نقش ژیسکاردستن، رئیس جمهوری فرانسه در کنفرانس گوادولوپ و واپسین پیام خمینی به کارتر پیش از بازگشت به ایران:
واپسین پیام خمینی از طریق دکتر یزدی به کارتر و توافق بر سر رژیم با ثباتی از راه اتحاد روحانیت و ارتش:
انقلاب اسلامی: چهار تاریخ مهم و گویا هستند: تاریخ اجتماع سران 8 کشور ثروتمند در گوادلوپ و واپسین پیام خمینی به کارتر پیش از بازگشت به ایران و تاریخ آمدن خالهزاده دکتر بختیار نزد بنیصدر و تاریخ توافق سلیوآن، واپسین سفیر امریکا در ایران، با آقایان بازرگآن و موسوی اردبیلی برسر ایجاد یک رژیم با ثبات، بر پایه اتحاد ارتش و روحانیت:
پیام 7 بهمن 57 (27 ژانویه 79) خمینی از طریق دکتر یزدی به کارتر که تسلیم ساندرز، نماینده حکومت کارتر بعنوان طرف گفتگو با نماینده خمینی، شده است:
“… من پیام آقای خمینی به دولت آمریکا را به شرح زیر برای او خواندم: «کارها و عملیات بختیار و سران کنونی ارتش نه تنها برای ملت ایران، بلکه برای دولت آمریکا هم به خصوص آینده خود آمریکا هم در ایران، سخت ضرر دارد. و من ممکن است مجبور شوم دستور جدیدی دربارۀ اوضاع ایران بدهم. بهتر است شما به ارتش توصیه کنید که از بختیار اطاعت نکند. دست از این حرکات بردارند. ادامۀ این عملیات توسط بختیار و سران ارتش ممکن است فاجعه ای بزرگ به بار آورد. اگر او و ارتش در امور دخالت نکنند و ما ملت را ساکت کنیم ضرری برای آمریکا ندارد. اینگونه حرکات و رفتار، ثبات و آرامش منطقه را باعث نخواهد شد. ملت از من حرف شنوی دارد و ثبات به دستور من و با اجرای برنامۀ من به وجود خواهد آمد. وقتی من دولت موقت را اعلام کنم خواهید دید که رفع بسیاری از ابهامات خواهد شد و خواهید دید که ما با مردم آمریکا دشمنی خاصی نداریم و خواهید دید که جمهوری اسلامی که بر مبنای فقه و احکام اسلامی استوار است چیزی نیست جز بشردوستی و به نفع صلح و آرامش همۀ بشریت است. بستن فرودگاه ها و جلوگیری از رفتن ما به ایران ثبات را بیش از پیش برهم میزند، نه آنکه اوضاع را تثبیت نماید. از جانب نیروهای طرفدار من خواسته شده است که اذن بدهم بروند فرودگاه را باز کنند با زور. اما من هنوز چنین اذنی نداده ام. همچنین نیروهای مسلح از نظامی و غیرنظامی، از جمله عشایر درخواست عمل برای پایان دادن به وضع کنونی کرده اند. اما من هنوز اذن نداده ام و ترجیح میدهم که کار با مسالمت تمام شود و سرنوشت مملکت به دست ملت سپرده شود.»”
انقلاب اسلامی:متنی که دکتر یزدی انتشار داده است، همان است که در امریکا انتشار یافتهاست. متن گویای این چند حقیقت و واقعیت است:
1 – تا تاریخ 7 بهمن، 5 روز پیش از بازگشت خمینی به تهران، گزینه امریکا، همچنان دکتر بختیار بوده است. اگر توافقی در گوادولوپ انجام گرفته بود برسر پذیرفتن انقلاب و تغییر رژیم، دیگر دلیلی برای ارسال این پیام نبود. به سخن دیگر، این قول که در گوادولوپ تصمیم گرفته شده است، بختیار هم برود خمینی بیاید نادرست است.
2 – لحن پیام هم تهدید است و هم تحبیب. در همانحال که خمینی کارتر را از صدور دستور خود و بسا جنگ داخلی در ایران و بی ثباتی ایران و منطقه می ترسآند، تحبیب نیز میکند. اطمینآن میدهد که رژیمی که او برقرار میکند، «بشردوستی و به نفع صلح و آرامش همه بشریت است». در پیام، خمینی رژیمی که خود می خواهد برپا کند را با حکومت بختیار مقایسه میکند. این حکومت را مضر برای امریکا «برای دولت امریکا هم بخصوص آینده خود امریکا هم در ایران» و رژیم خود را سودمند برای دولت امریکا، لاجرم، «هم در ایران» توصیف میکند.
با این حال، وقتی خمینی از دولت امریکا می خواهد از ارتش بخواهد از بختیار اطاعت نکند، اصل استقلال را نقض میکند با شناختن حق مداخله امریکا در امور داخلی ایران. خود محورگردانی که در این پیام با وضوح تمام، اظهار میشود، نیاز به شناختن امریکا بمثابه قدرت ذی نقش در امور داخلی ایران دارد. طرح گروگآنگیری و اجرای آن، با توجه به طرز فکر خمینی و لاقیدی او نسبت به استقلال و نیازش به محور امریکا در سیاست داخلی و خارجی، طراحی و اجرا شد. تجاوز به ایران و بحران اتمی نیز فرآورده «فقیه» محوری هستند:
اجتماع سران درگودالوپ و تصمیمش درباره ایران:
در 18 دیماه 57 (8 ژانویه 79)، یک روز بعد از پایان کنفرانس سران 8 کشور در گوادولوپ، کارتر به خمینی پیام می دهد و او را از وقوع کودتای نظامی می ترساند. در 25 دی ماه 57، سران ارتش اجتماع می کنند تا در باره طرح کودتا گفتگو کنند: مواد طرح عبارت بودهاند از:
1 – سر به نیست کردن خمینی و تمامی کسانی که در انقلاب نقش اول را داشتهاند و توقیف 100 تا 200 هزار نفر، ارتشیان توقیف 10 هزار تن را کافی میدانسته اند. اما بختیار به آنها میگوید شما جا برای 100 تا 200 هزار نفر باید تهیه کنید.
2 – در دست گرفتن صنایع نفت و برق،
3 – در دست گرفتن پست و تلگراف و تلفن،
4 – در دست گرفتن مایحتاج عمومی و
5 – در دست گرفتن وسائل ارتباط جمعی، بخصوص رادیو و تلویزیون.
● گفتگوها به نتیجه نمیرسد و شاه در 26 دیماه 1357 کشور را ترک می گوید.
● و در سوم بهمن، جلسه دیگری تشکیل می شود. بحث برسر این می شود که ارتش، ارتش شاهنشاهی است و یا ارتش ملی. باز بحث به نتیجه نمی رسد. زیرا به قول قره باغی و بنا بر سندی که زیر عنوان «ارتش چون برف آب میشود»، ارتش نه توان کودتا را داشتهاست و نه میتوانسته است مآنع از بازگشت خمینی به ایران شود.
بنابر صورت جلسه شورای امنیت ملی، در 6 بهمن 57، برابر 26 ژانویه 79، احمد میرفندرسکی، وزیر خارجه در حکومت بختیار، شوری را از تصمیم سران چهار کشور از 8 کشور شرکت کننده در کنفرانس گوادولوپ مطلع میکند: سران چهار کشور امریکا و انگلستان و فرانسه و آلمان، تصمیم به خروج اعلیحضرت از کشور گرفته اند و بازگشتی نیز در کار نیست.
● پیش از آن، در جلسه شورای سلطنت، بختیار پیشنهاد میکند اجماع دو مجلس تشکیل و دو اصل از قانون اساسی را که مربوط به سلطنت است تغییر دهد تا که «بحران» (انقلاب) پایان پذیرد.
● همزمان، با اطلاع ژیسکاردستن، دو مقام عالیرتبه فرانسه، شایت و ژاک دوکنت، پیام کارتر را به خمینی ابلاغ میکنند:خروج شاه از کشور قطعی است و به زودی انجام خواهد گرفت و آیت الله باید به حملات خود به بختیار و حکومت او پایان دهد. در این پیام، کارتر خمینی را به کودتای نظامی تهدید می کند: اگر راهحل بختیار پذیرفته نشود، خطر کودتای نظامی که اینک وجود دارد، واقعیت پیدا میکند.
بدین قرار، تصمیم سران در گوادولوپ حمایت از «راه حل بختیار» بوده است. پس، هدف پیام 7 بهمن خمینی به کارتر، یک روز بعد از جلسه شورای امنیت ملی در حضور بختیار، منصرف کردن امریکا از حمایت از «راه حل بختیار» بودهاست. آیا خمینی انتظار داشته است به پیام او ترتیب اثر بدهد؟ پیش از پاسخ به این پرسش، از نقشی که ژیسکاردستن در گوادلوپ و پیش از آن بازی کردهاست، آگاه شویم:
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
توافق برسر اتحاد ارتش و روحانیت برای ایجاد دولت با ثبات، میان بازرگان و موسوی اردبیلی از سوئی و سالیوان از سوی دیگر
توافق را هم سالیوان در خاطرات خود بازگفته است و هم در اسناد سفارت امریکا بازگو شده است و هم مهندس بازرگان آن را، دیرهنگام، بعد از کودتای خرداد 60، باز نوشته و گفته است.
● سالیوان، واپسین سفیر امریکا در ایران، طرح خود را طرح مشترک «سالیوان – بهشتی» می خواند. شرکت کنندگان در گفتگو، در خانه فریدون سحابی، مهندس بازرگان و موسوی اردبیلی از سوی خمینی و سالیوان بوده اند. این توافق، که موضوع آن، اتحاد روحانیت و ارتش بوده است، بنابر قول سالیوان، – خود آن را اندیشیدن در باره نیاندیشیدنی می خواند- نیاز به چهارعامل برای موافقیت داشته است:
1 – خمینی باید با همان قالب و محتوائی که مورد قبول امریکا است، موافقت می کرد،
2 – میانه روها (گروه نهضت آزادی و…) به اجرای طرح توانا می بودند،
3 – باید فکری هم به حال بختیار می شد که بموجب طرح، بی محل می شد و
4 – امریکا می باید تضمین های لازم را می داد که تمام نفوذ خود را برای تأمین همکاری ارتش بکار می برد.
تاریخ این توافق، بعد از کنفرانس گوادولوپ (5 تا 7 ژانویه 79) و بعد از رفتن شاه از ایران (26 دی 57 برابر 16 ژانویه 79) بوده است.
حکومت کارتر طرح را نمی پذیرد. و برغم نظر سفیر خود در تهران، بر راه حل بختیار اصرار میورزد. و کارتر پیام فوق را به خمینی میدهد.
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
در کنفرانس گوادولوپ، راه حلِ کارتر، نه شاه و نه خمینی، بلکه بختیار بود:
در 7 بهمن 57، وسائل ارتباط جمعی غرب خبر میدهند که دکتر بختیار، بعنوان نخست وزیر، برای دیدار با خمینی به فرانسه می آید. متن بیانیهای که او باید، پیش از سفر، صادر میکرد، به تصویب شورای انقلاب رسیده بود. خمینی با متن و نیز با آمدن دکتر بختیار موافقت کرده بود. شب هنگام، خمینی بیانیه صادر کرد که دکتر بختیار را نمیپذیرد مگر اینکه استعفاء کند.
● پیش از این تاریخ، بنابر واقعیتی که ارتشبد قره باغی در کتاب خود آوردهاست، ارتش متلاشی و فاقد فرماندهی منسجم بودهاست. او در 30 دی ماه استعفاء کرده و با پادرمیانی ژنرال هایز و سالیوآن، پس گرفته بود. ژنرال هایز، معاون فرماندهی ناتو، که کارتر مأمور ایران کرده بود تا انسجام ارتش را حفظ و آن را حامی حکومت بختیار نگاه دارد و به خواباندن تب انقلاب توانایش سازد، به او گفته بود: ضربه استعفای شما بر ارتش، از رفتن شاه از ایران، سختتر است. اما بنابر اینکه خمینی، در 7 بهمن به کارتر پیام میدهد و میپذیرد بختیار بعنوان نخست وزیر نزد او بیاید، و بنابر قول برژنسکی، مشاور کارتر، قرار بر تشکیل حکومت ائتلافی با شرکت آدمهای خمینی نیست و با استفاده از حربه کودتا، باید خمینی را به عقب رآند، وضعیت متلاشی ارتش بر خمینی معلوم نبوده است. راست بخواهی، او به گزارشهائی اعتناء میکرد که از سوی نهضت آزادی و بهشتی دریافت میکرد. وگرنه، گزارشهای حاکی از وضعیت واقعی ارتش نیز به او داده میشد.
در 3 بهمن، دکتر بختیار با شورای انقلاب منصوب خمینی تماس برقرار میکند. پس از آن، در 4 بهمن 57، خاله زاده و وزیر صنعت در حکومت خود، عباسقلی بختیار را نزد بنیصدر میفرستد. پیام او اینست: قبول نخست وزیری کاری است که شدهاست. حالا باید کاری کرد که باب زیان بسته شود و باب سود باز. در ضمن گفتگو، بنیصدر پیشنهاد میکند با خمینی در این باره صحبت کند که دکتر بختیار از نخست وزیری شاه استعفاء کند و نخست وزیر انقلاب بگردد. عباسقلی بختیار با تعجب میپرسد آیا او خواهد پذیرفت؟ بنیصدر پاسخ میدهد، قاعدتاً نه. با اینحال، قرار گفتگوی بنیصدر با خمینی در باره این پیشنهاد میشود. وعده دیدار روز بعد میشود. بنیصدر با خمینی صحبت میکند. خمینی با پیشنهاد موافقت میکند. روز بعد، عباسقلی بختیار نزد بنیصدر میآید و بنیصدر به او میگوید خمینی با پیشنهاد موافقت کرد. اما عباسقلی میگوید: دکتر بختیار میگوید اینکار شدنی نیست زیرا نظامیها کودتا میکنند. بعدها که خاطرات کارتر و مشاور امنیتی او، برژنسکی انتشار مییابد معلوم میشود بختیار به آنها مراجعه کرده و آنها اجازه ندادهاند.
● باوجود این، در متن بیانیهای – متن دوم – که قرار میشود بختیار پیش از آمدن به فرانسه صادر شود، استعفای او قید میشود. اما دکتر بختیار از امضای متن منصرف میشود.
بدینترتیب، از 5 تا 7 ژانویه 1979، کنفرانس گوادولوپ تشکیل و قرار بر رفتن شاه و حمایت از راهحل بختیار – نه شاه نه خمینی – میشود. در 16 ژانویه 79، (26 دی 57)، شاه ایران را ترک میکند. و از 3 تا 7 بهمن (23 تا 27 ژانویه)،
1 – در 5 بهمن، پیشنهاد نخست وزیر انقلاب شدن بختیار را خمینی میپذیرد و بختیار باوجود تمایل، بخواست امریکا، نمیپذیرد.
2 – در 7 بهمن قرار برآمدن دکتر بختیار، بعنوان نخست وزیر، به نزد خمینی میشود. شب هنگام، خمینی منصرف میشود و اعلان میکند دکتر بختیار نخست باید استعفاء کند و سپس به نزد او بیاید.
3 – در 7 بهمن (27 ژانویه) خمینی به کارتر، توسط دکتر یزدی پیام میدهد که حکومت بختیار برای شما مضر است و حکومت من بیضرر!
4 – در 12 بهمن (1 فوریه 79) خمینی و همراهان او به ایران باز میگردند.
تاریخها خود زبان باز میکنند و میگویند: هرگاه دکتر بختیار به قدرت خارجی مراجعه نکرده بود، امکان جانشین استبداد شدن دموکراسی بسیار بیشتر بود. از جمله به این دلیل که ستون پایههای قدرت ساخته و در اختیار ملاتاریا قرار نمیگرفتند. سپس مراجعه خمینی به امریکا برای اینکه از حکومت بختیار حمایت نکند و ارتش را از حمایت بختیار بازدارد، زمینه ساز محور کردن سیاست خارجی در امور داخلی و مجری طرح گروگآنگیری و ادامه جنگ به مدت 8 سال و… گشتهاست. و اینهمه، فرآورده جدا دانستن استقلال از آزادی و تقدم بخشیدن به آزادی، به قصد توجیه ارتباط گرفتن با امریکا است. امروز نیز، آنها که با حق و واقعیت لج میکنند و به تقدم استقلال بر آزادی قائلند و آنها که مدعیند در عصر جهانی شدن استقلال بکاری نمیآید، بخاطر نیاز به استمداد از قدرت خارجی و توجیه دستنشاندگی است که چنین دروغ فاحشی را تکرار میکنند. دروغ فاحش است زیرا کسی که استقلال در تصمیم گرفتن ندارد، آزادی در انتخاب نوع تصمیم را نیز ندارد و بعکس.
و زمان شهادت میدهد که آن گروه از رهبری انقلاب که استقلال را از آزادی جدائی ناپذیر میدانستهاست و میداند، تنها گروهی هستند که اسناد سری منتشره امریکائی و انگلیسی، بر استقلال رأی و آزادی گزینش رأیشان شهادت میدهند. سندها گواهی میدهند که افراد این گروه قابل خریداری نبودهاند. امروز نیز، همین گروهاست که بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی ایستادهاند و مصممند تجربه انقلاب ایران را به نتیجه برسانند.
انقلاب اسلامی: وقتی خمینی 5 روز پیش از ورود به ایران، به امریکا پیام میدهد و مجری طرح گروگآنگیری میشود که در امریکا تهیه و در ایران اجرا میشود و سپس جنگ را بمدت 8 سال در سود آنگلستآن و امریکا و اسرائیل، ادامه میدهد، جآنشین او چرا معامله پنهآنی را پایان بحران اتمی ده ساله نکند؟
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
بازتاب: صدارت: چه کسی شاه را برکنار کرد!؟ کارتر افشا میکند! | علی صدارت