بدون مدیریت گروگانگیری توسط قدرتهای داخلی و خارجی، بحرانهایی که به علت چهار دهه ادامه حیات رژیم ولایت فقیه اتفاق افتاد، غیرممکن بود.
حمله صدام به وطن ما با چراغ سبز قدرتها، نپذیرفتن تقاضای صلح صدام و کودتا علیه مردم و منتخبشان در خرداد ۱۳۶۰، عملی شدن خواست قدرتهای داخلی و خارجی در ممانعت از پایان جنگ و ادامه جنگ به مدت نزدیک به هشت سال، فاجعه ملی جنایت علیه بشریت و کشتارهای دهه ۱۳۶۰، قتلها و حذفهای فیزیکی در داخل و در خارج کشور، از بین رفتن و یا منفعل شدن نسل انقلاب، به انحصار در آمدن مناصب و مقامات کشور توسط خائنان و جانیان بیکفایت و بیلیاقت و فاسد،... فقط مثالهایی از خسرانهای کلان و متعددی هستند که در پی «گروگانگیری» گریبان ایران و ایرانیان را گرفته است.
سوال بس مهم و حیاتی اول، این است که من و شما و هرکدام از همه ما چقدر در سرنوشت موجود نقش داشتهایم؟
با مطرح کردن این پرسش بس مهم، سوال مهم دیگری مطرح میشود، و آن اینکه من و شما و هرکدام از همه ما چقدر میتوانیم در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتری نقش داشته باشیم؟
کارنامه، مطالعه بالینی انقلاب است، و دزدیده شدن آن و تبدیل آن به ضدانقلاب.
تلاش نویسنده کارنامه، این بود که بدون هیچ گونه سوگرایی، اموری که با استمرار واقع میشوند را به مردم گزارش کند.
هیچ گونه اعتراض و چالشی در مورد دقیق نبودن آنها، در آن موقع و تا به امروز، ابراز و منتشر نشده است.
از شرایطی که آقای خمینی، در آخرین پیام خود به آقای بنیصدر در خرداد ۱۳۶۰، بر آن اصرار داشت، خودداری از ادامه نوشتتن و انتشار کارنامه بود.
آقای بازرگان در خرداد ۱۳۶۰، از کودتا علیه رئیس جمهور به عنوان یک طرح امریکایی به بنیصدر خبر داد و عقیده داشت که اگر این کارنامهها نوشته نمیشد، خیلی زودتر کودتا را اجرایی کرده بودند.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.
در هر برههٌ زمانی که مردم در میدان ساختن سرنوشت خود، فعالانه حضور داشتهاند و میزان زور و سلطه و خشونت، در پندار و کردار و گفتار افراد، در رابطه با خود و در رابطه با یکدیگر و در رابطه با طبیعت، در این سه گرایش سیاسی و نحله عقیدتی و جریان فکری-نظری کمتر شده، ایران و ایرانیان سرنوشت خوب و خوبتری را تجربه کردهاند. در انقلاب ۱۳۵۷ هم چنین شد.
این دو سند تکذیب میکنند دروغهائی را که از سقوط رﮊیم شاه بدین سو ساختند و پراکندند که گویا در آن کنفرانس گوادولوپ قرار بر رفتن شاه و آمدن خمینی شده بود