
روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ توقیف شد
۱۸ خرداد ۱۴۰۰روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ توقیف شد
روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۶۰ توقیف شد
غنای وژدان تاریخی، تاثیرگذار بر غنای وژدان احساسی، و وژدان علمی، و وژدان تاریخی است و از پیشنیازهای غنای وژدان عمومی در سطح فردی، و غنای وژدان همگانی در مقیاس ملی است. در آستانه انتخابات اولین دوره مجلس شورا، پس از انقلاب ۵۷، که مرحله اول آن در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ و مرحله دوم آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۹، برگزار گردید و در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۹، اولین جلسه مجلس اول برگزار گردید.
بمناسبت عاشورا در 28 آبان 1359، بنیصدر در سخنرانی معروفش که در میدان آزادی ایراد کرد به شکنجه و بی منزلت شدن انسان و وسیله کردن قوه قضائی بعنوان ابزار استبداد، شدیدآ اعتراض کرد. پس از این سخنرانی، آقای خمینی دستور تشکیل هیئت شکنجه را داد. اعضای این هيئت عبارت بودند از: محمد منتظری از جانب آقای خمینی، علی محمد بشارتی از جانب مجلس، دکتر افتخار جهرمی از سوی شورای نگهبان و حسين دادگر دادستان تهران از سوی شورای عالی قضایی. درباره این هیئت، آقای بنیصدر در کتاب درس تجربه می گوید: «اما در مورد آن هیئت که نام بردید، بله، همین آقای بشارتی آمد پیش من و گفت: «آقا! شما یک در هزار آن را نگفتید. اصلا وحشتناک است». گفتم:«خب، پس گزارش کنید». گفت:«نمیتوانم». گفتم:«چه طور؟». گفت:«به ما گفتند که گزارش کنید شکنجهای نیست. چطوری میتوانم گزارش کنم که هست».محمد منتظری هم، همین مطلب را گفته بود:«آمدند پیش پدر من و قضیه شکنجه ها را طرح کردند و گفتند که بله، این شکنجه ها است ولی وقتی گزارش کردند، خلاف آن را گزارش کردند».کسانی از قزوین آمده بودند و یک فهرستی از شکنجه ها یعنی نمونه هایی از شکنجه ها با نامهای آدم هائئ که شکنجه شده بودند را آورده بودند و در اختیار آن هیئت گذاشته بودند. رفته بودند پیش محمد منتظری و او بهشون تشر زده بود که:«به ما گفتند ثابت کنیم که شکنجه نیست، شما رفتید دلیل و مدرک آوردید که هست!».(کتاب درس تجربه - خاطرات ابوالحسن بنیصدر، اولین رئیس جمهوری ایران- ص 261).
بدون مدیریت گروگانگیری توسط قدرتهای داخلی و خارجی، بحرانهایی که به علت چهار دهه ادامه حیات رژیم ولایت فقیه اتفاق افتاد، غیرممکن بود. حمله صدام به وطن ما با چراغ سبز قدرتها، نپذیرفتن تقاضای صلح صدام و کودتا علیه مردم و منتخبشان در خرداد ۱۳۶۰، عملی شدن خواست قدرتهای داخلی و خارجی در ممانعت از پایان جنگ و ادامه جنگ به مدت نزدیک به هشت سال، فاجعه ملی جنایت علیه بشریت و کشتارهای دهه ۱۳۶۰، قتلها و حذفهای فیزیکی در داخل و در خارج کشور، از بین رفتن و یا منفعل شدن نسل انقلاب، به انحصار در آمدن مناصب و مقامات کشور توسط خائنان و جانیان بیکفایت و بیلیاقت و فاسد،... فقط مثالهایی از خسرانهای کلان و متعددی هستند که در پی «گروگانگیری» گریبان ایران و ایرانیان را گرفته است.
...از خون ریخته شده تو هزار ها پروانه زاده شد...
بحران گروگانگیری مقدمهای برای تجاوز عراق شد و تنها بابت نقره داغ شدن (کارتر گفت: ایرانیها را چنان نقره داغ کردم که هرگز فراموش نکنند)، بیش از17 میلیارد دلار (به دلار امروز باید در عدد 4 ضرب کرد و سود آن را بر آن افزود) از ثروت مردم را امریکا برد و خورد.
در مورد چمران اطلاع من این است که او را از پشت زدند، بنا براین دشمن او را نکشت. در مورد فلاحی و فکوری این امر واقع است که این رژیم هشت سال جنگ کرد و نگذاشتند نه یک نفر ارتشی و نه یک پاسدار که در جنگ یک شخصیتی از خود بروز دادند، زنده بماند. حالا آن دو نفر بعلاوه ظهیر نژاد در واقع این ۳ تا ارتش متلاشی را بازسازی کردند و در جنگ بکار گرفتند و جلوی ارتش عراق را گرفتند. حالا کودتا شده ، آقای خمینی در واقع فلاحی را جانشین خود کرده، خوب این باید از بین بره. این است که ظهیر نژاد همواره می گفت که آقا اینها بالاخره ما را از بین خواهند برد پس سوار هواپیما نشوید، یا اگر میشوید قبلا خوب تجسس کنید که بمبی یا مواد منفجره کارنگذاشته باشند. معلوم بود که حق بجانب او بود. او هیچ وقت هواپیما سوار نشد. آن دو نفر هم تفتیش قبل را انجام ندادند و متاسفانه با انفجار هواپیمای سی ۱۳۰ از بین رفتند. خود ظهیر نژاد هم در واقع از کار برکنار گذاشتند که بعد هم از دنیا رفت. به این ترتیب کسانی که در آن جنگ نقشی داشتند در مهار ارتش عراق که فکر می کرد چهار روز تا یک هفته کار ایران را تمام می کند و ابتکار عملیات به دست ارتش ایران افتاد و چمران که عملیات ایذایی انجام میداد را از بین برده شدند...
مردمسالاری یک فرهنگ است! فروپاشی این رژیم، حتمی است! دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد! هرچه تعداد بیشتری از ما مردم، در هرچه مردمسالارتر شدن خود تلاش کنند، فروپاشی هرچه زودتر، و هرچه خشونتزداتر خواهد بود. در این صورت است که بعد از فروپاشی این رژیم، ساختار آن هم متزلزل خواهد شد و فرو خواهد پاشید، امر مهمی که در انقلاب ۱۳۵۷ کمتر به آن توجه شد. در نتیجه، ساختار استبداد حفظ شد و استبداد شاهی به استبداد فقیه مبدل شد.
کارنامه، مطالعه بالینی انقلاب است، و دزدیده شدن آن و تبدیل آن به ضدانقلاب. تلاش نویسنده کارنامه، این بود که بدون هیچ گونه سوگرایی، اموری که با استمرار واقع میشوند را به مردم گزارش کند. هیچ گونه اعتراض و چالشی در مورد دقیق نبودن آنها، در آن موقع و تا به امروز، ابراز و منتشر نشده است. از شرایطی که آقای خمینی، در آخرین پیام خود به آقای بنیصدر در خرداد ۱۳۶۰، بر آن اصرار داشت، خودداری از ادامه نوشتتن و انتشار کارنامه بود. آقای بازرگان در خرداد ۱۳۶۰، از کودتا علیه رئیس جمهور به عنوان یک طرح امریکایی به بنیصدر خبر داد و عقیده داشت که اگر این کارنامهها نوشته نمیشد، خیلی زودتر کودتا را اجرایی کرده بودند.