مردمسالاری یک فرهنگ است! فروپاشی این رژیم، حتمی است! دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد! هرچه تعداد بیشتری از ما مردم، در هرچه مردمسالارتر شدن خود تلاش کنند، فروپاشی هرچه زودتر، و هرچه خشونتزداتر خواهد بود. در این صورت است که بعد از فروپاشی این رژیم، ساختار آن هم متزلزل خواهد شد و فرو خواهد پاشید، امر مهمی که در انقلاب ۱۳۵۷ کمتر به آن توجه شد. در نتیجه، ساختار استبداد حفظ شد و استبداد شاهی به استبداد فقیه مبدل شد.
این وحشت و دو دلی که اگر حاکمان مستبد و سلطهگر نباشند، وضعت مردم زیرسلطه بسیار بدتر خواهد شد، از کارسازترین و مهمترین و موثرترین اضطرابها بوده است، که بدون هیچ استثنائی، در طول تاریخ و در عرض جغرافیا، توسط همه مستبدان، به اشکال به ظاهر متفاوت، بکار برده شده است. بدون این رویه، که امتحان خود را، با موفقیت پس داده است، امکان ادامهٌ سلطهٌ مستبدان، که همیشه اقلیتی زورگو و خشونتگستر، و حاکم بر اکثریت منفعل و فعلپذیر هستند، غیر ممکن است.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.