
صدارت : پیشبینی تاریخ فروپاشی رژیم ولایت مطلقه
۱۱ بهمن ۱۴۰۰هدف= مردمسالاری، حقوندی، خشونتزدایی (همه لازم و ملزم هم هستند) روش= مردمسالاری, حقوندی، خشونتزدایی (همه لازم و ملزم هم هستند)
هدف= مردمسالاری، حقوندی، خشونتزدایی (همه لازم و ملزم هم هستند) روش= مردمسالاری, حقوندی، خشونتزدایی (همه لازم و ملزم هم هستند)
از بحران اوکراین، از جمله مهمترین درسهایی که میتوان آموخت، باید از استقلال و خودانگیختگی نام برده شود. کشورهای درگیر در این بحران، آنها که هر چه غیرمستقلتر هستند، به همان میزان در شرایط خطرناکتری بسر میبرند، و در نتیجه افزایش تنش، ضررهای بیشتری نصیبشان خواهد شد.
مدیریت سیاست خارجی حقوقمدار، در عمل به معنای نه سلطهگری و نه سلطهبری است. در این صورت است که منتجه قوای خارجی، در مرزهای میهن، به صفر میل میکنند. آنچه مصدق «موازنه منفی» میخواند.
فعالتر شدن هر فردی برای مشارکت در استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، لاجرم شادی و شعفی را به همراه دارد که حداقل اثری که در پی خواهد آورد، خوشوقتی و خوشبختی خود آن فرد و آن افراد خواهد بود. ملتهایی که در مطالعات بینالمللی جز خوشحالترین و امیدوارترین و... مردم جهان هستند، افراد خارقالعاده و برتری از دخترانم در ایران نیستند. آنها فقط تصیمیم گرفتند این گونه زندگیهای فردی خود را مدیریت میکنند، هر کدام به سهم خود و به نوبه خود! هرچه تعداد هموطنان فعال و خوشحال و شاد و امیدوار و... بیشتر، به همان میزان عمر رژیم ولایت مطلقه کوتاهتر، و به همان میزان گذار به مردمسالاری، خشونتزداتر!
نقش تلاش برای احقاق حقوق ذاتی (که همهمکانی و همهزمانی و همهکسانی هستند) در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر. هرگاه مشارکت افراد در این تلاش (به لحاظ کیفی و کمی) هرچه بیشتر باشد، گذار از ولایت مطلقه به مردمسالاری به همان نسبت خشونتزداتر و سریعتر خواهد بود.
عدم ایستادگی و استقامت جامعه سیاسی، و روی به قدرت و پشت به ملت کردن آنها، حتی آنها که خود را «چپ» میخوانند، مردم را دلسرد کرده است. افراد و گروههای چپ که گویا قرار بود در کنار مردم، و در مقابل قدرتها باشند، به علت پندار قدرتپرست خود، برای به قدرت رسیدن، با روا داشتن سیاستهای تبعیض و سلطه، نه تنها با افراد و گروههای «راست» بلکه با هم مسلکان خود نیز در رقابت و حسادت و جنگ و ستیز هستند، و در این تقابلهای کاهنده، اکثرا خود جذب چرخه تبعیضمداری در سامانه سرمایهسالاری شدهاند و خود را مجبور کردهآند که منویات قدرتهای دولتی و غیردولتی را پیش ببرند.
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید--تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر--که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز