۲ آبان ۱۳۹۹
...اما امروز، بیداری از رؤیای شیوه زندگی امریکایی، به بیداری از خواب وحشت میماند: مدت 40 سال است که سطح زندگی اغلب شهروندان امریکا و خارجیانی که در امریکا زندگی میکنند، بالا نرفته است. حال آنکه سطح درآمد ثروتمندان بیشتر از دو برابر شده است. برای بسیاری از گروهبندیهای اجتماعی، از جمله سفیدها، امید به زندگی در کاهش است. حدود 30 میلیون نفر به مصرف مواد مخدر، از جمله، 10 میلیون به مرگبارترینها معتادند. بیمههای اجتماعی عملاً وجود ندارند. شمار فقیران افزایش یافته و سر به 40 میلیون نفر میزند. وضعیت محیط زیست فاجعه بار است؛ خانههای ثروتمندترینها واقع در مناطق شیک کالیفرنیا را آتش سوزیها که قابل مهار نیستند، ویران کردهاند. بیشتر از 30 میلیون امریکایی قابل اخراج از منازل مسکونی هستند زیرا توانایی پرداخت اجاره بها و یا وام خود را ندارند. نظام مالی که بظاهر در پیشرفت است، بطورکامل بر سازوکارهای سوداگری شکننده قراردارد. 63 شهر از 75 شهر که بزرگترین شهرهای امریکا هستند، دیگر حتی نمیتوانند بهره وامهای خود را بپردازند. بدهیهای کارگاههای امریکا بالغ بر سه چهارم تولید ناخالص داخلی امریکا است. قرضه خانوادهها 15000 میلیارد دلار است و قرضه دولت تا بدانجا افزایش یافته که به تصور نمیآید. 31000 پل (یک سوم پلهای امریکا) نیازمند تعمیر هستند و 46000 پل دیگر در معرض فروریختن هستند. نظام آموزش و پرورش گرفتار چنان فاجعهای است که بهترین دانشگاهها به انحصار دانشجویان خارجی درآمده و 45 میلیون از امریکاییانی که وارد این دانشگاهها شدهاند، زیر بار وامها نمیتوانند کمر راست کنند. 15 درصد جمعیت بیکارند و بیشتر از 25 درصد جوانانی که از آسیا یا افریقا آمدهاند، بیکارند. مجلس نمایندگان و مجلس سنا نتوانستند بر سر برنامه حمایت اجتماعی توافق کنند. امری که سبب میشود دهها میلیون نفر دیگر بر جمعیت فقیران افزوده گردد. ارزشهای جامعه امریکایی نیز دیگر مورد اعتناء نیستند: فرقهگرایی و جماعت گرایی و نژادگرایی جامعه امریکایی را به گروهبندیها نفی کننده یکدیگر بدل کرده است. سیاه با سفید و مرد با زن و دموکرات و جمهوریخواه بکار نفی یکدیگرند. نظریههای هرچه افراطیتر در باره توطئهگری سخت به رواج هستند؛ فرقهها که در فریفتارترین فضاهای مجازی، چون QAnon (گروهای راست افراطی حامی ترامپ که در فضای مجازی، ترامپ را رئیس جمهوری تبلیغ میکند که در کار ریشهکن کردن فساد نظام است) پدید آمدهاند، دارند واقعیت پیدا میکنند. اینان قرائت دیگری از دنیا را تبلیغ میکنند و رویهای کاملاً ضد دموکراتیک در پیش گرفتهاند و خواهان پامال کردن دشمنان داخلی و خارجی هستند که خود میتراشند. یک سوم امریکاییانی که در دهه 1980 بدنیا آمدهاند، فکر میکنند زندگی در دموکراسی اساسی است و بقیه آمادهاند که از دموکراسی بخاطر دفاع از حق حمل اسلحه و تن ندادن به قواعد حداقل زندگی جمعی، بگذرند...