علی صدارت : جشن زندگی ابوالحسن بنیصدر در اولین سالگرد سفر وی
❊
❊
مطلب را به شکل صوتی، در اینجا بشنوید:
❊
خانم بنیصدر عزیزم، با احترام فراوان، به شما عرض سلام دارم.
عرایض خود را در اولین سالگرد همسر گرامیتان، خطاب به شما شروع میکنم.
از شما بسیار متشکرم که در این مدت ۶۰ سال زندگی زناشویی، زن، زندگی، آزادی! در همراهی با آقای بنیصدر عزیزمان، هیچ کم نگذاشتید. ممنونم.
–
اگر به خاطر این همراهی شما، بهخصوص در زمانهای بحرانی و خطیر، از جمله کودتای خرداد ۱۳۶۰ و بعد از مهاجرت نبود، شاید آقای بنیصدر، امکان کیفی و کمی شکوفا شدن به شکل و مقیاسی که همه شاهد آن بودیم را نمییافت.
در نتیجه، و از جمله به این دلیل، شما حق بسیار بزرگی بر گردن ما دارید.
من، به سهم خود، از شما بسیار ممنونم.
–
قدردان هستم به خاطر حقی که بر زنان دارید، بهخصوص بر زنان ایران.
زنان ایرانی، که چون شما، حماسهآفرین هستند.
حماسه زن ایرانی، از جمله در شعارهای پرشعوری که از کف خیابانهای ایران برخاستند، با شعار «زن، زندگی، آزادی» شکوفههای بهار انقلاب ایران را شکوفا کرد، و عطر دلانگیز حقطلبی را، به مشام زنان و مردان دنیا رسانده است.
بعید نمیبینم که مانند بوعزیزی و فلوید، مهسا هم، مردمِ سلطهبرِ کشورهای دنیا را منقلب کند و بهار دیگری را در دنیای عرب، و فراتر از آن شاهد باشیم، مگر اینکه ما مردم باز هم با انفعال خود، به قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) اجازه دهیم که با دوباره پیروز شدن در جنگ روانی، این بهار را هم به خزان، و این انقلاب را هم به ضدانقلاب مبدل سازند.
–
یکی از ویژگیهایی که آقای بنیصدر را کم نظیر میکند، کیف و کم ترور شخصیت است، که در جنگ روانی قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) علیه ملتها، درباره وی مدیریت شده، و میشود، و خواهد شد.
در هر موضوعی که بنیصدر خدمت بیشتری به مردم کرد، همان را موضوع تخریب و ترور شخصیت وی کردند.
در مورد هموطنان کُرد، جعل بیآزرم «پوتینها را در نیاورید» را به بنیصدر نسبت دادند. این دروغ را آنقدر تکرار کرده بودند که وقتی دسترسی به روزنامههای آن تاریخ فراهم شد و دروغها افشا گردید، و معلوم شد که حقیقت به کل چیز دیگری بوده است، خود او روزی به من گفت: …کمکم این شک به من رخنه کرده بود که نکند سهوا در کلام، و شاید در هیجان سخنرانی و شلوغی، جملهای را به اشتباه گفتهام!…
کشتار کُردها را به بنیصدر نسبت دادند. در حالی که وی، وعدهٌ امان دادنِ خمینی در صورت خلع سلاح را باور نکرد، و به هموطنان کُرد خود توصیه کرد که به خمینی اعتماد نکنند و سلاحهای خود را زمین نگذارند. یک واقعیت حقیقی بیسابقه تاریخی که از قتل عام و کشتار هموطنان کُرد جلوگیری کرد. حقیقتی که بسیاری از رهبران کُرد، از او برای این کار، تا آخر عمر مدیون و سپاسگزار بودند، و هستند.
–
دینستیزان، و بهخصوص اسلامستیزان، با دیدن انبوه تولیدات بنیصدر در باب رابطه دین با دولت، و باور عمیق او به لائیسیته، مضطرب شدند. یادآوری و تاکید این نکته هم بسیار مهم است که تلاشهای بنیصدر در زمینه لائیسیته، بیش از آتهایستها و آکنوستیتها، باعث ترس و وحشت استسلامیستها و اسلامستیزان قدرتهای دینی (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) شده است.
نظرات بنیصدر در مورد لائیسیته و جایگاه باورهای دینی، نه تنها آخوندهای درباری ولایت مطلقه، و ملاتاریا، و حوزههای علمیه شیعه و سنی در ایران، و نیز سایر نقاط جهان «اسلام» (از جمله طالبانها و القاعدهها و داعشها و…) را، بلکه همچنین آخوندهای درباری در دین مسیح و دین یهود و… به هیچ وجه خوش نمیآید!
قانون اساسی تدوین شده توسط بنیصدر، که به مردم ایران و مردم منطقه و دنیا پیشنهاد کرد، کاملا لاذیک است. در تمام آن قانون اساسی، فط یک بار نام اسلام آورده شده و آن در اصل سوم است که از این قرار است: «قانون اساسی جمهوری اسلامی و قوانین ناقض حقوق پنجگانه ملغی هستند.»
–
در حالی که پوشش و حجاب را حتی به همسر و فرزندان خود هم تحمیل نکرد، و حجاب اجباری را خلاف اسلام میدانست، دروغ مسخرهٌ «موی زن اشعه دارد» را آنقدر در دنیا به اشکال مختلف تکرار کردند که بسیاری از مردم، در این جبهه جنگ روانی با تکنیک «پیتزا گیت Pizzagate»، چنان شکستی خوردند که، «…با گوش خودم شنیدم…» و… از زبان آنها جاری شد! اگر تعداد کسانی که با شکست در جنگ روانی مکررا تکرار کردند که «…من خودم آنجا بودم…» را با هم جمع بزنیم، به فضایی به بزرگی یکی دو ورزشگاه آزادی نیاز داریم که همه آنهایی که «خود در آنجا بودند» را در آن بگنجانیم!
متاسفانه مردان، و نیز با تاسف بسیار بیشتر حتی زنانِ سازنده و بازگوکنندهٌ اینگونه دروغهای منسوب به بنیصدر، زن را چنان پست و دونِ انسان میدانند که لباس زنانه را ننگین فرض کرده و در تخریب او گفتند «با لباس زنانه فرار کرد». ولی سانسور و خودسانسوری اجازه نداده است که مصاحبههای بنیصدر دیده و شنیده شوند که در جواب چندین بار، با غرور اعلام کرد که اگر لازم میشد و اگر لازم شود، با افتخار لباس زنانه میپوشد. ولی پرواضح است در پایگاه نظامی، آنچه بر تن داشت، البته نمیتوانست بهغیر از لباس نظامی باشد!
از این زاویه، شاهد بودهایم که بیشترین تخریب و ترور شخصیت علیه بنیصدر، در رابطه با زنان انجام شده است.
نقش آقای بنیصدر در مورد شناسایی و احقاق حقوق زنان کمنظیر است.
امروز بیست و سومین روزی است که از قتل دولتی شهید ژینا و بازشروع جنبش خودجوش مردم ایران میگذرد. تجاوز به حقوق یک زن، قتل دولتی شهید مهسا امینی، چون جرقهای به انبار باروت خودساخته رژیم افتاد، و اخگر آتش شهادت زنان و مردان وطنمان، شعلههای حقطلبی را پرشرارهتر کرد.
پژواک فریاد مردم ایران، به گوش قدرتها رسیده است و آنها را به تکاپو انداخته است، زیرا مردم ایران مکررا میگویند:
بیا بیرون هموطن، حقت رو فریاد بزن!
–
بنیصدر، به درخواست حقوقدانان، و برای مقابله آنها با «حقوق اسلامیِ» ادعاییِ قدرتمداران در ایران، حقوق پنجگانه لائیک را، با مراجعه به قران، ارائه و تا آخر عمر به تکمیل این کار بزرگ پرداخت، و آنرا اندیشهٌ راهنمای قانون اساسی لائیک پیشنهادی کرد.
– حاصل کلام بنیصدر. – حاصل عمر بنیصدر.
حقوقی که مورد توجه خاص اندیشمندان قرار گرفته است و به چندین زبان دنیا ترجمه شده، ولی تا این زمان، در ایران که هیچ، در حتی یک کشور اسلامی هم اجازه انتشار نیافته است.
–
بنیصدر، نکتهسنج و سختگیر بود، ولی بیشترین سختگیریها را، بسیار بیشتر از همه، سخت به خود اعمال میکرد.
شخصی که بیشترین انتقادها از بنیصدر را، با صدای بلند، در علن، و در دادگاه قضاوت افکار عمومی انجام داد، کسی به غیر از ابوالحسن بنیصدر نبود. هیچکس به اندازه ابوالحسن بنیصدر، ابوالحسن بنیصدر را، زیر ذرهبینی تیزبین، مورد قضاوت و انتقاد قرار نداده است.
–
بنیصدر توانا بود که استعدادهای افراد را در آنها بپروراند و شکوفا کند. از تواناییهای افراد احساس خطر و اضطراب نمیکرد، حسادت و رقابتی در کار نبود، تلاش میکرد تواناییهای افراد توانا را، تواناتر کند، بدون اینکه اصلا چیزی به حساب خود بنویسد!
از جوانی و قبل از انقلاب، تدارک «هدیه نسل جوان، به ایران کهن» را میداد، حتی در داخل زندان سیاسی رژیم ولایت مطلقه پهلوی.
–
شاهنامهخوانی و خواندن سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» برای دلیران نیروی هوایی در پایگاه در حال سقوط دزفول، مثالی دیگر از این میل ترکیبی عاشقانه وی با افراد توانا و دیگر استعدادها برای ساختن بود.
ساختن حتی در زمان تخریب و جنگ!
–
ولی منافع قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) ایجاب میکرد که اشغال دو سه روزه سفارت امریکا، به ۴۴۴ روز گروگانگیری مبدل شود ، و جنگ، در خرداد ۱۳۶۰ با دریافت غرامت و پیروزی ایران خاتمه نیابد و نزدیک به ۸ سال ادامه پیدا کند. روزنامهها در تاریخ هشتم مهرماه ۱۳۵۹ ، یعنی فقط یک هفته از شروع تجاوز به مام وطن، در سرفصل خود از جمله نوشتند: « صدام حسین رسما خواستار قطع فوری جنگ شد».
–
بدین ترتیب برای قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی)، ضرورتی حیاتی پیش آمد که بزرگترین مانع، یعنی بنیصدر را، از سر راه خود بردارند.
در داخل ایران، از جمله، میخواست دست واسطهها را از رسیدن تولیدات، به دست مصرفکنندها کوتاه کند. میخواست اقتصاد تولید محوی را خارج از روابط سلطه، و براساس یگانگی جستن، و عدم ضدیت و تقابل در روابط قوا، جایگزین اقتصاد مصرفمدار پهلوی، که وسیلهای برای غارت ثروتها و نیروهای محرکه میهن بود، بکند. طرحیهایی که بسیاری از بازاریان و سایر اولیگارشی اقتصاد بیمار را خوش نیامد.
حتی قبل از ریاست جمهوری، میخواستند او را محترمانه با پست سفارت، به خارج از کشور بفرستند، چرا که تحلیل سفارت امریکا در دیدار با نماینده حکومت موقت این بود که «نظرات اقتصادی بنیصدر برای امریکا و غرب، خطرناک است» چرا که از جمله میخواست بهجای دلار، سبد ارزی را برای پرداخت پول نفت و سایر صادرات ایران، به خریداران کالاهای ایرانی تحمیل کند، و اقتصاد تولیدمدار را جانشین سیاستهای فاجعهآمیز دوران ولایت مطلقه پهلوی بکند.
–
حتی یکی از قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) را هم نمیتوان نام برد که حذف کردن بنیصدر، به نفع او نباشد! بدون هیچ استثنائی! حتی یک استثناء!
بدین ترتیب، ضرورتی حیاتی بود که جنگ روانی عظیمی علیه بنیصدر، بهراه افتاد. بسیار عظیمتر از جنگ روانیِ ادامهداریِ که هنوز علیه مصدق شاهد آن هستیم.
ساواک پهلوی، از مستشاران امریکا و اسرائیل و بریتانیا و… آموزش میگرفت، و بعد از انقلاب، بسیاری از اعضای ساواک به کار گمارده شدند. بعد از قطع شدن رابطهها با غرب هم، این آموزشها توسط مستشاران بلوک شرق از چین و کره شمالی و شوروی، بهروز شدند و واواک، جنگ روانی و فتنهکاوی را از هر دو بلوک آموزش دید. رهبران حزب توده و سفیر شوروی به بنیصدر سه شرط را برای حمایت از او مطرح نمودند، و تهدید کردند که در صورت عدم همکاری وی با آنها، از خمینی و شرکای او را حمایت خواهند کرد. با نپذیرفتن این خیانت، حذف بنیصدر بهواسطه «ایرانیان» حزب توده و چریکهای فدایی، و انیرانیان روسیهٌ شوروی، توسط «ملاتاریا» و سایر قدرتهای داخلی، به مرحلهٌ جدیدی وارد شد. کودتا، قدم به قدم پیش رفت و پردهٌ آخر این نمایش فاجعهامیز، نهایتا در خرداد ۱۳۶۰، به اجرا در آمد.
با کودتای خرداد ۱۳۶۰، که نتیجه پیروزی قدرتها (قدرتهای دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) در جنگ روانی علیه مردم بود، مهمترین مانع حفظ ساختار قدرت ولایت مطلقه، از سر راه سلطهمداران و قدرتپرستان، برداشته شد. خمینی این کودتا را «انقلاب سوم» خواند!
در مورد کودتای خرداد ۱۳۶۰، بنیصدر با اندوه میگفت:
“شاید ۹۰الی۹۹٪ ایرانیان از واقعیات کودتای ۱۳۶۰ بیخبرند”
ولی کودتا، نه تنها مانع ایستادگی بنیصدر بر آرمان موازنه عدمی نشد، بلکه این مجال را برای خود فراهم ساخت که کمیت و کیفیت تلاشهای خود، برای هرچه مردمسالارتر شدن و هرچه حقوقمدارتر شدن را، در ابعاد بیشتری، متبلور نماید.
–
گرچه منتظر بودند به علت فقر و تنگنای اقتصادی، معذرتخواهانه برگردد، در کمال مناعت طبع و در آزادگی با ثروت عظیم معنوی، زیست و به سینه فرستادگان خمینی در سه نوبت، دست رد زد.
بعد از مهاجرت هم این دوستی و عشق به وطن و هموطن، ادامه یافت، که زمینه یگانگی جستن با هموطنان بسیاری شد که کار جمعی و همکاری نزدیک آنها تا لحظات آخر عمر ایشان ادامه یافت.
در اینجا لازم میبینم از عده کثیرِ دوستانِ آقای بنیصدر، دوستان ایران، بهخصوص از آقای پاکنژاد و خانم و آقای نجاتبخش قدردانی کنم.
–
در این چند دقیقهای که سهم من از جلسه امروز است، میتوان مروری به روند زندگی کرد، نوعی از زندگی را بررسی نمود.
– میتوان بدون سرزنش و خودزنی، و بدون سقوط از آن سوی بام با سرخوشی و خودشیفگی، چه در مورد شخص خود، چه در مورد هموطنان، چه در مورد باورهای دینی و دنیوی خود، و چه در مورد ملیت خود، به گذشته نگریست، تلاش کرد کاستیها را کاوید و کاهید، و افزونیها را سنجید و افزود.
– میتوان در زمانِ حال تلاش کرد، با غنای وژدان عمومی، در زمانِ حال عمل کرد و کوشا و فعال بود، و برای آینده و سرنوشتهای خوب و خوبتر، برنامهریزی کرد.
– و میتوان با اینگونه تعامل با گذشته و حال، در آینده زیست. آیندهای که سازنده آن، من هستم، شما هستید، همه تکتک هرکدام از همه ما هستیم!
خدا در قران، به زمان قسم میخورد، و بنیصدر، اینگونه به زمان نگاه میکرد، و با این نگرش، حتی جبر تعیّن زمان، بر انسان متعین را هم نپذیرفت.
بینش و آیندهنگریهای او، از جمله در نامههای وی به شما همسر عزیزش، ازداخل زندان پهلوی، خواندنی هستند.
پیشبینیهای او، در مورد به ضدانقلاب تبدیل شدن انقلاب، که در نامههای او، و از جمله در نامههای او به خمینی مشهود است، متاسفانه همه درست از آب درآمدند.
درستی پیشبینی دقیق بنیصدر در مورد مفاد قرارداد «برجام» قبل از اعلام آن فاجعهٌ ننگین چنان بود که رسانهگر تلوزیون صدای امریکا، بعد از انتشار مفاد آن قرارداد، با وی دوبار مصاحبه کرد و با شگفتی از او پرسید که آیا کسی یا جاسوسی را در جلسات مذاکرات برجام داشته که به او خبرهای دقیق را میداده است؟!
جالبتر از همه امروز، و در این روزها که به یمن حماسهآفرینی شیرزنان ایرانی، جنبش خودجوش و فعالی که هرچه فراگیرتر میشود، یک پیام قدیمی از بنیصدر در کنار مزارش پخش شد که انگار صبح همین روز آن را در مصاحبه ضبط کرده است، و نهانگار که یک سال از آرامیدن وی در این مزار میگذرد.
❊
خانم بنیصدر! سفر همسر شما، فقدان بزرگی است.
همیشه با یاد ایشان، قلبم به زبانم فرمان میدهد که بگو «روحش شاد»
ولی در همان زمان، قلبم به مغزم فرمان میدهد که فکر کن! اندیشه کن! ابتکار کن! ببین چه بکنی، و نیز چه نکنی، تا روح آن فرزند مصدق را، شاد بکنی.
بهنظرم اینکه فقط عزا بگیریم، و فقط حسرت از دست دادن دوست را بخوریم، روح بنیصدر شاد نمیشود. بنیصدری که من میشناسم، این طور نیست! با عزا و انفعال و افسردگی، چه بسا که روح بنیصدر محزون هم بشود!
عزا و غم و حسرت، در بهترین حالت، منفعل است! بنیصدر منفعل نبود!
غم، جهنمی است. مکان شادی اما، بهشت است!
و البته به درستی گفت: «این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت!…»
اینکه فقط بگویم «روحش شاد»، کارپذیر است! بنیصدر کارپذیر نبود!
اگر بگویم هیچکس در دنیا نمیتواند جای او را بگیرد، در دنیای کوچکی زندگی میکنم، دنیایی قائم به فرد. دنیای بنیصدر دنیای بزرگی بود. بنیصدر، مصدقی بود ولی دنیای بنیصدر قائم به مصدق نبود.
بنیصدر شخصیتی استثنایی بود، ولی اگر بگویم هیچ شخصیتی در دنیا، مانند بنیصدر وجود نداشته و نخواهد داشت، کیش شخصیت است، بنیصدر نافی کیش شخصیت بود. چرا که کیش شخصیت، مانع ان خواهد شد که در جهت مصدق شدن، در جهت فاطمی شدن، در جهت محمود نریمان شدن، در جهت امیرکبیر شدن، در جهت فراهانی شدن، و… کوجکترین قدمی بردارم.
بنیصدر در جهت مصدق شدن، در جهت فاطمی و نریمان و امیرکبیر و فراهانی و… شدن قدم برداشت و مصدق شد، و فاطمی و نریمان و امیرکبیر و فراهانی و… شد.
ملتی که با غنای وژدان عمومی مختار خود، توانا به ساختن این الگوها است، بر خود این جفا را روا نمیداند که آینده خود را، با ماضی دانستن تواناییِ ساختن، تخریب کند. ملت رشید ایران، برای مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، میکوید:
هر ایرانی یک فراهانی!
هر ایرانی یک امیرکبیر!
هر ایرانی یک نریمان!
هر ایرانی یک حسین فاطمی!
هر ایرانی یک مصدق!
هر ایرانی یک حسین نواب صفوی!
هر ایرانی یک بنیصدر!
–
گرچه فراق و هجران دوست، غمناک است، ولی غم، جهنمی است. مکان شادی اما، روضه و رضوان است! و گفت:
چون تو را غم شادی افزودن گرفت، روضه جانت گل و سوسن گرفت!
ولی غم و فراق و هجران، واقعیت زندگی است. ولی آموزهٌ جلالالدین، غم را به مایهٌ شادی افزودن مبدل کردن است.
چه گل و سوسن معطری را، در چه بهشت زیبایی کشت میدهیم، اگر غم فقدان فراهانی، و امیرکبیر، و نریمان، و حسین فاطمی، و مصدق، و حسین نواب صفوی، و بنیصدر، و… را با الگو کردن الگوهای قهرمانان وطن، وسیلهای برای افزونی شادیها بکنیم، و با اعتماد به نفسِ فردی، و با اعتماد به نفسِ ملی، با صدای بلند به خود، و به دنیا فغان برآوریم که:
هر ایرانی یک فراهانی!
هر ایرانی یک امیرکبیر!
هر ایرانی یک نریمان!
هر ایرانی یک حسین فاطمی!
هر ایرانی یک مصدق!
هر ایرانی یک حسین نواب صفوی!
هر ایرانی یک بنیصدر!
–
هر ایرانی یک خودانگیخته!
❊
دوست عزیزم، اگرچه جای تو همیشه، و بهخصوص در این ایام که شاهد جوش و خروش خودجوش جوانان در وطنمان هستیم، بسیار خالی است، مرگت را عزا نمیگیرم، چون معتقدم، و معتقدم که معتقدی که:
از جمادی مردم و نامی شدم—وز نما مردم، به حیوان برزدم!
مردم از حیوانی و آدم شدم—پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم!
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر—تا بر آرم از ملایک پر و سر!
بار دیگر از ملک قربان شوم—آنچه اندر وهم ناید، آن شوم!
پس عدم گردم، عدم چون ارغنون—گویدم که: انا اِلیه راجعون!
❊❊❊
إنا لله وإنا إليه راجعون
❊❊❊
دوست عزیزم، مرگت را عزا نمیگیرم،
زندگیت را جشن میگیرم.
زندگیت را جشن میگیرم.
–
رفیق شفیق، مرگت را عزا نمیگیریم،
زندگیت را جشن میگیریم.
زندگیت را جشن میگیریم.
❊
علی صدارت
http://alisedarat.com/contact-us/
در اولین سالگرد سفر بنیصدر
شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ برابر با ۸ اکتبر ۲۰۲۲
به اتفاق و حضور روح حی و حاضر ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهور تاریخ ایران، در محل به امانت موقت گذاشتن کالبد وی، در ورسای، فرانسه،
در کنارسرکار خانم عذرا حسینی-بنیصدر، اولین بانوی اول ایران، اولین همسر رییس جمهور تاریخ ایران،
به همراه سایر اعضای خانواده بنیصدر و بستگان و دوستان ایشان.
❊
فوت= روز شنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۵ صبح = ۹ اکتبر ۲۰۲۱ در ساعت ۲:۳۰صبح به وقت فرانسه
❊
خاکسپاری= شنبه ۲۴ مهر (۱۶ اکتبر ۲۰۲۱) در:
19 Rue de la Port de Buc, 78000 Versailles Cimetiere des Gonards
❊
جستجوی نشانی مزار «آرامگاه سید ابوالحسن بنی صدر» در گوگل:
آرامگاه سید ابوالحسن بنی صدر, 19 Rue de la Prte de Buc, 78000 Versailles, France
❊
موقعیت مزار در google map :
و یا:
❊
مراسم چهلم : ۲۰ نوامبر ۲۰۲۱
❊
مراسم اولین سالگرد سفر بنیصدر
شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ برابر با ۸ اکتبر ۲۰۲۲
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
❊
مطلب را در اینجا ببینید و در همرسانی مشارکت بفرمایید:
https://www.instagram.com/p/CjyjhnbuUP2/
❊
آدرس مطلب در سایت:
http://alisedarat.com/1401/07/24/9392/
❊❊❊
مطلب را همچنین میتوانید به شکل صوتی، در رسانههای ذیل بشنوید و همرسانی بفرمایید:
https://open.spotify.com/episode/2HHkzw2wR99Lbh1TIosI6C
https://open.spotify.com/show/4qgBbjUS5XyqFQ0RL1wdh9
–
❊
❊
در واتساپ با شناسه:
علی صدارت-نظر، خبر، تحلیل
با آدرس:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu
❊
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
(۱) قسمتی از گفتگوهای هفتگی با آقای بنیصدر، که در واقع یک «کارنامه» است را در ذیل میآورم، برای اطلاع از کارنامه بنیصدر، چه بهتر که آنرا از زبان خود او بشنویم:
–
اشارهای به قسمتی از کارنامه خط استقلال و آزادی در ۴دهه گذشته:
جلسه اول:
http://alisedarat.com/1398/11/22/5659/
جلسه دوم:
http://alisedarat.com/1398/11/28/5692/
جلسه سوم:
http://alisedarat.com/1398/12/05/5723/
–
❊❊❊❊❊
کارنامه رئیس جمهور بنیصدر
جلسه ۱ =
http://alisedarat.com/1399/04/09/6268/
جلسه ۲ =
http://alisedarat.com/1399/04/16/6284/
جلسه ۳ =
http://alisedarat.com/1399/04/23/6328/
جلسه ۴ =
http://alisedarat.com/1399/05/06/6435/
جلسه ۵ =
http://alisedarat.com/1399/05/13/6468/
جلسه ۶ =
http://alisedarat.com/1399/05/20/6490/
جلسه ۷ =
http://alisedarat.com/1399/05/27/6516/
جلسه ۸ =
http://alisedarat.com/1399/06/10/6564/
جلسه ۹ =
http://alisedarat.com/1399/06/17/6595/
جلسه ۱۰ =
http://alisedarat.com/1399/06/24/6677/
جلسه ۱۱ =
http://alisedarat.com/1399/06/31/6693/
جلسه ۱۲ =
http://alisedarat.com/1399/07/07/6735/
❊❊❊
❊
قدرتها در جنگ روانی به دروغ میگویند:
«…مردم میدانند که چه نمیخواهند، ولی نمیدانند که چه میخواهند…»
که البته این هم یک دروغ دیگری است که قدرتها با مغزشویی و پروپاگندا، به برخی از هموطنان باوراندهاند!
قدرتها در جنگ روانی، با القای ترس و اضطراب از براندازی رژیم ولایت مطلقه، مردم را منفعل میخواهند و نبود بدیل مستقل را تبلیغ میکنند، بهدروغ میگویند:
«…اگر اینها بروند، جای اینها چه بیاید…»
در پاسخ به این دروغها، به این پیشنهادات توجه بفرمایید:
پیشنهاد:
قانون اساسی
(بههمراه سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران)
http://alisedarat.com/1398/04/02/4991/
«این سند متعلق به هیچ شخص و گروه خاصی نیست، و صاحب آن در واقع، همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. در نتیجه، ضمانت اجرایی اصول این سند هم همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. مردمسالاری را فقط خود ما مردم میتوانیم و باید برقرار کنیم، نه قدرتها!»
❊❊❊
❊
پیشنهاد:
رسانههای همگانی به مثابه شاخۀ چهارم دولت
http://alisedarat.com/1400/01/01/7612/
رسانههایِ همگانیِ ملی، که بودجهٌ آنها توسط دولت پرداخت میشود، که یعنی در واقع متعلق به خود ما مردم هستند، باید توسط کسانی اداره شوند که توسط خود ما مردم، مستقیما، برای مدت محدودی انتخاب میگردند، و در نتیجه، مستقیما، به ما پاسخگو هستند.
رسانههای شخصی، و رسانههای خصوصی، هیچ ارتباطی به «شاخه چهارم» ندارند و همه آنها به صورت مستقل و آزاد از هر چهار شاخهٌ دولت (از جمله شاخه چهارم)، باید بتوانند آزادانه فعالیت کنند.
❊
❊❊❊
قدرتها در جنگ روانی، با القای ترس و اضطراب از براندازی رژیم ولایت مطلقه، مردم را منفعل میخواهند. برای پیشبرد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» بهدروغ میگویند هیچکس برای دوران گذار، برنامه و طرح و پیشنهادی ارائه نکرده است.
این سند، پیشنهادی است برای چگونگی مدیریت دوران گذار و اداره کشور تا زمانی که قانون اساسی توسط ما مردم تصویب شود، و دولت دائمی طی انتخابات آزاد، کار خود را شروع کند:
پادزهر اضطراب گذار از استبداد، سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران
http://alisedarat.com/1398/05/26/5108/
این سند متعلق به هیچ شخص و گروه خاصی نیست، و صاحب آن در واقع، همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. در نتیجه، ضمانت اجرایی اصول این سند هم همگیِ خودِ ما مردم ایران هستیم. مردمسالاری را، فقط خودِ ما مردم میتوانیم و باید برقرار کنیم، نه قدرتها!
❊❊❊
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.