حق

صدارت- نقش من و تو در کاهش قدرت خامنه‌ای! سهم من و تو در افول ابرقدرت امریکا!

چرخ ار نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش بر کنم!—گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم!
گر پاسبان گوید که هی! بر وی بریزم جام می—دربان اگر دستم کشد، من دست دربان بشکنم!
– 
تلاش برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش، برای براندازی مستبد، و برای براندازی این رژیم اصلاح ناپذیر، و برای گذار از ساختار استبدادی، و برای استقرار و استمرار مردمسالاری، هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود.
من و تو، فقط باید به خودم، به خودت، یادآوری کنم٫ یاداوری کنی، که من و تو هم در این وضعیتی که امروز داریم مسئول هستیم. به همین ترتیب٫ من و تو هم در ساختن سرنوشت آینده خود مسئول هستیم. تصمیم با ما است که با عملکرد امروزمان، چه فردایی را بسازیم. این دختر دلیر ایران، یک تنه و تنها، تصمیم خود را گرفته و مطابق با آن الان دارد قدمی عملی برمیدارد. وی بدون ترس از دژخیمان که او را در محاصره گرفته‌اند، با مقاومت در مقابل زور، و با نافرمانی مدنی، کلیت این رژیم را نفی میکند. این دختر جوان شجاع، با خشونتزدایی، اسلحه را در دست سرکوبگران بی اثر کرده است. این فرزند دلیر ایران، به سهم خود و به نوبه خود، زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاهتر کرده است.
https://www.instagram.com/reel/DGLTewOufg_/
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟-
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!

که یکی چراغ روشن، ز هزار مرده بهتر!
که به است یک قد خوش، ز هزار قامت کور!

اگر آتش است یارت، تو برو در او همی سوز،
به شب فراق سوزان، تو چو شمع باش تا روز

تو مخالفت همی کش، تو موافقت همی کن،
چو اباس تو درانند، تو لباس وصل میدوز!

و مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!

صدارت- نقش من و تو در کاهش قدرت خامنه‌ای! سهم من و تو در افول ابرقدرت امریکا! بیشتر بخوانید »

صدارت- منقلب شدن ایرانیان، انقلاب ۱۳۵۷، بهار ایران

انقلاب با منقلب‌تر شدن مردم یک کشور واقع می‌گردد. در این زمان، مردم ایران از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷، منقلب‌تر شده‌اند، انقلابی‌تر شده‌اند.
انقلاب یک قرار ملاقات و یا برنامه‌ریزی برای تشکیل یک جلسه‌ی کاری نیست! که یک عده‌ای تصمیم بگیرند در یک زمانی، و در یک مکانی، یک امری، واقع شود!
مردمی که از شرایط موجود در کشور خود ناراضی هستند، با در‌آمیختن با افکار عمومی، با بررسی و نقد اوضاع، و با چاره‌اندیشی و پیشنهاد راه حل، برای ساختن وضعیت بهتر تلاش می‌کنند. در واقع مردم تلاش می‌کنند در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تری، مشارکتِ بیشتری داشته باشند. مردم منقلب و منقلب‌تر می‌گردند.
انقلاب با منقلب‌تر شدن مردم یک کشور واقع می‌گردد.
قدرت‌ها (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی)، همه‌ی قدرت‌ها خواهان ادامه‌ی قدرت‌مداری و سلطه‌گری خود بر جامعه هستند. ادامه‌ی سلطه‌گری سلطه‌گران، بدون انفعال سلطه‌بران و ادامه‌ی سلطه‌بریِ سلطه‌بران، غیر ممکن است. 
در کشوری که قدرت‌ها و حاکمان بر کشور، راه را بر هر گونه اصلاح برای بهتر شدن اوضاع موجود بسته‌اند، مردم به تدریج از ادامه‌ی انفعال، سرپیچی می‌کنند. در این صورت است که برای ادامه حیات ملی، اصلاحات بنیادین و ریشه‌ای، کم‌کم ضرورتی بیش از پیش پیدا می‌کند. در این برهه‌ی زمانی، مردم برای ادامه‌ی جیات، باز هم منقلب‌تر می‌شوند، و انقلاب به وقوع می‌پیوندند.
در صورتی که نسل انقلاب، بتواند این منقلب‌تر شدن را به نسل‌های بعدی منقلب کند، ساختار رژیم استبدادی، فضای لازم را برای بازسازی خود در شکلی دیگر، و تحمیل خود به جامعه، پیدا نمی‌کند. در غیر این صورت است که وضعیت، از دوران گذشته هم بدتر می‌شود.
در رژیم بعد از انقلاب، با ساختار استبدادی رژیم قبل از انقلاب، نسل انقلاب باید حذف شود. ولی برای ادامه‌ی حیات ملی، تلاش قدرت‌ها برای این حذف نمی‌تواند دائمی باشد، و یا موفق باشد. بدین ترتیب، با کمی وقفه، نسل جدید هم کم‌کم منقلب می‌گردد، و رژیم اصلاح‌ناپذیر جدید، برای مردم چاره‌ای جز براندازی باقی نمی‌ماند.
در چهل‌وششمین سالگرد انقلاب بزرگ ۱۳۵۷، شاهد منقلب‌تر شدن مردم ایران هستیم، و می‌بینیم که شکوفه‌های بهار انقلاب، شکوفاتر می‌شوند.

صدارت- منقلب شدن ایرانیان، انقلاب ۱۳۵۷، بهار ایران بیشتر بخوانید »

صلح با من شروع میشود-peace begins with me-آدمی دیگر بباید ساخت-تا تغییر نکنی نمیتوانی تغییر دهی-

صدارت- سرنوشت مشابهِ خامنه‌ای و نتانیاهو، در صورت ادامه‌ی روند کنونی

در آستانه‌ی انقلاب بزرگ ۱۳۵۷ هستیم. یکی از کلیدواژههایی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در شعارهای پرشعور و خودجوش در تظاهرات پرپژواک بود، مفهوم استقلال بود.

حق استقلال، در هر پنج دسته حقوق(حقوق بشر، و حقوق شهروندی، و حقوق ملی، و حقوق بین‌المللی، و حقوق طبیعت)، از اهمیتی ملموس برخوردار است.

مفهوم مهم دیگر، نفی خشونت، و ایجاب خشونت‌زدایی بود. با اینکه گروههایی بودند که مبارزات قهرآمیز را راه حل می‌دانستند، و گرچه اعضای آن گروهها چه بسا در آن زمان قهرمانان کشور دانسته می‌شدند، ولی این خشونت و قهر نبود که منجر به پیروزی انقلاب شد.

روشی که باعث فروپاشی «ژاندارم منطقه» و «جزیره‌ی ثبات» شد، خشونت‌زدایی بود.

نفی جنگ و خشونت در چهار دهه‌ی اخیر بیشتر از پیش ملموس است. خشونت‌پرهیزی و اهمیت خشونت‌زدایی جایگاهی مهمی در افکار عمومی یافته است. 

دود آتش خشونت‌گستری‌هایی که از یک سو از جانب قدرت‌های خارجی و قوای نیابتی آن‌ها، و از سوی دیگر از طرف قدرت داخلی بر مردم مناطق مختلف، بیش از همه به چشم ساکنان مناطق مرزی وطنمان رفته و می‌رود. در نتیجه قابل تصور و فهم است که ایرانیانی که در مناطق مرزی وطنمان ساکن هستند، بیش از سایر ایرانیان به اهمیت خشونت‌زدایی واقف باشند. 

در این دوران که خودبراندازیِ رژیم ولایت مطلقه فقیه، شتابگیرتر می‌شود، گروههای تجزیه‌طلب یا جدایی‌خواه و یا فدرالیست، که به علت فقدان پایگاه مردمی، چاره‌ای جز وابستگی و خشونت‌گستری نمی‌بینند، دست به تهدیدهایی زده‌اند تا بلکه به زور خود را به افراد و گروههایی که برای انتقال حاکمیت به مردم هستند، تحمیل کنند. 

سرنوشت افراد و حاکمان احزاب و تشکیلات وابسته به قدرت‌ها، سرنوشتی مشابه و عبرت‌آموز بوده است. سرنوشت حاکمانی که با تجاوزها به حقوق در کشورها حکمرانی می‌کنند هم همان تشابه را دارد.

خامنه‌ای و نتانیاهو، گرچه در دو سر مخالف کشمکش‌ها هستند نیز مشابهِ هم هستند.

لرزان‌تر شدن پایه‌های حکم‌رانی خامنه‌ای برای ما ایرانیان بیش از پیش نمایان می‌گردد. لرزان‌تر شدن پایه‌های حکم‌رانی نتانیاهو، از قدرت‌نمایی ترامپ نیست، بلکه از ضعف رئیس جمهور امریکا در مقابل افکار عمومی است.

صدارت- سرنوشت مشابهِ خامنه‌ای و نتانیاهو، در صورت ادامه‌ی روند کنونی بیشتر بخوانید »

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال

برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، باید از عادی‌سازی خشونتِ وابستگی پرهیز کنیم، همچنین باید تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال را به صفر متمایل سازیم.
کیفیت و کمیت خشونت‌ها در مناطق مختلف، بستگی به میزان تحمل‌پذیریِ افراد آن منطقه در رابطه با تجاوز به حق و حقوق آن‌ها دارد.
گرچه بیش از چهار دهه از عمر «سلسله‌ی روحانیت» و «دیکتاتوری ملاتاریا» می‌گذرد، ولی یکی از نکات مثبت این دوران، شناسایی افراد و گروهها، و مواضع آن‌ها در عرصه‌های مختلف بوده است. در این زمینه می‌توان به مثال‌هایی اشاره کرد:
۱- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت داخلی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت داخلی با اسم رمز اصلاح‌طلبی و یا تحول‌طلبی) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
۲- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت خارجی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت خارجی با اسم رمز سلطنت‌طلبی و پادشاهی‌طلبی و یا مشروطه‌خواهی و تزویر ’امروز فقط اتحاد‘ و یا فدرالیسم) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
دست این دو گروه برای مردم ایران باز شده است، و آن‌ها هرچه منزوی‌تر و مطرودتر گشته و می‌گردند!

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال بیشتر بخوانید »

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی!

با توجه به سردرگمی و نابسامانی سیاست امریکا، به‌ویژه در سیاست خارجی این کشور، و با توجه به سردرگمی و آشفتگی سیاست داخلی و خارجی رژیم اسرائیل و اروپا و انگلیس، و همچنین با توجه به سردرگمی و ورشکستگی همه‌ی سیاست‌های رژیم حاکم بر ایران، امیدوارم هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود، اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی بایسته و شایسته را دریابیم. بدین ترتیب است که با فعال شدن در عرصه‌ی ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، چه به صورت انفرادی(هریک به سهم خود و به نوبه خود!)، و چه به صورت جمعی در هسته‌ها و شوراهای کوچک و بزرگ، می‌توانیم از افزایش کیفی و کمی فجایع اقتصادی، و اجتماعی، و روانی-اجساسی، و سیاسی پیش‌گیری کنیم. در این صورت و نیز با خشونت‌زدایی است که خواهیم توانست زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاه‌تر کنیم، و شور و شعف مشارکت در استقرار و استمرار و پیش‌برد مردمسالاری را از آنِ خود نماییم.
جنگ روانی مادرِ همه‌ی جنگ‌ها است، ولی تنها جنگی است که در آن، هر کدام از همه ما مردم (هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود) توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را داریم.

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی! بیشتر بخوانید »

صدارت- هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت مانده و بماند، ابعاد کیفی و کمی خطراتی که متوجه ایران و ایرانیان است بیشتر شده و خواهد شد!

برای دفع شر و برای بهبود اوضاع، هر راهکاری باید دارای دو حقیقت ضروری باشد، و این ویژگی‌ها را دارا باشد: 
۱- در خودِ من وجود داشته باشد، و 
۲- در خودِ زمانِ من عملی و ممکن باشد.
هرگاه یک حداقل لازمی از ما مردم، همین الان و ابتدا از خود شروع کنیم، و در جنگ روانی از خود دفاعی پیروزمندانه بکنیم و بالاخره این دو حقیقت را در ذهن خود جا بیندازیم، بدون شک نه حمله اسرائیل و آمریکا و…، و نه جنگ داخلی، و نه تجزیه ایران، و نه… امکان وقوع را پیدا نخواهد کرد. حتی اگر هم قدرت‌ها، با نابخردی، به این و یا دیگر بی‌ثباتی‌سازی‌ها دست بزنند، با شکست نقشه‌های خود روبرو خواهند شد….
…گرچه هنر چهارچوب محدودیت ناممکن را در می‌نوردد، ولی فقط هم به شعر، و موسیقی، و… محدود نمی‌شود. هنری که سرچشمه‌ی حماسه‌آفرینی‌های ایرانیان، در تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه، تا همین روزهای اخیر بوده، هنری است که از جنبش شهویور ۱۴۰۱ پژواک بیشتری گرفت، آن هم به شکل شعاری پرشعور، آن هم به صورت کاملا خودانگیخته و خودجوش، آن هم در خیابان‌های ایران:
پشت به قدرت (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی) و روی به ملت (همکاری برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش برای استفرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، و اتحاد حول محور حقوق)

صدارت- هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت مانده و بماند، ابعاد کیفی و کمی خطراتی که متوجه ایران و ایرانیان است بیشتر شده و خواهد شد! بیشتر بخوانید »

ای ایران ای مرز پرگوهر، ای خاکت سرچشمه هنر-پرچم وطن قلب-چو ایران نباشد تن من مباد

صدارت: استقلال، استقلال، استقلال!

رژیم فعلی حاکم بر ایران هم به علت عدم مشروعیت که ناشی از فقدان پایگاه مردمی آن‌ها است، و نیز به علت بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی در تدبیر امور، هر گونه اصلاحی را غیرممکن کرده است. به نتیجه‌‌ی مطلوب نرسیدن «جنبش سبز» در سال ۱۳۸۸ شکست اصلاح‌طلبی در این رژیم را ثابت کرد. به نتیجه‌‌ی مطلوب نرسیدن آن جنبش خودجوش در آن زمان، از جمله به علت عدم توجه کافی به حق استقلال، و تجاوز به آن حق بود. عدم خودانگیختگی و عدم استقلال از قدرت داخلی، و انتظار بهتر شدن اوضاع با روی کردن به قدرت داخلی برای اصلاح آن، نتیجه‌ای بهتر از ادامه فاجعه‌آمیز «زندگی» زیر یوغ ولایت مطلقه فقیه نمی‌توانست داشته باشد.
جنبشی که دوباره از شهریور ۱۴۰۱ شدت گرفت هم نتیجه‌ی مطلوب را در آن زمان نداشت. شعار «زن، زندگی، آزادی» تکیه‌ی واضح و بایسته‌ای بر حق استقلال نداشت. در نتیجه‌ی خلائی که عدم وجود تکیه کافی بر حق استقلال به‌وجود آورد، عناصر وابسته به قدرت‌های خارجی، امکان فعالیت یافتند، و خلاء استقلال، با وابستگی و وابستگان پر شد. توییت‌گیت، و وکالت‌گیت، و منشور مهساگیت، و… زمینه را برای تجاوز به حقوق زن و زندگی و آزادی فراهم ساخت! در نتیجه، آتش جنبش به زیر خاکستر رفت، و انفعال دوباره بر جامعه حاکم شد.
در این زمان، شتاب‌گیرتر شدن خودبراندازی رژیم، بیش از پیش به وضوح مشهود است. این مشاهده از جمله به علت هم‌افزایی و سینرژی برخی عوامل خارجی (از جمله سقوط رژیم بشار اسد،…) و برخی عوامل داخلی (از جمله نمایان شدن علیل و ذلیل بودن رژیم برای تحمیل حجاب اجباری،…) بوده است.
مردمسالاری و حقوق‌مداری یک فرهنگ است، و نه یک کالای وارداتی که جورج بوش بتواند به افغانستان، و یا نتانیاهو و ترامپ به ایران وارد کنند! برای حقوق‌مدار شدن یک جامعه، باید از خود شروع کنم.

صدارت: استقلال، استقلال، استقلال! بیشتر بخوانید »

صدارت- استقلال، و عواقب عدم توجه به آن در آینه‌ی سوریه و ایران

در این زمان، شتاب‌گیرتر شدن خودبراندازی رژیم، بیش از پیش به وضوح مشهود است. این مشاهده از جمله به علت هم‌افزایی و سینرژی برخی عوامل خارجی (از جمله سقوط رژیم بشار اسد،…) و برخی عوامل داخلی (از جمله نمایان شدن علیل و ذلیل بودن رژیم برای تحمیل حجاب اجباری،…) بوده است.
مردمسالاری و حقوق‌مداری یک فرهنگ است، و نه یک کالای وارداتی که جورج بوش بتواند به افغانستان، و یا نتانیاهو و ترامپ به ایران وارد کنند! برای حقوق‌مدار شدن یک جامعه، باید از خود شروع کنم. از پندار حقوق‌مکان است که کردار و گفتار حقوق‌مدار برمی‌خیزد. در این دوران خطیر، از میان همه‌ی حقوق، می‌توان به چندی تکیه کرد. حقِ اطلاع‌یابی، حقِ اطلاع‌رسانی، حقِ اختلاف، حقِ  اشتراک، حقِ آزادی، و البته حقِ استقلال.
در این زمان اهمیت خودانگیختگی، و آگاهی به حق استقلال، و احقاق حق استقلال، بیش از پیش واضح شده است. این بستگی به خود ما دارد که چه سرنوشتی را برای خود بسازیم.

صدارت- استقلال، و عواقب عدم توجه به آن در آینه‌ی سوریه و ایران بیشتر بخوانید »

صدارت: هم‌افزایی روش‌های خشونت‌زدا و عوامل کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم

برای کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم:
خلاقیت و ابتکار برای یافتن راه حل‌ها در خود، و توسط خود
خلاقیت و ابتکار برای یافتن راه حل‌ها در زمان حال
مخرج مشترک قرار دادن حقوق برای اتحاد و همکاری‌های هرچه وسیع‌تر
تلاش برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش با هدف استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری
تلاش برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش با مخرج مشترک قرار دادن حقوق برای ابتکار و خلق روشهایی که ترجمان مردمسالاری و دموکراسی هستند
مخرج مشترک قرار دادن حقوق برای هم‌افزایی روش‌های خشونت‌زدا و عوامل کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم
مخرج مشترک قرار دادن حقوق برای تشکیل هسته‌های حقوق‌مدار برای همکاری و پرکاری
تکیه بر خشونت‌زدایی در پندار، و در کردار و گفتار
تلاش برای جذب کارمندان لشکری، آغوش باز مردم برای پیوستن قوای سرکوب (انتظامی، نظامی، بسیجی، اطلاعاتی-امنیتی) و نافرمانی آن‌ها از فرماندهان جنایت‌کار در رابطه با سرکوب مردم 
تلاش برای جذب کارمندان کشوری، و آغوش باز مردم برای پیوستن قوای سرکوب سفید مردم، و اعتصابات و نافرمانی آن‌ها از روسای فاسد و رانت‌خوار در رابطه با «حفظ نظام» و گردش چرخ‌های دولت برای ادامه انواع خشونت‌های سیاسی، اقتصادی، روحی-روانی، فرهنگی، رسانه‌ای، اجتماعی و تجاوزهای سفید به حقوق مردم 
احقاق حق اطلاع‌یابی و احقاق حق اطلاع‌رسانی، به طور کلی، و به‌خصوص در رابطه با «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران»  https://alisedarat.com/2019/08/17/5108/ 
احقاق حق اطلاع‌یابی و احقاق حق اطلاع‌رسانی، به طور کلی، و به‌خصوص در رابطه با «قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنج گانه»  https://alisedarat.com/2019/06/23/4991/ 
احقاق حق خودانگیختگی، استقلال و نفی هرگونه رجوع به قدرت‌ها   *پشت به قدرت (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی) و *روی به ملت (همکاری برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش و اتحاد حول محور حقوق)

صدارت: هم‌افزایی روش‌های خشونت‌زدا و عوامل کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم بیشتر بخوانید »

لائیسته به معنی دین‌ستیزی نیست، درست برعکس! لائیسته دین‌ستیزی را محکوم می‌کند! لائیسیته نافی دین‌ستیزی است! لائیسیته به این معنی است که هر انسانی بتواند به‌طور خودانگیخته و بدون هیچ اکراهی، دین یا مرامی را برای خود انتخاب کند. باورمندان به لائیسته، یک قانون اساسی لائیک را تدوین می‌کنند که براساس باورهای دینی و دنیوی نیست، و براساس ۵ دسته حقوق تدوین شده: حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق ایران و ایرانیان در جامعه بین‌المللی، و حقوق طبیعت. تقابل دولت تئولژیک اسرائیل و دولت تئولژیک ایران، تجربه‌ای بس عبرت‌آموز را در اختیار ما قرار داده است. بررسیِ وقایع امروز با عینک حقوق، و یافتن نکات تاریخیِ تکرار شونده و استمرار یابنده‌ی آن، این درس تجربه را برای ما ایرانیان برای براندازی ولایت مطلقه، و استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری بسیار مفید خواهد کرد.

صدارت- رابطه‌ی دین، عقیده، حکومت، سیاست، دولت، قدرت: لائیسیته؟ سکولاریزاسیون؟

اطلاعیۀ جهانی لائیسیته در قرن بیست و یکم
https://alisedarat.com/2005/12/09/76/
سه اصل بنیادین اعلامیه جهانی لائیسیته:
۱- تکیه بر حقوق، حقوقمداری و به‌خصوص خودانگیختگی
۲- تفکیک دولت از نهادهای دینی
۳- عدم تبعیض، خشونت‌زدایی در عقاید دینی و دنیوی، نفی هرگونه تبعیض منفی و یا تبعیض مثبت

حکومت و دولت و شاخه‌های آن:  
در مورد دولت، از شاخه‌های آن یعنی شاخۀ مقننه؛ شاخۀ قضائیه؛ و شاخۀ مجریه نام برده شده است.  واژۀ حکومت به معنای یکی از شاخه‌های دولت، یعنی شاخۀ مجریه، بکار رفته است. گرچه این تعریف جدید نیست و مثلا از «حکومت دکتر مصدق در دولت شاهنشاهی ایران» زیاد یاد شده است، ولی متاسفانه در ایران معاصر، به علت اینکه همیشه قدرت در یک نفر و یا یک گروه متمرکز بوده است،  واژههای  دولت و حکومت به شکلی جابجائی و در معنائی مساوی مصرف شده‌اند.  
رسانه‌های همگانی به مثابه شاخۀ چهارم دولت حقوق‌مدار، پیشنهاد شده است.
پس مراد از دولت، مجموعۀ چهار شاخۀ فوق، و منظور از حکومت فقط شاخۀ مجریه است. 

سیاست به معنای تدبیر امور است. با این تعریف حقوقی، همه‌ی مردم در تدبیر امور، مشارکت می‌کنند. 
ولی در دنیای امروز و با باور به اصالت قدرت و در روابط قوا، «سیاست» به معنی چگونگی رسیدن به قدرت (هر چه سریع‌تر و به هر قیمتی با هر وسیله‌ای)، چگونگی ماندن در قدرت (هر چه طولانی‌تر و به هر قیمتی با هر وسیله‌ای)، چگونگی پیشبرد منویات قدرت (هر چه وسیع‌تر و به هر قیمتی با هر وسیله‌ای) است

ضمانت اجراییِ این مفاهیم و اسناد ذیل، خودِ ما مردم هستیم.
هر ملت و جامعه‌ای، از مجموعه افراد تشکیل می‌شود. هر فردی (و به تبع آن هر جامعه‌ای و هر ملتی)، می‌تواند پیوسته حقوق‌مدارتر و مردمسالارتر بگردد، و شایسته و بایسته است که در این مهم همیشه کوشا باشد.
هرچه جامعه حقوقمدارتر بشود، هرچه جامعه مردمسالارتر بشود، به همان نسبت مردم در میدان ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر حاضرتر خواهند بود، و باز به همان نسبت ضمانت اجرایی بیشتر میشود.

صدارت- رابطه‌ی دین، عقیده، حکومت، سیاست، دولت، قدرت: لائیسیته؟ سکولاریزاسیون؟ بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا