
بنیصدر، آخرین بیانیه
۲۲ خرداد ۱۴۰۱مکرر میگفت: ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم، — هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم؟ موج ز خود رفتهئی، تیز خرامید و گفت: — هستم اگر میروم! گر نروم نیستم!
مکرر میگفت: ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم، — هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم؟ موج ز خود رفتهئی، تیز خرامید و گفت: — هستم اگر میروم! گر نروم نیستم!
رسانههایِ همگانیِ ملی، که بودجهٌ آنها توسط دولت پرداخت میشود، که یعنی در واقع متعلق به خود ما مردم هستند، باید توسط کسانی اداره شوند که توسط خود ما مردم، مستقیما، برای مدت محدودی انتخاب میگردند، و در نتیجه، مستقیما، به ما پاسخگو هستند.
آیا اگر بنیصدر و بنیصدریها، با کودتای خرداد ۱۳۶۰ حذف نمیشدند، امکان وقوع فاجعه ملی دهه ۱۳۶۰ و جنایتها علیه بشریت در آن زمان و تا به حال، اصلا میتوانست فراهم شود؟ آیا اگر مصدق و مصدقیها، با کودتای مرداد ۱۳۳۲ حذف نمیشدند، امکان وقوع فاجعه خمینیسم، اصلا میتوانست حتی قابل تصور باشد؟
سلسله تولیدات و کارهای این هموطن پرکار ما، بدون شک منابع مهمی در تاریخنگاری حقایق واقعی، و رویدادهای حقیقی تاریخ معاصرایران هستند. گرچه دیوارهای بلند سانسور و خودسانسوری، در اطراف مصدق و مصدقیها، و نیز بنیصدر و بنیصدریها افراشته شدهاند، ولی به یمن تلاش و استقامت و پرکاری طرفداران استقلال و آزادی و مردمسالاری، در تولید و انتشار حقوندانه واقعیتخای تاریخی، شاهد غنای وژدان تاریخی جامعه بودهایم. عطش ایرانیان فرهیخته برای احقاق حق مطلع شدن و حق مطلع کردن، نویدبخش آینده روشنی است برای ایران و ایرانیان، و نیز برای فارسیزبانان کشورهای دیگر و سایر مردم منطقه.
انتخابات مجلس اول مهندسی شده و اکثر «نمایندگان» تقلبی بودند. این مجلس و رای آن در باره عزل، غیرقانونی بود
مدیریت سیاست خارجی حقوقمدار، در عمل به معنای نه سلطهگری و نه سلطهبری است. در این صورت است که منتجه قوای خارجی، در مرزهای میهن، به صفر میل میکنند. آنچه مصدق «موازنه منفی» میخواند.
ما مردم، هر یک به سهم خود و به نوبه خود، در ایران و سراسر دنیا، با این ریشهیابیها، چگونه باید به نقش خود در این بحران پی ببریم؟ و با عبرتآموزی و با کنکاش در خود و در وژدان عمومی خود، چگونه باید برای این بحرانها راه حل بیابیم؟… هر یک به سهم خود و به نوبه خود!
با انقلاب الکترونیک و با انفجار طول و عرض و عمقِ اطلاعات، و باتوجه به اینکه انقلاب الکترونیک، بیشتر از انقلاب کشاورزی، و حتی انقلاب صنعتی، خودافزاینده بوده است، آنچه تا به حال و در این چند دهه گذشته دیدهایم، فقط قسمت کوچکی از نوک کوه یخ بزرگی است که بخش عظیم آن در زیر سطح آب قرار دارد و به چشم نمیآید.
به آن دسته از جامعه سیاسی که در این «انتخابات» با پشت کردن به ملت، باز هم چهره واقعی خود را واضح نشان داد، امیدوار نیستم. حواشی این «انتخابات» نشان داد که بسیاری از آنها،در بهترین وجه، اصلا متوجه نیستند که با نقش خود در پیشبرد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است»، مستقیم و غیرمستقیم، شریک جرم رژیم در جنایتها و خیانتها و… و تجاوزها به حقوق هستند. ولی امیدوارم آن دسته از ایرانیان، به خصوص در جامعه مدنی، به تجربه «انتخابات» در رژیم ولایت مطلقه، به عنوان یک پند بنگرند، و از آن به عنوان یک درس دیگری دال بر نیاز حیاتی پشت به قدرت و روی به ملت داشتن، و افزونی اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی، استفاده کنند، تا هرکدام از همه ما، به سهم خود و به نوبه خود، شور و شعف و لذت مشارکت در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر را ارزانی کنیم.