علی صدارت: برای نزدیکتر کردن سقوط ساختار رژیم ولایت مطلقه و انحصاری: منقلب شدن، پیشنیاز انقلاب؛ مردمسالار بودن، پیشنیاز مردمسالاری
تاریخ تولید و انتشار: ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ = 04-09-2023 دوشنبه
❊❊❊
مطلب را به شکل صوتی، در👇همینجا👇بشنوید:
❊
❊❊❊ گزارش، بررسی و ارزیابی رویدادها ❊❊❊
❊
مطلب را به صورت تصویری در اینجا ببینید و در همرسانی مشارکت بفرمایید:
https://www.youtube.com/watch?v=KPffBxDpXPc
–
❊
مطلب را همچنین میتوانید به شکل صوتی، در👇همینجا👇بشنوید و در همرسانی مشارکت بفرمایید:
https://open.spotify.com/episode/2Tc0W1j1MnW3Vv7yFqBc3l
–
❊
❊اطلاعیافتن و اطلاعدادن، حقی از حقوق بشر است❊
حقوقمدارتر شدن و حقوقمدارتر کردن، از پیشنیازهای برپایی و پویایی مردمسالاری در هر جامعهای است.
یک راه آسان برای مشارکت در ساختن سرنوشتی خوب و خوبتر در اینجا برای شما فراهم شده است:
لینک مطلب در رسانهها و شبکهبندیهای اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن و مشترک شدن، رایدادن، ابراز نظر، پسندیدن، پیاده کردن، به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و لطفا همرسانی:
https://www.instagram.com/reel/CwycSbXPUun/
❊
https://castbox.fm/channel/علی-صدارت-id3317800?country=us
❊
❊
در واتساپ با شناسه:
علی صدارت-نظر، خبر، تحلیل
با آدرس:
https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu
❊
❊
❊
❊
❊
آدرس مطلب در سایت (سایت علی صدارت : رسانههای ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت) را در ذیل آوردهایم. در این آدرس، شما میتوانید به بعضی دیگر رسانهها که هم این مطلب و نیز برخی دیگر از مطالب سایت در آنها منتشر میشوند، دسترسی داشته باشید. از این راه شما میتوانید به عنوان یک «کنشگر حقوق بشر» فعال بشوید با عضو شدن، و دنبال کردن، و مشترک شدن، و رایدادن، و ابراز نظر، و پسندیدن، و پیاده کردن، و به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و ابتکار برای سایر روشهای همرسانی، برای احقاق حقِ اطلاعیافتن و اطلاعدادن، نقشآفرین گردید.
https://alisedarat.com/2023/09/04/11933/
❊❊❊
❊
برخی منابع، مراجع، ماخذ، مطالب مرتبط،…
رویدادها و خبرها…
در هفتهای که گذشت:
❊
دو زندانی در زندان همدان اعدام شدند
❊
«برادر آزادیت مبارک»
صادق روحی، برادر جواد روحی، با انتشار اعلامیه مراسم یادبود برادر زندانی خود که در زندان به طور مشکوک جان خود را از دست داد، آزادیش را تبریک گفت. او همچنین تصویری از پدر سوگوار خود منتشر کرد.
*****
«جواد عزیزم (فدای اسمت شوم)
از دیروز که خبر را شنیدهام به خودم میپیچم. میدانم این واقعیت قطعی و غیرقابل انکار است: تو را کشتهاند.
جان خواهر
بغضی گلویم را چنگ انداخته، راه نفس را بسته و دارد خفهام میکند. هزار بار فیلمهایت را دیدهام و جز شجاعت، بیباکی و مبارزه چیزی در آن قاب تصاویر ندیدهام. وقتی که اینچنین میدانداری میکنی، وقتی آن اسکناس را که نشان ظلمت و تباهی است، پاره میکنی و در آتش میریزی، وقتی…، جز شجاعت و مبارزه چه میتوان دید؟ تو را نه برای رقص! که برای آن آگاهی و شجاعتی که در درون داشتی کشتند؛ چون میدانستند از مبارزه و آرمانت دست نخواهی شست.
برادرجان
خواهر یکی از همرزمانت که پیش از تو کشته شد، از من پرسید: “فاطمه، به نظرت توی این نُه ماه چی کشید؟ به چی فکر میکرد؟!”
واقعا به چه چیزی فکر میکردی جواد؟ چطور آن شکنجهها را تحمل کردی؟ به چه چیزی امید داشتی؟ منتظر ما بودی؟ به ما مردم امید داشتی؟ به خانوادهات؟ به اینکه آفتاب آزادی بر این سرزمین خواهد تابید؟
آه برادر، برادرم، برادرجانم…
دارم مدام زیر بار نگاه معصومانه چشمانت له میشوم.
جان خواهر
ناگفته میدانم خانوادهات زیر شدیرترین فشارها هستند. برای اعتراف تلویزیونی، برای برگزارنکردن آیین ترحیم و تدفین، برای سکوت…
میخواهند با رعب و وحشت پیروز شوند. میدانی که این روزها بیشتر خانوادههای دادخواه را تهدید کردهاند. از آنها تعهد گرفتهاند. حتی برخی را شکنجه کردهاند که سکوت کنند. من از طرف تعدادی از این خانوادهها برایت مینویسم: در آستانه سالگرد کشتهشدن عزیزانمان، با کشتن تو ما را دوباره داغدار کردهاند؛ تو عزیزِ دل و قهرمان شجاع ملت شریف ایرانی…»
–
آنچه خواندید نوشته فاطمه حیدری، خواهر جانباخته جواد حیدری، خطاب به جواد روحی است.
❊
مرگ در زندان و نپذیرفتن مسوولیت؛ پدیده رایج شده در جمهوری اسلامی
«جواد روحی»، جوان ۳۵ سالهای بود که در روزهای بعد از قتل حکومتی «ژینا (مهسا) امینی» بود در نوشهر در خیابان پرچمداری اعتراضات را کرده و رقصیده بود. نیروهای سرکوبگر او را بازداشت کردند و قوه قضاییه جمهوری اسلامی او را به سه بار اعدام محکوم کرد. احکام اعدام او بعدا شکست ولی او پنجشنبه، نهم شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۳:۴۵ دقیقه صبح، به گفته قوه قضاییه جمهوری اسلامی «تشنج» کرد و در همان زندان نوشهر جان باخت.
اما در تاریخ ۴۴ ساله جمهوری اسلامی، کم نبودهاند شهروندان و فعالانی که سالم و سرزنده پا به زندان گذاشتهاند و دیگر برنگشتهاند. این گزارش درباره برخی از آنهاست که در پی شکنجه، فشارهای روانی و جسمی فراوان، به طرز «مشکوکی» جان باختهاند.
***
مهسا امینی؛ او که نامش رمز شد
خیزش اعتراضی «زن زندگی آزادی» که حدود یک سال است به نقطه تلاقی جنبشهای مختلف اعتراضی ایران، از جمله جنبش دادخواهی، جنبش زنان، دانشجویان، جنبشهای صنفی و کارگری ایران بدل شده است، با کشته شدن «ژینا (مهسا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد آغاز شد.
زنی ۲۲ ساله، کرد و اهل سقز برای مسافرت با خانوادهاش به تهران آمده بود که روز ۲۳ شهریور در محدوده متروی حقانی در مقابل چشمان برادرش توسط ماموران گشت ارشاد بازداشت شد. با اینکه گفته بود ما اینجا غریبیم، من را نبرید، او را به بازداشتگاه «وزرای» تهران بردند و دو ساعت بعد، به حالت مرگ مغزی، اورا به بیمارستان «کسری» تهران منتقل کردند؛ جایی که ۲ روز بعد در آن جان باخت.
همزمان با کشته شدن او، خیابانهای بیش از ۱۰۰ شهر ایران دستخوش اعتراضاتی شد که به سرعت به بزرگترین چالش پیش روی حکومت جمهوری اسلامی بدل شد. دستگاه پروپاگاندای حکومت، از صداوسیما تا رسانههای نوشتاری و خبرگزاریها، اظهارات مقامات ریز و درشت جمهوری اسلامی را منتشر میکردند که یا میگفتند مهسا از قبل بیماری زمینهای داشته، یا عمل جراحی مغز انجام داده و یا اینکه صرع داشته است. اما پاسخ پدر ژینا یکی بود: دروغ میگویند.
با مرگ مهسا در زمان بازداشت، اعتراضاتی ضدحکومتی شکل گرفته بود که با مرگبارترین و سبعانهترین روشهای سرکوب مواجه شد. نیروهای سرکوبگر حکومت که دستشان باز بود تا هرکس را که «صلاح» میدانند در خیابان به قتل برسانند و در بازداشت هر نوع شکنجهای که فکر میکنند کارآمد است را اعمال کنند، دستکم ۵۳۰ معترض را کشتند و دهها هزار نفر را بازداشت و شکنجه کردند.
در جریان این بازداشتها، چندین نفر دیگر هم قربانی شدند؛ دادخواهان مهسا امینی که بازداشت شده بودند و حالا در زندان به دلایلی مشکوک جان باختند. در اسفندماه، کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان، بعد از کشته شدن ابراهیم ریگی، پزشک جوان بلوچ که زخمیها را درمان میکرد، نوشت که از شروع اعتراضات تاکنون ۱۷ نفر در بازداشت و تحت شکنجه جان باختهاند.
بر اساس لیستی که سازمان «حقوق بشری ههنگاو»، منتشر کرده، تنها در هشت ماه اخیر، شش شهروند معترض، در زمانی که در بازداشت بودند، جان باختهاند: «صادق فولادیوندا»، اهل گچساران، دوم اسفند ۱۴۰۱، «ابراهیم ریگی»، اهل زاهدان، سوم اسفند ۱۴۰۱، «شیرزاد احمدینژاد»، اهل بوکان در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۱، «موسی اسماعیلی»، اهل پیرانشهر، ۱۷ تیر ۱۴۰۲، «پیمان گلوانی»، اهل مهاباد، در تاریخ ۱۸ تیر ۱۴۰۲ و جواد روحی، اهل آمل در تاریخ نهم شهریور ۱۴۰۲.
اگرچه درباره دلیل جان باختن برخی از این شهروندان، حکومت اظهارنظرهایی کرده، ولی در مورد برخی دیگر چون صادق فولادیوندا، کارگر ۲۹ ساله دستفروش، حتی بازداشت آنها را نیز بر گردن نگرفته است، چه رسد به جان باختن آنها در زمان بازداشت.
در این میان، ابراهیم ریگی، پزشکی بلوچی بود که در جریان اعتراضات جمعه خونین زاهدان و هفتههای بعد از آن، بهدلیل کمک به مجروحان بازداشت شده بود. اتهامی که نهادهای امنیتی بر او وارد کرده بودند که به طور بالقوه قابل مجازات با اعدام بود. اما او از اعدام نجات یافت و بعدا در خیابان به دست نیروهای کلانتری ۱۲ شهر زاهدان ربوده شد و ساعاتی بعد درگذشت.
فعالان بلوچ میگویند که او در اثر شدت ضربات وارد شده از سوی ماموران کلانتری جان باخته است ولی خبرگزاری «تسنیم»، وابسته به سپاه عنوان کرده که افرادی که با او «اختلافات خانوادگی» داشتند، او را خودسرانه بازداشت و به کلانتری بردهاند و در خودرو او را کتک زدهاند. این در حالیست که حالوش به نقل از منابع آگاه خود همانزمان نوشت که گزارش پزشکی قانونی اعلام کرده که جراحات وارد شده برد بدن این مرد جوان بعد از انتقال او به کلانتری اتفاق افتاده است.
بازداشتیهای دیماه خونین ۹۶
«سینا قنبری»، متولد دیماه سال ۱۳۷۵ بود. اگر در اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ بازداشت نشده و توسط نیروی انتظامی بازداشت نشده و روز هفدهم دیماه، در بند ۴ زندان اوین جان نباخته بود، حالا ۲۷ ساله بود.
او تنها معترضی نبود که در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی در آن زمستان جان باخت. در حالیکه اعتراضات به وضعیت روزبه روز بدتر شونده معیشتی در خیابانها ادامه داشت، به گزارش نهادهای حقوقبشری، دستکم هفت نفر دیگر، شامل «وحید حیدری» و «سید شهاب ابطحیزاده» در اراک، «سارو قهرمانی» و «کیانوش زندی» در سنندج، «محسن عادلی» در دزفول، «علی پولادی» در چالوس و «طالب بساطی» در ایلام جان خود را در دوران بازداشت از دست دادند.
مقامات جمهوری اسلامی علت مرگ سه نفر از این افراد را «خودکشی» اعلام کردند، در مورد چهار نفر هیچ بیاینه یا خبر رسمی صادر نشد و در یک مورد مشخص هم، سارو قهرمانی را عضو یک حزب مخالف کُرد اعلام کردند که در درگیری کشته شده است.
در مورد سینا قنبری، جمهوری اسلامی دلیل مرگ او را «استفاده از مواد مخدر» اعلام کرده بود. این در حالی است، پیشتر «محمود معصومی»، زندانی سیاسی سابق که آن شب را به دلیل انتقال به قرنطینه اوین در مقابل دستشویی قرنطینه بند ۴ گذارنده بود در اتاقها جایابی شود، به ایرانوایر گفته بود که روایت حکومت از کشته شدن سینا قنبری، دارای تناقضات بسیاری است.
آقای معصومی از کشف پیکر سینا قنبری، توسط یکی از ماموران زندان در دستشویی قرنطینه بند ۴ و رفت و آمدهای بسیار در طول شب به آن دستشویی خبر داده بود و روایت «علیرضا رحیمی»، از اعضای هیات تحقیق نمایندگان کمیته پیگیری بازداشتهای دی ۱۳۹۶ که فیلم دوربین مداربسته دستشویی بند را دیده بود، نادرست خواند.
بههر حال، حقیقت هیچگاه نه درباره سینا قنبری و نه درباره سایر بازداشتیهای اعتراضات دی ماه ۹۶ در زندان، آشکار نشد.
امین بذرگر و شاهین ناصری؛ شاهد و رفیق شکنجههای نوید افکاری
«نوید افکاری»، کشتیگیر جوانی بود که در اعتراضات مرداد ۱۳۹۷ در شیراز بازداشت شد. قوه قضاییه جمهوری اسلامی به او اتهام قتل یک مامور امنیتی را زد و او را با دو برادرش «حبیب» و «وحید» ماهها به زندان انداخت و نهایتا در اوج مخالفتهای افکارعمومی در داخل و خارج ایران با اعدام این جوان، او را اعدام کرد.
اما، کینهتوزی نهادهای امنیتی با اعدام نوید تمام نشد. در حالیکه دو برادر نوید بعد از اعدام او بیش از یک سال در سلول انفرادی بودند و هنوز یکی از برادرانش، یعنی وحید در زندان است، شاهد شکنجههایش، «شاهین ناصری» را به طرز مشکوکی به قتل رساندند و رفیق نوید، «امین بذرگر» را بازداشت و مدعی شدند که «ناپدید» شده است.
در شهریورماه ۱۴۰۰، برادر شاهین ناصری در گفتوگو با «سازمان حقوق بشر ایران» مرگ او را تایید کرد و گفت: «دوستانش خبر کشته شدن او در سلول انفرادی را به ما دادند ولی هنوز هیچ مسوولی با ما تماس نگرفته است.»
شاهین ناصری در فایل صوتی که در شهریور سال ۱۳۹۹ در اختیار «ایرانوایر» قرار گرفت، گفته بود که به طور اتفاقی شاهد شکنجه نوید افکاری، نایبقهرمان کشتی نوجوانان ایران در اداره آگاهی برای اعتراف به قتل بوده است.
آقای ناصری در این فایل صوتی میگوید: «یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد و التماس شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد. رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم دو نفر لباس شخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. به او میگفتند هر چی ما میگوییم، درست است. چیزهایی که میگوییم، مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردهام. دستهایش را هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعدا فهمیدم اسمش عباسی است، چنان کوبید روی دستش که نوید ضجه بلندی زد و از حال رفت.»
تاکنون، مقامات جمهوری اسلامی درباره نحوه کشته شدن شاهین ناصری اظهارنظری نکردهاند.
امین بذرگر، کشتیگیر و از دوستان نزدیک نوید افکاری بود. او به دادخواهی نوید برخاسته بود و در حسابهای شبکههای اجتماعی خود از «خیانت» بودن «سکوت» مینوشت که در مردادماه ۱۴۰۰ ناپدید شد. بعدا نیروهای امنیتی به خانوادهاش اعلام کردند که جسد او را در کوهی اطراف شیراز پیدا کردهاند.
پیشتر، «ابراهیم اسحاقی»، کشتیگیر ایرانی و از نزدیکان نوید افکاری و امین بذرگر به ایرانوایر گفته بود که امین بذرگر بارها بهدلیل حمایتهایش از نوید افکاری، به نهادهای امنیتی احضار شد: «امین را بهشدت زیر نظر داشتند، حتی رفتوآمدهایش هم کنترل میشد. آگاهی و اطلاعات شیراز بارها او را بردند. من شاهد بودم که از او میخواستند تعهد بدهد که حرف نزند. همیشه هم میگفت سکوت من خیانت به نوید است.»
به گفته آقای اسحاقی، شش ماه بعد از مفقود شدن امین بذرگر، وقتی خبر ناپدید شدن او رسانهای میشود، خانواده امین و او، متوجه میشوند که «امین را بیش از شش ماه در پلاک ۱۰۰ شیراز (بازداشتگاه متعلق به وزارت اطلاعات) بازداشت کرده بودند.» هنوز از سرنوشت امین بذرگر اطلاع دقیقی در دسترس نیست.
مرگ مشکوکی که بهنام پیشبینی کرده بود، قصور پزشکی برای بکتاش
«بهنام محجوبی»، زندانی عقیدتی و درویش جوانی بود که در جریان اعتراضات خیابان گلستان هفتم دراویش بازداشت و به چند سال زندان محکوم شد. او «اختلال پانیک» داشت، نوعی اضطراب مزمن که در آن حملههای شبیه به مرگ به فرد دست میدهد. بهنام، سهشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، پس از هشت ماه تحمل حبس و شکنجه و به دنبال سه روز کما، در «بیمارستان لقمان» تهران جان باخت.
ساعت ۲ بعدازظهر کادر درمانی بیمارستان مرگ او را اعلام کردند اما نهادهای امنیتی اجازه قطع دستگاههای تنفسی را نمیدادند.
مقامات زندان اوین، دلیل مرگ او را «مسمومیت دارویی» عنوان کردند ولی واقعیت درباره او هیچگاه روشن نشد.
بهنام محجوبی پیش از آنکه در زندان جان خود را از دست دهد، قربانی پروژه «دیوانهانگاری» حکومت شد و مدتی را در بیمارستان روانپزشکی «امینآباد» که به گواه شاهدان بسیاری، قتلگاه است، سپری کرد. او در فایل صوتی که به بیرون فرستاده بود، گفته بود: «قانع شدهام که اینها قصد کشتن من را دارند.»
«بکتاش آبتین» اما، شاعر و نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران بود. او از ۵مهر۱۳۹۹ در زندان اوین تهران محبوس بود تا اواسط دیماه ۱۴۰۰ که برای دومینبار در زندان «کووید» گرفت و پزشکان او را به کمای مصنوعی بردند تا بلکه دوام بیاورد، ولی نیاورد و جان باخت.
همان زمان، یکی از نزدیکان او به وبسایت «خبرنگاری جرم نیست»، گفته بود: «ماموران امنیتی و قوه قضاییه به عمد چنین بلایی را بر سر بکتاش آوردهاند. او را یک هفته پس از پیدا شدن علائم کرونا به بیمارستان منتقل کردند تا روند درمانش سختتر شود. وگرنه چرا باید او را یک هفته دیر اعزام کنند؟»
بعد از جان باختن آبتین، گروههای مختلف زندانیان سیاسی نسبت به قصور عمدی مقامات قوه قضاییه و سازمان زندانهای ایران در ارائه خدمات درمانی برای زندانیان سیاسی و عقیدتی تاکید کرده و مرگ آبتین را «قتل حکومتی» دانستند.
کاووس سیدامامی؛ ۶۴ سالهای که گفتند ارگانهایش خیلی جوان بود
«کاووس سید امامی»، استاد دانشگاه «امام صادق»، وابسته به نهادهای نظامی در ایران بود. او در کنار کار تدریس در دانشگاه، سازمانی مردم نهاد بهنام «حیات وحش میراث پارسیان» را تاسیس کرده بود تا از حیاتوحش در حال نابودی ایران، حمایت کند.
اما، در بهمنماه ۱۳۹۶ بازداشت شد و دو هفته بعد به خانواده او خبر دادند که در زندان «درگذشته» است. مدیران زندان به خانواده او گفته بودند در زندان «خودکشی» کرده است.
همزمان با آقای سیدامامی، چندین فعال محیط زیست دیگر، از جمله «نیلوفر بیانی»، «سپیده کاشانی»، «هومن جوکار» و «مراد طاهباز» هم بازداشت و همگی به اتهام «جاسوسی»، به حبسهای طولانیمدت محکوم شدند.
یکی از دانشجویان سابق این استاد دانشگاه، به ایرانوایر گفته است که ماموران امنیتی وقتی رامین را برای «توضیح درباره نحوه مرگ» پدرش فراخوانده بودند، در مقابل او، تصاویر مربوط به کالبدشکافی را بالا و پایین میکرده و با پوزخند میگفتند که ارگانهایش، از جمله کبد و کلیه و دیگر اندامهای داخلی او برای سن و سال ۶۴ سالهاش زیاد از حد سالم و جوان بوده است.
منبع: ایران وایر/ رقیه رضایی
زهرا بنییعقوب؛ مهسا امینی ۱۵ سال پیش
«زهرا بنی يعقوب»، پزشک جوان ۲۷ سالهای بود که روز بيستم مهرماه سال ۱۳۸۶ در يکی از پارکهای همدان به اتهام «ارتکاب جرم مشهود» توسط نيروهای بسيجی ضابطان امر به معروف و نهی از منکر بازداشت شد. دو روز بعد مسوولان بازداشتگاه اعلام کردند که او با استفاده از پارچه پلاکارد تبلیغاتی، خود را از سقف بازداشتگاه آویخته و «خودکشی» کرده است.
«شيرين عبادی»، حقوقدان برجسته ایرانی و وکیل خانواده خانم بنییعقوب، همان زمان با استناد به مشاهدات پدر زهرا به «رادیو فردا» گفته بود: «با توجه به خونريزی گوش و بينی جسد که معمولا نشان دهنده ضربه مغزی است ما تقاضای نبش قبر را برای بررسی مجدد پزشکی قانونی ارائه داديم و منتظر بوديم تا با احاله پرونده به تهران مقررات قانونی طی شود اما با برخورد غيرقانونی دادگستری همدان با حکم قرار منع تعقيب روبرو شديم.»
حقیقت درباره کشتهشدگان توسط جمهوری اسلامی، چه در زندان، چه خیابان و چه آسمان تا به امروز روشن نشده است. حکومتی که گفته میشود کسب و کارش مرگ است و دشمن زندگی، شادی و آزادی است، با پروپاگاندا، دروغ و سناریوسازی از یک سوی و تهدید خانوادهها و نزدیکان از سوی دیگر، دهههاست ماه را پشت ابر نگاه داشته است. اما، دادخواهی برای کشتهشدگان، از زندانیان جانباخته در زندان تا اعدام شدگان و ناپدیدشدگان قهری، تا به امروز ادامه داشته، به این امید که روزی عدالت برای آنان جاری شود.
❊
جواد روحی در زندان نوشهر جان باخت
❊
یک زندانی در زندان قزلحصار کرج به زندگی خود پایان داد
❊
انتقال ۹ زندانی سیاسی از زندان اوین به مکانی نامعلوم
خبرگزاری هرانا – سعید ماسوری، افشین بایمانی، حمزه سواری، حسین گچلو، مسعودرضا ابراهیمی نژاد، لقمان امین پور، سامان یاسین (صیدی)، محمد شافعی و مطلب احمدیان زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین، صبح امروز یکشنبه دوازدهم شهریورماه با اعمال خشونت از این زندان خارج و به مکانی نامعلوم منتقل شدند.
❊
نرگس محمدی: مهدی یراحی با خواندن “روسری تو در بیار”، توطئۀ سکوت و دسیسۀ وحشت را بر سر حکومت آوار کرد
❊
❊
سالگرد اعتراضهای ایران؛ «سوء استفاده از روانپزشکی و ضرورت تصویب قانون سلامت روان»
❊
کانالهای تلگرامی که تصویر بازداشتشدگان را منتشر میکنند، کدامند؟
…علیاکبر رائفیپور یک بار درباره وجود اختلافات سپاه سایبری گفته بود «سایبریها چند نوع هستند. بعضیهایشان آرمانهای کشور و انقلاب را قبول دارند و بعضیهایشان هم نه. یعنی هر چه بالاسریشان بگوید انجام میدهند؛ مثل ربات عمل میکنند و متوجه نیستند. در ماجرای طالبان، در یک نهاد که نمیتوانم نام ببرم، دو گروه وجود داشت که در جلسات، ۱۸۰ درجه با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. این دو گروه در یک نهاد، هر کدام برای خودشان یک گروه سایبری داشتند؛ این گروه سایبری علیه آن یکی مطلب میزد و یک شلمشوربای عجیبی بود!»…
…محتواهای یکپارچه معمولا با یک دستور از بالا منتشر میشوند و ظرف چند ساعت در پلتفرمهای مختلف شبکه اجتماعی توسط سربازان ارتش سایبری که کاربر شبکه اجتماعیاند، توزیع میشود و با دنبال کردن هشتگ یا کلیدواژه به کار رفته در این محتواها میتوان به سادگی ریشه و اعضا را شناسایی کرد.
تعداد پیجهای اینستاگرانی و کانالهای تلگرامی که صرفا مسئول بازتاب اخبار بر اساس جهت دهیهای کلانتر را دارند، بسیار زیاد است و همه آنها توانایی خطدهی ندارند. در اینستاگرام پیجهای پر کاربری نظیر «بصیرت عمار» که جنبه رهبری دارد، تعدادی از این پیجها را به مخاطب معرفی کرده و به همین ترتیب سایر پیجها با تعداد مخاطب کمتر اقدام مشابهی انجام دادهاند.همچنین در تلگرام، کانالهایی نظیر «چریکمدیا» و «بیسیمچیمدیا» در عین خط دهی، کانالها و پیجهای زیرمجموعه خود را معرفی میکنند.ادمین این کانالها به شکل عجیبی با نهادهای امنیتی ارتباط دارند؛ چنانکه همزمان با دستگیری برخی چهرهها، فیلم آن در کانال تلگرامی آنها منتشر میشود؛ گویا گردانندگان کانالها یکی از اعضای تیم دستگیری هستند. البته ظاهرا بودجه و رهبری این کانالها از مجموعههایی نظیر واحد «دو هزار» یا واحد «ششصد» انجام میشود.
وصل کردن این اکانتها به یکدیگر میتواند شبکه عظیمی از پیجهای اینستاگرامی وابسته به نهادهای امنیتی را ترسیم کند. واحدهای این سپاه سایبری همانطور که در نامگذاری هم به آن اشاره شده، مانند واحدهای یک نهاد نظامی عمل میکنند. هر دسته، جوخه، گروهان و گردان فرماندهانی دارند که از رستههای بالاتر لشکر و سپاه دستور میگیرند. به طور طبیعی همه آنها به یک اندازه به اسناد طبقهبندی شده دسترسی ندارند، اما در ردههای پایینتر قادر به اجرای عملیاتهایی نظیر «طوفان توییتری»، «لایکریزی»، «تخریب افراد» و «شایعه پراکنی» هستند…
https://www.rouydad24.ir/fa/news/347668/کانالهای-تلگرامی-که-تصویر-بازداشتشدگان-را-منتشر-میکنند-کدامند
❊
اعتراض دانشجویان سه دانشگاه به موج اخراج استادان؛ ۱۳ هزار امضا در مخالفت با اخراج شریفی زارچی
❊
بیانیه مجامع اسلامی ایرانیان در دفاع از حقوق اساتید اخراجی دانشگاه ها
❊
جمهوری و امکان دمکراسی، مصاحبۀ حسین جواد زاده با جهانگیر گلزار
❊
محمد مصدق و اقتصادی بر مبنای موازنۀ عدمی، سخنرانی ژاله وفا
❊
استبداد قصد آتشبس ندارد؛ موج دوم خالصسازی در دانشگاهها با اخراج ۵۲ استاد جدید
❊
دستکم ۲۲ اخراج و منع تدریس؛ دور جدید اعمال فشار بر اساتید دانشگاه های کشور
خبرگزاری هرانا – همزمان با نزدیک شدن به سالگرد اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، فشار دستگاه های امنیتی بر جامعه آکادمیک کشور از جمله اساتید دانشگاه ها افزایش یافته است. از اواخر تیرماه تاکنون ده ها استاد منتقد در دانشگاه های مختلف کشور به بهانه های گوناگون از تدریس کنار گذاشته شدند. هرانا تاکنون هویت ۲۲ تن از این اساتید را گردآوری کرده است. اخراج، تعلیق، عدم تمدید قرارداد و بازنشستگی اجباری از جمله شرایطی است که این اساتید با آنها رو به رو شده اند.
❊
❊
برداشت ۹۴ درصد از ذخایر آبی و بالای ١٠٠ درصد از آب تجدیدپذیر ایران
❊
کانالهای تلگرامی که تصویر بازداشتشدگان را منتشر میکنند، کدامند؟
❊
اندیشه راهنمای دکتر مصدق; جمال صفری
❊
بررسی مثال هایی از رویکرد به قدرت و سلطه و پشت کردن و رویگردانی از مردم و حقوق، سخنرانی علی صدارت
❊
نیاز حیاتی قدرت ها به مخدوش کردن وژدان تاریخی فردی و ملی، سخنرانی علی صدارت
❊
❊
Belgian Minister says what Biden won’t: Israel is wiping Entire Palestinian Villages off the Map
❊
From Gaza: Does creativity only come from misery?
❊
Another Regime in ‘French Africa’ Is Toppled
❊
❊
Rich Nations Have Delivered Mere ‘Pittance’ to Help East Africa Tackle Climate Crisis: Oxfam
❊
دومینوی کودتا در کشورهای فرانسویزبان؛ چرا راهبرد فرانسه در آفریقا به نفع رقبایش تمام میشود؟
❊
U.K. May Block Assange’s Attendance at Appeal to European Court of Human Rights
❊
❊
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.