علی صدارت

صدارت- نقش من و تو در کاهش قدرت خامنه‌ای! سهم من و تو در افول ابرقدرت امریکا!

چرخ ار نگردد گرد دل، از بیخ و اصلش بر کنم!—گردون اگر دونی کند، گردون گردان بشکنم!
گر پاسبان گوید که هی! بر وی بریزم جام می—دربان اگر دستم کشد، من دست دربان بشکنم!
– 
تلاش برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش، برای براندازی مستبد، و برای براندازی این رژیم اصلاح ناپذیر، و برای گذار از ساختار استبدادی، و برای استقرار و استمرار مردمسالاری، هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود.
من و تو، فقط باید به خودم، به خودت، یادآوری کنم٫ یاداوری کنی، که من و تو هم در این وضعیتی که امروز داریم مسئول هستیم. به همین ترتیب٫ من و تو هم در ساختن سرنوشت آینده خود مسئول هستیم. تصمیم با ما است که با عملکرد امروزمان، چه فردایی را بسازیم. این دختر دلیر ایران، یک تنه و تنها، تصمیم خود را گرفته و مطابق با آن الان دارد قدمی عملی برمیدارد. وی بدون ترس از دژخیمان که او را در محاصره گرفته‌اند، با مقاومت در مقابل زور، و با نافرمانی مدنی، کلیت این رژیم را نفی میکند. این دختر جوان شجاع، با خشونتزدایی، اسلحه را در دست سرکوبگران بی اثر کرده است. این فرزند دلیر ایران، به سهم خود و به نوبه خود، زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاهتر کرده است.
https://www.instagram.com/reel/DGLTewOufg_/
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟-
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!

که یکی چراغ روشن، ز هزار مرده بهتر!
که به است یک قد خوش، ز هزار قامت کور!

اگر آتش است یارت، تو برو در او همی سوز،
به شب فراق سوزان، تو چو شمع باش تا روز

تو مخالفت همی کش، تو موافقت همی کن،
چو اباس تو درانند، تو لباس وصل میدوز!

و مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز!

صدارت- نقش من و تو در کاهش قدرت خامنه‌ای! سهم من و تو در افول ابرقدرت امریکا! بیشتر بخوانید »

صدارت: رهایی از انقلاب‌ستیزی، زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاه‌تر می‌کند.

هنوز هم عده‌ای که در جنگ روانی قدرت‌ها علیه مردم شکست خورده‌اند و سانسور و خودسانسوری را پذیرفته‌اند، یک داستان مجازی را در مورد کنفرانس گوادلوپ باور دارند، و نه واقعیت حقیقی را و شرایط ایران، و منطقه، و جهان (به‌خصوص امریکا) را در آن زمان. در این رابطه توجه شما را به مطلب ذیل جلب می‌کنم (ضمن اینکه رفرانس‌های بیشتری را در انتهای این مقاله می‌اورم):

گوادلوپ، انقلاب، نشانه عجز قدرت‌ها، دلیل دیگری برای اعتماد به‌نفس فردی، و اعتماد به‌نفس ملی:

صدارت: رهایی از انقلاب‌ستیزی، زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاه‌تر می‌کند. بیشتر بخوانید »

صدارت- منقلب شدن ایرانیان، انقلاب ۱۳۵۷، بهار ایران

انقلاب با منقلب‌تر شدن مردم یک کشور واقع می‌گردد. در این زمان، مردم ایران از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷، منقلب‌تر شده‌اند، انقلابی‌تر شده‌اند.
انقلاب یک قرار ملاقات و یا برنامه‌ریزی برای تشکیل یک جلسه‌ی کاری نیست! که یک عده‌ای تصمیم بگیرند در یک زمانی، و در یک مکانی، یک امری، واقع شود!
مردمی که از شرایط موجود در کشور خود ناراضی هستند، با در‌آمیختن با افکار عمومی، با بررسی و نقد اوضاع، و با چاره‌اندیشی و پیشنهاد راه حل، برای ساختن وضعیت بهتر تلاش می‌کنند. در واقع مردم تلاش می‌کنند در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تری، مشارکتِ بیشتری داشته باشند. مردم منقلب و منقلب‌تر می‌گردند.
انقلاب با منقلب‌تر شدن مردم یک کشور واقع می‌گردد.
قدرت‌ها (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی)، همه‌ی قدرت‌ها خواهان ادامه‌ی قدرت‌مداری و سلطه‌گری خود بر جامعه هستند. ادامه‌ی سلطه‌گری سلطه‌گران، بدون انفعال سلطه‌بران و ادامه‌ی سلطه‌بریِ سلطه‌بران، غیر ممکن است. 
در کشوری که قدرت‌ها و حاکمان بر کشور، راه را بر هر گونه اصلاح برای بهتر شدن اوضاع موجود بسته‌اند، مردم به تدریج از ادامه‌ی انفعال، سرپیچی می‌کنند. در این صورت است که برای ادامه حیات ملی، اصلاحات بنیادین و ریشه‌ای، کم‌کم ضرورتی بیش از پیش پیدا می‌کند. در این برهه‌ی زمانی، مردم برای ادامه‌ی جیات، باز هم منقلب‌تر می‌شوند، و انقلاب به وقوع می‌پیوندند.
در صورتی که نسل انقلاب، بتواند این منقلب‌تر شدن را به نسل‌های بعدی منقلب کند، ساختار رژیم استبدادی، فضای لازم را برای بازسازی خود در شکلی دیگر، و تحمیل خود به جامعه، پیدا نمی‌کند. در غیر این صورت است که وضعیت، از دوران گذشته هم بدتر می‌شود.
در رژیم بعد از انقلاب، با ساختار استبدادی رژیم قبل از انقلاب، نسل انقلاب باید حذف شود. ولی برای ادامه‌ی حیات ملی، تلاش قدرت‌ها برای این حذف نمی‌تواند دائمی باشد، و یا موفق باشد. بدین ترتیب، با کمی وقفه، نسل جدید هم کم‌کم منقلب می‌گردد، و رژیم اصلاح‌ناپذیر جدید، برای مردم چاره‌ای جز براندازی باقی نمی‌ماند.
در چهل‌وششمین سالگرد انقلاب بزرگ ۱۳۵۷، شاهد منقلب‌تر شدن مردم ایران هستیم، و می‌بینیم که شکوفه‌های بهار انقلاب، شکوفاتر می‌شوند.

صدارت- منقلب شدن ایرانیان، انقلاب ۱۳۵۷، بهار ایران بیشتر بخوانید »

صلح با من شروع میشود-peace begins with me-آدمی دیگر بباید ساخت-تا تغییر نکنی نمیتوانی تغییر دهی-

صدارت- سرنوشت مشابهِ خامنه‌ای و نتانیاهو، در صورت ادامه‌ی روند کنونی

در آستانه‌ی انقلاب بزرگ ۱۳۵۷ هستیم. یکی از کلیدواژههایی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در شعارهای پرشعور و خودجوش در تظاهرات پرپژواک بود، مفهوم استقلال بود.

حق استقلال، در هر پنج دسته حقوق(حقوق بشر، و حقوق شهروندی، و حقوق ملی، و حقوق بین‌المللی، و حقوق طبیعت)، از اهمیتی ملموس برخوردار است.

مفهوم مهم دیگر، نفی خشونت، و ایجاب خشونت‌زدایی بود. با اینکه گروههایی بودند که مبارزات قهرآمیز را راه حل می‌دانستند، و گرچه اعضای آن گروهها چه بسا در آن زمان قهرمانان کشور دانسته می‌شدند، ولی این خشونت و قهر نبود که منجر به پیروزی انقلاب شد.

روشی که باعث فروپاشی «ژاندارم منطقه» و «جزیره‌ی ثبات» شد، خشونت‌زدایی بود.

نفی جنگ و خشونت در چهار دهه‌ی اخیر بیشتر از پیش ملموس است. خشونت‌پرهیزی و اهمیت خشونت‌زدایی جایگاهی مهمی در افکار عمومی یافته است. 

دود آتش خشونت‌گستری‌هایی که از یک سو از جانب قدرت‌های خارجی و قوای نیابتی آن‌ها، و از سوی دیگر از طرف قدرت داخلی بر مردم مناطق مختلف، بیش از همه به چشم ساکنان مناطق مرزی وطنمان رفته و می‌رود. در نتیجه قابل تصور و فهم است که ایرانیانی که در مناطق مرزی وطنمان ساکن هستند، بیش از سایر ایرانیان به اهمیت خشونت‌زدایی واقف باشند. 

در این دوران که خودبراندازیِ رژیم ولایت مطلقه فقیه، شتابگیرتر می‌شود، گروههای تجزیه‌طلب یا جدایی‌خواه و یا فدرالیست، که به علت فقدان پایگاه مردمی، چاره‌ای جز وابستگی و خشونت‌گستری نمی‌بینند، دست به تهدیدهایی زده‌اند تا بلکه به زور خود را به افراد و گروههایی که برای انتقال حاکمیت به مردم هستند، تحمیل کنند. 

سرنوشت افراد و حاکمان احزاب و تشکیلات وابسته به قدرت‌ها، سرنوشتی مشابه و عبرت‌آموز بوده است. سرنوشت حاکمانی که با تجاوزها به حقوق در کشورها حکمرانی می‌کنند هم همان تشابه را دارد.

خامنه‌ای و نتانیاهو، گرچه در دو سر مخالف کشمکش‌ها هستند نیز مشابهِ هم هستند.

لرزان‌تر شدن پایه‌های حکم‌رانی خامنه‌ای برای ما ایرانیان بیش از پیش نمایان می‌گردد. لرزان‌تر شدن پایه‌های حکم‌رانی نتانیاهو، از قدرت‌نمایی ترامپ نیست، بلکه از ضعف رئیس جمهور امریکا در مقابل افکار عمومی است.

صدارت- سرنوشت مشابهِ خامنه‌ای و نتانیاهو، در صورت ادامه‌ی روند کنونی بیشتر بخوانید »

جوان، پیر، سالمند، ساعت شن عمر سن

صدارت: نقش جوانان در پایان دادن به استبداد

…ولی برای قدم برداشتن در این راه سوم، این سوال مهم مطرح است که اگر هدف «پایان دادن به استبداد» که معنی آن استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری است: 
۱- کانون فعالیت‌ها و کنش‌گری‌های انفرادی چه باید باشد؟ 
۲- برای همکاری با دیگران، همکاری‌ها حول چه محوری باید باشد؟ 
پاسخ به هر دو پرسش، چیزی نیست به‌غیر از حقوق!
اگر کانون فعالیت‌ها و کنش‌گری‌های انفرادی حقوق باشد، یک دست صدا دارد، صدایی پرپژواک در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر.
ولی برای قدم برداشتن در این راه سوم، این سوال مهم مطرح است که اگر هدف «پایان دادن به استبداد» که معنی آن استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری است:
۱- کانون فعالیت‌ها و کنش‌گری‌های انفرادی چه باید باشد؟ 
۲- برای همکاری با دیگران، همکاری‌ها حول چه محوری باید باشد؟ 
پاسخ به هر دو پرسش، چیزی نیست به‌غیر از حقوق!
اگر کانون فعالیت‌ها و کنش‌گری‌های انفرادی حقوق باشد، یک دست صدا دارد، صدایی پرپژواک در ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر.
اگر کانون فعالیت‌ها و کنش‌گری‌های گروهی و جمعی (هسته‌ها) حقوق باشد، با همکاری‌های سازنده، حاصل جمع تولیدات و سازندگی آن‌ها، از جمع عددی آن‌ها بسیار فراتر می‌رود، پنج به‌اضافه پنج، فقط ۱۰ نمی‌شود، می‌شود بیست، یا پنجاه، یا…!

حقوق؟ کدام حقوق؟ حقوق ذاتی، از جمله سه حق:
استقلال: تجاوز به حقِ استقلال = وابسته شدن از راه رانت رسانه‌ای، پول،…
حق اطلاع‌یابی،
حق اطلاع‌رسانی،
حق صلح و دوستی،
❊❊❊

صدارت: نقش جوانان در پایان دادن به استبداد بیشتر بخوانید »

صدارت: اسناد دولت امریکا: ماموریت ژنرال هایزر و کودتای علیه انقلاب ۱۳۵۷

انقلاب ایران، با نام «انقلاب اسلامی ایران» مشهور شد. چرا که تعهداتی که توسط خمینی به چشم و گوش و قلب و روح مردم داده شد، از انقلابی در اسلام در ایران حکایت داشت. قدرت‌ها خیلی زود متوجه شدند که با مدیریت جنگ روانی گسترده،  معنای اصلی این سه کلمه (انقلاب اسلامی ایران) باید هر چه رودتر مخدوش کنند، و هر کدام از این سه کلمه در افکار عمومی (افکار عمومی ایران، افکار عمومی منطقه، و افکار عمومی جهان)، معنای عکس آن را مجسم کند.
عامل مهم مخدوش کردن مفهوم اسلام، خود روح‌الله خمینی بود. پندار و گفتار و کردار خمینی، خواسته یا ناخواسته، دانسته و یا نادانسته، هر گونه انقلابی را در اسلام فقاهتی حوزوی، نه تنها نفی و انکار می‌کرد، بلکه با تمام قوا این نوزایش و رنسانس را تخریب می‌کرد. او به وضوح گفت: «…خیال میکنند که حالایی که مثلاً انقلاب شده، باید اسلام هم انقلاب بشود…»
کلمه‌ی دیگری که باید مخدوش می‌شد، «انقلاب» بود. از جمله اینکه با مغزشویی و جنگ روانی، در مغزها بفشارند که یراندازی رژیم ولایت مطلقه پهلوی توسط مردم ایران نبود، و بلکه «…از همان اول همه چیز کار انگلیس و کار امریکا بوده!»  و یا «تمام تصمیمات برای بردن شاه و آوردن خمینی توسط سران چهار کشور، در گوادلوپ گرفته شد!» و یا «هایزر آمد ایران و شیرازه ارتش را گسیخت!» و یا…

صدارت: اسناد دولت امریکا: ماموریت ژنرال هایزر و کودتای علیه انقلاب ۱۳۵۷ بیشتر بخوانید »

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال

برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردمسالاری، باید از عادی‌سازی خشونتِ وابستگی پرهیز کنیم، همچنین باید تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال را به صفر متمایل سازیم.
کیفیت و کمیت خشونت‌ها در مناطق مختلف، بستگی به میزان تحمل‌پذیریِ افراد آن منطقه در رابطه با تجاوز به حق و حقوق آن‌ها دارد.
گرچه بیش از چهار دهه از عمر «سلسله‌ی روحانیت» و «دیکتاتوری ملاتاریا» می‌گذرد، ولی یکی از نکات مثبت این دوران، شناسایی افراد و گروهها، و مواضع آن‌ها در عرصه‌های مختلف بوده است. در این زمینه می‌توان به مثال‌هایی اشاره کرد:
۱- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت داخلی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت داخلی با اسم رمز اصلاح‌طلبی و یا تحول‌طلبی) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
۲- افراد و گروههایی که با اصیل دانستن قدرت، ادعا کرده‌اند با وارد کردن عامل قدرت خارجی در معادلات اعتراضات و جنبش‌های مردمی (پروژه‌ی شکست خورده‌ی ساختن بدیل وابسته به قدرت خارجی با اسم رمز سلطنت‌طلبی و پادشاهی‌طلبی و یا مشروطه‌خواهی و تزویر ’امروز فقط اتحاد‘ و یا فدرالیسم) ممکن است راه حلی پیدا کرد،
دست این دو گروه برای مردم ایران باز شده است، و آن‌ها هرچه منزوی‌تر و مطرودتر گشته و می‌گردند!

صدارت- عادی‌سازی خشونتِ وابستگی، تحمل‌پذیریِ تجاوز به حق استقلال بیشتر بخوانید »

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی!

با توجه به سردرگمی و نابسامانی سیاست امریکا، به‌ویژه در سیاست خارجی این کشور، و با توجه به سردرگمی و آشفتگی سیاست داخلی و خارجی رژیم اسرائیل و اروپا و انگلیس، و همچنین با توجه به سردرگمی و ورشکستگی همه‌ی سیاست‌های رژیم حاکم بر ایران، امیدوارم هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود، اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی بایسته و شایسته را دریابیم. بدین ترتیب است که با فعال شدن در عرصه‌ی ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر، چه به صورت انفرادی(هریک به سهم خود و به نوبه خود!)، و چه به صورت جمعی در هسته‌ها و شوراهای کوچک و بزرگ، می‌توانیم از افزایش کیفی و کمی فجایع اقتصادی، و اجتماعی، و روانی-اجساسی، و سیاسی پیش‌گیری کنیم. در این صورت و نیز با خشونت‌زدایی است که خواهیم توانست زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را کوتاه‌تر کنیم، و شور و شعف مشارکت در استقرار و استمرار و پیش‌برد مردمسالاری را از آنِ خود نماییم.
جنگ روانی مادرِ همه‌ی جنگ‌ها است، ولی تنها جنگی است که در آن، هر کدام از همه ما مردم (هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود) توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را داریم.

صدارت-آغاز دوبارهٌ عظمت، یا ادامهٌ افول ابرقدرت؟ شتاب‌گیریِ سقوط وابستگی! بیشتر بخوانید »

سلام نظامی قوای مامور سرکوب معلمان، به هموطنان معلم در اعتراضات خیابانی آنها

صدارت: مرحله بعد= اعتصابات سراسری، ادامه ابتکارات برای خشونت‌زدایی، جذب کارمندان لشکری و کشوری

قدم بعدی، باز هم منقلب‌تر شدن مردم، و تسری این انقلاب به بدنه‌ی پرسنل لشکری (قوای انتظامی-نظامی-امنیتی-اطلاعاتی) و پرسنل کشوری (کارمندان دولت در وزارتخانه‌ها و موسسات دولتی) و انقلاب در افرادی که دانسته و یا نادانسته، در پیشبرد شعار «حفظ نظام، اوجب واجبات است» شریک جرم خامنه‌ای شده‌اند.
با منقلب‌تر شدن پرسنل لشکری، به‌خصوص در بدنه‌ی آن، کم‌کاری و نافرمانی از مافوق در اجرای فرمان سرکوب و خفقان و تجاوز به حقوق، ترس مردم برای حق‌طلبی، بیش از پیش خواهد ریخت. سایر پرسنل هم جرات بیشتری پیدا خواهند کرد تا به آغوش باز مردم بیایند.
مرحله بعدی برای کوتاه‌تر کردن زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم، ادامه خشونت‌زدایی و ابتکار در خلاقیت راههای جذب قوای سرکوب و سایر هم‌وطنان ما که از کارمندان لشکری و کشوری هستند است. بسیاری از این هم‌وطنان، بیشتر به علت درد معیشت به این مشاغل روی آورده‌اند و هنوز در این شغل مانده‌اند.
ریزش‌ها در قوای انتظامی، و حتی بسیج، امر جدیدی نیست و به اعتراف طائب، لااقل به سال ۱۳۸۸ و سرکوب‌های جنبش سبز قدمت دارد.
بسیاری از قوای سرکوب فهمیده‌اند که بهانه‌ی “مامور و معذور” پذیرفته نیست و گناه هیچ‌کس را در اجرای دستورات مافوق برای تجاوز به حقوق مردم، پاک نمیکند!
به نقل از برخی از ایرانیانی که تجربه زندان سیاسی/عقیدتی را هم داشته‌اند، کارمندان لشکری از وضع خود و شغل خود ناراضی هستند، و حتی مایل به استعفا و انتقال و بازنشستگی هستند، ولی با درخواست‌های آنها موافقت نمی‌شود.

صدارت: مرحله بعد= اعتصابات سراسری، ادامه ابتکارات برای خشونت‌زدایی، جذب کارمندان لشکری و کشوری بیشتر بخوانید »

ای ایران ای مرز پرگوهر، ای خاکت سرچشمه هنر-پرچم وطن قلب-چو ایران نباشد تن من مباد

صدارت: بدیل واقعی چیست؟ کنگره؟ شورا؟ جبهه؟

…این خیال خام که در صورت ادامه‌ی انفعال ما مردم، بالاخره یک روزی یک کسی خواهد آمد و ایران را از شر «سلسله‌ی روحانیت» خلاص خواهد کرد، توهمی بیش نیست! توهمی خطرناک!

وضعیت ما خود به خود رو به بهبود نخواهد گذاشت!

هر یک روز بیشتری که این رژیم بر اریکه‌ی قدرت بماند، تعداد ایرانیانی که از جنس این رژیم می‌شوند بیشتر خواهد شد. فرهنگ مردم، فرهنگ رژیم خواهد شد. ولی جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم، منفعت است! 

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود آگاه‌تر می‌شویم، بیشتر گردد، و

هر چه تعداد ما مردم که به حقوق خود بیشتر عمل می‌کنیم، افزون‌تر گردد، و

هرچه تعداد ما مردم که به وظیفه‌ی حیاتی و مهمِ خود، در مورد مشارکت در ساختن سرنوشت خویش عمل می‌کنیم، بیشتر شود:

۱- زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد، (هر یک روز بیشتری که این رژیم در قدرت بماند، خطر سوریه‌ای شدن، و اوکراینی شدن، و لبنانی شدن، و…، و غزه‌ای شدنِ ایران بیشتر می‌شود!)،

۲- دوران موقت از سقوط فیزیکی تا رفراندم قانون اساسی و انتخابات آزاد و مستقل، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۳- رسیدن به نقطه‌ای غیرقابل بازگشت از مردمسالاری و نظام و سامانه‌ای دموکراتیک برای اداره‌ی امورات کشور، کوتاه‌تر، و خشونت‌زداتر می‌گردد،

۴- امکان حمله قدرت‌های خارجی به صفر میل می‌کند،

۵- امکان بی‌ثباتی‌سازی، و جنگ روانی، و تفرقه‌افکنی، و خشونت‌گستری، و… توسط قدرت‌های خارجیِ غربی و شرقی به صفر میل می‌کند، 

۶- امکان خشونت و خشونت‌گستری‌های داخلی، کودتا، جنگ داخلی، تجزیه کشور، و… به صفر میل می‌کند، 

صدارت: بدیل واقعی چیست؟ کنگره؟ شورا؟ جبهه؟ بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا