علی صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایرانیان (1)
ورود اصطلاحات پزشکی، بخصوص فرهنگ لغات متداول در رشتههای اعصاب و روان، گریز تازهای نیست که در ادبیات سیاسی امروزه شاهد آن هستیم. فراموشی یا حتی التزهایمر سیاسی تاریخی را به علت مشاهدۀ مکرر عدم بهرهگیری از پندهای تاریخ، اخیرا زیاد شنیدهایم و خواندهایم. شکی نیست که این گونه تمثیلها، رساندن منظور را سادهتر میکند و روند نتیجهگیری در مطلب را رساتر به انجام میرساند. بخصوص زمانی که خواننده، چنین موردی را در خانواده و آشنایان داشته باشد، رساندن منظور رساتر میگردد و به این ترتیب، همانگونه که نگرش به آن عضو عزیز خانواده، به هیچ وجه نیاید نگرشی تحقیرآمیز و قضاوتمندانه و با خطاب و عتاب و سرزنش باشد، نگرش به جامعه هم برای ریشهیابی سرنوشت ناهنجاری که گرفتار آن هستیم، به همین منوال خواهد بود. چشمپوشی بر آسیبها، نه تنها منجر به درمان خودبخودی آنها نمیشود، بلکه به مهلکتر شدن بیماری میانجامد.
امید دارم که این نوشته مختصر کمکی باشد به هموطنانی که در حال حاضر در زندانهای رژیم، دربند هستند و یا در آینده گرفتار دژخیمان ولایت فقیه خواهند شد. باشد که این عزیزان که به علت احساس مسئولیت برای ساختن سرنوشتی بهتر برای خود و فرزندان خود و وطن و هموطنان خود در تنگنا قرار گرفتهاند، با موفقیت از این آزمون بیرون بیایند. تمام سعی بازجویان و زندانبانان و سایر عملۀ قدرت در زندانهای سیاسی، افزایش هرچه بیشتر زور و خشونت و تخریب، و کشاندن زندانی به روانشناسی خودتخریبی است و این کوشش که وی را از راهی در این روند، به شکلی شریک نظام کنند . هدف مستخدمهای رژیم آن است که به گونهای، هر زندانی را هم جزئی از سیستم قهر و خشونت کنند. گرچه بدیهی است، ولی یادآوری این مهم لازم است که هرگونه تلاش مردم و زندانیان سیاسی در خشونتزدائی به امنیت جانی و روانی هموطنان کمک خواهد کرد، هر چقدر هم که آن تلاش در ظاهر کوچک به نظر بیاید.
به مناسبت عنوان این نوشتار، در ابتدا باید پرسید که آیا عوامل روانشناختی میتوانند در سطح افراد و هستهها و نیز در سطح جوامع و ملتها تاثیری بر سرنوشت افراد و جوامع داشته باشند؟ و اگر جواب مثبت است چگونه؟ و بعد از این جوابها و یافتن تشخیص مناسب، چگونه درمانی مفید و موثر خواهد افتاد؟ مثلا باید پرسید که چه عوامل روانشناختی باعث شده است که بعد از چند دهه، کشور کرۀ شمالی آن وضعیت و کرۀ جنوبی این موقعیت را دارا باشد؟ و یا مثلا اگر ایران سه دهۀ پیش را به یاد بیاوریم و آنرا با شرایط سه دهۀ پیش بعضی کشورهای دنیا، و یا مثلا حتی کشورهای همسایهای چون ترکیه و کشورهای ساحل جنوبی خلیج پارس مقایسه کنیم و سپس اوضاع امروزه را بسنجیم، این سوال جای پرسش دارد که نقش خود ما مردم ایران و دلایل روانشناختی جامعۀ سیاسی و جامعۀ مدنی ما که این سرنوشت را نصیب ما کرده، چه بوده است؟ چگونه است که جنبشی مانند “بهار عرب” که متاثر از جنبشهای خودجوش مردمی در ایران است را امروزه در ایران شاهد نیستیم؟ به چه دلیل، حرارت جنبش خودجوش مردم در سال 1388، به سردی گرایید؟ چرا در زمستانی که بیش از سه دهه بر هوای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی ایران مستولی است، به قول مهدی اخوان ثالث هنوز “هوا بس ناجوانمردانه سرد است”؟
میزان خشونت و تخریب در درون و بیرون زندانها، حرکتی همسو دارند. موفقیت شهروندان در کاهش جو خشم و خشونت و زور در بیرون از دیوارهای زندانها، امکان استفاده از اسلحۀ تجاوز و شکنجه و اعدام توسط بازجویان و زندانبانان را دشوارتر میکند. در همان جهت، کاهش میزان قهر در درون زندانهای سیاسی، کاهش خشونت را در بیرون زندانها و در جامعه به دنبال خواهد داشت. و با نگرشی از این زاویه، هر شکلی از تدبیر، در ابتدا تدبیرها در سطح خودمان و هر یک از افراد و سپس هرچه بیشتر از مردم و هستههای مردمی و در نهایت در جامعه و در سطح ملت و کشور، در کاهش میزان جور و تنش در حق خود و دیگران، باعث کاسته شدن میزان خشونتهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در کشور میگردد و ماحصل آن به داخل زندانها نشت میکند. و نیز هرگونه تلاش زندانیان سیاسی در خشونتزدائی به امنیت جانی و روانی جامعه کمک خواهد کرد و با بیاثر شدن کتک و شلاقها در داخل زندانها، باطون و چماقها در خیابانها بیاثر میشوند، و برعکس. این کمکهای دوجانبه، بدون تشخیص روانشناسی زندانبانان و زندانیان و کل جو زندان، و یافتن ریشهها و آسیبهای مشابه در کل جامعه، میسر نخواهد شد.
تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایران
و نیز امید دارم که این نوشته مختصر کمکی باشد به همۀ ایرانیان که صرفا به علت ایرانی بودن، در درون و در بیرون مرزهای ایران در زندان رژیم در بند هستیم ولی در حال حاضر بعضی از همۀ ما زندانیان این رژیم در بیرون دیوارهای بلند اوینها و کهریزکها، قرار گرفتهایم. باشد که همگی با کمک همدیگر همۀ جوانبی را که منجر به وضعیت اسفبار و فجیع امروز ما شده است را دریابیم و از زوایای مختلف برای بهبود شرایط، به جنبشی خودجوش و فعال بپردازیم، چرا که در این سپهر، برازندۀ ایران و ایرانی، سرنوشتهای خوب و خوبتری است.
رفتارشناسی جامعۀ ایرانی در درون و برون مرزهای میهن، در چند واقعۀ اخیر جای تامل دارد. اینکه بعد از تجربۀ حکومت آقایان خاتمی و احمدینژاد، چگونه عدهای توانستند خود را راضی نمایند که در رایگیری برای ریاست جمهوری شرکت کنند و به انتصاب آقای روحانی توسط آقای خامنهای، در داخل و در خارج از کشور مشروعیت ببخشند، اینکه گروهی چشمهای خود را بر عملکرد حکومت روحانی و دولت خامنهای و زیانهای بحران هستهای و قرارداد ژنو و تجاوزهای انیرانیان به تمامیت ارضی در شمال و جنوب ایران فرو بستهاند و حتی در کمال سنگدلی به اعتراض بر اعدامها، معترضند، ریشه در روانشناسی بیماری اجتماعی اضطراب و افسردگی در بعضی افراد این گروه دارد.
بدیهی است که حالات روحی و روانی و روانشناسی هر فرد در پندار و کردار و گفتار آن فرد تاثیر غیرقابل انکار دارد. به تبع آن، جامعه نیز که از مجموعۀ افراد تشکیل میشود از این قاعده مستثنی نیست.
برای کنکاش در هر آسیب و ناهنجاری، بررسی اشکال واضح و شدید آن، به شناخت همان ناهنجاریها در موارد خفیف و مراحل ابتدائی و تشخیص و درمان آنها کمک میکند. با این توضیح، ابتدا به تحلیل روانشناختی بعضی از زندانیان سیاسی، و سپس به نکات و پیشنهاداتی چند برای زندانیان سیاسی و خانواده و نزدیکان و دوستان علاقمند به سرنوشتی خوب و خوبتر برای دگراندیشان، میپردازم. در قسمت بعدی این نوشتار، ابتدا تحلیل روانشناختی بعضی از اعضای جامعۀ مدنی و جامعۀ سیاسی، و شباهتهای موجود در جامعه را با زندانیان سیاسی به رشتۀ قیاس تحلیلی میگذارم و سپس نکات و پیشنهاداتی چند برای افراد و هستههای علاقمند به سرنوشتی خوب و خوبتر برای ایران و ایرانیان را در مقایسه با زندانیان سیاسی و وضعیت درون زندانها بررسی و تحلیل قرار خواهم داد.
تحلیل روانشناختی بعضی از زندانیان سیاسی، برخی از موارد ذیل را حاکی است:
- اعمال روشهای: تحقیر؛ ارعاب؛ توهین؛ پیدا کردن نقاط ضعف و فشار بر آنها؛ خرد کردن شخصیت زندانی.
- زندان انفرادی از جمله برای محرومیت از وجود تحریکات حسی و محدودیت در دسترسی به اطلاعات و اخبار است. در این شرایط تلقینپذیری زندانیان آسانتر میگردد.
- اطلاعات و اخبار فقط به صورت یکجانبه و مغرضانه به زندانی داده میشود.
- بازجو مکررا زندانی را از سرنوشت بدتری که منتظر وی است میترساند و زندانی را به جائی میرساند که خود این وظیفه را به عهده میگیرد و به خود و سایرین این ترس را القا میکند که هرچند وضع موجودش فوقالعاده بد است ولی آینده بسیار بدتر خواهد بود، مگر اینکه آنها دستورات بازجویان را اطاعت کنند و با آنها همکاری نمایند.
- بازجو با روشهای مختلف و متفاوت به زندانیان سیاسی فشار میآورد تا هرچه بیشتر آنها را از انجام عملی در حال یا آینده منصرف کند.
- بازجو با روشهای مختلف و متفاوت به زندانیان سیاسی فشار میآورد تا سرنوشتی را برای وی مهندسی کند که درس عبرتی برای دیگران باشد.
- با منزلتزدائی، شأنزدائی و کرامتزدائی و توهینهای مکرر و همراه با ارعاب و آزارهای جسمی، کمکم به بعضی از زندانیان احساس واخوردگی و سرخوردگی دست میدهد و شروع به سرزنش خود میکنند. کمکم به آرمانهای خود و نظام ارزشی خود مشکوک میشوند و به تدریج از سر مواضع خود، به عقب گام برمیدارند و هر زوری را در زندان و حتی بعد از آزادی و در خارج دیوارهای زندان میپذیرند.
- بازجو تلاش دارد که به زندانی خود بباوراند که هر دو از یک جنس هستند ولی زندانبانان در مقامی رفیعتر و والاتر قرار گرفتهاند. این بخصوص در مورد زندانبانی که در مقام “بازجوی خوب” قرار میگیرد صدق میکند. هر چه زندانی بیشتر متقاعد شود که همه و یا بعضی از بازجویان بشرهایی از جنس خود او هستند که در مقام رفیعتری قرار گرفتهاند ، میزان فرمانبرداری و همکاری زندانی با زندانبان بیشتر میشود.
- زندانبانان شرایط را طوری مهندسی میکنند که میزان عشق و دوستیها در میان زندانیان کمتر، و درجۀ نفرت و دشمنیها زیادتر شود. تشویق به همکاری با جاسوسی کردن بر علیه بقیۀ زندانیان، بدون مغزشوئی و احساس نفرت از دیگران مهیا نمیگردد.
- بازجو به زندانی میباوراند که اگر به خواستههای وی تسلیم شود، وضعیت او بهتر خواهد شد و یا لااقل از ایجاد وضعیت بدتری جلوگیری خواهد گردید. ولی همیشه هر تسلیمی از جانب زندانی، اجبار به تسلیمهای بعدی را با ابعادی بیشتری برای وی در پی خواهد داشت. مثلا اگر زندانبان موفق شود که زندانی را حاضر به نوشتن اقرارنامهای دروغین کند، قدم بعدی فشار آوردن به وی برای مصاحبه و اقرار تلویزیونی است. بدین ترتیب بازجو تشویق میشود که از هر یک از زندانیها به عنوان ابزاری برای تخریب بیشتر خود آن زندانی و سایر همفکرانش و بقیۀ اعضای جوامع سیاسی و مدنی استفاده کند.
- تحمیل دائمی سختگیریهای شدید و بیمورد. ایجاد جو تنش و فشار و ناآرامیهای مداوم. متهم کردن زندانی به اتهامات دروغین ولی سنگین برای ایجاد رضایت تدریجی در وی برای “انتخاب” بین گزینههای بد و بدتری که بازجو به زندانی تحمیل میکند. بازجویان اتهام جاسوسی، محارب، مفسد،… را به اکثر زندانیان سیاسی وارد میکنند. بدین ترتیب و با توجه به محیط زندان و فشارهای زندانبانان، زندانیان خود را مجبور میبینند که برای تبرئه خود از اتهامات سنگین، به اعتراف در مورد اتهامات کوچکتر تسلیم شوند.
- بازجو با روشهای گوناگون تلاش دارد که زندانی را متقاعد کند که مجبور و ملزم است که فقط و فقط مابین دو روش متفاوت و چه بسا اکثرا متضاد، یکی غیراخلاقی و دیگری ضداخلاقی، که توسط بازجو به زندانی ارائه میشود، یکی را انتخاب نماید. به زندانی اینطور تلقین میگردد که غیر از گزینههایی که بازجو در مقابل زندانی قرار میدهد، راه دیگری موجود نیست و وی چارهای به جز انتخاب آنها را ندارد. در عین حال، این مطلب هم القا میگردد که نیت زندانی مهم نیست بلکه این عمل او است که مورد نظر است. اینکه مثلا زندانی واقعا از ته دل به اعترافات تلویزیونی خود معتقد و باورمند باشد یا نباشد، برای بازجو اصلا مهم نیست. مهم آن است که این کار مطابق میل بازجو انجام شود تا تاثیر لازم بر بقیۀ افراد در داخل و خارج زندانها گذاشته شود.
- شرایط زندان باعث میگردد که بعضی از زندانیان خود را در این نقطه محبوس میبینند که بیش از دو راه برایشان باقی نیست. یا باید تصمیم بگیرند که آیا حاضر هستند تسلیم بازجو شوند و یا حاضر هستند به ادامۀ شرایط بدتر تن در دهند. و این تصمیم علیرغم آن است که به وضوح میبیند کسانی که تسلیم شدهاند سرنوشت بهتری ندارند. به لحاظ روانشناختی بعضی از زندانیان به این باور میرسند که اصلا مقصر خود آنها هستند که سرنوشتشان این سختیها گشته است و این خود آنها هستند که خشونت بازجو را باعث میشوند.
- بعضی از زندانیان به نقطهای میرسند که عمیقا و واقعاً باور میکنند که اصلا راهی را که انتخاب کردهاند از ابتدا غلط بوده است.
- در بعضی از زندانیان شکنجه شده با افزایش فشارها ممکن است قسمتی و یا مجموعهای از حالات روحی روانی ذیل بوجود آید:
- قدرت بررسی و ارزیابی و ارزشیابی و نقادی به تدریج و به شکلی غیرملموس، مخدوش میگردد.
- بوجود آمدن شک و تردید در باورها و آرمانها و عقاید
- احساس تنهائی و بیکسی و بیپناهی. حس فراموش شدگی، تنهاگذاشته شدگی و رهاشدگی
- آماده شدن برای پذیرش اطلاعات نادرست از منابع خبری زندان و شستشوی مغزی
- به طور ناخودآگاه اجازه دادن به شکنجهگر برای همراه کردن زندانی در روند جایگزین کردن سیستم جدید عقیدتی مطابق میل بازجو (=مرامآموزی)
- مطرح نمودن موضوعات متفاوت و چه بسا بیربط و نامرتبط برای ساختن جو روانی تنش و ایجاد بحرانی بعد از بحرانی دیگر در زندان.
- نمایش قدرت بازجو برای یادآوری قدرت و سلطه و کنترل وی بر زندانی، و جر و بحثهای بیپایان توام با بیخوابی اجباری و جدلهای تکراری و فرسایشی در زندان، تهدید و تحدید و شکنجه در صورت عدم حرفشنوی و سرپیچی از همکاری، و تشویق و ترغیب در صورت باب میل بازجو عمل کردن.
- شرایط زندان، بعضی از زندانیان را مجبور میکند که به لحاظ روحی و روانی و در انفعال کامل اسباب دست بازجو شوند و خود را پیوسته ناگزیر از “انتخاب” بین بد و بدتر بیابند. در این حالت روحی و روانی، هیچ گونه خوبی به چشم یک زندانی شکسته، نمیتواند بیاید. تصور هر گونه ابتکاری برای خوب و خوبتر شدن وضع موجود و بهتر و بهتر شدن سرنوشتش برای وی غیرممکن مینماید. در اضطراب و افسردگی هر بدی را که بازجو جلویش بیاندازد، برای اجتناب از بدتر، میپذیرد و در این راه، زندانی حتی اخلاقیات و اصول خود را هم زیر پا میگذارد و مواضع تحمیل شده توسط بازجو و عملکرد خود را برای بقیه هم توجیه میکند و برای منزوی و تنها نماندن، همۀ آن دروغهائی را که به خود گفته است تا که راضی شود بر خلاف فطرت و باور خویش عمل کند، به سایرین هم اشاعه میدهد و مستخدم بی جیره و مواجب بازجو میشود و با خودسانسوری سعی در سانسور دیگران میکند و تلاش میکند که سایرین را هم در زندان خودساختۀ “انتخاب” اجباری بین بد و بدتر اسیر کند. بعضی از این دست زندانیان در این وادی گوی سبقت را از بازجو هم میبرند و گفته شده است که در شکنجه همبندانی که راه مقاومت و عدم انفعال را پیش گرفتهاند و بر روی اصول خود ایستادهاند، برخی از “توابین” از بازجوها سنگدلتر بودهاند و برخی حتی در تیر خلاص زدنها و اعدامها هم داوطلبلنه شرکت کردهاند.
- زندانی خود را با دو برخورد مواجه میبیند: “بازجوی بد و بازجوی خوب”. گفته میشود که شرایط روحی روانی که برخی از زندانیان سیاسی به آن میرسیدند در بعضی موارد حتی آقای لاجوردی را “بازجوی خوب” میدیدند و به او پناه میآوردند و باب میل او رفتار میکردند.
- در اثر فشارها، بعضی از زندانیان سیاسی به درجات مختلف واکنشهای ذیل را نشان میدهند:
- تظاهر به پذیرفتن سیستم ارزشی و نظام عقیدتی بازجو
- انفعال و بیتفاوتی و سکوت نسبت به آرمان و آرمانمندی و آرمانمندان و حتی تقبیح و تخریب آنها
- تجدید نظر غیرارادی و ناخودآگاه در ارزشها و باورها
- نوشتن نامههای عفو و ابراز پشیمانی و اعتراف جلوی دوربین علیه خود و دیگران
- درجات مختلفی از تسلیم در بعضی از زندانیان به شکل تواب شدن، جاسوسی یا همکاری با بازجو
نکات و پیشنهاداتی چند برای زندانیان سیاسی و خانواده و نزدیکان و دوستان علاقمند به سرنوشتی خوب و خوبتر برای دگراندیشان:
- میزان زورپذیری یک زندانی شکسته و مضطرب و افسرده، از یک زندانی مقاوم و مبتکر و امیدوار بسیار فراتر است.
- دردی که در روح و جسم یک زندانی شکسته و مضطرب و افسرده از یک شکنجه احساس میگردد به مراتب بسیار بیشتر از دردی است یک زندانی مقاوم و مبتکر و امیدوار، با دقیقا همان شکنجه، در بدن خود احساس میکند.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و خودداری از تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که: هیچ راه حلی نیست…. و قضا و قدر بوده است…. ما را یارای مقابله با زندانبانان و بازجویان و دژخیمان نیست….
- سرپیچی از تسلیم و انفعال، و پرهیز از تن دادن به پذیرش این تلقین که جرم زندانی بسیار بزرگ و غیرقابل بخشش و تخفیف است.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و خودداری از تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که زندانی گناهکار است و سرنوشتی که دارد قابل تغییر نیست. پافشاری بر گناهکار نبودن زندانی و تلاش برای اثبات آن به خود زندانی و به هرچه بیشتر از افراد جامعه.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و اجتناب از تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که عدم پیگیری موضوعات مربوط به زندانی سیاسی بهترین راه حل است و این سکوت و بیعملی، به نفع خود زندانی و دیگران است. زدودن هراس و وحشت از دل زندانی و نیز از دل خود و دیگران در مقابل تهدیدات و تحدیدات بازجویان و زندانبانان که خواهان عدم پیگیری و سکوت و انفعال هستند.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال، و فشار به مراجع قضائی برای احقاق حقوقی که خود این نظام برای زندانیان، لااقل بر روی کاغذ در نظر گرفته است: برخورداری از حق گرفتن وکیل… و مرخصی…. و ملاقات… و تماس تلفنی… و روشن شدن تکلیف و بیرون رفتن از بلاتکلیفی…. و آزادی موقت زندانی بعد از پایان دورۀ بازجوئی تا صدور حکم.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و خودداری از تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که مصلحت نیست که در بارۀ وضعیت زندانی و زندان حرفی زده شود. استفاده از توانائی افکار عمومی و تلاش برای اطلاع رسانی و رسانهای کردن وضعیت زندانی.
- باور به زندانی و باور به خود و اعتماد به نفس دادن به خویش و دیگران و به خصوص به زندانی. امید دادن و ایجاد شادی و نشاط کردن در خود و سایرین و نیز در زندانی، به جای منع و سرزنش کردن خود و اطرافیان و به خصوص زندانی.
- مراعات آسیب پذیری روحی و روانی زندانی شکسته، درک احساسات زندانی در خودتخریبی…. شرم… شکست…. سرزنش…. انزوا… سکوت…. و تلاش و همکاری در ترمیم آن.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که بازجو بنا بر حکم جبر و تقدیر بر جان و مال و ناموس زندانی واقعاً ولایت مطلقه دارد و سرنوشتی جز این برای زندانی متصور نیست. نباید لحظهای از یاد برد که بازجو آن مقام الهی و فوقبشری که تبلیغ میکند را دارا نیست و اکثرا پشت نقاب خشونت و شکنجه، چه ضعفها و عقدهها و کمبودهائی را که نمیپوشاند.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و اجتناب از تن دادن به پذیرش این تلقین و این تضعیف روحیه و مغزشوئی که بازجو، آن گونه که تبلیغ میشود، یک ابربشر است. یک بازجو در حقیقت یک فرد بیکفایت و از همه کار ناتوان است و فقط در یک شغلی مستخدم است و مادون یک فرد بیکفایت و از همه کار ناتوان دیگری است. در محیط سراسر خشونت زندان، هر مافوقی به مادون خود زور میگوید و خشونت میورزد. با یادآوری و تکرار این واقعیت در اذهان، مقابله و شکست دادن این عملۀ قدرت، با ابتکار در روشهای خشونتزدا، آن قدرها هم که تبلیغ میکنند مشکل و یا لااقل غیرممکن نیست و با عرفان به این حقیقت، زندانی روشهای ابتکار و خلق راه حل برای بهبود وضعیت را به خود گشودهتر مییابد.
- سرپیچی و امتناع از اعتماد کردن و نزدیک شدن به بازجو و حیله و تلاشهائی که زندانبانان در این جهت اعمال میکنند. شغل هر بازجویی، حتی یک “بازجوی خوب”، و فشارهای معیشتی آنها ایجاب میکند به هر طریقی که شده، از زندانی یک بردۀ مطیع بسازد.
- سرپیچی از تسلیم و انفعال و پرهیز از تن دادن به پذیرش این تلقین و مغزشوئی که “زندانی در دست بازجو، از جنازه در دست غسّال بیاختیارتر است”. هر زندانی، و حتی یک زندانی شکسته، میتواند با مسلط شدن بر اعصاب خود، ابتکار عمل را از بازجو در شکنجۀ روانی و تضعیف روحیه، به طور کلی و یا لااقل به میزانی نسبی بگیرد. با تدبیر و ابتکار در روشهای خشونتزدا، و با سرپیچی از تمکین در نحوه و روند بازجوئی و ایجاد وقفه و اختلال در آن، زندانی لااقل میتواند امکان باز شدن روزنههائی را در بهبود سرنوشتش فراهم نماید. برخلاف تبلیغ و تلقین، دست بازجو همیشه در میزان و نحوۀ اعمال فشار بر زندانی باز نیست. با افزایش فعالیتها و با هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش مقاومت و سرپیچی و عصیان در داخل و در بیرون زندانها، و با کمک گرفتن از افکار عمومی داخلی و خارجی، دست بازجو و شکنجهگر، بستهتر هم میشود.
- ابتکار و شکوفا کردن خلاقیت برای استفاده از هر فرصتی برای یادآوری به خود، و در عین حال با توسل به روشهای خشونتزدا، یادآوری به بازجو و زندانبان که دلیل گرفتاری زندانی سیاسی، دگراندیشی و احساس مسئولیت است. بازجو در تخریب روحیۀ یک زندانی سیاسی و توهین به او و نقض حقوق و کرامت و منزلت او بیشتر میکوشد تا یک زندانی غیرسیاسی. اگر چه یک فردی که به علت دزدی و قاچاق مواد مخدر و جنایت و تجاوز زندانی شده است هم باید از حقوق بشر برخوردار باشد، ولی یک زندانی سیاسی به علت مسئولیتپذیری و عدم پذیرش خشونت و سرکوب است که در مخمصه قرار گرفته است و باید این مهم را مرتب به خود و به دیگران و به خصوص به بازجو یادآوری نماید. باید از هر روش خشونتزدائی استفاده شود و به بازجو و زندانبان و مستخدمین نظام قضائیه یادآور شد که در حقیقت آنها خود را ناتوان به کسب روزی آبرومند یافته و برای گذران امور معیشتی به ویژهخواری و به این شغل پلید و کثیف تن دادهاند و این بازجویان هستند که کرامت و منزلت و شئون انسانی را در واقع خودشان از خویش گرفتهاند.
ضمن ابراز امیدواری از همکاری هموطنانی که میتوانند با استفاده از تجربیات و خاطرات خود این نوشته را غنا ببخشند، و به این وسیله به یاری هممیهنان دیگر خود بیایند، در قسمت دوم این مقاله به بررسی آسیبهای مشابه (و چه بسا مطابق) و بارز در بعضی افراد جامعه و ملت خواهم پرداخت.
علی صدارت
یکشنبه پانزدهم دسامبر 2013
برابر با بیست و چهارم آذر 1392
بعضی مراجع:
1- http://www.rahesabz.net/story/35811/
2- https://www.aclu.org/files/kyr/kyr_farsi.pdf
شهروندیار:
3- (- آنچه باید از شکنجه سفید، سلول انفرادی و بازجویی دانست) http://www.youtube.com/user/shahrvandyar
4- (آنچه باید از شکنجه سفید، سلول انفرادی و بازجویی دانست) http://www.youtube.com/watch?v=I5lbE0BQRd8
5- (ویدیوی آموزشی: “انفرادی را چگونه آساتر تحمل کنیم؟”) http://www.youtube.com/watch?v=6Q5U-bG_ktY
6- (ویدیوی آموزشی: “انفرادی را چگونه آساتر تحمل کنیم؟”) http://www.youtube.com/watch?v=6Q5U-bG_ktY
7- http://shahrvand-yar.com/media/3352
8- (“روشهای مقابله با بازجویی و ترفندهای آن”) http://www.youtube.com/watch?v=I5lbE0BQRd8
9- (“روشهای مقابله با بازجویی و ترفندهای آن”) http://www.youtube.com/watch?v=I5lbE0BQRd8
10- http://mohammadjafari.com/dateien/EWIN-Zendan-149s-A4-Internet-220508-eBook.pdf
11-http://mohammadjafari.com/dateien/Ewin-Jameehshenasi%20Zendani-o-Zendanban-A4-160s-220508-eBook.pdf
12- http://mohammadjafari.com/dateien/27112012/Karpaziri-MJ-261112-V2025-Chap-.pdf
13- http://ccrjustice.org/ifanagentknocks
14- http://ccrjustice.org/files/CCR_If_An_Agent_Knocks.pdf
15- http://www.shereno.com/5/20/237.html
تماشای این فیلمها، باید با دید یک روانپزشک توام باشد، هشدار میدهم که از این منظر هم بررسی آنها دلرنج است.
16- (1/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران) http://youtu.be/b8n2c-GZHMQ
17- (2/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران http://youtu.be/_T0Rd9dJBG0
18- (3/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران) http://youtu.be/rWrHWGatYFU
19- (4/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران) http://youtu.be/eoiO6fYGRM8
20- (5/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران) http://youtu.be/Pn1THfmBsOk
21- (6/6 شیوه های باز جویی و برخورد با متهمین سیاسی در ایران) http://youtu.be/ZvypAw34bk4
22- http://shahrvand-yar.com/media/2430
23- https://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=Zfdepau90Gc#t=0
24- ویکیلیکس/ وقتی زندانیان سیاسی زمان شاه، شکنجه گران خود را معلمان وطندوست خطاب می کردند!
25- http://www.gallup.com/poll/170819/happiness-short-supply-iran.aspx
27- http://www.nytimes.com/interactive/2015/05/01/us/document-report.html?_r=0
29- http://www.truthdig.com/tag/senate_torture_report
30- Sedarat 1 علی صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایران https://youtu.be/obn-4e_Ox7g
31- Sedarat 2 علی صدارت : تحلیل روانشناختی بخشی از جامعه ایران https://youtu.be/WX52Gs2iFE0
32- http://www.democracynow.org/2015/5/5/emails_show_american_psychological_association_secretly
33- Man Who Interrogated Khalid Sheikh Mohammed Speaks Out
35- https://www.nytimes.com/interactive/2014/12/09/world/cia-torture-report-document.html
The Senate Committee’s Report on the C.I.A.’s Use of Torture DEC. 9, 2014
36- https://www.nytimes.com/interactive/2014/12/08/world/does-torture-work-the-cias-claims-and-what-the-committee-found.html
Does Torture Work? The C.I.A.’s Claims and What the Committee Found
By MATT APUZZO, HAEYOUN PARK and LARRY BUCHANAN DEC. 8, 2014
37- https://www.nytimes.com/interactive/2014/12/09/world/timeline-of-cias-secret-interrogation-program.html
A History of the C.I.A.’s Secret Interrogation Program
By WILSON ANDREWS and ALICIA PARLAPIANO DEC. 9, 2014
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.
http://www.tahlilrooz.net/?p=3172
حال و هوای ایران سرزمینی با تمدنی دیرینه در حکومتِ ولایتِ فقیه بیشتر از هر چیز شباهت با زندانهای مخوفِ جمهوری اسلامی دارد. ایران بسان شکنجهگاهی برای ساکنیناش گردیده و تنفس در آن، حال رو به احتضار مردمانش را روز به روز با خطرات و صدمات جدی مواجه ساخته است.
همانند زندانهای این حکومتِ اهریمنی ، مردمانش در هنگامِ ورود به صبحگاهِ کار و زندگی با بیتدبیریِ حکامِشان پس از شکنجه ناشی از ترافیک و آلودگیهای ناشی از آن وارد محیطِ پراضطرار و اضطرابِ کاری و شغلی خود میگردند .
زندانبانان با ایجادِ وحشتِ ناشی از وجودِ دشمنِ فرضی و با توهماتی که امنیتِ شغلی آنان را با مخاطرات زیادی روبرو میسازد سعی در مشغولیت زندانیان به امورِ روزانه دارند.
مردمِ بسان مجرمینی دیده میشوند که باید با برپایی مانورهایی که از جیبِ خودشان هزینه میشود همیشه در معرضِ ارعاب و وحشت عمومی قرار داشته باشند .
برای نظارتِ دائمی بر آنان به نامِ کنترل ترافیک و با هدایتِ سربازانِ گمنامِ امام زمان در هر خیابان با اهمیت و غیر مهمی دوربینهایی نصب گردیده است .
اعتراض به رهبرِ جامعه اعتراض به خداوند تلقی گردیده و هر نوع سخن و قلمی که بوی انتقاد داشته باشد در حکمِ سلاح سرد و گرم و در حکم جنگ با خدا تلقی و محسوب میگردد .
مردم موظفند از دریچههای فکریِ رهبرانِ انقلاب به دین و خداوند نگریسته و قرائت های مختلف از مذهب ، جنگ با خدا و توطئه و همدستی با اسرائیل و آمریکا تلقی میگردد.
مردم با وعدهی بهشت و تقرب به خدا و با هدیهی چند عدد ساندیس ناقابل موظف به جاسوسی از همدیگر برای تحکیمِ پایههای حکومت میباشند .
در این زندان حتی به کودکان و خردسالان نیز رحم نمیشود و در مدارس و مهد کودکها ذهنِ آنان برای پذیرشِ یک دیکتاتوریِ مذهبی پرورش داده میشود.
با عقب گردی سیصد و شصت درجه در همه مکانها و زمانها باید خطبه به نام خلیفه خوانده شود و چهرهی زیبا شدهی رهبر بر سر هر کوچه و خیابانی برای تصویرسازیِ ذهنی و حملات روانی نصب میگردد .
چماقی به نامِ حفظِ خون شهدا آمادهی فرود آمدن بر سر هر اندیشهی نو و میهن پرستانه بوده و شلاقِ دفاع از دینِ نوظهورِ والیانِ فقیه آمادهی پذیراییِ هر تن و جان مخالف آن میباشد.
جامعه به دو صنفِ فکری و سیاسیِ خودی و غیر خودی تقسیم و مداحان و ذوب شدگان تئوریِ ولایتِ فقیهِ خودی و مجاز به غارت و چپاولِ بیتالمال و معترضین و آزادیخواهان سهمیهی زندان و عذاب و سیخِ داغ را از دستان پر برکت والیِ امر مسلمینِ جهان هدیه خواهند گرفت .
اگر زندانبانها برای تادیب و تعذیبِ زندانیِ تشنه لب، آب را در مقابل دیدگانِشان به زمین میریزند اینان نیز سرمایهی کشور را در مقابلِ انظارِ عمومی که در حسرتِ چند ده هزار تومان میباشند به جیبِ سید حسن نصراللهها و یمنیها و فلسطینیها ریخته تا پروژهی عذاب و شکنجه تکمیل گردد .
مردم مجبورند در اتاقکهای کوچکِ ذهنی و فکری خود هر روز پای رسانههایی بنشینند که از هر راهِ ممکن حتی از طریق برنامههایی با قالبِ طنز و خنده با اصولِ بانیان انقلاب آشنا شده و خدای خود ساخته آنان را بپذیرند .
شکنجهگران که تا دیروز در زندانها به نوامیسِ ملت تعرض و فرزندان آنان را در تابوتهای توبه دچار فلجهای نخاعی مینمودند، اینک با ماسکهایی مانندِ وزیر، مشاورِ اقتصادی ، تئوریسینِ دینی و روزنامه نگار سعی در معرفیِ زندانبانها به عنوانِ مغزهای متفکر ، صلح طلب و میهن پرست دارند.
و در نهایت مردم در این زندانِ نوینِ صغیر و کم فهم محسوب و زندانبانان به صرف گذاشتن یک عمامه بر سر قیم ِآنان تلقی و بدین وسیله مردمی که تا دیروز امپراطوران زمین بودند به زندانیان مفلوکی تبدیل گردیدند .
بازتاب: ویژگی های متمایز و متشابه ایران و عراق در رابطه با حملۀ امریکا، از علی صدارت - مجامع اسلامي ايرانيان
بازتاب: علی صدارت | صدارت : ترور قاسم سلیمانی و تدبیرات لازم توسط شما، من، ما و هرکدام از همه ما مردم.
بازتاب: علی صدارت | صدارت :بررسی امکانات موجود مردم و تبدیل هر مناسبتی به جرقهای برای گذار خشونتزدا از ولایت مطلقه به مردمسالاری
بازتاب: صدارت :بررسی امکانات موجود مردم و تبدیل هر مناسبتی به جرقهای برای گذار خشونتزدا از ولایت مطلقه به مردمسالاری. - مجامع اسلامي ايرانيان
بازتاب: علی صدارت | صدارت -جنبش تحریم انتخابات فراگیرتر میشود، در ساعات آخر مهلت رایگیری، در جنگ روانی رژیم شکست نخوریم. جنبش تحریم خیابانها ۲اسفند
بازتاب: بررسی امکانات موجود مردم و تبدیل هر مناسبتی به جرقهای برای گذار خشونتزدا از ولایت مطلقه به مردمسالاری: علی صدارت | اشتراک eshtrak
بازتاب: صدارت :آخرین گفتگوها با هموطنان، قبل از تحریم خیابانها برای تحریم انتخابات۲اسفند - مجامع اسلامي ايرانيان
بازتاب: صدارت: وژدان احساسی، وژدانهای انسان و نقش آنها در رویارویی با ناحقوندی | علی صدارت
بازتاب: صدارت : خطر خشونت قوای سرکوب، دستگیری، شکنجه، و کشتار، ۶۷ برابر کاهش یافت!؟ | علی صدارت
بازتاب: صدارت : توصیههایی برای دوران بازداشت و بازجویی. | علی صدارت
بازتاب: صدارت- روش پیروز مبارزه: تداوم فعالیتها، واکنش نشدن، نقش و جایگاه بانوان، هشیاری در جنگ روانی | علی صدارت
بازتاب: صدارت: رمزگشایی سخنان سرداران سپاه و ژنرالهای جنگ روانی، مردم انقلابی ایران بههوش باشیم! | علی صدارت
بازتاب: جنگ روانی، مادر همهی جنگها است! – آزادگی
بازتاب: صدارت: درس تجربه با شنیدن مصاحبههای لاجوردی – علی صدارت
بازتاب: صدارت- حمایت از زندانیان سیاسی، برخی روشهای عملی موثر – رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊