
صدارت: روز ۸۲ جنبش خودجوش، و احساس نیاز بیشتر به بحث درباره «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران»
۱۶ آذر ۱۴۰۱اضطراب و ترس و دلهره و ناامنی، وسایلی هستند که هر استبداد، در جهت ساختن و پرداختن آنها، بطور مستقیم و یا غیرمستقیم، تلاش میکند، و آنها را بر علیه مردم به کار میبرد تا آنها را رام و سربهزیر و ساکت کند، تا بتواند چند صباحی دیگر بر قدرت بماند. این وحشت و دو دلی که اگر حاکمان مستبد و سلطهگر نباشند، وضعیت مردم زیرسلطه بسیار بدتر خواهد شد، از کارسازترین و مهمترین و موثرترین اضطرابها بوده است، که بدون هیچ استثنائی، در طول تاریخ و در عرض جغرافیا، توسط همه مستبدان، به اشکال به ظاهر متفاوت، بکار برده شده است. بدون این رویه، که امتحان خود را، با موفقیت پس داده است، امکان ادامهٌ سلطهٌ مستبدان، که همیشه اقلیتی زورگو و خشونتگستر، و حاکم بر اکثریت منفعل و فعلپذیر هستند، غیر ممکن است. نکته مهم دیگر اینکه طول عمر مستبد و نیز میزان اعمال خشونت مستبدان، نسبت مستقیم دارد با میزان اضطراب مردم که باز با نسبتی مستقی باعث انفعال و فعلپذیری و بیغمی مردم تحتسلطه میگردد. و در این حالت اکثریت این خود ما مردم هستیم که با انفعال خود، اجازه میدهیم ابعاد اضطراب، چون زهر مهلکی، کل جامعه را فرا بگیرد و ما را در سکون، منفعلتر سازد، تا که خود ما، مستقیم و غیر مستقیم، عاملی از عوامل ادامهٌ حیات رژیم بگردیم. این زهر مسموم، نه تنها در تار و پود جامعه مدنی، مسمومیت ایجاد میکند، بلکه احزاب و تشکیلات مختلف و جامعه سیاسی هم به آن مبتلا میگردند… -