
بنی صدر : معجزه ارتش ایران در جنگ. خاطرهای از خلبانان دلیر ایران در پایگاه وحدتی دزفول.
۹ مهر ۱۳۹۹بنی صدر : معجزه ارتش ایران در جنگ. خاطرهای از خلبانان دلیر ایران در پایگاه دزفول.
بنی صدر : معجزه ارتش ایران در جنگ. خاطرهای از خلبانان دلیر ایران در پایگاه دزفول.
در مورد چمران اطلاع من این است که او را از پشت زدند، بنا براین دشمن او را نکشت. در مورد فلاحی و فکوری این امر واقع است که این رژیم هشت سال جنگ کرد و نگذاشتند نه یک نفر ارتشی و نه یک پاسدار که در جنگ یک شخصیتی از خود بروز دادند، زنده بماند. حالا آن دو نفر بعلاوه ظهیر نژاد در واقع این ۳ تا ارتش متلاشی را بازسازی کردند و در جنگ بکار گرفتند و جلوی ارتش عراق را گرفتند. حالا کودتا شده ، آقای خمینی در واقع فلاحی را جانشین خود کرده، خوب این باید از بین بره. این است که ظهیر نژاد همواره می گفت که آقا اینها بالاخره ما را از بین خواهند برد پس سوار هواپیما نشوید، یا اگر میشوید قبلا خوب تجسس کنید که بمبی یا مواد منفجره کارنگذاشته باشند. معلوم بود که حق بجانب او بود. او هیچ وقت هواپیما سوار نشد. آن دو نفر هم تفتیش قبل را انجام ندادند و متاسفانه با انفجار هواپیمای سی ۱۳۰ از بین رفتند. خود ظهیر نژاد هم در واقع از کار برکنار گذاشتند که بعد هم از دنیا رفت. به این ترتیب کسانی که در آن جنگ نقشی داشتند در مهار ارتش عراق که فکر می کرد چهار روز تا یک هفته کار ایران را تمام می کند و ابتکار عملیات به دست ارتش ایران افتاد و چمران که عملیات ایذایی انجام میداد را از بین برده شدند...
این مطالب، که طی دوازده جلسه گفتگو، تحت عنوان ’روزها بر رئیس جمهور چگونه میگذرد‘ و یا ’کارنامه ریاست جمهور‘ در اختیار شما هموطنان گرامی قرار داده شده، مطالعه و تحقیقی میدانی و بالینی با شناسایی امرهایی است که در برههٌ بسیار مهمی از تاریخ معاصر ایران واقع شدهاند. به این وقایع، به عنوان امرهایی که به طور مستمر، در تاریخ اتفاق میافتند، باید نگریست، که با درس تجربه از تاریخ، از تکرار آنها در حال و آینده پیشگیری کنیم، هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود! گرچه شکل و ظاهر این امور واقع شده، ممکن است با هم متفاوت به نظر برسند، ولی با تحقیق در آنها و با ریشهیابی و تحلیل آنها، به وضوح این حقیقت نمایان میشود که همگی در باطن یک ریشه را دارا هستند که دینامیسم پویاییهای قدرت و موازنه قوا در همه نظامهای سلطهگر-سلطهبر است.
پیوسته تلاش شده است که دیوارهای سانسور، شکسته شود. این تلاش، بدون شکسته شدن دیوارهای عظیم خودسانسوری نمیتواند موفقیت شایسته را همراه داشته باشد. قدرتها در سراسر دنیا، در جنگ روانی علیه مردم، با استفاده از انواع روشها و اقسام جنگافزارها، توانستهاند در مغز بعضی از مردم، یک مامور امنیتی-اطلاعاتی را تعبیه کنند. در آن دسته از مردم، عدهای با قبول شکست در این جنگ روانی و پذیرش تسلیم و انفعال، این سربازِ گمنامِ امامِ زمانِ خودساخته را، حاکم بر خود کرده و خویش را در سیاهچاله خفقان، با پیچاپیچ تفتیش و ممیزی، و تحمیل همرنگی، اسیر و زندانی میکنند. در این صورت است که ضداطلاعات و سوءاطلاعات فراوان و بسیار دروغها را، با انواع تزویرهای رسانهای، و با تکرار و تکرار و تکرار آنها، به صورت «واقعیت» در کتاب تاریخ، ثبت میکند، و به خورد جوانان میهند.
...نکته بسیار مهم این است که مطلبی را که این رژیم به عنوان «اسلام» برای بقای خود دستمایه کرده است را به چالش کشید. این استاد دانشگاه فقط مثالهایی را متذکر شده است، ولی برای مخاطب خود، هیچ راه حلی را ارائه نداده است. نمیتوان گفت که در داخل کشور است و باید مواظب باشد که گرفتار نشود. ولی بسیاری از هموطنان داخل کشود، بسیار شجاعتر از بسیاری خارج نشینان بودهاند! با عقیده، بخصوص با عقاید دینی، نمیتوان جنگید. باید آنها را به بحث گذاشت. به چالش کشیدن تبلیغات «اسلامی» رژیم و با دوستی و سعه صدر، به بحث آزاد نشستن را تجربه موفقی یافته ام... آبادی میخانه ز ویرانی ماست—جمعیت کفر از پریشانی ماست اسلام به ذات خود ندارد عیبی—هر عیب که هست، از مسلمانی ماست
برای شکنجه،... قتل و کشتار،... خفقان،... سرکوب،... با جنگ روانی باید به مزدوران استبداد باورانده شود که انسان برای دین و عقیده است، و هر کاری در آن راستا، مستحب که هیچ، بلکه واجب است! یکی از درسهای مهم و حیاتی بازخوانی کارنامه نوشته شده در چهار دهه پیش، این است که برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، لازم است که در وژدان عمومی همگانی حداقل لازمی از ما مردم، باور به اینکه دین و مرام برای انسان است و نه برعکس، جا بیفتد.
در 27 ژویئه 1980 (5 مرداد 1359)، حسن و مهدی کروبی در هتل ریتز سویس که سیروس هاشمی اجاره کرده بود، با ویلیام کیسی (از نزدیکان ریگان که در دوران ریاست جمهوری ریگان، رئیس سیا شد) و گرگ و شخصی دیگر، از ستاد انتخاباتی ریگان (نامزد حزب جمهوریخواه امریکا در انتخابات 1980 و رقیب جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا که نامزد ریاست جمهوری برای 4 سال دوم ریاست جمهوری بود) و بوش دیدار کردند. در 4 اگوست 1980 (13 مرداد 1359)، رفسنجانی، رئیس مجلس، میگوید: امریکا مسئله گروگانها را برای استفاده از آن در انتخابات درست کردهاند. و در هفته اول اوت، کروبی (مهدی، حسن و یا هر دو) از جمشید هاشمی میخواهد ترتیب ملاقات دومی را با کیسی در مادرید بدهد. در این باره، گاری سیک، مسئول ایران در شورای امنیت امریکا در زمان کارتر در کتابش، اکتبر سورپرایز، چنین نوشته است: بعد از دیدارهای مادرید، در 16 اوت (25 مرداد 1359)، وزیر خارجه ایران، صادق قطب زاده نامهای در بارهء گروگانها به مجلس نوشت. در این نامه، تاکید کرد که حزب جمهوریخواه امریکا برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، همه کار میکند تا حل مشکل گروگانها را به تأخیر بیاندازد. وی به ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیترزبورگ نیز به تأکید گفته بود: جمهوریخواه ها میخواهند از گروگانها در مبارزات انتخاباتی استفاده کنند. طی ماهها، قطب زاده چند نوبت این سخن را، با اصرار تکرار کرد اما آن زمان، هیچکس آن را جدی تلقی نکرد. در 18 اوت (27 مرداد 1359)، رفسنجانی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «مسئله گروگانها فوریت ندارد. مجلس کارهای واجب دیگری دارد. بعد از انجام این کارها، مجلس مسئله گروگانها را در دستور کار قرار خواهد داد. دو روز بعد از آن در کنفرانس مطبوعاتی دیگری آیةالله بهشتی نیز اظهارات مشابهی به عمل آورد: «برای ایران، مسئله گروگانهای امریکایی اهمیت درجهء اول ندارد». این دو اظهار نظر از زبان دو روحانی که در حلقه نزدیکان اول خمینی بودند، تصدیق سخنی بود که کروبی، در مادرید، به کیسی گفته بود: مشکل گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری حل نخواهد شد. (کتاب سیر تحول سیاست امریکا در ایران - جلد دوم گروگانگیری، نوشته ابوالحسن بنیصدر، صص 372-373).
با غنی بخشیدن به وژدان تاریخی، گذار خشونتزدا از ولایت مطلقه به مردمسالاری آسانتر خواهد شد.