یکشنبه چهاردهم آوریل 2012 نیویورک
علیرغم تلاشهای تمام اقوام ایرانی برای استقرار و استمرار مردمسالاری، افزون بر سه دهه ازعمر قدرتپرستان رژیم ولایت مطلقۀ فقیه گذشته است.
با تحقیق و ریشهیابیهای بیطرفانه در تاریخ سیاسی معاصر وطنمان، به طور خلاصه از جمله دلایل و شواهدی که برای علت این فاجعه میتوان آورد از این قراراند:
باور به اصالت قدرت، هدف قرار دادن قدرت و سعی در رسیدن به آن به هر وسیلهای، عدم باور به حقوق ذاتی بشر و نقض مکرر آنها، ذاتی دانستن خشونت و تشبث به روشهای خشونتآمیز و خشونتزا به هر بهانهای و عادی دانستن و بلکه ارزش دانستن خشونت و اشاعۀ آن، ظلم مضاعفی که بر هموطنان کورد رفته است یکی از جانب دولت مرکزی و یکی از جانب بعضی رهبران کورد که برای رسیدن به قدرت و در موضع قدرت ماندن به پیروان خود خیانت و با دولتهای خارجی زد و بند کردهاند؛ عدم اعتماد نفس فردی و ملی، عدم اعتماد به مردم ایران به طور عام و به هموطنان کورد به طور خاص و عدم اعتماد به نفس و ناتوان دانستن خویش و دست تکدی به سوی هر قدرتی دراز کردن برای کسب مقداری از قدرت به هر قیمتی،…….
آنچه در پی میآوریم، بعضی مطالبی است که در رابطه با مسائلی هستند که در باره کردستان منتشر شدهاند:
:::::::::::::::
بعد از همهپرسی در اقلیم کردستان انتقاد از بارزانی بالا گرفت
https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/13-khabar/siasi/26358-2017-10-18-14-51-05.html?Itemid=0 تاریخ ایجاد در چهارشنبه, 26 مهر 1396
رادیو زمانه: همزمان با پیشروی نیروهای نظامی عراق و حشد شعبی در اقلیم کردستان عراق، درگیری لفظی سران اقلیم شدیدتر شده است. رئیس پارلمان اقلیم از بارزانی خواسته که برای خدمت به کردستان از مقام خود کناره بگیرد.
مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در دو روز گذشته با انتقادهای فراوانی روبرو شده است. حزب گوران (تغییر) از او و دیگر رهبران اقلیم خواسته است که از مقام خود کنارهگیری کنند.
بارزانی شامگاه سهشنبه دو روز پس از سقوط کرکوک سرانجام با صدور بیانیهای به سکوت خود پایان داد. او در این بیانیه بدون نام بردن از فرد یا گروه خاصی، وقایع کرکوک را «حاصل تصمیمات یکجانبه برخی طرفهای کرد» دانست.
پیش از او رسانههای نزدیک به حزب دموکرات کردستان، و به ویژه شبکه خبری «روودا» اتحادیه میهنی و بافل طالبانی را عامل سقوط کرکوک خوانده بودند.
اگرچه در بیانیه بارزانی نامی از فرزندان طالبانی و یا حزب اتحادیه میهنی برده نشده است، اما با واکنش سریع و تند برخی از اعضای این حزب روبرو شده است.
فرید اسد بیانیه رئیس اقلیم کردستان را «بسیار بد» خواند و گفت که او در مقام فرمانده همه نیروهای نظامی اقلیم، «خودش را تبرئه میکند و از دیگران طلبکار است».
دو عضو دیگر اتحادیه میهنی نیز از دست رفتن کرکوک را «پیامد رفراندوم» و «عدم توجه بارزانی به هشدارها» دانستند.
رفعت عبدالله از اعضای ارشد اتحادیه میهنی گفت که اگر مسعود و نیچروان بارزانی به راهکارهایی که قبلا در باره کرکوک پیشنهاد شده بود، توجه میکردند این مسئله رخ نمیداد.
رزگار علی هم در انتقاد از بارزانی و حزب دموکرات کردستان زبان تندتری انتخاب کرد. او گفت که پیشتر به بارزانی گفته شده که در صورت برگزاری همهپرسی کرکوک از دست خواهد رفت.
به گفته او، بارزانی وعده کرده بود که پس از برگزاری رفراندوم با بغداد گفتوگو کند و به یک راه حل مشترک برای کرکوک برسد.
رزگار علی انتقاد بارزانی از اتحادیه میهنی را «فرافکنی پس از برگزاری همهپرسی» خواند و گفت: «اگر اتحادیه میهنی در کرکوک خیانت کرده، اقدام حزب دموکرات در شنگال خیانتکارانهتر است».
بهرغم انتقاد شدید تعدادی از اعضای ارشد اتحادیه میهنی از بیانیه رئیس اقلیم کردستان، این حزب تا بامداد چهارشنبه ۱۸ اکتبر به صورت رسمی به این بیانیه واکنش نشان نداده است.
استعفاء: بزرگترین خدمت بارزانی به کردستان
در پیوند با همین موضوع یوسف محمد رئیس پارلمان کردستان عراق که از دو سال قبل اجازه ورود به اربیل را ندارد، با انتشار یک پیام ویدئویی از رئیس اقلیم خواست که از مقام خود کناره گیری کند.
او ۱۶ اکتبر را روز شکست و یک روز «تراژیک» برای اقلیم و «چهار پارچه کردستان» خواند که نتیجه حکمرانی ۱۲ ساله «مشروع و نامشروع بارزانی است».
یوسف محمد در بخش دیگری از این پیام بزرگترین خدمتی را که بارزانی میتواند برای کردستان انجام دهد کنار رفتن او و خانوادهاش از قدرت دانست و خواستار ایجاد سیستمی تازه و نو بدون رهبرانی که شکست را بر مردم تحمیل کردهاند، دانست.
همهپرسی را فراموش کنید
در ادامه واکنشها به رویدادهای دو روز گذشته در عراق و اقلیم کردستان، فواد معصوم رئیس جمهوری عراق نیز در پیامی از مردم کرکوک که از شهر خارج شدهاند، خواست که به خانههایشان بازگردند.
فواد معصوم در این پیام که از شبکههای تلویزیونی عراق و تعدادی از شبکههای اقلیم کردستان پخش شد، همزمان با تقدیر از نیروهای پیشمرگه، آنان را بخشی از نیروی نظامی عراق دانست.
او از طرفین در اربیل و بغداد خواست که به قانون اساسی عراق پایبند باشند و برای حل مسئله و رعایت حقوق همه کسانی که در عراق زندگی میکنند، به گفتوگوهای سازنده بازگردند تا حقوق کردها، عربها و ترکمنها تضمین شود.
رئیس جمهوری عراق «برگزاری همهپرسی به اصرار یک حزب» را نقطه آغاز اختلافها دانست و گفت که دخالت نظامی در کرکوک و کنترل آن توسط دولت مرکزی عراق بر اساس قانون اساسی انجام شده است.
حیدر عبادی نخست وزیر عراق اما زبان تندتری را برای گفتوگو با رسانهها برگزید. او گفت که همهپرسی در کردستان به یک گذشته تبدیل شده و به پایان رسیده است.
عبادی همهپرسی استقلال را عامل از دست رفتن هرآنچه که حکومت اقلیم تا به حال به دست آورده بود، دانست و گفت که به وعدههایی که پیش از این برای حل مسئله و توافق با اربیل داده، پایبند است.
او در واکنش به تشکیل سه استان جدید در اقلیم کردستان هم گفت که چنین توافقی صورت نگرفته و تشکیل استان جدید در اقلیم ممنوع است.
پیشتر شبکههای خبری اقلیم کردستان از توافق بافل طالبانی و بغداد برای تشکیل یک حکومت خودمختار با محوریت سلیمانیه خبر داده بودند. نخست وزیر عراق هرگونه توافق در این باره را تکذیب کرد.
عبادی همچنین نسبت به انجام هرگونه اقدام تحریکآمیز در کرکوک و سایر نقاط عراق هشدار داد.
پارلمان تشکیل جلسه خواهد داد
به گزارش شبکه خبری «خندان» پارلمان کردستان عراق قرار است که امروز چهارشنبه ۱۸ اکتبر تشکیل جلسه دهد. پارلمان کردستان عراق دو سال قبل به دنبال اختلاف فراکسیون گوران با تمدید ریاست بارزانی تعطیل شد.
همزمان با آغاز تبلیغات همهپرسی استقلال، حکومت اقلیم اعلام کرد که پارلمان بازگشایی و انتخابات آن نیز برگزار خواهد شد.
قرار است در نخستین نشست پارلمان پس از سقوط کرکوک و سنجار (شنگال) و توافق حکومت اقلیم برای بازگشت به مرزهای ۲۰۰۳ مسئله برگزاری انتخابات پارلمانی بررسی شود.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
مهران مصطفوی: درسهای کمک خواستن از قدرتهای خارجی
نظام حاکم بر ایران این استبداد سیاه که بنام دین غارت، فساد و ترور میکند، جامعه را به تنگ آورده است. هر روز از ایران خبرهای بد در زمینههای مختلف میرسد. از دید نگارنده مسئول وضعیت حاضر، نظام حاکمی است که در رآس آن آقای خامنه ای قرار دارد و هر آنچه ـ خصوصا در این بیست سال اخیر بر ایران گذشته، ایشان در آن مسئولیت نخست را دارد. بنابراین در مبارزه برای دمکراسی و آزادی باید ایشان را مورد خطاب فرار داد. تجربه «برجام» بخوبی نشان داد که او که خود مذکرات را، به طور پنهانی در کشور عمان، آغاز و خود در همه مدت مذاکره را تصدی میکرد. همانطور که سالهاست به تکرار گفتهام نمیخواست و نمیخواهد “بحرانها” فروکش کنند و از آنجا که به بحران نیاز دارد اکنون به شدت تمام مشغول «دشمنتراشی»، «دشمنبازی» و «بحرانسازی» است. او وابسته به قدرتهای خارجی است و از رابطه با آنها برای اهداف خود استفاده می کند. اما در این میان وظیفه ما بعنوان نیروی مخالف چیست؟ ما که خواستار تغییر این نظام و استفرار یک نظام دمکراتیک هستیم در این بزنگاه چه باید کنیم. در این مقاله تنها به یک مورد که آن را بسیار با اهمیت میدانم، میپردازم و آن پاسخ به دو پرسشی است که در آن قدرتهای بیگانه نقش پیدا می کنند.
1 ـ آیا برای مبارزه با جمهوری اسلامی می توانیم از قدرتهای خارجی کمک بگیریم؟
برای چندمین بار است که برخی از نیروهای مخالف جمهوری اسلامی دست بسوی قدرتهای خارجی دراز میکنند و درخواست می کنند که آنها را در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی کمک کنند. آخرین نمونه آقای «مصطفی هجری» دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران است که در مصاحبهای که اخیرا با روزنامه اسرائیلی ژروزالم پست کرده مدعی شده “ایران تهدیدی برای منطقه است. دولت ایران با حمایت خود از حزب الله و حماس نشان می دهد که اسرائیل دشمن اصلی ایران است. حزب او و اسرائیل دشمن مشترکی دارند. ایران مقادیر زیادی پول به آنها (حماس و حزب الله) می دهد. من فکر می کنم که اسرائیل باید ایران را بعنوان دشمن اصلی خود بداند و سعی کند که دشمنش را تضعیف کند. بنابراین اسرائیل باید به گروه های مخالف جمهوری اسلامی کمک کند.” i البته نخستین بار نیست که آقای هجری دست بسوی قدرتهای خارجی دراز کرده اند. ایشان در سال ۲۰۱۱ از آمریکا و پیمان ناتو نیز تقاضای برقراری منطقه پرواز ممنوعه برفراز کردستان ایران را کرد و گفت پیشمرگهای کردستان در اختیار آنها هستند. اما قبل از این تجربه مخالفان جمهوری اسلامی دیگری دست به سوی قدرتهای خارجی دراز کرده بودند. البته در زیر به تجربه حزب توده و همراهی و وابستگی اش به شوروی و تجربه برخی دیگر از گروههای چپ نمیپردازم زیرا اکنون دیگر اینگونه نظامها وجود ندارند که بخاطر مسانل ایدوئولوژیک طرح جهانی داشته باشند و تنها به چند مورد بسنده می کنم.
بعد از استقرار جمهوری اسلامی دکتر احمد مدنی بهنگام اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران از امریکائیها کمک مالی گرفت. او که نفر دوم شد بعد از مدتی مجبور به ترک کشور شد. اما باید انصاف داشت که در خارج از کشور از خود انتقاد کرد و از مردم ایران پوزش خواست و شاید در این زمینه او تنها مخالفی است که از کار خود در کمک گرفتن از قدرت خارجی پشیمان شده است. این نکته نیز لازم است گفته شود که او در خارج از این پول برای خود استفاده نکرد و آن را خرج کمک به پناهندگان نمود و در اواخر در شرایط سخت مالی نیز بسر می برد. اما همین امر کمک گرفتن به او لطمه زد و به او اجازه نداد نفشی را که می توانست در همراهی با نیروهای ملی دیگر بازی کند ایفا کند.
بعد از ایشان مرحوم دکتر شاپور بختیار به همراهی با صدام حسین پرداخت. نگارنده بخوبی بیاد دارد زمانی که روزنامه فرانسوی فیگارو نوشت که بختیار روز بعد از جنگ به عراق با هواپیما اختصاصی به عراق رفته، بسیاری از اینکار از سوی کسی که خود را ملی میدانست متعجب شدند و باورشان نمی شد.ii اما متاسفانه این همکاری واقعیت داشت او در جمع 6 بار به عراق رفت. خود ایشان هم در مصاحبه های مختلف مسئله کمک گرفتن از صدام را مطرح کردند. این سخن او که “برای مبارزه با خمینی با شیطان هم همکاری می کنم” چندین بار تکرار شد.iii اما جنگ آن چنان نشد که صدام گمان میکرد و ایران در عرض یک هفته از پا در نیامد. در اینجا باز هم باید تکرار کرد که دکتر بختیار نیز کمکهای مالی را خرج شخصی خود نمی کرد بلکه برای فعالیتهای سیاسی خود و کمک به نظامیان و خانواده هایشان خرج می کرد دکتر بختیار تیز در روزهای آخر در شرایط مالی بدی بسر می برد. همکاری دکتر بختیار با صدام ـ همراهی با شیطان ـ نه تنها کمکی به او نکرد بلکه او را از مسلک مصدقی که مدعی آن بود کاملا دور کرد. تا جائی که افرادی مانند حسن نزیه و دکتر احمد مدنی و رحمت الله مراغه ای به همین دلیل حاضر به همکاری با او نشدند. رژیم جنایتکار ایران بعدا شخصی که از بختیار حقوق میگرفت را با حقوقی بیشتر خرید و با کمک او دکتر بختیار را بصورت هولناکی به قتل رساند. لازم به گفتن است آقای هاشمی خود به این جنایت از سوی وزارت اطلاعات اعتراف کرده است.iv
زمانی بعد که مسعود رجوی تصمیم به رفتن به عراق گرفت, صدام حسین بخاطر نیروی نظامی ای که مجاهدین داشتند او را فردی قابل تر برای همراهی با سیاستش دانست و از آن زمان که مجاهدین به عراق رفتند عراق دیگر کمکی به بختیار نکرد. طارق عزیز در مصاحبه ای یعد از دیدار با رجوی پاریس در سال 1985 گفت که رجوی رئیس جمهور مناسب برای آینده ایران است. از آنزمان عراق سیاستش را تنها بر کمک به برخی نیروهای کرد منطقه و خصوصا نیروی مسعود رجوی استوار کرد. اما این تجربه نیز با حمله امریکا به عراق شکست خورد. و اکنون رژیم حاکم بر عراق متحد ایران شده است و اینروزها آخرین نیروهای مجاهدین از عراق خارج میشوند و خانم مریم رجوی در اتحاد با عربستان و گروههای جنگطلب محافظهکارهای جدید در آمریکا بسر می برد. اکنون تنها امید سازمان مجاهدین خلق حمله نظامی به ایران است و در این امر هم تلاش می کند. این سازمان اکنون کم اعتبارترین خری خارج از قدرت است. اینها چند تجربه تاریخ معاصر هستند که شکست کمک گرفتن از خارجی در مبارزه را به روشنی نشان میدهند. نمونه های دیگر بسیارند. افرادی بسیاری نیز به ایم امر دست زده اند که نمونه آخرش شهرام امیری بود که قربانی کارهای خود شد و بدست رژیم پلید حاکم اعدام شد.
نگارنده در جلسه ای در اواخر دهه 60 در پاریس از آقای دکتر ممکن که زمانی عضو شورای مقاومت بود و بدنبال مسعود رجوی به عراق رفت، اما 2 سال بعد بازگشته بود در جلسه ای پرسید چرا اینکار را کردید؟ ایشان در مقابل پاسخ داد یاسر عرفات در جنگ با اسرائیل از کمکهای کشورهای عربی برخوردار است چرا ما برای مبارزه با رژیم ایران کمک نگیریم! برخی دیگر همچون ایشان بر این نظرند که ویتنام در جنگ آزادیبخش با آمریکا از کمکهای شوروی برخوردار بود کوبا و فیدل کاسترو در جنگ با حکومت کوبای طرفدار آمریکا از کمک شوروی برخوردار بود یا دوگل از انگلیسیها کمک گرفت. اما همه اینها ـ ویتنام کوبا عرفات دوگل ـ یا کشور بودند و یا کشورشان در جنگ در اشغال بود (برای مثال فرانسه و انگلیس متفق یکدیگر بودند و همراه یکدیگر با آلمان وارد جنگ شده بودند و مستقر شدن دوگل در فرانسه بخشی از ادامه مبارزه بود و یا عرفات خود را ریس دولتی می دانست که در جهان برسمیت شناخته شده بود)، که با خارجیها همکاری کردند و کوچکترین ربطی به اینکه یک گروه اپوزیسیون از خارجی کمک بگیرد ندارند. گاهی این گروهها مدعی شده اند اینکار را برای ملت ایران می کنند! یعنی همان دیدگاه ولی فقیه که برای مردم تصمیم می گیرد. شاید بهتر است مثالهای دیگر بزنند که مثلا شیعەهای لبنان در جنگ با سنیهای لبنان و اسرائیل از کمکهای ایران برخوردارند، حوثیهای یمن در جنگ با حکومت یمن و عربستان از کمکهای ایران برخوردارند داعش از کمکهای ترکیە برخوردار است، شیعەهای عراق از کمک ایران برخوردارند، مبارزان کشمیر علیە سلطەی هند از کمکهای پاکستان برخوردارند ، طالبان و القاعدە را پاکستان کمک میکند. اما از اتقاق یکی از دلایل موفق نشدنش نیروهائی مانند حزب الله، مسلمانان کشمیر و حوثیهای یمن و داعش و شیعههای عراق و همان وابسته شدن به قدرتهای خارجی است که دشمنشان از آن استفاده می کند و در نهایت روش آنها منجر به گسترش جنگ و خشونت می شود. در واقع همین دخالتهای خارجی موجب تقویت و تدوام خشونت و جنگها در همه این نقاط شده است. بر اینها می توان تحربه های متعدد گروههای کردهای عراق و ده ها گروه دیگر را در جهان نام برد.
سئوال دوم چنین مطرح می شود:
2 ـ آیا دشمن ما جمهوری اسلامی است و یا اسرائیل و عربستان و امریکا و یا…؟ به سه گونه متفاوت می توان پاسخ این سئوال را داد. کسانی که موافق کمک گرفتن هستند دشمن را جمهوری اسلامی می دانند. اما آیا دولت اسرائیل حقوق “اقلیت” فلسطینی را رعایت میکند که مثلا آقای هجری بدنبال کمک گرفتن از اسرائیل برای نجات از رژیم ایران است؟ چگونه از دولتی تقاضای کمک میکنید که نفس بودنش بر نقض حقوق انسانی و ملی فلسطینی ها بنا شده است؟ چگونه است که رژیم عربستان با وجود ساختار بسیار عقب مانده اش دوست امریکا و فرانسه و غرب است؟ آیا در عربستان کوچکترین اثری از دمکراسی وجود دارد؟ آیا پاسخی برای این سئوالها دارند؟ البته نه. زیرا قدرتهای خارجی چه امریکا، چه کشورهای اروپائی، چه اسرائیل چه عربستان تنها و تنها بدنبال منافع خود هستند و در این میان در بازه ای از زمانه از گروههای استفاده می کنند و اهیمتی چندانی به خواسته های آنان نمی دهند. حال در وضعیت فعلی خاورمیانه، تقاضای کمک آقای هجری از اسرائیل و عربستان نه تنها برای ایران بسیار خطرناک است، نه تنها کمکی به مبارزه برای حقوق مردم کرد ایران نمیکند بلکه برای همه مردم منطقه ـ از جمله کردها ـ فاجعهبار خواهد بود. اینگونه سیاستها ما را ممکن است برای سالهای دراز درگیر برخوردها و جنگهایی کند که تنها فروشندگان اسلحه و مستبدین حاکم سودش را خواهند برد.
اما کسانی هم هستند که معتقدند دشمنان ایران قبل از هر چیز اسرائیل و عربستان و امریکا و نه جمهوری اسلامی میباشد. این افراد که اغلب از اصلاح طلبان هستند گمان می کنند جمهوری اسلامی موجودی مستقل از عربستان و اسرائیل است. براستی اگر عربستان و اسرائیل دست از زورگویی بردارند و صاحب رژیمهای دموکرات و حقوقمند شوند حاکمیت جمهوری اسلامی میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آقای خامنه ای که اعتیاد به داشتن دشمن دارد اگر مسلمانانی که از عربستان تغذیه می شوند بانی خود را از دست بدهند آقای خامنه ای با چه کسانی می خواهد بحران بسازد و به جنگ شیعه سنی بپردازد. رژیم ایران دوست ایران نیست؛ بلکه رژیمی دشمن ایران است. براستی هزینههای بیشماری که این رژیم تنها برای تحکیم خود به ایران وارد کرده است چه اندازه است؟ بنابراین پاسخ سوم این است که ما باید مستقل از رژیم ایران و قدرتهای خارجی باشیم. مسئله ما دشمنی نیست مسئله ما مبارزه برای داشتن رژیم دمکراتیک در ایران است و این مبارزه زمانی موفق می شود که مستقل از رژیم ایران و قدرتهای خارجی صورت گیرد.
جهانی شدن اصل استقلال را تضعیف نکرده است استقلال به معنی ایزوله شدن نیست و مانع همکاری های منطقه ای و جهانی نمی شود. بدون استقلال آزادی ممکن نمیشود. کسی که به قدرت خارجی مراجعه میکند قبل از هر چیز به دو مسئله اعتراف می کند. اول اینکه خود ناتوان و عاجز است و مهمتر اینکه اینکه ملت ایران ـ که خود را حامی آنها می دانند ـ در کلیت و تمامیت خود ملتی ناتوان و عاجز است و توانائی تغییر رژیم تبهکار حاکم بر وطن را ندارد! در اینصورت این پاسخ را میطلبد که اگر ملتی توانا نباشد و گروهای سیاسی مدعی دفاع از حقوق آنها هم توانا نباشند چگونه ممکن است حاکمیت ملی را برقرار کرد؟ در مبارزه برای دمکراسی ـ اگر هم اعتقاد داشته باشیم که ملت توانائی تغییر رژیم را ندارد ـ باید کاری کرد که این توانائی در ملت حاصل شود و خود را صاحب این خانه بداند و غاصبان حقوق او را از خانه بیرون بیاندازد. تغییر و تحول از طریق تغییر ملت آغاز میشود و چشمه مردم باید خود جوشان شود.
امور واقع، بخصوص در منطقه بما میگویند که از زمانیکه مداخله خارجی آن هم از طریق حمایت از سازمانهای مسلح و تسلیح و تجهیز آنها شروع شود دیگر ملت صاحب اختیار نیست و این قدرت خارجی است که از این سازمانها در راستای منافع خود استفاده می کند. تجریه لیبی و عراق و سوریه را در جلوی چشمانمان است، آخر چگونه نمی شود از این فجایع در حال انجام درس نگرفت و اشتباه را تکرار کرد؟
نتیجه اینکه مبارزه موفق و راهگشا مبارزه ای است که هم در استقلال از قدرت تبهکار حاکم و هم مستقل از قدرتهای خارجی شکل بگیرد و انجام شود؛ منابع و توان خود را از ملت و جامعه ملی بگیرد. باز تجربه می گوید که گروهها و اشخاصی که با قدرتهای خارجی همکاری می کنند، بسرعت از جنس رژیم حاکم می شوند، یعنی از جنس رژیمی که قرار بود بر علیه آن مبارزه کرد! ما از ملتی تاریخی که تاریخ آن باید در شروع تمدنها و تمدنهای باستانی پیگرفت هستیم؛ تلاش در راه حقوق انسانی و ملی و شهروندی ساکنان ایران زمین، چیزی نیست جز کوشش در آگاه شدن جامعه ملی به توانایی های خود. تا اینگونه مردم از طریق مسئولیت پذیری معماران سرنوشت خود و وطن شوند. این امر هم تنها شامل مردم ایران نمی شود به همه انسانهای منطقه که در یکی از سیاه ترین دوران معاصر خود بسر می برند مربوط می شود.
i- http://www.kurdistanmedia.com/farsi/idame/24752 مصاحبه آقای شرفی
ii- https://khodnevis.org/article/46760
iii- مصاحبه دکتر شاپور بختیار با روزنامه فرانسوی “کوتیدین دو پاریس” در تاریخ 22 اکتبر 1980 (30 مهر 1359)،
iv- https://www.enghelabe-eslami.com/tamas/21-didgagha/tarikhi/9628-2014-07-09-22-25-33.html
@@@
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/idame/24752
کوردستان میدیا: دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در مصاحبه با روزنامهی “اورشلیم پُست” اعلام کرد که توافق هستهای رژیم ایران با گروه ٥+١ به زیان مردم و به نفع رژیم بوده است.
روزنامهی “اورشلیم پست” مصاحبهای در رابطه با مبارزات نوین حزب دمکرات کردستان ایران، با “مصطفی هجری” دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران انجام داده است که متن این مصاحبه درپی میآید:
نخستین سخن مصطفی هجری در این رابطه که چرا ایران با اسرائیل دشمنی میکند، این بود: “ما دشمن مشترک داریم، اما اکثریت کشورها از اسرائیل حمایت میکنند”.
دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران اظهار داشت: “ایران پول زیادی را صرف حمایت از حزبالله و حماس علیه اسرائیل میکند و به نظر من اسرائیل باید رژیم ایران را دشمن اصلی خود تلقی نموده و در جهت تضعیف آن تلاش نماید. حزبالله و حماس کمکهای مالی فراوانی از ایران دریافت میکنند و آنان نیز با ایران در جهت دشمنی با اسرائیل همکاری دارند، به همین دلیل باید اسرائیل از احزاب اپوزیسیون ایران علیه رژیم ایران حمایت نماید”.
دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران به این امر اشاره میکند که آنان خواستار یک حکومت دمکراتیک فدرال هستند و در این زمینه میگوید: “ما به دنبال حکومتی دمکراتیک هستیم، ما میخواهیم تمامی ملیتها از خودمختاری برخوردار باشند و هر ملتی نمایندهی خود را در حکومت مرکزی داشته باشد”.
هجری تأکید کرد که حزب دمکرات با کنگرهی ملیتهای ایران فدرال همکاری میکند که احزاب ملیتهای دیگر اعم از ملیتهای آذری، عرب، بلوچ و ترکمن را دربر میگیرد و به دنبال تحقق مطالبات خود میباشند.
احساس بدبینی و خیانت در کردها نسبت به اروپا و آمریکا وجود دارد به دلیل اینکه آنان از دمکراسی و حقوق ملیتها حمایت نکردهاند.
دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران با طرح این پرسش کە چرا غرب بە دمکراسی اهمیت نمیدهد؟ اظهار داشت: ” نگاه سیاست آمریکا صرفاً بە زمان حال معطوف است، اما آینده را مد نظر قرار نمیدهند. برای مثال، آنان نقشەای برای ساقط کردن صدام داشتند، اما هیچ راەحلی برای بعد از آن نداشتند”.
هجری از اینکه آمریکا طی سالهای گذشته نفوذ مشروع و دوستان خود را در منطقە از دست دادە، نگران است، زیرا با گذشت ٥ سال، آنان در جنگ داخلی سوریه شکست خوردە و بە تروریستهای رژیم ایران اجازە دادەاند کە بە خاک این کشور وارد شدە و از رژیم دیکتاتور بشار اسد حمایت کنند”.
@@@@@
28 جولای 2016:
کاوش -مبارزە و شهادت د،قاسملو از زاویە دیگر مهمان برنامە ; آقای مازیار شکوری
[youtube_sc url=”https://youtu.be/UT1QFVaokvw”]
اخبار روز: خبرگزاری فرات ترجمه ی فارسی متن کامل پیام ۲۱ مارس عبداله اوجالان رهبر پ کا کا را به شرح زیر منتشر کرده است:
سلام به خلقهای خاورمیانه و آسیای میانه که با یک همبستگی در سطحی عالی نوروز را در کنار یکدیگر جشن می گیرند .
سلام به برادری خلقها که با هیجانی مضاعف با خواست دمکراسی و خوشبینی، نوروز عصر اخیر را با نوروزهای جدید در کنار یکدیگر جشن می گیرند.
سلام به رهروان راه مقدس، کسانی که راه دمکراسی، آزادی و همسانی را هدف خود قرار داده اند.
سلام به ملتی که در امتداد سلسله کوههای زاگرس و توروس در میان رودخانه های دجله و فرات واقع در جغرافیای مزوپوتامیا و آناتولی نقش مادری برای تمدن روستایی و شهری ایفا کرد و از کهنترین اجتماعات است، سلام به ملت کرد.
این تمدن کهن هزاران ساله را کردها با همکاری و برادری جوامع همسایه به وجود آوردند و در کنار آنها در صلح و آشتی زندگی کردند. رودهای دجله و فرات برادران ساکاریا و مریچ و کوههای آگری و جودی دوستان کوههای کاچکار و ارجییس هستند. گووند و دلیلو از فامیل هورون و زیبک اند. قدرتهای فرادست همواره تلاش کرده اند که با مداخلات خارجی برای تأمین منافع گروه هایی با اعمال فشار و سیاستهای مختلف این جوامع کهن و متمدن را به دشمنان یکدیگر مبدل کنند و برای همین نیز همیشه سعی کرده اند که قدرتهایی در تضاد با حق و حقوق تشکیل دهند.
امپریالیسم غربی طی دو قرن اخیر با فتوحات جنگی و دخالتهای خارجی درپی آن بود که در خاورمیانه ذهنیت دولت- ملت را پیشبرد دهد و در این مسیر نیز با ترسیم مرزهای ساختگی، با بر روی کار آوردن حکومت های سرکوبگر در تلاش بودند خلقهای عرب، فارس، ترک و کرد را به دشمنی با هم وادارند.
اما دوره عقلیت سرکوبگری به پایان رسیده است و دیگر جوامع خاورمیانه و آسیای میانه هوشیار شده و به اصالت خویش بازمی گردند. این جوامع خواهان پایان جنگ های ریشه ای و جلوگیری از تعمیق اختلافات هستند.
صدها هزار و میلیونها انسانی که دل آنها با آتش نوروز روشن می شود و صحنه ها را با حضور خود پر می کنند دیگر خواهان برادری اند و بدنبال چاره یابی مسائل.
عصیانی که من در ابتدا به تنهایی در برابر نادانی و بردگی آغاز کردم با آرمان شکل دهی تفکری مبارز در برابر انواع سرکوبها و شکل دهی ذهنیت و روحی تازه بود.
من امروز شاهد آن هستم که فریاد من تا سطح قابل توجهی پیشرفت داشته است.
تقابل ما نه در مقابل هیچ ملت و دینیست و نه در تضاد با هیچ مذهب و گروهی.
جنگ ما در برابر ظلم، نادانی، بی عدالتی، عقب افتادگی و هرگونه فشار و ستمکاری بوده است. ما امروز دیگر برای ترکیه ای نوین، خاورمیانه ای جدید و آینده ای تازه هوشیار می شویم. فراخوان من به جوانان است که با دل و جان پیشنهاد من را می پذیرند، حرف من با مادران مقدسی است که پیام مرا در عمق دل جای می دهند، سخن من با دوستانی است که با تمام وجود پیام من را تأئید می کنند و برای انسانهاییست که مشتاقانه به پیام من گوش فرا می دهند.
امروز دوره ای جدید آغاز می شود و از دوره مقاومت مسلحانه، دروازه ای بسوی مرحله سیاست دمکراتیک باز می شود. مرحله ای که عمدتا از موارد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شکل می گیرد. در این مرحله ذهنیتی که حقوق دمکراتیک، آزادی و برابری را اساس قرار می دهد مطرح خواهد بود. ما دهها سال از زندگی خود را فدای این ملت کردیم و بهای سنگینی نیز برای آن پرداختیم. این فداکاری و مبارزه بی دلیل نبوده و از طریق آن کردها مجددا شخصیت ذاتی و هویت خویش را بازیافتند.
سلاحها بهتر است خاموش شوند چرا که دیگر به سطحی رسیده ایم که لازم است فکر و گزینه سیاسی در اولویت قرار گیرد.
پارادایم مدرنیسم که همه چیز را نادیده می گرفت، انکار می کرد و خارج از دور باقی می گذاشت دیگر به زوال خود رسیده و پایان یافته است. خونهایی که ریختهمیشوند خون ملتهای ترک، لاز، چرکس، کرد و همه انسانهای ساکن این جغرافیاست. من امروز در محضر میلیونها نفر که به سخنان من گوش می دهند اعلام می کنم که دیگر مرحله ای جدید آغاز می شود. ما اکنون به زمان چنان مهمی رسیده ایم که نیروهای مسلح ما به آنسوی مرزها عقب نشینی کنند. من مطمئنم کسانی که به من ایمان دارند و دلشان را برای من باز گذاشته اند حساسیت موضوع را درک کرده و از آن دفاع خواهند کرد.
البته این نه یک پایان بلکه آغازی برای مبارزات سیاسی-دمکراتیک است.
این نه به معنای رها کردن مبارزات که به معنای تداوم آن به شیوه ای دیگر است .
تشکیل جغرافیای اتنیکی و تک ملتی از اهداف غیرانسانی مدرنیته سرمایه داری و به معنای انکار اصلیت و موجودیت ماست.
برای آنکه تمامی جوامع آناتولی و کردستان به مانند تاریخ گذشته شان قادر باشند همسان و صلح آمیز زندگی کنند مسئولیت بر عهده همگان است. به مناسبت این نوروز من می خواهم که دست کم به اندازه کردها؛ ترکمنها، آسوریان، اعراب و جوامع دیگر نیز اشعه های آزادی و برابری را همچون آزادی و برابری ذاتی خویش بپندارند.
خلق ترکیه باید متوجه باشند که اگر امروزه در آناتولی قدیم تحت نام ترکیه قادر به تداوم حیات هستند این را مدیون همکاری و برادری کردها و ترکها در هزاران سال هستند که تحت لوای برادری مسلمانان تشکیل دادند. در قوانین آنزمان انکار، عقب راندن و همسان سازی اجباری با توسل به حذف دیگری وجود نداشت. سیاستهای کاپیتالیستی مدرن صد ساله اخیر که حاوی فشار، ستم و آسیمیلاسیون است نیروی خود را از مردم نگرفته اما با این وجود مردم نتوانستند خود را از آن رها کنند.
این سیاستهای سخت تنها حاصل تلاش گروهی بود که تمام حقوق و تاریخ برادری را انکار می کردند. ولی در عصر امروز این تلاشهای ضدحقوقی بخوبی تحلیل شده اند. برای پایان یافتن این ستم من دعوت می کنم هر دو نیروی اصلی و استراتژیک خاورمیانه دست در دست هم قرار دهند و طبق تاریخ و فرهنگ کهن خود مدرنیته ی دمکراتیک را تأسیس نمایند.
دوره دیگر دوره اختلاف، جنگ و تنش نیست بلکه دوره اتفاق، همکاری و مهرورزی به یکدیگر و بخشش است.
ملت کرد و ترک در کنار یکدیگر برای آزادی جنگیدند و در چاناکالا در کنار یکدیگر شهید شدند. در سال ۱۹۲۰ نیز مجلس بزرگ ترکیه با همکاری کردها و ترکها تأسیس شد. واقعیت تاریخی مشترک ما چگونگی آینده مشترک ما را نیز تعیین کرده و طرحهای مشترک ما را می طلبد. روحیه تأسیس مجلس ترکیه امروز نیز عصر ما را روشن خواهد کرد.
خوب است که همه جامعه در نظام مدرنیته ی دمکراتیک جای بگیرند؛
نمایندگان جوامع تحت ستم، نمایندگان طبقات و فرهنگها؛ فراخوان من آنست که تنها راه رهائی طبقات زیر دست، زنان، مذهب، طریقت و تمامی جامعه و گروههای فرهنگی دیگر که از دایره خارج مانده اند، از این وضعیت، جای گرفتن در مدرنیته ی دمکراتیک است.
خاورمیانه و آسیای میانه به دنبال آن هستند که مطابق با جوهره تاریخی خود سیستمی امروزی و دمکراتیک تشکیل دهند. در این جریان بیش از نان و آب به جستجو و تحقیقات برای مدلی که همه بتوانند در آن آزادانه و برابر زندگی کنند وجود دارد. برای دست یافتن به چنین مدلی پیشاهنگی فرهنگهای موجود در جغرافیای مزوپوتامیا و آناتولی غیرقابل انکار است.
همانطور که در مدتی نه چندان دور کردها و ترکها در چارچوب میثاق ملی دست به مبارزات آزادیخواهانه زدند امروز هم چنین روابطی می تواند در ابعادی گسترده تر برقرار شوند.
با وجود همه اشتباهات و قصورات نود ساله اخیر بار دیگر تمامی جوامع زیر دست و ضربه دیده که با مصیبتهای فراوانی روبرو مانده اند سعی در ایجاد مدلی جدید دارند.
بر خلاف میثاق ملی، کردها تقسیم شدند و امروز در جمهوری عراق و سوریه با سختیها و مسائل بسیار روبرو ماندند. من خلقهای کرد، ترکمن، آسوری و عرب را دعوت می کنم که زیر چتر ‘کنفرانس همکاری ملی و صلح’ به گفتگو درباره حقایق خود بنشینند و قادر به درک یکدیگر باشند.
در برابر سیاست تقابل با یکدیگر ما برادری را پیش می کشیم و در برابر سیاست انشقاق نیز اتحادیه خلقها را تشکیل می دهیم.
کسانی که قادر به قرائت صحیحی از این دوره نباشند به زباله دان تاریخ می روند، کسانی که در برابر حرکت آب مقاومت کنند نیز سرنوشتی مشابه دارند.
خلقهای خاورمیانه از جنگ و تنش و جدایی و انشقاق خسته شده اند و از این رو می خواهند بر روی ریشه و روان خود با همکاری و مساعدت، دست در دست هم دوباره پا بگیرند.
این نوروز مژده ای برای همه ماست؛
حقایقی که در داستانهای حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد جای دارند امروز با مژده ای نو وارد زندگی می شوند و انسانیت به دنبال آن است که فطرت خود را باز یابد.
ما منکر همه دستاوردهای تمدن امروزه غرب نیستیم و از جوانب روشنفکری، برابری طلبی و دمکراتیک آن سود می گیریم، ما با تلفیقی از تفکرات خود و غرب، عنصر دیگری ساخته و وارد حیات می کنیم.
امید تلاشی نو، اندیشه و آرمان، و توسعه سیاست دمکراتیک کمپین جدیدی از دمکراتیزاسیون را آغاز کرده است.
در پایان درود میفرستم بهتمام آنانیکه به این روند نیرو بخشیده و از حل دمکراتیک و صلح حمایت میکنند.
درود بر آنانیکه برای برادری، یکسانی، دمکراسی و آزادی قبول مسئولیت میکنند.
عبدالله اوجالان ۲۱ مارس ۲۰۱٣ زندان امرالی
همه عالم تن است و ایران دل
هموطنان گرامی، ملّت بزرگ ایران
بدنبال اعمال تهدیدها و فشارهای بین المللی در خصوص اوضاع سیاسی، اجتماعی وفرهنگی ایران و برخی سوءتدبیرهای داخلی در پاسداشت حقوق اساسی مردم ایران؛ طی روزهای اخیر و به دنبال انتشار پیمان نامه اتحاد میان دو شعبه از شعب متعدد سازمان های مسلح و نظامی دموکرات و کومله و نیز انتشار اطلاعیه ای به نام تعدادی از فعالان و نویسندگان کُرد در خصوص نفی تمامیت ارضی کشور ایران، جمعی از فعالان و شهروندان ایرانی کُرد، نکاتی برای تنویر افکار عمومی و تاکید بر پیوندهای عمیق و دیرین فرهنگی، اجتماعی و تاریخی میان همه شهروندان ایرانی و نفی هرگونه حرکت جدایی خواهانه و ضدایرانی، معروض میدارند.
ایرانیان عزیز
مردم کُرد، همچون دیگر هموطنان سهم بسیار برجسته و با اهمیتی در شکل گیری و شکوفایی تمدن ایران زمین ایفا کرده اند. پیشینه ی تاریخی روشن این دیار را میتوان از سنگ نوشته های حک شده بر سینه کوه های زاگرس تا صدای یکی از اسطوره های هُنر آواز ایران، استاد شهرام ناظری دید؛ آفرینش و انتشار آثار بی شمار هُنری،فکری،علمی و ادبی به زبان ملّی فارسی و با درونمایه ها و تعلقات تماما” میهن دوستانه و ایرانی ستایانه از سوی هنرمندان و شاعران و نویسندگان کُرد، گواه دیگری بر ایران دوستی این مردمان پاک نهاد است؛ کُردها در پاسداری از مرز و خانمان این دیار نقش برجسته و گسترده داشته اند ، ازایستادگی در جنگ چالدران و فتح هرات تا پاسداری و حفظ فرهنگ ایران با بزرگانی چون شیخ شهاب الدین سهروردی، شیخ اشراق احیاء کننده اسطوره¬های ایرانی در قالب حکمت اشراق، عبدالحمید بدیع الزمانی کردستانی استاد برجسته دانشگاه تهران و علی اصغر کردستانی ،این لیست را می توان با نام برجستگان دیگری آزین بست ؛ حسن کامکار موجب اعتلای موسیقی ایران و منطقه گردید، محمد قاضی و ابراهیم یونسی از پایه های اصلی ترجمه و ادبیات ایران شدند. بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان کُرد بر ریشه ایرانی و حفظ فرهنگ و بوم خود تکیه داشته اند، یا والی نشین اردلان که نسب خود را به ساسانیان می رساند. کمااینکه عزیز خان مکری، امیرنظام گروسی و یارمحمد خان کرمانشاهی و صدها و هزاران کُرد دیگراز جمله نخبگان کُردزبانی هستند که با جان و هستی خود برای آزادی و اعتلای ایران و ایرانی از دوران قاجار و مشروطیت تاکنون کوشیدند؛ در این لیست بی پایان می توان برجستگان اهل این دیار دیگری را مثال زد ، بنیانگذار نیروی دریایی نوین ایران، دریاسالار شهید غلام علی بایندر و برادر رشیدش ناوسروان شهید یداالله بایندر از آن جمله است که در دوران هجوم متفقین به ایران، در جنوب و شمال کشور، جان خود را فدای استقلال ایران کردند. علی خان حبیبی در سقز و منطقه تیلکوه برابر دفع شررات محمد رشیدخان جان خود را فدا کرد. دکتر کریم سنجابی و زنگنه یاران وفادار شادروان دکتر مصدق در جریان فعالیتهای ملّی بودند . به استاد شهید کامران نجات اللهی هم بایداشاره کرد که، در کوران مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران در انقلاب ۱۳۵۷ هستی خود را پیش کش آزادی کهن دیارمان، ایران کرد. هزاران شهید دوران جنگ عراق با ایران هم، میثاق خونین و مکرر مردمان این دیار، در دفاع از تمامیت ارضی این مرز و بوم و سرزمین مادری¬مان، ایران است. هنوز زخم های بمباران شیمیایی بر تن و جسم مردم کُرد در سردشت و زرده و مریوان و حلبچه عراق جراحت وارد می کند در حالیکه در همان زمان بمباران شیمیایی منطقه ی کُرد نشین، احزابی با صدام داد و ستد داشتند و به تکذیب بمباران شیمیایی می پرداختند.
هموطنان آزاده
در دوره هایی از تاریخ معاصر و البته با دخالت دولت های منطقه ای و فرا منطقه ای، سلسله حوادثی در برخی از مناطق کشور از جمله در بخشی از مناطق کُردنشین روی داد که نتیجه آن تحمیل هزینه های بسیار سنگین توسعه ای ،سیاسی ،مالی و جانی بر مردم منطقه و سایر هموطنان بود. تلفات چندین هزار نفری ناشی از درگیری های نظامی گروه های کُرد و غیر کُرد مستقر در حوزه مناطق کُردنشین در دهه اول انقلاب و بقای آثار دیرپای آن حتی تا امروز و عقب ماندگی چشمگیر از قافله آبادانی و سازندگی کشور برای سال های متمادی نمونه ای از این خسارات سنگین است که چندین نسل باید تاوان آن نابخردی ها را پس بدهند؛ آیا گروه هایی با نام های رنگارنگی چون دموکرات، کومله و … که با حضور و فعالیت مسلحانه و نظامی خود در منطقه جز ترویج خشونت و نفرت و خونریزی ثمره دیگری برای حرکت دمکراسی خواهانه وحق طلبی مردم ایران نداشته اند وسهم غیرقابل انکاری در ایجاد خسارات بزرگ انسانی، اجتماعی، فرهنگی و توسعهای داشتهاند، میتوانند مدعی دفاع از حقوق بشر و برآورده کردن منافع همه ایرانیان و بویژه اهالی حوزه های کُرد نشین غرب ایران با تمام تنوع و کثرت فرهنگی،مذهبی و زبانی آن باشند؟ هر کسی با تاریخ ایران و کُردانش آشنا باشد بخوبی به این نکته واقف است که تاریخ کُرد و ایران از هم جدا نیست و عناصر فرهنگ کُردی مانند جشن بزرگ نوروز جزیی از مجموعه فرهنگ ایرانی است، مگر بی اطلاعان یا دشمنان آزادی و آسایش مردم منطقه و ایران زمین.
ما امضاء کنندگان این بیانیه، ضمن اعتقاد و التزام به دموکراسی، اصول حقوق بشر و توسعه پایدار در همه نقاط ایران، انزجار خود را از اصوات گاه و به گاه و تحرکات تجزیه طلبانه گروه اندکی که منافع باندی، سیاسی و طایفه ای خود را به منافع ملی همه ایرانیان ترجیح میدهند، ابراز میداریم و بر این اعتقادیم که حقوق پایمال شده همه ایرانیان و از جمله مسائل و مشکلات حوزه های کُرد نشین غرب ایران، با اتخاذ روش های دموکراتیک، مدنی، به دور از خشونت و با رعایت حقوق بشر و تمسک به قانون چه از سوی مردم و گروههای سیاسی و چه از سوی نهادهای حکومتی در چارچوب حفظ استقلال،همبستگی ملّی ، یکپارچگی و تمامیت ارضی کشور، دست یافتنی خواهد بود و هرگونه تلاش در راستای ایجاد ناامنی،بی اعتمادی ،خشونت و بی ثباتی در ایران و درمنطقه را محکوم می کنیم. سده های پیش شاعر کُردتبار، نظامی گنجوی چه زیبا سرود:
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود یقین باشد
میانگیز فتنه میافروز کین خرابی میاور در ایران زمین
با سپاس از تمامی هم میهنان گرامی
@
ابوالحسن بنی صدر و رحیم رشیدی از تحریف تاریخ تا واقعیت
http://rehim.blogspot.com/2012/09/blog-post_6016.html
2012-09-29دستوربنی صدر به درنیاوردن پوتین ها از پا، کی و کجا بود؟ 59-01-12
@
فرمان بنی صدر به ارتش درمورد بیرون نیاوردن پوتین ها
فیلم کامل
@
آیا شما به ارتش گفتید که پوتین هایتان را در نیاورید
@
Koln 31/9=شما به سربازان گفتید پوتین هایتان را درنیاورید
http://www.youtube.com/watch?v=sGq0u8tYo2E&feature=relmfu#t=43s
@@@@@@@@@@@@@@@@
در برنامۀ افق بتاریخ 2012-09-17 آقای رشیدی در انتها دو جملۀ کوتاه را بیان فرمودند که بسیار گویائی دارد:
http://www.youtube.com/watch?v=QqoEB4RcRFY&feature=player_detailpage#t=520s
ایشان از زحمات موفق آقای بنیصدر برای محکومیت سران رژیم جاا در جنایت میکونوس بدرستی قدردانی فرمودند. علیرغم سانسور و تخریب فراوان در بارۀ آقای بنیصدر، ایشان منصفانه از وی یاد کردند.2-متاسفانه در مورد دیگری، اطلاعات ایشان صحیح نبود و اظهار فرمودند که “مردم کوردستان همیشه از آقای بنی صدر به خاطر این فرمانی که پوتین ها را باز نکنید تا کوردستان را تصرف کنید عصبانی بودند ……” این را میتوان به تعبیر خودشان، به حساب سن کم ایشان در آن زمان گذاشت. برای کمک به خشونتزدائی در منطقه و به تبع آن بهبود وضع همۀ ایرانیان از جمله هموطنان کرد، لینک سخنرانرانی آقای بنی صدر را در سال 1359 در بالا آوردهایم. متن پیاده شدۀ سخنرانی از این قرار است:« ….در آذربایجان غربی كسی كه یاغیگری پیشه كرده و عدهای را به گروگان گرفته، از جمله فرماندار خوی، دیروز در كمیسیون امنیت ملی این مساله گفته شد و آنها سه روحانی فرزند پیغمبر را كشتهاند و 6 نظامی را تهدید كردهاند اگر تا 24 ساعت پادگانهای ژاندارمری را منحل نكنید و گروگانهای ما را رها نكنید ما گروگانهای شما را خواهیم كشت. در آنجا گفته شد كه مبادله انجام بگیرد، من مخالف بودم. اگر رئیسجمهور شما را هم به گروگان گرفتند، شما حق ندارید تسلیم منطق دشمن شوید. بنا براین اگر آنها تهدید خود را اجرا كردند «انالله و انا الیه راجعون» ما آن گروگانها را شهید ملت تلقی میكنیم. اما از همین لحظه ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد مگر آن كه آن خطه را از وجود این یاغیها پاك كند».
یکشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۱ برابر با 16 سپتامبر 2012
مصاحبه روز با صلاح الدین خدیو، تحلیلگر مسائل کردستان
این چند ده مسلح به چه درد می خورند
کاوه قریشی
k.ghoreishi(at)roozonline.com
صلاح الدین خدیو، فعال و تحلیلگر سیاسی کرد ساکن مهاباد، در مصاحبه با روز ضمن انتقاد از مفاد توافقنامه دو حزب کرد میگوید: “اولویتهای مردم در این وانفسا بیشتر از جنس اقتصادی و تلاش معاش بوده و مسائل سیاسی در درجات کم اهمیت تری قرار دارند.”
حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران در هفتههای گذشته با امضای توافقنامهای بر ضرورت اتخاذ سیاست واحدی برای رویارویی با تحولات سیاسی جاری در ایران و منطقه تاکید کردند.
این توافقنامه که از آن به عنوان “نوعی همپیمانی میان این دو جریان سیاسی” یاد شده، روز چهارشنبه، یکم شهریور ماه ۱۳۹۰ در منطقه کوی سنجاق، در کردستان عراق به امضای عبدالله مهتدی و مصطفی هجری، رهبران این دو حزب رسیده است.
به دنبال انتشار متن این همپیمانی، محتوای آن با موجی از موافقتها و مخالفتها روبرو شد. برخی از فعالان ایرانی این دو حزب کرد را متهم به “تجزیه طلبی” و تلاش برای خدشه دار کردن تمامیت ارضی ایران کردند. تعداد دیگری هم با حمایت از مفاد این بیانیه آن را گامی در راستای ایجاد اتحاد بیشتر میان دیگر احزاب سیاسی کردستان ارزیابی کردند.
صلاح الدین خدیو، فعال و تحلیلگر سیاسی در کردستان در مصاحبه با روز از زاویه متفاوتی به این توافقنامه پرداخته کرده است. در این مصاحبه که به صورت مکتوب انجام شده، نخست از او پرسیدهام:
س: بیش از یک دهه است که تقریبا تمامی احزاب کرد از ضرورت و نیاز به تشیکل یک جبهه متحد کرد سخن میگویند. آیا توافقنامهای که اخیرا بین دو حزب دمکرات و کومله امضا شده را میتوان تلاشی در این راستا و گامی برای رفع این نیاز ارزیابی کرد؟
ج: زمان مورد اشاره شما یعنی حدود یک دهه پیش زمانی بود که صحنه سیاسی کردستان – عرصهای که احزاب سیاسی کرد خارج از کشور در آن فعالیت میکردند- به رکودی بیسابقه دچار شده بود. در داخل کشور گفتمان اصلاحات در اوج اقتدار و محبوبیت قرار داشت و کردها هم تا حدود زیادی با آن همراه شده بودند. عرصه سیاسی بویژه اپوزیسیون هم تا حد زیادی به اشغال گفتمان فرامرزی حزب کارگران کردستان در آمده بود که سعی در تشکیل نوعی بین الملل کردستانی داشت. در چنین شرایطی احزاب قدیمی کرد مثل دمکرات و کومله هریک به نوعی درگیر مشکلات و بحرانهای خاص خود بودند. حزب دمکرات با ترور رهبران و توقف فعالیتهای نظامیش دچار رخوت و سستی شده بود. کومله اما با بحرانهای عمیق تری روبرو بود. پروژه تشکیل حزب کمونیست نه تنها موفقیت امیز نبود بلکه تقریبا به انزوای مطلق کومله در سراسر دهه هفتاد منجر شده بود.
در چنین شرایطی جناحی از کومله با خوانش شرایط جدید و درک بحرانهای پیشگفته به انشعاب از حزب کمونیست ایران دست زد و حزب کومله کردستان ایران را بوجود آورد. طرح شعار فدرالی برای ایران و تشکیل جبههای کردستانی متشکل از احزاب کرد شعارهایی بودند که حزب کومله کردستان ایران در آن مقطع در پیش گرفت.
هر جناح انشعابی در ابتدای جدا شدن از جریان قبلی احتیاج به کسب مشروعیت و به تبع آن مقبولیت در میان مردم دارد. طرح شعارهای مذکور در عین اینکه الگوبرداری از تجربه کردستان عراق بود با هدف کسب مشروعیت در میان مردم و نیز ایجاد توازن استراتژیک با حزب دمکرات کردستان صورت گرفت که تا آن موقع اصلیترین نماینده هویت خواهی مردم کردستان به شمار میرفت و به نسبت کومله از پیشینه ناسیونالیستی روشن تری برخوردار بود.
نمیتوان انکار کرد که این دو شعار هر چند با اهدافی سیاسی و تاکتیکی مطرح شدند اما بعدها به صورت گفتمانی رایج و مورد توافق همگانی در آمدند. هر چند که شعار جبههٔ کردستانی در حد شعار باقی ماند و هیچگاه عملی نشد. اما چرا در عرصه عمل با مشکل روبرو شد؟ من در چندین نوشتار احزاب کردستان ایران را به دو دسته تحت االحمایه حکومت اقلیم – دو حزب عمده آن- و حزب کارگران کردستان تقسیم کردهام. هریک از این دو دسته بدنبال الگو برداری از احزاب عمده کرد ترکیه و عراق هستند. این الگوبرداریها چقدر دقیق است و اصلا ممکن یا غیر ممکن است از حوصله این مصاحبه خارج است. منظورم بیشتر این است که انشعابی که در سال ۲۰۰۰ در حزب کمونیست ایران روی داد نقطه عطفی است که میتوان ان را آغاز الگوبرداری از تجربه کردستان عراق و تلاش برای القا و نهادینه کردن هنجارها و نظام ارزشی آن دانست.
شما دقت کنید واژه “جبهه کردستانی” واژهای برگرفته از ادبیات سیاسی کردستان عراق است. در سال ۱۹۸۷ جمهوری اسلامی که در جبهههای جنگ در جنوب به بن بستی استراتژیک رسیده بود. تصمیم به فعال سازی جبهه شمال عراق گرفت. در این راستا به کمک کردهای عراق احتیاج داشت و خصومت میان دو حزب اصلی و احزاب اقماری آنها مانعی بر سر اجرای تام و تمام این سیاست بود. پس با اعمال فشار بر آنها و تشکیل کنفرانسی در تهران موفق شد موقتا اختلافات آنها را مهار و در قالب جبهه کردستانی متحدشان کرد.
شما دقت بفرمایید در سال ۲۰۰۰ هیچ یک از این متغیرها وجود نداشت. نه احزاب فعال کرد و نه قدرتی خارجی که بخواهد آنها را مورد حمایت قرار دهد. فورملهایی هم که برای تشکیل این جبهه هم پیشنهاد میشد با هم تفاوت بنیادی داشت. کومله روی تشکیل جبههای با محوریت خود و حزب دمکرات تاکید داشت و دمکرات هم با درک وزن و اهمیت بیشتر خود – به نسبت کومله – راضی به کوتاه آمدن از نقش برادر بزرگتر نبود.
بعدها که انشعابهای مکرر دیگر در میان دمکرات و کومله بوجود آمد داستان جبهه متحد از این هم پیچیدهتر و در واقع دست نیافتنیتر شد.
اکنون که بخشی از این ایده جامه عمل پوشیده میتواند برخواسته از نگرانیهایی چون تحولات کردستان سوریه – که حزب طرفدار پ. ک. ک دست بالا را در آن پیدا کرد و طرفداران اقلیم کردستان عراق به نحوی در حاشیه قرار گرفتند – و نیز تحت فشار قرار دادن جناحهای انشعابی خود باشد. به نظر من در آینده این اتحاد به مثابه کارتی در بازیهای سیاسی چه در میان احزاب هم گفتمان – جناحهای انشعابی- و چه احزاب خارج از گفتمان عراقی مانند پژاک و یا گروههای اسلامی کردستان ایران به کار خواهد رفت.
س: به موضوعات مختلف و قابل بحثی اشاره کردید که نیازمند بررسی جداگانه است، اما رویهمرفته تاکید دارید که شعار “تشکیل جبهه متحد کردستانی” ابزاری برای کسب مشروعیت این دو حزب کرد بوده است؟
ج: این را فقط من نمیگویم. تجربه ۱۰ سالهٔ اخیر در این زمینه این را نشان میدهد. در سیاست اگر قرار باشد فقط سخن سیاستمداران با لباسهای اتوکشیده و براق در استودیوهای شیک و پر زرق و برق را بشنویم هیچگاه به نکات تحلیلی جدی نمیرسیم. موضوع جبهه کردستانی هم در این چند سال سوژه سخنپردازی و لفاظیهای فراوانی بوده است. اعلام نظر دکتر سامان شالی در مورد پشت پردههای این موضوع گویای واقعیات زیادی است. اما چرا در مورد این موضوع اینقدر لفاظی میشود؟ بخاطر مساله کسب مشروعیت و احیانا بدست آوردن هژمونی. و چرا عملی نشد؟ چون دو عاملی که در تجربه کردستان عراق در این زمینه در سال ۱۹۸۷ حاضر بودند هیچکدام الان حضور ندارند.
س: ولی الان به نظر میرسه که حداقل این دو حزب این شعار را عملی کردهاند. اعلام همپیمانی این دو حزب که تشکیل “جبهه کردستانی” را تبلیغ میکردند، عکس نظر شما را نشان نمیدهد؟
ج: اگر فقط این دوتا حزب بودند بله حق با شما بود. اما یک شاخه مهم حزب دمکرات و دو یا سه شاخه کومله خارج از این توافق ماندهاند. پژاک هم که جای خود دارد. این وضعیت ممکن است به تشکیل ائتلافهای جدید و موازی با توافق کنونی بینجامد. اگر بخواهیم به تجربه کردستان عراق بازگردیم لاجرم باید به این نکته هم اشاره کنیم که دو حزب پارت دمکرات و اتحادیه میهنی قبل از تشکیل جبهه کردستانی در قالب دو ائتلاف جود و جوقد با هم میجنگیدند. این نکته هم شایان گفتن است که یکی از دلایل رنجش فعالان ایرانی از مفاد این توافق به لحن و زبان نگارش خاص آن بر میگشت که عمدتا مخاطبین کردستانی و بویژه احزاب رقیب را در برمی گرفت.
س: رهبران دو حزب میگویند که توافقنامه با استقبال مردم کردستان صورت گرفته. شما ساکن ایران هستید، برخورد مردم با این توافقنامه در چه سحطی قابل ارزبابی است؟
ج: پاسخ دادن به این سوال مستلزم تحقیقات میدانی و کارهای پژوهشی است. هر چند که نمیتوان انکار نمود که بصورت کلی مردم از کوششهایی از این دست خوشحال میشوند اما نباید در دام این مغالطه هم افتاد و بین جامعه کوچک و عمدتا سیاست زده کردهای عضو شبکههای مجازی این همانی برقرار نمود. اولویتهای مردم در این وانفسا بیشتر از جنس اقتصادی و تلاش معاش بوده و مسائل سیاسی در درجات کم اهمیت تری قرار دارند.
س: ولی امضا کننده گان این توافقنامه در مصاحبههای مختلف گفتهاند که جدا از ارتباطهای مجازی، طریق سازمانهای مخفی خود و ملاقات حضوری با طیفهایی از مردم از استقبال آنها مطلع شدهاند؟
ج: من در اینجا به نقل قولی از سعید حجاریان برای پاسخ به این سوال میپردازم. وی در پاسخ به این پرسش که حاکمیت برای تصمیم گیری در مورد پروژه هستهای رفراندوم برگزار کند ضمن مخالفت گفت که مردم به خاطر فقر و گرانی در حال اغما هستند و حوصله انجام رفراندوم را ندارند. باور کنید کردستان هم اینگونه است. برای درک دقیق این موضوع اولا باید مردم را به روشنی در جریان تمامی جوانب مساله قرار داد و مثلا سویههای انحصار طلبانه این موضوع را در کنار ابعاد مثبت آن مورد بحث قرار داد بعدا به شیوهای علمی دست به نظر سنجی زد. در ضمن نباید جامعه متکثر و پیچیده کردستان ایران را همان جامعه سی سال پیش فرض کرد. کردستان ایران امروز به قول دکتر سروش فربهتر از احزاب موجود است. بخصوص برای طبقات متوسط شهری که به سرعت هم در حال گسترش است. گفتمان احزاب فعلی چندان جذابیتی نمیتواند داشته باشد.
س: به محتوای بیانیه برگردیم، از نگاه شما مباحث مطرح شده در این توافقامه تا چه اندازه بیانگر خواستههای جامعه کردستان ایران است؟
ج: طبیعتا بخش عمدهای از مفاد بیانیه مذکور مطابق منویات مردم کردستان و زبان حال آنهاست. در حاکمیت هم مدتی است که با درک موضوع بحثهای اینچنینی مطرح میشود. مثلا قایباف چند سال پیش کتابی در مورد فدرالیسم نوشت و برای بسیاری از نخبگان قومیتها فرستاد. من بارها گفتهام که میانشان روشنفکر و سیاستمدار- به تعبیر ماکس وبر – تفاوت وجود دارد. وظیفه حزب سیاسی یا سیاستمدار پیاده کردن این بیانیهای رنگارنگ با کمترین هزینه و در راستای منافع مردم است. تجربه کردستان عراق درای زمینه درس آموز است. فدرالیزم در آنجا پیاده شده ولی دو حزب عمده با داشتن هزاران نفر میلیشیای مسلح و انحصار گلوگاههای اقتصادی به سمت نوعی اقتدارگرایی رفتهاند.
س: شما الگوبرداری از نمونه کردستان عراق و عدم فراگیری این توافقنامه را به عنوان انتقاد مطرح میکنید، در حالی که آنها درتوافقنامه امضا کنندگان به صراحت گفتهاند که دخالت احزاب کردستانی در امور یکدگیر سیاستی “زیانبار و نسنجیده است”، همچنین “اتحاد و انسجام ملی در کردستان ایران” به عنوان رسالت خود مورد تاکید قرار دادهاند. این در تعارض با مطلبی نیست که شما عنوان میکنید؟
ج: توجه بفرمایید که منظور آنها از دخالت احزاب کردستانی در امور یکدیگر مشخصا حزب کارگران کردستان است و نه مثلا احزاب اتحادیه میهنی و پارت دمکرات کردستان. این را میشود از رهگذر مواضع و بیانیههای گذشتهشان به راحتی فهمید. من قبلا هم عرض کردم برای تحلیل سیاسی نمیشود صرفا به سخنان و بیانیههای رسمی اکتفا کرد. مثلا الان اگر جمهوری اسلامی بگوید ما در امور داخلی عراق دخالت نمیکنیم – که رسما همیشه این را میگوید- آیا شما باور میکنید؟ حتی بعضیها معتقدند انعقاد این توافق نامه بدون پشتیبانی پارت دمکرات که اخیرا رابطهاش با کومله بهبود یافته ممکن نبود. اما چرا پارت دمکرات کردستان؟ چون این حزب اکنون بخشی از محور منطقهای بزرگی شده که در موضوع سوریه کنار کشورهایی چون ترکیه و قطر و عربستان و بازیگرانی فرا منطقهای مانند امریکا و فرانسه و… قرار گرفته. به همین میزان هم رابطهاش با ایران خراب شده. در موضوع کردستان سوریه پارتی تا حد زیادی زمینه را به حزب کارگران کردستان واگذار کرده.
اما رابطه کومله ایران با پارت دمکرات چگونه بهبود پیدا کرده؟ احتمالا از طریق برخی اعضای قدیمی و اخراجی حزب دمکرات که امروز به کومله نزدیکترند و با پارت دمکرات هم رابطه نزدیکی دارند.
ملاحظه میفرمایید که سیاست در کردستان و تصمیمات سیاسی در غیاب نهادهای جاافتاده و مشروع بیشتر در محافل و کانونهای پشت پرده ساخته و پرداخته میشود.
س: در حرفهایتان به احتمال ایجاد ائتلاف جدید در کردستان اشاره کردید، برخی از ناظران همزمان با انتشار توافقنامه، از احتمال تکرار تجربه کردستان سوریه در ایران حرف زدند و احتمال اینکه احزاب کرد بر دو ائتلاف مشابه، یکی نزدیک به پ ک ک یکی هم نزدیک به اقلیم کردستان عراق تشکیل شود. این موضوع چقدر محتمل است؟
ج: پیش بینی در علوم انسانی سخت است. و بسیاری از سنجهها را دشوار میتوان با معیارهای مادی و عینی سنجید. از دو سه سال پیش صاحب نظران پیش بینی میکردند که در کردستانهای سوریه و ایران که مساله کرد در آنها چندان داغ نیست به صحنه رقابت گفتمانی و سیاسی پ. ک. ک و حکومت اقیم تبدیل شوند. چرا که هرکدام از این احزاب در غیاب احزاب قدرتمند و موثر در این بخشها بدنبال عمق استراتژیک برای خودشان میگردند. رویدادهای کنونی در کردستان سوریه تا حدودی صحت این فرضیه را نشان داد.
پاسخ دقیق به سوال شما مستلزم دانستن حداقلی از ویژگیهای دوران پسا اردوگاه نشینی و نیز کیفیت مختومه شدن پرونده انشعاب هاست.
در هر صورت بعید است که کردستان ایران مانند عراق دو قطبی و یا مانند کردستان ترکیه تک قطبی شود. ویژگیهای کردستان ایران در کنار این نیروهای برآمده از اقلیم و پ. ک. ک احتمالا ساختاری تک- چند حزبی به آن ببخشد. این اصطلاح ساخته سامئل هانتینگتون برای توصیف جهان فعلی است. یک قدرت برتر که آمریکا باشد در کنار چند قدرت نوظهور و جدی مانند چین و روسیه و هند و برزیل. برخلاف دوران جنگ سرد که جهان دو قطبی بود و برخلاف دهه نود و اوایل قرن حاضر که جهانی تک قطبی به رهبری امریک وجود داشت. میتوان تصور کرد تا آینده میان مدت وزن حزب دمکرات از دیگر احزاب بیشتر باشد.
س: شما الگوهای رویارویی با مساله کرد در سایر کشورهای محل سکونت کردها را نمیپذیرید، با این اوصاف چه آیندهای برای کردهای ایران متصور هستید؟
ج: من سوال شما را تصحیح میکنم. آنچه که من نقد میکنم الگو برداریهای مکانیکی و سخت افزاری از تجربه کشورهای دیگر است. این وضعیت البته زمانی پیش میآید که طرفهای الگو بردار از لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر گفتمانی هم چیزی در چنته نداشته باشند. در این وضعیت است که تناقضهای نظری و عملی متعدد و سیاستهای ناروشن هویتی به چشم میخورد. مثلا شما ادبیات حقوقی این بیانیه را مقایسه کنید با بیانیه مشترک حزب دمکرات با حزب پان ایرانیست در چند سال پیش. این کجا و آن کجا؟ یا اختلاف نظر اساسیش با حزب کومله کردستان ایران بر سر مقوله جنبش سبز در یکی دو سال پیش. اینجاست که آدم احساس میکند چقدر میتوان این مسائل را جدی گرفت. این مثالها را برای این گفتم که نشان دهم در شرایطی که گفتمانی جدی و سر چشمه گرفته از ویِژگیهای کردستان ایران وجود نداشته باشد دامنه این نوسانها و یکی به میخ و یکی به نعل زدنها تا کجا میرود.
مساله کرد در ایران پیچیدهتر از این گرته برداریهای صرف است. پس اول باید آن را به دقت شناخت. مثلا شما دقت بفرمایید که درموج که اخیرا دراینترنت بر سر این بیانیه به راه افتاد شما چقدر به دوگانه فارس- کرد بر میخوردید. در حالیکه این دوگانه در متون و ادبیات سیاسی کردهای ایران در گذشته و تا همین چند سال پیش طنینی رسا ندارد. در ست است که هر ناسیونالیسمی برای نضج گرفتن احتیاج به غیریت سازی دارد ولی در کردستان ایران در گذشته ودر مراحل تکوین ناسیونالیسم کردی این “دیگری” عجم بود نه فارس! در واقع ما دوگانه کرد و عجم داشتیم نه کرد و فارس. عجم واژهای است که در کردستان مکری به صورت کلی به ایرانیان شیعه و طور اخص به ترکهای شیعه گفته میشود. هنوز هم واژهای پر بسامد است. منظورم این است که شما با ابزار مفهومی کرد-فارس چگونه تبعیض نهادینه و ساختاری موجود در استان اذربایجان غربی که دامن حدود ۲ میلیون کرد آنجا را گرفته تحلیل میکنید؟ این موضوع چه ربطی به فارسها دارد. این یکی از پیچیدگیهای مساله کرد در ایران است. اهمیت تکوینی و سازنده مذهب سنی در هویت خواهی و ناسیونالیزم کردی یکی دیگر از ابعاد این پیچیدگی است.
آرزوی من این است که آینده ایران از روزنه اصلاح امر بگذرد و برای کردستان ایران هم تحولی جامعه محور را میپسندم. تحولی که همزمان با رفع انواع تبعیضهای رواداشته شده سرانجام ره به توسعه سیاسی و آبادانی و توسعه اقتصادی این مناطق ببرد. نقطه عزیمت چنین تحولی مستلزم وجود حوزه عمومی پویا و جامعه مدنی واقعی است. احزاب کرد که در مورد مساله کرد از سابقون هستند و هزینههای زیادی پرداخت کردهاند اگر میخواهند خدمتی بزرگ به این هدف مهم بکنند باید در صورت آمدن بدون سلاح برگردند. اصلا این یکی از تناقضات بزرگ دیگری است که باید به آن رسیدگی شود. بعد از حدود ۲۰ سال از ترک مبارزه مسلحانه هنوز در اردوگاهها به آموزش نیروهای مسلح میپردازند. اینها برای چه است؟ به قول منصور حکمت این چند ده نفر مسلح که به درد خلع سلاح اولین پاسگاه روستای مرزی هم نمیخورد! آیا غیر از این است که به عنوان اهرم فشاری در بازیهای سیاسی احتمالی در آینده به کار خواهند رفت. اینجاست که باید نگران آینده باشیم.
بنی صدر از مردم کردستان معذرت بخواهد؟؟؟
12-Sep-2012
همانطور که در زیر می بینید، یکی از سازمانهای ظاهر حقوق بشری در کردستان، از بنی صدر خواسته است از “جنایتهایش” در کردستان معذرت بخواهد. این پاسخ را نوشتم:
این چگونه سازمان حقوق بشری می باشد که در حالیکه هیچ جرمی را ثابت نکرده است و در حالیکه تازه از اهالی کردستان می خواهد که در مورد “جنایتهای” بنی صدر مدرک جمع آوری کنند از قبل حکم را صادر کرده و در نتیجه از اولین رئیس جمهور می خواهد از مردم کردستان عذر خواهی کند؟! آیا تناقض به این آشکاری را در نامه خود نمی بینند؟ آیا اینها واقعا فعال حقوق بشری هستند و یا قدرت آلودگانی هستند که خود را پشت این عناوین پنهان کرده اند؟ نمونه اینها را در بعضی اصلاح طلبان سابق و فعالان حقوق بشر حاضر دیدیم که تا دیدند که امکان حمله به ایران جدیست یادشان رفت که وظیفه دارند از حقوق همه انسانها دفاع کنند و یکدفعه شدند مشوق/مدافع/توجیه گر حمله نظامی به مام وطن و هیچ نفهمیدند که زندگی و صلح، از اصلی ترین حقوق انسانها می باشند.
دیگر اینکه این آقایان نیک می دانند که زمانی که احزاب کومله، چریکهای فدایی خلق و حزب دموکرات کردستان و…و جنگ اول سنندج را در فروردین 1358 شروع و اولین نوروز بعد از انقلاب را بر کام ایرانیان بس تلخ کردند، بنی صدر هیچ نقش اجرایی نداشت و دولت بازرگان بر سر کار بود و تنها جرم او این بود که پیشنهاد ایجاد شورای شهر سنندج را داد ( که البته وقتی این سازمانها در اقلیت قرار گرفتند، به زور تهدید و انداختن نارنجک در خانه بعضی از اعضای آن، شورا را از بین بردند.) بعد هم که در زمان ریاست جمهوری او بود که طرح خودمختاری کردستان از تصویب شورای انقلاب گذشته بود و این حزب کومله بود که با شروع جنگ دوم سنندج، مانع اجرای طرح حودمختاری شد.
بله آقایان و خانمها صادر کننده این نامه سرگشاده، در این امر با شما همراهم که عذر خواهی لازم است. روحانیت حاکم و خصوص اقای خمینی باید از مردم کرد عذر می خواست که قاتلی به نام آقای خلخالی به جان کردستان بیاندازد و صدها نفر را بدون محاکمه اعدام کند. ولی مهمتر از آن، این حزب دموکرات کردستان و بسیار مهمتر از آن، حزب کومله است که باید از مردم کردستان عذر خواهی کنند که هم جنگی ناخواسته را به آنها تحمیل کردند، هم خلخالی های خود را تولید و هم، به قول جلال طالبانی، تنها شانس خودمختاری را که در زمان بنی صدر برای آنها فراهم شده بود، با بخدمت صدام حسین در آمدن سوزاندند.
متاسفانه این احزاب، بعد از سی سال هنوز که هنوز است فرار به جلو می کنند و شانسهایی را که خود از بین بردند و جنایتهایی را که خود مرتکب شد و یا اسباب انجامش را فراهم کردند به گردن بنی صدر می اندازند و اینگونه در فریب نسل جوان کردستان، با مافیای حاکم مسابقه می گذارند.
دیگر اینکه اگر قرار بر معذرت خواهی بنی صدر بود، پس چگونه بود که بعد از نقش محوری بنی صدر در دادگاه میکونوس، این حزب دموکرات کردستان بود که از بنی صدر تشکر کرد و سپاسگزاری؟ چگونه از کسی سپاسگزاری می کنند که باید معذرت بخواهد؟ البته نیک می دانید که بعد از حکم دادگاه میکونوس بود که رژیم جنایتکار مجبور شد دست از ترورهای خارج از کشور بر دارد و باینوسیله جان بسیاری از شما حفظ شد، لابد بنی صدر برای اینکار هم باید از شما معذرت بخواهد؟
بس کنید، دست از بکار گیری زبان دروغ برای فریب هر چه بیشتر هواداران خود بردارید. مانند آقای رضا پهلوی عمل نکنید که برای جا انداختن خود جز دروغ نمی گوید و با اینکار هر چه بیشتر خود را رسوا می کند. کمی اهل انصاف باشید. حداقل قدری از جوانمردی زنده یاد دهکردی را داشته باشید، که قبل از ترورش، بعد از سخنرانی بنی صدر در حانه صلح برلین، گفت که قاسملو به او گفته بود که بنی صدر به او پیام داده است که اسلحه ها را زمین نگذراید ( توضیح اینکه، حزب دموکرات کردستان و کومله به شرط دادن عفو عمومی پذیرفته بودند که اسلحه ها را زمین بگذارند. بنی صدر از خمینی خواسته بود که با درخواست موافقت شود ولی خمینی قصد خدعه کرده بود و بنی صدر حاضر نشده بود با او در این خدعه همراه شود و در نتیجه این پیام را برای قاسملو فرستاده بود.) آیا بنی صدر باید بابت این کار و حفظ جان بیشماری از اعضای شما هم باید معذرت بخواهد؟
آخر اینکه با اینکارها شما فقط عرض خود را می برید، چرا که در زمانی که هر روز بیشتر رسانه های عمومی در دسترس مردم قرار می گیرند، افشا کردن این دروغها آسان و آسانتر می شود و رو سیاهی دروغ بروی شما خواهد ماند. قدری به خود بیایید و برای انسانیت خود و نیز کرامت مردم کردستان احترام قائل باشید، از فریب آنها دست بردارید و به خود و مردم کرد، ظلم نکنید. حیف است که در جنبش آزادیخواهی و مردم سالاری ایرانی ها، شما در صف کسانی قرار بگیرید که در مبارزه برای قدرت، اخلاق را به هیچ گرفتند. بخود بیایید.
مخلص
محمود دلخواسته
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
يكشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ – 9 سپتامبر 2012
آذر ماجدی
پس از۲۰سال عبدالله مهتدی هنوزبدنبال “کوکاکولا” ی معروف!*
حزب دموکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان کردستان یک توافقنامه همکاری امضاء کرده اند. تاریخ احزاب ناسیونالیست کرد مملو از امضای توافقنامه و جنگ های بقول خودشان “برادرکشی” بوده است. دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق، اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق، شاهد زنده اینگونه مناسبات اند. بعلاوه، دیپلماسی یک کلمه کلیدی نزد این احزاب است. دیپلماسی پرده شیکی است که بر هر گونه فساد مالی و سیاسی کشیده می شود؛ در آغوش کشیدن و ماچ کردن صدام حسین توسط “مام جلال” یک نمونه از این دیپلماسی است؛ به پایبوسی جرج بوش رفتن تا به عراق حمله کند نمونه دیگری از آن.
همراه ساواک و رژیم سرکوبگر شاه شدن پرده ای و به پایبوسی خامنه ای رفتن پرده ای دیگر از آنست. نمونه آنقدر زیاد است که انسان از فرط وفور در مضیقه می افتد. فساد سیاسی، مالی و اخلاقی این جریانات عشیره ای سرکوبگر و عقب مانده قومپرست آنچنان آشکار است که بهترین مدافعانشان نیز قادر به توجیه آن نیستند. تنها توجیه ای که همه شان در جیب بغل دارند، وردی است که تحت نام “منافع جنبش ملی خلق کردستان” می خوانند و بخود فوت می کنند.
تاریخ کردستان ایران و عراق اما تفاوت های فاحشی دارند. همراه با انقلاب ۵۷ کمونیسم در کردستان ایران به یک پدیده اجتماعی بدل شد و به نقد و افشای ناسیونالیسم کرد پرداخت. کمونیسم بعنوان یک نیروی وسیع و اجتماعی در مقابل ناسیونالیسم عرض اندام کرده است. ناسیونالیسم کرد برای اولین بار در تاریخ با تعرضی مهم و جدی، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه ایدئولوژیک و نظامی از طرف جنبش کمونیستی مواجه گردید. طی سی سال اخیر اشخاص رنگارنگی از جنبش کمونیستی به آغوش گرم “مام وطن” بامید تبدیل شدن به رهبر ملی کردستان، پناه برده اند؛ اما کمونیسم همچنان یک مانع مهم در مقابل ناسیونالیسم کرد است.
یکی از این اشخاصی که با حمله امپریالیستی به عراق در سال ۱۹۹۱ “دوستان حال و آینده اش” را در میان ناسیونالیسم کرد یافت و طی این بیست سال از هیچ حرکت شنیع و غیر انسانی برای وفاداریش به ناسیونالیسم کرد فرو گذار نکرده است، عبدالله مهتدی است که در آن مقطع عضو دفترسیاسی حزب کمونیست ایران بود و اکنون پس از چند فقره چاقوکشی و اسلحه کشی در پلنوم ها و جلسات مختلف سازمانی به دبیرکل سازمان زحمتکشان کردستان بدل شده است. او همراه بارزانی و طالبانی در سال ۱۹۹۱ نقشه راه تبدیل خویش به یک رهبر ملی را در آستانبوسی امپریالیسم آمریکا پیدا کرد و طی بیست سال اخیر مانند یک شاگرد با پشتکار در راه آستانبوسی نیروهای امپریالیستی یهر کاری دست زده است.
جایگاه این توافقنامه
به توافقنامه دو جریان قومپرست کرد بازگردیم. گفتیم که تاریخ مملو از چنین تواقفنامه هایی میان احزاب مختلف کرد است؛ اگر اینطور است پس ضرورت پرداختن به این آخرین نمونه چیست؟ باید جایگاه این توافقنامه را در شرایط عمومی بین المللی و ایران نشان داد. باید نشان داد که چگونه این جریانات ناسیونالیست کوشیده اند در متن آینده سیاه و خونینی که در مقابل مردم ایران گذاشته شده، همچون همتاهایشان در عراق، بکمک بمب های آمریکا، اسرائیل و ناتو و در متن زندگی ویران شده مردم، به رهبران ملی کردستان بدل شوند و به نان و آب بیشتری برسند. این عین کاری است که در سال ۱۹۹۱ دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق انجام دادند؛ مهتدی و هجری بخود می گویند: اگر طالبانی و بارزانی توانستند، ما از آنها چه کم داریم؟
دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق بدنبال بمباران عراق، بیش از یک دهه تحریم اقتصادی این کشور که منجر به کشته شدن یک میلیون انسان، عمدتا کودکان و سالمندان، شد و بالاخره بدنبال تبدیل عراق به یک گورستان بزرگ به نان و نوایی رسیدند. همزمان به نوکران خالص امپریالیسم آمریکا و حاکمان خونخوار کردستان بدل شدند. کارنامه حکومت این تازه بدوران رسیده ها در کردستان عراق از کارنامه حکومت بعث صدام هم سیاه تر و خونین تر است. موقعیت کارگر و زحمتکش کردستان بمراتب وخیم تر شده است. هر گونه اعتراض و اعتصاب هم با گلوله های ملی پاسخ می گیرد. وضعیت زنان در کردستان اسفناک است. قتل های ناموسی و خشونت علیه زنان بیداد می کند. دزدی های افسانه ای سرکردگان این احزاب و باندهای وابسته به آنها زبانزد خاص و عام است.
مهتدی و هجری هم همین رویا را در سر می پرورانند. خطر جنگ ایران را تهدید می کند. نیروهای تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا در لیبی و سوریه دست به عملیات نظامی زده اند و دست در لجن کثافت و ارتجاع برده و مشتی از این لجن را در لیبی بقدرت رسانده و در روسیه در دو قدمی قدرت قرار داده اند. در این شرایط چه بهتر آنکه متحدانه به پایبوسی نیروهای امپریالیستی رفت؟
توافقنامه مشترک چنین آغاز می کند:
“جنبش رهایی بخش ملت کرد در کردستان ایران، سالهای متمادی از مراحل متفاوت مبارزهی پرفراز و نشیب خود را طی نموده است. مقاومت ملی و فداکاری و به شهادت رسیدن هزاران فرزند فداکار در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همهی آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد، واقعیتی انکارناپذیر است.
برای مبارزه ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواستههای ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی مهیا ساخته است.”
پاراگراف اول قرار است اشاره ای باشد به جنگ کومه له و حزب دموکرات، زمانیکه کومه له یک نیروی کمونیست بود. عبدالله مهتدی که نام کومه له را ربوده است تا از آن برای خود هم نزد اربابان جهانی و هم مردم کردستان اعتبار بخرد، دارد یکبار دیگر به اینکه سر براه شده است، قسم می خورد. هزاران انسانی که طی سی سال اخیر بدست ارتجاع حاکم در کشور و یا نیروهای ارتجاعی منطقه جان باخته اند را نیز دارند وثیقه معاملاتشان با آمریکا و ناتو می کنند.
اما پاراگراف دوم می رود سر اصل مطلب. دلیل امضای این تواقفنامه “تغییرات گوناگون جهانی و تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابر قدرت ها” است. این تواقفنامه برای قوی تر ظاهر شدن در آستان ناتو و دولتهای غربی است. این یک نمونه دیگر از دیپلماسی زشت و شنیع ناسیونالیسم کرد است. بوی جنگ و ویرانی امپریالیستی بمشام می رسد، شامه لاشخور تیز شده است. از این زمان مناسب تر برای تبدیل تمام و کمال به یک نیروی کنترایی وجود ندارد. همانگونه که نیروهای همتایشان در کردستان عراق به حاکمیت رسیدند، اینها نیز می خواهند بخت خود را به بوته آزمایش بسپرند. غافل از آنکه هم موقعیت ایران با عراق متفاوت است، هم موقعیت کردستان ایران. جامعه ایران از نظر سیاسی و جنبش های اجتماعی بسیار پولاریزه شده است. کمونیسم کارگری در ایران قوی است. براحتی نمی توان نقشه لیبی و سوریه را در ایران پیاده کرد. همانطور که تاکنون هر حرکت بورژوازی امپریالیستی و اپوزیسیون ارتجاعی ایران برای آلترناتیو سازی افشاء شده و سرش به سنگ خورده است.
در این توافقنامه به “فدرالیسم جعرافیایی – ملی” بعنوان ساختار سیاسی آتی ایران اشاره شده است. دو نیرو در جهت پیشبرد این سیاست سازمانی بنام “کنگره ی ملیتهای ایران فدرال” را ساخته و تبلیغ می کنند. از سال ۲۰۰۳ بدنبال حمله وحشیانه آمریکا و متحدینش به عراق، حزب دموکرات کردستان ایران فدرالیسم را بعنوان شعار اصلیش برگزیده است. در سالهای اخیر نیروهای ارتجاعی ناسیونالیست و برخی از اپوزیسیون راست بعنوان راهی برای بقدرت رسیدن، فدرالیسم را بعنوان ساختار سیاسی “مطلوب” آتی کشور تبلیغ می کنند. فدرالیسم دکان این نیروهای ناسیونالیست است. نقشه راه قدرتگیری و به نان و نوا رسیدن آنها است. فدرالیسم نسخه تبدیل جامعه ایران به حمام خون پاکسازی های قومی است. فدرالیسم یک شعار ارتجاعی و خطرناک است که توسط کمونیست های کارگری وسیعا افشاء شده است.
اما از آنجا که خود به موقعیت متزلزلشان در کردستان آگاهند، از آنجا که بخوبی می دانند کمونیسم یک جنبش اجتماعی عمیق و وسیع در کردستان است، مجبور شده اند در این تواقفنامه قید کنند که آنها “دو جریان سیاسی مشروع” هستند. آیا واقعا جریاناتی که شکی به جایگاه و موقعیت خود ندارند، این چنین از خود دفاع می کنند؟ عبدالله مهتدی می داند که در میان بخش اعظم مردم کردستان بی اعتبار و بی آبرو است. حزب دموکرات کردستان نیز بعنوان یک حزب ناسیونالیست و مرتجع طی این سی ساله برای بخش وسیعی از مردم کردستان شناخته شده است؛ در هراسند که امضای این توافقنامه در عرصه داخلی بعنوان سندی دیگر از بازی های ارتجاعی ناسیونالیسم درک شود؛ لذا خود بخود مشروعیت بخشیده اند. البته همانطور که گفتیم مخاطب این توافقنامه عمدتا تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و دولت اسرائیل است.
هدف و نیات اصلی پشت این توافقنامه را می توان در بیانیه پایانی اجلاس سالانه “کنگره ملیتهای ایران فدرال” پیدا کرد:
“حملە نظامی بە ایران را سیاستی نادرست میدانیم و در صورت وقوع جنگ در این منطقه رسالت ما دفاع از حقوق خلقهای ایران و دست آوردهای دمکراتیک و آزادیخواهانەای است که بیش از سه دهه برای تحقق و دست یابی به آن تلاش و مبارزه کردەایم.”
باید کمی در این دو جمله دقیق شد. اینها اعلام می کنند که در صورت وقوع جنگ “از حقوق خلقهای ایران و دست آوردهای دمکراتیک و آزادیخواهانەای که …” دفاع خواهند کرد. باید پرسید منظور اینها از دستاوردهای دموکراتیک و آزادیخواهانه که سی سال است، بقول خودشان، دارند برای آن مبارزه می کنند، کدامست؟ به تاریخ سی سال اخیر حزب دموکرات نگاهی بیاندازیم، جز سرکوب کارگر و زحمتکش حق طلب در کردستان و مذاکره با رژیم اسلامی (که حتی دبیر کل اش را هم در این راه از دست داد) چیز دیگری عایدمان نمی شود. سازمان زحمتکشان تاریخ پیچیده تری دارد. رهبرش زمانی کمونیست بود و از آزادی و برابری دفاع می کرد. اما از سال ۱۹۹۱ ببعد هر روز بیشتر و بیشتر به منجلاب ارتجاع و قومپرستی فرو رفته است. و راستش کارنامه سازمان جدید التاسیش تا همین جا یک سازمان باند سیاهی را به نمایش می گذارد. پس منظور از این “دستاوردها” کدامست؟ تکرار سناریوی کردستان عراق و دو حزب قومپرستی که در رکاب امپریالیسم آمریکا و کشتار مردم عراق بقدرت رسیدند. این شاه کلید درک تمام تحرکات و بالا پایین پریدن های این دو جریان قومپرست است.
گفتگوی عبدالله مهتدی با تلویزیون العربیه، بدنبال انتشار خبر امضای این توافقنامه، این نیات شوم را بهتر آشکار می کند. او می گوید: “ما از جنگ علیه ایران حمایت نمی کنیم اما در صورت بروز چنین جنگی میان غرب و ایران ما به هیچ عنوان در کنار رژیم تهران نخواهیم ایستاد.” این موضع ناتمام است؛ فقط نیمی را بیان می کند. تکه دوم آن اینست که در کنار غرب قرار خواهیم گرفت. خالی از مزاح نیست که یک تکه دیگر از این مصاحبه را که بگفته سایت شان در “ساعت ۸:۳۰ به وقت مکه مکرمه” پخش شده است، نقل کنیم.
درافشاگری از پایمال شدن حقوق “اقلیت ها” و سیستم فدرالی در ایران، مهتدی می گوید: “حتی یک مسجد برای اهل سنت در تهران پایتخت ایران وجود ندارد.”
در متن شرایط بین المللی و منطقه، در واقعیت شرایط سیاسی ایران و موقعیت نیروهای قومپرست کرد، اجلاس میان دو جریان فوق و امضای این توافقنامه را باید همچون یک خیمه شب بازی دیپلماتیک در نظر گرفت. تلاشی برای بهتر فروختن خویش به نیروهای تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا؛ برای بالا بردن قیمت حال و آینده شان؛ تلاشی برای دستیابی به رویای دیرینه تبدیل شدن به “رهبر ملی”. در حالیکه هر دو طرف در زمان امضاء و ماچ و بوسه می دانند که اگر زمانی به این رویای دیرینه دست یابند و مثل همتای شان در عراق خوش اقبال باشند، حاضرند خرخره یکدیگر را نیز برای ماندن در قدرت بجوند. اینست ماهیت واقعی ناسیونالیسم؛ چهره کریه جریانات قومپرست کرد را باید افشاء کرد. اینها منتظر حمام خون در ایران اند.
*منصور حکمت در مجادلات میان کمونیسم کارگری و گرایش ناسیونالیست کرد در حزب کمونیست ایران، در مقطع حمله آمریکا به عراق، زمانیکه احزاب ناسیونالیست کرد در حمایت از حمله به عراق به نیروهای امپریالیستی پیوسته بودند و گرایش ناسیونالیست درون حزب کمونیست ایران هم فیلش یاد هندوستان کرده بود، استعاره کوکاکولا را برای توصیف اشتیاق و گرایش آنها به “رهبر ملی کرد” بدل شدن در پناه حملات نیروهای امپریالیستی استفاده کرد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
گروهی از شخصیت های ایرانی، دو حزب سیاسی کردستان ایران را متهم به تجزیه طلبی کردند
Par بیژن برهمندی
http://www.persian.rfi.fr/node/83449
Created 2012-09-09 04:00
چند هفته پس از انتشار یک پلاتفرم همکاری میان دو حزب “دموکرات کردستان ایران” و حزب “کومله کردستان ایران” این روزها اعتراضات وسیعی علیه مواضع اعلام شده در توافق نامه همکاری این دو حزب بگوش می رسد.
بیانیه همکاری میان دو حزب ، مبارزات مردم کردستان را “جنبش رهائی بخش ملت کرد ” نامیده است که در راه اثبات ” هویت و حقوق سیاسی ملت کرد” به مقاومت ملی دست زده است. بیانیه “حق تعیین سرنوشت ” را در راس همه حقوق سیاسی ملت کرد تعریف می کند.
در روز های اخیر ابتدا سازمان جمهوری خواهان ایران و سپس جمعی از شخصیت های سیاسی ایرانی با امضای نامه ای به برخی مطالب منتشر شده در این توافق نامه میان دو حزب اعتراض کرده اند.
در بیانیه جمهوری خواهان آمده است که در سند همکاری دو حزب مبارزه مردم کردستان برای دموکراسی در ایران یکجا فراموش شده است و جنبش مورد نظر آنها تنها به مبارزه در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد ” که در راس همه آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد” فرو کاسته می شود.
بیانیه جمهوری خواهان عباراتی همچون “مقاومت ملی” و ” جنبش رهائی بخش” را که در پلاتفرم دو حزب بکار رفته است، نادرست ارزیابی می کند و این عبارات را مختص ملل زیر سلطه استعمار و یا اشغالگران خارجی می داند.
متعاقب این اعلامیه،روز گذشته (شنبه 8سپتامبر) نامه ای با امضای گروهی از شخصیت سیاسی ایرانی منتشر شد که در آن امضاء کنندگان ” مرزبندی روشن و قاطع خود را با این توافقنامه ” اعلام کرده و آنرا زمینه آشکاری ” برای تجزیه و تلاشی ایران” ارزیابی کرده اند.
ماشاء الله آجودانی،دریادار هوشنگ آریان پور، بابک امیر خسروی، مهدی خانبابا تهرانی ، هدایت متین دفتری ، مهدی ممکن ، حسن یوسفی اشکوری و ابولحسن بنی صدر در زمره لیست طویل امضاء کنندگان این نامه هستند.
این نامه تدوین کنندگان بیانیه همکاری دو حزب را متهم می کند که ” بی هیچ پرده پوشی چارچوب نظری و سیاسی تجزیه ایران را ارائه کرده اند.”
امضاء کنندگان نامه نوشته اند ” در این سرزمین هیچ قومی بر آن نبوده است که اقوام دیگر را با قهر و لشگر کشی به زیر سلطه خویش در آورد. بنابر این طرح تز هائی مانند جنبش رهائی بخش ملی نمی تواند پایه و اساس معقولی داشته باشد.” آنها نتیجه گرفته اند که در بیانیه دو حزب ” ایده هائی طرح شده که خواه ناخواه یکپارچگی ملی ایران را زیر سئوال می برد.”
امضاء کنندگان در پایان” سیاست خشن و سرکوبگر و تبعیض آمیز دولت جمهوری اسلامی علیه اقوام و اقلیت های دینی- فرهنگی ساکن ایران را بویژه در زمینه مذهب و زبان مادری” بشدت محکوم کرده اند.
در میز گردی که به مناسبت انتشار این نوشته ها برگزار کردیم ، آقایان بابک امیر خسروی،( از بنیادگزاران سازمان جمهوری خواهان ایران و حزب دموکراتیک مردم ایران) عبدالله مهتدی(دبیر کل حزب کومله کردستان ایران) و رضا علیجانی (فعال سیاسی ملی مذهبی) شرکت دارند.
در این گفتگو ها بابک امیر خسروی اظهار نظر می کند که اگر این پلاتفرم روزی اجرا شود، یعنی آرزوی طراحان آن تحقق پیدا کند، باید در ایران حکومت ملی کردستان، حکومت ملی آذربایجان ، حکومت ملی بلوچستان ، ترکمنستان، عربستان و احیاناً فارس ها هم تشکیل شود.این یعنی تجزیه و تلاشی ایران.
او میگوید بخصوص این تزها در مقطع کنونی جهانی که انواع و اقسام تحریکات علیه ایران انجام میگیرد تا این کشور را تجزیه بکنند، بنظر ما یک پلاتفرم بسیار نادرست و خطرناک است و نقد آن و مرزبندی با آن وظیفه ماست. امیر خسروی تاکید می کند که به همین مناسبت از همه ایرانیان دعوت کرده اند که با این توافق نامه و مضمون آن مرزبندی کنند.
بابک امیر خسروی معتقد است که ” خواست های بحق مردم کردستان یا آذربایجان “مورد انتقاد ما نیست، اینکه پلاتفرم دو حزب از”جنبش رهائی بخش” صحبت می کند، از نظر انطباق آن با شرایط امروز ایران، مورد نقد ماست.
عبدالله مهتدی در این گفتگو از اعتراضات امضاء کنندگان بیانیه(که خود میگوید تعدادی از آنها از دوستان نزدیک او هستند) اظهار تعجب می کند. او در توضیح این که چرا بسیاری از مطالب مندرج در این پیمان همکاری، تنها درباره کردستان تدوین شده ، و صحبتی از ایران در آن نیست، می گوید ” این پیمان دیدگاههای سراسری ما را در مورد کل مسائل ایران بیان نمیکند. ” گر چه او اضافه می کند که این پیمان به صراحت از ایران حرف زده و از یک ایران دموکراتیک و سکولار و فدرال صحبت کرده است. او می گوید این موافقت نامه تاکیدش روی مناسبات دو جانبه این حزب و جامعه کردستان ایران است.
مهتدی می گوید” ما از باز شدن باب یک دیالوگ سازنده در این مورد استقبال می کنیم و انتقاد ها را با دقت می شنویم و متنی هم که نوشته ایم از نظر ما آیه قرآن نیست.”
وی سپس به موارد متعدد انتقاد ها اشاره می کند و میکوشد مواضع پیمان مشترک را توضیح دهد. او میگوید انتقاد به حق تعیین سرنوشت که از جانب معترضین مطرح شده مطلقاً ابداع توافقنامه مشترک نیست. تمام اسناد بیست، سی ،چهل و پنجاه ساله گذشته هر حزب کردستان به این حق اشاره کرده است.
او می پرسد آیا اصطلاح “جنبش رهائی بخش” اصطلاحی است که جدیداً از سوی ما ابداع شده یا در کردستان ایران بیش از پنجاه سال قدمت دارد؟
عبدالله مهتدی می پرسد آیا فدرالیسم در چارچوب ایران است ؟ و خود پاسخ می دهد که ” جواب مثبت است”.
او سپس توضیح می دهد که قدیم تر ها شعار کرد ها “دموکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان ” بود. الان ده سالی است که کردها شعارشان را به فدرالیسم تغییر داده اند. به این دلیل که اولاً ساختار دولت را در ایران دموکراتیزه می کند و دوم این که بهترین ضمانت برای تامین وحدت ایران است.
مهتدی می گوید “کسانی می توانند با فدرالیسم مخالف باشند، اما نمی توانند مدافعان فدرالیسم را بسادگی متهم به تجزیه طلبی کنند و یا آنها را به وابستگی به خارج متهم کنند.” او در اعتراض به امضاء کنندگان نامه می گوید این ها حکم داده اند که ما قطعاً تصمیم داریم هم ایران را تجزیه کنیم و هم وابسته به خارج شویم.
مهتدی با تکذیب صریح این اتهامات می گوید تمام عملکرد حزب ما این را نشان می دهد که ما خواست هایمان را در داخل ایران مطرح کرده ایم و علاقه مندی خودمان را و همبستگی خودمان را با همه مردم ایران و با نیرو های دموکراسی خواه آن نشان داده ایم .
سومین شرکت کننده در این میز گرد رضا علیجانی فعال سیاسی ملی مذهبی است که بتازگی به خارج از کشور مهاجرت کرده و در سالهای گذشته نزدیک در ایران فعالیت سیاسی میکرده است و از این رهگذر، سالهای متمادی نیز در زندان بوده است.
در این گفتگو علیجانی توضیح می دهد که گروه آنها در ایران سند مفصلی درباره حقوق اقلیت های قومی تهیه کرده است و خود آشنائی زیادی با مسائل مربوط به اقلیت ها دارد.
از آنجا که رضا علیجانی جزو امضاء کنندگان نامه اعتراضی نیست ، داوری های مستقلی نسبت به پیمان همکاری دو حزب دارد که خواهید شنید.
بنظر علیجانی بیانیه مشترک دو حزب ” ابهامات بسیار جدی دارد.” او میگوید دراین سند ” متاسفانه اتصال و ارتباط با کل جامعه ایران ، نه در هدف گذاری و نه در خط مشی مشاهده نمی شود.”
علیجانی در این گفتگو با ذکر مثال هائی از متن پیمان همکاری دو حزب نتیجه می گیرد که این سئوال برای خواننده این پیمان مطرح خواهد شد که آیا اهداف و ایده آل این دوستان فدرالیسم در چارچوب کشور ایران است و یا الگوی عراق مد نظر آنهاست؟
علیجانی می گوید من کشور در کشور ساختن را در ایران تقریباً غیر ممکن می دانم. یعنی الگوی عراق در ایران قابل تکرار نیست.
رضا علیجانی با اشاره به ” ابهامات جدی” که در پیمان همکاری دو حزب موجود است می گوید ” آقای مهتدی و دوستانشان بهتر است هر چه زودتر این ابهامات را رفع کنند. ” بعقیده او جنبش حق طلبانه کرد های ایرانی نباید میان خود و جنبش سراسری شکاف ایجاد کند.
به این گفتگوی شنیدنی گوش کنید.
Links:
[1] http://www.persian.rfi.fr/table-ronde-0909
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
http://rojhelattimes.org/read.php?id=5749
“کردها” هیچ تعهدی در قبال تمامیت ارضی ایران ندارند
8 Sep 2012
جوابیهای کوتاه به آقای ابولحسن بنی صدر ابراهیم جهانگیری
آیا دوست دارید حقیقت را بشنوید یا با رعایت حال و وضح شما و دیگر دوستان و روشنفکران فارس و به خاطر اینکه مقالهام نیز به راحتی در وبسایتهای فارسی چاپ شود از حقیقت چشم پوشی کرده و طوری بنویسم و با شما و دوستان دیگر سخن بگویم که به قولی نه سیخ بسوزد نه کباب. اما من بخش نخست را انتخاب میکنم و به شما و دیگر دوستان قول میدهم چیزی که مینویسم چکیده فکری یک نفرو یا گروه محدودی از کردها نیست، حتی به صراحت میگویم در این مورد احزاب از مردم کرد عقبتر و ملایمتر در حرکتند. اما حقایق را باید گفت، زیرا زمان بازی با کلمات و طرح شعار و گفتمانهای غیر واقعی بسر آمده و کسی از آن سود نخواهد برد.
جناب آقای بنی صدر در یادداشتی که در وبسایت اخبار روز منتشرکرده است از توافق دو حزب و سازمان سیاسیی کوردستانی ، حزب دمکرات کردستان ایران و کۆمهله بهشدت ابراز نگرانی کرده و به ویژه از تکیه کردن این احزاب بر حق تعیین سرنوشت ابراز ناخرسندی عمیق کرده و باز هم با همان دیدگاه بسیار تنگنظرانه کردها را قوم خطاب کرده و به اصلهایی از توافقنامه تاخته است که در آن از حق تعیین سرنوشت و فدرالیسم ملی_ جغرافیایی بحث شدهاست.
اقای بنی صدر آنچنان در تعصب نژادی خود غرق شدهاند که حقیقت عیان و تلخ آپارتاید نژادی و مذهبی در حق کردها و دیگر ملتهای ساکن محدوده جغرافیایی ایران را نادیده گرفته و میگوید” برخی از فرمولبندیهای توافقنامه یادآور شرایط ملتهایی است که یوغ استعمار را به گرده میکشند، درحالیکه در ایران علیرغم وجود نارسایی های بسیار در رفتارهای حاکمیتها هیچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در رأس “ملت یا ملتهای زیرسلطه” دیده نشده است.”
انکار واقعیتهای ملموسی که در ایران زمان شاه و بویژه ایران اسلامی و نوع رفتار این حکومتها با کردها و قبول این حقیقت تلخ که این رژیمها ، همیشه کردها را از کمترین حق و حقوق شهروندی محروم کردهاند و هرگز آنها را در عمل شهروند درجه یک کههیچ بلکه درجه دو هم به حساب نیاوردهاند میتواند تنها از زاویهو دیدگاه یک متعصب قومی بیان گردد، چنین انسانی در هر مقام و منزلتی که باشد قطعا نه تحلیل گر منصفی است و نه شایسته آنست که در مورد ملتی سخن بگوید که با گوشت و استخوان تبعیضهای نژادی و مذهبی را حس کرده و تجربه کرده است. رفتار بسیار خصمانه و وحشیانه این رژیمها با مردم کورد بویژه با فعالان سیاسی و مدنی این ملت ستمدیده، تبعیضصهای نژادی و مذهبی، ستمهای سیاسیی اجتماعی و اقتصادی همه و همه بیانگر این واقعیت است که از دیدگاه حکومتهایی مرکزی کردها ایرانی نبوده و نیستند. حال چرا در چهارچوب محدوده جغرافیایی ایران زندگی کرده و تحت سلطه حکومت مرکزی تن به ایرانی بودن دادهاند؟ حقیقت این است که یک سیستم استعماری و زورگو آنها را بهاسارت گرفته است و بجز در مواردی که به کردها نیاز داشته است و برای فریب افکار عمومی و در عین حال سوء استفاده از احساست پاک این مردمان و این ملت که آنها را ایرانیان شریف و اصیل و مرزبانان غیور مینامد، در دیگر موارد رفتار و کردار این حکومتها با این ملت هرگز نوع رفتار حکومتی نیست که با شهروندان خود داشته است. حال ممکن است گفته شود که این حکومت به همه ستم روا میدارد و فرقی بین فارس و کرد و عرب و بلوچ و ترک نیست. این ممکن است به ظاهر درست برداشت شود اما چنانکه به عمق مسئله نگاه واقعبینانه داشته باشیم در خواهیم یافت، این دولتها ستمی راکه در حق ملتهای مختلف بهویژه کردها روا داشتهومیدارند ستمی است مضاعف و چند برابر.
جناب آقای بنی صدر، بهتر آنست چشمها را گشود و دنیا را آنطوری که هست دید نه آنسان که در ذهن خود داریم. دیگر زمان بیداری ملتها فرا رسیده است و شما نمیتوانید بسان چند دهه گذشته این تئوریهای مسخ و فرسوده را به خورد نسل بسیار روشن و آگاه امروزی بدهید. کردها ایرانی نیستند و هیچ تعهدی نیز در قبال ایران و تمامیت ارض و خاکی را ندارند که شماها به زور و نیرنگ و با طرح شعارهای احساسی آنرا تصاحب کردهاید. تا اینجای قضیه روشن و شفاف و بی پرده، واقعیتهایی بود که من از درون جامعهی کردها برای شما بازگو کردهام و این را نیز یاد آور شوم که در این مورد نظر بقیه ملتهای ساکن ایران نیز اینچنین است و ترکها و بلوچها و ترکمنها و عربها نیز چنین فکر میکنند، من با آنها و سازمانهای این ملیتها در ارتباطم و درستی این موضوع را نیز خود شما بهتر از هر فرد دیگری میدانید.
اما آیا کردها آمادهاند در چهار چوب ایرانی دمکراتیک که تمامی حق و حقوق آنها محترم شمرده شود باقی بمانند ، من به جرات میتوانم بگویم که جواب این سوال به احتمال زیاد مثبت خواهد بود. البته در صورتیکه شماها بتوانید اعتماد تام و تمام کردها را با صداقت در عمل به خود جلب کرده و در قانون اساسی آینده حقوق کامل کردها را با گنجاندن اصل حق تعیین سرنوشت و در یک سیستم فدرال دمکراتیک برسمیت بشناسید. در این صورت احتمالا کردها با ایران ماندن را گزینه برتر بدانند، البته این نیز باید در رفراندومی که مردم کرد در آن شرکت خواهند کرد به رای گذاشته شود . اما به عقیده اینجانب این تنها راه حفظ تمامیت ارضی ایران است. ارض و خاکی که مال همه ملتهای ساکن محدوده جغرافیایی ایران بوده و هست. به همین دلیل این کردها نیستند که مسئول حفظ تمامیت ارضی ایران را دارند، بلکه شما و دیگر روشنفکران فارس و مرکزیت گرا هستید که با به روز کردن افکار و اندسیشههای کهنه خود میتوانید آنرا حفظ کنید. سخن آخر اینکه در تمام دنیا رسم چنین بوده است که هر خلق و ملتی خود در مورد سرنوشت خویش تصمیم گیری خواهد کردو به هیچ عنوان کسان دیگری از ملیتهای متفاوت حق دخالت در نوع تصمیم گیری آنها را ندارند.http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=47703
|
ناردن بۆ تۆڕه کۆمهڵایهتییهکان
Facebook| My Yahoo| Twitter| google| Balatarin |
sadigh|9 Sep 2012 – 04:54 |
hoseen fekr mikonam to ham hamchon frozande onjat dare misoze ke dari harf moft mizani |
خاڵە شەهاب|9 Sep 2012 – 04:39 |
سخنان آقای حسین بسیار گویا و منطقی می باشد،در ایران آیندە هیچ جایی برای کردها نیست و مردمی بە نام کرد و سرزمینی بە نام کردستان وجود خارجی نخواهد داشت و کردستانیها کشور و سرزمین اجدادی خود را بر اساس مرزهای جغرافی و فرهنگی و تاریخی بنا خواهند کرد،با تشکر از همکاری و موافقت حسین آقا و هم میهنان ایشان. |
سردار رحیمی|9 Sep 2012 – 03:31 |
آقای جهانگیری شما نماینده ی کردها نیستید که به جای ما حکم صادر می کنی. شما فقط می توانی نظر خودتان را بنویسی. من به عنوان یک کرد به ذره ذره ی خاک ایران ایمان دارم و از آن دفاع می کنم. مساله ی کردستان تنها در چهارچوب ایران قابل حل است و لاغیر. افکار فانتزی و انتزاعی شما ره به شام می برد |
حسين|9 Sep 2012 – 02:50 |
در واقعيت كردستان همان كه از اسمش پيدا ست هيچ پيوندى با ايران بودن ندارد خط جغرافياى كردستان معلوم است و انهاى كه نگران ايران گربه اى شكل را دارند بايد فقط در عكسهاى قديمى دنبالش را بگيرند |
کەماڵ قازی|9 Sep 2012 – 02:38 |
سڵاو دەست و قەڵەمت خۆش بێت کاک برایمی خۆشەویست بەراستی جوابەکە لە جێگای خۆی دابوو هەر بژی و سەرکەوتوو بیت مامۆستای خۆشەویست
قسەی دڵی هەموو کوردێکی بەشەرەف و نیشتمانپەروەرت کردووە. |
milad|9 Sep 2012 – 01:43 |
حسین فکر کنم نشنیدی کە از قدیم گفتند حقیقت تلخ است!!!!!!! واسە همینە کە جوش آوردی!!!
کاک ابراهیم دە ستە کانت خۆش بیت و هیوای سەرکەوتنت بۆ داخوازم |
حسين|8 Sep 2012 – 10:49 |
آقاي جهانگيري اولا بني صدر فارس نيست بلكه از تركهاي همدان ميباشد، دوما كردستان جز لاينفك و غير قابل جدايي از ايران ميباشد و ما ايرانيها شما تجزيه طلبان را از ايران بيروان خواهيم اندخت در ايران آينده هيچ جايي براي نژادپرستان كرد وجود ندارد. |
دوکتور. کانادا|8 Sep 2012 – 10:08 |
یارهبی لهبهر او قهلمت بمرم |
تۆش دهتوانی بهشداریی لهو باسهدا بکهی به مهرجێک:
– بهشداریت پێوهندیی به ناوهرۆکی بابهتهوه ههبێ نهک رهخنه له کهسایهتیی نووسهران یان کهسایهتیهکان
– زمانێکی وههات به کار نههێنابێ که رۆژههڵاتتایمز به بێڕێزی به کهس یان لایهنێکی تایبهتیی بزانێ
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مهتدی(جمعه 18-5-2012 ): در صورت بروز جنگ با ایران کردها در کنار رژیم تهران نخواهند بود
عبدالله مهتدی دبیر کل حزب کومله کردستان ایران در مصاحبه با تلويزيون “العربيه” اعلام کرد ما از جنگ علیه ایران حمایت نمی کنیم اما در صورت بروز چنین جنگی میان غرب و ایران ما به هیچ عنوان در کنار رژیم تهران نخواهیم ایستاد.
مهتدی در اين مصاحبه که جمعه 18-5-2012 در ساعت 8:30 بعد از ظهر به وقت مکه مکرمه (9:30 شب به وقت دبى) از تلویزیون العربيه پخش مى شود، بر مبارزه مسالمت آمیز کومله ایران برای دست یابی به حقوق کردها و سایر گروهای اتینیکی تاکید کرد.
وی درباره موضع حزب کومله نسبت به جنبش سبز و تظاهرات سال 2009 بیان داشت که کومله برغم برخی برخی اختلافات با سران جنبش سبز حمایت کامل خود را از آن اعلام کرده بود، چرا که ما جنبش سبز را وسیله ای برای تغییر در ایران بشمار آوردیم.
مهتدی تاکید کرد که حضور اقلیت های قومی در جنبش سبز به اندازه ای که ما آرزوی آن را داشته ایم ، پر رنگ نبود . وی مهمترین عامل عدم حضور قومیت ها در جنبش سبز را سرکوب شدید آنها از سوی نیروهای دولت مرکزی ایران بر شمرد.
وی در پاسخ به سوالی درباره دلایل عدم حضور قومیت های ایرانی در تظاهرات جنبش سبز سال 2009 اظهار داشت:”جنبش سبز هیچ اشاره ای به خواسته های قومیت ها نداشت، همچنین این جنبش، تظاهرات اعتراضی را تنها به تهران محدود کرده بود و این بزرگترین اشتباه جنبش سبز بود.”
مهتدی در بخش دیگری از این گفت و گو اعلام کرد حتی یک مسجد برای اهل سنت در تهران پایتخت ایران وجود ندارد.
دبیر کل حزب کومله کردستان ایران در دفاع از برقراری سیستم فدرال در کشور اظهار داشت این یک حقیقت آشکار است که علاوه بر قومیت فارس پنج قومیت دیگر در ایران وجود دارد که دارای فرهنگ و زبان متفاوتی می باشند.
مهتدی تاسیس ” کنگره ملیت های ایران فدرال” را که شامل احزاب قومیت های ایرانی از جمله حزب کوله می باشد ، تشکیلاتی برای برقراری سیستم فدرال در ایران اعلام کرد.
وی با تاکید بر مبارزه مسالمت آمیز حزب کومله برای دست یابی به حقوق کردها در ایران اعلام کرد:” ادامه مبارزه مسلحانه در حالی که ملت ها و کشورهای جهان در حال تغییر می باشد ، دیگر دشوار است و اکنون برای دست یابی به حقوق خود مبارزه سیاسی و فرهنگی را در پیش گرفته ایم.”
العربیه
@@@@@@@@@@@@@@@
2012-08-24
بیانیه مشترک حزب دمکرات کردستان و کومله
• حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله ی کردستان ایران توافقنامه ی مشترکی در مورد مبارزه با جمهوری اسلامی ایران و آینده ی کردستان به امضا رساندند …
کوردستان میدیا: در یک بیانیه، توافقنامه ی مشترک میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران به امضا رسید.
متن بیانیه ی مشترک بدین شرح است:در ادامه دیدارها و نشستهای مشترک حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران به منظور بحث و بررسی پیرامون مسائل مهم منطقه و مسائل مرتبط با ایران و کردستان، همچنین در ادامه گفتگوها به منظور تدوین توافقنامهای مشترک برای همکاری میان دو حزب که از مدتها قبل، هیئتهایی از هر دو طرف برای آن مأمور کرده و بر روی آن کار کارشناسی می کردند، روز سه شنبه، ٣۱ مرداد ۱٣۹۱ خورشیدی برابر با ۲۱ آگوست ۲۰۱۲ میلادی، هیأتی از رهبری دو حزب در مقر دفتر سیاسی حزب دمکرات به سرپرستی آقایان عبدالله مهتدی، دبیرکل کومله و مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات تشکیل جلسه داد.
دو هیأت در یک نشست پنج ساعته، ضمن بحث و بررسی پیرامون مسائل مهم منطقه، ایران و کردستان به ادامه گفتگوهای صورت گرفته در رابطه با تدوین توافقنامه همکاری فیمابین ادامه داده و این فرایند را به نتیجه نهایی رساندند. سپس متن توافقنامه به امضای آقایان مصطفی هجری و عبدالله مهتدی رسید.
طرفین همچنین ابراز امیدواری کردند که محتوای این توافق نامه زمینه همکاری گسترده تر میان نیروهای سیاسی ایران و کردستان فراهم کند.حزب دمکرات کردستان ایران
حزب کومله کردستان ایران
٣۱/۵/۱٣۹۱ خورشیدی
۲۱/٨/۲۰۱۲ میلادیتوافقنامه ی مشترک حدکا و کومله کردستان ایران
میلادی: ۲۰۱۲-۰٨-۲۲ – خورشیدی: ۱٣۹۱/۰۶/۰۱این توافقنامه میان حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله ی کردستان ایران امضاء گردیده و از این پس در هر جایی از این توافقنامه نامی از کومله و حزب دمکرات به میان میآید، منظور این دو سازمان است.مقدمه:
جنبش رهاییبخش ملت کرد در کردستان ایران، سالهای متمادی از مراحل متفاوت مبارزه ی پرفراز و نشیب خود را طی نموده است. مقاومت ملی و فداکاری و به شهادت رسیدن هزاران فرزند فداکار در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همه ی آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد، واقعیتی انکارناپذیر است.
برای مبارزه ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواسته های ملی مردم کُرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی را مهیا ساخته است.
موج تغییر و دمکراسی خواهی فراگیر در منطقه ی خاورمیانه، پرتوانتر از هر زمان دیگری پایه های دیکتاتوری ها را به سوی فروپاشی سوق داده است. دیر یا زود دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران نیز، با تداوم مبارزه ی توده های مردم و اراده ی راسخ مبارزان راه آزادی، غیر از گسترش بحران همه جانبه ی اقتصادی و سیاسی و رفتن به سوی سرنگونی کامل، افق دیگری پیشرو ندارد.
اپوزیسیون ایرانی، گروهها و جریانهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، در دو سه سال گذشته، پس از ظهور و افول جنبش سبز در ایران، دور تازه ای از گفتگو و نشست مشترک و فعالیت را آغاز نموده اند. در این میان، علیرغم تفاوت نظر و دیدگاه ها، در مواردی درک متقابل و نزدیکی بیشتری نسبت به گذشته میان آنان ایجاد شده و اندیشه ی اتحاد و نوعی تلاش برای تشکیل جبهه ی دمکراسیخواهی با شعار تغییر رژیم در مقایسه با گذشته مقبولیت بیشتری یافته است.
حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله ی کردستان ایران، به عنوان دو جریان سیاسی مشروع که در این مدت در رابطه با برخی مسائل مهم همکاری و اقدامات مشترکی انجام داده اند، در ادامه ی روند رو به رشد همکاری ها و نزدیکی بیشتر بر این باورند که در چنین شرایطی توافق بر سر مجموعه ای از نقاط اساسی مشترک در چهارچوب این طرح ضرورتی انکارناپذیر است.
این پلاتفورم مشترک به عنوان اصلی ترین دستور کار سیاسی در برابر تغییر و تحولات سیاسی معاصر، در واقع بیانگر نوعی همپیمانی میان این دو جریان سیاسی است.
این توافقنامه ی مشترک که از سوی رهبری هر دو حزب مورد تأیید قرار گرفته، مبنای کار مشترک هر دو حزب در زمینه های سیاسی، دیپلماتیک، تبلیغاتی، رسانه ای و … را تدوین میکند. در همان حال، مبنای فعالیت مشترک به منظور گسترش این توافقنامه و تحقق همکاری های بیشتر در میان دیگر نیروهای سیاسی کردستان ایران است.الف) اصول کلی:
۱- دو طرف بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیتهای ایران، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت. همچنین دو طرف بر این باورند که نظام سیاسی آینده ایران لازم است سیستمی سکولار، دمکراتیک و فدرال باشد. از همین رو، ضروریست که هر دو طرف در نشست های خود با اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور بر این نکات اصرار ورزند.۲- کومله و حزب دمکرات اعتقادی کامل به انتخابات آزاد توسط مردم کردستان دارند و در چنین انتخاباتی بدون شک صندوقهای رأی را اصلیترین منبع مشروعیت تمام جریانهای سیاسی و اصل اساسی دمکراتیزه نمودن جامعه ی آزاد می دانند.٣- هر دو طرف اعتقاد کامل به جدایی نهاد دین از دولت دارند و بر این باورند که حاکمیت آینده کردستان و قانون اساسی کشور بر پایه ی اصول دمکراسی، منشور جهانی حقوق بشر و حقوق سیاسی و ملی کردستان تدوین گردد. همچنین آزادی مذهبی و اعتقادات مختلف در کردستان را حق مشروع و انکارناپذیر تمام ساکنان کردستان میدانند.
۴- هر دو طرف بر برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمام زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و … در جامعه تأکید میورزند و خود را مدافع قانون مدرن و مترقی و انسانی در این زمینه میدانند و برای تصویب آن تلاش خواهند کرد.
۵- حزب کومله و دمکرات خود را مدافع آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی مطبوعات، آزادی تأسیس سازمانهای سیاسی، آزادی بنیان نهادن سازمانهای مدنی و صنفی همچون کارگران، زنان، دانشجویان، جوانان و معلمان و… میدانند و در جامعه از آنان حمایت قانونی خواهند کرد.
۶- طرفین پشتیبانی و پایبندی خود را به عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست کردستان و گنجاندن این موضوعات در قانون اساسی اعلام مینمایند.
۷- دو طرف پایبندی خود را به حل مشکلات و مسائل سیاسی فیمابین از طریق دیالوگ و به شیوه ی سیاسی، آرام و به دور از هر گونه خشونت طلبی اعلام مینمایند. همچنین این روش را برای کلیه ی نیروهای سیاسی کردستان ضروری دانسته و جهت تثبیت این اصل در سراسر کردستان تلاش میکنند.
٨- حزب دمکرات و کومله، فدرالیسم ملی- جغرافیایی را به عنوان شعار اصلی و برنامه ی سیاسی خود برای حل مسئله ی ستم ملی در کردستان برگزیده و خود را پرچمدار این شعار دانسته و برای تثبیت و تحقق آن به اشتراک مساعی میپردازند.
۹- این توافقنامه خدشه ای به اصل استقلال سیاسی، سازمانی، دیپلماتیک و رسانه ای هیچ یک از طرفین وارد نکرده، بلکه تلاش خواهد نمود که هماهنگی و وحدت نظر میان آنان را در راستای اهداف مشترک یاد شده در این پلاتفرم تأمین نماید.
ب) وظایف پیش از تغییرات سیاسی و سرنگونی رژیم
۱- شناساندن مشکلات و مطالبات ملت کُرد در کردستان ایران به جامعه ی بین المللی و کسب حمایت سیاسی برای جنبش رهاییبخش ملت کُرد، به عنوان مثال، سازماندهی اقدامات دیپلماتیک مشترک در سطح جهانی و دیدار از مراکز بین المللی در راستای این هدف.
۲- وحدت در مشارکت یا عدم مشارکت با نیروهای اپوزیسیون ایرانی، با هماهنگی و مشورت قبلی و تأکید بر حقوق و خواست های مردم کردستان به منظور تقویت جایگاه ملت کرد از طریق اتخاذ مواضع مشترک در کنفرانس ها و سمینارهای گوناگون و هماهنگی در این زمینه. تأکید دو طرف بر شعار فدرالیسم به عنوان راه حل مسأله ی ملیت های ایرانی در میان گفتمان های مختلف اپوزیسیون ایران و شخصیت های مخالف جمهوری اسلامی.
تقویت مواضع مشترک و گفتمان ترقیخواهانه ی ملی در کنگره ی ملیتهای ایران فدرال و صیانت از این سازمان و معرفی آن به افکار عمومی جهانیان. تلاش برای تدوین سیاستی مشترک در سطح اپوزیسیون ایرانی که تجلی اصول اساسی جنبش ملی – دمکراتیک مردم کردستان و … باشد.
٣- دو طرف از مبارزه ی برحق مردم کَرد در تمامی بخشهای کردستان پشتیبانی نموده و در عین حال بر این باورند که هرگونه مداخله از جانب یکی بخش های کردستان در امور سایر بخش ها، سیاستی نسنجیده و زیانبار است. در همین راستا، به منظور تحکیم روابط و کسب جایگاهی مناسبتر برای ملت کرد در کردستان ایران و تعقیب سیاستی مشترک، در صورت لزوم، نشست های مشترکی با حکومت اقلیم و نیروهای سیاسی اقلیم کردستان برگزار خواهند کرد.
۴- کومله و حزب دمکرات اتحاد و انسجام ملی در کردستان ایران و استحکام مبارزات مشترک در میان احزاب سیاسی کردستان ایران را رسالت اصلی خود دانسته و برای یافتن راهکاری مناسب به منظور از بین بردن مواضع موجود بر سر راه اتحاد و همبستگی تلاش خواهند کرد.
۵- دو طرف برآنند که همکاری های فیمابین را توسعه و استحکام بخشند. در این راستا گامهای عملی طبق برنامهای منظم و مدون از قبیل همکاری میان ارگانهای مربوطه ی دو طرف در زمینه رسانه ای، انتشار بیانیه ی مشترک در رابطه با حوادث سیاسی مهم و اقدامات مشترک برای افشای سیاستهای ضد بشری رژیم جمهوری اسلامی یا هرگونه حرکت مدنی و سیاسی بردارند.
حزب دمکرات کردستان ایران
دبیرکل مصطفی هجری
حزب کومله کردستان ایران
دبیرکل عبدالله مهتدی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آنچه که باید در باره طرح شش ماده ای خود مختاری دانست:
آقای حسن شرفی به عنوان سخنگوی حزب دموکرات کردستان ایران بیانیه ای را انتشار داده و درضمن اشاره به موضوع طرح شش ماده ای خود مختاری که از سوی هیئت نمایندگی کردستان به دولت مرکزی به ریاست آقای بنی صدر ارائه و پس از مذاکرات بین الطرفین مورد توافق طرفین قرار گرفت و آقای بنی صدرچند نوبت از جمله در مصاحبه با صدا و سیما( که متن آن در روزنامه ها از جمله اطلاعات 25/2/ آمده 1359 که خوانندگان گرامی پائین تر ملاحظه خواهند کرد) پذیرش آن را اعلام کرد و نیزاز شهید داریوش فروهر که مسئول کردستان و یکی از مذاکره کنندگان در باره کردستان بود خواست که مقدمات اجرای آن را فراهم نماید و قرار بود مفاد آن به اجرا در آیند،پذیرفتن آنرا از سوی شورای انقلاب،که آقای بنی صدراخیرا، در مصاحبه ای بدان اشاره کرده است را رد کرده است. آقای حسن شرفی نوشته است: «اما اینکه اظهار میدارد( آقای بنی صدر) که شورای انقلاب خودمختاری برای کردستان را تصویب نموده بود از صحت و واقعیت مسأله به دور است زیرا شورای انقلاب هرگز رسما خودمختاری برای کردستان را تصویب نکرد، بلکه یکی دوبار از سوی یکی دو مسوول آن زمان جمهوری اسلامی شایع شد که خودمختاری اسلامی به کردستان داده شود.»
در این جا لازم است برای روشن شدن حقایقی از تاریخ ایران که حوادث کردستان، نقشی اساسی درروند و چگونه رقم خوردن آن داشت، نکاتی را با خوانندگان گرامی در میان بگذارم. اولا آقای شرفی به خوبی واقفند که در تاریخی که آقای خمینی فرمان حمله همه جانبه به کردستان را داد، یعنی در مرداد 58 آقای بنی صدر هیچ گونه مسئولیتی در دولت نداشت و ثانیا˝، از آنجا که تا انتخابات مجلس و تشکیل آن، امور قانونی از مجرای شورای انقلاب میگذشت پس از انتخاب شدن آقای بنی صدر به ریاست جمهوری، برای تصریح در روند امور،ریاست شورای انقلاب نیز بر عهده او گذاشته شد و سخن او، سخن مجموعه دولت،از ریاست جمهوری تا شورای انقلاب، و بالطبع آنچه را که او قبول شدنش را اعلان می کرد، مصوبه شورای انقلاب بود، لازم به یاد آوری است که اغلب اعضای شورای انقلاب، عضو حزب جمهوری اسلامی و از مخالفان سرسخت آقای بنی صدر بودند و اگر او،پذیرش و موافقت با طرح را بدون تصویب و پذیرش اعضای شورای انقلاب اعلام میکرد،آنهم چند بار،قطعا با عکس العمل و تکذیب آنها مواجه میشد که این عکس العمل از دید رسانه ها دور نمیماند،لذا این امر با توافق شورا بود وگرنه او نمی توانست بگوید ما طرح شش ماده ای را پذیرفتیم. ثالثا، اعلام رسمی و چند باره در اجتماعات و رسانه های ارتباط جمعی آنهم از سوی کسی که همزمان رئیس جمهوری و رئیس شورای انقلاب بود، به منزله اعلام رسمی است و شایعه از سوی یکی دو مسئول جمهوری اسلامی نیست.
در مقاطع مختلف و به مناسبتها، افراد، احزاب و سازمانهای موثر درامور کردستان ،از جمله در باره خود مختاری،آتش بس و شکستن آن،درگیری ها در کردستان حتی بین گروه های مسلح رقیب و… سخنرانی و یا اطلاعیه هایی منتشر کرده اند که در این جا به آنچه که به پذیرش این طرح از سوی شورای انقلاب و توافق از جمله حزب دموکرات کردستان با آن ونیز موانع اجرای این طرح مربوط میشود را تا حد امکان جمع آوری و در اختیار جویندگان حقیقت قرار میدهم. بنا بر این داده ها، آقای بنی صدر اقلا در چهار مورد و به طور علنی موافقت با طرح 6 ماده ای را اعلام داشته إست. ابتدا به توضیح آقای حسن شرفی در این مورد نگاهی می اندازیم و سپس به آنچه در روزنامه های سال های 58 و 59 درج شده است در حد حوصله مطلب و خوانندگان گرامی می پردازم.
توضیح حسن شرفی سخنگوی حزب دموکرات کردستان ایران در مورد مصاحبه آقای بنی صدر
اخیراً در یکی از سایتهای اینترنتی مصاحبهای انتشار یافت که در تاریخ 12 اسفندماه 1389 خورشیدی، مرکز اسناد حقوق بشر ایران با آقای دکتربنی صدر، رئیس جمهور اسبق جمهوری اسلامی ایران، بعمل آورده بود.
این مصاحبه اختصاص یافته بود به بحث در مورد اعدام فرزندان کُرد در ایران از سوی حکومت جمهوری اسلامی و محدود به سالهای 57 و 1358 خورشیدی که آقای بنی صدر به عنوان رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران و فرمانده کل قوا در آن زمان، خلخالی رئیس به اصطلاح دادگاههای تازه تأسیس انقلاب اسلامی را مسئول جنایات انجام گرفته و پایمال نمودن حقوق بشر در مناطق کردنشین ایران معرفی نموده است.
آقای بنی صدر همچنین در این مصاحبه این ادعا را رد نموده که آن زمان مشاور خمینی بوده باشد و بگونهای از اختیارات نامحدود خمینی سخن به میان آورده که در چهارچوب این اختیارات نامحدود فرامینی صادر شده است که فرمان جهاد علیه ملت کرد در 28 مرداد سال 1358 از جمله آنهاست، که ایشان از چنین موضوعی اطلاع نداشته است و بعنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا حتی با وی مشورت هم نشده است. اینها مسائلی هستند که با موقعیت آنزمان آقای بنی صدر و روابطشان با خمینی ارتباط پیدا میکنند و بهمین جهت بحث در این مورد ضروری بنظر نمیرسد، لیکن آنچه که در این مصاحبه مورد بحث و نیاز به توضیح دارد این است که آقای بنی صدر در این مصاحبه اشاره دارد به اینکه «شورای انقلاب خودمختاری برای کردستان را تصویب کرده بود و اظهار میدارد که این مطلب را دو بار اعلام کرده است، یک بار در تهران و بار دیگر در اهواز، بهمین سبب دیگر توجیهی برای ادامه جنگ در کردستان باقی نمانده بود لیکن آنان(منظور کردها هستند) جنگ را ادامه دادند معلوم شد که خودمختاری تنها بهانه بود؟!»
در این رابطه شایسته ذکر است که آقای بنی صدر آن زمان نسبت به مسئله کرد و خودمختاری در مقایسه با دیگر مسئولان جمهوری اسلامی دیدگاه مثبت و خلوص نيت خاص خود را داشت که بعدها در چهارچوب شورای ملی مقاومت طرح خودمختاری برای کردستان را امضا نمود.
اما اینکه اظهار میدارد که شورای انقلاب خودمختاری برای کردستان را تصویب نموده بود از صحت و واقعیت مسأله به دور است زیرا شورای انقلاب هرگز رسما خودمختاری برای کردستان را تصویب نکرد، بلکه یکی دوبار از سوی یکی دو مسوول آن زمان جمهوری اسلامی شایع شد که خودمختاری اسلامی به کردستان داده شود.
دبیر کل وقت حزب دمکرات کردستان ایران دکتر قاسملو، آن زمان نسبت به این شایعات در یک میتینگ در میدان قاضی محمد شهر مهاباد و در بالکن فرمانداری آن شهر خطاب به حاضران اظهار داشت که چنین شایعهای وجود دارد که «خودمختاری اسلامی» برای کردستان تأمین گردد. ما با توجه به اینکه بیش از 80 درصد مردم کردستان مسلمان هستند از تأمین چنین حقوقی استقبال مینمائیم و آنچه که برای ما از اهمیت برخوردار است محتوای خودمختاری است. در این رابطه چنانچه روزنامهای در آن زمان مطلبی درج کرده باشد بر مبنای شایعهای بوده که در این زمینه وجود داشت لیکن هیچ اطلاعیهای رسمی در مورد تصویب خودمختاری از سوی شورای انقلاب نه برای افکار عمومی و نه برای هیأت نمایندگی کرد در کردستان ایران صادر نشد و هیچ سندی رسمی هم در دست نیست که مؤید این ادعا باشد که شورای انقلاب خودمختاری برای کردستان را تصویب کرده باشد.
سخنگوی حزب دمکرات کردستان ایران
حسن شرفی
4 آذروماه 1390 خورشیدی
*هشدار حزب دمكرات كردستان:عده اي از اشخاص و گروهها در كردستان،بنام خلق كرد،با امپرياليسم پيمان بستند.
حزب دمكرات كردستان ايران در سنندج، اعلاميه افشاگرانهای تحت عنوان «مردم بايد حقايق را بدانند و به قضاوت بنشينند» منتشر كرده كه از سوی خبرگزاری پارس مخابره شده است. در اين اعلاميه، حزب دمكرات هشدار داده است كه اشخاص و گروههايی بنام خلق كرد و بنام جنبش كردستان ايران، با امپرياليسم پيمانهايی بسته اند. متن اعلاميه مذكور به شرح زير است: خلق مبارز كرد. مبارزات بر حق خلق كرد، روز بروز ابعاد وسيعتری بخود ميگيرد، تودههاي بيشتری را بخود جلب می نمايد و از پشتيبانی نيروهای مترقی برخوردار ميگردد.وظيفه تاريخی ما اين است كه اين دستاورد خونين خلق را همانند مردمك چشم حفظ كنيم و آنرا هر روز بيشتر بارور سازيم. حزب دمكرات كردستان ايران معتقد به اين واقعيت است كه تنها جنبشی پيروز است كه در خلق ريشه دوانيده باشد و از سوی خلق تامين گردد و هيچگاه حتی در سخت ترين شرايط، هيچ حزب و گروهي حق ندارد برای تامين خود از ضد خلقيان و عوامل امپرياليزم ياری بگيرد، زيرا كه تجربه جنبشهای ساير خلقها ثابت كرده است كه گرفتن كمك و ياری از دولتهای ضد خلقی، نه تنها جنبش را پيش نمیراند، بلكه باعث انحراف و انهدام جنبش خواهد شد.مثال تاريخی اين واقعيت، مبارزات ديگر برادران كرد ما در عراق به رهبری ملامصطفی بارزانی است كه حتی با دادن 25 هزار شهيد، بعلت تكيه كردن به رژيم ضد خلقی شاه با شكست روبرو شد كه در تاريخ بعنوان «آش به تال»ثبت گرديده است ما ميپرسيم آيا تكرار چنين كارهائی در اين مرحله از مبارزات حساس و سرنوشت ساز ما كه تاريخ، غلط بودن آنرا ثابت نموده در پيشگاه خلق كه اين چنين ناجوانمردانه با سرنوشتشان بازی میشود، را می توان توجيه نمود. حزب دمكرات كردستان ايران معتقد است جنبش خلق كرد كردستان ايران فقط زمانی شاهد پيروزی را به آغوش می كشد كه از دستبرد ضد خلقيان و دوستی آنان بدور باشد. با اين اعتقاد، ما وظيفه انقلابی خود ميدانيم هرگونه عمل نادرست را برای آگاهی و قضاوت مردم كه انقلاب از آن خود آنهاست، افشا كنيم. در تاريخ 26/1/58 پيشمرگان قهرمان حزب دمكرات كردستان ايران، تشكيلات مريوان، در اطراف بايوه و باشماق، مرز ايران و عراق، متوجه ورود سه ماشين از مرز عراق بخاك ايران ميشوند. با اين اعتقاد كه خلق كرد از رژيمهای ضد خلقی اسلحه دريافت ميدارد، برای روشن شدن موضوع كه اسلحهها از كجا آمده و برای چه كسی است، پيشمرگان اقدام به ضبط محموله ماشينها كه حاوی اسلحه ضد هوائي با كاليبرهای مختلف، نود قبضه كلاشينكف و فشنگ كافی و پتو بود ميكنند و شخصی به نام «حامد محمد طاهر بك» مسوول گروهی مسلح در جوانرود نيز كه همراه اسلحهها بود بازداشت میشود. در موقع ضبط كردن اسلحهها «شيخ جلالدين حسيني» میگويد كه اين اسلحهها بوسيله ما برای دفتر شيخ عزالدين حسينی آورده شده است، اما نماينده ماموستا در مريوان بعد از تماس با شيخ عزالدين، گفته شيخ جلال الدين را تكذيب ميكند. همچنين در اين ميان، متأسفانه برادران «كومله» از شيخ جلال الدين دفاع نموده و تقاضای استرداد اسلحهها را به شيخ جلال مينمايند و مدعی میشوند كه حزب دمكرات نبايد با چنين اقداماتی مخالفت كند. در اين جريان، عده ای مسلح و ناآگاه برای نمايش قدرت و طرفداری از شيخ جلال حسينی در مريوان ظاهر ميشوند. همزمان با اين اقدام، مردم از حزب دمكرات كردستان ايران برای جلوگيری از ايجاد تشنج استمداد می طلبند. عده ای معتمد برای حل مساله، به مريوان میآيند و به بحث و مذاكره ميپردازند. حزب دمكرات كردستان ايران با توجه به شرايط حساس كردستان و برای ياری رسانيدن به موقعيت هيات نمايندگی خلق كرد در مذاكره و جلوگيری از ايجاد محيط متشنج و احترام به خواست مردم و معتمدين كرد و براي حفظ و آرامش شهر و منطقه، اقدام به استرداد اسلحهها به شيخ جلال حسينی مي كند ظاهر يكی نيز پس از آزادی میگويد بگذار حزب دمكرات بميرد، زيرا كه من چهل هزار دينار عراقی همراه خود داشتم كه آنها نفهميدند. همچنين در اين جريان، بودند گروههائی كه خود را ياور زحمتكشان می ناميدند، اما در اين مساله كه دخالت بيگانه در سرنوشت ما مطرح بود هيچ دفاعی از استقلال ايران نكردند، بلكه برعكس از طرف وابسته طرفداری مینمودند. حزب دمكرات كردستان ايران وظيفه دارد كه مردم را با اين حقايق تلخ روبرو سازد و هشدار بدهد. اطلاعات رسيده حاكيست كه عدهای از اشخاص و گروهها بنام خلق كرد و بنام جنبش كردستان ايران، با سرسپردگان امپرياليزم، پيمانهايی بستهاند. بايد آگاه و بيدار بود كه اين چنين اقداماتی از سوی هر كس و هر گروه، خطری است بس بزرگ برای مبارزات بر حق خلق كرد و سم مهلكی است برای جلوگيری از وحدت هرچه بيشتر خلقهای ايران در جهت بدست آوردن «دمكراسی برای ايران و خودمختاری برای كردستان»، اين گونه اعمال فقط ميتواند زمينه ای باشد برای ايجاد محيط برادركشی و لوث كردن مبارزات ما در راه كسب خودمختاری، دست ضد خلقيان از مبارزات خلق بدور.(اطلاعات14/11/1358)
*دكتر قاسملو: بدخواهان نميگذارند مذاكرات سر بگيرد.
سنندج – خبرنگار اطلاعات: در رابطه با مسايل كردستان دكتر قاسملو دبير كل حزب دمكرات كردستان وارد سنندج شد و ساعت 3 بعداز ظهر ديروز در يك جلسه سخنرانی كه از طرف حزب دمكرات كردستان ايران، تشكيلات سنندج، در سالن تختی اين شهر ترتيب يافته بود شركت كرد.در اين اجتماع كه عده كثيری از اهالی سنندج شركت داشتند، دكتر قاسملو در قسمتی از سخنان خود در پاسخ به اتهاماتی كه از طرف بعضی از گروهای چپ رو وافراطی كردستان به حزب دمكرات زده میشود گفت:«همانطوركه امام خمينی فرمودند، بدخواهان نمیگذارند مذاكرات سر بگيرد وميخواهند جنگ تحميلی برای كردستان تدارك ببينند.فرستادن هياتی از سوی حزب برای مذاكره با مسؤلين به تهران،بهيچ وجه نفی هيات نمايندگی كرد نيست. ما فقط ميخواستيم راه بازشود واين وضع «نه جنگ، نه صلح »خاتمه يابد. ما هزاران پيشمرگه در اين راه داده ايم واكنون هم از اتهام نمیترسيم.احزاب منطقه كه تهمت میزنند بايد بدانند راه مبارزه،بر چسب زدن به گروههای ديگر نيست، بلكه همكاری است. قاسملو ياد آور شد كه طرح شش ماده ای، 26 ماده هيات نمايندگی خلق كرد را نفي نميكند.
تظاهرات مخالفين
هنگام ورود قاسملو به سالن تختی، گروههای هوادار «كومله» و «پيكار» و«چريكهای فدايی خلق» در خيابانها دست به تظاهرات زدند و حزب دمكرات را سازشكار خواندند ومذاكرات هيات نمايندگی حزب دمكرات كردستان ايران را محكوم كردند.
مذاكرات نمايندگان كرد با رييس جمهوری رضايت بخش بود.
غنی بلوريان معاون حزب دمكرات كردستان گفت: «بنی صدر با طرح خودمختاری كردستان،چندان مخالفتی ندارد واميد برقراری خودمختاری مورد تقاضای كردها در چهارچوب ايران مستقل، بسيار افزايش يافته است». صبح ديروز غنی بلوريان بهمراه «احمد قاضی»، «فوزيه قاضی»،«حسن زاده» و«نويد معينی» بادسته گلی كه روی آن به فارسی وكردی، درودهای حزب دمكرات نثار روان دكتر مصدق شده بود، در احمد آباد حضور يافتند بلوريان در گفتگو با خبرنگار سياسی روزنامه اطلاعات، مطالب تازه ای از سفر هيات كرد به تهران شرح داد.وی در پاسخ به اين سوال كه اگر مذاكرات شما با رييسجمهوری، مورد تاييد شيخ عزالدين وديگر گروههای كرد قرارنگيرد، چه خواهد شد.گفت:ما نمايند گان حزب دمكرات هستيم واز طرف حزب دمكرات كردستان ايران، اينجا حاضر شده ايم بنظر ما مهم، خواستههای خلق كرد است. ما اگر اين خواستهارا برآورده كنيم ديگر هيچ حرفی نخواهيم داشت».وی افزود: «آقای رييسجمهورهم به ما درمورد آرامش منطقه مطالبی گفتند. به طور كلی، مذاكرات با رييسجمهور در تهران، رضايت بخش است. اگر ما بتوانيم برای خلق كرد كاری انجام دهيم، آن وقت ميتوانيم آرامش را برقرار سازيم واز همه بخواهيم امنيت منطقه را حفظ كنند. ما به رييسجمهور گفتيم اگر خواستهای بحق كردها پذيرفته شود وبه آن جنبه رسمیداده شود، ديگر هيچ گروهی قادر نخواهد بود از موقعيت سوء استفاده كرده و آتش افروزی كند».
خودمختاری
غني بلوريان در پاسخ اين سوال كه بر سر دو عنوان خود گردانی يا خودمختاری چه توافقی شداست، گفت: «ما،در اصل هيچ اشكالی نداريم، فعلا بايد كليات را حل كنيم تا آرامش برقرار شود، برای جزئيات، فرصت هست.بين آنچه كه ما میخواهيم با آنچه هيات ويژه تنظيم كرده اختلاف چندانی وجود ندارد». بلوريان همچنين گفت: «درملاقاتهای مكرری كه باآقای داريوش فروهر داشتيم، بسياری از مشكلات حل شده است. ما اميدواريم ديگر با آقای رييسجمهور، اين وضع نه جنگ ونه صلح برای هميشه حل شود». احمد قاضی، عضو مطبوعاتی هيات نمايندگی كرد كه در اين گفتگو حضور داشت گفت:«هيات پنچ نفره فردا (امروز )به كردستان باز خواهد گشت، اما اين احتمال هم وجود دارد كه باز گشت هيات، چند روز به تاخير افتد ولی در هر صورت، بستگی به پيشرفت كار دارد ومن در تهران خواهم ماند».(اطلاعات13/12/1358)
*بخشی از سخنرانی آقای بنی صدر در اجتماع مردم تهران به مناسبت سالگرد جمهوری در 14 فروردین59
مردم كردستان تجزيهطلب نيستند
اما درباره كردستان از روز نخست من بر اين باور بودم كه مردم كردستان جدايی از ايران را به هيچقيمت نمیخواهند. نه زير بار میروند نه تحمل میكنند. بر اين باور بودم كه مردم كردستان از صميم دل خواهان پيروزی انقلاب اسلامی ما هستند و خود آنها جزيی از اين انقلاب و كوشای در اين انقلاب و شريك ما در سرنگون كردن رژیم منفور پيشين بودند بنابراين من به اين مردم گفتهام كه هر وقت آنها بخواهند ارتش با نيروهای مسلح آمادهاند از خواست آنان پيروی نمايند و عناصر مسلحی را كه ميخواهند با زور اراده خودشان را برمردم آن سامان وملت ما تحميل كنند بر سر جای خودشان بنشانند. من در آغاز انتخاب به رياست جمهوری هياتی را از حزب دمكرات كردستان پذيرفتيم. آنها يك قطعنامه شش مادهايی به من ارايه دادند. اين قطعنامه در هيات ويژه مورد رسيدگی قرار گرفت. اين هيات اصلاحاتی را در آن قطعنامه لازم ديد. آن قطعنامه و اين اصلاحات را به من دادند من بر سر حرف خود ايستادهام.امام نیز در بيانات خود گفتهاند از نظر اينكه جای هيچگونه شائبه و تفاوتی ميان گرايش به مذهب شيعه و سنی نباشد، اين تغيير در قانون اساسی به عمل آيد. بنابراين وقتی ما چيزی را پذيرفتهايم پيش از اينكه شما با اسلحه خواهان آن باشيد، ما خود آن را اظهار كردهايم چه حاجت كه شما اين چيز را كه پذيرفته و قبول داريم به زور اسلحه به ما تحمل بكنيد. اين است كه ما در صداقت گروههای مسلح ترديد جدی داريم. من ترديد دارم كه وقتی ما خود پذيرفتهايم و شما اسلحه به دست گرفتهايد اين را بهانه كارهای بعدی قرار نداده باشید. اگر شما صداقت داريد اسلحهتان را زمين بگذاريد و اگر زمين نگذاشتيد انتظار نداشته باشيد كه ما دست روی دست بگذاريم تماشا كنيم. ارتش ما و همه نيروهای مسلح از من فرمان دارند كه اين اسلحه را از دست شما بگيرند پس از آنكه نظم و امنيت در آن سامان مستقر شد ما به وعده خود عمل میكنيم. ما مردمی هستيم كه به عهد خود وفا می كنيم و فرمان امام را عيناً و دقيقاً در آن سامان و در همه استانهای كشور به اجرا در میآوريم. اما درباره وقايع اخير كردستان، من بايد به شما گزارش كنم كه آنهایی كه به پيش ما میآيند و زبان تفاهم دارند بايد عملاً هم تفاهمطلبی داشته باشند. ديشب از اروميه به من تلفن كردند و گفتند كه آماده تفاهم با دولت هستند. اگر اينطور است پس چرا شما خودتان اعلام آتشبس میكنيد بعد قدم به قدم روز به روز ساعت به ساعت آنچه را كه خود پذيرفتهايد نقض میكنيد؟ بني صدر در ادامه سخنان خود خطاب به گروههای مسلح گفت: به پاسگاهها مكرر در مكرر حمله بكنيد به شهرها كه نبايد در آنجا مسلحانه باشيد، مسلحانه در آنجا حاضر باشيد….کیهان14/1/58
*بخشی از مصاحبه اختصاصی دکتر قاسملو با روزنامه کیهان
س: طرح ششاصلی كه شما پيشنهاد كردهايد در رابطه با هيات حسننيت و نماينده امام تا چه اندازه موفق بوده و اختلاف شما با دولت بر سر چه موضوعی میباشد؟
ج: متأسفم كه اين حرف را میزنم، من نمیدانم كه با چه كسی طرف هستيم. چندين ماه از روز اعلام آتشبس، تا حالا طرف ما هيات ويژه دولت برای كردستان بوده، اين هيات آمد و رفت. هر چه ما گفتيم، هر چه ما سعی كرديم كه به يك توافقی برسيم همين كه آقای صباغيان از كردستان خارج شدند مثل اينكه همه را فراموش كرد و عملاً به اشكالتراشی و كارشكنی پرداخت. روز اول گفتند با نمايندگی خلق كرد وارد مذاكره نمیشوند كه اين را ما بهانه ای بيشتر نمیدانيم. بعداً حتی از خود ما و خيلی از گروههای ديگر به ما اتهام وارد كردند كه چرا تنها با دولت وارد مذاكره شدهايد و ما برای اينكه علاقه و عقيده داريم و هنوز هم بر سر عقيده خودمان هستيم كه مساله كردستان راه حل نظامی ندارد، بايد نشست و مذاكره كرد و بدين جهت نشستيم و آن شش اصل را دو ماه پيش به امام داديم. در همان زمان گفتند كه موافقت شد و بعد متأسفانه مساله بيماری امام پيش آمد و قرار بود هياتی از طرف خود امام به كردستان بيايد. اين هيات نيامد و بعد رئيسجمهور انتخاب شد و ما به آقای بنیصدر رای نداديم ولی وقتي انتخاب شد، رئيسجمهور آن كسانی نيست كه به آن رای دادند بلكه رئيسجمهور، كشور است و ما به عنوان يك مقام رسمی به ايشان رجوع كرديم، تماس گرفتهايم. آقای حسنزاده كه عضو دفتر سياسی ما هستند جزو هياتی بودند كه رفتند با خود ايشان مذاكره كردند و آقای رئيسجمهور اين 6 اصل را قبول كردند. اگر تصريحاً و يا صراحتاً قبول نكرده باشد، تلويحاً قبول كردهاند و ما گفتيم كه اگر اين 6 اصل را عنوان بكنيم آن وقت ديگر نيازي به مذاكره نيست. ما پشتيباني ميكنيم از رياست شما و ما عقيده داريم كه اگر اين 6 اصل تصويب بشود اكثريت قريب به اتفاق ملت كرد از اين 6 اصل طرفداری میكنند چرا كه خواستههای خلق كرد در اين 6 اصل گنجانده شده است. يعني ميخواهم نتيجه بگيرم كه ما حداكثر كوشش خودمان را برای اينكه از طريق مسالمتآميز مساله را حل بكنيم به كار برديم وقتی كه درگيریهای اروميه پيش آمد خوب ما متوجه شديم كه عملاً هم آقای استاندار كه در حرف طوری نشان ميداد كه مخالف درگيری است و عملاً در درگيریها شركت داشت و هم كسانی كه چندينبار در واقع درگيری به وجود آوردند آقای حسني با آقای ظهيرنژاد بودند و اين درگيریها درست دو روز بعد از اينكه آقاي ظهيرنژاد به فرماندهی كل ژاندارمری منصوب شد شروع شد و تصادفی نبود، به نظر من ما واقعاً ديديم كه دارند يك جنگ و برادركشی راه میاندازند از آقای بنیصدر هم كه خبر نشد، در نتيجه هيچ راه ديگری كه مجدداًبه خود امام مراجعه بكنيم نداشتيم اين بود كه تلگرافی فرستاديم به حضور امام و در روزنامه كيهان هم چاپ شد و تماماً به همان صورتی كه مطرح كرديم و خوشبختانه امام بلافاصله جواب داد و آقای حجتالاسلام كرمانی را فرستاد برای مذاكره و در واقع ايشان برای مذاكره با حزب دمكرات اينجا آمدند و در جلسهای كه داشتيم و 9 ساعت به طول انجاميد، مذاكره كرديم و تقريباً به توافق كامل رسيديم و ايشان اين توافق را اعلام هم كردند و اخيراً كه اينجا بودند پيشنهادهای شخصی را كه داده بوديم و اين که اعلام همان 6 اصل كه از طرف خود امام بود با خودشان بردند. قرار بود كه برگردند. در عرض همين هفته كه گذشت خبری به ما بدهند ولی متأسفانه كه از ايشان خبری نشد. اين وضعی است كه الان وجود دارد. وضعِ نه جنگ و نه صلح كه البته با آن اقداماتی كه عدهای توطئهگر، در اروميه، در نقده و در كرمانشاه جمع شدهاند و امكانات زيادی هم در اختيار دارند. با اين وضع خطر جنگ و برادركشی هميشه هست و حالا هم در شرايط فعلی كه مبارزه با امپرياليسم آمريكا در واقع گسترش بيشتری يافته ما نظرمان را در اعلاميهای بيان كرديم كه برای تحكيم جبهه داخلی بايد اول مبارزه ضد امپرياليستی را همهجانبه و به صورت پیگير، پيش برد.کیهان 27/1/1359
*بخشی از سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی تحت عنوان کردستان و «اضمحلال قدرت مرکزی» به قلم آقای بنی صدر:
در آغاز انتخاب به ریاست جمهوری، از سوی حزب دمکرات کردستان هیاتی با طرحی 6 ماده ای به نزد من آمد و آن طرح با اصلاحاتی که در آن انجام گرفت پذیرفته شد.هم در آن مجلس مقبول همه شد که آنچه داده میشود به مردم کردستان است و نه به گروه های مسلح…..
….روز سه شنبه در اجتماع بزرگ مردم تهران گفتیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن گرفته است پذیرفته ایم.
…. دستور داده شد به محض آن که گروه های مسلح بپذیرند شهر را ترک کنند و به جنگی که تحمیل کرده اند پایان بدهند عملیات نظامی قطع شود. نیم روزی نیز به طور یک جانبه عملیات قطع شد. قرار شد تلگرافی بفرستند و پاسخی در این باره بگیرند که هیچ خبری نشد. در اجتماع مردم اهواز بدون آنکه تلگرام رسیده باشد، از نو تاکیدکردیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن انجام گرفته است می پذیریم . تا هر گونه بهانه ای از بین برود . اما باز دست بر نداشتند…انقلاب اسلامی 7/2/59
*تلگراف حزب دمكرات به رييسجمهور
امروز حزب دمكرات كردستان ايران تلگرامی به اين شرح به رئيسجمهور مخابره كرد:
جناب آقای بنیصدر رئيسجمهور ايران در اين لحظات سرنوشتساز كه امپرياليسم جهانخوار با توطئه و تجاوز نظامی آشكار چهره ضد انسانی خود را به مردم ايران نشان داده است با احساس مسؤليت در برابر ايران ضروری میدانيم توجه آن جناب را به مطالب زير جلب نماييم.
1ـ حزب دمكرات كردستان ايران همواره پشتيبانی قاطع خود را از مبارزات ضدامپرياليستی ايران به رهبری رهبر انقلاب اعلام داشته اينك يك بار ديگر اين پشتيبانی را اعلام مینماييم.
2ـ به خاطر بسيج كلی نيروها عليه دشمن شماره يك انقلاب ايران پيشنهاد میكنيم دستور فرمایيد نيروی ارتش و پاسداران فوراً حمله به كردستان را متوقف نموده و به پادگانهای خود برگردند. مسلماً چنانچه پيشمرگان مورد تهاجم قرار نگيرند آنها از هرگونه حمله و تهاجم خودداری خواهند كرد.
3ـ به منظور ايجاد حسننيت متقابل و هماهنگی كامل نيروهای انقلابی در نبرد عليه امپرياليسم آمريكا انتظار دارد شش اصل خودمختاری كه از طرف حزب دمكرات پيشنهاد شد اعلام فرماييد و ما اميدواريم كه آقای رئيسجمهور در اين شرايط حساس با اقدام قاطع و انقلابی در مورد حل مشكل كردستان همه راهها را بر روی بدخواهان و دشمنان انقلاب ايران ببندد. (كيهان10/2/1359)
*گفتگو با غنی بلوريان
مهاباد ـ خبرنگار اعزامی كيهان: غنی بلوريان عضو كميته مركزی حزب دمكرات كردستان ايران ديروز صبح در گفتگویی با كيهان شركت كرد.وی گفت:
اگر شش اصل پيشنهادی حزب دمكرات كردستان ايران كه مورد قبول رييسجمهوری قرار گرفته است هر چه زودتر اعلام گردد ، هر نيرویی كه دست به تعرض در منطقه كردستان بزند در مقابل تمام مردم ايران قرار ميگيرد.
غني بلوريان نماينده مجلس شورای ملی و عضو كميته مركزی حزب دمكرات با عنوان اين مطلب به خبرنگار اعزامی كيهان به مهاباد گفت: وظيفه تاريخی رييسجمهور در شرايط حساس كنونی اين است كه شش اصل مورد قبول خود را با اصلاحاتی كه پيشنهاد كرده است هر چه زودتر اعلام كند تا اين جنگ و برادركشی از بين برود و دست جنگافروزان از منطقه كوتاه شود.
وی همچنين افزود: مردم كردستان شش اصل پيشنهادی حزب دمكرات را قبول دارند و اگر از طرف دولت اين پيشنهادات به مرحله اجرا گذاشته شود مردم كردستان نيز دوشادوش مردم ايران در صف مقدم جبهه عليه امپرياليسم جهانی بسركردگی آمريكا مبارزه خواهند كرد.(كيهان12/2/1359)
*اعلاميه كميته مركزی حزب دمكرات كردستان
متن اعلاميه كميته مركزی حزب دمكرات كردستان مبنی بر آتشبس به اين شرح انتشار يافت:
هم وطنان گرامی مردم شرافتمند كردستان نظر به ضرورت اتحاد همه نيروهای ضدامپرياليستی جمهوری اسلامی ايران در شرايط حساس كنونی و نظر به اينكه مقرر است فردا دهم ارديبهشت ماه 1359 يك هيات حسننيت با تاييد آقای رييسجمهور از تهران عازم مهاباد شود و با توجه به اينكه مردم شهرهای سنندج و سقز و مريوان و بوكان و مهاباد به علت كشتار مردم بيگناه و ويرانی شهرها از ما خواستهاند يك بار ديگر دراعلام آتشبس و استقرار صلح پيش قدم باشيم كميته مركزی حزب دمكرات كردستان ايران به منظور اثبات حسننيت خود و جلوگيری از جنگ و برادركشی از نيمه شب سهشنبه 9 ارديبهشت ماه 1359 در شهرهای سنندج و سقز و مريوان و بانه اعلام آتشبس مینمايد.
از پيشمرگان رزمنده كردستان درخواست مینمايد كه آتشبس را دقيقاً رعايت نمايند و بهانهای به دست آتشافروزان و كينهتوزان ندهند. طبيعی است، آتشبس در صورتی ادامه خواهد داشت كه رياست جمهوری به عنوان فرمانده كل قوا آتشبس اعلام نمايد و دو ارتش جمهوری اسلامی ايران و سپاه پاسداران مقررات آنرا محترم بشمارد.
در ضمن ما يك بار ديگر پيشنهاد خود را تكرار ميكنيم و از رياست جمهوری میخواهيم كه شش اصل خودمختاری حزب ما را كه مورد قبول ايشان نيز قرار گرفته است رسماً اعلام نمايد.اين امر انشاالله به استقرار صلح دائم و حل مساله كردستان كمك موثر خواهد كرد.(كيهان12/2/1359)
*طرح 6 مادهاي
دکتر ابوالحسن بنی صدر،رئیس جمهور در گفتگو با صدا و سیما:
رييس جمهوری افزود:« من خود را داوطلب اين عنوان كردم برای سختی وضع و نه به لحاظ علاقه به اين عنوان. و زمان گفت كه حق با من بوده و در اين وضعيت سخت، انسان اگر در خودش صلاحيت ميداند، بايد خود را عرضه كند. ولی در همان وقت گفتم كه من راضی به تجزيه يك وجب و يك سرانگشت از خاك ايران و اينكه حاكميت دولت در آنجا نباشد نيستم و همينطور هم عمل كردم. هنوز مجلس كار خودش را شروع نكرده و بحمدالله ،ما در ناحيه تركمن صحرا و در ناحيه غرب كشور، خصوصاً استان كردستان به استقرار مجدد حاكميت دولت يا موفق شديم يا نزديك شديم و اميدواريم كه اين حاكميت را مستقر كنيم. آيا اين منافات دارد با خودمختاری به معنای اسلامی كلمه كه مردم هر محل، امور خودشان را تصدی كنند. به نظر ما نه، اين منافات ندارد و شش مادهای را كه پيشنهاد شده بود، با اصلاحاتی آن را پذيرفتيم و آقای فروهر را هم مسوول كرديم كه اين را تعقيب كند و شرايط اجرای آن را فراهم بياورد. مردم كردستان مي توانند مطمئن باشند كه ما به وعدههای خودمان عمل خواهيم كرد. بودجه كلانی هم برای عمران آنجا گذاشتيم و عمران آنجا را هم اميدواريم بلافاصله از فردا يا پس فردا شروع كنيم و خرابی هائی اگر ببار آمده است را جبران می كنيم و مسؤلين دولت، در آنجا وظيفه دارند و بودجه هم برای جبران خرابيها دارند.خوشبختانه خرابيها طبق گزارشی كه امروز به من دادند، خيلي كمتر از آن است كه ابتدا حدس زده ميشد. پس آنچه كه می ماند حسن نيت از ناحيه اين گروهها است كه برای خودشان حسن نيت قائل نيستند. از نظر علمی و واقعی، تضاد بدون مشاركت عامل خارجی در يك پديده بوجود نمی آيد، بنابراين دركردستان، اگر عامل خارجي دخالت نميكرد هيچ خونی از دماغی ريخته نميشد. پس اگر كسانی در كردستان هستند كه میخواهند عمل كنند، اينها به مردم دروغ میگويند اگر بگويند، دولت به مردم كردستان كمتر توجه دارد و دل می سوزاند تا دولت عراق يا غير عراق. پس اسلحهها را بگذارند زمين و بميان مردم بروندو تبليغ كنند، مردم به آنها رای بدهند و درحدی كه قانون معين میكند اختيار كارها را در دست بگيرند». اطلاعات25/2/1359
* بخشی از سخنرانی آقای بنی صدر در اجتماع مردم اهواز
اهواز- دكتر ابوالحسن بنیصدر روز گذشته برای ايراد سخنرانی در اجتماع نمازگزاران اهواز وارد اين شهر شد و طی يك ساعت سخنرانی، جرياناتی را كه موجب درگيریهای خونين در كردستان و شهرها و دانشگاهها شد، تشريح كرد و اين حوادث را توطئه ابرقدرتها در داخل كشور خواند.دكتر بنی صدر در ابتدای سخنان خود با اشاره به مذاكرات خود با هيات نظامی(اعزامی) از حزب دمكرات گفت وقتی قرار شد پاسداران انقلاب سنندج را تخليه كنند اين طور قرار شد كه باشگاه افسران و راديو و تلويزيون و فرودگاه سنندج به در خواست نمايندگان مردم از جانب قشون در دست گرفته شود و قرار شد هيچ نيروی مسلحی در شهر نباشد اما در همان روز كه سپاه پاسداران شهر سنندج را ترك گفت گروههاي مسلح به شهر آمدند و شهر را اشغال كردند. آقای بنیصدر ضمن اشاره به ابراز تمايل حزب دمكرات به مذاكرات و گفتگو و طرح 6 مادهای اضافه كرد، پس ازآن كه اصلاحات در 6 اصل پيشنهادی انجام گرفت و منآن را پذيرفتم، بعد گفتند كه گروه كومله اين 6 اصل را قبول ندارد و جواب دادند. پس، خود، بين خودتان مشكلاتتان را حل كنيد تا معلوم شود آنچه ميشود حرف نيست. بعد از اين قضايا جنايات تهديدآميز رژيم صدامحسين در عراق و قيافه تهديدآميزی كه او در مرزها گرفت، حمله اين گروههای مسلح در دره قاسملو پيش آمد در آنوقت آقای كرمانی پيش من آمد و گفت ميتواند مشكل را از راه گفتگو حل كند. گفتم اين كار را بكند اما معلوم شد كه نه، برای كمك به رژيم بعث عراق لازم ديده اند به پاسگاههای ژاندارمری و ارتش ما حمله كنند ،اين است كه ارتش وارد عمل شد و آندره را طی كرد و با اين كه میتوانست شهر اشنويه را تصرف كند ما محض اين كه معتقد بوديم استفاده از زور آخرين كاری است که بايد كرد وقتي راهها ديگر به كلی بسته باشد و ازآنجا كه اعتقاد راسخ داريم كه خود مردم هستند كه بايد سايه شوم اين گروههای مسلح را از سر خود كوتاه كنند گفتم اين كار را نكنند.
کیهان 28/2/1359
*علل انشعاب درحزب دمكرات كردستان اعلام شد.
انشعابيون،خود را «كميته مركزی حزب دمكرات طرفدار كنگره چهارم» ناميدند.
كرما نشاه ـ خبرنگار كيهان:در پی انشعاب گروهی از اعضای كميته مركزی حزب دمكرات يكی از مسئولين حزب، علت آن را اختلافنظر پيرامون طرح شش مادهای و درگيری اخير دانست. بر اساس گزارشهای رسيده از مهاباد در پی بروز مسايل و مشكلاتی كه اخيراً در حزب دمكرات كردستان پيرامون ماهيت دولت و ضرورت مبارزه امپرياليستی در شرايط كنونی و طرح شش مادهای حزب دمكرات روی داد. روز گذشته 7 تن از اعضای كميته مركزی اين حزب با انتشار اطلاعيهای در سطح منطقه انصراف خود را از عضویت كميته مركزی اعلام كردند. نام 7 تن از اعضاي انشعابی كميته مركزی حزب دمكرات به شرح زير است:
غنی بلوريان ـ فروق كيخسروی ـ فوزيه قاضی نوه قاضی محمد از پيشوايان كرد ـ رحيم سيفقاضی از خانواده قاضی محمد ـ احمد عزيزی ( هيمن شاعر ملی كردستان) ـ نويد معينی ….. کیهان 28/3/1359
*بخشی از مصاحبه شیخ عزالدین حسینی با روزنامه کیهان
س: آيا 6 اصل حزب دمكرات مورد تاييد می باشد در غير اينصورت چه اصلاحاتی را پيشنهاد میكنيد؟
طرح 6 مادهای مورد قبول نيست؟
ج: هيات نمايندگی خلق كرد روز اول طرح 6 مادهای را رد كرد و آنرا به رسميت نمیشناسد و تنها آن طرح 26 مادهای را كه از طرف هيات نمايندگی خلق كرد و از جمله حزب دمكرات به دولت داده شده و آن را مبنای مذاكره و اساس مذاكره خواهيم گذاشت، قبول دارد.
س: اگر اين طرح مورد توافق دولت قرار بگيرد و حزب دمكرات آن را تاييد بكند موضع شما چيست؟
ج: اساساًدولت غير از تفرقهاندازی كاری ندارد و به بعضی از گروهها نزديكی میكند و بعضی ديگر را میكوبد، من فكر میكنم كه هر دسته و هر گروه و هر سازمانی جداگانه با دولت مذاكره بكند گول میخورد و دولت اساساً نمیخواهد مساله را حل بكند چون ما نمیتوانيم بگوييم برادر و دوست يكی از سازمانها ميباشد و دشمن يكی ديگر، چون همه يك هدف دارند و همه كرد هستند و همه هيات نمايندگی خلق كرد را قبول كردند و هيات خلق كرد اسلحه بيرون آورده و پشتيبانی كرده و آن طرح 26 مادهای خواست هيات نمايندگی خلق كرد بوده و اساساً هيات نمايندگی خلق كرد يك سخنگو را معرفی كرده كه از خود حزب دمكرات كردستان میباشد. كه آقای دكتر عبدالرحمن قاسملو میباشد كه دبير كل حزب دمكرات كردستان ميباشد. كه اگر مذاكره با هيات نمايندگی خلق كرد بشود اساساً چون مسائلی كه بايد مطرح بشود قبلاً تهيه شده و سخنگو از حزب دمكرات است و ساير سازمانها فقط در هيات حضور دارند میتواند دولت با آنها مذاكره كند و ما هيچ اختلافی در مساله خودمختاری نداريم كه دولت میگويد فلان سازمان میتواند بحث كند برای مساله خودمختاری و فلان سازمان نمیتواند …کیهان 31/1/1359
ج- پاکنژاد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
ج- پاکنژاد
بنی صدر و فرمان او، مبنی بر از پای در نیاوردن “پوتین ها”، حقیقتی که لباس دروغ پوشید
دروغ و افترا از قدیمی ترین ابزارها برای ترور شخصیت است که دستمایه زور پرستان قرار میگیرد. اما تکرار یک دروغ خواه عمل و یا نقل قولی، از سوی دو دسته صورت میگیرد. یکی از سوی افرادی که هدفی خاص را دنبال میکنند و یا بدان مامورند و دیگری از سوی نا آگاهانی که در اثر تکرار، دروغ را راست پنداشته اند. اما بدترین نوع دروغ، دروغی است که بخشی از حقیقت را در بر میگیرد و در اثر تکرار، دروغ پرده بر حقیقت یاد شده می شود و جای آن را می گیرد. نقل داستان پوتین پاسداران هم از این نوع است. دور تر بدان میپردازم.
در محیطی که سانسور حاکم باشد قربانی دروغ کمتر فرصت می یابد پاسخ در خور را بدهد و یا اگر هم فرصتی بیابد و حقیقت را اظهار کند، حقیقت در میان قیل و قال زور پرستان گم می شود. اگر هم او بر اظهار حقیقت اصرار بورزد و دروغ درغگویان افشا بگردد، آنها همچنان به تکرار دروغ ادامه می دهند. از جمله این دروغها که ابتدا از سوی جماعتی با طرز تفکر توتالیتری و با هدفی خاص بر سر زبانها افتاد داستان معروف فرمان آقای بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا یعنی مسئول حفاظت و ضامن امنیت و تمامیت ارضی ایران به نیروهای مسلح است که حق ندارند تا کردستان پاکسازی نشده است، پوتین ها را از پای در بیاورند. این دروغ طی بیش از سی سال دستمایه اخلاق ستیزان و زورپرستان بسیاری شده و حتی از سوی رهبران سازمانهایی که خود میدانستند و آگاه بودند که این ساخته، دروغی بیش نیست، تکرار شده است. اما، حقیقت را نمیشود همواره با دروغ پوشاند. به یمن گسترش وسایل ارتباط جمعی از جمله اینترنت امروز به آسانی میشود دروغ گویان را رسوا کرد و از عاملین انتشار چنین دروغی پرسید سود شما در اشاعه آن چه بوده و چیست؟ گرچه میدانم که این سئوال پاسخ دهنده ای نخواهد داشت.
روش آقای بنی صدرهمواره عدم زور و ابزار او در وحله اول بحث آزاد به منظور خشونت زدایی بوده است. استفاده از نیروی قهریه را فقط در حد رفع تجاوز زورگو مجاز میداند، حتی به هنگام دفاع از خاک و ناموس وطن، زمانی که توسط نیروهای صدام مورد تعرض و تجاوز قرار گرفت، او از این قاعده خارج نشد و حاظر نشد اجازه مقابله به مثل (حمله به شهرهای عراق) را به نیرو های مسلح ایران بدهد. در اوج جنگ از آزادی ها و بحث آزاد دفاع کرد. در مورد کردستان نیز او از این قاعده پیروی کرده است: بنا بر اسناد موجود، از جمله مصاحبه های رهبران وقت حزب دموکرات کردستان، بخصوص شهید قاسملو و هم چنین اعلام رسمی پذیرفته شدن طرح خودمختاری پیشنهادی از سوی هیئت اعزامی کردستان، از سوی رئیس جمهوری، طرح مذکور با اصلاحاتی که در آن، بعمل آمده بود، پذیرفته شده بود. اما عده ای که صلح در کردستان را در سود خود نمی یافتند، خواه در مرکز و خواه در کردستان، مانع از اجرای آن شدند و با جنگ افروزی به نا امنی دامن زدند.
سازندگان دروغ «پوتین ها را…» ازتناقض آشکاری که در این دروغ است غافلند. به مناسبت حضور آقای بنی صدر در برنامه پارازیت، مجددا دستگاه دروغ پراکنی را به راه انداخته اند و در صفحه فیس بوک این برنامه، این بار دروغ را به صورت سئوال طرح کرده و می پرسند: « لطفا از آقای بنی صدر بپرسید که چرا ایشان فرمان حمله به کردستان را در 28 مرداد 1358 صادر کرد و به پاسدارها گفت تا پاکسازی کردستان از مبارزان راه آزادی پوتین هایشان را باز نکنند؟» این سوال به روایت های مختلف بارها تکرار شده است. این همان دروغی است که بارها در جلسات بحث آزادهای مختلف به منظور تغییر جهت دادن به موضوع بحث اجتماع و تخریب و ترور اخلاقی بکار رفته است. در برنامه ای که رسما از سوی حزب دموکرات کردستان به مناسبت سالگرد شهید قاسملو در وین بر گزار شد و رهبران حزب از آقای بنی صدر به عنوان میهمان ویژه دعوت به عمل آورده بودند، با بد اخلاقی تمام در قالب دو مصاحبه مطرح کردند و بر روی اینترنت قرار دادند. اما تناقض این دروغ:
آقای بنی صدر در28 مرداد 58 سمتی نداشت تا چنین فرمانی را صادر نماید. او در 5 بهمن 58 در انتخابات ریاست جمهوری اکثریت قاطع آراء را کسب کرد و رئیس جمهوری و سپس فرمانده کل قوا شد. آقای بنی صدر درفروردین 59، در اجتماعی به مناسبت بزرگداشت روز جمهوری در میدان آزادی، خطاب به مردم حاضر و عموم مردم ایران سخنانی ایراد کرد که متن آن در روزنامه ها از جمله کیهان و اطلاعات 14 فروردین 59 درج شد. در این سخنرانی است که فرمان از پای در نیاوردن پوتین ها را به نیروهای مسلح میدهد:
« ….در آذربایجان غربی كسی كه یاغیگری پیشه كرده و عدهای را به گروگان گرفته، از جمله فرماندار خوی، دیروز در كمیسیون امنیت ملی این مساله گفته شد و آنها سه روحانی فرزند پیغمبر را كشتهاند و 6 نظامی را تهدید كردهاند اگر تا 24 ساعت پادگانهای ژاندارمری را منحل نكنید و گروگانهای ما را رها نكنید ما گروگانهای شما را خواهیم كشت. در آنجا گفته شد كه مبادله انجام بگیرد، من مخالف بودم. اگر رئیسجمهور شما را هم به گروگان گرفتند، شما حق ندارید تسلیم منطق دشمن شوید. بنا براین اگر آنها تهدید خود را اجرا كردند «انالله و انا الیه راجعون» ما آن گروگانها را شهید ملت تلقی میكنیم. اما از همین لحظه ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد مگر آن كه آن خطه را از وجود این یاغیها پاك كند».
خوانندگان گرامی با توجه به سئوال سئوال کننده و متن سخنان آقای بنی صدر، متوجه می شوند که موضوع نه کردستان که گروگانگیری توسط افرادی مسلح بوده و سر سوزنی به کردستان ربط پیدا نمی کرده است. آنها هم یاغی و آدم کش بوده اند و نه « مبارزان راه آزادی».
مردم ایران بارها ثابت کرده اند که هر گاه به دور از فشار ها و در محیط آزاد انتخاب کرده اند، منتخبشان در خط استقلال و آزادی بوده است. دو اصلی که ضامن بقای ایران و عبور از کوران حوادثی بوده است که هر کدامشان کافی بوده تا ملتی از پای در بیاید. اتکای به رای و وفاداری به اصولی که برای اجرای آن اعتماد عمومی را جلب کرد و وفای به عهد، او را ملزم کرد تا به منظور دفاع از حقوق مردم در برابر زورگویان ولو رهبری وقت، آقای خمینی بایستد. او در مقام ریاست جمهوری، خود را ضامن امنیت تمامی ایرانیان از موافق و مخالف میدانست. بدین سبب بود که در بحبوحه در گیری ها در کردستان، زمانی که احزاب مسلح کرد، کومله و حزب دموکرات به او پیغام دادند که حاضرند اسلحه های خود را زمین بگذارند، او چون نتوانست تامین لازم را از آقای خمینی برای حفظ جان آنها بگیرد به آنها گفت اگر اسلحه خود را زمین بگذارید، همه شما را خواهند کشت. حال هیچ معلوم نیست چرا کسانی که آن دروغ آشکار را در باره فرمان ایشان به کردستان ساخته اند، چشم خود را بر این واقعیت آشکار بسته اند و می بندند. یاد آور میشوم که در جلسه ای که در 2 مه 1992 در برلین، در خانه فرهنگها، برگزار شد و آقای بنی صدر سخنران آن بودند، دهکردی که بعدها، در رستوران میکونوس قربانی ترور رژیم جمهوری اسلامی شد، از قول دکتر قاسملو به این حقیقت شهادت داد، اما هرگز از سوی رهبران و یا دیگر اعضای سازمانهایی که میتوانستند قربانی و به مسلخ بروند، این حقیقت مورد اشاره قرار نگرفته و نمیگیرد. درخاتمه بخش هایی از سخنرانی آقای بنی صدر را در فروردینماه 59 که به گروه های مسلح و همچنین کردستان مربوط است به نقل از روزنامه کیهان که خود صفحه ای از تاریخ است، نقل می کنم:
سید ابوالحسن بنیصدر اولین رئیسجمهور ایران، ظهر سه شنبه در مراسم سالروز برقراری جمهوری اسلامی ایران، سخنان مهمی ایراد كرد. رئیسجمهور ایران در خصوص مسایل سیاسی، اقتصادی، نظامی و نیز چگونگی مبارزه ایران با امپریالیسم آمریكا، درگیریهای آذربایجان غربی و همچنین كردستان به تفصیل سخن گفت. بنیصدر در سخنرانی طولانی خود همچنین خط مشی جمهوری اسلامی را از جهات گوناگون روشن ساخت.
«سپاس خدا را و تشكر از شما ملت بزرگ كه دعوت مرا پذیرفته و بدون نشانههای گروهی و شعارهای دستهای در چنین اجتماع بزرگی حاضر شدید. امروز صحبت من طولانی میشود و قرار گذاشتیم كه هر 15 روز یكبار از رادیو و تلویزیون گزارش امور را به شما بدهم. پیش از اینكه من سخن خود را آغازبكنم از همه شما دعوت میكنم كه سكوت كنید و برای شهدای انقلاب اسلامی فاتحهای بخوانید. اما اوضاع كشور را از مسایلی كه پیام اول فروردین امام به آنها توجه كرده بودند شروع مینمایم. مساله اول كه مورد توجه ما است در سال جدید مساله امنیت كشور و تولید است. اما در باره امنیت، همه شما خواهران و برادران میدانید كه امنیت را باید به وسیله كار برقرار كرد و وسایل كار ما یكی از قوای انتظامی هستند. این است كه من خود به كار تنظیم این قوا مشغول هستم من فرماندهان سپاه را به دفتر خودم خواندم و در آنجا درباره نظم در داخل سپاه و نقش سپاه انقلاب صحبت كردم. این طور قرار شد كه آنها خودشان صحبت كنند و نتیجه را به من بگویند تا براساس آن دستورالعمل صادر شود. آنان سپس گفتند كه حرفهایشان را زدهاند و به قرآن مجید سوگند یاد كردهاند كه عمل بكنند و نظم و انظباط را در داخل سپاه به وجود بیاورند و سپاه را آماده كنند تا وظایف انقلابی خود را برعهده بگیرند. من امیدوارم كه تمام افراد سپاه بدانند كه این قسم را كه فرماندهان آنان یاد كردهاند، آنها هم متعهدند و در سراسر كشور باید به سوگند فرماندهان وفادار باشند. همه باید بدانند كه وظایف بزرگی در داخل كشور در مقابل توطئههای ضد انقلاب دارند و باید در اموری كه در حوزه و عمل صلاحیت آنها نیست وارد نشوند و اگر از حوزه صلاحیت خود بیرون بروند، دو فساد به وجود میآید. یكی آنكه سادگی و شفافیت سپاهی از بین میرود و دیگر این كه در دستگاهها وارد میشوند و كشمكشها آنها را خرد میكند كه سپاه همچنان مورد مهر و محبت مردم باقی باشد و به وظایف انقلابی خودشان اكتفا بكنند. چون من تعهد سپردهام كه هر وقت در جایی افرادی از وظایف خودشان بیرون بروند، فرماندهان سپاه آنها را تنبیه جدی بكنند برای این که در نظر ما سرباز مسلمان بیشتر از هر كس دیگری در خور است كه نظم و انظباط را رعایت بكنند. رئیس جمهور سپس گفت از همه در ارتش میخواهم كه نظم و انظباط را رعایت كنند و به ما باید كمی مجال داده شود تا صداقت خود را ثابت كنیم و چون برای انقلاب خود، یك نقش جهانی و برای ارتش یك نقش جهانی قائل هستیم و باید در درون خود و در سازمان خود تجدید به عمل بیاوریم تا بتوانیم این نقش را داشته باشیم. برای شهربانی و ژاندارمری و كمیته انقلاب در شهرها، چون امنیت كشور بر عهده من قرار گرفته است از آنها خواستهام در حضور شما آنچه را كه خواستهام، میگویم. به نظر من افراد كمیتهها آنها كه لیاقت انقلاب اسلامی را از خود نشان دادهاند، باید در شهربانی جذب شوند. اگر افراد كمیتهها خوب هستند و مومن به انقلاب هستند باید این خدمت را بپذیرند. دكتر بنیصدر سپس گفت درباره دادگستری و دادگاههای انقلاب طبق رهنمود امام دستورالعمل نوشته و فرستاده میشود. پس از آنكه كارهای انجام شده در این زمنیهها به اطلاع شما رسید. سپس به وعدههایی كه در انتخابات ریاست جمهوری به شما مردم عرض شده بود میپردازم. غالباً سوال میشد به گمان اینكه من آزادی گرا و لیبرال هستم و وانمود میكردند كه قاطعیت انقلابی در كار نخواهد آمد. بنابراین در كردستان، در گنبد و در جاهای دیگر، اگر كسانی باشند كه بخواهند از فرصت سوءاستفاده كنند و در این نقاط، مسلحانه یا غیرمسلحانه امنیت و یك پارچگی كشور را به خطر بیاندازند، من آنها را به بحث دعوت خواهم كرد و جواب گلوله را با حرف خودم خواهم داد. از وقتی كه من به ریاست جمهوری انتخاب شدهام و هنوز مسوولیتهای خودم را به عنوان رئیسجمهوری آن طور كه دلخواه من است برعهده نگرفتهام. ما هم در گنبد و هم در كردستان با قاطعیت در برابر هر توطئهای ایستادهایم. حضور من در شهر گنبد و اجتماع عظیم مردم آن سامان و وعده ما در باره زمین و اصلاحات و عمران اقتصادی كه با آنها در میان گذاشته شده و معلوم شد كه مردم آن سامان، خواهان امنیتاند. خواهان اصلاحات اساسیهستند و خواهان این هستند كه امكانات عظیمی كه از بركت انقلاب اسلامی ما به وجود آمده است مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. مردم آن سامان به جای اینكه یك عدهای به نام آنها امنیت را از منطقه سلب كنند و مانع از آن بشوند كه بودجه عمرانی در این قسمت مصرف شود و كارهای عمرانی در همه جای كشور فلج بشود، به عكس خواهان آنند كه امكانات به كار بیافتند مردم به كار و تلاش و سازندگی مشغول شوند. این كه به گمان خودم مساله آن سامان با همكاری صمیمانه مردم حل شده و من به فضل خدا هیچ خطری برای این قسمت در حال حاضر نمیبینم. در این جا لازم است از نقش ارتش و سپاه انقلاب كه با قاطعیت توطئههای مسلحانه را در هم شكسته ستایش كنم و به آنها بگویم كه ملت شما در این جا حاضرند و با تكبیر شما را ستایش میكنند.
• مردم كردستان تجزیهطلب نیستند:
اما درباره كردستان از روز نخست من بر این باور بودم كه مردم كردستان جدایی از ایران را به هیچ قیمت نمیخواهند. نه زیر بار میروند نه تحمل میكنند. بر این باور بودم كه مردم كردستان از صمیم دل خواهان پیروزی انقلاب اسلامی ما هستند و خود آنها جزیی از این انقلاب و كوشای در این انقلاب و شریك ما در سرنگون كردن رژیم منفور پیشین بودند. بنابراین من به این مردم گفتهام كه هر وقت آنها بخواهند ارتش با نیروهای مسلح آمادهاند از خواست آنان پیروی نمایند و عناصر مسلحی را كه میخواهند با زور اراده خودشان را بر مردم آن سامان و ملت ما تحمیل كنند، بر سر جای خودشان بنشانند. من در آغاز انتخاب به ریاست جمهوری، هیئتی را از حزب دمكرات كردستان پذیرفتیم. آنها یك قطعنامه شش مادهای به من ارایه دادند. این قطعنامه در هیات ویژه مورد رسیدگی قرار گرفت. این هیات اصلاحاتی را در آن قطعنامه لازم دید. آن قطعنامه و این اصلاحات را به من دادند. من بر سر حرف خود ایستادهام. امام در بیانات خود گفتهاند از نظر اینكه جای هیچگونه شائبه و تفاوتی میان گرایش به مذهب شیعه و سنی نباشد، این تغییر در قانون اساسی به عمل آید. بنابراین وقتی ما چیزی را پذیرفتهایم، پیش از اینكه شما با اسلحه خواهان آن باشید، ما خود آن را اظهار كردهایم چه حاجت كه شما این چیزی را كه پذیرفته و قبول داریم به زور اسلحه به ما تحمیل بكنید. این است كه ما در صداقت گروههای مسلح تردید جدی داریم. من تردید دارم كه وقتی ما خود پذیرفتهایم و شما اسلحه به دست گرفتهاید، این را بهانه كارهای بعدی قرار نداده باشید. اگر شما صداقت دارید اسلحهتان را زمین بگذارید و اگر زمین نگذاشتید، انتظار نداشته باشید كه ما دست روی دست بگذاریم تماشا كنیم. ارتش ما و همه نیروهای مسلح از من فرمان دارند كه این اسلحه را از دست شما بگیرند. پس از آنكه نظم و امنیت در آن سامان مستقر شد ما به وعده خود عمل میكنیم. ما مردمی هستیم كه به عهد خود وفا میكنیم و فرمان امام را عیناً و دقیقاً در آن سامان و در همه استانهای كشور به اجرا در میآوریم. اما درباره وقایع اخیر كردستان من باید به شما گزارش كنم كه آنهائیكه به پیش ما میآیند و زبان تفاهم دارند باید عملاً هم تفاهمطلبی داشته باشند. دیشب از ارومیه به من تلفن كردند و گفتند كه آماده تفاهم با دولت هستند. اگر اینطور است، پس چرا شما خودتان اعلام آتش بس می كنید، بعد قدم به قدم روز به روز ساعت به ساعت آنچه را كه خود پذیرفتهاید نقض می كنید!؟
بنیصدر در ادامه سخنان خود خطاب به گروههای مسلح گفت: به پاسگاهها مكرر در مكرر حمله بكنید به شهرها كه نباید در آنجا مسلحانه باشید، مسلحانه در آنجا حاضر باشید. دادگاههای آنچنانی تشكیل بدهید و هر كسی با شما موافق نبود، هر كس دم از اسلامیت زد آنها را بیاورید بیآبرو كنید و از نظر من بیآبرو كردن آنها از طرف شما عین آبرو دادن به آنهاست. همه برادران مسلمان ما برای آنهاییكه شما به عنوان مسلمان به آنها جاش میگویید، تكبیر میگویند برای حكومت اسلامی برای حكومت انقلاب اسلام. هیچ قابل تحمل نیست كه اسلام در كردستان غریب بشود. برای مردم مسلمان ما قابل تحمل نیست كه مسلمانی در كردستان جرم بشود، بنابراین در وقایع اخیر هم اینطور كه فرماندهان و مسوولان امر به من گزارش كردهاند حمله شده است برای خلع سلاح دو پاسگاه ژاندارمری در منطقه آذربایجان غربی. منظور از حمله به این دو پاسگاه این بوده است كه پس از خلع سلاح این دو پاسگاه، اولاً یك اظهار التفاتی به حكومت بعث عراق شده است. ثانیاً شهر ارومیه به خطر بیافتد. شما چه انتظار دارید. آیا انتظار دارید من ساكت و آرام بنشینم شما پاسگاههای ژاندارمری را یكی پس از دیگری خلع سلاح كنید و ارومیه را تصرف كنید و به خیال بعضیها خودتان را به ارس برسانید و كشور ما را در معرض تهدید امنیت داخلی و استقلال قرار بدهید؟.این غیر ممكن است كه ارتش فرمان یافت عكسالعمل قاطع نشان بدهد و آن مناطق را پاك كند. دره قاسملو را گفته بودند درهای است كه اگر ارتش بخواهد عبور كند، این دره از كشتهها انباشته میشود. اما ارتش توانست از آن عبور كنند. آن دره از كشتهها انباشته نشد. از آنجا كه مردم كردستان از وضع تحمیلی در آنجا به تنگ آمدهاند و چون آنها حمایت كردند، فرمانده نیروی زمینی كه كار و تلاش آن در خور همه گونه تمجید و ستایش است. آن دره را با قابلیت و سرعت طی كرد و ارتش ما بر تپهها دست یافت. ما تصمیم داریم آن قسمت را پاك كنیم. گفتهاند كه استضعاف مردم كردستان دوبار است، مضاعف است. برای آنكه آنها به عنوان كرد هم تحت ستم هستند. از دولت انقلاب اسلام چه ستمی به آنها رفته است؟ دولت ما در سال 65 میلیون تومان مالیات از كردستان میگیرد. یك سال قبل هم نگرفت و تنها خرج دستگاه دولتی و ژاندارمری و ارتش 1400میلیون تومان است یعنی 20 برابر مالیات استان كردستان در كردستان خرج دولت داریم. علاوه بر این سال گذشته، اگر این آقایانی كه خود را دلسوز مردم كردستان وانمود میكنند گذاشته بودند دو میلیارد تومان، 2 هزار میلیون تومان هم قرار بود خرج عمران آنجا بكنیم. برای دولتی كه آماده است از بودجه درآمد عمومی كشور در سال حدود 5 میلیارد تومان 5 هزار میلیون تومان در آنجا خرج كند و از آنجا هیچ درآمدی هم ندارد چه استثماری از شما میكند؟. گفتهاند میخواستیم فئودال بگیریم، ارتش وارد عمل شده به حمایت از فئودالها. آخر این دروغ شاخداری كه شما میگوئید برای فریب چه كسی است؟ اگر دولت انقلاب اسلامی، خود قانون زمین را تصویب نكرده بود؟ اگر ما خود تصمیم به تغییر نظام نداشتیم، اگر ما برای روستاها وام بدون بهره در نظر نگرفته بودیم، اگر ما بنابر تجدید كشاورزی نداشتیم شما میتوانستید ادعاهایی داشته باشید اما حالا چه میگوئید؟
نگذاشتند اقدامات عمرانی بكنیم. وقتی ما دولتی هستیم كه به شما میگوئیم برادر من بگذارید ما بیاییم این پولها را به شما بدهیم، به جای اینكه اسلحه بگیرید و مانع اینكار بشوید، دستهگل به دست بگیرید. بیایید بگوئید آقا اینجا بهتر است كه ساخته بشود، پول را در اینجا اینطور خرج كنید. كمك كنید. همكاری كنید كه استان زودتر ساخته شود. چرا برادران كرد دربه در شوند و بروند اینجا و آنجا دنبال كار و چرا نباید در خانه خودشان بتوانند كار كنند؟. ما از شما چیزی نخواستیم. از كردستان چیزی نخواستیم ببریم. آقا بگذارید آن جا هم به راه بیافتد. اینكه شما بیایید بگویید كه ما میگوییم، كردی فرهنگی دارد. این ما را نمیترساند. ما انقلابمان بعد جهانی دارد، ما میخواهیم ملت اسلام را متحد بكنیم، یكی شدن كردها چرا ما را بترساند، این حرفهایی است كه دولت ضد انقلاب را میترساند. دولتی كه میخواهد ملت اسلام متحد شود و در برابر قدرت آمریكا و ابرقدرت روس بایستد چرا باید بترسد؟ این حرفها ما را هیچ نمیترساند. ما خواهان یك جامعه اسلامی هستیم كه در آنجا كرد، ترك، عرب و فارس، چینی و روسی و اروپایی و آمریكایی برادرانه و خواهرانه زندگی انقلاب اسلامی داشته باشند. بنابراین نروید آنجا این دروغهای بیمزه را بگوئید. ما براساس اسلام و اسلامیت متحرك شدهایم و ما میخواهیم ملت مستقلی باشیم و میخواهیم همه ملتها مستقل باشند، حكومت جهانی كه ما میخواهیم بر اساس سلطه یكی بر دیگری نیست. بر اساس برادری و برابری است و بنابراین درسهایی كه ما خود از پیغمبران آموختهایم بر اساس آنها انقلاب كردهایم. چه حاجت كه شما از راه زور و اسلحه به ما حالی كنید؟ تازه شما كه این درسها را حالی نیستید. این حرفهایی كه شما میزنید كجایش با این درسها جور است. شما به مردم كرد هم دروغ میگوئید. شما معتقد هم نیستید. نه به نژاد معتقد هستید نه به ملیت و اینها را بهانه نكنید و برادری ما را به دشمنی مبدل نكنید و نمیتوانید بكنید، غیرممكن است كه كرد از بنیصدر، از امام از حكومت اسلامی جدا بشود و من متعهد میشوم شما باید بخواهید تا ما ریشه فساد را بكنیم و به بقیه هم میگویم: زبان تفاهم، جواب تفاهم، زبان اسلحه، جواب توپ. بنابراین چون از كردستان، از شهرهای آنجا به من نوشته بودند كه امروز من صریح و روشن حرف بزنم و تكلیف را روشن كنم، اینك من حرفم را زدم و تكرار میكنم ما گروههای مسلح را در آنجا تحمل نمیكنیم نه در آنجا و نه در هیچ جای دیگر كه آنها رفتهاند و اینجا و آنجا تبلیغ میكنند كه فلانی میخواهد ملت را خلع سلاح كند. بیایند اینجا ببینند این ملت هست، این ملت بود كه وقتی از اینجا رژه میرفتند، انسان نمیتوانست از شوق و هیجان گریه نكند. ما ملت را مسلح میخواهیم. ما آن ضد ملت را مسلح نمیخواهیم.
به شما برادران خودم در ارتش، در سپاه پاسداران، در كمیتهها، شهربانی، ژاندارمری و همه جا میگویم وسیله قاطعیت رئیسجمهوری و مسوول امنیت كشور قاطعیت شماست. اگر شما نظم درون نداشته باشید و اگر با قاطعیت عمل نكنید ،رئیس جمهوری به سوی وسیله دیگری و نیروی دیگری خواهد رفت و آن خود مردم هستند. و یا خود مردم اول نظم را در درون شما برقرار خواهند كرد و بعد امنیت را در همه جای كشور. از همه برادران خودم در شهربانی، ژاندارمری و ارتش میخواهم كه به هیچ بهانهای نظم و انظباط را به هم نزنند. مرا در قولهایی كه دادهام صمیمی و ثابت قدم بدانید و برای استقرار نظم و امنیت با قاطعیت عمل كنند و بدانند اگر با قاطعیت عمل كردند و مشكلی برای آنها پیش آمد من با قاطعیت از آنها حمایت خواهم كرد. هر كس خدمت خود را ترك كرده است به خدمت خود بازگردد. در آذربایجان غربی كسی كه یاغگری پیشه كرده و عدهای را به گروگان گرفته، از جمله فرماندار خوی را. دیروز در كمیسیون امنیت ملی این مساله گفته شد، آنها سه روحانی فرزند پیغمبر را كشتهاند و 6 نظامی را و تهدید كردهاند اگر تا 24 ساعت پادگانهای ژاندارمری را منحل نكنید و گروگانهای ما را رها نكنید ما گروگانهای شما را خواهیم كشت. در آنجا گفته شد كه مبادله انجام بگیرد، من مخالف بودم. اگر رئیس جمهور شما را هم به گروگان گرفتند، شما حق ندارید تسلیم منطق دشمن شوید. بنابراین اگر آنها تهدید خود را اجرا كردند، «انالله و انا الیه راجعون» ما آن گروگانها را شهید ملت تلقی میكنیم اما از همین لحظه ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد مگر آن که آن خطه را از وجود این یاغیها پاك كند. اما در باره مسائل اقتصادی كشور. یكی از مشكلات ما مساله بازرگانی خارجی ما، قیمتها، و مساله بیكاری و پیشرفت اقتصادی است. اما من پیش از عید نوروز در بازار حاضر شدم. گفتم كه قیمتها را پایئین بیاورند و اگر نیاورند ما عمل خواهیم كرد ….”
اما فرمان امام که آقای بنی صدر در این سخنرانی بارها بدان اشاره کرده است، پیام آبانماه 58 وهمچنین پیامی بود که او بمناسبت عید خطاب به مردم از جمله مردم کردستان فرستاد و خواهان بر قراری امنیت شد.این پیام مورد استقبال گروهها و سازمانهای کرد نیز قرار گرفت و بعضا خواهان اجرای آن شدند:
حق اداره امور داخلی و محلی و رفع هرگونه تبعیض متعلق به تمام ملت است.
امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران دیروز پیام مهمی به ملت ایران فرستادند. متن پیام امام به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم-سلام بر خواهران و برادران كرد كه با وفاداری خود به اسلام و جمهوری اسلامی از توطئه خائنین به ملت جلوگیری كردید. گزارشات هیات ویژه همان طور بود كه متوقع از خواهران وبرادران كرد بود كه هرگز خود را جدا از اسلام و ایران نمی دانند و آنچه بدخواهان به آنان نسبت می دهند چیزی جز افساد و توطئه گری نیست. اكنون من باید به شما خواهران و برادران كرد و سایر خواهران و برادران مطالبی را تذكر دهم:
1-در این موقع حساس كه ملت ما با چپاول گران كه در راس آنها آمریكا مواجه است و برای احقاق حق خود و به دست آوردن ذخایر هنگفتی كه محمد رضا پهلوی به غارت برده و به محاكمه كشیدن این جانی قیام نموده و همه قشرهای ملت با هم در این امر حیاتی همدل و همصدا شده اند برادران و خواهران كرد ما هرجا هستند باید به طور اولویت در این امر شركت كنند و با سایر خواهران و برادران هماهنگ شوند و لازم است از اختلافاتی كه بدخواهان ایجاد می كنند به طور قاطع جلوگیری كنند.
برادران من امروز هر اختلافی به نفع آمریكا و دیگر اجانب است. آنان هستند كه از اختلاف ما بهره می كنند و ما را می خواهند به اسارت بكشند. بپا خیزید و توطئه گران را نصیحت كنید و در صورت عدم قبول از خود برانید و از مناطق خود بیرون كنید یا آنان را گرفته تسلیم مقامات قانونی كنید.
2-اینجانب و همه ملت از ستم هایی كه بر شما برادران كرد در طول حكومت استبدادی شده است و از تبعیضهایی كه بر خلاف اسلام بر شما روا داشته شده اند، مطلعم. لیكن باید بدانید كه این شما برادران نبودید كه مورد ستم و ظلم واقع شدید.سایر برادران ترك ولر و عرب و بلوچ و فارس و تركمن هم با شماها شریك بوده اند و همه محروم بودند از آنچه شما محروم بودید. شما اگر به زاغه نشینان و گود نشینان توجه نمایید خواهید دید كه آنان از همه محروم ترند. اینجانب می دانم كه در حكومت موقت هم آنطور كه خواست شما وملت است رسیدگی نشده لیكن باید بدانید باز در این امر همه برادران شما شریك می باشند و دولت موقت با كمال جدیت اقدام به كار و سامان دادن بود. لیكن آشفتگی ها به قدری زیاد است كه اصلاح محتاج به زمان است.
و من امیدوارم كه برای همه ملت و برای شما برادران كرد وسایل رفاه حاصل شود. شما برادران می دانید كه نوسازی و عمران در محیطی كه آشفته است و مردم در امان نیستند، مشكل یا غیر ممكن است. شما برادران غرب كوشش كنید و آرامش را حفظ كنید و بدانید كه با آرامش كارها اصلاح می شود و به صلاح شما و به صلاح اسلام و مسلمین است.
3- از هیات ویژه می خواهم كه با كمال حسن نیت به مذاكرات خود ادامه دهند و با شخصیت های ملی و سیاسی و مذهبی و سایر قشرها تماس بگیرند تا تامین خواسته های آنان كه خواست ما نیز هست به طور دلبخواه بشود و آرامش وامن كه از بزرگترین نعمتهای الهی است درمنطقه برقرار گردد و شما برادران كرد در كنار سایر برادران به طور رفاه و آسایش زندگی نموده و طمع اجانب برای همیشه از كشورمان قطع گردد.
4-اسلام بزرگ تمام تبعیض ها را محكوم نموده و برای هیچ گروهی ویژه گی خاصی قرار نداده و تقوا و تعهد اسلام تنها كرامت انسان هاست و در پناه اسلام و جمهوری اسلامی حق اداره امور داخلی و محلی و رفع هرگونه تبعیض فرهنگی واقتصادی و سیاسی متعلق به همه قشرهای ملت است منجمله برادران كرد كه دولت جمهوری اسلامی موظف و متعهد به تامین آن در اسرع وقت است و مقررات و قوانین مربوط به آن به زودی تدوین می شود انشاء الله.
5-اخیرا نظر شریف علمای اعلام و مشایخ عظام و روشنفكران و سایر برادران عزیز در سراسر ایران را به موضع حساس امروز ایران و جبهه گیری های دشمنان میهن و اسلام و در مقابل ملت عزیز و تشبثات همه جانبه آنان برای سركوبی نهضت اسلامی و ملت معظم و برای اعاده سلطه همه جانبه بر كشور اسلامی ما جلب می كنیم.آیا در این موقع تقاضای متواضعانه این خدمتگزار كه روزهای آخر عمرش را می گذراند بجا نیست؟
6-خواهران و برادران هم میهن در سراسر كشور من دست خود را به پیش شما دراز می كنم و از شما به خاطر خدا و اسلام و كشور عاجزانه می خواهم كه تمام توان خود را برای نجات كشورتان به كار برید و اسلحه های سرد و گرم یعنی قلم و بیان و مسلسل را از نشانه گیری بر روی یكدیگر منحرف و به سوی دشمن های انسانیت كه در راس آن آمریكاست نشانه روید. بارالها من ماموریت خود را كه نصیحت به ملت است به قدر توان ضعیف خود انجام دادم و تو ای خدای بزرگ با قدرت لایزال خود قلوب ملت ما را پیوند برادرانه عطا نما انك قریب مجیب. سلام گرم من به ملت عزیز و برادران كرد و رحمت خداوند بر همه. روح الله الموسوی الخمینی.26آبان58-26ذیحجه99(كیهان27/8/1358)
“جلال گادانی”: با توجه به روح پیام تاریخی امام خمینی مبنی بر رفع ستم ملی از تمام خلقهای ایران میتوان از گسترش درگیریها و برادركشی كه اخیراً بخاطر حق خلق كرد بوجود آمده است جلوگیری كرد.”جلال گادانی” عضو كمیته مركزی حزب دمكرات كردستان ایران با اعلام این مطلب به خبرنگار اعزامی كیهان
گفت: علیرغم كلیه توطئههای مكرر در سراسر كردستان، مردم این مناطق از صلح دفاع میكنند و بر دولت و مسوولان دولتی و لشكری است كه هر چه زودتر به پیام مسالمتآمیز امام عمل كنند. وی همچنین افزود: امام در پیام نوروزیشان فرمودند باید در سراسر ایران امنیت و صلح واقعی وجود داشته باشد ولی به شهادت روستاییان ترك زبان اطراف نقده كه همگی به ارومیه رفتهاند و علیه جنگ افروزان شعار دادند به بعضی از روستاهای اشنویه یورش برده شده و تعداد زیادی از مردم بیدفاع كشته شدند. وی سپس جناح جنگطلب دولت را محكوم كرد و گفت: متأسفانه عناصری كه به كرات در گذشته نشان دادند كه در جهت مردم حركت نمیكنند بلكه منافع شخصی را بر منافع اجتماع ترجیح میدهند همیشه باعث به وجود آمدن این خونریزیهای ناحق میشوند و دولت جمهوری اسلامی ایران باید جلوی اینگونه افراد را بگیرد.کیهان 11/1/1359
عزالدین حسینی که از سوی کومله و چریکهای فدایی خلق وچند گروه مسلح دیگر نمایندگی میکرد در مصاحبه ای با خبرنگار کیهان از جمله گفت:
س: نظرتان راجع به پیام نوروزی امام چیست؟ در باره یك اصل آن، كه هست، «با كمونیسم بینالمللی همانطور میجنگیم كه در برابر امپریالیسم غرب» چه نظری دارید؟
ج: پیام امام خمینی چیزهای زیادی در برداشت … ، در این هنگام چند نفری از بین جمعیت در كنار ما و آقای شیخ عزالدین حسینی قرار گرفتند و ظبط نیز خاموش شد. پس از مشورت با آقای شیخ عزالدین حسینی از ما كارت خبرنگاریمان را خواستند و بعد عنوان كردند شما اول میبایستی سوالها را به ما نشان میدادید تا سوالهایی كه به درد میخورد شما عنوان كنید.
س: راجع به خلع سلاح گروهها، كه آقای بنیصدر عنوان كردند نظرتان چیست؟
خلع سلاح
ج: نظر ما این است كه پیش كشیدن خلع سلاحگروهها خود مسالهای است كه آقای بنیصدر پیش كشیده تا اذهان عمومی را گمراه كند و اساساً كسانی كه اسلحه در دست دارند به خاطر دفاع از خودشان میباشد و خلق كرد كه اگر اسلحه در دست نداشته باشد پاسداران و ارتش و جنگافروزان او را سركوب خواهند كرد و دیگر مسالهای به نام مسالهی كرد باقی نخواهد ماند، آقای بنیصدر در پیام نوروزی و همچنین در روز یادبود جمهوری اسلامی اعلام كردند اول گفتند بیایید ما همدیگر را در آغوش بگیریم و با صلح و صفا مساله را حل كنیم از راه سیاسی و اگر به خواست خلق كرد كه خودمختاری است توجه شود دیگر مسالهای به نام مساله خلع سلاح باقی نخواهد ماند. آقای بنیصدر به ارتش دستور میدهد كه پوتینها را باز نكنید تا همه را خلع سلاح كنید تا در میان گروههای سیاسی و خلق كرد جدایی بیندازید. این كار خلع سلاح چیزی است و راهی و اساسًا آقای بنیصدر گویی از كردستان اطلاع چندانی ندارد و گروههای سیاسی را جدا از خلق كرد میداند و خلق كرد را جدا از گروههای سیاسی میداند……(کیهان31/01/1359)
وی در اظهار نظر دیگری نیز گفت:
… شیخ عزالدین حسینی، رئیس هیات نمایندگی خلق كرد گفت: ما پیام آبانماه امام را بعنوان پیام آشتی و اخوت بفال نیك گرفتیم و پس از آن، آتش بس را قبول كردیم. راه حل از همان موقع روشن بود و حالا هم آسان و روشن است. احتیاج به پیشنهاد جدیدی نداریم. راه حل این است كه دولت، بطور جدی با هیات نمایندگی خلق كرد مذاكره كند. راه حل مشكل نیست، اشكال در این است كه آیا دولت به این راه حل عمل میكند یا نه؟ آقای بنی صدر میگوید با گروههای مسلح مذاكره نمیكنیم و حق خلق كرد را به خودشان میدهیم، به شرطی كه اسلحه را زمین بگذارند. اولاً هیات نمایندگی گروه خاص نیست، بلكه تركیبی است كه در مورد پشتیبانی قاطع خلق كرد است كه مقاومت میكند نه فقط گرو ههای سیاسی، و خلق كرد اسلحه را زمین نمیگذارد، چون اسلحه را زمین بگذارد نه حرفی خواهد بود و نه مذاكره ای. واقعیت اینست كه دولت جنگی جدید را با شدت بیشتر بما تحمیل كرده است، اما باز با قطع این تهاجم و تحت شرایطی می توان آرامش را به منطقه بازگرداند. نیروكشی به كردستان، متوقف شود، ارتش به داخل پادگانها برگردد و جادهها و مواضع تهاجمی داخل و اطراف شهرهای كردستان را ترك كند، محاصره اقتصادی كردستان برداشته شود و مذاكرات جدی با هیات نمایندگان خلق كرد، بر مبنای طرح 26 مادهای از سر گرفته شود. در غیر اینصورت، مقاومت پیشمرگان و تودههای مردم كردستان بخوبی قادر است هر تهاجم جدیدی را با شكست روبرو كند و بالاخره راه حل نهائی همان مذاكره خواهد بود.(كیهان7/2/1359)
بدین ترتیب این عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد و رئیس هیئت مذاکره کننده از سوی گروه های کرد
( کومله، چریکهای فدایی خلق شاخه کردستان ) و در واقع از رهبران آن روز کومله بود که قول بنی صدر را به فاصله کمی مجعول و همچنان تکرار کرد و میکنند. جانبداری بنی صدر از اتحاد تمامی کردهای منطقه را نادیده میگیرند و طرح خودمختاری کردستان که میتوانست در سایر مناطق کشور نیز اجرا شود و آقای بنی صدر در دو نوبت رسما پذیرفتن آنرا اعلام کرد را رد میکنند و هم چنان به عملیات مسلحانه برای رسیدن به اهدافشان اصرار میورزند. لازم به یاد آوری است که ابتدا طرحی سی ماده ای از سوی حزب دموکرات کردستان ارائه گردید که بعد ها توسط هیئت مذاکره کننده کردستان که مرکب بود از: شیخ عزالدین حسینی – ریاست هیئت- نماینده حزب دموکرات کردستان سخنگوی هیئت- و نمایندگانی از کومله و سازمان چریکهای فدایی خلق، به 26 ماده تقلیل یافت که در نهایت پس از مذاکرات طولانی و مفصل در طرح جامع شش ماده ای خلاصه و مورد توافق طرفین قرار گرفت. بدین ترتیب او و سازمانهای حامی اش دوستی را به دشمنی برگرداندند و امروز نیز حاضر نیستند کرده خود را انتقاد کنند. چه این کار را بکنند و چه نکنند، برآنها است که بگویند: چرا قول آقای بنی صدر را با جعل قولی جانشین کرده اند که خود ساخته اند و چرا فرصتی را که او برای حل مسئله در صلح و دوستی ایجاد کرده بود، را از میان بردند و همچنان دروغ را دستمایه اظهار دشمنی کرده اند؟.
jmpaknejad@yahoo.fr
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سند منتشر نشده درباره دستور «ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد» از بنی صدر
اسناد سخن می گویند: با برخی از کردها که صحبت می کنی می گویند بنی صدر در 28 مرداد 1358 به ارتش فرمان داده است که«تا خاموش کردن غائله کردستان پوتین هایتان را از پا در نیاورید!»، دقیق که می شوی، می بینی که بنی صدر در 15 بهمن 1358 رسما رئیس جمهور ایران شده است و از این هموطنان که می پرسی، بنی صدر در چه تاریخی این حرف را زده است، چیزی برای گفتن ندارند! حقیقت چیست؟ آیا بنی صدر چنین حرفی زده است؟ آیا این جمله را درباره کردستان بر زبان آورده است، ماجرا چه بوده است؟
مراجعه به روزنامه های آن زمان روشن می کند که بنی صدر به ارتش گفته است »حق ندارد پوتین از پا درآورد:«
وی در بخشی از سخنرانی اش در روز 12 فروردین 1359 در میدان آزادی که در شماره 16108 روزنامه اطلاعات بتاریخ«پنج شنبه 14 فروردین 1359» چاپ شده است، می گوید:
«در آذربایجان غربی کسی که یاغیگری پیشه کرده و عدهای را به گروگان گرفته، از جمله فرماندار خوی، دیروز در کمیسیون امنیت ملی این مساله گفته شد و آنها سه روحانی فرزند پیغمبر را کشتهاند و ۶ نظامی را تهدید کردهاند اگر تا ۲۴ ساعت پادگانهای ژاندارمری را منحل نکنید و گروگانهای ما را رها نکنید ما گروگانهای شما را خواهیم کشت. در آنجا گفته شد که مبادله انجام بگیرد، من مخالف بودم. اگر رئیسجمهور شما را هم به گروگان گرفتند، شما حق ندارید تسلیم منطق دشمن شوید. بنا براین اگر آنها تهدید خود را اجرا کردند «انالله و انا الیه راجعون» ما آن گروگانها را شهید ملت تلقی میکنیم. اما از همین لحظه ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد مگر آن که آن خطه را از وجود این یاغیها پاک کند.»
پس سخن بنی صدر درباره عده ای گروگانگیر در آذربایجان غربی بوده است و ربطی به کردستان نداشته است. در روزنامه های آن زمان بیشتر دقیق شدم تا ببینم بنی صدر درباره کردستان چه دستورهایی به ارتش داده بود و در شماره 241 روزنامه انقلاب اسلامی بتاریخ «یکشنبه 7 اردیبهشت 1359» به نکات بسیار جالبی در این زمینه برخورد کردم، در صفحات 2 این روزنامه آمده است:
در کردستان بنابر درگیری نداریم
خبرنگار بی بی سی پرسید:
آیا ارتش تحت فرماندهی در کردستان برخورد را تا انتها ادامه خواهد داد یا آتش بس برقرار خواهد شد، اگر بله تخت چه شرایطی؟
رئیس جمهور پاسخ داد: در رفتار گروه کومله در هفته گذشته بناگهان تغییری حاصل شد که جلو حرکت ارتش را گرفتند و به آن حمله کردند در تمام این مدت من دستور داده بودم حتی المقدور از برخورد امتناع بشود. اینست که ارتش از راهی در خارج سنندج به طرف پادگان رفت و پی خطر را به تن مالید تا برخورد نشود. اما معلوم شد که برنامه آنها اینست که بهر قیمت برخورد بوجود بیاورند حمله کردند و در این حمله هم حدی را رعایت نکردند. مراجعات متعددی انجام گرفت برای اینکه آنان دست از این رویه بردارند اما مفید فایده واقع نشد. بهرحال دولت این حمله کومله را بمعنی قطع رابطه این گروه با افکار عمومی تلقی میکرد و مایل نبود به برخورد تن دردهد و بیشتر مایل بود که افکار عمومی در محل دفعه شر کند ولی آنها بر حملات خودشان افزودند طوریکه پادگان را مورد تهدید قرار دادند و ارتش برای حفظ مواضع خود وارد عمل شد، مراجعه شد بمن که اگر از آنها خواسته بشود که جنگ متوقف بشود و یک اصولی را بپذیرند و تیراندازی قطع بشود که آنها تا بحال مراجعه ای نکردند و بما اطلاعی نداده اند با این وجود به ارتش اجازه دادم که یکطرفه تیراندازی را متوقف کند بلکه اینها بخود بیایند، چون مسئله ما نیست که برخورد باشد نه اینکه از این گروه میترسیم، ما معتقدیم خود افکار عمومی کافی هستند برای تغییر وضع آن سامان و هیچ تمایلی به برخورد نداریم مگر آنکه بخواهند باصطلاح خودشان همچنان که در برنامه بوده و منهم گفتم که بموقع این برنامه را با تمام زیر و بمش به اطلاع عموم خواهیم رساند وضعی را بوجود بیاورند و در سنندج ضربه ای وارد کنند که باعث سقوط دولت بشود. البته فرض این بود که در شهرهای دیگر کشتارهایی بوجود بیاورند و در نتیجه شرایط شکست دولت انقلاب را فراهم بیاورند. در هر حال ما از همان سیاست عدول نکرده ایم و تا وقتی که آن گروههای موجود در کردستان نخواهند بوسیله بوجود آوردن درگیری مسلحانه در منطقه قدرت نمایی بکنند ما هیچ دلیلی نمی بینیم که عملیات نظامی انجام بدهیم.
در صفحه 1 و 12 همین شماره، در سرمقاله با عنوان «کُردستان و اضمحلال قدرت مرکزی» که در حقیقت «گزارش گردش کار کردستان» است شرح می دهد که دولت هیچ گونه تمایلی به درگیری مسلحانه در کردستان نداشته است:
کردستان و اضمحلال قدرت مرکزی
1- در آغاز انتخاب به ریاست جمهوری، از سوی حزب دمکرات کردستان هیأتی با طرحی 6 ماده ای به نزد من آمد و آن طرح با اصلاحاتی که در آن انجام گرفت پذیرفته شد. هم در آن مجلس مقبول همه شد که آنچه داده می شود به مردم کردستان است و نه به گروه های مسلح.
2- پیش از آن با هیأت ویژه توافق شده بود که پاسداران از سنندج بروند و ارتش باشگاه افسران و فرودگاه و ساختمان رادیو تلویزیون را نگاهداری کند و هیچ گروه مسلحی در شهر نباشد. اما به محض بیرون رفتن پاسداران افراد مسلح کومله وارد شهر شدند و در شهر هر کار که خواستند کردند.
3- چندین نوبت از سوی مسلمانان سنندج مراجعه شد که با این گروه مسلح شدت عمل به خرج داده شود و پاسخ همواره این بود که باید مردم شهر- خود بایستند و سلطه این گروه را نپذیرند مردم مسلمان شهر در چند نوبت در نمازهای جمعه نفرت خد را از این گروه اظهار کردند تا این که این گروه نماز جمعه را تعطیل کرد.
4- وقتی عراق در مرزها نیرو جمع آورد و تهدید کرد، در آذربایجان غربی به پست های نظامی حمله شد. مقصود از این حمله گرفتن مواضع پست بارزانی و قطع رابطة آن ها با پایگاهاشان و کمک به بعثی های عراق بود.
5- در همین وقت نماینده ای به کردستان فرستاده شد تا معلوم کند مقصود از این کارها چیست؟ و وی آمد که حزب دمکرات جنگ نمی خواهد و آماده تفاهم است.
6- اما وقتی از خوزستان مراجعه کردم، معلوم شد در سنندج مانع از رفتن ستون نظامی به پادگان شده اند، هر اندازه از نرمش لازم بود به خرج داده شد:
– فرماندار سنندج گفته بود خود پیشاپیش ستون آن را به پادگان می برد که ممکن نشد.
– قرار شد برای پرهیز از درگیری ستون از خارج شهر برود، در راه مورد حمله قرار گرفت و فرمانده نظامی کشته شد و مواد غذایی ارتش به دست مهاجمان افتاد.
– در همین وقت یک واحد نظامی را در نوسود خلع سلاح کردند و 7 تن اسلحه را بردند.
– گروه کومله به این حد قناعت نکرد در سقز و بانه به حمله دست زد و پادگان سنندج را تهدید کرد.
– باشگاه افسران را محاصره کرد و آب و غذا را به روی محاصره کنندگان بست.
– فرمانده لشگر تهدید کرد جواب شنید جواب هر گلوله توپ را با 20 گلوله توپ خواهیم داد.
در این فاصله چون ما می دانستیم این کار جزیی از یک توطئه بزرگ است و باز چون می دانستیم کومله تکیه گاهی در افکار عمومی ندارد و بدون جنگ چون برف آب می شود، از تمام امکانات برای پرهیز از برخورد نظامی استفاده کردیم:
– روز سه شنبه در اجتماع بزرگ مردم تهران گفتیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن صورت گرفته است پذیرفته ایم.
– ارتش پی در پی اخطار می کرد که اگر دست از محاصره باشگاه افسران بردارند وارد عملیات نخواهد شد.
– به ارتش و پاسداران دستور داده شد اگر ناگزیر از عملیات شود باید تلفات سنگینی را به جان بخرد اما حتی المقدور به مردم شهر صدمه کم بزند. معلوم بود که این کار سبب سنگینی تلفات و دیرتر رسیدن به هدف های نظامی می شود. مردم شهر اطلاع می دادند کومله خانه ها را سنگر کرده است و به ما نیز اجازه خروج از شهر را نمی دهد. از پاسداران و ارتشیان خواسته شد، تن به تن بجنگند و خطرها را بپذیرند و تا حد ممکن به مردم صدمه کم برسد.
– دستور داده شد به محض آن که گروه های مسلح بپذیرند شهر را ترک کنند و به جنگی که تحمیل کرده اند پایان بدهند، عملیات نظامی قطع شود. نیم روزی نیز به طور یکجانبه عملیات قطع شد.
– قرار شد تلگرامی بفرستند و پاسخی در این باره بگیرند که هیچ خبری نشد.
– در اجتماع مردم اهواز بدون آنکه تلگرام رسیده باشد، از نو تأکید کردیم که 6 ماده را با اصلاحاتی که در آن انجام گرفته است می پذیریم. تا هرگونه بهانه ای از بین برود. اما باز دست برنداشتند.
اینک که طرح «کودتای خزنده» به دست افتاده است ما می دانیم که نمی توانسته اند دست بردارند چرا که وابسته اند و دشمن گمان می برده است که «این بار ضربه سنندج» کار دولت انقلاب را خواهد ساخت. بنا بر این در کردستان هیچ گونه بهانه ای برای تحمیل جنگ نبوده است و اگر توطئه در کار نبود به طور قطع و یقین هیچگونه درگیری پیش نمی آمد. تاریخ 70 سال اخیر ایران نشان می دهد که هر بار ملت ایران خواسته است شانه خود را از زیر بار سلطه گران خارجی خلاص کند، وابسته های چپ و راست دست در دست هم مانع شده اند چرا که سلطه گران در لزوم سلطه بر ایران با یکدیگر اختلاف ندارند.
چه خوب است که سران این گروه های مسلح در یک بحث آزاد شرکت کنند و به مردم ایران توضیح بدهند چرا اسلحه به دست گرفته و چرا پاسخ دعوت به صلح طلبی و برادری و اخوت را با اسلحه می دهند؟ عدم وجود امنیت را بهانه قرار ندهند، تأمین کامل امنیت آمد و شد آن ها را دولت بر عهده می گیرد. پس از آن که از منصرف کردن این گروه از زد و خورد مسلحانه مأیوس شدیم البته با قاطعیت تمام عمل کردیم و امید می داریم که فرصت جبران خرابی ها فرا رسیده باشد و مردم کرد بدانند عنوان های فریبنده همواره می توانند پوشش خائنانه ترین توطئه ها باشد.
ملاحظه می شود که روش بنی صدر درباره حل مساله کردستان که در سه بریده فوق بیان شده است کاملا دموکراتیک بوده است. جالب اینجاست که سازنده این جعل نیز شیخ عزالدین حسینی از رهبران همین حزب کومله بوده است، وی در بخشی از گفتگویی که در روزنامه کیهان مورخ 31 فروردین 1359 منتشر شده است می گوید:
«آقای بنیصدر به ارتش دستور میدهد که پوتینها را باز نکنید تا همه را خلع سلاح کنید تا در میان گروههای سیاسی و خلق کرد جدایی بیندازید.»
برای مشاهده اسناد و عکسهای بکر از جریانات اوائل انقلاب می توانید به فیسبوک بنی صدر مراجعه نمایید:
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کومله / پول/صدام حسين
پرسش و دو پاسخ
پرسش اول
آقای بنی صدر این بخشی از گفتار سید عزالدین حسینی از کردستان است نظر اورا بخوانید ودر بیان حقایق نظر مبسوط به فرمایید زیرا او هم قابل اعتماد نیست واما برعکس دوستانی که خودرا فریب میدهند بحث کردستان برای ملت وکشور کرد وزبان کردی بجای زبان ملی وکشور ایران وملت ایران رک گفته شده است ودر گاها عده ای در ﺁذربایجان وپان آذزی هم چنین نظر دارند بحث تاریخی واینکه کی وکجا است بماند ولی عده ای فکر میکنند این ادعا واقعیت ندارد دارد ولی چرا خود فریب هستند نمیدانم بني صدر به شما چه مي گفت ؟من بابني صدرهيچوقت گفتگوي دو نفري نداشتم . نه به صورت خصوصي ونه درجلسه جمعي . بني صدرهميشه برعليه کردهاصحبت ميکرد . به همين خاطربودکه درسنندج خيلي به اوحمله کردند . دربهار ١٣۵۹ همين بني صدربودکه در مقام فرماندهي کل قوابه نيروهاي نظامي فرمان داد که بندپوتينهايشان رابازنکنند تا حرکت وغائله کردستان تمام مي شود ، بدون اينکه از اوضاع وشرايط منطقه و روحيه دروني ومعنوي مناطق کردستان آشنايي داشته باشد وبراي ترکمن صحراهم همينطورگفت . درسال ١٣۶١ هم هنگاميکه به فرانسه رفتم وازمن سئوال کردند که آيا عضو شوراي ملي مقاومت خواهيدشد ؟ گفتم نخير . گفتند چرا ؟ گفتم چون بنيصدرآنجااست ونسبت به ملت کرد خيلي مغرض بوده وخرابکاري کرده است . آنموقع هم که شايعه کردند به کردستان مي آيد ازمن پرسيدند که نظرت چيست ؟ گفتم : نمي گذارم که بندپوتين هايش رابازکند .
پاسخ پرسش اول
اوضاع سیاسی كردستان پس از پیروزی انقلاب:
جنگ نقده:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فروپاشی اقتدار دولت مركزی، در كردستان نیز همانند برخی دیگر از نقاط كشور وضعیت پیچیدهای حاكم شد. نیروهای سیاسی مختلف در كردستان درصدد جمعآوری نیرو و تقویت خط سیاسی خود برآمدند. در آبانماه سال1357، عبدالرحمن قاسملو (دبیركل این حزب) از مرز كردستان عراق، به كردستان ایران وارد شد و فعالیت مجدد حزب دموكرات را با شعار خودمختاری برای كردستان و دموكراسی برای ایران آغاز كرد. تمركز حركت های سیاسی ــ نظامی این حزب در شمال كردستان، بهویژه در شهر و منطقه مهاباد بود. در این دوره، حدود دویستوپنجاه نفر به این حزب پیوستند.[xix]
حزب دموكرات بلافاصله در تدارك خلعسلاح پادگان مهاباد و تسلیح خود در تمام مناطق برآمد. درواقع حزب درصدد بود بیشترین اسلحه و نیرو را در كردستان فراهم آورد تا با تقویت موقعیت و تحمیل رهبری خود در تمام منطقه نظام نوپای جمهوری اسلامی را بر تحصیل امتیازات بیشتر و كسب قدرت سیاسی در كردستان تحت فشار گذارد. حزب در تعقیب این استراتژی، بلافاصله شعبههای خود را در بیشتر مناطق كردستان برپا كرد.[xx]
در این دوره، جریانهای طرفدار نظام ــ نظیر حزب جمهوری اسلامی ــ و دركل دیگر احزاب در كردستان ضعیف بودند و تنها در مریوان و سنندج پایگاه داشتند كه آنها هم، بهرغم كوشش فراوان، در مقابل فعالیت گسترده جریان های مزبور (چپ ها و عوامل وابسته)، از قدرت بسیج كمتری برخوردار بودند.[xxi]
در این زمان، در بیشتر مناطق كردنشین، بازار خریدوفروش اسلحه بشدت رونق گرفت. در چنین جو هرجومرجی، از نیروهای سیاسی گرفته تا بسیاری از مردم عادی، همه در فكر مسلحشدن بودند. بهطوركلی، در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، كه نظام هنوز در پی تدارك استقرار نهادهای انقلابی خود برای تحقق آمال مردم بود، در كردستان گروههایی مانند كمونیست ها، لیبرال ها، ملیگراها و سلطنتطلبان هریك درصدد تقویت قدرت خود و مقابله با استقرار نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی در این منطقه بودند.
چهار روز پس از فرار شاه از كشور، حزب دموكرات اعلام كرد: «خواست های ملی خلق كرد در چهارچوب ایران آزاد حلشدنی است و تكلیف نوع حكومت كشور باید در همهپرسی آزاد و بهدور از هر نوع فشار روشن شود.»[xxii]
فروهر، ابتدا با شیخ عزالدین حسینی[xxiii]
ملاقات كرد و وی بلافاصله نمایندگان شورای شهرهای كردستان را برای مذاكره با نماینده دولت فراخواند. در بیستونهم بهمنماه، جلسهای با شركت نمایندگان دو طرف تشكیل شد كه از طرف كردها شیخعزالدین حسینی و شیخ جلال، تعدادی از روحانیون منطقه، عبدالرحمن قاسملو، غنی بلوریان و تعدادی از فعالان حزب دموكرات، نمایندگان سازمان چریك های فدایی خلق و افراد متفرقه دیگر حضور داشتند.[xxiv]
در روز سیام بهمنماه، این نمایندگان طرح هشتمادهای خود را به فروهر تحویل دادند و او پاسخ به این طرح را در صلاحیت دولت موقت دانست.[xxv]
از جمله شرایط این طرح، منوطكردن جابجایی نیروهای ارتش در منطقه كردستان به هماهنگی با حزب دموكرات و نیز كاهش نیروهای نظامی در منطقه كردستان بود. درواقع، هدف احزاب كرد از مذاكره با مقامات جمهوری اسلامی، رسمیتدادن به خودمختاری كردها بود. دراینزمینه، عبدالرحمن قاسملو به نمایندگان اعزامی از تهران گفت: «هماكنون ما در كردستان خودمختاری داریم و تنها باید دولت ایران به آن رسمیت بدهد وگرنه كردستان آتش میگیرد.»[xxvi]
در چنین اوضاعی، درهمانروز، حزب دموكرات طی برنامه از پیشتداركشدهای، پادگان تیپ 3 مهاباد را خلع سلاح كرد. عدهای از كاركنان پادگان، كه از افراد حزب بودند، علیه فرمانده پادگان دست به عمل شده و آنجا را تصرف كردند آنها سرگرد عباسی را كه از افراد حزب دموكرات بود، بهعنوان فرمانده پادگان برگزیدند. این عمل حزب، نخستین مخالفت آشكار با جمهوری اسلامی بود. درواقع حزب، فرصتطلبانه از موقعیت ناآرام پس از پیروزی انقلاب سوء استفاده میكرد تا زمینه آمادهسازی اقدامات بعدی خود را فراهم كند.[xxvii]
بهطوركلی، حركت های مسلحانه گروههای كرد پس از پیروزی انقلاب را میتوان به چهار مقطع زمانی تقسیم كرد: «مقطع نخست، وقایع سال1358 را شامل میشود كه عمدهترین آنها سقوط پادگان و هنگ ژاندارمری مهاباد و پاسگاههای ژاندارمری، جنگ نقده، فرمان امام(ره) در شكستن محاصره پاوه و سپس آزادسازی شهرهایی مانند بانه، سردشت، مریوان و… بود. مقطع دوم وقایع سالهای 1359 و 1360 را دربرمیگیرد كه با تجاوز ارتش عراق و همزمانباآن تشدید اقدامات نیروهای حزب دموكرات و حزب كومله همراه بود. این احزاب كوشیدند تا جبهه كردستان را فعال نگهدارند و بدینترتیب، بخشی از نیروهایی را كه باید برای مقابله با ارتش عراق به كار گرفته میشد، در این منطقه مشغول كنند. مقطع سوم وقایع سالهای 1362 تا 1364 را شامل میشود. طی این سالها، قرارگاه سیدالشهدا(ع)، متشكل از نیروهای سپاه و ارتش و ژاندارمری شكل گرفت و با استقرار در منطقه توانست امنیت را در شهرها، روستاها، جادههای اصلی و مرزهای كردستان ایران با عراق تامین كند و با پاكسازی پایگاههای نیروهای كرد آنها را از كردستان ایران به كردستان عراق براند.»[xxviii]
مقطع چهارم از سال1364 تا پایان جنگ را دربرمیگیرد. پس از سال1364 و فعالشدن قرارگاه رمضان در كردستان عراق، بهویژه با تغییر استراتژی عملیاتی ایران در تغییر جبهه از جنوب به شمال، دامنه فعالیتهای نظامی حزب دموكرات كاهش یافت و گرایش به همكاری با جمهوری اسلامی ایران و حلوفصل اختلافات از طریق سیاسی رشد بیشتری یافت. البته، دراینمیان، همكاری نزدیك ایران با حزب دموكرات كردستان عراق و اتحادیه میهنی نیز در رویكرد جدید حزب دموكرات ایران موثر بود.
طی این دورهها، نیروهای حزب دموكرات از روشهای مختلفی برای مبارزه با نیروهای جمهوری اسلامی استفاده میكردند.
در مقطع نخست و در سالهای آغازین بحران كردستان، این نیروها كوشیدند با حمله به پایگاهها ــ بهعنوانمثال: محاصره پادگان جلدیان در سال1358 ــ این مراكز نظامی را از فعالیت ساقط كنند.
در مقطع دوم، پس از گسترشیافتن نیروهای نظامی ارتش و سپاه پاسداران، نیروهای كرد بیشتر روشهایی مانند كمین، مینگذاری جادهها، ترور، ارعاب افراد بومی و غیربومی در كردستان (كه با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند) و حمله و مصادره و بهآتشكشیدن امكانات دولتی را بهكاربستند و پسازآنكه به داخل كردستان عراق رانده شدند، با عبور مخفیانه از مرز و انجام اقدامات ایذائی علیه نیروهای جمهوری اسلامی دوباره به عراق باز میگشتند.[xxix]
تشریح برخی از تحولات و وقایع مهم كردستان میتواند عملكرد و نحوه رویارویی این حزب با دولت جمهوری اسلامی ایران را آشكارتر كند.
اوضاع سنندج در فروردینماه سال1358 :
پس از پیروزی انقلاب، دو كمیته در شهر سنندج تشكیل شد. مسئول یكی از این كمیتهها را صفدری (یك روحانی مبارز) عهدهدار بود كه بیش از یكسال، سرپرستی حسینیه سنندج را برعهده داشت و در جریان انقلاب نقش موثری ایفا كرد. وی همزمان با سرپرستی كمیته مزبور، سرپرستی ستاد لشكر سنندج را نیز برعهده داشت.[xxx] كمیته دیگری نیز در محل استانداری ایجاد شده بود كه احمد مفتیزاده، رئیس جمعیت جوانان مسلمان كرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وی با اعلام مخالفت با صفدری، خود را تنها رهبر مذهبی ــ سیاسی كردستان دانست[xxxi] و در سفرهایی كه به تهران داشت، مرتبا از مقامات درخواست میكرد صفدری از سنندج اخراج گردد و كمیته او اداره شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروی) نیز بهعنوان استاندار استان كردستان انتخاب شود.[xxxii]
در روز بیستوهفتم اسفندماه، افراد مفتیزاده عدهای از مردم را تحریك كردند تا برای گرفتن اسلحه و مهمات، به كمیته تحت حمایت صفدری حمله كنند. در نتیجه تیراندازی نیروهای دو طرف، یكنفر كشته و دو نفر زخمی شدند. پس از این واقعه، افراد تحریكشده به سوی پادگان ژاندارمری حمله و اسلحه و مهمات ژاندارمری را غارت كردند. پس از خلع سلاح ژاندارمری، عدهای به سمت پادگان ارتش رفتند، اما با مقاومت پادگان روبرو شدند. دراینبین، افراد مفتیزاده كمیته صفدری را محاصره كردند و چند نفر از افراد آن را به شهادت رساندند.[xxxiii] از روز بیستوهشتم اسفندماه، تمامی گروههای كرد (حزب دموكرات، كومله و فداییان) نیروهایشان را از تمام مناطق كردستان جمعآوری نموده و به سمت سنندج حركت كردند و بدینترتیب، شهر به حالت نظامی درآمد.[xxxiv]
در نخستین روز فروردینماه سال1358، هیاتی از تهران برای ازبینبردن جو تشنج و پایاندادن به جنگ به سنندج وارد شد. این هیات (متشكل از آیتالله طالقانی، شهید بهشتی، هاشمیرفسنجانی، بنیصدر و صدر حاجسیدجوادی) با مفتیزاده، شیخ عزالدین، قاسملو، غنی بلوریان، و نمایندگان كومله و چریكهای فدایی به مذاكره پرداختند.[xxxv] در جریان مذاكرات شورای موقت با آیتالله طالقانی و هیات اعزامی از تهران، جو تشنج تاحدودی از بین رفت و قرار شد مراكز تصرفشده تخلیه شوند، برای تاسیس شورای شهر، انتخابات انجام گیرد و شورای موقت نیز منحل شود.[xxxvi] بدینترتیب، ابراهیم یونسی نیز از طرف وزیر كشور بهعنوان استاندار انتخاب و غائله بهطورموقت پایان یافت، اما گروهها بهشدت از آن استفاده تبلیغاتی كردند و در شهرهای بانه و سقز، تظاهراتی با شعار «ارتش ضدخلقی نابود باید شود»، به راه افتاد.[xxxvii]
ماجرای نقده :
حزب دموكرات كه عملا نتوانسته بود در جریانهای سنندج موقعیتی كسب كند، درصدد برآمد در شمال مناطق كردنشین نفوذ یابد. پس از پیروزی انقلاب، كمیتهای با شركت نیروهای كرد و آذری در نقده تشكیل شد كه هر دو گروه بهطورمشترك آن را اداره میكردند، اما پس از مدتی، بهدلیل اختلافات پیشآمده، انشقاق پدید آمد. بدینترتیب، كمیتهای با سرپرستی ابراهیم محور در نقاط تركنشین و كمیته دیگری به رهبری ملاصالح رحیمی در مناطق كردنشین نقده تشكیل شد.[xxxviii] اوضاع متشنج در شرایطی در نقده پدید آمد كه عدهای از سران نظامی سلطنتطلب ــ مانند اویسی ــ در نزدیكی مرز ایران در خاك تركیه، به توطئهچینی علیه انقلاب اسلامی مشغول بودند و بهاحتمالزیاد، عوامل آنها در پدیدآوردن این اختلافات نقش داشتند.[xxxix]
در این شرایط، حزب دموكرات برای قدرتنمایی، به مناسبت بازگشایی دفتر حزب در نقده اعلام میتینگ كرد و محل آن را هم عمدا، در محلات آذرینشین قرار داد.[xl] در روز سیویكم فروردینماه سال1358، میتینگ با شركت بیش از پانزدههزار نفر برگزار شد كه از نقاط دیگر كردستان نیز به نقده آمده بودند. آنها پس از راهپیمایی در محل استادیوم شهر جمع شدند و با شلیك تیر هوایی، به كشتار مردم و غارت خانههای آنها اقدام كردند. تلاش مسئولان كمیتهها برای آتشبس به جایی نرسید و سرانجام، در تاریخ دوم اردیبهشتماه، با ورود ارتش و قرارگرفتن آن بین دو طرف، درگیریها كاهش یافت و با ورود سپاه پاسداران مركز شهر آرام شد. سرانجام، قدرتنمایی و جنگافروزی حزب دموكرات و عدهای از فئودالها و عوامل ساواك با كشته و زخمیشدن تعدادی از مردم بیگناه كرد و آذری پایان یافت.[xli]
در این هنگام، دیگر مناطق كردستان نیز وضعیت متشنجی داشتند. در مردادماه سال1358، نیروهای اصیل انقلاب به بیرونراندن گروهك های ضدانقلاب از منطقه كردستان معتقد بودند؛ چراكه هر روز این گروهها جنگ تازهای را در گوشهای از كردستان به نیروهای انقلاب تحمیل میكردند. سرانجام، در جنگ پاوه، رهبر انقلاب(ره) به دخالت مستقیم در این امر مجبور شدند و فرمان پاكسازی تمام مناطق از نیروهای ضدانقلاب را صادر كردند.[xlii] ایشان با بیان این مطلب كه حساب مردم كرد از توطئهگران جدا است، استراتژی نیروهای نظامی را در برخورد با مساله كردستان مشخص كردند. در آن زمان، شهید دكتر چمران فرماندهی نیروهای نظامی را در شهر پاوه برعهده داشت. بدینترتیب، نیروهای ارتش و سپاه طی عملیات های پیدرپی توانستند ضمن آزادسازی شهر پاوه، بهتدریج، دیگر نواحی كردستان را نیز آزاد كنند. در بیستوهشتم مردادماه، گروهكها ــ كه هنوز آمادگی درگیری در تمام جبههها را نداشتند ــ با نشاندادن مقاومت اندكی در سقز و مهاباد، تمامی شهرهای كردنشین آذربایجان غربی را تخلیه و به نقاط دوردست كوهستانی و مرزی فرار كردند. در آغاز، رهبران حزب دموكرات به عراق رفتند و در آنجا، زیر چتر حمایت رژیم بعث قرار گرفتند.[xliii] این گروهكها كه نتوانستند در مقابل حمله نیروهای سپاه و ارتش مقاومت كنند، جنگ چریكی را در منطقه آغازكردند، ازاینرو ــ به لحاظ نامنظمی و عدم تمركز اینگونه جنگها ــ پاكسازی گروهكهای مذكور عملا دشوار گردید.[xliv]
آغاز مجدد جنگ در كردستان:
در بهار سال1359، پس از بهبنبسترسیدن كامل مذاكرات هیات نمایندگی كرد با هیات حسننیت، از شمال و جنوب كردستان جنگ مجددی به جمهوری اسلامی تحمیل شد. در شمال، حزب دموكرات به نیروهای ارتش و سپاه حمله كرد و جنگ سختی در گرفت. در جنوب نیز گروهكها راه را بر ستون نظامی بزرگی كه از مسیر كامیاران آمده بود و قصد ورود به پادگان سنندج را داشت، سد كردند. توجیه رهبران حزب دموكرات این بود كه ستون مزبور برای اشغال شهر آمده است. هرچند طی مذاكراتی قرار شد این نیروها از راهی فرعی به پادگان دسترسی یابند، اما در بین راه، عوامل گروهكها به نیروهای ارتش حمله و عدهای را كشته و زخمی كردند. بااینحال، این نیروها خود را به پادگان رساندند.[xlv] همزمان، در بانه و مریوان نیز جنگ آغاز شد و حزبهای كومله و دموكرات دو پایگاه را در نزدیكی سردشت خلع سلاح كردند. ازآنجاكه گروهكها فكر میكردند توان مقاومت در شهرها را دارند، بهویژه در سنندج همه مناطق را سنگربندی كردند و بدینترتیب، جنگ سختی آغاز گردید كه بیستوچهار روز طول كشید و طی آن، عده زیادی از مردم كشته و مجروح شدند.[xlvi]
بههرترتیب، پس از یكماه، شهرهای سنندج، مریوان، بانه، سقز و سردشت آزاد شدند.[xlvii] در پاییز سال1359، مهاباد نیز پس از یكسال، طی نبرد سنگینی از اشغال گروههای ضدانقلابی بیرون آمد.[xlviii]
در شهریورماه سال1359، ستونی از نیروهای ارتش با هدف رفتن به مناطق مرزی برای جلوگیری از اشغال منطقه توسط ارتش عراق، از بانه به سمت سردشت حركت كرد، اما در تمام طول مسیر، همزمان با حمله نیروهای متجاوز عراق به خاك میهن و اشغال بخشهایی از آن، افراد حزب دموكرات و دیگر گروهها به این نیروها حمله كردند.[xlix]
چند روز بعد، درحالیكه ارتش بعثی از طریق مرزهای پیرانشهر میكوشید این منطقه را اشغال كند، نیروهای حزب دموكرات، در هماهنگی با آنها، به پادگانهای پیرانشهر و پاوه حمله كردند تا این مراكز را خلع سلاح كنند اما بر اثر مقاومت رزمندگان ارتش و سپاه، سرانجام شكست خورده و از پیرانشهر خارج شدند.[l] درهمانزمان، حزب دموكرات نیروهایی را برای اشغال ارومیه اعزام كرد. این اقدام نیز پس از كشتهشدن دویستنفر از نیروهای حزب، به شكست انجامید. بدینترتیب، ماهیت حزب دموكرات، كه ادعای رهبری مردم كردستان را داشت، بیشازپیش آشكار شد.[li]
در اواخر سال1359، تلاش وسیعی بین سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و حزب دموكرات برای ایجاد جبهه واحدی علیه جمهوری اسلامی آغاز شد و در اوایل سال1360، سازمان مجاهدین بهصراحت از حزب دموكرات پشتیبانی كرد.
فاجعه زندان دلتو :
بمباران زندان دلتو، یكی از فاجعههایی بود كه رژیم بغداد با همكاری حزب دموكرات انجام داد. در اردیبهشتماه سال1360، جلیل گادانی، فتاح كاویانی و ایرج سلطانی (یك خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دموكرات با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح (از افسران حزب بعث مستقر در اداره استخبارات كركوك) ملاقات كردند. در این ملاقات، بر سر بمباران زندان دلتو توافق شد كه عدهای از نیروهای سپاه، كمیته، ارتش و جهادسازندگی در آن محبوس بودند. براساس این توافق، هفدهم اردیبهشتماه سال1360، زندانیان برخلاف هر روز كه به بیگاری برده میشدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از پنجاه نفر به دوازده نفر كاهش یافتند، حتی افراد مختلف حزب دموكرات از این زندان به محلهای دیگری منتقل شدند و بدینترتیب، همهچیز آماده بود. صبح آن روز، هواپیماهای عراق، با هدایت حزب، ساختمان زندان را بهشدت بمباران كردند. طبق گفته بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب نجاتیافتگان را از ارتفاعات هدف قرار میدادند و در مجموع، صدوسی نفر را شهید و مجروح كردند.[lii]
حزب دموكرات در مقابل واكنشهای مختلف در مورد این جنایت، همكاری خود را با رژیم بعثی عراق انكار كرد و عبدالرحمن قاسملو بهرغم همكاری گسترده حزب با رژیم عراق، جنگ ایران با عراق را بهانهای برای سركوب كردها دانست و مدعی شد كه در آغاز جنگ با عراق، حزب دموكرات كردستان آمادگی چریكهای كرد را برای همكاری با ارتش ایران اعلام كرده است.[liii]
اتحاد حزب دموكرات با شورای ملی مقاومت (منافقین) :
شورای ملی مقاومت با تلاش ابوالحسن بنیصدر و مسعود رجوی در تاریخ سیام تیرماه سال1360 بنیان گذاشته شد و از همان آغاز، احزاب، گروهها و شخصیتهای مختلف ضدانقلاب به این شورا پیوستند.[liv] اعضای شورای ملی مقاومت را سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، حزب دموكرات كردستان، جبهه دموكراتیك ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، كانون توحیدی اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی كار و سازمان اقامه تشكیل میدادند. البته بعدها، حزب كار ایران، جنبش زحمتكشان گیلان و مازندران، اتحادیه كمونیستهای ایران (سربداران) و سازمان چریكهای فدایی خلق نیز بدان پیوستند. شخصیتهایی مانند كاظم باقرزاده، منوچهر هزارخانی، ناصر پاكدامن، اصغر ادیبی، حمید زیركباش و یكی از كادرهای مطبوعاتی و اداری ایران كه نام او تاكنون اعلام نشده است، نیز بهطورفردی عضو این شورا بودند.[lv]
طبق اساسنامه مصوبه شورای ملی مقاومت، مسئولیت تشكیل دولت موقت و تعیین وزیران بر عهده مسعود رجوی گذاشته شد و مقرر گردید دولت موقت حداكثر ششماه پس از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی تداوم داشته باشد و عمر آن با تشكیل مجلس موسسان پایان یابد.[lvi]
پیوستن حزب دموكرات كردستان به شورای ملی مقاومت برای شورا، بسیار حیاتی و مهم بود؛ چراكه ازیكسو این حزب برخلاف دیگر گروهها و احزاب عضو، به استثنای سازمان مجاهدین، جنبه فردی و تكنفره نداشت بلكه یك تشكل به حساب میآمد و ازسویدیگر، حزب دموكرات منطقه كردستان ــ منطقهای كه از همان آغاز انقلاب اسلامی بحرانی محسوب میشد ــ با عضویت در «كانون بحران» این شورا، به شورا این امكان را میداد كه بخشی از عملیاتهای خود را از این منطقه سازماندهی كند. حزب دموكرات نیز در قبال این پیوستن، امتیازهایی را خواستار بود؛ ازاینرو، بهعنوان مبارزات حقطلبانه مردم كردستان در اسناد شورا بسنده نكرد و خودمختاری كردستان را خواستار شد. سازمان مجاهدین مخالفت برخی از اعضای شورا با این تصمیم را اعلام كرد و موافقت آنها را به تهیه طرحی در این مورد منوط دانست. برایناساس، در خردادماه سال1362، سهنفر از اعضای شورا به نامهای مهدی خانباباتهراتی، بهمن نیرومند و نوری دهكردی برای تهیه طرح مورد نظر به كردستان سفر كردند و به مدت بیستروز، با دفتر سیاسی و كمیته مركزی حزب دموكرات مشغول گفتوگو بودند. درنتیجه، كمیسیونی با شركت اعضای دفتر سیاسی و كمیته مركزی حزب و نمایندگان شورا، طرح خودمختاری را تهیه كرد. محدوده استان كردستان نخستین موضوع مورد اختلاف بنیصدر و حزب دموكرات بود. حزب دموكرات بخشهای كردنشین آذربایجان غربی را جزء كردستان میدانست، درحالیكه بنیصدر با ایجاد تقسیمات كشوری جدید مخالف بود. در پی بروز این اختلاف، قرار شد موضوع مزبور پس از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در بین مردم منطقه به رفراندوم گذاشته شود. تعیین نیروهای انتظامی، دومین موضوع مورد اختلاف بود. مسئولیت پیگیری این موضوع برعهده مجلس ایالتی گذاشته شده بود. درواقع، حزب دموكرات نیروهای پیشمرگ را نیروهای انتظامی منطقه در آینده میدانست و مخالفان، آن را ایجاد ارتش در ارتش تلقی میكردند. سرانجام، قرار شد ساماندهی نیروهای انتظامی كردستان با تصمیم دولت مركزی و نظر مجلس ایالتی كردستان انجام شود. با رفع این اختلافات، شورای ملی مقاومت طرح خودمختاری كردستان را تصویب كرد تا حزب دموكرات كردستان به دلیل همكاری با شورا، در مقابل رقیب كمونیست خود (حزب كومله) تحت فشار نباشد.[lvii]
بهدنبال آن، سازمان مجاهدین بخشی از نیروهای خود را به كردستان فرستاد و در كنار نیروهای حزب دموكرات مقرهایی را دایر كرد، اما دیری نپایید كه از شورای ملی مقاومت نامی بیش نماند. علیاصغر حاجسیدجوادی در مورد این موضوع چنین میگوید: «مروری بر وضعیت شورای ملی مقاومت و تحولات درونی آن از روزهای آغازین تشكیل آن تا امروز، خود بهترین دلیل و سند شكست آن است. خودخواهی ها و جاهطلبی های مسعود رجوی و دیگر اعضای شورا، باعث شد تا در سال1363، تعدادی از آنها از آن جدا شوند.»[lviii] خیانت های شورا تا آنجا بود كه كریم حقی، یكی از اعضای آن، چنین میگوید: «شورای ملی مقاومت، از زمانی نامشروع شد كه به عراق كوچید و پیمان و اتحاد استراتژیك و پایداری با دیكتاتور عراق بست؛ رژیمی كه جنگ تجاوزكارانهای را علیه ایران آغاز كرد، شهرهای ما را هدف موشك قرار داد، میلیاردها دلار خسارت و خرابی بهبارآورد و هزارانهزار تن از جوانانمان را شهید، مجروح و معلول كرد. بهعبارتدیگر، مشروعیت شورای ملی مقاومت زمانی از بین رفت كه نیروهای آن دوشادوش نیروهای عراقی علیه قوای ایرانی جنگیدند و بساط زندان و شكنجه در عراق به راه افتاد… .»[lix] بدینترتیب، خیانت های اعضای شورای ملی مقاومت حتی در اظهارات اعضای آن مشاهده میشود. بههرحال، سرانجام اینگونه دسیسههای عناصر ضدانقلاب نیز نتیجهای نداد. در سال1361، نیروهای جمهوری اسلامی در كردستان به پیروزی های چشمگیر دست یافتند. در این سال، جاده استراتژیك پیرانشهر به سردشت آزاد شد و بخشهای مهمی از محور مهاباد به سردشت و روستاهای اطراف پاكسازی گردید.
احزاب دموكرات و كومله، در پی راندهشدن به كردستان عراق، در آن كشور نیز در مواردی، هدف حمله گروهك های كرد عراقی قرار گرفتند كه درواقع این حملات از سوی جمهوری اسلامی حمایت میشد.[lx] بتدریج نفوذ و فعالیت حزب دموكرات در كردستان ایران كاهش یافت و به تلاش های سیاسی برای جلبنظر جمهوری اسلامی ایران بیشازپیش توجه شد.[lxi]
نتیجهگیری:
روند شكلگیری و فعالیت حزب دموكرات كردستان، نشاندهنده بهرهگیری این حزب از سه عامل مهم زیر است:
1ــ نزدیكی به دولتهای بیگانه برای تامین سلاح و پشتیبانی سیاسی
2ــ بهرهگیری از ویژگی ها و مطالبات قومی مردم كردستان
3ــ استفاده از ضعف دولت مركزی در ایران.
در هر برهه از تاریخ، كه سه عامل مزبور از نظر اهداف، سیاست و روند تحولات با هم و در سمتوسوی واحدی قرار گرفتهاند، بحران كردستان و فعالیتهای حزب دموكرات افزایش یافته و هدفهای آن در سیری صعودی قرار گرفته و بزرگتر شدهاند. هرچند این حزب از احساسات قومی مردم كردستان بهره میگیرد، اما تلاشهای آن بدون وجود بحران، در مرزها و كشورهای همسایه و حمایت دولتهای بیگانه به جایی نمیرسد. ازسویدیگر در صورت آشكارشدن نزدیكی این حزب به دولتهای بیگانه، حزب مذكور با بحران مشروعیت و پایگاه اجتماعی روبرو میشود و از درون، جایگاه خود را از دست میدهد.
در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت بعثی عراق و حزب دموكرات و دیگر گروهكها هدف سیاسی مشتركی مبنی بر سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی داشتند؛ موضوعی كه به همكاری گسترده و فراگیر رژیم صدام ازیكسو و حزب دموكرات و گروهكهای دیگر ازسویدیگر انجامید. درنتیجه، رژیم عراق امكانات فراوانی را در اختیار این گروهكها گذاشت. در وهله نخست، دولت عراق به احزاب دموكرات و كومله اجازه داد مراكز سیاسی و نظامی و نیز پایگاههای آموزشیشان را در كردستان عراق و در نزدیكی مرزهای ایران مستقر كنند. همچنین، دولت عراق پذیرفته بود سلاح، تجهیزات نظامی و كمكهای مالی در اختیار آنها قرار دهد. افزونبراین، حزب بعث امكانات تبلیغاتی در شمال این كشور را در اختیار حزب دموكرات و گروهكهای دیگر قرار داد كه ازآنجمله میتوان به فراهمكردن فرستندههای رادیویی برای انجام تبلیغات علیه انقلاب اسلامی و تشویق كردهای ایران به شورش علیه دولت مركزی اشاره كرد. كادر مركزی و دیگر عناصر حزب دموكرات، از امكانات فرودگاهی عراق برای سفر به دیگر نقاط جهان نیز استفاده میكردند.
پینوشتها:
——————————————————————————–
[i]ــ حمیدرضا جلاییپور، قاضی محمد، تهران، انتشارات امیركبیر، 1359، ص53
[ii]ــ همان، ص65
[iii]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، تهران، دفتر مطالعات وزارت امورخارجه، 1372، ص53
[iv]ــ عبدالرحمن قاسملو، چهلسال مبارزه در راه آزادی، بیجا، انتشارات حزب دموكرات كردستان، بیتا، ص4
[v]ــ ایگلتون، جمهوری 1946، ترجمه: صمدی، بیجا، بینا، بیتا، ص113
[vi]ــ كردستان، امپریالیزم و گروههای وابسته، بیجا، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1359، ص23
[vii]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، همان، ص56
[viii]ــ همان، ص57
[ix]ــ چپ در ایران به روایت اسناد ساواك، حزب دموكرات كردستان، ج 1، تهران، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص7
[x]ــ كریس كوچرا، جنبش ملی كرد، ترجمه: ابراهیم یونسی، تهران، انتشارات نگاه، 1377، ص238
عبدالله اسحاقی یكی از بنیانگذاران كمیته مهاباد و از اعضای جوان حزب دموكرات بود.
[xi]ــ چپ در ایران…، همان، ص8
[xii]ــ كریس كوچرا، همان، ص238
[xiii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 691، تحلیل وقایع كردستان.
[xiv]ــ كریس كوچرا، همان، ص238
[xv]ــ كردستان، امپریالیزم و…، همان، ص26
[xvi]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، همان، ص59
[xvii]ــ همان، ص61
[xviii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد691، تحلیل وقایع كردستان.
[xix]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، همان، ص58
[xx]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان.
[xxi]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 487، مسائلی درباره كردستان و گروهكها.
[xxii]ــ روزنامه كیهان، 30/10/1357
[xxiii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 5516، حزب دموكرات كردستان.
شیخ عزالدین حسینی امامجمعه غیررسمی مهاباد قبل از انقلاب و عنصر مرتبط با كومله بود.
[xxiv]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 5521، حزب دموكرات كردستان.
[xxv]ــ همان، كد2416، بررسی مساله كردستان.
[xxvi]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، همان، ص62
[xxvii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 691، تحلیل وقایع كردستان.
[xxviii]ــ حمیدرضا جلاییپور، كردستان و علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامی، همان، صص67ــ66
[xxix]ــ همان، ص69
[xxx]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، همان.
[xxxi]ــ همان، كد 637، تحلیل وقایع كردستان.
[xxxii]ــ همان.
[xxxiii]ــ همان.
[xxxiv]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 691، تحلیل وقایع كردستان.
[xxxv]ــ همان.
[xxxvi]ــ همان.
[xxxvii]ــ همان.
[xxxviii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 487، مسائلی درباره كردستان و گروهكها.
[xxxix]ــ همان.
[xl]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 9486، حزب دموكرات كردستان.
[xli]ــ همان.
[xlii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 948، اوضاع كردستان (مصاحبهها و گزارشهای رسانههای داخلی و خارجی).
[xliii]ــ همان.
[xliv]ــ همان.
[xlv]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 948، اوضاع كردستان (مصاحبهها و گزارشهای رسانههای داخلی و خارجی).
[xlvi]ــ همان.
[xlvii]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 691، تحلیل وقایع كردستان.
[xlviii]ــ همان.
[xlix]ــ همان.
[l]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 2877، اخبار وقایع كردستان.
[li]ــ همان.
[lii]ــ منافقین و جنگ تحمیلی، مروری بر عملكرد منافقین 2، بیجا، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1364، صص147ــ145
[liii]ــ همان، ص142
[liv]ــ نشریه چشمانداز، شماره 21، ص55
[lv]ــ حمید شوكت، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، پاریس، بینا، 1368، ص525
[lvi]ــ همان، ص532
[lvii]ــ همان، صص554، 558
[lviii]ــ نشریه چشمانداز، شماره 22، ص48
[lix]ــ همان، صص58ــ57
[lx]ــ آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، كد 691، تحلیل وقایع كردستان.
[lxi]ــ همان.
////+ نوشته شده توسط محمد امین رسولزاده در 89/03/29و ساعت 12:42 | نظر بدهید
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////+ نوشته شده توسط محمد امین رسولزاده در :
1 –
گوینده این سخن بنی صدر را دیده است . وقتی هیأت صلح به سنندج رفت و در مدرسه ای استقرار جست، شخصیتهای سنندج که نزد هیأت ﺁمده بودند، گروههای مسلح، از جمله کومله را به هیأت معرفی کردند . عزالدین حسینی را روحانی مهاباد که از ساواک حقوق می گرفت و اینک ﺁلت فعل کومله شده است، معرفی کردند . پرونده قطور حقوق بگیری عزالدین حسینی از ساواک، نزد هیأت بود . مشغول مطالعه ﺁن بودیم که سر و صدا شد . پرسیدیم چه خبر؟ گفتند تفنکچی های کومله محل را محاصره کرده اند . و این شخص وارد شد و نزد هیأت ﺁمد . مرحوم طالقانی با همه شکیبائی ، از کوره بدر رفت و سخت به او پرخاش کرد : ﺁ شیخ تا انقلاب مزدور ساواک بودی حالا مزدور تفنکچی ها شده ای ؟ ما را با تفنکچی محاصره می کنی ؟ و… و او پوزش می خواست …
2 –
در جلسه ای با نمایندگان حزب دموکرات و کومله و مرحوم مفتی زاده ، توافقی به امضاء رسید که بنا بر ﺁن ، نخست در سنندج انتخابات انجام بگیرد و هیأت منتخب شهر را اداره کند و بعد این تجربه در شهرهای دیگر انجام پذیرد . پس از امضای توافق، بنی صدر به ستاد لشگر کردستان رفت و زندانیان کرد را – که بمناسبت هجوم مسلحانه به ژاندارمری و ستاد لشگر دستگیر شده بودند – ﺁزاد کرد .
از کودتای خرداد 60 بدین سو، مبارزه با تروریسم رژیم ملاتاریا ( فاش کردن قتل قاسملو و فاضل رسول و قادری و کشتار در میکونوس ) و پرده برداشتن از حمله شیمیائی به حلبچه و کمک مستمر به پناهندگان کرد، از جمله فعالیتهای مستمر او است .
3 –
بنی صدر در تمام عمر کلمه ای بر ضد کرد نگفته است : مقرری قطع شده کردهای عراق را او برقرار کرده است . نقشه حل مسئله کرد توسط کشتار ( که یک محقق عراقی تبار در مجله مغرب مشرق فاش کرد ) را بنی صدر نقش برﺁب کرد . کردستان را از چنگ زورپرستان مسلحی که از رژیم صدام پول و اسلحه می گرفتند، بنی صدر ﺁزاد کرد .
4 –
در سنندج نه تنها بر ضد بنی صدر تظاهراتی نشد بلکه مردم سنندج او را بالای دست به مسجد بردند تا برایشان سخنرانی کند . توضیح این که روز پیش از ﺁن، در اجتماعی که طالقانی و بنی صدر و بهشتی صحبت کردند ، افراد کومله ، نزدیک به ایوان محل ایستادن و سخنرانی کردن سخنرانان، موضع گرفته بودند و شعار می دادند . بنی صدر از جمعیت خواست سکوت کنند تا معلوم شود این گروه یک اقلیت کوچک بیش نیستند و چنین شد و معلوم شد که یک اقلیت ناچیز، به زور می خواهد مردم کرد را تحت سلطه خویش ﺁورد . بنی صدر از مردم خواست همان روش مردم ایران در انقلاب را بکار برند یعنی همه به صحنه بیایند و بگویند چه می خواهند . این شد که شهر به جنبش ﺁمد و در اجتماع بزرگ مردم در جنبش بود که بنی صدر برای ﺁنها سخن گفت.
نخستین انتخابات بعد از انقلاب در سنندج انجام شد . در این انتخابات کومله شکست خورد و یکبار دیگر ثابت شد اقلیت ناچیزی بیش نیست.
5 –
این « روحانی » ﺁیا نمی داند وقتی قول بنی صدر را نیمه – که نصف حقیقت بزرگ ترین دروغ است – می ﺁورد، اعتراف می کند که گروهی جنگ را به راه انداخته بوده اند ؟ این « روحانی » بکدام مجوز شرعی ، مفتی کومله شده و جنگ را واجب کرده بود ؟
باری، چون رژیم صدام تدارک حمله به ایران را می دید، کومله مأمور جنگ افروزی در کردستان شد . حزب دموکرات کردستان نوشت : در سنندج، جنگ افروزی را کومله کرد .
هدف این بود که با مشغول کردن قوای ایران در کردستان و ﺁذربائیجان غربی، ارتش عراق در همان روزهای اول نیمه غربی ایران را تصرف کند . صدام به عرفات گفته بود : ظرف 4 روز و گرنه یک هفته ، کار ایران تمام است . او 1000 خبرنگار به بغداد دعوت کرده بود تا در چهارمین روز، پیروزی برق ﺁسای خود را جشن بگیرد .
مدعیان خودمختاری ، به خانه های منتخبان مردم سنندج نارنجک انداختند و ﺁنها را مجبور به استعفاء کردند . و درست در روزهائی که هیأت نمایندگی حزب دموکرات برای گفتگو نزد بنی صدر رفته و طرح خودمختاری را بنی صدر برای تصویب شورای انقلاب ﺁماده می کرد، افراد کومله –
که این « روحانی » در خدمتشان بود – به ستون نظامی و ستاد لشگر کردستان حمله مسلحانه کردند . هم منتخبان مردم سنندج و هم شخصیتهای کرد به تهران ﺁمدند که چرا دولت مردم کردستان را بی دفاع گذاشته است . بنی صدر به ﺁنها گفت : مردم کردستان باید با همان روشی که در انقلاب بکار بردند، شر این گروه را دفع کنند . و چون با پرتاب نارنجک به خانه و تهدید های گوناگون شورای شهر را از میان بردند و خطر حمله عراق جدی شد، بنی صدر همان سخن را گفت که امیر کبیر به قوای مأمور خراسان برای دفع شر ﺁصف الدوله گفت : تا دفع شر این گروه مسلح را نکرده اید و مردم کردستان را نیاسوده اید، پوتین های خود را از پا در نیاورید . بعدها، در کومله انشعاب شد و یکی از دو شعبه، وابستگی به صدام و پول و اسلحه گرفتن از صدام را لو داد . افرادی از فدائیان خلق نیز ، ترورها و عملیات مسلحانه ای را لو دادند که رژیم صدام در ازای دادن پول و اسلحه از گروههائی می خواست که مسلح می کرد.
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
مصاحبه مرکز اسناد حقوق بشر ایران با ابوالحسن بنی صدر- در باره مسائل کردستان در سالهای ۵۷ و ۵۸تاریخ مصاحبه: ۱۲ اسفند ۱۳۸۹مصاحبه کننده:مرکز اسناد حقوق بشر ایرانپرسش و پاسخ مرکز اسناد حقوق بشر ایران با رییس جمهور سابق ایران ابوالحسن بنی صدرمرکز اسناد حقوق بشر ایران- در مصاحبه ای افشاگرانه با مرکز اسناد حقوق بشر ایران، رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، ابوالحسن بنی صدر منظره ای ترسیم می کند از روند تقابل دولت جمهوری اسلامی و اقلیت کرد در سالهای ۵۷ و ۵۸…
بنی صدر این مسئله که دلیل او برای مشاوره دادن یا ندادن به آیت الله خمینی در سالهای آغازین انقلاب ۵۷ چه بوده است را می شکافد و در باره ی نقش خود به عنوان رییس جمهور و فرمانده کل قوا در عملیات نظامی سال ۵۸ در مناطق کردنشین گفتگو می کند. او همچنین آیت الله خلخالی، رییس دادگاه های جدید التاسیس انقلاب اسلامی در سال ۵۷ را مسئول جنایات و نقض حقوق بشر در مناطق کرد نشین ایران می داند. این مصاحبه به عنوان ضمیمه ای بر “خاطرات تسخیر کننده:اعدام کردها توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸” گزارش مشروح مرکز اسناد حقوق بشر ایران در باره ی دادگاه های کوتاه و غیر قانونی و اعدام هایی که در سنندج، مریوان، سقز و شهر های دیگر شمال غربی ایران که اکثریت کرد دارند در ماه های مرداد و شهریور ۱۳۵۸ اتفاق افتاد ارائه می شود.
سئوال: آقای بنی صدر برای موافقت با مصاحبه امروز با ما ممنونیم.
بنی صدر: خواهش می کنم.
سئوال: شما مشاور خمینی بودید هنگامی که فتوای ۲۸ مرداد درباره کردها را داد؟ [۱]
بنی صدر: نه، من در راه بودم [به نقطه ای دیگر] و شنیدم که او همچنین دستوری داده و به راننده گفتم که راه را کج کند و به قم برود. رفتم و گفتم که این چه فرمانی بود که امضا کردید؟ شما را مردم اعلیحضرت همایونی نمی دانند. یک مقام معنوی می دانند. این مانند آن است که شما از آسمان سقوط کنی و پایین بیایی و بشوی فرمانده کل قوا. گفت اگر اینچنین فرمان نمی دادم ارتشی ها [به فرمان] عمل نمی کردند. من گفتم که حالا به فرض هم نمی کردند. هرچه عوارض آن بود زیانبخش تر از این کاری که شما کردی نبود. بنابراین من به آن فرمان اعتراض هم کردم. مسئله اینجاست که هنگامی که خمینی چنین فرمانی داده معنای آن این است که در آنجا [کردستان] یک جنگی بوده و کسی نمی تواند نسبت به کسانی که این جنگ را راه انداختند چشمش را ببندد و بگوید که حقشان بوده این جنگ را راه بیندازند ولی آنچه اینطرف انجام داده ]فرمان به ارتش] حق او نبوده (گرچه هر دوی این اعمال خطا و به ناحق بودند). بسیاری چیزها است که بدون جنگ می توان به آن رسید و لازم نبود جنگ راه بیندازند.
س: ما خواندیم که شما مشاور امام خمینی بودید. پس در آن زمان نبودید ولی قبل از آن بودید؟
ب.ص.: من مشاور نبودم. می گفتند، روزنامه نویسها مثلا می خواستند بگویند که اگر با کسی صحبت کردند او آگاه بوده و مشاور امام است و این عناوین را می دادند ولی من مشاور نبودم و هرگز هم این اصرار را نداشتم که مشاور ایشان باشم. در مورد مسائلی یا مطلع می شدم یا نظر پیدا می کردم و به او می گفتم [که نظرم چیست] ولی اینکه مرتب آنجا [نزد او] باشم و ببینم مسئله ای پیش می آید تا ایشان بپرسد نظر من چیست، آنگونه نبود.
س: پس چه کسی مشاور او بود؟
ب.ص.: ایشان اهل مشاوره نبود تا مشاوری پیدا کند. بستگی به موقعیت داشت دیگر. کسانی می رفتند و نظراتی به او تحمیل می کردند. غالبا هم ابتکار نمی کرد. در عمرشان ایشان ابتکار نکرده بود. همیشه عکس العمل می کرد و کسانی می رفتند و ایشان را به عکس العملی برمی انگیختند. در آن زمان هم اشخاصی بودند که فکر می کردند قوای مسلح باید در دست روحانیون باشد تا بتوانند دولت را تصرف کنند و [این افراد] او را با گفتن این که این فرماندهی کل قوا چیز مهمی است و باید مال شما باشد او را برانگیختند تا این فرمان را صادر کند.
س: اطلاعات امام درباره کردستان از کجا می آمد؟
ب.ص.: یک گروهی که بعداً شدند اطلاعات سپاه پاسداران (این قبل از آن است که سپاه به وجود بیاید یا واواک تشکیل بشود) اطلاع دهندگان اصلی آنها بودند. ولی غیر از آنها مردمی که از خود کردستان بودند و مخالف بودند با حزب کومهله[۲] و دموکرات[۳] و اینکه آنها بر کردستان مسلط بشوند. مأمورین حکومت هم اینکار را می کردند مثلا این آقای غرضی آنجا معاون استاندار بود. او آمد در تهران و در شورای انقلاب صحبت کرد و گفت که کردستان را از دست رفته بپندارید. فکر کنید که این صحبت را به امام هم بگوید، کسی که آماده عکس العمل نشان دادن است! هنگامی که در شورای انقلاب گفت، من گفتم آقا این حرفهای بی ربط چیست که می گویی؟ یعنی چه کردستان از دست رفته است. کردها بانیان ایران بودند. چه طوری کردستان می تواند از دست رفته باشد؟ نروید این حرفها را به آقای خمینی بگویید که ایشون برانگیخته بشوند و اتفاقی بیفتد که بعد جبران نشود. اینجور آدمها هم بودند و به ایشون گزارشهایی می دادند. دست کم این سه منبع را می دانم که داشتند. نماینده ای هم داشت که روحانی بود به نام آقای امینی، اگر درست به یاد داشته باشم، که با کردها گفتگو می کرد و می آمد و گزارشهایی [به خمینی] می داد که تا جایی که من می دانم گزارشهایی که ایشان می دادند ایشان [خمینی] را به جنگ و ستیز بر نمی انگیخت و بیشتر برای حل مشکل و برطرف کردن دعوا بود.
۱. گفتنیست ابوالحسن بنی صدر در زمان صدور فتوا رئیس جمهور نبود. وی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۸ به ریاست جمهوری برگزیده شد. به خاطر داشته باشید که این فتوا در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ صادر شد و نه در ۲۸ مرداد. با این وجود مفاد این فتوا در تاریخ ۲۸ مرداد در روزنامه های ایران منتشر شد. در این فتوا خمینی دستور داده بود تا نیرو های مسلح ایران ظرف ۲۴ ساعت به سوی شهر مرزی پاوه پیشروی کنند و نا آرامی های آن منطقه را پایان دهند، خمینی تعهد کرده بود در غیر این صورت با آنان “به شیوه ای انقلابی برخورد کند”. رجوع کنید به «فرمان امام به عنوان رئیس کل قوا درباره حوادث پاوه»، کیهان، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، قابل دسترسی در http://www.iranhrdc.org/english/human-rights-documents/۳۵۰۷-۱۹۷۹-newspapers.html
۲. کومه له یا سازمان انقلابی زحمتکشان ایران، سازمان چپ گرایی است که بوسیله ی فعالان کرد بنیان گذاری شد. این سازمان وجود خود را پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران به شکل رسمی اعلام کرد.
۳. حزب دموکرات کردستان که در۲۵ مرداد ۱۳۲۴ در مهاباد پایه گذاری شد، بعد ها به گروهی زیر زمینی تبدیل شد. در دهه ی ۱۳۳۰ خود را بازیابی کرد و نام خود را به “حزب دموکرات کردستان ایران” تغییر داد. حزب دموکرات کردستان ایران که بجز دوره ای که در سال ۱۳۲۵ جمهوری مهاباد تاسیس شد، گروهی چپ میانه به حساب می آمد، به دنبال خودمختاری کردستان در قالب ایرانی دموکراتیک بود.
س: در اسفند ۱۳۵۸ هیئت حزب دموکرات کردستان طرح ۶ اصل خودمختاری را به شما داد و شورای انقلاب آن را رد کرد.[۴] دلیل شورای انقلاب چه بود؟
ب.ص.: اطلاعات شما غلط است. آن ۶ ماده را پیشنهاد کردند و هیئتی پیش من فرستادند و گفتند هر تغییری شما در این بدهید ما می پذیریم. آقای [داریوش] فروهر را هم به عنوان رابط گفتگو پذیرفتند تا با هم روی یک متن توافق کنیم. آن متن را آقای فروهر به من داد و شورای انقلاب تصویب کرد و من در دو نوبت اعلام کردم که این تصویب شده. منتها آنهایی که [تصویب را] نمی خواستند وخودمختاری بهانه آنها بود و در اصل چیز دیگری می خواستند جنگ خود را راه انداختند. من در دو نوبت اعلام کردم یکبار در تهران و یکبار در اهواز. روزنامه ها هستند و مطالب حزب دموکرات هم هستند که اینها را اعلام می کند. من در سرمقاله انقلاب اسلامی نیز [این را ] نوشتم.
س: هنگامی که رئیس جمهور شدید فرمانده کل قوا بودید. نقش رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا در امنیت کشور چیست؟
ب.ص.: نظارت بر امنیت خارجی کشور است که وظیفه ارتش است و طبیعتا زیر نظارت فرمانده کل قوا است. همچنین امنیت داخلی است که بر عهده ارتش نیست و بر عهده وزارت کشور است و در آن زمان شهربانی و کمیته ها و ژاندارمری بود و از لحاظ سیاسی سپاه پاسداران بود. سپاه تحت فرماندهی رئیس جمهور بود که البته پیروی نمی کرد و از آقای خمینی پیروی می کرد ولی شهربانی و ژاندارمری در اختیار وزارت کشور بود و تصدی اش با آنها بود.
س: نقش شما در این زمینه چه بود؟
ب.ص.: اگر جنگ پیش می آمد من باید قوای ایران را برای دفاع از ایران آماده می کردم. این جنگی که در کردستان پیش آمد… به عنوان فرمانده کل قوا… به لحاظ اینکه این ربط پیدا می کرد به احتمال حمله عراق به ایران… نقش رئیس جمهوری این بود که در اولین فرصت به جنگ خاتمه بدهد. بعد از آنکه مانع این شدیم که کسانی که این جنگ را راه انداخته بودن به اهدافشان برسند ما آتش بس اعلام کردیم و قبل از اینکه عراق به ایران حمله کند ما در کردستان جنگ را به پایان رساندیم. اگر این کار هم نمی شد و جنگ به سرعت تمام نمی شد ایران در خطر قطعی قرار می گرفت چون بخشی از قوا در کردستان گرفتار بودند و نیروی کافی برای عقب نشاندن قوای متجاوز نداشتیم.
س: پس دستورهای شما در آن زمان که به نیروهای مسلح و اینها دستور می دادید به دلیل خطر حمله خارجی بود؟
ب.ص.: سی سال است یک دروغی ساختند این کردها که می گویند بنی صدر گفته چکمه هایتان را در نیاورید… و آنقدر این را گفته اند من خودم هم شک کردم که شاید گفته ام. (بنی صدر روزنامه ای که بوسیله ی مصاحبه کننده به او داده می شود را می خواند) همانطوری که در روزنامه آمده مسئله اصلاً به کردستان ربط نداشت. یک عده ای یک سری( افرادی نظامی و غیر نظامی) را گروگان گرفته بودند و من به نیروهای مسلح گفته بودم که شما چکمه هایتان را در نمی آورید تا این گروگانها آزاد نشده اند. اصلاً به کردستان ربط نداشت. اتفاقاً یکبار در آلمان [در بحثی] کردها از من پرسیدند که چرا این حرفها را زدید و من برایشان متن را خواندم و گفتم که چرا سی سال است که دروغ پراکنی می کنید. البته جوابی نداشتند. بعد از اینکه شورای انقلاب خودمختاری را تصویب کرد هیچ بهانه ای اینها نداشتند و به همین دلیل این دروغ را ساختند چون دستشان رو شد. چون شورای انقلاب تصویب کرد و دیگر جنگ معنا نداشت و باید عمل می کردیم. آنها خودمختاری می خواستند و ما هم موافقت کردیم. دیگر جنگ بی معنا بود.
۴. پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ طرح های زیادی برای افزایش خودمختاری سیاسی کردستان در چهارچوب کشور ایران از سوی نمایندگان کرد به نمایندگان خمینی پیش نهاد شد.
س: برنامه اقتصادی و فرهنگی شما برای کردستان چه بود؟
ب.ص.: جامعه ایرانی چندین قوم است و هر قوم هم هویت خود را دارد و باید این هویت های قومی را به رسمیت شمرد. امور فرهنگی به دست آن جامعه کرد باید اداره شود. من بر این بودم و هستم که براساس سه حق مسئله اقوام ایرانی باید حل و فصل قطعی پیدا کند. یکی حق اختلاف که از حقوق انسان است یعنی حق داشتن هویت متفاوت داشته باشند. یکی حق اشتراک که جزو ایران هستند و در ایران مانند بقیه شریک هستند. من تا آنجا پیش رفتم که بگویم خوب در دموکراسی یک نفر یک رأی است و دموکراسی بر مبنای قومیت نیست. در جامعه ای که چند قوم مشخص آنجا زندگی می کنند اگر “یک نفر یک رأی” سر جای خود بماند، و مبنا فقط آن باشد خوب فارسها و ترکها عده شان زیاد است و در این صورت همه کسانی که در اقلیت هستند همواره در اقلیت باقی خواهند ماند. پس باید یک جبرانی کرد تا آنها هم در اداره امور کشور به عنوان حق اشتراک نقش پیدا کنند. مورد سوم حق صلح است که جامعه ای با این حقوق و تفاوت ها باید بتوانند با هم در صلح زندگی کنند پس رشد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی باید به طور برابر برای همه باشد و مرجعی به وجود بیاید برای اینکه این حق صلح را نگهداری کند و مثلا اگر قومی به او تجاوزی شد این مرجع بتواند تجاوز را حل و فصل کند. بعدها هم که ما از ایران بیرون آمدیم و شورای ملی مقاومت را تشکیل دادیم طرحی برای خودمختاری تنظیم کردیم و آقای قاسملو[۵] هم در آن زمان عضو شورا بود و طرح را هم امضا کرد بنابراین ما یک سیاست روشن برای حل مسئله در ایران داریم.
س: آنطور که الان گفتید با جنگ در کردستان مخالف بودید پس دستورها را چه کسی می داد؟ ارتش و سپاه و بسیج همه به کردستان حمله کردند شما فرمانده کل قوا بودید این دستورات را چه کسی داد؟
ب.ص.: جنگ در کردستان… یعنی حتی حزب دموکرات متنی را منتشر کرد که جنگ افروزی را در سنندج کومله راه انداخت. حالا چرا جنگ را راه انداخت… با اینکه خودمختاری هم تصویب شده بود این سوالی است که در این مدت جوابی به آن داده نشده. به ستون ارتش که از سنندج رد می شد اینها حمله کردند. برگردیم به عقب. در دعوای اول، روزهای اول انقلاب اینها در سنندج برخورد مسلحانه کردند و ژاندارمری را خلع سلاح کردند و به ستاد ارتش حمله کردند و بسیاری از آنها هم دستگیر شده بودند. ما به سنندج رفتیم. آنجا به پیشنهاد من در یک پیش نویس بین گروههای مختلف توافق شد و پیش نویس این بود که در سنندج انتخابات بشود و شورایی تشکیل بشود… و نتیجه کارشان که آنجا آزمایش شد همین اتفاق در جاهای دیگر کردستان هم انجام بشود. انتخابات انجام شد و ۱۱ نفر رأی آوردند. ۲ نفر کومه له، ۱ دموکرات و ۸ نفر هم از احزاب و گروه های دیگر. اینها شدند شورای شهر. بعد اعضای کومهله رفتند به خانه های اینها نارنجک انداختند و تهدید کردند که اینها باید از شهر خارج بشوند. با اینکه قرار بود افراد مسلح از شهر خارج بشوند و من به سپاه هم دستور داده بودم که از شهر خارج بشود اعضای کومه له مسلح وارد شهر شدند و بعد مردان مسلح کومه له حمله کردند به آن ستون نظامی و بعد هم ستاد ارتش را به گلوله بستند. ما چند نفر را واسطه کردیم. از جمله جلال طالبانی که الان رئیس جمهور عراق است و او به آنها گفت که این حرف من فرصت تاریخی است برای آنها. این را مفت از دست ندهید و بازیچه صدام [حسین] نشوید. گوش نکردند. بعد اریک رولو که روزنامه نگار لوموند بود و بعد شد سفیر فرانسه در تونس و ترکیه و الان هم بازنشسته است. او آمد نزد من و گفت [من فکر می کردم] شما که با خودمختاری موافق بودید. من گفتم که من موافق هستم اینها خودمختاری نمی خواهند. او رفت به کردستان، با اینها گفتگو کرد و بعد رفت عراق و بعد پاریس. او به من تلفن کرد که حق با شما است اینها [کردها] چیزهای دیگری در کله شان است.
۵. عبدالرحمان قاسملو تا زمان قتلش به دست فرستادگان جمهوری اسلامی ایران، به مدت ۱۶ سال دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران بود.
س: به نظر شما چه می خواستند؟
ب.ص.: اگر دقیق را بخواهید باید از آمریکایی ها بخواهید اسناد مخابرات عراق درمورد کردستان ایران را در اختیار شما بگذارند. همه چیز آنجا هست. اصلا شما می توانید بپرسید از کجا اسلحه می آوردند! این جوری نیست که شما بتوانید اسلحه را در بیابان پیدا کنید. اسلحه را کسی به اینها می داد. اگر هم دقیق بشوید می بینید که هنگامی که اینها در سنندج جنگ افروزی کردند چند ماه پیش از حمله عراق به ایران است. اگر ما جنگ را خاتمه نمی دادیم امکان سقوط ایران بود. رولان شبری هم هست که عراقی الاصل است و مقاله ای در سال ۱۳۸۱ در مغرب مشرق نوشت که گفته بود صدام برنامه اش این بود که “مسئله کردستان” را از راه کشتار حل کند. و این به نظر من رابطه مستقیم داشت با حمله به ایران. اسناد دولت انگلستان می گوید که از چند ماه قبل از حمله به ایران، عراق افراد ذخیره را هم فراخوانده بود تا آماده کند برای جنگ. قضیه کودتای نوژه هم همینطور از ماهها پیش تدارک دیده شده بود… زمانی که کشف شد در اصل ارتش بود که صدمه دیده و شیرازه اش پاشیده شد.[۶] جنگی که اینها برافروختند به خودمختاری مطلقا ربط نداشت. چون خودمختاری را شورای انقلاب تصویب کرده بود و من نیز اعلام کردم.
س: شما چند بار به کردستان سفر کردید؟
ب.ص.: اول کار که رفتم به سنندج و ترتیب شورای شهر را دادیم و همه امضا کردند، همان تنها سفری بود که من به سنندج کردم. (بلند می خواند) این اعلامیه حزب دموکرات کردستان فروردین یا اردیبهشت ۵۹ که می گوید کاروانی از عراق وارد ایران شده. جلویش گرفته شده… حامل اسلحه بودند که از عراق به ایران می اوردند. آن زمان جنگ هنوز راه نیفتاده بود و اینها(حزب دموکرات) خود را حافظ مرزها می دانستند. گفتند که کومه له و شیخ عزالدین حسینی[۷] دخالت کردند و رئیس کاروانی که گرفتند هم نامش جلال حسینی بوده و او گفته که شیخ عزالدین و کومه له در جریان این اسلحه ها هستند و با پادرمیانی شان اسلحه ها را به آنها دادند.
ب.ص.: پس این سند هم می گوید که پول و اسلحه هم از عراق می آمده. کاملترین سند همانی است که در سازمان مخابرات عراق یعنی در واقع اداره امنیت عراق است. همه چیز هست که یعنی پول یا اسلحه به کی داده اند. منظورم به وسیله رژیم صدام است دیگر.
س: نظر شما راجع به کارهایی که آیت الله خلخالی کرد چیست؟
ب.ص.: جنایت بود. من همان زمان گفتم، نه اینکه حالا بگویم. من در روزنامه انقلاب اسلامی گفتم و بعد در مجلس خبرگان گفتم که در آن زمان تشکیل بود. یکی از موارد که در مجله اروپایی هم انتشار یافته بود پیرمردی بود که او را روی برانکار بردند یعنی توانایی راه رفتن هم نداشته. خلخالی او را برده بود و تیر باران کرده بود. [قربانی] یکی از خانهای کردستان بود و متهم به این که زمان شاه کاره ای بوده. آن کارها (کارهای خلخالی)که جنایت بود. در قارنا هم رفته بودند در روستای کرد جنایت کرده بودند… و من سرمقاله ای هم در انقلاب اسلامی نوشته بودم در سوگ قارنا.
س: در ۱۲ خرداد ۱۳۵۹ در سخنرانی گفتید که براساس نظر سنجی در کردستان مردم امنیت و وضعیت اقتصادی بهتر می خواهند. این نظر سنجی کجاست؟
ب.ص.: اگر من گفته ام احتمالا روزنامه های آن زمان آن را انتشار داده اند. وگرنه چطوری من گفته ام؟
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
اوضاع سیاسی كردستان پس از پیروزی انقلاب:
جنگ نقده:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فروپاشی اقتدار دولت مركزی، در كردستان نیز همانند برخی دیگر از نقاط كشور وضعیت پیچیدهای حاكم شد. نیروهای سیاسی مختلف در كردستان درصدد جمعآوری نیرو و تقویت خط سیاسی خود برآمدند. در آبانماه سال1357، عبدالرحمن قاسملو (دبیركل این حزب) از مرز كردستان عراق، به كردستان ایران وارد شد و فعالیت مجدد حزب دموكرات را با شعار خودمختاری برای كردستان و دموكراسی برای ایران آغاز كرد. تمركز حركت های سیاسی ــ نظامی این حزب در شمال كردستان، بهویژه در شهر و منطقه مهاباد بود. در این دوره، حدود دویستوپنجاه نفر به این حزب پیوستند.[xix]
حزب دموكرات بلافاصله در تدارك خلعسلاح پادگان مهاباد و تسلیح خود در تمام مناطق برآمد. درواقع حزب درصدد بود بیشترین اسلحه و نیرو را در كردستان فراهم آورد تا با تقویت موقعیت و تحمیل رهبری خود در تمام منطقه نظام نوپای جمهوری اسلامی را بر تحصیل امتیازات بیشتر و كسب قدرت سیاسی در كردستان تحت فشار گذارد. حزب در تعقیب این استراتژی، بلافاصله شعبههای خود را در بیشتر مناطق كردستان برپا كرد.[xx]
در این دوره، جریانهای طرفدار نظام ــ نظیر حزب جمهوری اسلامی ــ و دركل دیگر احزاب در كردستان ضعیف بودند و تنها در مریوان و سنندج پایگاه داشتند كه آنها هم، بهرغم كوشش فراوان، در مقابل فعالیت گسترده جریان های مزبور (چپ ها و عوامل وابسته)، از قدرت بسیج كمتری برخوردار بودند.[xxi]
در این زمان، در بیشتر مناطق كردنشین، بازار خریدوفروش اسلحه بشدت رونق گرفت. در چنین جو هرجومرجی، از نیروهای سیاسی گرفته تا بسیاری از مردم عادی، همه در فكر مسلحشدن بودند. بهطوركلی، در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، كه نظام هنوز در پی تدارك استقرار نهادهای انقلابی خود برای تحقق آمال مردم بود، در كردستان گروههایی مانند كمونیست ها، لیبرال ها، ملیگراها و سلطنتطلبان هریك درصدد تقویت قدرت خود و مقابله با استقرار نهادهای انقلابی جمهوری اسلامی در این منطقه بودند.
چهار روز پس از فرار شاه از كشور، حزب دموكرات اعلام كرد: «خواست های ملی خلق كرد در چهارچوب ایران آزاد حلشدنی است و تكلیف نوع حكومت كشور باید در همهپرسی آزاد و بهدور از هر نوع فشار روشن شود.»[xxii]
فروهر، ابتدا با شیخ عزالدین حسینی[xxiii]
ملاقات كرد و وی بلافاصله نمایندگان شورای شهرهای كردستان را برای مذاكره با نماینده دولت فراخواند. در بیستونهم بهمنماه، جلسهای با شركت نمایندگان دو طرف تشكیل شد كه از طرف كردها شیخعزالدین حسینی و شیخ جلال، تعدادی از روحانیون منطقه، عبدالرحمن قاسملو، غنی بلوریان و تعدادی از فعالان حزب دموكرات، نمایندگان سازمان چریك های فدایی خلق و افراد متفرقه دیگر حضور داشتند.[xxiv]
در روز سیام بهمنماه، این نمایندگان طرح هشتمادهای خود را به فروهر تحویل دادند و او پاسخ به این طرح را در صلاحیت دولت موقت دانست.[xxv]
از جمله شرایط این طرح، منوطكردن جابجایی نیروهای ارتش در منطقه كردستان به هماهنگی با حزب دموكرات و نیز كاهش نیروهای نظامی در منطقه كردستان بود. درواقع، هدف احزاب كرد از مذاكره با مقامات جمهوری اسلامی، رسمیتدادن به خودمختاری كردها بود. دراینزمینه، عبدالرحمن قاسملو به نمایندگان اعزامی از تهران گفت: «هماكنون ما در كردستان خودمختاری داریم و تنها باید دولت ایران به آن رسمیت بدهد وگرنه كردستان آتش میگیرد.»[xxvi]
در چنین اوضاعی، درهمانروز، حزب دموكرات طی برنامه از پیشتداركشدهای، پادگان تیپ 3 مهاباد را خلع سلاح كرد. عدهای از كاركنان پادگان، كه از افراد حزب بودند، علیه فرمانده پادگان دست به عمل شده و آنجا را تصرف كردند آنها سرگرد عباسی را كه از افراد حزب دموكرات بود، بهعنوان فرمانده پادگان برگزیدند. این عمل حزب، نخستین مخالفت آشكار با جمهوری اسلامی بود. درواقع حزب، فرصتطلبانه از موقعیت ناآرام پس از پیروزی انقلاب سوء استفاده میكرد تا زمینه آمادهسازی اقدامات بعدی خود را فراهم كند.[xxvii]
بهطوركلی، حركت های مسلحانه گروههای كرد پس از پیروزی انقلاب را میتوان به چهار مقطع زمانی تقسیم كرد: «مقطع نخست، وقایع سال1358 را شامل میشود كه عمدهترین آنها سقوط پادگان و هنگ ژاندارمری مهاباد و پاسگاههای ژاندارمری، جنگ نقده، فرمان امام(ره) در شكستن محاصره پاوه و سپس آزادسازی شهرهایی مانند بانه، سردشت، مریوان و… بود. مقطع دوم وقایع سالهای 1359 و 1360 را دربرمیگیرد كه با تجاوز ارتش عراق و همزمانباآن تشدید اقدامات نیروهای حزب دموكرات و حزب كومله همراه بود. این احزاب كوشیدند تا جبهه كردستان را فعال نگهدارند و بدینترتیب، بخشی از نیروهایی را كه باید برای مقابله با ارتش عراق به كار گرفته میشد، در این منطقه مشغول كنند. مقطع سوم وقایع سالهای 1362 تا 1364 را شامل میشود. طی این سالها، قرارگاه سیدالشهدا(ع)، متشكل از نیروهای سپاه و ارتش و ژاندارمری شكل گرفت و با استقرار در منطقه توانست امنیت را در شهرها، روستاها، جادههای اصلی و مرزهای كردستان ایران با عراق تامین كند و با پاكسازی پایگاههای نیروهای كرد آنها را از كردستان ایران به كردستان عراق براند.»[xxviii]
مقطع چهارم از سال1364 تا پایان جنگ را دربرمیگیرد. پس از سال1364 و فعالشدن قرارگاه رمضان در كردستان عراق، بهویژه با تغییر استراتژی عملیاتی ایران در تغییر جبهه از جنوب به شمال، دامنه فعالیتهای نظامی حزب دموكرات كاهش یافت و گرایش به همكاری با جمهوری اسلامی ایران و حلوفصل اختلافات از طریق سیاسی رشد بیشتری یافت. البته، دراینمیان، همكاری نزدیك ایران با حزب دموكرات كردستان عراق و اتحادیه میهنی نیز در رویكرد جدید حزب دموكرات ایران موثر بود.
طی این دورهها، نیروهای حزب دموكرات از روشهای مختلفی برای مبارزه با نیروهای جمهوری اسلامی استفاده میكردند.
در مقطع نخست و در سالهای آغازین بحران كردستان، این نیروها كوشیدند با حمله به پایگاهها ــ بهعنوانمثال: محاصره پادگان جلدیان در سال1358 ــ این مراكز نظامی را از فعالیت ساقط كنند.
در مقطع دوم، پس از گسترشیافتن نیروهای نظامی ارتش و سپاه پاسداران، نیروهای كرد بیشتر روشهایی مانند كمین، مینگذاری جادهها، ترور، ارعاب افراد بومی و غیربومی در كردستان (كه با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند) و حمله و مصادره و بهآتشكشیدن امكانات دولتی را بهكاربستند و پسازآنكه به داخل كردستان عراق رانده شدند، با عبور مخفیانه از مرز و انجام اقدامات ایذائی علیه نیروهای جمهوری اسلامی دوباره به عراق باز میگشتند.[xxix]
تشریح برخی از تحولات و وقایع مهم كردستان میتواند عملكرد و نحوه رویارویی این حزب با دولت جمهوری اسلامی ایران را آشكارتر كند.
اوضاع سنندج در فروردینماه سال1358 :
پس از پیروزی انقلاب، دو كمیته در شهر سنندج تشكیل شد. مسئول یكی از این كمیتهها را صفدری (یك روحانی مبارز) عهدهدار بود كه بیش از یكسال، سرپرستی حسینیه سنندج را برعهده داشت و در جریان انقلاب نقش موثری ایفا كرد. وی همزمان با سرپرستی كمیته مزبور، سرپرستی ستاد لشكر سنندج را نیز برعهده داشت.[xxx] كمیته دیگری نیز در محل استانداری ایجاد شده بود كه احمد مفتیزاده، رئیس جمعیت جوانان مسلمان كرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وی با اعلام مخالفت با صفدری، خود را تنها رهبر مذهبی ــ سیاسی كردستان دانست[xxxi] و در سفرهایی كه به تهران داشت، مرتبا از مقامات درخواست میكرد صفدری از سنندج اخراج گردد و كمیته او اداره شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروی) نیز بهعنوان استاندار استان كردستان انتخاب شود.[xxxii]
در روز بیستوهفتم اسفندماه، افراد مفتیزاده عدهای از مردم را تحریك كردند تا برای گرفتن اسلحه و مهمات، به كمیته تحت حمایت صفدری حمله كنند. در نتیجه تیراندازی نیروهای دو طرف، یكنفر كشته و دو نفر زخمی شدند. پس از این واقعه، افراد تحریكشده به سوی پادگان ژاندارمری حمله و اسلحه و مهمات ژاندارمری را غارت كردند. پس از خلع سلاح ژاندارمری، عدهای به سمت پادگان ارتش رفتند، اما با مقاومت پادگان روبرو شدند. دراینبین، افراد مفتیزاده كمیته صفدری را محاصره كردند و چند نفر از افراد آن را به شهادت رساندند.[xxxiii] از روز بیستوهشتم اسفندماه، تمامی گروههای كرد (حزب دموكرات، كومله و فداییان) نیروهایشان را از تمام مناطق كردستان جمعآوری نموده و به سمت سنندج حركت كردند و بدینترتیب، شهر به حالت نظامی درآمد.[xxxiv]
در نخستین روز فروردینماه سال1358، هیاتی از تهران برای ازبینبردن جو تشنج و پایاندادن به جنگ به سنندج وارد شد. این هیات (متشكل از آیتالله طالقانی، شهید بهشتی، هاشمیرفسنجانی، بنیصدر و صدر حاجسیدجوادی) با مفتیزاده، شیخ عزالدین، قاسملو، غنی بلوریان، و نمایندگان كومله و چریكهای فدایی به مذاكره پرداختند.[xxxv] در جریان مذاكرات شورای موقت با آیتالله طالقانی و هیات اعزامی از تهران، جو تشنج تاحدودی از بین رفت و قرار شد مراكز تصرفشده تخلیه شوند، برای تاسیس شورای شهر، انتخابات انجام گیرد و شورای موقت نیز منحل شود.[xxxvi] بدینترتیب، ابراهیم یونسی نیز از طرف وزیر كشور بهعنوان استاندار انتخاب و غائله بهطورموقت پایان یافت، اما گروهها بهشدت از آن استفاده تبلیغاتی كردند و در شهرهای بانه و سقز، تظاهراتی با شعار «ارتش ضدخلقی نابود باید شود»، به راه افتاد.[xxxvii]
ماجرای نقده :
حزب دموكرات كه عملا نتوانسته بود در جریانهای سنندج موقعیتی كسب كند، درصدد برآمد در شمال مناطق كردنشین نفوذ یابد. پس از پیروزی انقلاب، كمیتهای با شركت نیروهای كرد و آذری در نقده تشكیل شد كه هر دو گروه بهطورمشترك آن را اداره میكردند، اما پس از مدتی، بهدلیل اختلافات پیشآمده، انشقاق پدید آمد. بدینترتیب، كمیتهای با سرپرستی ابراهیم محور در نقاط تركنشین و كمیته دیگری به رهبری ملاصالح رحیمی در مناطق كردنشین نقده تشكیل شد.[xxxviii] اوضاع متشنج در شرایطی در نقده پدید آمد كه عدهای از سران نظامی سلطنتطلب ــ مانند اویسی ــ در نزدیكی مرز ایران در خاك تركیه، به توطئهچینی علیه انقلاب اسلامی مشغول بودند و بهاحتمالزیاد، عوامل آنها در پدیدآوردن این اختلافات نقش داشتند.[xxxix]
در این شرایط، حزب دموكرات برای قدرتنمایی، به مناسبت بازگشایی دفتر حزب در نقده اعلام میتینگ كرد و محل آن را هم عمدا، در محلات آذرینشین قرار داد.[xl] در روز سیویكم فروردینماه سال1358، میتینگ با شركت بیش از پانزدههزار نفر برگزار شد كه از نقاط دیگر كردستان نیز به نقده آمده بودند. آنها پس از راهپیمایی در محل استادیوم شهر جمع شدند و با شلیك تیر هوایی، به كشتار مردم و غارت خانههای آنها اقدام كردند. تلاش مسئولان كمیتهها برای آتشبس به جایی نرسید و سرانجام، در تاریخ دوم اردیبهشتماه، با ورود ارتش و قرارگرفتن آن بین دو طرف، درگیریها كاهش یافت و با ورود سپاه پاسداران مركز شهر آرام شد. سرانجام، قدرتنمایی و جنگافروزی حزب دموكرات و عدهای از فئودالها و عوامل ساواك با كشته و زخمیشدن تعدادی از مردم بیگناه كرد و آذری پایان یافت.[xli]
در این هنگام، دیگر مناطق كردستان نیز وضعیت متشنجی داشتند. در مردادماه سال1358، نیروهای اصیل انقلاب به بیرونراندن گروهك های ضدانقلاب از منطقه كردستان معتقد بودند؛ چراكه هر روز این گروهها جنگ تازهای را در گوشهای از كردستان به نیروهای انقلاب تحمیل میكردند. سرانجام، در جنگ پاوه، رهبر انقلاب(ره) به دخالت مستقیم در این امر مجبور شدند و فرمان پاكسازی تمام مناطق از نیروهای ضدانقلاب را صادر كردند.[xlii] ایشان با بیان این مطلب كه حساب مردم كرد از توطئهگران جدا است، استراتژی نیروهای نظامی را در برخورد با مساله كردستان مشخص كردند. در آن زمان، شهید دكتر چمران فرماندهی نیروهای نظامی را در شهر پاوه برعهده داشت. بدینترتیب، نیروهای ارتش و سپاه طی عملیات های پیدرپی توانستند ضمن آزادسازی شهر پاوه، بهتدریج، دیگر نواحی كردستان را نیز آزاد كنند. در بیستوهشتم مردادماه، گروهكها ــ كه هنوز آمادگی درگیری در تمام جبههها را نداشتند ــ با نشاندادن مقاومت اندكی در سقز و مهاباد، تمامی شهرهای كردنشین آذربایجان غربی را تخلیه و به نقاط دوردست كوهستانی و مرزی فرار كردند. در آغاز، رهبران حزب دموكرات به عراق رفتند و در آنجا، زیر چتر حمایت رژیم بعث قرار گرفتند.[xliii] این گروهكها كه نتوانستند در مقابل حمله نیروهای سپاه و ارتش مقاومت كنند، جنگ چریك
…
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
همه چیز در باره کردستان
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
کـومله و کــردستان
• مسأله کردها و فدراليسم، يکی از آن موضوعاتی است که بر تمام منطقه اثر ميگذارد، و جمهوری اسلامی ميخواهد اين توهم را دامن زند که گوئی گروه های سياسی غير کرد، فدراليسم را نميخواهند، و سعی ميکند مدافعين فدراليسم را تجزيه طلب بنماياند، در صورتيکه اکثريت اپوزيسيون ايران امروز، شروع کرده است که با فدراليسم سمت گيری کند، و ناسيوناليسم افراطی فارس، اقليت بسيار کوچکی بيش نيست.
• گروههای سياسی ايران بايستی راه حل فدرالی برای ايران را، قبل از پاشيدن جمهوری اسلامي، به رسميت بشناسند، وگرنه ايران ميتواند به يوگسلاوی ديگری تبديل شود. حزب کومله ميتواند نقش مهمی برای کمک به موفقيت اين راه حل دموکراتيک برای ايران انجام دهد.
سام قندچی
چهارشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۳ – ۲۸ آوريل ۲۰۰۴
مقدمه
اگر اروپای شرقی نشانی از چگونگی تحول مسأله ملی در زمان ما باشد، ما شاهد بوديم که چگونه مليت های مشابه، در يک کشور استقلال را گزيدند، در صورتيکه در کشوری ديگر، جدائی را انتخاب نکردند. عامل اصلی هم توجه به دموکراسی در کشور مورد نظر، در ميان مليتهائی بود، که در کنار هم زندگی ميکردند. مردم در شرايط آزاد، با يکديگر بر اساس انتخاب زندگی ميکنند، و نه بر بخاطر زور، و تهديد. در واقع تجزيه طلب خواندن مليت ها، آنان را از اينکه راه جدائی پيشه گيرند ممانعت نکرده، بلکه ممکن است باعث شود که زودتر آن راه را برگزينند.
عراق
اگر در عراق دموکراسی توسعه يابد، کردها نيروی اصلی در دولت مرکزی کل عراق خواهند بود، و چنين موقعيتی برای آنان بسيار مهم تر است تا آنکه تبديل به يک دولت ملی در شمال شوند. البته اگر اسلامگرايان شيعی در جنوب، موفق به ايجاد جمهوری اسلامی شوند، در آنصورت ميتوانند تجزيه را به عراق تحميل کنند.
معهذا، من شک دارم که اسلامگرايان شيعي، بتوانند عراق را، از گزينش دولت سکولار زياد دور کنند. آنها از همه نيروی خود با کمک جمهوری اسلامی ايران استفاده ميکنند، تا جای پای محکمی در عراق، پس از خروج ژوئن 2004 آمريکا، برای خود تعبيه کنند. اما اسلامگرايان شيعی در رويا هستند، اگر فکر ميکنند بتوانند دولت خمينی عراق شوند. انها ميتوانند همه تهديد های خود را ادامه دهند، تا افکار عمومی را وادار کنند اسلامگرايان شيعی را تجسم خواستهای شيعيان عراق تصور کنند، اما اين صحنه سازی ها قانع کننده نخواهند بود.
شيعيان عراق بخوبی درباره تجربه اسلامگرائی در منطقه ميدانند، و بويژه از نوع شيعی اسلامگرائی در جمهوری اسلامی ايران مطلع هستند، همانگونه که همسايگان شوروی بخوبی ميدانستند کمونيسم چيست، و از آن رويگردان، و بنابراين رهبران شيعی نميتوانند مردم را گول بزنند، تا قدرت بيشتری در دولت آينده عراق بدست آورند، و کردها بهترين شانس را برای پر کردن خلأ موجود دارند.
همچنين امريکا در حال استخدام ژنرال های سنی صدام است، و به عبارتی دارد رژيم صدام را احيا ميکند، بدون شخص صدام، تا که اسلامگرايان شيعی را خنثی کند. بنابراين برای جمهوری اسلامی ايران، ايفای نقشی در عراق، نظير نقش سوريه در لبنان، خالی از چالش های جدی نيست.
ترکيه
تا آنجا که به ترکيه مربوط ميشود، کردهای ترکيه بهترين کانديدا برای دولت مجزا هستند، و تمام تمايلات برای راه حل کردستان بزرگ، بيشتر از کردهای ترکيه سرچشمه ميگيرد، چرا که نژاد پرستی بر عليه کردها، از سوی *مردم* يک سرزمين، واقعيتی در ترکيه است. بيشتر آنکه، در هر دو عراق و ايران، مساله کردها، اساسأ مسأله با *دولت* بوده است، و نه با مردم. درست است که تبعيض در ميان مردم هم هست، اما بسيار کم است.
مثلأ، ايرانيان همانقدر برای رشتی ها و اصفهانی ها جوک ميسازند که برای کردها. در واقع کمتر برای کردها، و بيشتر برای رشتی ها. و هيچکدام هم قابل مقايسه با رفتار فاشيستی نسبت به کردان، که در ترکيه قابل رويت است، نيست. يعنی رفتارهای شبيه حملات نژادپرستانه که به قتل عام ارامنه در 1914 درترکيه زمان عثمانی انجاميد. بنابراين من اميدوارم کردهای ترکيه تجربه خود را به کردهای ايران تعميم ندهند، تا که احساسات ضد فارس در کردستان ايران را دامن زنند.
برخی کردهای ترکيه، ايرانيان غيرکرد را، پشتيبانان ملايان مينامند. ايرانيان غيرکرد دهها سال است که بر عليه جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند، و اين درست نيست که کسانی که با مشکل بزرگ نژادپرستی در ترکيه مواجه هستند، تصور کنند که شرايط ايران مشابه است، و در رابطه بخش های کرد و غير کرد جنبش دموکراسی خواهی ايران آتش بر افروزند.
ايرانيان غير کرد، بر عکس ترکيه، دولت ملايان جمهوری اسلامی را، دوشادوش اپوزيسيون کرد، طی اين سالها به چالش کشيده اند.
کردستان ايران در مقايسه با عراق و ترکيه
کردستان ايران، در مقايسه با بخشهای کردستان عثمانی سابق، به مثابه بخشی از ايران توسعه يافته است.
مهمتراينکه، کردستان ايران، با کردستان عثمانی توسعه نيافته است، حتی قبل از صفويه و معاهده چالدران، در 920 هجري.
حتی در زمان مغولها، کردستان ايران تحت قدرت اردلانها بوده است، و در زمان صفويه، حکومت اردلان ها، با پايتختی سنندج ادامه يافته، و کردستان شبه خودمختاری در چارچوب ايران داشته است، و اين وضعيت کاملأ با کردستان عثمانی متفاوت است.
پس از جنگ جهانی اول، کردستان عثمانی بين چند کشور تقسيم شد، و آن اجزای کردستان عثمانی سابق، ممکن است برای اتحاد مجدد، تمايلاتی داشته باشند. مثلأ کردستان عراق و ترکيه. اما آنگونه که ذکر کردم، حتی کردهای عراق، برای خود موقعيت های زيادی را در عراق متحد می بينند، اگر که دموکراسی سکولار در آن کشور پيروز شود، و ممکن است که اتحاد باکردستان ترکيه را دنبال نکنند. کسانی نظير جلال طالباني، از انحاديه ميهنی PUK، نقش مهمی در مبارزه برای جمهوری دموکراتيک وفدرال در سراسر عراق، ايفا کرده اند.
مضافأ آنکه، کردستان ايران، اصلأ با تقسيم کردستان عثمانی پس از جنگ اول جهانی ارتباطی نداشته است. همچنين کردها ايرانی هستند، نظير تاجيک ها، و زبان کردی از زبانهای ايرانی است. بنابراين مسأله کردستان در ايران بسياربا ترکيه و عراق متفاوت است و اساسأ موضوعش، ستم بر مردم کرد توسط دولت ايران است و نه نژاد پرستي. همانطور که ذکر کردم، من آرزويم اين است که، ناسيوناليست های کرد ترکيه، وضعيت خود را به کردهای ايران تعميم ندهند.
کردهای ايران و جمهوری اسلامي
کردهای ايران اساسأ با وضعيتی مشابه بقيه ايرانيان مواجه هستند. در حقيقت، گروههای کرد، پيشقراول و رهبر اپوزيسيون جمهوری اسلامی بوده اند، و آنهم مدتها قبل از بسياری بخش های ديگر ايوزيسيون کنونی ايران.
من مطمئن هستم، همانگونه که در عراق ديديم، کردها در دولت بعد از جمهوری اسلامی در ايران، از موقعيت والائی برخوردار خواهند شد، چرا که طی همه اين سالها، آنها يکی از بخش های مهم اپوزيسيون ضد جمهوری اسلامي، برای ايجاد جمهوری سکولار، بوده اند.
در مورد اختلاف ايران و عثماني، و نقش کردها در رابطه با شکل گيری دولت مرکزی در ايران، من به تفصيل در کتاب خود در باره کردستان نوشته ام، و مرکز توجه ام نيز در آن نوشته، کردستان ايران بوده است.
واقعيت اين است که گلوباليسم، جدائی ملت های کوچک را ساده کرده است، و ملت های کوچک امروزه، با هم ميمانند اگر که بخواهند، نه چون مجبورند، همانگونه که در مقاله گلوباليسم و فدراليسم توضيح داده ام.
توهين به مليت های مختلف نظير کردها، بدترين کاری است که اپوزيسيون ايران ميتواند انجام دهد، که ميتواند باعث خشمگين کردن اين مليتها شود، و باعث شود که آنها اميد خود را برای آزادی درچارچوب يک ايران متحد، از دست داده، و به جستجوی جدائی روند.
در واقع، من بندرت چنين رفتاری را در اپوزيسيون ايران ديده ام، و جنبش دموکراسی خواهی ايران احترام والائی را برای اپوزيسيون کرد قائل است و بسياری ايرانيان غير کرد، جان خود را در دفاع از مبارزات مردم کردستان در برابر جمهوری اسلامي، از دست داده اند، و اين پيوند را استحکام بخشيده اند.
حمله به کردها از سوی مردم ايران نبوده است، و از سوی جمهوری اسلامی بوده است، زمانيکه پاسداران و بسيجی های جمهوری اسلامي، به کردها اهانت کرده، و مادران و دختران کرد را مورد تجاوز قرار ميدادند.
جنبش های مردمی در کردستان
در ميان گروه های کرد، من تعداد انگشت شماری را در هر گروه ديده ام، که ممکن است با عبارات نژاد پرستانه به فارس ها برخورد کنند، و همه ايراينان غير کرد را، مساوی با ملايان قلمداد کنند، اما اينگونه افراد يک اقليت خيلی خيلی کوچک، در ميان گروههای کرد هستند.
گروه های کرد نظير کومله، بخش مهم کل اپوزيسيون ايران هستند، و آنها بخش های ديگر اپوزيسيون ايران را، بشکل نژاد پرستانه مورد خطاب قرار نميدهند. کومله برای موفقيت دموکراسی و حقوق بشر در کل ايران کوشش ميکند، و آنها خود را بخشی از جنبش دموکراسی خواهی کل ايران ميدانند، و در توسعه و رهبری آن، طی 25 سال گذشته، شرکت موثر داشته اند.
گرايشات تجزيه طلبانه در کردستان ايران، بخش کوچکی از طيف سياسی است، و بيشتر مردم در کردستان ايران، آينده خود را در پيوند نزديک با بقيه ايران ميبينند. همانطور که ذکر کردم، من اين موضوع را در کتاب خود درباره شکل گيری دولت مرکزی در ايران، با ارائه تحقيقات مبسوطی ارائه کرده ام، وقتی مرکز توجه ام بر روی کردستان در تاريخ ايران بوده است.
پس از پايان رژيم شاه، کردستان از جمله اولين مناطقی بود که بر عليه جمهوری اسلامی برخاستند. علت اين امر هم ساده است. طی دوران صفويان هم، که دولت ايران رژيم شيعی اسلامی بود، هرچند سلطنتی ولی با حضور قدرتمند ملايان در دولت، اولين اپوزيسيون اصلی را مناطق سنی نشين ايران، نظير بجنورد و قوچان، تشکيل دادند.
حتی افغانان که به ايران حمله ميکنند، و به اصفهان ميتازند، قيام خود را زمانی آغاز کردند، که فتوای شيعی ملايان ايران اعلام ميشود، که تجاوز به زنان سنی در افغانستان را توصيه کرده، و ميگويند عاملين چنان جناياتي، به بهشت خواهند رفت. و اين فتوا افغان ها را بر آشفته ميکند، تا آنجا که آنان به ايران در زمان شاه سلطان حسين حمله ور ميشوند، و سلسله صفوی را منقرض ميکنند.
بنا براين کردهای ايران که اقليتی نيرومند بودند، اولين بخش عمده جامعه ايران بودند، که به مخالفت با دولت اسلامگرای شيعی در ايران به پا خاستند. در واقع عزالدين حسينی و مفتی زاده، که ايادی جمهوری اسلامی، آنها را چپی يا شاهی خوانده اند، سمبل مخالفت مذهبی سنيان شافعی کرد، با جمهوری اسلامی بوده اند. عزالدين حسينی و مفتی زاده ، حتی در زمان شاه، در کردستان فعال بوده اند، و برخلاف تصويری که جمهوری اسلامی از آن ها ساخته است، آن ها مأمور شاه نبودند.
در واقع عزالدين حسينی و مفتی زاده در زمان شاه با گسترش صوفيگری در کردستان، که سياست شاه در کردستان بود، به مقابله بر خاسته بودند، و عامل شاه نبودند. حتی مفتی زاده که در ابتدای جمهوری اسلامی با آن همکاری کرد، بعدأ توسط جمهوری اسلامی به قتل رسيد، به اين خاطر که وی حکومت شيعه را نمی پذيرفت. بنابراين مسأله حکومت مذهبی شيعه همواره وحشت بزرگ کردهای سنی مذهب بوده است.
سپاه پاسداران جمهوری اسلامي، به کردها، با همان زبان لعن و نفرين ضد سنی حمله ور شد. پاسداران نفرت مذهبی از کردهای سنی داشتند، و آنان را عمری ميخواندند، و مردم بی گناه کردستان را، مورد تجاوز قرار دادند، زمانيکه اولين تظاهراتهای ضد حکومت شيعی در کردستان، در سال 1358 آغاز شدند.
مردم کردستان نيز فقط برای دفاع از خود به اسلحه دست بردند، و نه آنکه چريک باشند، که نبودند. اين نکته مهمی است که دقت کنيم که جنبش مسلحانه در کردستان *هرگز* يک جريان چريکی نبوده است، حتی در زمان شاه.
جنبش ملا آواره و شريف زاده در 1345، در زمان شاه، يک جنبش مسلحانه *مردمی* بود، و جريانی چريکی نبود، و دهقانان بر عليه رژيم شاه برخاسته بودند، و برخی گروه های روشنفکری و افراد منفرد هم از خارج، *بعد ها* به آن ها پيوسته بودند. برخی از ميان آن جريانات، نظير پرويز نيکخواه، در زندان، به جنبش شاه خيانت کردند، اما اين گروه های خارج، اساسأ بخش مهمی از آن جنبش مردمی را تشکيل نميدادند.
تاريخ کومله در واقع، از زمان شاه، از جنبش ملا آواره و شريف زاده در سال 1345 شروع ميشود. فواد مصطفی سلطانی که در زمان رژيم جمهوری اسلامی کشته شد، و رهبران کنونی کومله نظير عبدالله مهتدی، از آن زمان هستند، که ملا آواره و شريف زاده کشته شدند. رهبری کومله نظير بسياری گروه های سياسی ديگر ايران، از دانشگاه آريامهر تهران آغاز شدند.
قبل از سالهای 60، بسياری از رهبران جنبش سياسی ايران، از دانشکده فنی دانشگاه تهران بودند. کسانی نظير پسر عموی خود من، احمد قندچی، که در 16 آذر سال 1332 کشته شد و از نسل سالهای 1320-32 بود. با هوش ترين دانشجويان نظير دانشجويان دانشکده فنی و آريامهر، در ميان بنيانگذاران گروه های اصلی اپوزيسيون بودند.
کومله به دوران آغاز دانشگاه آريامهر بر ميگردد، و در واقع اين فعالين، مسأله دموکراسی در کردستان را از بقيه ايران جدا نمی ديدند. آنها حتی به حزب دموکرات کردستان هيچ ربطی نداشتند. آنها به گروه های سياسی همفکر غير کرد، در نقاط ديگرايران، نزديک تر بودند، تا به حزب دموکرات کردستان، که در کردستان بود.
کومله نظير گروه های روشنفکری سالهای 60 و 70، بيشتر يک تشکيلات چپ جديد بود، با اين تفاوت که پايگاهش در روستاهای کردستان بود. همچنين بخاطر مخالفتش با مشی چريکي، کومله در آن سالها، با مائو سمت گيری کرد، و با موفقيت به بسيج سياسی مردم پرداخت، در مقايسه با همه گروه های ديگراپوزيسيون در نقاط ديگر ايران که روشنفکری باقی ماندند، و در ايجاد پايگاه مردمی اساسأ موفقيت چشمگيری نداشتند.
با گذشت زمان، کومله موضوع ديکتاتوری در کشورهای سوسياليستی را مشاهده کرد، و چين و آلبانی را نيز رد کرد، و به جستجو در فرای سوسياليسم موجود پرداخت، هرچند کماکان خود را سوسياليست ميخواند و هنوز هم چنين ميخواند. من بايستی ذکر کنم که حتی در زمانی که آنها کمونيست بودند، آنها با اتحاد شوروی به روشنی مخالف بودند، و حتی پشتيبانی آنها از چين، به معنی آن نبود که سر سپرده کمونيسم چين باشند. رهبری کومله هميشه متفکرين مستقلی بودند.
در سالهای پس از 1360، آنها با گروه بسيار کوچکی بنام سهند، که در نقاط غير کرد بود، وحدت کردند، و حزب کمونيست ايران را بنياد نهادند. اما بزودی در يافتند که اين آنچه انها ايده ال خود ميخواهند نيست. يک انشعاب داشتند، که گروه قبلی که به آنها پيوسته بود جدا شد، و حزب کمونيست کارگری خود را ناميد، که اساسأ لنينيسم را دنبال ميکند. در مدت کوتاهي، کومله خود نيز از حزب کمونيست ايران جدا شد، و دوباره خود را کومله ناميد.
در انشعاب اول، چند نفری از کومله، در حزب کمونيست کارگری باقی ماندند. همچنين در انشعاب دوم، تعدادی از تيم اوليه کومله، خود را کومله Komalah (ولی با حرف “h” در انتهای نام خود)، و در حزب کمونيست ماندند، و با کومله Komala تجديد حيات شده نرفتند، و اکنون کماکان بخشی از حزب کمونيست ايران هستند.
بيشتر تيم اوليه امروز با کومله است، که پس از کنار گذاشتن چين و آلباني، به جستجو در فراسوی کمونيسم پرداخته اند. حتی وقتی خود را سوسياليست خطاب ميکنند، در مصاحبه های خود امروز، بروشنی ميگويند که ايده الهای آنهادر تطابق با آنچه در هيچ کشور سوسياليستی می بينند، نيست. در ايده ال هايشان، دموکراسي، حقوق بشر، و عدالت اجتماعي در چارچوب توسعه جهانی و ترقی در عصر حاضر، تأکيد ميشود، و آنها از ايجاد جمهوری دموکراتيک فدرال در ايران پشتيبانی ميکنند.
پس از مطالعه نوشته های موجود، آنچه در بالا نوشتم، ارزيابی من از کومله و تحول آن است. برای خواندن نظرات خود کومله، در مورد اين موضوعات، لطفأ به سايت کومله مراجعه کنيد.
فدراليسم و جمهوری اسلامي
مسأله کردها و فدراليسم، يکی از آن موضوعاتی است که بر تمام منطقه اثر ميگذارد، و جمهوری اسلامی ميخواهد اين توهم را دامن زند که گوئی گروه های سياسی غير کرد، فدراليسم را نميخواهند، و سعی ميکند مدافعين فدراليسم را تجزيه طلب بنماياند، در صورتيکه اکثريت اپوزيسيون ايران امروز، شروع کرده است که با فدراليسم سمت گيری کند، و ناسيوناليسم افراطی فارس، اقليت بسيار کوچکی بيش نيست.
همانگونه که به کرات توضيح داده ام، آنان که خود را ناسيوناليست نمايانده، و برنامه های فدراليستی را تجزيه طلبی ميخوانند، بيشتر مبلغين جمهوری اسلامی هستند، و نه ناسيوناليست های ايراني، و وحشت آنها از اين است که پذيرش فدراليسم، در را بروی مردمی که حقوق بيشتر دموکراتيک برای همه ايرانيان و ايران بخواهند را باز کند.
اين جمهوری اسلامی است که از ظاهرسازی ناسيوناليسم افراطی سود جسته، و نظير دوران جنگ عراق، از اين راه سعی در توجيه استبداد خود دارد. شعار های ناسيوناليستی افراطي، پرچم دروغينی برای اسلامگرايان است، زمانيکه آنان طی اين سالها، به کوچکترين خواستهای ملی ايرانيان احترامی نگذاشته اند، و اسلامگرائی را بر مردم ايران تحميل کرده اند، تا حدی که سعی در حذف جشن نوروز از ايران داشتند، جشن سال نوئی که کردها به اندازه ديگر ايرانيان، اگر نه بيشتر، جشن ميگيرند، وارج می نهند.
بتازگی در ايران، مأمورين جمهوری اسلامی يک اعلاميه کاذب، بر عليه حقوق مليت ها در آموزش و پرورش در ايران، با جعل امضأ رهبری جبهه ملی انتشار دادند. در نتيجه اين موضوع خيلی مهم است که بدانيم، که چگونه جمهوری اسلامي، با اين نيرنگ های موهن، با ظاهر ناسيوناليسم افراطي، سعی در حمله به جنبش کردها ی ايران را دارد.
واقعيت آن است که، قصابی چپ ايران در سالهای 1360 و 1367، و کشتار چپ ايران در رژيم شاه، به اين خاطر بوده است که چپ استوار ترين نيروی اپوزيسيون ايران در برابر رژيم شاه در سالهای 1320-57، و در برابر رژيم جمهوری اسلامی در سالهای 60 و 70 بوده است. به همين خاطر است که حتی فعالينی که فقط يک سال زندان داشتند و در زندان های جمهوری اسلامی بودند، در درون زندان، در سال 1367، با دستور خميني، به قتل رساندند.
جمهوری اسلامی در سال 1367 به صلح ننگين با صدام، با شرايط صدام تن داد، در صورتيکه سالها امکان امضأ صلح با شرايط بهتر را داشت. خمينی با قتل جمعی نيروهای چپ و ديگران در سپتامبر 1988، سعی کرد تا سکوت جامعه را پس از امضأ معاهده صلح تضمين کند. و جمهوری اسلامی به کشتار نيروهای چپ هم بسنده نکرده، و از قتل فروهر ها در سالهای بعد، که هيچگاه چپ نبودند هم، فرو گذار نکرد.
اجازه دهيد ذکر کنم که مخالفت خود من با چپ اصلأ بخاطر مبارزه آنها با استبداد جمهوری اسلامی ورژيم شاه نيست. در حقيقت، از آن نظر، من از چپ کاملأ پشتيبانی ميکنم، و بنظر من آنان بيشترين تعداد قربانی را، در جنبش دموکراسی خواهی ايران داده اند، چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامي، و به اين خاطر مأمورين اطلاعاتی شاه و جمهوری اسلامي، بيشترين نفرت را از نيروهای چپ دارند.
مخالفت من با چپ به اين دليل است که بنظر من برنامه آنها، در دوران گلوباليسم و توسعه فراصنعتی در دنيا، عقب مانده است. من درباره نظراتم درباره چپ در گذشته نوشته ام، و نيازی به تکرار در اينجا نيست.
گروه های ديگر در کردستان
گروه های بسياری از حضور خود در کردستان ميگويند، و تعدادی طرفدار نيز در آنجا ممکن است داشته باشند. معهذا، کومله، به نظر من، تنها نيروی سياسی جديد، نه تنها در کردستان، بلکه در سراسر ايران سالهای پس از 1332 است، که از پايگاه مردمی برخوردار بوده و هست، ابتدا در روستا و سپس در شهر ها.
اين درست است، که طی سالهای 1320-32، قبل از کودتای 28 مرداد، حزب توده و جبهه ملي، هردو از پايگاه مردمی در ايران برخوردار بودند. و در کردستان در آن دوران، حزب دموکرات کردستان جايگاه مردمی داشت. اما پس از 28 مرداد، اساسأ ميتوانم بگويم که همه گروه ها، از جمله مجاهدين و چريکها، که بزرگترين بودند، بسختی پايگاه مردمی ای داشته اند، و اساسأ جريانات روشنفکری بوده اند.
حتی بسختی بتوان از وجود پايه مردمی حزب توده و جبهه ملی در دوران 1332-1357 حرفی زد. اما بعقيده من، کومله تنها استثنأ است، که يک حزب مردمی بوده است، که بنظر من موضوع خوبی برای مطالعه بيشتر است، که چگونه آنها در بسيج مردم عادي توانسته اند اينچنين موفق باشند، زمانيکه ديگران در نقاط ديگر ايران، اساسأ در بسيج مردم موفقيت چشمگيری نداشته اند.
زمانيکه کومله با جمهوری اسلامی مبارزه ميکرد، تقريبأ 90 در صد چپ در نقاط ديگر ايران، نه تنها از خمينی در 1357 پشتيبانی کردند، بلکه اکثريت چپ بعدأ نيز از گروگانگيری و سقوط دولت بازرگان حمايت کردند. و متأسفانه 90 درصد جنبش مترقی ايران نيز، در آنزمان، چپ بود.
درست است که برخی گروه های کوچک چپ، خرداد 1360 را يک کودتای ارتجائی نظير حمله محمد علی شاه به مجلس قلمداد کرده، و سعی کردند با قيام در آن سال، جلوی موفقيت کودتا را بگيرند، که موفق هم نشدند، و بدون نتيجه قلع و قمع شدند. اما اين ها جريان اصلی نبودند. جنبش مترقي، و از جمله خود اين نيروها، اشتباه بعد از اشتباه، در راضی کردن اسلامگرايان طی آن سالها کردند، و اين بود که کشتار 1360 جمهوری اسلامی از چپ، در نقاط مختلف ايران، باستثنأ کردستان، براحتی انجام شد.
لازم به تذکر نيست که در سال 1360، حتی خود من توسط گروهای چپ، بخاطر زير سوال بردن مارکسيسم، به مرگ تهديد شدم. معهذا، من جنايات و اعمال متعصبانه ضدکمونيستی جمهوری اسلامی را محکوم ميکنم، و نقض حقوق بشر فعالين چپ، توسط جمهوری اسلامی را، محکوم ميکنم، همانگونه که سرکوب حقوق بشر تملم فعالين جنبش دموکراسی خواهی ايران را محکوم ميکنم.
اشتباهات زيادی در جنبش مترقی ايران انجام شد. من اين موضوعات را به تفصيل بحث کرده ام، وبه گرايش های اصلی در برهه های تاريخی 25 سال گذشته، در کتاب ايران آينده نگر اشاره کرده ام.
نتيجه گيري
من چندان اهميتی برای اصلاح طلبان جمهوری اسلامي، نظير پرزيدنت خاتمی قائل نيستم، هر چند من از تغيير صلح آميز به يک جمهوری دموکراتيک فدرال و سکولار در ايران پشتيبانی ميکنم.
ايران و ايرانيان، از جمهوری اسلامی و مقامات ج.ا.، جدا هستند. ايران و ايرانيان مدرن هستند، و ما انقلاب مشروطه که خواهان قانون مدنی و جامعه مدرن، مبتنی بر قانون اساسی بود را، صد سال پيش انجام داده ايم.
در واقع تئوکراسی اسلامي، امروزه باعث شده است، که در*سطح ريشه ای* جامعه ايران، خشم بر عليه ملايان، و خواست سکولاريسم و مدرنيته آينده نگرانه را رشد دهد، و خواست برای رفراندوم برای قانون اساسی جديد، و تغيير رژيم، در عميق ترين سطوح جامعه، به طرز بی سابقه ای، در مقايسه با کشورهای ديگر خاورميانه، در ايران مطرح شده است.
گروههای سياسی ايران بايستی راه حل فدرالی برای ايران را، قبل از پاشيدن جمهوری اسلامي، به رسميت بشناسند، وگرنه ايران ميتواند به يوگسلاوی ديگری تبديل شود. حزب کومله ميتواند نقش مهمی برای کمک به موفقيت اين راه حل دموکراتيک برای ايران انجام دهد.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچی، ناشر و سردبير ايرانسکوپ
10 ارديبهشت 1383 – April 28, 2004
متن بزبان انگليسي
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
کنفرانس های آلترناتیو سازی ارتجاعی و ناکامی های عبدالله مهتدی
کنفرانس های آلترناتیو سازی ارتجاعی و ناکامی های عبدالله مهتدی
صالح سرداری عضو سابق کمیته مرکزی کومله
بدنبال تحولات خاورمیانه و ادامه تنش میان غرب و جمهوری اسلامی یکبار دیگر آمریکا و دیگردولت های غربی برای فشار آوردن به جمهوری اسلامی و وادارکردنش به دادن امتیازاتی به آنها به آلترناتیوسازی در میان اپوزیسیون روی آورده اند.
طیفی ازراست ترین سازمان ها و احزاب و افراد را جمع کرده تا به عنوان نمایندگان اپوزیسیون به خورد مردم ایران بدهند .
کسانی چون محسن سازگارا، اکبر گنجی، و نوری زاده و فاطمه حقیقت جو و مشاورین کروبی و موسوی و اکثریتی ها … که اکثرشان سال ها در رکاب جهوری اسلامی بوده و در پایه گذاری آن و در سرکوب مردم ایران نقش داشته، برای مردم آشنا هستند.
غربی ها با در اختیار گذاشتن امکانات و تسهیلات فراوانی فکر می کنند می توانند در ایران هم مثل عراق و لیبی و … در فردای بوجود آمدن تغییر و تحولاتی در ایران اینها را به عنوان آلترناتیوبه مردم قالب کنند. برای این کنفرانس ها از خالد عزیزی وعبدالله مهتدی هم به عنوان نمایندگان اقلیت قومی دعوت شده است.
دعوت از عبدالله مهتدی اما داستان دیگری است ترتیب دهندگان این کنفرانس ها می دانند که مهتدی سال ها در یک حزب چپ و کمونیست فعال و نقش داشته است می دانند که در کردستان چپ ها اجتماعا دخالتگر و دست بالا داشته و خوب می دانند در هر تحولی که در آینده درایران روی دهد، کمونیست ها نقش مهمی بازی خواهند کرد.
به همین خاطر می خواهند با توجه به سابقه مهتدی او را به عنوان “نماینده چپ” در کردستان به مردم قالب کنند. می دانند یکی از سر به راه ترین افراد برای پیشبرد نقشه هایشان خواهد بود بشرطی که گوشه چشمی به او داشته باشند و در فردای بوجود آمدن تغییری در گوشه ای از کردستان او را درقدرت سهیم سازند. الحق که مهتدی هم در مسیری که اینها برای آینده ایران در پیش گرفته اند برای ادای این نقش خود را به آب و آتش زده و می زند.
کارنامه عبدالله مهتدی در این بیست سال اخیر همین را نشان می دهد تا بحال هر پاسدار و یا مامور درجه چندم وزارت اطلاعات رژیم تحت نام مذاکره اراده کرده مهتدی در رکاب وی حاضر شده با وی بر سر به حساب آوردن خود و سازمانش به چانه زنی پرداخته است.
مهتدی در کنفرانس پاریس که پاسدار مدحی آن را از طرف وزارت اطلاعات ترتیب داده بود، یکی از شرکت کننددگان بود. بعد از اینکه مدحی به ایران بازگشت و اعلام کرد که از طرف جمهوری اسلامی این ماموریت را انجام داده و فیلم آن را از تلویزیون جمهوری اسلامی بنمایش گذاشتند افتضاح آن برملا شد .
اخیرا هم با شرکت در کنفرانس های استکهلم و واشنگتن همین پروژه های ارتجاعی را دنبال کرد، اما شکست هر دوی این کنفرانس ها یکی پس از دیگری وی را بار دیگر ناکام کرد، هر چند تبلیغاتی که رسانه های فارسی زبان آمریکا و بی بی سی برای این کنفرانس ها براه انداخته اند دردی را برای شرکت کنندگان در این کنفرانس ها و از جمله آقای مهتدی دوا نمیکند.
نتایج مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی و کشورهای غربی در استانبول و اینکه طرفین ادعا میکنند، مسیر تفاهم را طی میکنند،امید واهی امثال مهتدی و جریایناتد ارتجاعی را بار دیگر بر باد داده است.
عبدالله مهتدی که به اعتراف خودش بیش از بیست سال فعالیت در کومه له و حزب کمونیست ایران اشتباه کرده و اظهار ندامت کرده در این بیست سال اخیرهم که سازمانی قومپرست ی درست کرده به یکی از راست ترین افراد اپوزیسیون تبدیل شده و برای گرفتن کوچکترین امتیازی به هر ریسمانی خود را آویزان می کند
اما اینجا هم کشورهای غربی و هم اپوزیسیون راست باید بدانند مردم کردستان عبدالله مهتدی و سازمانش را طی دو دهه اخیر شناخته اند. اینها جریان جدی نیستند و اکنون هم هیچ ربطی به چپ گرایی و تاریخ کمونیستی کومه له بیست سال قبل ندارند، تا بتوانند به نام “چپ” او را قالب کنند.
مهتدی و سازمانش در سیاست ها و پراتیک و اخلاق و منش و همه وجوه فعالیت خود به اعتراف خود نشان داده اند که سازمانی فدرالیست و قومی می باشند و هیچ قرابتی با گذشته چپ کومه له ندارند، در نتیجه با رنگ چپ مردم اورا نمی پذیرند. در نتیجه این قالب کردن را از هیچ قدرتی نمی پذیرند.
کارگران و مردم کردستان باید هوشیار باشند، آلترناتیو سازی ارتجاعی بورژواها را نپذیرند.
اعلام کنند هیچ بند و بست و سازشی از بالا توسط کشورهای غریی و ارتجاع و هیچ ترتیباتی سیاسی بدور از دخالت آنها قابل قبول نیست هر طرح و برنامه و آلترناتیوی که منافع آنها را نمایندگی نکند مردود است.
صالح سرداری 15 آوریل 2012 ( 27 فروردین 1391)
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
عبدالله مهتدی اینبار دست بدامان دولت های آمریکا ، غربی و عربی شده است
عبدالله مهتدی اینبار دست بدامان دولت های آمریکا ، غربی وعربی شده است
مدتی پیش بر روی فیس بوک شخصی عبدالله مهتدی و نیز بر روی سایت بروسکه متعلق به سازمان زحمتکشان، مطلبی را با قلم ایشان خواندم که در آن از دولت های آمریکا ، غربی و عربی خواسته بود تا به کردها و سازمان ها و احزاب کرد کمک کنند و بیاریشان بشتابند .
البته این اولین بارنیست که شاهد توهم زدگی عبدالله مهتدی هستیم. در سال 1997، آنزمان که ایشان در صفوف کومه له بود، به دولت محمد خاتمی چراغ سبز داد و گفت: « باید آقای خاتمی حسن نیت نشان بدهد ». پس از این بود که در کنگرۀ هفت حزب کمونیست ایران به وی برخورد شد که همانگونه همه می دانند، بعد از ترک صفوف کومه له حزب مورد علاقۀ خودش را ساخت، و خودش را فرماندۀ کل قوای حزبش کرد.در همان زمان بود که با ماموران وزارت اطلاعات در دفتر مام جلال به چانه زنی برای کسب منفعت پرداخت؟!
عبدالله مهتدی از آن زمان تا کنون تلاش زیادی کرده تا به منافع شخصی خودش برسد. رفتن به استقبال حمله آمریکا به عراق، مراجعت به آمریکا برای دیدار با کارمندان جزء کاخ سفید و وزارت امور خارجه این کشور که پس از ماهها انتظار سرانجام تیرش به سنگ خورد و نا امیدانه از واشنگتن برگشت، و رفتن نزد نوری زاده و محمد رضا مدحی (الماس فروش) برای ساختن تشکیلاتی در درون ارتش و سپاه پاسداران برای عملی کردن یک کودتای خیالی در ایران، که دست آخر طرف رژیمی و مأمور از آب درآمد و گفت اینها را سرکار گذاشته ام، و شرکت در سمینار مخفی و پنهانی استکهلم سوئد، تنها نمونه هایی از فعالیت های بی ثمر و شکست خوردۀ عبدالله مهتدی می باشد.
بعلاوه اینها، یادمان هست که در جریان مضحکه انتخابات دو سال پیش (1388) به سمت سبزها و کروبی و موسوی رفت و در جهت حمایت از آنها به مردم کردستان فراخوان داد. او در آن زمان دو پیام به مردم کردستان داد. پیام اول را در 16 ژوئن 2009 به نام رهبری سازمان زحمتکشان منتشر کرد، و پیام دوم را در 21 جون 2009 بعنوان رهبرملت کرد صادر کرد. عبدالله مهتدی در این پیام ها از مردم کردستان دعوت کرد به خیابانها سرازیر شوند و از سبزها و جنبش ارتجاعی اشان پشتیبانی کنند. اما دیدیم که احدی از مردم کردستان جواب پیام ها یا فراخوان های عبدالله مهتدی را نداد. آری، تمامی این کوشش های بی نتیجه و شکست های پی در پی دقیقاً چهار، پنج سال بعد از فراخوان اعتصاب عمومی 16 مرداد سازمان کردستان حزب کمونیست ایران – کومه له صورت گرفتند که مهتدی و حزبش در آن موقع خط قرمزی بر فراخوان کومه له کشیدند و اعلام کردند که فراخوان آنان نیست. با این وجود مردم مبارز و فهیم کردستان با استقبال بی نظیرشان از فراخوان اعتصاب عمومی کومه له، جواب دندان شکنی به ایشان دادند.
ضمناً کیست که به خاطر نداشته باشد که در زمان درگذشت آیت الله منتظری عبدالله مهتدی بعنوان دبیر اول حزبش به پیروان منتظری پیام تسلیت داد که با بی اعتنایی آنان روبرو شد. و بلاخره کیست که از ملاقات و مذاکرۀ او با سفارت خانه های رژ یم “برای حل مسئله کردستان” بی اطلاع باشد که آنهم نتیجه ای برایش دربر نداشت .
اما از اینها که بگذریم، آنچه حالا مایه حیرت همگان است، اینست که چرا در تشکیلات آقای مهتدی کسی نیست دهن باز کند و از کاک عبدالله بپرسد که شما از کدام دولت های غربی ،عربی و به خصوص آمریکا درخواست می کنید به حمایت از کردها بپردازند؟ تاریخ دولت های سرمایه داری استبدادی کشورهای عراق و سوریه همانند دول سرمایه داری استبدادی ترکیه مملو از جنایت در حق توده های مردم کردستان در این کشورهاست. کسی فراموش نکرده که دولت شوونیست عراق در زمان صدام حسین 181 هزار کرد را قتل عام کرد، هزاران روستا را خراب کرد، و 5000 نفر را با بمب های شیمایی در حلبچه کشت.
از این گذشته مگر اکنون دولت نوری المالکی به کردهای عراق بهانه نمی گیرد و مادۀ 140 را پشت گوش نمی اندازد؟ مگر دولت فعلی عراق نیروهایش را به خانقین کردستان اعزام نکرده تا خودش در آنجا حاکم شود؟ حال چگونه می توانید از چنین حاکمیتی انتظار کمک داشته باشید؟
همچنین مگر میتوان از دولت بحران زده سوریه که حاضر نیست بگوید در سوریه یک نفر کرد وجود دارد و حتی نمی گذارد مردم کردستان شناسنامه کردی داشته باشند یا به فرزندان اکراد شناسنامه نمی دهد، توقع مساعدت داشت؟
آیا باید از این دولت ها با این پیشینه، ماهیت و عملکرد که بر امواجی از نفرت کارگران و توده های تحت ستم سوارند خواست که به حمایت از مردم تحت ستم کردستان بشتابند؟ آیا این توهم به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان _ اعم از کرد و عرب _ در عراق، سوریه و… نیست که حتی به مردم معترض کشورهایشان رحم نمی کنند و وحشیانه آنان را سرکوب می کنند؟
مهتدی پس از شرکت در سمینار پنهانی استکهلم سوئد، از آمریکا و کشورهای اروپایی و عربی خواسته است به ایران حمله نظامی کنند و حمله باید همه جانبه باشد تا به نتیجه برسند؟
امیدواریم کسانی که در تشکیلات عبدالله مهتدی حضور دارند، به این مسائل فکر کنند و از رهبران این حزب بخواهند که پاسخگو باشند.که البته هیچگاه پاسخ نخواهند داد!
جمعی از اعضای سابق کمیته مرکزی کومله
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
انشقاق و انشعاب ، فاجعه یا خیانت در کومله و حزب دمکرات کردستان؟؟
انشقاق و انشعاب،فاجعه یا خیانت در کومله و حزب دمکرات کردستان؟؟!!
عملکرد تا کنونی احزاب و جریانات کرد ضد انقلاب از نگاه
یک چهره مطرح اپوزیسیون
ناصر ایرانپور مقاله ای تحت عنوان : معضل احزاب در کردستان: وحدت یا اتحاد؟ علاوه بر سایتهای کردی برای وب سایت سیاسی افشاگری کومله 1917 ارسال نموده که ضمن تشکر از ناصر ایرانپور آن را بدون کم و کاست منتشر می کنیم.
این مقاله حاکی از عمق بحران و کشمکش و همچنین قدرت طلبی و عوام فریبی در میان سرکردگان جریانات و احزاب کرد ضد انقلاب می باشد که نشان از انشقاق و انشعاب و همچنین خیانت به مردم کردستان ایران است.
همانطوریکه ناصر ایرانپور در این مقاله آورده است،اتحاد و وحدت در میان جریانات کرد اپوزیسیون خارج نشین و اردوگاه نشین و تجزیه طلب،غیر ممکن است مگر اینکه سرویس های اطلاعاتی آمریکا،انگلیس و اسرائیل آنها را برای اهداف پشت پرده و سازمان یافته خود،از آنها بخواهند که با هم متحد شوند!
با این مقدمه:
به نظر شما ناصر ایرانپور برنامه و خواسته کدامیک از سرویس های اطلاعاتی را پیاده سازی می کند؟؟!!
معضل احزاب در کردستان: وحدت یا اتحاد؟
ناصر ایرانپور
چندی است که باز بحث تفرق و وحدت احزاب منشقق کردستانی، بهویژه حزب دمکرات کردستان (حدک) و حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا)، در فضای مجازی بالا گرفته، تا جایی که رهبری دو حزب نامبرده پیامهای غیرمستقیمی در این ارتباط برای هم ارسال نمودهاند. چگونه دراین مورد میاندیشیم؟
شاید یادآوری این نکته برای کسانی که تماما در جریان حوادث و تحولات سیاسی و حزبی در کردستان ایران نیستند، ضروری باشد که قریب پنج سال پیش در پی بحرانی چند ساله انشعاب و یا انشقاقی در حزب دمکرات کردستان ایران صورت گرفت. پس از آن منشققین کار سیاسی و حزبی خود را تحت عنوان “حزب دمکرات کردستان” ادامه دادند.
از آن زمان بحث وحدت مجدد این دو حزب، بهویژه به این دلیل که آنها تاریخ و هماکنون نیز استراتژی مشترک دارند، مطرح بوده و حتی از میان تعدادی از اعضای آنها، بخصوص اعضای حدکا، کمپینی برای وحدت مجدد نیز شکل گرفت که تاکنون در درجهی نخست به سبب مخالفت و مقاومت بخشی از رهبری حدکا نتیجهبخش نبوده است.
گفتنی است که حزب دمکرات کردستان ایران تنها توضیحی که برای افکار عمومی در این پیوند داشته، قائل بودن این شرط بوده که حزب دمکرات کردستان باید نام خود را تغییر دهد و یا “همانطور که رفتهاند همانطور نیز بازگردند“!!
یکی از اعضای رهبری این حزب (حدکا) افراطیتر نیز اظهارنظر نموده و گفته که جمع رفقای دیروز خود و “حزب دمکرات کردستان” امروز را حتی “حزب” نیز نمیداند و در هیچ جبههای که “آنها” (حدک) باشند، مشارکت نخواهد نمود!
این حزب به سبب این مواضع زمخت و غیردیپلماتیک و گاها حتی غیرسیاسی تحت فشار شدید افکار عمومی کردستان قرار گرفته و از این حیث ایزوله شده است.
حدک، اما، موضع ـ از نظر من ـ بسیار ملایم و اصولی در این ارتباط اتخاذ نموده است. حزب دمکرات کردستان بطور خلاصه میگوید که هیچ شرط و شروطی برای آغاز دیالوگ با حدکا ندارد و البته خواهان اتحاد در چهارچوب یک ائتلاف و جبههی کردستانی و احیانا پس از طی یک پروسه وحدت دوبارهی حزب است.
خالد عزیزی، دبیر کل این حزب، بارها به مضمون اظهار داشته که “ما با مخالفان و حتی سرسختترین دشمنان ملتمان هم نشستیم و گفتگو کردیم، به قصد مصالحه و تفاهم هم نشستیم.
عجیب خواهد بود از نشستن با یاران حزب مشترک دیروزمان که با هزاران بند به هم پیوند داریم، تاریخ مشترک داریم، شادیها و رنجها و مناسبات مشترک داریم، یک افق و استراتژی سیاسی واحد داریم، ابا و اکراه داشته باشیم…!”
من رسالت خود را بعنوان یک فرد مستقل و منتقد نه صرفا در نقد منفی که همچنین در نقد مثبت احزاب کردستان میبینم. از این منظر است که این موضع حدک را با صراحت مورد تأیید و تحسین قرار میدهم و موضع حدکا را اما قابل نقد و سرزنش میدانم.
موضوع اصلی این مقاله، اما، قبل از اینکه وحدت تشکیلاتی این احزاب همریشه و همبرنامه باشد، همکاری سیاسی و اتحاد عمل آنهاست. چرا که: آری، حزب دمکرات کردستان ایران هنوز در برابر هر نوع نزدیکی (اتحاد عمل و ائتلاف و وحدت) مقاومت میکند.
اما پیشبینی من به دلایل مختلف این است که این وحدت دیر یا زود صورت خواهد گرفت و حزب دمکرات کردستان ایران یگانگی دوبارهی خود را بازخواهد یافت. اما آیا مشکلی که به تنظیم روابط سیاسی و سالم احزاب کردستانی برمیگردد، حل خواهد شد؟ نوعی دیگر پرسش کنیم: آیا معضلی که بنبست کنونی را بوجود آورده از میان خواهد رفت؟ به اعتقاد من نه.
بلی، من وحدت را محتملتر و دستیافتنیتر از اتحاد میدانم و اما اشکال کار هم از نظر من اتفاقا در همین جاست. چرا؟؟
برای اینکه درکی که بر “یا خصومت یا وحدت” استوار است و گفتمانی که میگوید “یا با منی و یا ضد من” بهقوت خود باقی خواهد ماند و این است که منشاء بحرانها در روابط احزاب کردستانی و حتی جداییهای پیاپی شده است. این تقریبا همان گفتمان تنوعستیز و غیردمکراتیک و یکسانسازیای میباشد که در عرصهای دیگر، یعنی در ارتباط با نظام سیاسی کنونی ایران، از دیرباز به چالش کشیدهایم و اما خود اکنون نادانسته و ناخواسته به مجریان و مبلغان آن تبدیل شدهایم.
بدیهی است که تعدد احزاب همنام و همبرنامه و همتاریخ دشواریهای زیادی برای آنها ایجاد نموده است. اهمال کوتاه در تعقیب حوادث مربوط به جریانات سیاسی کردستان کافی است تا “از قافله عقب بمانی” و پس از مدتی کوتاه ندانی اکنون مثلا کی تحت کدامیک از عناوین مشابه کار میکند.
همین چندی پیش با یکی از کوشندگان حوزهی حقوق زنان که ده سال پیشمرگهی کومله بوده و پس از مدتی کار مستقل سیاسی و اجتماعی خوشبختانه مجددا به عضویت یکی از آنها درآمده است، گفتگویی داشتم.
وی تعریف کرد که تصمیم گرفته است که کار سیاسی را با “کوملهی زحمتکشان” از سر گیرد.
سپس گفت که با این و آن نیز از “کوملهی زحمتکشان” بحثهایی داشته است. تعجب کردم و پرسیدم که اینها ولی از “کوملهی شورشگیران” هستند. بلاخره متوجه شد که درواقع مقصودش هم “کوملهی شورشگیران” بوده است. پرسشم اینجاست: چنانچه این معضل تشابه نامی کومله چنین سردرگمیای در بین اعضای دیرین آنها و فعالان سیاسی ایجاد کند، تکلیف مردم کردستان و بهویژه خارج از کردستان چیست؟
بدیهی است که این امر به اعتبار و جدیت آنها و در عرصهی مناسبات سیاسی آنها در ایران و جهان نیز آسیب رسانده است. لذا آنچه مدنظر من است تطهیر و توجیه وضع موجود نیست. چنین وضعی بهاندازهای آزاردهنده است که نتوان مهر تأیید بر آنها گذاشت و به سکوت برگزار نمود.
میدانیم که جامعهی کردستان (مثلا در قیاس با بخشهای دیگر ایران) بهشدت سیاسی است. لذا تحزب در آن امری بدیهی است. بر همین مبنا از سویی میتوان گفت که روابط درونی احزاب کردستانی خود تابعی از این فرهنگ عمومی سیاسی و حزبی جامعه است و این احزاب محصول این جامعه میباشند. یقینا بخشی از این داوری درست است.
از سویی دیگر نیز اما میتوان گفت که در شکلگیری این فرهنگ سیاسی هر کدام از این احزاب سهم خود را داشتهاند و فضای سیاسی ـ حزبی حاکم بر کردستان را محصول احزاب آن دانست. این نیز بطور کامل اشتباه نخواهد بود.
بههمان اندازه نیز مبرهن است که شرایط سیاسی حاکم بر کردستان و بهویژه احزاب آن همچنین حاصل و تابع شرایط عمومیتری است که استبداد حکومت اسلامی بر این خطه تحمیل نموده است.
با این دیپاچهی کوتاه میخواهم بگویم که فرهنگ و درک و گفتمان حاکم بر احزاب نیز به روشنفکران و فعالان مستقل سیاسی کردستان نیز تزریق شده و در آن بازتولید شده و به درون احزاب باز میگردد. بارها مشاهده نمودهایم که انسجام و وحدت (حتی به هر قیمت) برای غالب این احزاب امری مقدس بوده است و بالطبع کسانی که این امر مقدس را با انشعاب زیرسوال ببرند، مورد نفرین قرار گرفته و آماج یورشها و اتهامات محیرالعقولی قرار میگیرند.
دامنهی این تشنج به این احزاب محدود نمانده و کل فضای سیاسی و مناسبات احزاب را تحتالشعاع منفی خود قرار میدهد. در نتیجه فشاری از سوی افکار عمومی و روشنفکران و فعالان و مصلحین و غمخواران جنبش و خود مردم متوجه این احزاب جهت غلبه بر انشقاقات و نیل به وحدت خود میشود، چه که خود منتقدان نیز عدم وحدت را عامل اصلی عدم وجود یک اتحاد سیاسی فراگیر ارزیابی میکنند.
اما آیا مشکل ما بیشتر عدم وحدت تشکیلاتی است و یا فقدان یک اتحاد و ائتلاف و همکاری عملی و مبارزاتی؟ آیا ما از وحدت است که به اتحاد میرسیم و یا از اتحاد به وحدت؟ بیجهت نیست که بسیاری خرده میگیرند که تا زمانی که دو حزب دمکرات و چند کومله وحدت تشکیلاتی خود را باز نیابند، ائتلاف کردستانی نیز در کار نخواهد بود، لذا از نظر آنها باید جهت دستیابی به چنین ائتلافی ابتدا راه وحدت هر یک از تشکیلاتهای نامبرده را پیمود.
طبیعتا در این استدلال منطق قابل قبولی نهفته است، اما آیا با چنین وحدتی و با اتحادی که در پی چنین وحدت تشکیلاتی حاصل شود، معضل فقدان یک مکانیسم دمکراتیک و سالم در درون و روابط بین احزاب و بویژه بین آنانی که در پی انشقاق یک حزب واحد بوجود میآیند، حل خواهد شد؟ به باور من نه. من تصورم این است که ما شیپور را از دهان گشادهاش میزنیم و برای همین هم است که ندای وحدتطلبی ما پژواک و حاصل قابل انتظار خود را ندارد. به باور من:
تا زمانی که انشقاق و انشعاب را (چون طلاق) امری ‘بدیهی’ و گاها حتی پرهیزناپذیر تلقی نکنیم و بدتر:
آن را همچنان ‘فاجعه’ و ‘خیانت” محسوب کنیم و
تا زمانی که حق و حقوق مساوی برای منشعبین و منشققین از حیث انتساب به تاریخ مبارزاتی مشترک و نام حزبی قائل نشویم،
تا زمانی که چون مذهبیون عقبمانده همسنگران دیروز خود را ‘نجس’ بدانیم و از نشستن با آنها دور یک میز و زیر یک سقف اکراه داشته باشیم و گفتگو با آنها را مکروه بدانیم،
تا زمانی که آماده نباشیم با رفقای تشکیلاتی مشترک دیروز، که امروز نزدیکترین متحدان سیاسیمان هستند، در یک ائتلاف گسترده باشیم سخن گفتن از وحدت ‘آب در هاون کوبیدن’ است.
چرا؟
چون اصل مشکل از نظر من قبل از اینکه فقدان وحدت دو حزب دمکرات و چند کومله باشد، غیبت یک فرهنگ و منطق دمکراتیک است. تا این مشکل اساسی و پایهای حل نشود، همچنان با مشکلات مشابه ـ حتی اگر وحدتی هم صورت پذیرد و در پس آن اتحادی هم شکل گیرد ـ روبرو خواهیم ماند.
آری، گیریم هر کدام از دو جریان دمکرات و کومله وحدت تشکیلاتی پیشین خود را باز یافتند و تازه جبههای هم از آنها بوجود آمد، تکلیف چیست اگر باز در درون آنها بحران بوجود آمد و انشعابی دیگر شد؟ آیا در صورت عدم حل مشکلات پایهای برشمرده جبهه هم از هم نخواهی
د پاشید؟ آیا آن هنگام طرفی از منشققین که خود را “برحقتر” و “اکثریت” بداند، شرط خروج و یا عدم پذیرش جریان مشقق را برای ماندن خود در آن جبهه قائل نخواهد شد؟
بر مبنای همین تأملات توصیهی من این است که تلاش کنیم که از مسیر آغاز گفتگو میان دو حزب دمکرات و میان چند کومله به جهت شکستن سد بیاعتمادی و رفع موانع روانی ایجاد ارتباط با رفقای دیرین خود،برگزاری مشترک مراسم مشترک حزبی که بسیارند،آغاز همکاری عملی و کار تبلیغی مشترک بر علیه حکومت اسلامی، مثلا به صورت صدور اعلامیهها و بیانیههای مشترک،تلاش مشترک برای تنظیم پلاتفرمی جهت تشکیل جبههای درونجریانی، ایجاد جبههای کردستانی،
پیش رویم.
اتحاد و وحدتی که در طی این مسیر بوجود آید، به هر حال بسیار نیرومندتر و مستحکمتر از وحدتی خواهد بود که بدون زمینهسازی لازم و مکانیسم نظری و عملی متحدکننده بدست آید.
خوب، پرسش بعدی که طرح میشود این است که آیا باید برای طی این طریق شرط و شروطی نیز قائل شد؟ به باور من نه. نیرویی که قائل به شروطی از جمله تغییر نام حزبی رفقای تشکیلاتی دیروز خود برای دست کم گفتگو باشد، مشکل خواهد داشت باورمندانه ادعا کند که پایبند به اصول و قواعد دمکراتیک در تشکیلات خود و در جامعه است، اعتماد به نفس لازم دارد و به تشکیل جبههی کردستانی و بازیابی وحدت تشکیلات خود باور دارد.
و این آن منطقی است که باید به چالش کشیده شود، منطقی که در تعارض با فرهنگ سیاسی سالم و دمکراتیک قرار دارد و زیانهای آن طویلالمدت و گستردهتر خواهد بود.
باید بدانیم که تا حزب سیاسی داشته باشیم، احتمال انشعاب و انشقاق نیز بطور بالقوه وجود خواهد داشت. لذا از همین اکنون باید مکانیسمی برای تنظیم مناسبات دورهی بعد از انشعاب داشته باشیم، همانطور که تا ازدواج است، احتمال بالقوهی طلاق هم وجود خواهد داشت و لذا بشریت ترقی خواه مناسباتی را برای مرحلهی بعد از آن بین زوجین تنظیم و مدون نموده است.
گفگو و همکاری مطلقین بعد از ازدواج نیز ـ آن هنگام که حاصل زندگی مشترک فرزند یا فرزندانی باشند ـ از ضروریات است، مگر اینکه یکی از آنها خود داوطلبانه از حقوق خود بگذرد و برای آینده نیز از خود سلب مسؤولیت کند.
میراث زندگی مشترک حزبی نیز عبارت است از تاریخ مبارزاتی، شهیدان و زندانیان سیاسی و برنامه و نام و اعتبار حزبی. اگر طرفی از منشققین ـ حال به هر دلیلی ـ خود داوطلبانه از تمام حقوق خود گذشت و برای آینده نیز در ارتباط با این میراث و حاصل مشترک از خود سلب مسؤولیت و رسالت کرد، مشکلی نمیماند.
مشکل آنجا بوجود میآید که این طرف بر حق بدیهی خود پای فشارد و طرف مقابل در تلاش برآید با توسل به مستمسکات ناروا و نادمکراتیک این حق را از وی بستاند.
نتیجه اینکه از نظر من هدف ما قبل از اینکه نیل به وحدت دمکرات و کومله باشد، باید معطوف به عادیسازی و سالمسازی مناسبات درونی هر کدام از آنها ـ ابتدا برای دستیابی به نوعی از همکاری بین هر کدام از آنها و در پایان یک پروسهی اتحاد، وحدت تشکیلاتی آنها ـ باشد.
ما شاید محق نباشیم آنها را مجبور سازیم در یک چهارچوب تشکیلاتی واحد کنش سیاسی داشته باشند، اما محق هستیم از آنها مناسبات متمدنانه را بطلبیم.
بر من روشن است که طی مسیر “گفتگو ـ اتحاد ـ وحدت” پرزحمتتر و حتی نامحتملتر از مسیر “وحدت ـ اتحاد” است (همانطور که تنظیم مناسبات درون خانوادگی یک زوج را سهل تر از تنظیم مناسبات زوجین در مرحلهی بعد از طلاق میدانم)، اما چنانچه بر تغییر زمینههای سیاسی و فرهنگیای که بحران مورد بحث را بوجود آوردهاند مصر نباشیم و چنانچه نمیخواهیم وحدت صوری و متزلزل صورت گیرد و فردا مجددا با مشکلات مشابهی روبرو گردیم، باید در درجهی نخست بر لزوم ارتقاء فرهنگ سیاسی و میانحزبی نارضایتبخش موجود تأکید داشته باشیم و آن را مطالبه کنیم و متخطیان از آن را نکوهش.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
زمان انتشار: ۹:۳۰ – ۱۳۹۱/۱/۲۸ |
افزایش خودکشی و خودسوزی در اردوگاه های کومله و حزب دموکرات
احزاب و شخصیتها– کیهان نوشت:
مشکلات شدید پدید آمده در اردوگاه گروه های ضدانقلاب مقیم کردستان عراق، باعث افسردگی و خودکشی شماری از آنان شده است. سران این گروه ها به اعضا اجازه جدا شدن را نیز نمی دهند.
پایگاه اینترنتی «اخبار روز» این مطلب را از قول یکی از عناصر ضدانقلاب کرد منتشر کرد. زاهد حنبلی می گوید: احزابی نظیر حزب دموکرات ساختار مارکسیستی -لنینیستی دارند. کنش و رفتار غیردموکراتیک آنها منجر به انشعاب های پی در پی در طول مدت کمپ نشینی آنها در کردستان عراق شده و نتیجه آن قربانی شدن افراد موسوم به پیشمرگه ها بوده است.
وی اظهار داشت: زد و بندهای غیردموکراتیک و حاشیه های ناسالم اخلاقی در اردوگاه ها، چهره اعضا را خسته تر کرده است. در موارد بسیاری هم به رفتارهای تراژیکی چون خودکشی پیشمرگه ها منجر شده است. آنها تحت سیطره شدید سران احزاب هستند. زنان از جمله قربانیان هستند. تحلیل رفتن اخلاقیات دراین اردوگاه ها، مشکلات عدیده روحی و روانی راموجب شده که بارها به خودکشی و خودسوزی انجامیده است.
بنابر گزارش اخبار روز، نامبرده سال 83 به گروهک حزب دموکرات پیوست، در جریان اختلافات با جریان رفورمیستی حزب همراه شد، سال 85 نیز به انشعاب حزب دموکرات (حوک) پیوست و سرانجام در سال 89 پس از 5 سال، کلاً این تشکیلات را ترک کرد. نامبرده با 5 سال سابقه حضور در گروهک دموکرات تصریح می کند: افراد در ابتدا با حسی نوستالژیک خود را قهرمان می بینند اما به تدریج بار روانی منفی پیدا کرده و خسته می شوند. توهم مبارز بودن به تدریج به افسردگی مفرط می رسد و زد و بندهای ضد دموکراتیک و حاشیه های غیراخلاقی آنها را خسته کرده و ناامیدتر می کند و تا خودکشی پیش می برد.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
مصاحبه ناصر رزازي با شبكه بي بي سي فارسي:
ناصر رزازی : کومله و دمکرات به بیراهه می روند
گروههايي از جمله كومله و دمكرات به بيراهه رفته اند . این گروهها با استفاده از زور و سلاح مي خواهند قدرت را در كردستان بدست بگيرند
پیش از برگزاری انتخابات مجلس نهم، کشورهای بیگانه و بویژه انگلیس، روی عدم مشارکت مردم ایران در این انتخابات خیلی حساب باز کرده و دل بسته بودند! بویژه امید و اتکای آنها به نقاط مرزنشین و اقوام و از جمله کُردها بود.
آنها فکر می کردند، مشارکت پایین کُردها، میانگین مشارکت کل کشور در انتخابات را پایین می آورد.
پس از اینکه محاسبات آنها غلط از آب درآمد، و مردم سنندج (با 70% مشارکت)، مهاباد (با 60% مشارکت) و ایلام و کرمانشاه (با قریب به 80% ) مشارکت حتی از شهرهای مرکزی تری مانند تهران، مشارکت بیشتری در انتخابات داشتند، آنها سعی در انتقام جویی از احزابی گرفته اند، که این محاسبات اشتباه را به آنها القاء کرده بودند!
حدوداً از روز پس از انتخابات این چندمین برنامه تلویزیونی و مطلب نوشته شده است که احزاب دمکرات و کومله را به تمسخر گرفته و آنها را می کوبد.
روز سه شنبه 16 اسفند ماه 1390 در همین راستا، ناصر رزازی میهمان برنامه به عبارت دیگر بی بی سی فارسی و عنایت فانی بود. عنایت فانی را که می شناسید؟ ید طولانی در تمسخر رهبران احزاب کومله و دمکرات و سؤال پیچ نمودن آنها دارد. در این برنامه هم ناصر رزازي مطالبي را فاش كرد كه تاكنون کمتر جرأت به بیان آنها می نمود.
ناصر رزازي خواننده و عضو پیشین گروهك تروريستي كومله در مصاحبه با شبكه بي بي سي فارسي ابتدا به دفاع از آوزها وترانه هاي كُردي پرداخت . در بخشی از صحبت وی سعی کرد جمهوري اسلامي را به چالش كشانده كه تحت هيچ شرايطي در كردستان نه آواز و نه ترانه اي خوانده مي شود و اظهار نمود كه جمهوري اسلامي زبان، آواز و ترانه هاي كُردي را از بين برده و خوانندگان آن را بشدت سركوب مي كند.
اما عنایت فانی با زیرکی خاص جواب او را داده و خطاب به ناصر رزازي گفت خوانندگان زيادي در ايران و جود دارد كه ترانه هاي خود را به زبان کُردی مي سرايند ودولت جمهوري اسلامي از آنها حمايت مي كند از جمله به برادران كامكارها و … اشاره نموده و او را از بيان گفته هاي دروغين، شعار گونه و دیکته شده خود پشیمان ساخت و همین نقطع عطف این مصاحبه بود.
ناصر رزازي در بخش ديگري از صحبتهاي خود تمامی احزاب مسلح كُردي را زير سوال برد و گفت گروههايي از جمله كومله و دمكرات به بيراهه رفته اند . آنها نتوانسته اند فرهنگ کُرد را به دیگران نشان دهند.
ناصر رزازي سپس در بيان مطالب خود اظهار داشت كه این گروهها با استفاده از زور و سلاح مي خواهند قدرت را در كردستان بدست بگيرند اما سلاح در كردستان چاره نيست وبايستي از راه گفتمان مسئله حل شود.
عنايت فاني سردبير به عبارت ديگر به ناصر رزازي ياد آور شد كه آقاي ناصر رزازي شما مدت زيادي در داخل کومله فعاليت داشتيد وسلاح بدست گرفته و مبارزه مسلحانه مي كرديد اکنون چرا از آنها انتقاد می کنید؟ و ناصر رزازي باز هم سكوت اختيار كرده و پاسخي ارائه نكرد .
ناصر رزازي در بخش پاياني صحبتهاي خود با اظهار نظر جالبی خواستار الحاق كُردها تركيه ، سوريه و عراق به خاك ايران شد وگفت كُرد در اصل ايراني بوده و هست وباقي خواهد ماند و هيچگاه كردهاي ايران ا ز خاك ايران جدا نخواهد شد.
ناصر رزازي در پاسخ به سؤال دیگری از عنايت فاني گفت :
جدا شدن كردستان از خاك ايران براي مردم ايران پذيرفته شدني نيست. من خودم را کُرد می دانم ولی ایرانیم.
اينگونه اقدامات كه از جانب افراد شاخص و مطرح و عناصر اسبق گروهها و بعضي عناصر بريده شده از گروههاي مسلح كُردي ( كومله و دمكرات ) با صراحت بيان جای درنگ و تأمل دارد.
تاريخ: ۱۳۹۰/۱۲/۱۸
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
۲۸,۰۸,۱۳۹۰
مرکز اسناد حقوق بشر ایران- در مصاحبه ای افشاگرانه با مرکز اسناد حقوق بشر ایران، رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران، ابوالحسن بنی صدر منظره ای ترسیم می کند از روند تقابل دولت جمهوری اسلامی و اقلیت کرد در سالهای ۵۷ و ۵۸.
بنی صدر این مسئله که دلیل او برای مشاوره دادن یا ندادن به آیت الله خمینی در سالهای آغازین انقلاب ۵۷ چه بوده است را می شکافد و در باره ی نقش خود به عنوان رییس جمهور و فرمانده کل قوا در عملیات نظامی سال ۵۸ در مناطق کردنشین گفتگو می کند. او همچنین آیت الله خلخالی، رییس دادگاه های جدید التاسیس انقلاب اسلامی در سال ۵۷ را مسئول جنایات و نقض حقوق بشر در مناطق کرد نشین ایران می داند. این مصاحبه به عنوان ضمیمه ای بر “خاطرات تسخیر کننده:اعدام کردها توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸” گزارش مشروح مرکز اسناد حقوق بشر ایران در باره ی دادگاه های کوتاه و غیر قانونی و اعدام هایی که در سنندج، مریوان، سقز و شهر های دیگر شمال غربی ایران که اکثریت کرد دارند در ماه های مرداد و شهریور ۱۳۵۸ اتفاق افتاد ارائه می شود.
اسم کامل:ابوالحسن بنی صدر
تاریخ تولد:۲ فرودین ۱۳۱۲
محل تولد: باغچه، همدان – ایران
شغل: رییس جمهور سابق جمهوری اسلامی ایران
سازمان مصاحبه کننده: مرکز اسناد حقوق بشر ایران
تاریخ مصاحبه: ۱۲ اسفند ۱۳۸۹
مصاحبه کننده:مرکز اسناد حقوق بشر ایران
این مصاحبه در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ توسط ابوالحسن بنی صدر تایید شده است.
پرسش و پاسخ مرکز اسناد حقوق بشر ایران با رییس جمهور سابق ایران ابوالحسن بنی صدر
سئوال: آقای بنی صدر برای موافقت با مصاحبه امروز با ما ممنونیم.
بنی صدر: خواهش می کنم.
سئوال: شما مشاور خمینی بودید هنگامی که فتوای ۲۸ مرداد درباره کردها را داد؟ [۱]
بنی صدر: نه، من در راه بودم [به نقطه ای دیگر] و شنیدم که او همچنین دستوری داده و به راننده گفتم که راه را کج کند و به قم برود. رفتم و گفتم که این چه فرمانی بود که امضا کردید؟ شما را مردم اعلیحضرت همایونی نمی دانند. یک مقام معنوی می دانند. این مانند آن است که شما از آسمان سقوط کنی و پایین بیایی و بشوی فرمانده کل قوا. گفت اگر اینچنین فرمان نمی دادم ارتشی ها [به فرمان] عمل نمی کردند. من گفتم که حالا به فرض هم نمی کردند. هرچه عوارض آن بود زیانبخش تر از این کاری که شما کردی نبود. بنابراین من به آن فرمان اعتراض هم کردم. مسئله اینجاست که هنگامی که خمینی چنین فرمانی داده معنای آن این است که در آنجا [کردستان] یک جنگی بوده و کسی نمی تواند نسبت به کسانی که این جنگ را راه انداختند چشمش را ببندد و بگوید که حقشان بوده این جنگ را راه بیندازند ولی آنچه اینطرف انجام داده ]فرمان به ارتش] حق او نبوده (گرچه هر دوی این اعمال خطا و به ناحق بودند). بسیاری چیزها است که بدون جنگ می توان به آن رسید و لازم نبود جنگ راه بیندازند.
س: ما خواندیم که شما مشاور امام خمینی بودید. پس در آن زمان نبودید ولی قبل از آن بودید؟
ب.ص.: من مشاور نبودم. می گفتند، روزنامه نویسها مثلا می خواستند بگویند که اگر با کسی صحبت کردند او آگاه بوده و مشاور امام است و این عناوین را می دادند ولی من مشاور نبودم و هرگز هم این اصرار را نداشتم که مشاور ایشان باشم. در مورد مسائلی یا مطلع می شدم یا نظر پیدا می کردم و به او می گفتم [که نظرم چیست] ولی اینکه مرتب آنجا [نزد او] باشم و ببینم مسئله ای پیش می آید تا ایشان بپرسد نظر من چیست، آنگونه نبود.
س: پس چه کسی مشاور او بود؟
ب.ص.: ایشان اهل مشاوره نبود تا مشاوری پیدا کند. بستگی به موقعیت داشت دیگر. کسانی می رفتند و نظراتی به او تحمیل می کردند. غالبا هم ابتکار نمی کرد. در عمرشان ایشان ابتکار نکرده بود. همیشه عکس العمل می کرد و کسانی می رفتند و ایشان را به عکس العملی برمی انگیختند. در آن زمان هم اشخاصی بودند که فکر می کردند قوای مسلح باید در دست روحانیون باشد تا بتوانند دولت را تصرف کنند و [این افراد] او را با گفتن این که این فرماندهی کل قوا چیز مهمی است و باید مال شما باشد او را برانگیختند تا این فرمان را صادر کند.
س: اطلاعات امام درباره کردستان از کجا می آمد؟
ب.ص.: یک گروهی که بعداً شدند اطلاعات سپاه پاسداران (این قبل از آن است که سپاه به وجود بیاید یا واواک تشکیل بشود) اطلاع دهندگان اصلی آنها بودند. ولی غیر از آنها مردمی که از خود کردستان بودند و مخالف بودند با حزب کومهله[۲] و دموکرات[۳] و اینکه آنها بر کردستان مسلط بشوند. مأمورین حکومت هم اینکار را می کردند مثلا این آقای غرضی آنجا معاون استاندار بود. او آمد در تهران و در شورای انقلاب صحبت کرد و گفت که کردستان را از دست رفته بپندارید. فکر کنید که این صحبت را به امام هم بگوید، کسی که آماده عکس العمل نشان دادن است! هنگامی که در شورای انقلاب گفت، من گفتم آقا این حرفهای بی ربط چیست که می گویی؟ یعنی چه کردستان از دست رفته است. کردها بانیان ایران بودند. چه طوری کردستان می تواند از دست رفته باشد؟ نروید این حرفها را به آقای خمینی بگویید که ایشون برانگیخته بشوند و اتفاقی بیفتد که بعد جبران نشود. اینجور آدمها هم بودند و به ایشون گزارشهایی می دادند. دست کم این سه منبع را می دانم که داشتند. نماینده ای هم داشت که روحانی بود به نام آقای امینی، اگر درست به یاد داشته باشم، که با کردها گفتگو می کرد و می آمد و گزارشهایی [به خمینی] می داد که تا جایی که من می دانم گزارشهایی که ایشان می دادند ایشان [خمینی] را به جنگ و ستیز بر نمی انگیخت و بیشتر برای حل مشکل و برطرف کردن دعوا بود.
۱. گفتنیست ابوالحسن بنی صدر در زمان صدور فتوا رئیس جمهور نبود. وی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۸ به ریاست جمهوری برگزیده شد. به خاطر داشته باشید که این فتوا در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ صادر شد و نه در ۲۸ مرداد. با این وجود مفاد این فتوا در تاریخ ۲۸ مرداد در روزنامه های ایران منتشر شد. در این فتوا خمینی دستور داده بود تا نیرو های مسلح ایران ظرف ۲۴ ساعت به سوی شهر مرزی پاوه پیشروی کنند و نا آرامی های آن منطقه را پایان دهند، خمینی تعهد کرده بود در غیر این صورت با آنان “به شیوه ای انقلابی برخورد کند”. رجوع کنید به «فرمان امام به عنوان رئیس کل قوا درباره حوادث پاوه»، کیهان، ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، قابل دسترسی در http://www.iranhrdc.org/english/human-rights-documents/۳۵۰۷-۱۹۷۹-newspapers.html
۲. کومه له یا سازمان انقلابی زحمتکشان ایران، سازمان چپ گرایی است که بوسیله ی فعالان کرد بنیان گذاری شد. این سازمان وجود خود را پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران به شکل رسمی اعلام کرد.
۳. حزب دموکرات کردستان که در۲۵ مرداد ۱۳۲۴ در مهاباد پایه گذاری شد، بعد ها به گروهی زیر زمینی تبدیل شد. در دهه ی ۱۳۳۰ خود را بازیابی کرد و نام خود را به “حزب دموکرات کردستان ایران” تغییر داد. حزب دموکرات کردستان ایران که بجز دوره ای که در سال ۱۳۲۵ جمهوری مهاباد تاسیس شد، گروهی چپ میانه به حساب می آمد، به دنبال خودمختاری کردستان در قالب ایرانی دموکراتیک بود.
س: در اسفند ۱۳۵۸ هیئت حزب دموکرات کردستان طرح ۶ اصل خودمختاری را به شما داد و شورای انقلاب آن را رد کرد.[۴] دلیل شورای انقلاب چه بود؟
ب.ص.: اطلاعات شما غلط است. آن ۶ ماده را پیشنهاد کردند و هیئتی پیش من فرستادند و گفتند هر تغییری شما در این بدهید ما می پذیریم. آقای [داریوش] فروهر را هم به عنوان رابط گفتگو پذیرفتند تا با هم روی یک متن توافق کنیم. آن متن را آقای فروهر به من داد و شورای انقلاب تصویب کرد و من در دو نوبت اعلام کردم که این تصویب شده. منتها آنهایی که [تصویب را] نمی خواستند وخودمختاری بهانه آنها بود و در اصل چیز دیگری می خواستند جنگ خود را راه انداختند. من در دو نوبت اعلام کردم یکبار در تهران و یکبار در اهواز. روزنامه ها هستند و مطالب حزب دموکرات هم هستند که اینها را اعلام می کند. من در سرمقاله انقلاب اسلامی نیز [این را ] نوشتم.
س: هنگامی که رئیس جمهور شدید فرمانده کل قوا بودید. نقش رئیس جمهور به عنوان فرمانده کل قوا در امنیت کشور چیست؟
ب.ص.: نظارت بر امنیت خارجی کشور است که وظیفه ارتش است و طبیعتا زیر نظارت فرمانده کل قوا است. همچنین امنیت داخلی است که بر عهده ارتش نیست و بر عهده وزارت کشور است و در آن زمان شهربانی و کمیته ها و ژاندارمری بود و از لحاظ سیاسی سپاه پاسداران بود. سپاه تحت فرماندهی رئیس جمهور بود که البته پیروی نمی کرد و از آقای خمینی پیروی می کرد ولی شهربانی و ژاندارمری در اختیار وزارت کشور بود و تصدی اش با آنها بود.
س: نقش شما در این زمینه چه بود؟
ب.ص.: اگر جنگ پیش می آمد من باید قوای ایران را برای دفاع از ایران آماده می کردم. این جنگی که در کردستان پیش آمد… به عنوان فرمانده کل قوا… به لحاظ اینکه این ربط پیدا می کرد به احتمال حمله عراق به ایران… نقش رئیس جمهوری این بود که در اولین فرصت به جنگ خاتمه بدهد. بعد از آنکه مانع این شدیم که کسانی که این جنگ را راه انداخته بودن به اهدافشان برسند ما آتش بس اعلام کردیم و قبل از اینکه عراق به ایران حمله کند ما در کردستان جنگ را به پایان رساندیم. اگر این کار هم نمی شد و جنگ به سرعت تمام نمی شد ایران در خطر قطعی قرار می گرفت چون بخشی از قوا در کردستان گرفتار بودند و نیروی کافی برای عقب نشاندن قوای متجاوز نداشتیم.
س: پس دستورهای شما در آن زمان که به نیروهای مسلح و اینها دستور می دادید به دلیل خطر حمله خارجی بود؟
ب.ص.: سی سال است یک دروغی ساختند این کردها که می گویند بنی صدر گفته چکمه هایتان را در نیاورید… و آنقدر این را گفته اند من خودم هم شک کردم که شاید گفته ام. (بنی صدر روزنامه ای که بوسیله ی مصاحبه کننده به او داده می شود را می خواند) همانطوری که در روزنامه آمده مسئله اصلاً به کردستان ربط نداشت. یک عده ای یک سری( افرادی نظامی و غیر نظامی) را گروگان گرفته بودند و من به نیروهای مسلح گفته بودم که شما چکمه هایتان را در نمی آورید تا این گروگانها آزاد نشده اند. اصلاً به کردستان ربط نداشت. اتفاقاً یکبار در آلمان [در بحثی] کردها از من پرسیدند که چرا این حرفها را زدید و من برایشان متن را خواندم و گفتم که چرا سی سال است که دروغ پراکنی می کنید. البته جوابی نداشتند. بعد از اینکه شورای انقلاب خودمختاری را تصویب کرد هیچ بهانه ای اینها نداشتند و به همین دلیل این دروغ را ساختند چون دستشان رو شد. چون شورای انقلاب تصویب کرد و دیگر جنگ معنا نداشت و باید عمل می کردیم. آنها خودمختاری می خواستند و ما هم موافقت کردیم. دیگر جنگ بی معنا بود.
۴. پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ طرح های زیادی برای افزایش خودمختاری سیاسی کردستان در چهارچوب کشور ایران از سوی نمایندگان کرد به نمایندگان خمینی پیش نهاد شد.
س: برنامه اقتصادی و فرهنگی شما برای کردستان چه بود؟
ب.ص.: جامعه ایرانی چندین قوم است و هر قوم هم هویت خود را دارد و باید این هویت های قومی را به رسمیت شمرد. امور فرهنگی به دست آن جامعه کرد باید اداره شود. من بر این بودم و هستم که براساس سه حق مسئله اقوام ایرانی باید حل و فصل قطعی پیدا کند. یکی حق اختلاف که از حقوق انسان است یعنی حق داشتن هویت متفاوت داشته باشند. یکی حق اشتراک که جزو ایران هستند و در ایران مانند بقیه شریک هستند. من تا آنجا پیش رفتم که بگویم خوب در دموکراسی یک نفر یک رأی است و دموکراسی بر مبنای قومیت نیست. در جامعه ای که چند قوم مشخص آنجا زندگی می کنند اگر “یک نفر یک رأی” سر جای خود بماند، و مبنا فقط آن باشد خوب فارسها و ترکها عده شان زیاد است و در این صورت همه کسانی که در اقلیت هستند همواره در اقلیت باقی خواهند ماند. پس باید یک جبرانی کرد تا آنها هم در اداره امور کشور به عنوان حق اشتراک نقش پیدا کنند. مورد سوم حق صلح است که جامعه ای با این حقوق و تفاوت ها باید بتوانند با هم در صلح زندگی کنند پس رشد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی باید به طور برابر برای همه باشد و مرجعی به وجود بیاید برای اینکه این حق صلح را نگهداری کند و مثلا اگر قومی به او تجاوزی شد این مرجع بتواند تجاوز را حل و فصل کند. بعدها هم که ما از ایران بیرون آمدیم و شورای ملی مقاومت را تشکیل دادیم طرحی برای خودمختاری تنظیم کردیم و آقای قاسملو[۵] هم در آن زمان عضو شورا بود و طرح را هم امضا کرد بنابراین ما یک سیاست روشن برای حل مسئله در ایران داریم.
س: آنطور که الان گفتید با جنگ در کردستان مخالف بودید پس دستورها را چه کسی می داد؟ ارتش و سپاه و بسیج همه به کردستان حمله کردند شما فرمانده کل قوا بودید این دستورات را چه کسی داد؟
ب.ص.: جنگ در کردستان… یعنی حتی حزب دموکرات متنی را منتشر کرد که جنگ افروزی را در سنندج کومله راه انداخت. حالا چرا جنگ را راه انداخت… با اینکه خودمختاری هم تصویب شده بود این سوالی است که در این مدت جوابی به آن داده نشده. به ستون ارتش که از سنندج رد می شد اینها حمله کردند. برگردیم به عقب. در دعوای اول، روزهای اول انقلاب اینها در سنندج برخورد مسلحانه کردند و ژاندارمری را خلع سلاح کردند و به ستاد ارتش حمله کردند و بسیاری از آنها هم دستگیر شده بودند. ما به سنندج رفتیم. آنجا به پیشنهاد من در یک پیش نویس بین گروههای مختلف توافق شد و پیش نویس این بود که در سنندج انتخابات بشود و شورایی تشکیل بشود… و نتیجه کارشان که آنجا آزمایش شد همین اتفاق در جاهای دیگر کردستان هم انجام بشود. انتخابات انجام شد و ۱۱ نفر رأی آوردند. ۲ نفر کومه له، ۱ دموکرات و ۸ نفر هم از احزاب و گروه های دیگر. اینها شدند شورای شهر. بعد اعضای کومهله رفتند به خانه های اینها نارنجک انداختند و تهدید کردند که اینها باید از شهر خارج بشوند. با اینکه قرار بود افراد مسلح از شهر خارج بشوند و من به سپاه هم دستور داده بودم که از شهر خارج بشود اعضای کومه له مسلح وارد شهر شدند و بعد مردان مسلح کومه له حمله کردند به آن ستون نظامی و بعد هم ستاد ارتش را به گلوله بستند. ما چند نفر را واسطه کردیم. از جمله جلال طالبانی که الان رئیس جمهور عراق است و او به آنها گفت که این حرف من فرصت تاریخی است برای آنها. این را مفت از دست ندهید و بازیچه صدام [حسین] نشوید. گوش نکردند. بعد اریک رولو که روزنامه نگار لوموند بود و بعد شد سفیر فرانسه در تونس و ترکیه و الان هم بازنشسته است. او آمد نزد من و گفت [من فکر می کردم] شما که با خودمختاری موافق بودید. من گفتم که من موافق هستم اینها خودمختاری نمی خواهند. او رفت به کردستان، با اینها گفتگو کرد و بعد رفت عراق و بعد پاریس. او به من تلفن کرد که حق با شما است اینها [کردها] چیزهای دیگری در کله شان است.
۵. عبدالرحمان قاسملو تا زمان قتلش به دست فرستادگان جمهوری اسلامی ایران، به مدت ۱۶ سال دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران بود.
س: به نظر شما چه می خواستند؟
ب.ص.: اگر دقیق را بخواهید باید از آمریکایی ها بخواهید اسناد مخابرات عراق درمورد کردستان ایران را در اختیار شما بگذارند. همه چیز آنجا هست. اصلا شما می توانید بپرسید از کجا اسلحه می آوردند! این جوری نیست که شما بتوانید اسلحه را در بیابان پیدا کنید. اسلحه را کسی به اینها می داد. اگر هم دقیق بشوید می بینید که هنگامی که اینها در سنندج جنگ افروزی کردند چند ماه پیش از حمله عراق به ایران است. اگر ما جنگ را خاتمه نمی دادیم امکان سقوط ایران بود. رولان شبری هم هست که عراقی الاصل است و مقاله ای در سال ۱۳۸۱ در مغرب مشرق نوشت که گفته بود صدام برنامه اش این بود که “مسئله کردستان” را از راه کشتار حل کند. و این به نظر من رابطه مستقیم داشت با حمله به ایران. اسناد دولت انگلستان می گوید که از چند ماه قبل از حمله به ایران، عراق افراد ذخیره را هم فراخوانده بود تا آماده کند برای جنگ. قضیه کودتای نوژه هم همینطور از ماهها پیش تدارک دیده شده بود… زمانی که کشف شد در اصل ارتش بود که صدمه دیده و شیرازه اش پاشیده شد.[۶]جنگی که اینها برافروختند به خودمختاری مطلقا ربط نداشت. چون خودمختاری را شورای انقلاب تصویب کرده بود و من نیز اعلام کردم.
س: شما چند بار به کردستان سفر کردید؟
ب.ص.: اول کار که رفتم به سنندج و ترتیب شورای شهر را دادیم و همه امضا کردند، همان تنها سفری بود که من به سنندج کردم. (بلند می خواند) این اعلامیه حزب دموکرات کردستان فروردین یا اردیبهشت ۵۹ که می گوید کاروانی از عراق وارد ایران شده. جلویش گرفته شده… حامل اسلحه بودند که از عراق به ایران می اوردند. آن زمان جنگ هنوز راه نیفتاده بود و اینها(حزب دموکرات) خود را حافظ مرزها می دانستند. گفتند که کومه له و شیخ عزالدین حسینی[۷] دخالت کردند و رئیس کاروانی که گرفتند هم نامش جلال حسینی بوده و او گفته که شیخ عزالدین و کومه له در جریان این اسلحه ها هستند و با پادرمیانی شان اسلحه ها را به آنها دادند.
ب.ص.: پس این سند هم می گوید که پول و اسلحه هم از عراق می آمده. کاملترین سند همانی است که در سازمان مخابرات عراق یعنی در واقع اداره امنیت عراق است. همه چیز هست که یعنی پول یا اسلحه به کی داده اند. منظورم به وسیله رژیم صدام است دیگر.
س: نظر شما راجع به کارهایی که آیت الله خلخالی کرد چیست؟
ب.ص.: جنایت بود. من همان زمان گفتم، نه اینکه حالا بگویم. من در روزنامه انقلاب اسلامی گفتم و بعد در مجلس خبرگان گفتم که در آن زمان تشکیل بود. یکی از موارد که در مجله اروپایی هم انتشار یافته بود پیرمردی بود که او را روی برانکار بردند یعنی توانایی راه رفتن هم نداشته. خلخالی او را برده بود و تیر باران کرده بود. [قربانی] یکی از خانهای کردستان بود و متهم به این که زمان شاه کاره ای بوده. آن کارها (کارهای خلخالی)که جنایت بود. در قارنا هم رفته بودند در روستای کرد جنایت کرده بودند… و من سرمقاله ای هم در انقلاب اسلامی نوشته بودم در سوگ قارنا.
س: در ۱۲ خرداد ۱۳۵۹ در سخنرانی گفتید که براساس نظر سنجی در کردستان مردم امنیت و وضعیت اقتصادی بهتر می خواهند. این نظر سنجی کجاست؟
ب.ص.: اگر من گفته ام احتمالا روزنامه های آن زمان آن را انتشار داده اند. وگرنه چطوری من گفته ام؟
۶. کودتای نوژه در ۲۰ تیر ۱۳۵۹ تلاشی از سوی نخست وزیر سابق ایران، شاپور بختیار برای سرنگونی نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی آیت الله خمینی و ابوالحسن بنی صدر بود.
۷. شیخ عزالدین حسینی یک رهبر معنوی و امام جمعه کرد در مهاباد بود که اعتراضات علیه شاه که به انقلاب ۱۳۵۷ انجامید را رهبری می کرد. در سال های اولیه ی انقلاب شیخ عزالدین یکی از مذاکره کنندگان عمده برای اقلیت کرد ایران بود.
در این رابطه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
BaniSadr سئوال= آقای بنی صدر شمادر ماجرای کردستان به ارتش دستور دادید که پوتینهایتان را در نیاورید
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
بازتاب: علی صدارت | علی صدارت : رفراندم درباره سلطنتطلبی و سلطنتطلبان و سایر زورمداران در هامبورگ انجام شد
بازتاب: نامه علی صدارت - ندای آزادی
بازتاب: گزارش، اسناد مصوبه، پیام و نامه - ندای آزادی
بازتاب: علی صدارت | نامه علی صدارت به هموطنان گرامی جنبش جمهورىخواهان دموكرات و لائيك، به مناسبت دهمین گردهمایی و در پایان روز نخست این نشست.
بازتاب: بنیصدر رفت، به دیدار دوست شتافت، باز هم زندهتر شد، جوانتر شد: علی صدارت | اشتراک eshtrak