صدارت: استقلال، استقلال، استقلال!
رژیم فعلی حاکم بر ایران هم به علت عدم مشروعیت که ناشی از فقدان پایگاه مردمی آنها است، و نیز به علت بیکفایتی و بیلیاقتی در تدبیر امور، هر گونه اصلاحی را غیرممکن کرده است. به نتیجهی مطلوب نرسیدن «جنبش سبز» در سال ۱۳۸۸ شکست اصلاحطلبی در این رژیم را ثابت کرد. به نتیجهی مطلوب نرسیدن آن جنبش خودجوش در آن زمان، از جمله به علت عدم توجه کافی به حق استقلال، و تجاوز به آن حق بود. عدم خودانگیختگی و عدم استقلال از قدرت داخلی، و انتظار بهتر شدن اوضاع با روی کردن به قدرت داخلی برای اصلاح آن، نتیجهای بهتر از ادامه فاجعهآمیز «زندگی» زیر یوغ ولایت مطلقه فقیه نمیتوانست داشته باشد.
جنبشی که دوباره از شهریور ۱۴۰۱ شدت گرفت هم نتیجهی مطلوب را در آن زمان نداشت. شعار «زن، زندگی، آزادی» تکیهی واضح و بایستهای بر حق استقلال نداشت. در نتیجهی خلائی که عدم وجود تکیه کافی بر حق استقلال بهوجود آورد، عناصر وابسته به قدرتهای خارجی، امکان فعالیت یافتند، و خلاء استقلال، با وابستگی و وابستگان پر شد. توییتگیت، و وکالتگیت، و منشور مهساگیت، و… زمینه را برای تجاوز به حقوق زن و زندگی و آزادی فراهم ساخت! در نتیجه، آتش جنبش به زیر خاکستر رفت، و انفعال دوباره بر جامعه حاکم شد.
در این زمان، شتابگیرتر شدن خودبراندازی رژیم، بیش از پیش به وضوح مشهود است. این مشاهده از جمله به علت همافزایی و سینرژی برخی عوامل خارجی (از جمله سقوط رژیم بشار اسد،…) و برخی عوامل داخلی (از جمله نمایان شدن علیل و ذلیل بودن رژیم برای تحمیل حجاب اجباری،…) بوده است.
مردمسالاری و حقوقمداری یک فرهنگ است، و نه یک کالای وارداتی که جورج بوش بتواند به افغانستان، و یا نتانیاهو و ترامپ به ایران وارد کنند! برای حقوقمدار شدن یک جامعه، باید از خود شروع کنم.
صدارت: استقلال، استقلال، استقلال! بیشتر بخوانید »