
گفتگوی آقای بنیصدر و علی صدارت – بررسی موقعیت زیرسلطه ایران و ایرانیان
۸ دی ۱۳۹۹بررسی موقعیت زیرسلطه ایران و ایرانیان، و تلاش قدرتها برای حفظ این وضعیت
بررسی موقعیت زیرسلطه ایران و ایرانیان، و تلاش قدرتها برای حفظ این وضعیت
ر باره اعدام افسران دستگیر شده به اتهام شرکت در کودتای نوژه، بنیصدر در خیانت به امید (صفحه ۱۹۲)، اینطور نوشتهاست: «اما از گروه عقاب كه بيشتر از افراد نيروى هوايى و "نيروى مخصوص" بودند، افراد بسيارى دستگير شدند. در شبى كه قرار گذارده بودند طرح كودتايى را به اجرا بگذارند. پس از دستگيرى، آقاى خمينى به آقاى موسوى اردبيلى گفته بود كه همه بايد اعدام شوند. من از اين حرف بسيار تعجب كردم. نزد او رفتم و گفتم مجازات كوركورانه در هيچ دينى و آئينى نيست. بايد الاقل سياستى داشت و طبق آن عمل كرد. چرا بايد همه را اعدام كرد؟ بعد شما با ارتشى كه افراد آن را به بهانههاى مختلف مىكشيد، چه خواهيد كرد؟ اينكار نه از لحاظ شرعى درست است و نه از نظر مصلحت و نه از نظر كرامت انسان و نه از جهت افكار عمومى جهان. گفت: خير از هر لحاظ درست است. اگر قاطعيت بخرج ندهيم هر روز از اين طرحها اجرا خواهند كرد و بلاخره نخواهند گذاشت جمهورى اسلامی برقرار شود. تنها وقتى جنگ شروع شد، توانستم بقيه را از اعدام معاف كنم.»
بنظر میآید شاه قادر نشدهاست خود را متقاعد کند دستور اجرای گزینه پنجه آهنین را که اول خود در نظر گرفته بود، بدهد. هر چند که بعلت وضعیتی که بر میدان های نفتی و تصفیه خانه ها و بوروکراسی حاکم است، سئوال برانگیز است که آیا بکار بردن پنجه آهنین هنوز راه حل است؟
حفظ نظام از اوجب واجبات است! به هر قیمتی! اگر هموطنان ما در ایران و در کشورهای همسایه توسط امریکا و اسرائیل، ترور میشوند، اگر خطر حمله قشون خارجی وطن ما را تهدید میکند، اگر خطر جنگ داخلی و تکه پاره شدن ایران، پیوسته بیشتر شده است، اگر...، همه و همه به علت وجود رژیم ولایت مطلقه است. در صورتیکه قدرتهای داخلی و خارجی، در جنگ روانی، رژیم و قوای نظامی-انتظامی-امنیتی-اطلاعاتی رژیم را مدافع ایران و حافظ تمامیت ارضی ایران تبلیغ میکنند. این رژیم نیست که خطرها را از میهن ما دفع میکند. درست برعکس! به خاطر این رژیم است که همه خطرها و تهدیدها علیه وطن ما، پیوسته بیشتر میشوند. هر یک روز بیشتری که این رژیم بر سریر قدرت بماند، حیات ملی ما در خطر سقوط بیشتری قرار میگیرد.
در این گزارش کاملا مشهود است که رأی دادگاه طبق نظر شاه تنظیم شده بود. پیش از آن، شاه گفته بود مصدق به سه سال زندان محکوم میشود و فاطمی اعدام میگردد. رژیم عدهای مزدور را، بعنوان تماشاجی، آورده بود تا که هم غیر علنی بودن واقعی دادگاه را بپوشاند و هم آنها به مصدق ناسزا بگویند. جلیل بزرگمهر، وکیل مصدق، در باره اعتراض به رای دادگاه دکتر مصدق اینطور می نویسد:« در پایان رای دادگاه، دکتر مصدق خطاب به تیمسار لشکر مقبلی گفت: آقای رئیس دادگاه، این حکم امشب دادگاه بر افتخارات تاریخی من افزود. من خیلی متشکرم. ملت ایران و همچنین دنیا معنای مشروطیت ایران را فهمید... بعد از آنکه تیمسار دادستان پای ورقه دادگاه را امضا کرد و از جلسه خارج شد، دکتر مصدق به طرف میز منشی دادگاه رفت. منشی دادگاه حکم دادگاه را جلویش گذاشت و گفت: "امضا کنید". دکتر مصدق گفت: "من ابتدا باید پشت ورقه بنویسم که به رای دادگاه اعتراض دارم، بعد آن را امضا کنم." منشی تقاضای خود را تکرار کرد. دکتر مصدق از اصرار منشی دادگاه به خنده افتاد و گفت:"آخر آفا من خودم واردم بمن نمی خواهد درس بدهید." و پس از یک نگاه طولانی به منشی های دادگاه با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بعدا حکم دادگاه را گرفت این جمله را دز ذیل آن نوشت و امضا کرد.: " به این رای خلاف قانون که از یک دادگاه غیر قانونی و بدون صلاحیت صادر شده بر طبق ماده 59 لایخه قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب 16 فرودین ماه 32 که احکام دادگاه فوق العاده را قابل رسیدگی فرجامی می داند تقاضای فرجام می نمایم." دکتر محمد مصدق.(مصدق در محکمه نظامی کتاب اول جلد دو به کوشش جلیل بزرگمهر صفحه 801)
نفی وضعیت موجود، سلب تنها، نه تنها نامطلوب که ناممکن است. فقط با نفی قدرت و نمادهای ان، ولی بدون اثبات حق و حقوق نه تنها در نظر و در عمل، بلکه در هدف و در روش، و حقوندی در پندار و نوشتار و گفتار و کردار، حاکمی میرود و حاکمی دیگر میآید. ترامپ میرود و بایدن میآید، و ولایت مطلقه پهلوی میرود و ولایت مطلقه فقیه میآید، و… تا تغییر نکنیم، ممکن نیست بتوانیم تغییر بدهیم. تا در زندگی روزانه خود، حقوقمدار زیست نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که بعد از رفتن این «حاکم»، یک «حاکم» دیگری مثل همین و یا حتی بدتر، و چه بسا بسیار بدتر از همین «حاکم» بر ما مسلط نشود. برای تغییر بحرانهای «وضعیت کنونی»، این این انسان کنونی است که باید تغییر کند. واقعیت را بخواهی: آدمی دیگر بباید ساخت و از نو عالمی!
نیاز مبرم به تجدید نظر در جهانی شدن و گلوبالیسم یا انترناسیونالیسم، از منظر موازنه عدمی و حقوق. سیاست جهانی بر اساس مدیریتی حقوقمند و و مردمسالار برای مهار موسسات ماوراء ملی، بر اساس عدالت اجتماعی، که نیروهای محرکه جهان، بر پایه موازنه عدمی، از این تخریبهای روزافزون خارج شوند و به خدمت رشد عادلانه انسان و طبیعت و محیط زیست دربیایند. کشورها بر مبنای حقوق ملی با هم رابطه برقرار میکنند، و بر اساس موازنه عدمی، هیچکدام نه سلطهگر هستند و نه سلطهبر. بدین ترتیب، تخریب نیروهای محرکه به صفر میل کند
اقتصاد و رشد اقتصادی انسانمحور، اقتصادی بر پایه موازنه عدمی، نمیتواند با استبداد سیاسی، و یا هر استبداد دیگری، خوانایی داشته باشد، بخصوص در کشوری مانند ایران.
برعکسِ جنگهای با توپ و تفنگ و هواپیما و کشتی جنگنده و… در جنگهای فیزیکی، در جنگ روانی قدرتها (قدرتهای داخلی و خارجی، قدرتهای دولتی وغیردولتی) علیه مردم اسلحهای که همه آنها بکار میبرند، در دسترس ما مردم هم قرار دارد. مگر جمع تمام سربازان سایبری برروی هم چند نفر میشود که ما بیشماران، با استفاده از همان اسلحههایی که آنها در اختیار دارند و به سادگی و به فراوانی در اختیار همه ما مردم هم هست، به دفاع از خود برنمیخیزیم، و با مشارکت در جنبش خودجوش برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، با هرچه فراگیرتر کردن آن، آن را به انجام نمیرسانیم؟