علی صدارت در گفتگوی با آقای ابوالحسن بنیصدر– فکر جمعی جبار
تاریخ: ۲۰۱۷۰۱۱۶=۱۳۹۵۱۰۲۷
❊❊❊
مطلب را به شکل صوتی، در👇همینجا👇بشنوید:
❊
مطلب را همچنین میتوانید به شکل صوتی، در👇همینجا👇بشنوید و در همرسانی مشارکت بفرمایید:
https://open.spotify.com/episode/38ulRlPhviHyLq32Ff9cRD
–
–
❊
آدرس مطلب در سایت (سایت علی صدارت : رسانههای ملیِ همگانی به مثابه شاخه چهارم دولت) را در ذیل آوردهایم. در این آدرس، شما میتوانید به بعضی دیگر رسانهها که هم این مطلب و نیز برخی دیگر از مطالب سایت در آنها منتشر میشوند، دسترسی داشته باشید. از این راه شما میتوانید به عنوان یک «کنشگر حقوق بشر» فعال بشوید با عضو شدن، و دنبال کردن، و مشترک شدن، و رایدادن، و ابراز نظر، و پسندیدن، و پیاده کردن، و به دوستان خود ایمیل کردن، و…، و ابتکار برای سایر روشهای همرسانی، برای احقاق حقِ اطلاعیافتن و اطلاعدادن، نقشآفرین گردید.
❊❊❊
❊
[علی صدارت: توجه! مقاله ذیل، کمی ویراستاری شده است. برای دیدن اصل آن به سایت انقلاب اسلامی در هجرت مراجعه بفرمایید]
سايت آقاى ابوالحسن بنى صدر
سرمقاله اين شماره به قلم ابوالحسن بنى صدر
“فکر جمعی جبار ” ؟
در دنیای امروز، قدرتمدارهائی که بتوانند ” فکر جمعی جبار ” پدید آورند، برنده اند . چنانکه آقای بوش، دو نوبت، در انتخابات امریکا برنده شد و در دور اول ریاست جمهوری خود، در باره رژیم صدام و مجهز بودنش به اسلحه اتمی و همکاریش با القاعده ، فکری جمعی ساخت که دموکراتها را نیز ناگزیر کرد به جنگ با عراق رأی بدهند . در کشور ما، دیرپائی استبداد، با وجود مخالفت همگانی با آن، حاصل ” فکرهای جمعی جبار ” است که مرتب ساخته می شوند و مردم کشور را برآن می دارند برغم مخالفت با رژیم، در محدوده آن ، ” زندگی ” کنند.
این واقعیت که مرتب “فکر جمعی” ساخته میشود و فکرهای جباری میشوند که نه کسی میتواند بگوید غلط در آنها است و نه میتواند برطبق آن عمل نکند، به ما میگوید که:
الف – جامعه بدون فکر جمعی، حیات اجتماعی مداوم پیدا نمیکند،
ب – بر یکی از دو پایه آزادی یا قدرت، فکرهای جمعی ساخته و، در مدتی کوتاه یا بلند ، جهتیاب فعالیتهای همگانی میشوند .
ج – برای این که فکر جمعی ساخته و همگانی شود، یک زمینه عمومی لازم است . فکرهائی که بر پایه قدرت ساخته میشوند، بر زمینههائی پدید آوردنی هستند که یا قدرت بوجود آورده است، و یا در رابطه با قدرت بوجود آمده اند. مثل انقلاب ایران که ملتی، به قصد آزاد شدن از یک استبداد وابسته، بدان قیام کرد . بر این زمینه هم ممکن بود بیان آزادی را فکر جمعی کرد و هم ممکن بود این یا آن بیان قدرت را فکر جمعی جبار گرداند . مثل ترورهای 11 سپتامبر که به آقای بوش و حکومت او امکان دادند “استراتژی جنگ پیشگیرانه” را فکر جمعی جبار بگرداند . و باز مثل استبداد در کشورهای مسلمان که به او و حکومتش امکان داده است استقرار مردمسالاری در این کشورها را، در امریکا، فکر جمعی جبار بگرداند .
رایجترین این “فکرهای جمعی جبار”، مدها هستند. در قلمرو سیاسی ، رایجترین فکرهای جمعی، بر پایه دین و مرام همگانی ساخته میشوند . بسته به این که مرام همگان چه باشد، فکرهای جمعی جبار بر پایه آن مرام ساخته میشوند . برای مثال، در دورانی که دو اردوگاه سرمایهداری و کمونیسم رو در روی یکدیگر بودند، در هر یک از این دو قلمرو، فکرهای جمعی بر پایه سرمایهداری لیبرال و ضد آن، “کمونیسم بینالملل”، و یا بعکس ساخته میشدند . ترسها که ایجاد میشدند نیز بر این دو پایه بودند . در ایران ، از انقلاب بدین سو، فکرهای جمعی جبار را سه رأس مثلث زورپرست میسازند . و بر پایه انقلاب و ضد انقلاب، اسلام و ضد اسلام ، ناتوانی مردم و توانائی امریکا ساخته میشوند .
بدین قرار، بدون وجود پایه، “فکر جمعی جبار” ساختنی و القاء کردنی نیست. وجود فکرهای جمعی جبار به ما میگویند که پایه یا پایههای موجود در جامعهای که فکرهای جمعی جبار ساخته میشوند، این یا آن بیان قدرت است. چرا که بر پایه بیان آزادی ، فکر جمعی میتواند پدید آید اما هرگز جبار نمیشود . توضیح اینکه وقتی اندیشه راهنمای همگانی بیان آزادی است، جامعه به مزرعهای میماند که در آن، اندیشهها، بسان درختان بارور، به بار می نشینند و میوههای گوناگون میدهند و این میوهها، این اندیشههای نو، از راه جریان آزاد ، یکدیگر را نقد میکنند و فکر جمعی پدید میآورند که جهتیاب فعالیت جامعه میشود. نه تنها جبری را بر قرار نمیکنند و هر عضو جامعه آزادانه میتواند به فکر جمعی عمل کند یا نکند، بلکه بنا بر این که در آزادی، روشی جز تجربه بکار بردنی نیست، فکر جمعی مرتب نقد و از نقص زدوده میشود . حال آنکه وقتی اندیشه راهنمای همگانی بیان قدرت است، فکر جمعی بطور خودجوش ساخته نمیشود . مراکز قدرت آن را میسازند . اگر نظام اجتماعی-سیاسی استبدادی باشد، سرپیچی از فکر جمعی جباری که القاء میشود، مجازات پیدا میکند . اگر نظام اجتماعی-سیاسی ، سرمایهداری لیبرال باشد، دولت ممکن است مجازات نکند، اما جبر اجتماعی که پدید میآورد، متخلف از حکم “فکر جمعی جبار” را ، از راه مغضوب شدن و طرد گشتن ، مجازات میکند . بسا “فکر جمعی جبار” ترور و وحشتی برقرار می کند که کسی را یارای نقد آن نیز نمیماند . از آنجا که وقتی قدرت محور میشود، روش، دیگر تجربه نیست و، بنا بر این، “فکر جمعی جبار” نقد و اصلاحپذیر نمیشود، بمحض آنکه قدرتمداران به هدف خویش میرسند، تاریخ مصرف “فکر جمعی جبار” نیز به پایان میرسد . بدیهی است هر زمان که صاحبان عقلهای آزاد حضور داشته باشند و پرده پندار را بدرند ، “فکر جمعی جبار”ی که به زیان مردم ساخته و بسا بدست مردم اجرا می شود، پیش از بهعمل درآمدن و یا در جریان به عمل درآمدن، از اعتبار میافتد و جامعه از گزند آن مصون میماند .
برای آنکه خواننده گرامی بداند چرا کار عقلهای آزاد در نترسیدن و نقد کردن “فکر جمعی جبار” خدمتی به جامعه و رشد او است و هیچ خدمت دیگری با آن برابری نمیکند، یک چند از فکرهای جمعی جبار را که از انقلاب بدین سو، ساخته شده و ویرانیهای بزرگ ببار آوردهاند، را به یادها میآورم:
* “خطر ضد انقلاب” و “گروهکهای محارب” و شعار “اعدام باید گردد” که توجیهگر ایجاد ستونپایههای استبداد ، یعنی سپاه پاسداران و دادگاههای انقلاب و کمیته شد، و صد افسوس که حکومت موقت، بجای برخاستن به مقابله با فکر جبری جبار، عامل اجرائی آن شد و این ستون پایه را بساخت.
*” گروگانگیری که آقای خمینی آن را انقلاب دوم خواند” [برای مقایسه و] به مناسبت یادآور میشوم ، که در اسناد دوران نهضت ملی ایران که دولت امریکا منتشر کرده است، سندی است (سند شماره 226 ، مورخ 13 اکتبر 1952) که در آن، گیفورد، سفیر وقت امریکا در انگلستان گزارش میکند که حکومت انگلستان پیشنهاد امریکا برای حل مشکل نفت را نمیپذیرد ، از جمله به این دلیل که مصدق آن را نخواهد پذیرفت . او خود روش میآموزد: چرا ترتیبی ندهیم که مصدق خود این پیشنهاد را ارائه کند؟ پیشنهاد میکند از راه گوت ، سرپرست هیأت اقتصادی سازمان ملل که به درخواست حکومت مصدق به ایران رفته بود، پیشنهاد امریکا به مصدق القاء شود چنان که مصدق پیشنهاد را از آن خود بداند و به انگلستان ارائه کند . مصدق القاء نپذیرفت . [مصدق را با خمینی مقایسه کنیم:] اما اطلاع جدیدی حاکی از مراجعه اشرف پهلوی به راکفلر ، بخاطر بردن شاه به امریکا است . و میدانیم که نخستین تحقیق در باره گروگانگیری اعضای سفارت امریکا، به این نتیجه رسید که طرح در حزب جمهوریخواه امریکا، توسط کسانی چون راکفلر و کیسینجر تهیه شد و از راه القاء، به “طرحی انقلابی” مبدل گشت و اجرا شد . و چون آقای خمینی آن را “انقلاب دوم” خواند، “فکر جمعی جبار”ی شد . چنان که مخالفان آن دم فرو بستند . چون در هر دو این مورد ، سکوت نگزیدم و در آزاد کردن جامعه از این دو “فکر جمعی جبار” کوشیدم، اینک میتوانم خطاب به همه آنهایی که عقلی برای فکر کردن دارند، عرض کنم : نه تنها نباید از “فکر جبری جبار” و سازندگان آن ترسید، بلکه ولو جامعه نداند و دشمنی کند، خدمتی بزرگتر از رهانیدن جامعه از جبر این جبار نیست.
*” ولایت فقیه : هر چند آقای خمینی آن را در نجف تدریس کرده بود، اما هم بنا بر متنی که نوشت و اندیشمندان را به اندیشیدن در باره دولت و حکومت فراخواند و هم بنا بر تصریحهای مکرر او در دوران انقلاب بر “ولایت جمهور مردم”، از آن عدول کرد. “چنانکه پیشنویس قانون اساسی نیز بر اساس “ولایت جمهور مردم” تهیه شد . این عوامل سفارت انگلستان بودند که، از نو، ولایت فقیه را پیش کشیدند . اما بتدریج، “فکر جمعی جبار”ی شد که چون پتک بر سر هر عقلی فرود آمد . تا آنجا که کودتای خرداد 60 را مخالفت بنی صدر با ولایت فقیه توجیه کرد و “قاضی”ای چون محمدی گیلانی، بدین عنوان که بنی صدر با “ولی امر” مخالفت کرده است، او را “باغی با غین” و محکوم به هفت بار اعدام، خواند!
* “جنگ که میتوانست در خرداد 60، با پیروزی معنوی و سیاسی و نظامی و مالی ایران پایان پذیرد، مدت 8 سال ادامه یافت و پس از آن هم که آقای خمینی جام زهر شکست را سر کشید، “دفاع مقدس” ، “فکر جمعی جبار” شد. “شدت ترور و وحشت را ببین که هنوز نیز جامعهای که نسلی را از دست داده است، حق ندارد بپرسد: در سود چه کسی این جنگ 8 سال ادامه یافت؟ نقش شما آقای هاشمی رفسنجانی، نقش شما آقای خامنهای، نقش شما آقای… در ادامه این جنگ مرگبار و ویرانگر چه بود؟ زیرا این پرسشها، “به زیرِ سئوال بردن دفاع مقدس” خوانده میشود و پرسنده را گرفتار غضب حاکمان میکند .
* “«سازندگی»، با وجود ویرانگری و فسادی که ببار آورد.”
* “تجزیه ایران در صورت سقوط رژیم .” این “فکر جمعی جبار” که در دوران شاه نیز وجود داشت، را بعد از کودتای خرداد 60، بیشتر گرایشهای سیاسیای القاء کردهاند که نمیتوانستهاند ماندن در محدوده رژیم ملاتاریا را توجیه کنند . جبر و ترسی که این “فکر جمعی” ایجاد کرده است، بدان شدت است که رژیم حاکم، ایجاد رابطه تضاد با اقوام ایرانی را مایه ادامه حیات خویش تصور کرده و، هر از چندی، به قصد واقعی نشان دادن خطر و تشدید ترس، حادثهای را ایجاد میکند و، بدان، ” خطر تجزیه ایران ” را موضوع روز میکند. تازهترین نمونه، ماجرای خونین اهواز است . در ایجاد این ماجرا، “اصول گرایان” ، یعنی مافیاهای نظامی-مالی که ترور و خشونت را تنها روش تصرف دولت کردهاند، نقش اول را داشتهاند .
*” اصلاحات که “فکر جمعی جبار” بمراتب قویتری شد و در درون و برون مرزها، حامیان پیدا کرد” و هرکس جرأت کرد بگوید انقلاب مساوی خونریزی نیست و اصلاحات نیز عدم خشونت نیست و در هر نظام، اصلاح مغایر با آن ناممکن نیست، به زیر ضربهها افتاد .
در فکر جمعی جبار ساختن، گرایشهای مختلف موجود در رژیم ملاتاریا، تنها نبودند. دو رأس دیگر مثلث زورپرست نیز در کار “فکر جمعی جبار” بودهاند و هستند، چند نمونه :
* در آغاز کار شورای ملی مقاومت، گروه رجوی “روش مسلحانه، تنها روش مبارزه با رژیم خمینی است” را میکوشید به “فکر جمعی جبار” بدل کند. اصرار داشت نشریه انقلاب اسلامی نیز این “شعار” را ، هر شماره، در صفحه اول خود، بیاورد . به او خاطر نشان شد که استقلال و آزادی و عدم هژمونی، یعنی این که “فکر جمعی جبار” نسازیم. عقل سلیم نیز میگوید روشها را به یک روش فرو نکاهیم . اگر او و گروهش میتوانست وضعیت امروز را ببیند، محکوم حکم جبار خود ساخته نمیشد و نمیماند.
* “وحدت اپوزیسیون”، بدون تمیز و تمایزی میان زورپرست دست نشانده و آزادی جوی مستقل: تشکیل جبههای وسیع از “جمهوریخواه تا سلطنتطلب” ، که دو رأس مثلث زورپرست، بخصوص پهلویطلبها ، بطور مستمر در القای آن و تبدیلش به “فکر جمعی جبار” کوشیدهاند، هر از چندی، شکلی به خود گرفته است. تازهترین شکل آن، “پیشنهاد رفراندوم” بود .
* مردم توانائی آزاد کردن خویشتن را ندارند، بنا بر این ، توسل به امریکا و فراخواندنش به مداخله، ولو مداخله نظامی، کاری ستوده است! سازندگان و القاء کنندگان این “فکر” ، تا آنجا پیش رفتهاند که مزدور امریکا شدن را تبلیغ نیز میکنند و بدون احساس کمتر شرمی میگویند: باید قبح پول گرفتن از خارجی برای مبارزه کردن با رژیم را زدود. پنداری جامعه ایران بمدت دو قرن حاکمیت مزدبگیران انگلیس و روس و امریکا را تجربه نکرده است و نسل بعد از نسل، گرسنه و تحقیر شده، ناظر غارت ثروتهای ملی خود، توسط قدرتهای خارجی نبوده و ندیده است که مزدوران بیشتر از اربابان خویش بر به غارت سپردن هستی ملی، اصرار میورزیدهاند .
اگر جامعه ایرانی بخواهد خادم و خائن خویش را از یکدیگر تمیز دهد، ضابطهای دقیق تر از “فکرجمعی جبار” پیدا نمیکند . آنها که “فکر جمعی جبار” میسازند، خائنان و آنها که تسلیم ترور و وحشت نمیشوند و این فکرهای هم وزن وهم و مجاز را ، به جامعه القاء نمیکنند، خادمان و بسا بزرگترین خادمان هستند. خائنان ناتوانی و ترس را القاء میکنند و خادمان، توانائی و شجاعت فطری انسانها را به یاد آنها میآورند. خائنان نیاز و خواستی همگانی را دستمایه میکنند و تنگنا ایجاد میکنند و در تنگنا، جامعه را به عملی وادار میکنند که به زیان او است و یا ناگزیر از پذیرفتن عملی میکنند که قدرتمداران به زیان جامعه انجام میدهند . کودتاهای 1299 و 1332 و 1360 بارزترین و پرزیانترین عملهائی است که انجام گرفتند. جامعه ملی میتوانست مانع از وقوع آنها شود اما کارپذیرانه، ناظر وقوع آنها، به زیان خود شد.
پیش از آنکه این خاصهها و خاصههای دیگر “فکر جمعی جبار” را فهرست کنم، هموطنان خود را از سه “فکر جمعی جبار” آگاه میکنم که در فرصت انتخابات قلابی ریاست جمهوری ساخته میشوند. زمینه هر سه “فکر” بیزاری مردم از رژیم و تحریم “انتخابات” از سوی مردم و افلیج شدن دولت و بحران سخت در روابط خارجی و فقدان آزاد و امنیت و رشد است. بدیهی است سازندگان این “فکر” به روی خود نمیآورند که این زمینه را خود ساختهاند و زمینه تناقضگوئیشان را آشکار نشان میدهد. زیرا “خودساخته را تدبیر نیست”. پدیدآوردندگان این زمینه نمیتوانند آن را از میان بردارند:
* “در شرائطی که وضعیت کشور از دست رفته است و امریکا و اسرائیل تهدید به مداخله نظامی میکنند ، نبایدخود را پایبند گذشته آقای هاشمی رفسنجانی کرد . باید دید با وجود این رژیم و در این موقعیت ، چه کسی میتواند دو مشکل خارجی، یکی “بحران اتمی” و دیگری “بحران رابطه با امریکا” را حل کند. در داخل، چه کسی می تواند مانع از پیشروی فاشیسم شود و دولت را از چنگ آن بدر آورد و در برابر خامنه ای بایستد و برای مشکلات مردم چاره بیاندیشد؟ در میان نامزدهای رژیم، از کسی جز هاشمی رفسنجانی این کارها بر نمی آید.”
پایه اول این “فکر جمعی جبار” مثل هر فکری از این نوع، ترسها هستند. ترس از مداخله امریکا و ترس از “پیشروی فاشیسم” یعنی تصرف کامل دولت توسط مافیاهای نظامی-مالی و ترس از بدتر شدن وضعیت کشور. بدین قرار، این “فکر جمعی” در مدار بسته بد و بدتر ساخته شده است.
پایه دوم این ترسها [پایه دوم این “فکر جمعی جبار”]، ناتوانی مردم و بسا هیچکاره بودن آنها است. چرا که اگر بنا بود از مردم کاری ساخته باشد، به جای رجوع به کسی که طی ربع قرن، در بحران و مسئلهسازی مقام اول را داشته و در ایجاد هر دو بحران خارجی شرکت داشته است، به مردم رجوع میشد . به جای القای ترس در مردم، این واقعیت با آنها در میان گذاشته میشد که اگر بیان آزادی را اندیشه راهنمای جمعی کنند و آزادی خویش را باز یابند و خواستار حقِ دزدیده خود شوند که “ولایت جمهور مردم” است، از استبداد و مسئلهسازیها و بحرانتراشیهایش و از تهدیدهای خارجی خواهند آسود، و فرصت بزرگی را که ایران امروز یافته است، برای تدارک اسباب زندگی در آزادی و رشد، مغتنم خواهند شمرد.
و پایه سوم این ” فکر جمعی جبار” ، وهم و مجاز است. هیچ واقعیتی را در بر ندارد . زیرا نخستین پرسش اینست: شخصی که پدرخوانده یکی از مافیاها است چگونه میتواند با اختاپوس مافیاها وارد مبارزه شود؟ برفرض که او، دیگر “هاشمی سابق” نباشد و بخواهد که روش گذشته را تکرار نکند، وسیله کارش کدام است؟ اگر مردم هستند ، فرو کاستن مردم تا حد وسیله، در واقع، تحقیر و بیاثر کردن مردم است. جامعه ایرانی حق ندارد این فریب را بخورد و به فروکاسته شدن تا حد آلتی در دست امثال هاشمی رفسنجانی، تن بدهد. زیرا، حاصل هر سه انقلابِ خود را از جمله بخاطر تن دادن به وسیله شدن و تحقیر، از دست داده است و تازهترین تجربه ، تجربه “اصلاحطلبان” است. اگر “اصلاح طلبان” همین کار را با مردم نکرده بودند و نتیجه کارشان وضعیت امروز -که به قول خود آنها ، فاشیسم در حال تصرف کامل دولت است- نمیشد، اگر در خرداد 60، از زبان آقای خمینی نشنیده بودند که “اگر 35 میلیون بگویند بله من میگویم نه”، اگر…، میشد گفت مردم بدون تجربهای هستند .
هشدار! “فکر جمعی جبار” اعتیاد به فریب بوجود میآورد. آیا ندیدید آقای بوش، بار اول، با ایجاد “فکر جمعی جبار”، رئیس جمهوری شد و دو نوبت با القای “فکر جمعی جبار” ، جنگ را به جامعه امریکائی قبولاند و برای بار چهارم، باز ، با ایجاد “فکر جمعی جبار” رئیس جمهوری شد؟ فهرستی که از “فکرهای جمعی جبار” دست ساخت مثلث زورپرست، ارائه کردم، تمامی این نوع “فکر” را در بر نمیگیرد اما همین فهرست میباید جامعه امروز را به فکر فرو برد: با وجود فریب اول، فریبهای بعدی را چرا خورد و چرا ندانست هر فکر جمعی که مردم را آلت فعل قدرتمداران کند، فریب است و عمل به آن، بسا تیشه به ریشه حیات ملی خود زدن است؟ چرا به این واقعیت توجه نکرد که هر زمان ملتی مقام تصمیم گیرنده را ترک گفت، و آلت اجرای تصمیم حاکمان مستبد شد، حتی بعنوان آلت نیز بکار نمی آید؟ در گروگانگیری، مردم ایران به چه کار آمدند؟ در جنگ 8 ساله به چه کار آمدند؟ ولایت فقیه که نظریهای است ساخته شده بر اساس نادانی و ناتوانی و آلت فعل “ولی امر” صاحب اختیار مطلق، به چه کار آمدند؟ در انجام “اصلاحات” به چه کار آمدند؟ چه اندازه توانستند مانع شوند بجای اصلاحات موعود، اختیارهای آقای خامنهای برهم افزوده نشود و دو قوه مجریه و مقننه را فلج نکند؟
چرا ملتی که تحقیر و آلت شدن را میپذیرد بکاری توانا نمیشود جز به قدرقدرت شدن زورمدارها؟ زیرا:
الف – اصل آنها بر این است که از قدرت کار ساخته میشود و نه از انسان و حتی جمع انسانها. در نتیجه،
ب – مردم تنها وقتی وسیله کار قدرت میشوند، نقش پیدا میکنند . در نتیجه، قدرت فرآورده تخریب است و تخریب شوندهای جز مردم و ثروتهای ملی آنها، وجود خارجی ندارد . پس اگر مردم ایران ، هر بار وضعیت خود را با گذشته مقایسه میکنند، میگویند وضع ما بدتر شده است، دلیلی جز این ندارد که هنوز از بازی کردنِ نقشِ آلت، باز نایستادهاند . بر آنها است که همت کنند، کرامت خویش را بعنوان انسان و جامعه صاحب تاریخ و فرهنگ، به یاد آورند و برخیزند و مقام خویش را بعنوان صاحبان حق تصمیم، صاحبان ولایت بر جامعه و کشور خود، باز ستانند.
غیر از مردم -که اگر آلت بشوند- بکاری جز تخریب خود و افزودن بر توان مافیاهای نظامی-مالی نمیآیند، وسیله دیگر او برای حل بحرانها و مسئلهها کدام است؟ مگر نه اختیارها، همه، از آن “رهبر” هستند؟ مگر نه در جعل نامه از قول آقای خمینی و “رهبر” کردن خامنهای و سپس، تهیه و به تصویب رساندن “متمم قانون اساسی” و دادن اختیار مطلق به آقای خامنهای ، آقای هاشمی رفسنجانی نقش اول را داشته است؟ آیا اینک او می خواهد بدست آقای خامنهای و قوای تحت امر او، بساط ولایت مطلقه فقیه را برچیند؟ اگر نه، بلکه میخواهد نقش دستیار آقای خامنهای را بازی کند، پس نیاز نه به او، [نیاز] به کسی است که بتواند نقش آلت فعل “رهبر” را بهتر انجام دهد .
و بالاخره، بحران خارجی را جز از راه دادن امتیازهای بزرگ، از چه راه دیگری میخواهد حل کند؟ مردم ایران سابقه کار او را فراموش کردهاند؟ این او نبود که آلت فعل قدرت خارجی در ادامه دادن جنگ به مدت 8 سال شد و، درپایان، در ازای پامال شدن یک نسل و وارد شدن 1000 میلیارد دلار زیان -به قول خود رفسنجانی در نمار جمعه- و نوشاندن جام زهر به آقای خمینی، چه گرفت؟ آیا در ریاست جمهوری قلابی او نبود که امضای قراردادهای نفتی و گرفتن قرضههای سنگین باب شد؟
هشدار! بحرانهای خارجی که آقایان خامنهای و هاشمی رفسنجانی ساختهاند، اگر بدست خود اینها بخواهند حل شوند، بهای بسیار سنگین را مردم ایران میباید بپردازند . این بحرانها وقتی میتوانند بدون زیان و بسا با احقاق حقوق ملی ایران حل شوند که ملت آزادی و اختیار خویش را باز یابد.
* “فکر جمعی جبار” دوم اینست: “از آنجا که تحریم انتخابات سبب میشود امریکا بگوید این رژیم را مردم نمیخواهند و به ایران حمله کند، میباید در ” انتخابات” شرکت کرد و برای این که “از پیشروی فاشیسم” جلوگیری شود، میباید به نامزد اصلاحطلبان رأی داد!”
این “فکر” نیز با استفاده از منطق صوری ساخته شده و، بنا بر این، واقعیتهای مهمی را از دید مردم میپوشاند:
1 – بنا بر این منطق، از آنجا که تحریم انتخابات یعنی رأی مخالف دادن به رژیم، پس برای آنکه امریکا به ایران حمله نکند، مردم ایران میباید به پای صندوقها بروند و رأی آنها، رأی به رژیم بگردد! پیش از این، آقای صدام، با همین “استدلال” انتخابات ترتیب داد و، اعلام کرد که صد درصد مردم عراق به صدام رأی دادهاند. اما به جای آنکه مانع حمله امریکا به عراق شود، دلیل حمله امریکا شد. در حقیقت، مردمی که رژیمی را نمیخواهند و از ترس حمله خارجی میروند و به آن رأی میدهند، ترس و ناتوانی خویش را آشکار میکنند و ابراز همین ناتوانی و ترس، یعنی آقای بوش لطف فرموده قوای خود را روانه ایران کن و ما را از بن بست بدرآر. ما نه ملتی رشید، بلکه عاجزیم!
یادآور میشوم که دفتر تحکیم وحدت، در بیانیه خود، به این واقعیت که شرکت در دادن رأی مانع از حمله امریکا نمیشود، به حق، تأکید کرده است.
2 – ترساندن مردم از حمله خارجی ، پذیرفتن اصل محور کردن قدرت خارجی در امور داخلی است. آیا پیدایش مافیاهای نظامی-مالی که سازندگان این “فکر” آنها را فاشیست میخوانند، فرآورد محور کردن قدرت خارجی در امور داخلی نیست که با گروگانگیری آغاز شد و ادامه یافت؟
3 – آیا سازندگان این “فکر ” از این قاعده غافلند که ترس، افراطیگری میآور ؟ اگر غافلند، پس چگونه میگویند: خامنهای آدمی ترسو است . اگر او را بترسانی دست به هر جنایتی میزند؟ در حقیقت، آدم ترسو وقتی در مقامی قرار گرفته که صاحب تمامی اختیارها است، آلت فعل گروههای جنایت پیشه میشود و مافیاهای نظامی-مالی فرآورده رابطه ترس و جنایت و فساد است.
4 – ملتی که میترسد، بنوبه خود، در تسلیم شدن به اوامر قدرتمدارها به راه افراط میرود . بدین قرار، این “فکر” مثل تمامی “فکرهای جمعی جبار” خود ناقض خویش است. چرا که به جای جلوگیری از پیشروی فاشیسم، جاده را برای پیشروی آن صاف میکند. پس ، اگر قصد مقابله با فاشیسم باشد، این توانائی و شجاعت مردم است که میباید به یادشان آورد . و
5 – راه حلهایی که به مردم پشنهاد میشود، وقتی از ترس خالی میشوند، روشهائی میگردند که:
الف – مردم را تصمیم گیرنده میگردانند و
ب – در درون و بیرون مرزها ، بر همگان آشکار میکنند که ملت زندهای وجود دارد که حقوق خویش را میشناسد .
تحریم انتخابات قلابی:
الف – ابتکار را به مردم می دهد و
ب – موضع ملتی را بر جهانیان آشکار می کند و
ج – به همه آنها که جانبدار مردمسالاری هستند، اخطار میکند از مثلث زورپرست و قدرت خارجی استقلال بجویند و بدیل درخور جنبش همگانی را بسازند.
د – نیاز نبود آقای یونسی، وزیر واواک، بگوید: تحریم انتخابات براندازی نرم است. زیرا، این واقعیت که دو “فکر جمعی جبار” و فکر سومی که در زیر، موضوع بحث میکنم، بر وسعت تحریم انتخابات قلابی بنا شدهاند، گویای فعال بودن تحریم انتخابات است . هرچند مردم میتوانند بیشتر از تحریم کنند: میتوانند به جنبش همگانی برخیزند و اختیار کشور خویش را از دست امثال خامنهای و بوش و بلر و شارون بدر آورند و صاحب اختیار خود و کشور خویش بگردند.
* اما آیا این “فکر” که” چون تحریم راه به جائی نمیبرد، بیائم یکی را نامزد کنم – ولو “شورای نگهبان” صلاحیت او را رد کند – و از مردم بخواهیم، رفتن به پای صندوق و رأی دادن به او را، رأی مخالف دادن به رژیم تلقی کنند”، راه حل بهتری نیست؟ نه. چرا؟ زیرا
1 – یکبار مردم ایران ، در 2 خرداد 1376 ، این کار را کردند . آقای خاتمی آمد و گفت: رأی به من ، رأی بر ضد نظام نبوده و رأی به نظام بوده است. بنا بر این، نامزدی که رأی به او میباید، رأی بر ضد نظام باشد، می باید “التزام به ولایت فقیه” نداشته باشد و “رفتن رژیم را با رفتن ایران” مساوی نپندارد و از قدرت خارجی مستقل و مردمسالار باشد. یادآور میشود حاصل انتخابات انجمن شهر تهران و رأی ناچیزی که مردم به کسانی دادند (ملی-مذهی، نهضت آزادی، اصلاحطلب) که نخواستند از ابهام بدر آیند و محدوده رژیم را ترک گویند .
2 – از آنجا که اداره انتخابات قلابی در دست رژیم است، هیچ ممکن نیست بتوان میزان “آرای مخالف رژیم” را دانست. آنچه دانستنی است و رژیم از آن سود خواهد برد، میزان مشارکت بالای مردم در دادن رأی است. بنا بر این، در مقایسه با تحریم، اثر تحریم را از میان میبرد بدون این که خود اثری ببار آورد .
3 – از این نظر که در مردم بعنوان وسیله مینگرد، این “فکر” با دو ” فکر” بالا تفاوتی ندارد. چرا که نقش اول را از مردم میستاند و به رژیم و شخصی میدهد که از لحاظ رژیم ، “برانداز” نیست . بنا بر این، واجد همان نقص ذاتی است که هر “فکر جمعی جبار” دارد: آلت کردن مردم و از اثر انداختن آنها . و
4 – در صورتی حضور چنین نامزدی -با وجود سانسور شدید و نبود امکان برای توجیه مردم، احتمال آن قطعی است- موجب نشود که مردم در انتخابات شرکت کنند و بسا موجب شود شرکت کنند و “رأی مفید” بدهند، یعنی از راه مصلحت، به کسی رأی بدهند که رأیدهندگان از او کارآئی بیشتر را انتظار دارند. اگر چنین شود که احتمال آن کم نیست، بدست خود، تحریم را به رأی موافق به رژیم بدل کردهایم. 5 – این “فکر” نیز خود ناقض خویش است چرا که اگر رژیم نامشروع است، “انتخاباتی” هم که ترتیب میدهد نامشروع است. وقتی انتخاباتی که رژیم ترتیب میدهد، پذیرفته میشود، مشروعیت رژیم پذیرفته شده و رأی به عدم مشروعیت آن بلا اثر است. اگر فرض کنیم که قصد استفاده از فرصت است، غیر از این که وقتی ملتی از حق حاکمیت خود محروم است، هر روز که بر نمیخیزد و این حق را از آن خود نمیکند ، فرصتی است که از دست میدهد، فرصت بدیل مردمسالار و مردم میباید ایجاد کنند . توضیح این که بدیل مردمسالار و مستقل، از راه مردم و به ترتیبی که حاکمت را به مردم بازگرداند، میباید عمل کند. وقتی ابتکار عمل از دست رژیم بیرون آمد و بدست مردم افتاد، نوبت به انتخابات آزادی میرسد که از راه آن، مردم حاکمیت خویش را ابراز میکنند.
هشدار ! هر راه حلی که مردم و حقوق آنها را دستآویز مداخله قدرت خارجی و یا عمل در محدوده رژیم کند، آزموده مصیبت بار را آزمودن است!
با آنکه در نقد سه “فکر جمعی جبار” در دست ساخته شدن، خاصههای این “فکر” را باز شناساندم، در فرصتی دیگر، این خاصه را به فهرست میآورم .
❊
❊
❊
❊
❊
بیشتر از رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت ❊سایت شخصی علی صدارت❊ کشف کنید
Subscribe to get the latest posts sent to your email.