شود گفت که چند نفر را مامور کرده بودند که خلع سلاح کرده بودند مامورین زندان را و حدود ۵۱ نفر از زندان آزاد کرده بودند که به اتهام شرکت در کودتا، زندانی بودند. بعد از آن قضیه ما مسئله را پیگیری کردیم و تعدادی از همان هایی که آزاد شدند و فراری نیستند دوباره دستگیر و محاکمه شدند.

سئوال:بفرمائید که روی هم رفته، از آغاز محاکمه و مجازات، افرادی که در این کودتا دست داشتند و همچنین سلطنت طلبها، چه تعداد مجازات شدند و به اعدام رسیدند؟

جواب: یک جمله قبلا عرض کنم در رابطه با آقای بنی صدر با این مسئله، یک مسئله که آقای رکنی مطرح کرده در پرونده اش در رابطه این کودتا، یعنی همان کودتا با آقای بنی صدر که الآن هم باز در صدد کودتای دیگری است و انتظار این است که برگردد به ایران و رژیم را ساقط کند. این مسئله ای است که رکنی آن موقع مطرح می کرد و می گفت این مسئله برای من حل نشد. که در ابتدا که قرار شد در ستاد کودتا، ما تصمیم بگیریم و رژیم عوض بشود. در ابتدا قرار بود آقای بنی صدر هم جز کسانی باشد که از بین برود. ولی بتدریج ما دیدیم که در جلساتی که در این رابطه داشتیم، مسئله نسبت به آقای بنی صدر دارد ساده می شود و ایشان نباید از بین برود و مثلا زندانی بشود تا اینکه در آخر کار، وقتی که تصمیم به کودتا گرفتم، در آن شبهای آخر و جلسات آخر، مسئله به این صورت شد که بهترین گاردهای کودتا و ورزیده ترین افراد، محافظ آقای بنی صدر بشود. در صورتی که ابتدا بنا بود که به وسیله اطرافیان خودش، آقای بنی صدر که از عوامل کودتا بودند، ترور بشود. این می گفت که این مسئله برای من لاینحل مانده ولی خب، این مسئله حالا حل شد. وقتی که با آقای رجوی رفت در آنجا هم ارتباط کودتای اول با سازمان مجاهدین خلق، مسئله حل شد. بعد از این که با معزی، خلبان شاه، آفای رجوی رفت و هم ارتباطش با آقای بنی صدر، حل شد.

اما این سئوال دیگر که فرمودید در رابطه با این کودتا، چون تقریبآ میشود گفت که الآن قضیه کودتا دیگر خاتمه یافته تلقی می شود، با اعدام کردن این چند نفر، مجموعآ ما کسانی که دستگیر کردیم در سراسر ایران، دستگیر شدند، در این رابطه حدود ۶۰۰ نفر بودند که از این ۶۰۰ نفر ، عده زیادی از آنها، اتهامشان ساده بود، که آزاد شدند و با اینکه واقعآ فهمیدیم که اینها اغفال شده بودند و ناخودآگاه در این مسیر قرار گرفته بودند، که اینها با دستور امام، آزاد شدند و یک مقدار کمی از آنها که حدود 40، 50 نفر باشند، الآن زندان هستند که از ابد تا دو سال و سه سال با تفاوت جرمها الآن زندان هستند. و روی هم رفته در چهار شعبه دادگاه انقلاب ارتش که به این مسئله رسیدگی میکرد در سراسر ایران حدود ۱۳۰ نفر نظامی و غیر نظامی در این رابطه اعدام شدند.

 ReishariEttelahat1360def

انقلاب اسلامی در هجرت: خلخالی به اهواز رفته و مطلع شده بود که کادر افسری و درجه‌داری لشگر زرهی خوزستان در زندان هستند. داد و قال راه انداخته بود که اینها را در زندان نگاه‌داشته‌اید که ارتش صدام بیاید خوزستان را تصرف کند و خود را آزادکننده اینها بنامد! خود او به زندان رفته و به مسئولیت خود، زندانیان را آزاد کرده بود. سخن او از قول «رکنی» در باره نحوه رفتار با بنی‌صدر، دروغ و مضحک است! در رابطه با رفتار با بنی‌صدر، کودتاچیان سه بار، تغییر رأی می‌دهند، اول و وسط و آخر کار. در این مصاحبه که بعد از کودتای خرداد 60 انجام گرفته و ری شهری راحت می‌توانسته است دروغ بگوید، یادش نبوده که کودتا را دفتر بنی‌صدر کشف کرد. وسیله کار اصلی کودتاچیان هواپیما و بمباران بوده‌است. آیا در آخر کار به بمب‌ها دستور داده بودند وقتی شما را فرو می‌ریزیم، بنی‌صدر را نکشید!؟ «ورزیده‌ترین عوامل» کودتا، یعنی کارآترین گردانندگان کودتا، آنها چگونه می‌خواسته‌اند «جزو محافظین» بنی‌صدر بگردند؟ و دروغگوی کم حافظه از خود نپرسیده ‌است که اگر کودتا موفق می‌شد، بنی‌صدر را در برابر چه کسی باید محافظت می‌کردند؟

اما در باره آزادی اقسران، نیز دورغ می گوید زیرا خمینی به موسوی اردبیلی گفته بود: همه کسانی که در رابطه با کودتای نوژه دستگیر شده‌اند، باید اعدام شوند. چون جنگ شروع شد، بنی‌صدر از خمینی خواست دستور آزادی خلبانان و افسران نیروی هوائی را صادر کند. او نیز چنین کرد و آنها آزاد شدند و در دفاع از وطن شرکت کردند. شماری از آنها نیز به شهادت رسیدند. یک بار نیز ری شهری را بنی‌صدر به ستاد ارتش احضار کرد. گفته بود او را در ستاد ارتش زندانی کنند تا دیگر مزاحم ارتشیان نشود. او به التماس افتاد و گفت جز اجرای امر «امام» نمی‌کند…

در باره اعدام افسران دستگیر شده به اتهام شرکت در کودتای نوژه، بنی‌صدر در خیانت به امید (صفحه ۱۹۲)، این‌طور نوشته‌است:

«اما از گروه عقاب كه بيشتر از افراد نيروى هوايى و “نيروى مخصوص” بودند، افراد بسيارى دستگير شدند. در شبى كه قرار گذارده بودند طرح كودتايى را به اجرا بگذارند. پس از دستگيرى، آقاى خمينى به آقاى موسوى اردبيلى گفته بود كه همه بايد اعدام شوند. من از اين حرف بسيار تعجب كردم. نزد او رفتم و گفتم مجازات كوركورانه در هيچ دينى و آئينى نيست. بايد الاقل سياستى داشت و طبق آن عمل كرد. چرا بايد همه را اعدام كرد؟ بعد شما با ارتشى كه افراد آن را به بهانه‌هاى مختلف مى‌كشيد، چه خواهيد كرد؟ اينكار نه از لحاظ شرعى درست است و نه از نظر مصلحت و نه از نظر كرامت انسان و نه از جهت افكار عمومى جهان. گفت: خير از هر لحاظ درست است. اگر قاطعيت بخرج ندهيم هر روز از اين طرحها اجرا خواهند كرد و بلاخره نخواهند گذاشت جمهورى اسلامی برقرار شود. تنها وقتى جنگ شروع شد، توانستم بقيه را از اعدام معاف كنم.»

و اما قول دوم ری شهری از کتاب خاطراتش :

…. ضمن رسیدگی قضائی به پرونده شماری از متهمین به این نتیجه رسیدم که هر چند آنان در توطئه کودتا نقش داشته اند و باید به اشد مجازات که اعدام است محکوم شوند، اما در یک بررسی عمیق و همه جانبه، می توان راهی برای تخفیف مجازات و حتی عدم مجازات آنان پیدا کرد، زیرا احساس می شد آنان واقعآ اغفال شده اند و در حقیقت پشیمان هستند….

باری این جانب پس از ملاحظه ای دقیق پرونده و شرایط روانی شماری از عوامل کودتا به این نتیجه رسیدم که مجازات آنان نه تنها ضرورتی ندارد، بلکه به دلیل این که متنبه و متحول شده اند آزادکردنشان خطری ندارد و حتی می توانند مجددا در خدمت ارتش به کار گرفته شوند و بنابر این می توانند مشمول رافت و رحمت اسلامی قرار گیرند.

با این نگاه، خدمت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) رسیدم و تحلیل خود را در رابطه با عفو و آزادسازی شماری از کودتاچیان عرض گردم، امام با دو شرط با پیشنهاد این جانب موافقت کردند. یکی احراز اغفال شدن آنان و دیگر، اطمینان از عدم خیانت آنان در فضای جنگ با عراق.

خاطره شیرین من از ماجرای کودتای نوژه این بود که با پیشنهاد من و موافقت حضرت امام (ره)، جمعی از کودتاچیان نادم آزاد شدند و به ارتش پیوستند و شماری حسن عاقبت یافتند و در جبهه نبرد با ارتش متجاوز صدام به شهادت رسیدند….

کتاب خاطره ها – محمدی ری شهری- مرکز اسناد انقلاب اسلامی- ص ۱۶۸

 ❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

پیمایش به بالا

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب