صدارت-کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم(گفتگوی۲از۷)کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا

علی صدارت-کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم(گفتگوی۲از۷)کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا

بنی‌صدر: “شاید ۹۰-۹۹٪ ایرانیان از واقعیات‌های کودتای ۱۳۶۰ بی‌خبرند”

تاریخ تکمیل، ویراستاری، به‌روز کردن، و انتشار: ۱۹ خرداد ۱۴۰۴ = 2025-06-9 دوشنبه 

آخرین و کامل‌ترین تاریخ‌نگاریِ حقیقی و گاه‌نگاریِ واقعیِ کودتای خرداد ۱۳۶۰ از زبان آقای بنی‌صدر قبل از فوت ایشان، در گفتگو با علی صدارت.

تاریخ گفتگو: ۲۰۱۶۰۷۰۴=۱۳۹۵۰۴۱۴ 

مطلب را به شکل صوتی، در👇همین‌جا👇بشنوید:

جلسهُ امروز:

❊❊❊

جلسه دوم از هفت جلسه گفتگوی آقای بنی‌صدر با علی صدارت(تاریخ گفتگو: ۲۰۱۶-۰۷-۰۴  برابر با  ۱۳۹۵-۰۴-۱۴ دوشنبه

❊❊❊

آوانگاری جلسهُ دوم از هفت جلسه، به تاریخ  ۲۰۱۶-۰۷-۰۴  برابر با  ۱۳۹۵-۰۴-۱۴ دوشنبه

کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم (گفتگوی۲از۷) کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا. گفتگوی ابوالحسن بنی‌صدر با علی صدارت

مواردی که بین [ ] گذاشته شده، برای توضیح و تکمیل مفید دیده شده است، و در گفتگو، ابراز نشده است.

(با تشکر فراوان از هموطنان عزیزی که مسئولیت آوانگاری و پیاده کردن نوشتار این گفتگو، و ویراستاری آن را پذیرفتند):

علی صدارت:

آقای بنی‌صدر مجددا سلام عرض می‌کنم، در این روز چهارم جولای ۲۰۱۶ که مصادف است با چهاردهم تیر ماه ۱۳۹۵، جلسه دوم را از تاریخ‌نگاری، بصورت تاریخ شفاهی، بصورت آن جوری که واقعا اتفاق افتاده و آن جوری که واقع شده را در خدمت شما هستیم. ممنونیم ازتون که این وقت را در اختیار ما قرار دادید.

عرض شود که در جلسه پیش ۱۴ دلیل عزل را شما ذکر فرمودید.

[برخی از دلیل‌ها برای «بی‌کفایتی» و «عزل» در ذیل آورده شده]

دوتا دلیل اصلی را که آنهم نمی‌توانستن بصورت واضح بگویند:

یکیش بود مخالفت با سازش پنهانی! و

یکیش بود مخالفت با ادامه جنگ!

وقتی که این مطالب را جمع و جور می‌کردم، توی سایتم قبلا گذاشته بودم از یک سخنرانی آقای [هاشمی] رفسنجانی، آن سخنرانی ظاهرا در ۱۳۶۷ بعد از نوشیدن  جام زهر انجام  شده و آن موقعی که قبول کردند قطعنامه صلح را.

و نشان می دهد که آقای رفسنجانی پشت میز سخن‌‌رانی، پشت تریبون هستش و پشت سرش هم آقای رضایی نشسته و به نظر می‌آید در یک استادیوم بزرگ است که این  فرماندهان و به اصطلاح رئیس و روسای بسیج و سپاه و غیره و ذلک آنجا هستند و داره توضیح می‌دهد، که آخه چی شد که ما، جنگ جنگ تا پیروزی و‌ تا رفع فتنه از دنیا، ادامه می‌دهیم جنگ را، چطور شد که یک مرتبه با این ضرب‌العجل، صلح را پذیرفتند.

ان می‌ماند برای یک صحبت دیگه‌ای که اگر شما علاقمند باشید و فرصت بدهید در باره جنگ هم خیلی خوبه که به همین ترتیب، یک تاریخ شفاهی داشته باشیم با همدیگر.

ولی در مورد آن چیزی که به کار ما می‌آید در این جلسه که جلسه دومش هست، در مورد  کودتای ۱۳۶۰ است.

شما فرمودید که چند ماه بعد از شروع جنگ، صلح پذیرفته شده بود، و دو تا هیات که قرار بود بیایند ایران، قبل از آمدنشان، تلفنی شده بود از آقای رجایی.

آقای ابوالحسن بنی‌صدر:

گفته شد که از آن دو هیات نظر هیات عدم تعهد را پسندیدیم و قرار بود در ۲۴ خرداد [۱۳۶۰] پاسخ آقای صدام را‌ در موافقت با آن پیشنهاد پایان جنگ بیاورند. از دفتر آقای رجایی نخست وزیر به وزیر خارجه کوبا تلفن شده بود که چون فعل و انفعالی در کار است، شما فعلا نیایید، بعدا به شما خبر می‌دهیم.

بعدا هم [معلوم شد] آن فعل و انفعال، کودتا بود و بعدا هم آنها هیچگاه به ایران نیامدند و آن پیشنهاد انجام نشد و جنگ به مدت ۷ ساله دیگه ادامه یافت.

صدارت:

دقیقا، و حالا اینکه شما می‌فرمایید، ولی آقای رفسنجانی دقیقا هم همین را می‌گوید، که اگر موافق باشید، به اتفاق همدیگر، گوش می‌دهیم: 

هاشمی رفسنجانی:

❊ فایل صوتی صحبت‌های آقای هاشمی رفسنجانی:

 https://www.youtube.com/watch?v=SzofKvkEzFA

”….مسئله  جدی بود، و ایران واقعا دنبال صلح است، امام دنبال صلح است، ما همگی دنبال صلحیم، 

تصمیم گرفتیم، حالا دلیلش چیه، بعضی‌هاش را شماها می‌دانید و بعضی‌هاش را نمی‌دانید، و هنوز هم نمی‌توانیم همه چیز را بگوییم! 

و یک فرد نظامی، یک عنصر نظامی، این حقیقت را باید بپذیره که  همیشه، همه چیز برای گفتن به جامعه، مصلحت نیست! در زمان خودش گفته خواهد شد! 

ادله‌ای هست  که ما به این نتیجه رسیدیم که ما فکر می‌کنیم، حق همینه که انتخاب شده.

و اما اینکه دشمن ما هم صلح را بخواهد یا نه؟ برای ما خیلی روشن نیست! 

دشمن اگر می‌توانست بجنگد و جنگ را ادامه بدهد، قاعدتا صلح نمی‌خواهد، به همان دلیلی که جنگ را شروع کرد. به همان دلیل، چون چیزی عوض نشده! نه حزب بعث عراق عوض شده، نه انقلاب اسلامی عوض شده، نه ایران عوض شده، نه عراق عوض شده، نه مرتجعین منطقه عوض شده‌اند، و نه قدرت‌های جهانی، آنهایی که جنگ را تحمیل کردند و تقدیر کردند، هیچ چیز عوض نشدند. شرایط همان است، 

دشمن از هفت سال پیش، شاید هفت سال و نیم پیش پشیمانه!….“

صدارت:

بله، آقای بنی‌صدر، این یادآوری بود واسه هموطنان عزیز بخصوص جوانان این کشور که بدانند، که این آقایان همگی مطلع بودند از خطری که شامل حال خودشان هم می‌شد، برای کسب قدرت و به اصطلاح فرو کردن چنگال‌هاشون در شاهرگهای حیاتی این کشور.

و همان جوری که شما فرمودید، دو تا علت اصلی که شما را مشکل می‌دانستند و مانع کارشان می‌دانستند، یکی گروگان‌ها بوده و یکی هم جنگ که این را فکر کردم که بد نباشه، عین صداش را بگذاریم در این برنامه.

اگر که موافق هستید به ادامه بحث بپردازیم.

بنی‌صدر:

بله، عرض کنم که در واقع یکی گروگان‌ها، یعنی معامله بر سر گروگان‌ها، معامله پنهانی بر سر گروگان‌ها که افتضاح “اکتبر سوپرایز” را به بار آورد. 

عرض کنم به شما، ما رسیده بودیم به ماه فروردین [۱۳۶۰] در گفتگوی پیشین، 

در ماه فروردین [۱۳۶۰] باید بگویم که تا توقیف روزنامه انقلاب اسلامی، “کارنامه”  روزانه منتشر می‌شد، تا پایان فروردین بلکه قسمتی از ماه اردیبهشت [۱۳۶۰] آن کارنامه وجود دارد.

نامه‌ها به آقای خمینی و دیگران هم منتشر شده، بنابراین تمام جزئیات آن کودتای خزنده در کارنامه و این نامه‌ها وجود دارد.

بعد هم که آن کودتا خرداد سال ۶۰ واقع شد، آن «خیانت به امید» [کتاب “خیانت به امید“ نوشتهُ آقای بنی‌صدر بعد از «عزل» و در مخفیگاه، که در واقع به عنوان وصیت‌نامه بود] باز هم به همان ترتیب کارنامه، منتها این دفعه به صورت تحلیل، و آنچه که در کارنامه‌ها هم گفته  نشده بود، در آن [کتابِ] ”خیانت به امید” گفته شده. و نیز سایر کتاب‌ها، مثل کتاب ”درس تجربه”

اینها مجموعه‌ای است که ناگفته‌های در باب آنچه مربوط می‌شود به بازسازی استبداد و روابط پنهان و آشکار ملاتاریا با قدرت‌های خارجی در انها  آمده،

که سه جلد کتاب،  در باب روابط امریکا با ایران:

اول روابط امریکا با ایران تا انقلاب، 

دوم گروگان‌گیری،  و

 سوم ایران‌گیت.

اینها همه در واقع برای این است که هیچ چیز از آن  انقلاب و تاریخ آن انقلاب، آنچه بعد از ان انقلاب انجام گرفته در بازساری استبداد، ناگفته نماند بر مردم ایران.

حالا هم که این گفتگو را می‌کنیم در واقع برای آنهایی است که دسترسی به آن سایت … هم ندارند و یک اطلاع کوتاه می‌تواند برایشان مفید باشد برای فهم آنچه روی داده با مراجعه به منابع.

عرض کنم که در ماه فروردین [۱۳۶۰]، اتفاقا در زمانی است که این جریان کودتای خزنده سرعت می‌گیرد. چون حالا دیگه با آن هیات‌ها که به ایران آمده‌اند، و ایران موافقت کرد با پیشنهاد هیات عدم تعهد، احتمال اینکه جنگ تمام بشود و آن سازش پنهانی روی دست سازش‌کنندگان بماند و هر زمان افشاء شد و بخواهد آن‌ها را بی‌اعتبار بکند، وجود داشت.  

پس آنها عجله داشتند که کودتا را انجام بدهند و نفع مشترک پیدا کرده بودند با قدرت‌های خارجی در ادامه جنگ.

یادآوری این نکته، مفید است که “الن کلارک” وزیر دفاع در حکومت تاچر [مارگرت تاچر، نخست‌وزیر بریتانیا]، بعدها در دادگاه “ایران گیت” گفت: جنگ در سود انگلستان و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامه‌اش را فراهم کردیم. 

آنوقت صدام مایل به پایان جنگ بود که الان آقای هاشمی رفسنجانی هم اعتراف می‌کند که هفت سال و نیم پیش (آقای رفسنجانی، اول می‌گوید هفت سال بعد می‌گوید از  هفت سال و نیم  پیش).

خب، به هر حال، یعنی در همان دوره‌ای که قرار بوده آن هیات بیاید، و جنگ تمام بشود، اعتراف می‌کند که بله، جنگ می‌توانست تمام بشود. 

پس از طریق این آقایان بوده که آن جنگ را ادامه دادند. 

حالا ارتباط اینها با آن آقایان چه بود که اینها، وسیله کار آنان شدند، این آسان‌کردن مسئله است. آنها رابطه ارگانیک داشتند، نه یک رابطه از نوع ارباب، رعیتی! گرچه آنهم رابطه ارگانیک است.

 به لحاظ اینکه اینها می‌خواستند استبداد خودشان را بازسازی کنند و آنها هم نفع‌شان در این بود که این انقلاب ایران در خود ایران سرکوب بشود که هیچ کشوری هوس نکند و به فکر این نیفتد که دست به انقلابی از این نوع بزند، سود  مشترک داشتند، در ادامه جنگ.

خب، حالا شما در همان “کتاب نامه‌ها” که شنوندگان اگر مراجعه کنند، نامه سه فروردین [۱۳۶۰]، این را می‌یابند به آقای احمد خمینی که در آن سخنرانی آقای بهشتی در کاشان سخن رفته.

 آقای بهشتی و دیگر سران حزب جمهوری اسلامی، قبل از آن تاریخ، یعنی بعد از آن ماجرای کودتای نوژه، طرح انحلال ارتش را به شورای انقلاب آورده بودند، که در غیاب من می خواستند به تصویب برسانند، مرحوم آقای بازرگان گفته بود که خب، شما دارید سر آقای بنی‌صدر را می‌برید! اقلا بگذارید، حاضر باشد و در حضور، این طرح را مطرح کنید! اقلا بداند که دارید سرش را می‌برید!

یکی از آن  عناصر طرح، انحلال ارتش بود و ایجاد کمیته‌ای، با شرکت سه نماینده: 

۱- از شورای انقلاب یک نماینده که چون اکثریت با حزب  بود، از آنها می‌شد، 

۲- یک نماینده از سپاه،  و 

۳- یک نماینده از دادگاه انقلاب، اینها کشور را اداره کنند و ارتش هم منحل بشود.

این را [بهشتی] از سر به در نکرده بود با آنکه با مقاومت شدید من، آن طرح به جایی نرسید و آقای خمینی هم موافقت نکرد، و آن نشد. ولی آقای بهشتی رها نکرد این طرح را.

این است که در کاشان یک سخنرانی کرده بود علیه رئیس جمهوری، از جمله صحبت‌هایی که در آنجا کرده بود، خطاب به پاسدارها گفته بود، شما اعتنایی به شهربانی و ژاندارمری نکنید! 

سعی کنید خودتان، امنیت شهر را در دست بگیرید.

خب، یعنی چی که شما خودتان سعی کنید امنیت شهر را در دست بگیرید!؟ 

رئیس قوه قضائیه به پاسدارهایی که تحت فرماندهیِ فرماندهی کل قوا [یعنی ابوالحسن بنی‌صدر] هستند، بدون اطلاع فرماندهی [بنی‌صدر] میرود و دستور می‌دهد، که شما اعتنا به شهربانی و اینها نکنید! و خودتان امنیت شهرها را در دست بگیرید در واقع برنامه این بوده که شهرها را قبضه کنند!

در این سخنرانی که بطور محرمانه هم‌ بوده، ولی از کسانی که در آنجا حاضر بودند، یکی‌شان صحبت‌های ایشان را ضبط کرده بود و در اختیار رئیس جهموری [بنی‌صدر] گذاشتند.

این برنامه‌شون بود، مهار شهرها و زمینه‌سازی برای آن کودتا، توسط خودشان و سپاه.

خب، در همان ماه،  ترور ربانی شیرازی  بود که روحانی و عضو مجلس خبرگان رهبری بود‌ و طرفدار دوآتشهُ ولایت فقیه هم بود، ولی بعد دید که نه! اینها برنامه‌های دیگری دارند، مسئله روحانیت و این حرف‌ها، تو کار نیست. عرض کنم به شما، چی شد؟ این شد که مخالفت کرد. او را در همین ماه، ترور کردند! و در راه قم کشتنش! و خود سپاه چند جا، روحانیونی که موافق نبودند با رژیم، به طور خودسر می‌گرفت و  زندانی می‌کرد، کتک می‌زد. این هم از جمله آنها، بدرفتاری با آقای تهرانی، با آقای لاهوتی که دیگه به قول آقای خمینی، گفته بود “پاره تنم بود”! همچو چیزی.

خب، اینها به شما می‌گوید، به اینکه در آن زمان، اینها وارد، مرحله رویارویی خشونت‌آمیز شده بودند، همه‌جانبه!

 از تیراندازی و کشتن بگیر، گزارش ارتش، اطلاعات ارتش می گفت که در هر هفته، هزار و دویست زد و خورد مسلحانه در سراسر کشور انجام می‌شود.

عرض کنم به شما، تعطیل روزنامه‌ها هم در همان ماه است، که روزنامه میزان را توقیف کردند، مقدمه بود برای توقیف روزنامه‌های بعد، که بعد انجام گرفت که آقای خمینی هم به حمایت آمد و ماجرای ماه خرداد [۱۳۶۰] شد که صحبت کردیم. 

عرض کنم که، در همین ماه، در نامه‌ی ۱۸ فروردین [۱۳۶۰] به آقای خمینی، یادآور شده‌ام که، دیداری هم در پاریس، با نمایندگان ریگان انجام گرفته!

آن زمان، هیچ  نه در ایران  و نه در خارج از ایران، هیچ اطلاعی راجع به سازش پنهانی اکتبرسورپرایز، انجام نگرفته بود، یعنی انتشار پیدا نکرده بود.

تا بعد از آن هم تا من بیایم به خارج و صحبت از روابط ارگانیک خمینیسم و ریگانیسم بکنم، از آن چند سال طول کشید تا ماجرای “ایران گیت” سبب شد که موقع مناسب یافتیم برای طرح کردن مسئله “اکتبر سوپرایز”.

ولی در این نامه به آقای خمینی، نوشته‌ام که عرض کنم، این تماس انجام گرفته. 

صدارت: 

آقای بنی‌صدر ببخشید، خاطرتون هست از چه کانالی این خبر به شما رسید در آن موقع؟  

آقای بنی‌صدر:

گزارشی را “رشید صدرالحفاظی” که در دفتر رئیس جمهوری کار می کرد، او یک گزارش حدود صد صفحه تهیه کرده بود از روابط پنهانی سران حزب جمهوری با امریکایی‌ها، و در آن گزارش این بود. [شهید رشید صدرالحفاظی از حلقه مشاوران رئیس جمهوری. از جمله گناهان وی يكى اين بود كه او در باره روابط پنهان حزب جمهوری اسلامی و گروه مبارزات انتخاباتی ریگان، که بعدها به اکتبرسورپرایز معروف شد، به اطلاعات جامعى دست يافته بود و طى گزارشى مبسوط آقای بنی‌صدر را در جريان اين زد و بندها قرار داده بود]

 البته او و دیگران اصرار داشتند که خود آقای خمینی کارگردان است و من قبول نمی‌کردم. این نامه نشان می‌دهد که تا این تاریخ، یعنی ۱۸ فروردین [۱۳۶۰]، من قبول نمی‌کردم به اینکه آقای خمینی دست در این کار دارد.

والا خب، طبیعتا من همچون چیزی به او نمی‌نوشتم [که به او اطلاع دهم که ملاقاتی در پاریس صورت گرفته]، اگر می‌دانستم که او اطلاع دارد. 

این نامه به اصطلاح یک اثر مهم داشته در سرعت گرفتن کودتا و تحول نظر آقای خمینی، برای اینکه، تا آن تاریخ می‌گفتم سازش شده، اما اینکه همچون ارتباطی بر قرار شده و معامله انجام گرفته که  نمی‌گفتم. همچون چیزی که به او نمی‌گفتم! 

خصوصا وقتی به خود او نوشتم، او که اگر کارگردان نبود، یک آدمی نبود که ساکت بنشیند و بگوید، خب شده که شده! 

یادتون باشد که آن اوائل که آقای “رمزی کلارک” آمده بود به ترکیه و از آنجا تلفن کرد و با آقای بهشتی صحبت کرد که بیاید ایران، برای حل مسئله!  آقای خمینی برآشفت و یک بیانه ی صادر کرد که  احدی با امریکایی تماس نمی‌گیرد! یک همچون آدمی  بهش بنویسی که با این آدم‌های ریگان در پاریس دیدار شده، و این ساکت بماند. 

بگوید که [شده که شده!]، البته در آخرین دیدار پسرش گفت که شده که شده! «امام می‌فرمایند، شده، که شده! حالا شما بروید با اینها همکاری کنید!» ولی خب، دیگه آنوقت دیر بود. 

واسه من شوک بود! منظورم این است که تا ان تاریخ، نپذیرفته بودم که آقای خمینی در این ماجرا، نقش دارد، در این سازش پنهانی! 

خب، ایشان، این سال را به اصرار و فشار من، سال قانون خواند! سال قانون خواند! خودش بیشتر از همه قانون شکست و زیر پا گذاشت [تا کودتای خرداد ۶۰ خمینی ۷۵ مورد برخلاف قانون اساسی عمل کرد، مجلس اول (که حتی با انتخابات قلابی مهندسی شده آمده بود) به او در نامه‌ای اعتراض کرد. بعدها دانشجویان حقوق، بیش از ۳۰۰ مورد تجاوز به قانون اساسی را شماره کره بودند].

و در همین ماه طرح کودتای خزنده سرعت گرفت و علاوه بر مهار شهرها، که در دستور کودتاچیان قرار گرفته بود، ترور هم که گفتم به آن اضافه شده بود، یعنی خصوصا روحانیون مخالف و دیگر روحانیون که الان خواهم گفت و توقیف روزنامه‌ها.

اینها در این ماه [فروردین ۱۳۶۰] است که بیشترین تهدیدها متوجه وسایل ارتباط جمعی است. و در آن نامه هشدار دادم نسبت به توقیف روزنامه‌ها، که آزادی روزنامه‌ها، هر اندازه ضرر داشته باشد، ضررش به اندازه خفقان نیست! به آقای خمینی نوشتم، و نباید گذاشت که این آزادی مطبوعات به خطر بیفتد و روزنامه‌ها توقیف بشود.

و بعد در آن کنترل شهرها، گفتم که یک قسمتش مربوط می‌شد به زد وخوردهای مسلحانه، و کشتن که از بچه شانزده و هفده ساله می‌کشتن تا به بالا! 

بعد هم که توضیح می‌خواستیم، که توجیه می‌کردند که این تیر کمانه کرده! به آقای خمینی نوشتم، چطوره که این تیرها، کمانه می‌کند و درست می‌نشیند به قلب بچه‌های شانزده و هفده ساله مردم؟

اما در نامه بیست و دوم فروردین [۱۳۶۰] که به آقای موسوی اردبیلی است، که این طرح کودتا را دقیق باز گفتیم، کودتایی که من خودم باید قربانی‌اش می‌شدم، و نامه‌ای است که  بسیار از نظر تاریخ اهمیت دارد برای اینکه عین آنچه که در آن نامه آمده، از آن زمان‌ به بعد،  به عمل درآمد، از جمله توقیف روزنامه‌ها.

در آن نامه هم گفته‌ام که این امریکایی‌ها، با هر که تماس می‌گیرند،  بعد علنی می‌شود! خودشان علنی می‌کنند و می‌گویند با فلانی تماس گرفتیم! 

هدفشان هم این است که به خود امریکایی‌ها و مردم دنیا بگویند که انقلاب و غیرِانقلاب، چیزی را عوض نمی‌کند هر کسی که بخواهد یک کشوری را اداره کند، باید در به در دنبال ما باشد و اربابی ما را بپذیرد!

گفتم با سه تن صحبت کردند، با یکی از آنها در باب ایجاد حکومت ثابت، با وحدت نیروهای مسلح و روحانیت، نیروهای روحانی، نیروهای مذهبی! 

خب، آن تاریخ هنوز این اسناد سفارت امریکا منتشر نشده بود. 

در ان اسناد می‌یابیم که در خانه آقای فریدون سحابی، البته توی سند نیست ولی ما اطلاع داریم. در آن سند هست که با حضور آقایان موسوی اردبیلی، همین کسی که من به او نامه نوشتم! اگر می‌دانستم که خود این آدم، مذاکره کننده بوده است، باید می‌نوشتم، دنبال مذاکره با شما، آن تماس دو باره برقرار شده است. ولی اطلاع نداشتم! این است که  به خود او نوشتم که با سه تن گفتگو شده و به یکی از آنها این پیشنهاد داده شده.

در آن سند هست که آقای موسوی اردبیلی و آقای مهندس بازرگان با سولیوان، آخرین سفیر امریکا در ایران تا این زمان، گفتگو شده در باب ایجاد یک رژیم با ثبات با اتحاد ارتشیان و روحانیان!

صدارت:

چکمه و نعلین! 

آقای بنی صدر:

آره، آنوقت ما اطلاع دقیق از این معامله نداشتیم ولی افواهاً شنیده می‌شد که همچون قراری برای این اتحاد هست، که ما اسمش را گذاشته بودیم، “اتحاد چکمه و نعلین”! 

خب، حالا اینکه در این زمان دو باره معلوم شده که این قضیه باز طرح شده، بنا بر این نامه که نوشتیم. 

خب، طرف تماس کی بوده؟ آقای بهشتی! دوباره! یکی از آن سه نفر، این آقاست!

یکی هم با یکی از نزدیکان رئیس جمهوری است، نزدیکِ کاری ها، نه نزدیک سببی یا نسبی!

عرض کنم که، او در آلمان باهاش تماس گرفته بودند که، برای گفتگو، در این نامه نوشتم، مسائل مهم، البته  گروگان‌ها یکیش بود که معامله این بشود که اینها به تاخیر انداخته بشود رهایی آنها، تا انتخابات ریاست جمهوری. [در مبارزات انتخاباتی  ریاست جمهوری امریکا، کارتر و ریگان در مقابل هم قرار گرفتند. گروه مبارزاتی ریگان به این نتیجه رسیده بود که اگر کارتر، تا قبل از انتخابات ۱۹۸۰، موفق به آزادی گروگان‌ها بشود، پیروزی او و رسیدنش به دور دوم ریاست جمهوری، قطعی خواهد شد. ریگان و شرکا در یک سازش پنهانی با خمینی، به این توافق رسیدند که گروگان‌ها تا روز رسمی شدن ریاست جمهوری ریگان آزاد نشوند! البته این رفتارهای خیانت‌بار به مردم امریکا، در آن کشور مسبوق به سابقه است. نیکسون هم در زمان مبارزات انتخاباتی برای ریاست جمهوریِ خود، طی سازش پنهانی با ویتنامی‌ها که آماده صلح شده بودند، آن‌ها را متقاعد کرد که تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جنگ را ادامه بدهند!) اینکه من نپذیرفتم، آنها [امریکایی‌ها] هم رفتند با آن طرف مقابل [خمینی و شرکا] معامله کردند و داستان علی‌حده دارد. 

صدارت:

آقای بنی‌صدر، خاطرتان هست آن شخص کی بود؟ از نزدیکان ریاست جمهوری؟ 

آقای بنی‌صدر:

خاطرم هست، اما چون آن شخص در ایران است، و رفت و آمد کاری دارد، این است که  مصلحت نیست که اسمش را بگویم.

عرض کنم به شما، خب ، حالا در این نامه، پس اینها در پی ایجاد چنین اتحادی بودند، الا اینکه ارتش را می‌خواستند جانشین کنند با سپاه‌! که خودشان [سپاه‌ پاسداران را] ایجاد کرده بودند‌! این ادامه‌ی جنگ هشت ساله، یک دلیلش این است که می‌خواستند از این جنگ، ارتش ضعیف بیرون بیاید و سپاه قوی!  و شده اینکه الان شده!

با ان اتحاد [اتحاد روحانیت و سپاه]، اتحاد ارتش و روحانیت جایش را می‌داد به اتحاد روحانیت و سپاه! 

 حالا، در آن نامه [نامه بیست و دوم فروردین ۱۳۶۰ به آقای موسوی اردبیلی] گفتم که این کودتاچیان، هدف‌شان اینها است. 

اولا صحبت از کودتا کردم،  

و بعد هم گفتم این طرح را دارند اجرا می‌کنند.

یکی بی اختیار کردن رئیس جمهوری، با روش های زیر:

قطع رابطه رئیس جمهور با مردم،

بستن روزنامه‌ها،

از دسترس او خارج کردن وسیله تبلیغات، در رابطه با رئیس جمهور، برای اینکه نتواند با مردم حرف بزند،

حذف اختیارات او: قوانین می‌بردند آنجا، آخرینش که بردند من امضاء نکردم، تحت عنوان به اصطلاح  قانون لغو اختیارات مقام سلطنت! که ربطی به موضوع نداشت! سلطنتی در کار نبوده است! رفته بود پی کارش! در واقع تحت آن عنوان، می‌خواستند که رئیس جمهور را بکنند یک آدم بی‌اختیار! 

عرض کنم،

بعد تصفیه نهادهای انقلاب و دستگاه‌های اداری که تحت نظر آنها بود، یعنی سپاه، کمیته ها، و آنهایی که در همین رژیم ایجاد شده بودند، از مخالفین خودشان تصفیه می‌کردند، خصوصا اگر کسانی که طرفدار رئیس جمهور بودند. اینها بیشتر در سپاه بودند که تصفیه شدند،

ترور جسمی و اخلاقی شخصیت‌ها که چند نمونه‌اش را آوردم،

خنثی کردن روحانیت مخالف کودتا،

انحلال احزاب، بعدها، آن نامه آقای … در این تاریخ نوشتم، ها! در تاریخ ۲۲ فروردین [۱۳۶۰]، آقای خمینی در شب ۱۸ خرداد  [۱۳۶۰]، آن پیام را [به بنی‌صدر] داده بود که این هشت دسته را محکوم کنید که اینها منحل بشوند. یعنی در ماه فروردین [۱۳۶۰] طرح این بوده، و اینها باید اجرا می‌شده و خود آقای خمینی هم متصدی طرح بوده، حالا چون من نپذیرفتم [چون من شرایطی را که خمینی در پیام ۱۸ خرداد برای من فرستاده بود را نپذیرفتم]. 

بستن روزنامه‌ها،

رویارویی بنیاد دینی، یعنی روحانیت، با رئیس جمهوری،

برانگیختن خمینی بر ضد بنی‌صدر،

گرفتن فرماندهی کل قوا [از بنی‌صدر]،

اینها همه توی اون نامه [[نامه  ۲۲ فروردین ۱۳۶۰ بنی‌صدر به آقای موسوی اردبیلی] هست، ها! 

عرض کنم که برای چی می‌کنند، کودتا را؟ 

برای ایجاد “استبدادی با رنگ مذهب”!

بعد توی آن نامه توضیح دادم برای آقای اردبیلی، که این روحانیت قدرت‌مدار، یک اقلیت محض است در جامعه! 

و یادآور شدم که آقای بهشتی، قبل از آن تاریخ باز در نوار محرمانه دیگری که آنهم لو رفت، گفته بود که از گروگان‌ها باید مثل یک آتو، برضد بنی‌صدر و کارتر استفاده کرد. 

که این معلوم می‌کند که برایشان  راه حلی جز معامله بر سر گروگان‌ها، ممکن نبود، که بشود برضد بنی‌صدر و کارتر بشود استفاده کرد. 

برضد کارتر، معلومه، چون اگر بر سر گروگان‌ها معامله نمی شد، و گروگان‌ها [قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در اکتبر ۱۹۸۰] آزاد می‌شدند، و احتمال داشت کارتر دوباره رئیس جمهور بشود و ریگان هیچوقت رئیس جمهور نشود. 

اون معلومه خب، از گروگان‌ها بر ضد کارتر استفاده بشود، معلومه.

خب، بر ضد بنی‌صدر، چه جوری می‌شد استفاده کرد؟ 

جز از راه آن معامله پنهانی، که برابر آن معامله پنهانی، اینها باید آقای خمینی را هم دست به کار می‌کردند [یعنی خمینی را هم به طریقی واردِ زد و بندهای غیرِقانونی می‌کردند، تا او هم به علت آلوده شدن و ترس از افشای این آلودگی‌ها، مجبور بشود با آن‌ها همکاری کند]، و که بنا بر این می‌شد که اسلحه بگیرند و به اِزای تاخیر گروگان‌ها [تاخیر در آزاد کردن گروگان‌ها]، و این با وجود رئیس جمهور [رئیس جمهور بنی‌صدر، که قبلا صریحا جواب منفی به معامله‌گران داده بود] نمی‌شد و او را باید حذف کرد، غیر از این ممکن نبود به عنوان آتو بر ضد بنی‌صدر از آزاد نکردن گروگان‌ها استفاده کرد.

یک زمانی من گفتم، جایزه می‌دهم به هر کسی که بتواند یک استفاده، نوع دیگری پیدا کند از آزاد نکردن گروگان‌ها، بر ضد رئیس جمهور،! چگونه می‌شود استفاده کرد؟ جز از طریق کودتا، هیچ استفاده دیگری ممکن نبود. 

کودتا هم بدون آقای خمینی نمی‌شد! 

این است که آن نوار هم فوق‌العاده اهمیت دارد، برای اینکه با اینکه آقای بهشتی این حرف‌ها را زده بود.

آقای خمینی می‌دانید چی گفت؟ 

گفت که ایشان می‌گوید، صدای ایشان تقلید شده! 

گفتم آقا، حدود دو ساعت این آقا حرف زده، دو ساعت یک نفر ایشان را تقلید کرده به طور کامل! یک  کلمه، جمله که معلوم نیست این صدا مال ایشان نیست، تقلیده؟  نوار پیدا نشه،  شما هم باورتان شد! 

آدمی اگر خود تصدی نداشته باشد، چه جوری ممکنه همچین دروغ‌های بی‌مزه‌ای را باور کند؟ 

خب  عرض کنم که، راهکارها را هم در همان نامه به آقای موسوی اردبیلی نوشتم:

آزادی مطبوعات و آزادی‌های دیگر، 

جدی گرفتن مردم و احترام به رای و نظر مردم،

 رفع محرومیت‌های اکثریت بزرگ محروم جامعه ایران.

این سه تا راهکار را هم پیشنهاد کردم، که کودتا توضیح دادم  که چه بر سر ایران خواهد آورد، متاسفانه الان که داریم به وضعیت نگاه می‌کنیم، سیاه‌تر از آن وضعیتی است که در آن نامه و بعد در [کتابِ] «خیانت به امید» تشریح شد.

اما اینها، باز هم کودتاچیان تنها مهار شهرها و مهار نیروهای مسلح و عرض کنم، حذف همه مخالفین احتمالی کودتا و حذف نسلی که انقلاب کرده بود، و… اینها بدون مهار اقتصادی ایران ممکن نبود! 

خب، ان را هم در آنچه که مربوط می‌شد به نفت، که با حکومت آقای رجایی تصرف کرده بودند، و بودجه دولت هم همینطور،  اما نظام بانکی هم لازم بود، برای اینکه جابجا شدن پول‌ ها‌ بدون تصرف کردن بانک مرکزی مشکل ایجاد می‌کرد، خصوصا که ارز در انحصار بانک مرکزی بود.

خب ، پس جز برنامه کار اول آقای رجایی این شد که آقای نوبری را از ریاست بانک مرکزی بردارد،  یکی دیگر را، آلت فعلی را بگذارد جای او، برای اینکه نظام بانکی هم در تصرف کودتاچیان در بیاید.

نامه ۲۳ فروردین [۱۳۶۰] آقای رجایی به من و پاسخ من  در سوم اردیبهشت [۱۳۶۰] به او هم راجع به همین طرح تصرف اقتصاد کشور است، در واقع بخشی از آن که شده بود و بخش دیگری هم که نظام بانکی بود از طریق عزل و نصب غیرِقانونی رئیس بانک مرکزی قرار بود انجام بگیرد. 

بدین ترتیب می‌بینیم که این کودتا، یک چیزی، عملی نبوده که مثل این کودتاهای نظامی نبود که شب بخوابی، صبح پاشی ببینید که یک اعلامیه نظامی می‌گوید که ما دیشب، مثلا رئیس جمهور یا شاه را گرفتیم و هیات وزیران را حذف کردیم و اختیار حکومت را در دست گرفتیم تا اطلاع ثانوی!

نه، این یک کودتای خزنده‌ای بود که بعد از سازش پنهانی بر سر گروگان‌ها در اکتبر ۱۹۸۰ ،  که مهر ماه ۱۳۵۹ بود، این غیر قابل برگشت شده بود. دیکه آن معامله انجام شده بود و نمی‌توانستند اینها از آن معامله برگردند! برای اینکه یک طرفش ریگان و امریکا بود، و یک طرفش هم رئیس جمهوری [بنی‌صدر] بود که این سازش پنهانی را نمی‌پذیرفت!

حالا اگر من آن را می‌پذیرفتم، این کودتا البته بی‌معنی می‌شد. 

به قول آقای خمینی، عزیز بودم و محبوب بودم و حکومت هم اهمیت نداشت که رجایی باشد یا کسی که من نصب کنم، برای اینکه خودم در اختیار آنها [خمینی و شرکا] بودم.

دیگه آن کارهای بعدی هم بی‌مزه می‌شد، چرا که احتیاجی هم به توقیف روزنامه‌ها، و دسته جمعی روزنامه‌ها هم نمی‌بود، برای اینکه هدف آنها، انقلاب اسلامی [روزنامه‌ی انقلاب اسلامی»] بود،و  وقتی من تسلیم می‌شدم، آن روزنامه هم باید مجیزگوی این در واقع تسلیم‌نامه می‌شد. احتیاج به توقیف‌شدن هم نبود که هیچی، بلکه خیلی هم امکانات بهش می‌دادند که توجیه‌گر آن تسلیم باشد.

بله، عرض کنم به شما، حالا در ماه اسفند [۱۳۵۹] که اوج ان 14  سال اسفند [۱۳۵۹] در دانشگاه [دانشگاه تهران] بود، اهمیت بیشتری دارد، نه از باب این نکاتی که گفتم، از باب این رویارویی بنی‌صدر با آقای خمینی! 

که در آن ۱۴ اسفند [۱۳۵۹]، یک کتابی هم در آوردند حضرات برایش، تحت عنوان “غائله ۱۴ اسفند” در هزار صفحه! 

شاید بی‌مانند است در تاریخ بشری! لااقل در تاریخ معاصر، در تاریخ قدیم  هم که مرسوم نبود، که یک دستگاه قضایی، یک چنین کتابی را در هزار صفحه انتشار بدهد بر ضد رئیس جمهوری در توجیه کودتایی که مرحله نهایی‌اش در ماه خرداد [۱۳۶۰] انجام گرفت.

و در آن کتاب خیلی با صراحت میگوید که، بله! ما لازم بود که چنین سرکوب‌هایی را انجام بدهیم و اگر حزب‌الهی این کارها را نمی‌کردند، ما الان حاکم نبودیم بر کشور! 

دستگاه قضایی که باید میزان باشد، ترازو باشد و عمل را به حق بسنجد، این کتاب می‌گوید که آن چگونه دستگاه قضایی بوده! یک دستگاه سرکوب‌گر در خدمت بازسازی استبداد!

[کتاب “غائله ۱۴ اسفند] پر است از مدرک، و  همش مدرک است، صفحه به صفحه مدرک است. ظاهرا بعد از اینکه متوجه شدند که این همه مدرک انتشار دادند، دیگه آن مقداری را که انتشار داده بودند، جمع کردند و دیگه تجدید چاپ هم نکردند.

بله، این کتاب موجوده، آنهایی که بخواهند ببیند بر ایران چه گذشته، مراجعه به این کتاب هم مهمه.

بخشی از این کتاب مربوط است به اصطلاح  اقاریر که به آن ترتیبی که می‌دانید اخذ شده! یک صورت سوال و جواب‌ها از شهید زنده‌یاد حسین نواب [حسین نواب صفوی] را هم انتشار داده.

بسیاری گفته‌اند، بنی‌صدر گفته که چند تا از اینها را بکشید، کار تمامه!

آن،  آنچه را که شنیده گفته در آنجا. آن همان قاعده قرآنی است آنچه که من گفتم،  نگفتم به این ترتیب که عده‌ای انتشار دادند.

آنچه که من گفتم، گفتم به این که قاعده این است که این طرزِ برخورد با مردم نمی‌باشد، نباید برخورد را تا سطح مردم گسترش داد! باید در سطح همان “ائمه الکفر” نگه داشت چون اقلیتی که گرداننده کودتا است، باید با آنها رویارویی کرد، نه با جمهور مردم! 

متاسفانه،  آقای رجوی این پند را با اینکه چندین بار هم به او خاطر نشان کردم، نشنید! و گسترده کرد و خود سبب شد که موفقیتی سه ماه  پس از کودتا، آقای مهدوی کنی، پیشنهاد کرده بود به مذاکره! بعد با آقای موسوی اردبیلی رفته بود پیش آقای خمینی، گفته بود من با سرکوب، قضیه را حل می‌کنم! او هم اختیارات داده بهش و او هم به اصطلاح خودش، مسئله را حل کرد!

ولی کشتار نبود که مسئله را حل کرد، مسئله بسط زد و خورد به سطح جامعه بود.

کودتا را آنها کرده بودند، خشونت را آنها در کار آورده بودند. 

دفاع حق همه آنهایی بود که قربانی آن کودتا بودند. اما همین دفاع را هم نمی‌بایست، جز در حد سران کودتا انجام داد، و از آن تسری داد به سطح دیگران، چون برد را می‌کند باخت! 

بله،  آن که من گفته بودم، این بود. حالا همین هم  همین قول ایشان را در آن آورده‌اند، البته با آن شرایط که او داشته است و وضعیتی که او بود را  آوردم، دیگران هم آورده‌اند.

به هر حال برای کسانی که بخواهند ببیند، تاریخ بازسازی استبداد، چگونه بوده، آن کتاب هم یک منبع مهم و مدرک مسلم است.

صدارت:

همانگونه که فرمودید، که قول شهید نواب را اوردید در کجا اوردید؟

بنی صدر:

در کتاب غائله 14 اسفند [۱۳۵۹] انها اورده‌اند، و آنها سوال و جواب کرده‌اند  شهید نواب گفته است، از جمله انها میپرسند که بنی صدر گفته است اینها را ترور کنید و نواب جواب میدهد.

خب حالا 14 اسفند [۱۳۵۹] چه بود اصلا؟  و برای چه این سوال را کرده‌اند؟

14 اسفند [۱۳۵۹] مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه بوده است و قرار بوده است که در آن اجتماع قانونی و صلح‌آمیز رئیس جمهوری صحبت کند، و هیچ  گروه مسلحی که نبود در آنجا که میتینگ بدهد و آنها [بهشتی و شرکا] لازم باشد که قوای مسلح را  بسیج کنند بیاورند دانشگاه!

آنها برنامه‌شان ایجاد برخورد بود با آقای خمینی، آنهم  به لحاظ حساسیتی که خمینی داشت نسبت به مصدق،  که بعد مشخص شد که خمینی از هواداران کودتای 28 مرداد [۱۳۳۲] بوده و ما متاسفانه به موقع از ان خبردار نشده بودیم.

صبح 14 اسفند [۱۳۵۹] قبل از برگزاری مراسم اطلاع دادند که قرار است عده‌ای از کمیته‌های انقلاب و سپاه پاسداران را با لباس شخصی برای برخورد، برای چماقداری،  وارد دانشگاه کنند برای زد و خورد.

 با آقای مهدوی کنی که وزیر کشور بود در این مورد اطلاع داده شد که چنین گزارشی هست و اینها را از ورود به  دانشگاه باز بدارید.

پس اطلاع قبلی وجود داشته.

 رفتیم آنجا دیدیم آنها امده‌اند.  سیم بلندگوها را قطع کردند و  بعد هم شروع کردند به سنگ‌پرانی به جمعیت، و های و هوی و غیرو هم که بود!

من به جمعیت گفتم که اینها را با آرامش از دانشگاه بیرون کنید، جمعیت هم رفت به طرف اینها و انها را از دانشگاه بیرون کردند و عده‌ای را هم توقیف کردند، و از جیب‌های اینها کارت‌های [کارت‌های شناسایی] آنها را در آوردند که عضو کمیته بودند، عضو سپاه بودند، و من کارت‌ها را انجا خواندم، غیر از کارت‌های مربوط به سپاه به لحاظ جنگ که بعضی پاسدارها در جبهه‌های جنگ بودند، کارت‌های مربوط به کمیته‌ها را خواندم، ولی نام افراد سپاه را به خاطر جنگ نخواندم. افرادی مربوط به کمیته‌ها و کمیته قزوین و غیر ان که سردسته‌ی آنها رشیدیان بود که نماینده‌ی آبادان در  آن مجلس کذا  بود و سردسته‌ی چماقداران بود. آنها دستگیر شدند. و 

دونفر هم مراجعه کردند و هفت‌تیر دستشان بود، کفتند که ما مامور شده بودیم و باید شما را اینجا می‌کشتیم!

صدارت:

«شما» یعنی رئیس جمهور [بنی‌صدر] را!؟  

بنی‌صدر:

بله! 

و گفتند حاضریم در هر دادگاهی هم شهادت بدهیم، و ما امروز این وضعیت را دیدیم و صحبت‌های شما را شنیدیم و متوجه شدیم عمل، جنایت به ناحق است. 

من به دو نفر [دو نفر فرد مسلح] گفتم که شما بروید دنبال زندگیتان، به آنها که با من بودند گفتم اسلحه‌شان را تحویل بگیرید، نه اسلحه‌شان را هم خیال نمی‌کنم گرفتم،  و گفتم بروید بگویید که امکانی پیش نیامد! بعد هم ول کنید این دستگاه را بروید دنبال زندگیتان. چون اگر ما بخواهیم این را پی‌گیری کنیم [یعنی در یک دادگاهی شما را برای شهادت دادن بیاوریم] انها [کودتاچیان] اول شما را [شما دونفر فرد مسلح را] خواهند کشت.

ولی بعد به آقا خمینی گفتم این را.

حالا توی نامه‌ها یادم نیست که این را [قصد ترور ریاست جمهوری را] اوردم یا نیاوردم ماموریت ترور رئیس جمهوری را.

البته بعد، یک نواری دست ارتش بود، که اون را ارتشی‌ها دادند ضبط کرده بودند از پاسدارها! و آنها گفتگو می‌کردند در ترور رئیس جمهور که باید رئیس جمهور را در کرمانشاه بکشیم، و گفته بودند که فتوایش را هم گرفته‌ایم رئیس جمهور را بکشند!

و به این ترتیب آقایانی که می‌گویند اینها قربانی ترور شده‌اند خوشمزه است، اینها خودشان بانی ترور بوده‌اند در بعد از انقلاب. چند روحانی را ترور کردند و رئیس جمهور را نیز می‌خواستند ترور کنند، آن دو نفر اگر پشیمان نمی‌شدند و اسلحه‌شان را تحویل نمی‌دادند، و می‌زدند تخت سینهُ بنی‌صدر، تمام می‌شد دیگه! و از دید انها قضیه تمام می‌شد. و ممکن بود یک مراسم باشکوه هم برگزار کنند، و از آن عناوینی هم که اقای خمینی می‌داد هم بدهند، و من را شهید هم لقب بدهند ولی خوب نتیجه‌ای که می‌خواهند را هم بگیرند، مثل قضیه  لومومبا که همان‌هایی که او را کشتند گفتند شهید است، اینم مثل او!

بله به این ترتیب ماه اسفند [۱۳۵۹] هم این طور سرآمد، و در روزهای پایانی اسفند رویارویی با آقای خمینی کاملا مشخص بود. 

حالا در گفتگوی بعدی اگر نکاتی را در نامه‌ها ببینم مربوط به ماه اسفند که جالب بود با شما در میان خواهم گذاشت.

این هم گفتگوی امروز ما.

صدارت:

خیلی ممنونم و متشکر!

همانطور که فرمودید، در موقیعت‌های مختلف، بصورت نوشته، بصورت گفته، اینها صحبت شده. 

الان برای شنودگان عزیز این برنامه دارم ذکر می‌کنم آقای بنی‌صدر.

متاسفانه در عصر پرسرعت قرن بیست و یکم، به‌خصوص جوان‌ها، و در تمام دنیا، نمی‌شه عیب‌جویی کرد از جوان ایرانی. در تمام دنیا، عادت کرده‌اند به خبرهای سریع و کم حجم، به‌خصوص اگر که به‌صورت نوشته باشه، ولی اگر بصورت صوتی یا تصویری باشه، آنوقت امکانات یا علاقمندی برای جذب آن اطلاعات، شاید بیشتر باشد.

این یک مسئله.

مسئله دوم اینکه، تعداد زیادی از چیزهایی دیگه‌ای که در زمان نوشتن آن کتاب‌ها و انتشار آن کتاب‌ها معلوم نبوده، کم کم در اثر مرور زمان معلوم شده، و شما ضبط کردید در جاهایی و جسته و گریخته و به اطلاع مردم ایران رسانده‌اید. 

امیدوارم در این جلساتی که تعداد ساعات‌هایش هم در اختیار شما است، فرصت این را داشته باشید که در اختیار هموطنان عزیزمان بگذاریم.

آقای بنی‌صدر، خیلی ممنونم از وقتی که دادید.

بنی‌صدر:

یک نکته یادآور می شوم که آنچه من می‌گویم، از حافظه است، حافظه هم خطا می‌کند. در مواردی که با متن‌های مکتوب نخواند، آن متنهای مکتوب معتبر است.

صدارت:

بله، این هم  توضیح بسیار مهمی بود.

 بحث‌های آقای بنی‌صدر، همان جوری که  کسانی که در جریان زندگی ایشان هستند و می‌دانند که زندگی پرمشغله‌ای دارند، و علی‌رغم این‌که این‌ها بعد از کودتای خرداد سال ۶۰ و  بخصوص بعد از مهاجرت، که شما را در حصر خانگی قرار دادند، ممنوع‌التصویر، ممنوع‌الصدا، ممنوع‌القلم و غیره شده‌اید از آن موقع! 

 من یادم می‌آید، یکی از کسانی  که تو ایران هست و  آدم فعالی هم  بود و  آدم پراطلاعاتی هم بود، ایشان نظر داشت که بنی‌صدر، هم که رفت و الان هم خانه‌نشین و بی‌کار نشسته! ولی آنهایی که نزدیکند با زندگی شما، می‌بینند که  بسیار زندگی پرمشغله‌ای دارید و تولیدات تان، به صورت شفاهی و تصویری و کتبی بوده و هست. و به هر حال این یک خلاصه‌ای هستش با رجوع به حافظه برای نسل جوان.

باز هم ممنونم آقای بنی‌صدر از وقتی که دادید.

آقای بنی‌صدر:

روز بر شما خوش.

❊❊❊❊❊

لینک فایل صوتی تصویری جلسهُ دوم گفتگو:

https://www.youtube.com/watch?v=X8Jd2nGXSGU&t=1s 

کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتای خرداد ۱۳۶۰ تاریخ‌نگاری آن‌گونه که واقع شد

 https://alisedarat.com/1400/03/31/7911/ 

برخی دلایلی که برای «عدم کفایت» بنی‌صدر عنوان:

۱. باور به دموکراسی و حقوق بشر!

۲. مخالفت با اعدام‌ها و شکنجه‌ها!

۳. ملی‌گرایی و طرفداری از مصدق!

۴. تلاش برای پایان دادن به جنگ! (اگر کودتا نشده بود، در همان خرداد ۱۳۶۰ صلح شده بود. در همان خرداد ۱۳۶۰ هیئت عدم تعهد قرار بود اعلام پذیرش آتش‌بس از جانب صدام را به ایران بیاورد)!

۵. عدم اعتقاد به ولایت فقیه! (یکی از دلایلی که خمینی با نامزدی بنی‌صدر برای مقام ریاست جمهوری)!

۶. مخالفت با اسلام فقاهتی و حوزوی!

۷. مخالفت با تبلیغات برای خمینی و بت کردن او!

۸. مخالفت با گروگان‌گیری و بعد مخالفت با قرار داد الجزایر!

۹. مخالفت با سازش‌های پنهانی با امریکا! (اجرای درخواست ریگان و شرکا برای آزاد نکردن گروگان‌های امریکایی در زمان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، «اکتبر سورپرایز» برای جلوگیری از انتخاب دربارهُ جیمی کارتر به مقام ریاست جمهوری)!

۱۰. اعلام جرم علیه بهزاد نبوی و رجایی بابت قرارداد الجزایر!

۱۱. مخالفت با نهادهای انقلابی! (سپاه پاسداران انقلاب، دادگاه انقلاب، کمیته‌های انقلاب،…)!

۱۲. تبختر داشتن!

۱۳. مخالفت با شورای عالی قضایی که خمینی بر خلاف قانون اساسی آن دو مقام را گمارده بود!

۱۴. مخالفت با نخست‌وزیر و هیئت وزیران تحمیل شده توسط خمینی!

ویکیلیکس: وقتی قبل از انقلاب به امریکا اطمینان داده میشد که بنی صدر وزیر حکومت بازرگان نخواهد شد

 یکشنبه – ۱۳۹۶/۱۰/۱۰

https://enghelabe-eslami.de/9919/

سایت انقلاب اسلامی در هجرت: مطلبی که در زیر می خوانید اخبرا توسط ویکیلیکس منتشر شده است. این سند در مورد مذاکرات نهضت آزادی با رئیس دایره سیاسی سفارت امریکا در ایران، استمپل، است. سولیوان، سفیر امریکا در ایران در ایام انقلاب، گزارشی بتاریخ 8 فوریه 1978 (19 بهمن 1357) در اینباره به وزارت خارجه امریکا فرستاده است که ترجمه آن را در زیر می خوانید. 

همانطور که از متن گزارش پیداست نهضت آزادی در باره استراتژی بدست گرفتن نخست وزیری و تعیین لیست وزرا با دولت امریکا مذاکره می کرده است و از جمله به آمریکا اطمینان می داده که بنی صدر بخاطر مواضع اش وزیر نخواهد شد و بعد هم رهبر انقلاب او را به پاریس باز خواهد گرداند. 

یادآوری می شود که این سند مانند بسیار سندهای دیگر از سوی دانشجویات خط امام و رژیم هرگز منتشر نشد.

نهضت خمینی : مراحل بعدی

تاریخ سه شنبه 8 فوریه 1979 تهران

سری

نشر محدود

دستور اجرائی

استمپل

1- کل متن. 

2- خلاصه: منبع از طرف نهضت آزادی میگوید بازرگان در نظر دارد کابینه خود را در ماه فوریه در دانشگاه تهران معرفی کند. بدست گرفتن قدرت خیلی کند و از هفته آینده با هدف اجتناب از برخورد با ارتش انجام خواهد گرفت. 

منبع میگوید که او هر روز با نخست وزیر [بختیار] ملاقات دارد. اما نخست وزیر تا کنون حاضر به ملاقات با بازرگان نشده است. 

استراتژی نهضت اسلامی اینست که دعوت به دادن رأی عدم اعتماد کند. ولی آنها تا به امروز این دعوت بعمل نیامده است. 

عصر صبح 8 فوریه یا صبح 9 فوریه ملاقاتی در سطح بالا بین نهضت آزادی ایران و نظامیان در نظر گرفته شده است. 

اعضای کابینه هنوز انتخاب نشده اند. 

پایان خلاصه

منبع نهضت آزادی که مرتب با استمپل ملاقات دارد، به او در جلسه ظهر 8 فوریه، گفته است  که نخست وزیر منتخب خمینی، مهدی بازرگان، برنامه دولت و کابینه خود را، در میتینگی که در دانشگاه تهران در صبح 9 فوریه برنامه ریزی شده، اعلام خواهد کرد. 

نهضت آزادی امیدوار است که نظامیان حداقل واکنش را نشان دهند. 

منبع میگوید که وزرای جدید در پی آن هستند که وزارتخانه ها را یک به یک در دست بگیرند و اینکار از 10 یا 11 فوریه اغاز خواهد شد. 

وقتی از منبع سئوال شد که آیا نهضت آزادی پیش بینی این را کرده است که ممکن است نظامیان مانع ورود وزرای جدید به وزارتخانه ها بشوند، او جواب داد که مطمئن نیست. اما نهضت طرح های اضطراری دارد. اگر ارتش به وزیران بازرگان اجازه نداد که به وزارتخانه ها وارد شوند، وزرای جدید به کارمندان وزارتخانه ها دستور خواهند داد که به محلهای دیگری بروند. او اضافه کرد که دفتر او میتواند موقتآ، شاید برای چند روز، محل یکی از وزارتخانه ها باشد. 

منبع تاکید میکند که بازرگان میخواهد خیلی با احتیاط قدم بردارد و جابجائی قدرت میتواند حداقل یک یا دو هفته طول بکشد تا از تقابل که میتواند به بالا رفتن جو خشونت بیانجامد، احتراز شود. 

اسلحه کلیدی در زرادخانه خمینی، کنترل او بر کارمندان وزارتخانه ها خواهد بود. 

[تفسیر: راه هم آهنگی را که نهضت آزادی برای تصرف وزارتخانه ها در پیش گرفته، نمونه ای است از گسترش نیروهای خمینی و پرهیز از رویاروئی با ارتش. مسئله اصلی اینست که آیا کارمندان از فرمان وزرای جدید که تقریباً تازه کار هستند، اطاعت خواهند کرد ؟ گر چه در این انقلاب حتی به افراد زیردست هم حق انتخاب داده شده است. پیش بینی اولیه ما اینست که هر دو امکان روی خواهد داد و منجر به آشفتگی هر چه بیشتر در عملکرد دستگاه دولتی خواهد شد، (اگر ممکن باشد).]

4. بنابر منبع نهضت آزادی که هر روز با بختیار دیدار میکند، از آنجا که روند طولانی خواهد بود، فشار بر بختیار برای استعفا باقی خواهد ماند. رفتار بختیار به انتصاب بازرگان بسیار بچه گانه بوده است (برای منبع، فهم این مسئله مشکل است که هضم کند که در وهله اول منطقی باشد که بختیار نسبت به دوست دیرینه اش که شغل او را تصاحب کرده مقداری خشمگین باشد و از دیدار با بازرگان خودداری کند. منبع فکر میکند که وقنی خشم او آرام گرفت، و دولتش ضعیف تر شد، بختیار رفتاری منطقی تر پیش گیرد.

5. حتی اگر بختیار بر مواضع خود پافشاری و لجاجت کند، برنامه نهضت آزادی اینست که کارت استعفا در مجلس را بازی کند. 

در 6 فوریه، طرفداران نهضت آزادی در مجلس، دعوت به رای گیری برای رای عدم اعتماد نکردند. چون آنها در آخرین دقایق دریافتند که رای نخواهند آورد، (آنها حق داشتند). 

حامیان خمینی قصد دارند با گسترش لابی گری، جهت آرا را تغییر بدهند. (برای نظرات مجلسیان راجع به این جریان، به پاراگراف 5، رفرانس ب، مراجعه شود). انتظام امیدوار است که این جریان در آخر هفته آینده، یعنی 14 یا 15 فوریه، صورت گیرد. اگر رای به عدم اعتماد تعداد آرای لازم را نداشت، آلترناتیو اینست که از طرفداران نهضت خواسته شود، همگی استعفا دهند تا که حد نصاب لازم برای رای گیری در باره اعتماد وجود نداشته باشد. این امر به شورای سلطنت اجازه می دهد که بختیار را مستعفی کند و بازرگان را به نخست وزیری منتسب کند.

6- یکی دیگر از مواد استراتژی نهضت آزادی همکاری با نظامی ها است. نهضت آزادی دیدارهائی در سطح بالا بین حجه‌الاسلام بهشتی و دکتر سحابی از طرف نهضت آزادی و ژنرال های قره باغی و مقدم از سوی ارتش تدارک دیده است. این دیدار قرار است عصر 8 فوریه یا صبح 9 فوریه (شاید هم هر دو) انجام شود. 

منبع بوضوح مایل نیست راجع به استراتژی نهضت آزادی صحبت کند. اما اشاره کرد به اینکه تلاش میشود که نظامیان با موج خمینی همراه شوند و امر غیر قابل پرهیز را بپذیرند. (تفسیر: این کار راحت تر خواهد بود اگر گروه خمینی مواضع تندی که برای برکنار کردن رهبران نظامی در علن میگیرند، در خلوت اتخاذ نکنند. از سفارت امریکا در تهران به وزیر امور خارجه واشگتن. منبع بروشنی تمایل ندارد درباره استراتژی نهضت آزادی ایران در قبال ارتش صحبت کند. از دید نهضت آزادی، سفارت وظیفه خود را انجام داده است و مانع شده که ارتشیها قدرت را به دست بگیرند).

7. منبع نمیداند که چه کسانی در کابینه خواهند بود. لیست آخر هنوز آماده نیست. (گزارش روزنامه ها در این مورد اشتباه بودند). و شاید تا اوائل عصر این لیست آماده نخواهد شد. منبع میگوید او سعی می کند این لیست را بدست آورد و به ما بدهد). ولی او میخواهد امریکا را از یک امر مطمئن سازد: بنی صدر، مشاور خمینی قرار نیست وزیر اقتصاد شود. او با اندوه آشکار گفت که سخنهای بنی صدر در چند روز گذشته برای نهضت اسلامی مشکلات شدید بوجود آورده است (1). منبع بصورت محرمانه می گوید که رهبری در نظر دارد بنی صدر را متقاعد سازد که به پاریس برگردد زیرا آنجا محیط مناسب تری برای «فعالیتهای روشنفکری» او اوخواهد بود. (2)

سلیوان

توضیح ها:

(1) سخنان بنی صدر در روزهای اول انقلاب، همه در باره جدائی ناپذیری استقلال از آزادی و لزوم اجرای برنامه استقلال و آزادی در قلمروهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران، بخصوص خارج کردن سرمایه های ایران از بانکهای امریکائی بود. اگر این کار انجام می گرفت، دست آویزی برای طراحی نقشه گروگانگیری و به اجرا گذاشتن آن نمی ماند. هرگاه برنامه پیشنهادی که بصورت کتاب نیز منتشر شد، هم از روز نخست به اجرا گذاشته می شد و طرح محرمانه بازسازی استبداد به اجرا گذاشته نمی شد، اصول راهنمای انقلاب متحقق می شد.

(2) در سند مندرج در اسناد لانه جاسوسی، شماره 9، صفحه 45، افسر سیا که مأمور خرید بنی صدر شده بود، گزارش می کند: «بنی صدر و دوستان او قابل خریدن نیستند. ممکن است وقتی بنی صدر با یک تذکر کوچک به خارج تبعیدگردد، به پول نیاز پیدا کنند». بدین سان، آنچه در آن سند آمده است، مسبوق به این سند است. 

افزون بر این،

● برابر «اسناد لانه جاسوسی»، امریکائیان گروه های سیاسی را بر اساس این معیارها، دسته بندی کرده بودند: 

خمینی و ولایت فقیه و 

اسلام میانه رو و 

اسلام نوآور و 

نظام اقتصادی آزاد و 

دموکراسی و 

سازش پذیری با امریکا و روسیه، 

دسته بندی کرده بودند. در این دسته بندی، «گروه بنی صدر» جانبدار دموکراسی و مخالف اقتصاد بازار آزاد و مخالف ولایت فقیه و مبتکر «اسلام نوآور» و سازش ناپذیر با امریکا و روسیه ارزیابی شده است. (برای اطلاع از دسته بندی گروه ها، نگاه کنید به صفحه 77 تا 80 کتاب سیر تحول سیاست امریکا در ایران، کتاب اول، امریکا و انقلاب، نوشته ابوالحسن بنی صدر.

● در سند مندرج در «اسناد لانه جاسوسی شماره (10) صفحه 40، در پاسخ طرف امریکائی که از حضور بنی صدر و یزدی و قطب زاده، اظهار نگرانی می کند، نماینده نهضت آزادی می گوید: یزدی خوب است.

● برای اطلاع از اسناد دیگر، خوانندگان می توانند به همان کتاب رجوع کنند.

کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتای خرداد ۱۳۶۰ تاریخ‌نگاری آن‌گونه که واقع شد

https://alisedarat.com/1400/03/31/7911/

نامه ها از ابوالحسن بنی صدر به روح الله خمینی، به اهتمام فیروزه بنی صدر

کتاب نامه ها

کتاب خیانت به امید

کتاب ”درس تجربه“

https://enghelabe-eslami.de/1839/

روزها بر رئیس جمهور چگونه می گذرد

https://enghelabe-eslami.de/56008/

 

اولین مصاحبۀ ابوالحسن بنی‌صدر پس از خروج از ایران در ۸ مرداد ۱۳۶۰  

❊❊❊

بازنشر و تکمیل مطالب که در سال ۱۴۰۴ شمسی برابر با ۲۰۲۵ میلادی انجام گرفت, در رابطه با کودتای خرداد ۱۳۶۰:

۱-

کودتای خرداد ۱۳۶۰، نقطه عطف مصادره انقلاب، توسط ضد انقلاب

https://alisedarat.com/2025/05/19/14194/

۲-

کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتای خرداد ۱۳۶۰ از زبان آقای بنی‌صدر، تاریخ‌نگاری آن‌گونه که واقع شد

https://alisedarat.com/2025/05/21/7911/

۳-

کودتای خرداد ۱۳۶۰، کودتای خمینی و  خامنه‌ای و شرکا علیه مردم

https://alisedarat.com/2025/05/26/14221/

۴-

کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم(گفتگوی۱از۷)کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا

https://alisedarat.com/2025/06/02/14228/

۵-

کودتای خرداد۱۳۶۰، کودتای قدرت‌ها علیه مردم(گفتگوی۲از۷)کامل‌ترین و دقیق‌ترین مجموعه افشاگری کودتا

https://alisedarat.com/2025/06/09/14243/

❊❊❊

❊گزارش، بررسی، و ارزیابی رویدادها❊

(دوشنبه‌ها ساعت۲۱ به‌وقت ایران به‌صورت زنده)

❊❊❊

❊از تولیدات گروه سایت (سایت علی صدارت: رسانه‌های ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت)❊

https://alisedarat.com/2025/06/09/14243/

❊قطره‌ای از اقیانوس‌های تلاش‌ها برای برپایی، و پویایی، و پیشبرد مردمسالاری❊

https://linktr.ee/sedarat

❊اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی، حقی از حقوق بشر است❊

حقوق‌مدارتر شدن و حقوق‌مدارتر کردن، از پیش‌نیازهای برپایی و پویایی مردمسالاری در هر جامعه‌ای است. برای این کار، یکی از مهمترین راه‌ها، احقاق حق اطلاع‌یابی، و احقاق حق اطلاع‌رسانی است.

برای انجام این مهم، با خودانگیختگی و با احقاق حق استقلال و با احقاق حق آزادی، هر کدام از ما می‌توانیم از استعداد خلاقیت خود بهره بگیریم و در ابتکار راههای مختلف، کوشا شویم.

یک راه آسان برای مشارکت در ساختن سرنوشتی خوب و خوب‌تر در اینجا برای شما فراهم شده است: 

لینک مطلب در رسانه‌ها و شبکه‌بندی‌های اجتماعی، برای: عضو شدن و دنبال کردن(follow) و مشترک شدن، رای‌دادن، ابراز نظر، پسندیدن(like)، پیاده کردن(download)، به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و لطفا ابتکار برای سایر روش‌های انتشار و هم‌رسانی:

مطلب را به صورت تصویری در این رسانه‌ها ببینید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

اینستاگرام:

https://www.instagram.com/reel/DKsSgnISlds/

صفحه  فیس‌بوک:

https://www.facebook.com/Sedarat57/videos/1730234767700656

یوتیوب:

جلسهُ امروز:

https://www.youtube.com/watch?v=oUETMyr1uAE

&

جلسه دوم از هفت جلسه گفتگوی آقای بنی‌صدر با علی صدارت(تاریخ گفتگو: ۲۰۱۶-۰۷-۰۴  برابر با  ۱۳۹۵-۰۴-۱۴ دوشنبه:

https://www.youtube.com/watch?v=X8Jd2nGXSGU&t=1s 

مطلب را همچنین می‌توانید به شکل صوتی،  در این رسانه‌ها بشنوید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

اسپاتیفای:

https://open.spotify.com/episode/2zNJSkn5dSwQ1LXJGGQclU

ـ

https://creators.spotify.com/pod/show/sedarat/episodes/–e340pji

کست‌باکس

https://castbox.fm/channel/علی-صدارت-id3317800?country=us

واتساپ

در گروه واتساپ با شناسه «علی صدارت-نظر، خبر، تحلیل» همراه ما شوید و در هم‌رسانی مشارکت بفرمایید:

https://chat.whatsapp.com/IT11IqMZ44v9L62gPRghhu

تلگرام:

https://t.me/sedaratMD/2983

و

https://t.me/sedaratMD/2984

برخی دیگر رسانه‌ها:

مستودان:

https://mastodon.social/@sedarat

بلوسکای BlueSky:

https://bsky.app/profile/sedarat.bsky.social

سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران، قانون اساسی موقت برای دوران انتقالی:

https://alisedarat.com/2019/08/17/5108/

قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنج گانه (لائیک، غیر ایدئولوژیک)

https://alisedarat.com/2019/06/23/4991/

❊❊❊

سکوت تو، انفعال ما، کم کاری من = خود را شریک جرم تجاوزها به حقوق بشر کردن!

میزان سکوت و تحمل امروز من است که میزان خشونت‌های فردا را پیش‌بینی می‌کند!

به هر میزان که تجاوزها به حقوق را امروز تحمل کنم، به همان میزان، فردا ابعاد کیفی و کمّی خشونت‌ها بیشتر خواهد شد!

پیام و دعوت انقلاب را بشنوم:

پشت به قدرت (قدرت‌های داخلی و خارجی، قدرت‌های دولتی و غیردولتی، قدرت‌های غربی و شرقی) و روی به ملت (همکاری برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش و اتحاد حول محور حقوق)

❊❊❊

جنگ روانی مادرِ همه‌ی جنگ‌ها است، ولی تنها جنگی است که در آن، هر کدام از همه ما مردم (هر کدام از ما به سهم خود و به نوبه خود) توانایی و دانش و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را داریم.

مردمسالاری یک فرهنگ است و هر کدام از همه‌ی ما مردم، باید، باید برای استقرار و استمرار و پیشبرد مردم‌سالاری تلاش کنیم. هر کدام از همه‌ی ما مردم، باید، باید به سهم خود و به نوبه خود، کاری انجام دهیم، هر چقدر هم آن کار در ظاهر به نظر کوچک بیاید.

«مردم» باید یک کاری بکنند! چه باید کرد؟

https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/

آدرس مطلب در سایت (سایت علی صدارت : رسانه‌های ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت) را در ذیل آورده‌ایم.

مطلب صوتی/تصویری را، می‌توانید مستقیما در این آدرس بشنوید/ببینید.

در این آدرس، بعضی دیگر رسانه‌ها که هم این مطلب و نیز برخی دیگر از مطالب سایت در آن‌ها منتشر می‌شوند، قابل دسترسی هستند.

از این راه هر کدام از ما هم می‌توانیم به سهم خود و به نوبه خود، برای احقاق حقِ اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی، به عنوان یک «کنش‌گر حقوق بشر» فعال شویم. با عضو شدن، و دنبال کردن، و مشترک شدن، و رای‌دادن، و ابراز نظر، و پسندیدن، و پیاده کردن، و به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و با ابتکار برای سایر روش‌های هم‌رسانی، نقش‌آفرین گردیم:

https://alisedarat.com/2025/06/09/14243/

راههای تماس و ارتباط با ما:

برای دسترسی به سایر تولیدات ما، و سایر رسانه‌های ما، و نیز راههای تماس و ارتباط با ما، لطفا تصویر ذیل را با موبایل خود اسکن کنید، و یا به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://linktr.ee/sedarat

برای دسترسی به سایر تولیدات ما، و سایر رسانه‌های ما، و نیز راههای تماس و ارتباط با ما، لطفا تصویر فوق را با موبایل خود اسکن کنید، و یا به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://linktr.ee/sedarat


بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

Subscribe to get the latest posts sent to your email.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

پیمایش به بالا

بیشتر از رسانه‌های ملیِ همگانی به‌مثابه شاخه‌ چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید

برای ادامه خواندن و دسترسی به آرشیو کامل، اکنون مشترک شوید.

ادامه مطلب